16 بهمن: «وحدت امت اسلامی و حکومت جهانی امام زمان»
۱۳۹۴/۱۱/۱۴

امروز یکی از مهم ترین و ضروری ترین موضوعات وحدت، وحدت آحاد جامعه مسلمین جهان در مقابل پدیدة شوم تروریست و تکفیر است. تروریسم کنونی، آفتی برای یک کشور یا یک منطقه خاص دنیا نیست، بلکه سراسر عالم، آبستن اتفاقات ناگوار تروریستی است.

« به نامه خدا »

شاید بتوان گفت امت اسلامی در هیچ برهه ای از تاریخ، مثل امروز نیاز به مقولة حیاتی وحدت نداشته است. اگرچه اتحاد همة پیروان ادیان الهی در برابر شرک و ظلم، توصیة اکید قرآن و امری فرازمانی و فرامکانی است، اما آنچه امروز بیش از پیش ضرورت آن احساس می شود و درواقع شاخه و مصداقی از همان فرمان والای قرآن است، وحدت میان مسلمانان است.

حضرت محمد مصطفی در امتداد خط توحیدی تاریخ و به عنوان مصدّق انبیای پیش از خود، به نبوت برگزیده شد و با مدیریت الهی خود، توانست امتی را تأسیس کند تا الگوی جامعة توحیدی باشد. این امت که همگی، خود را مسلمان به معنای تسلیم در برابر امر خدا و رسول او می دانستند، به تدریج با دور شدن از عصر تنزیل و ورود به عصر تفسیر، در برداشت از برخی اصول اعتقادی و احکام فرعی، راه های مجزایی طی کردند و به فرقه و مذهب هایی تقسیم شدند.
درست است که با وجود همة اختلافات، کماکان اشتراک در اصول مسلم اعتقادی مانند توحید، نبوت و معاد، وجود داشت، اما به تدریج کار به جایی رسید که اشتراکات، رنگ باخت و اختلافات برجسته شد. بگذریم از اینکه چه عواملی باعث این حادثه شد و چرا مسلمانانی که در گذشتة خود، همه نوع مراوده ای با هم داشتند (از مراودات های علمی و استنادهای تحقیقی به کتاب های یکدیگر، تا ازدواج و ایجاد نسل مشترک و زندگی کاملا مسالمت آمیز و صمیمی در کنار یکدیگر)، امروز به نقطه ای رسیده اند که با دشمنان دین متحد می شوند تا یکدیگر را نابود کنند. پرداختن به اینکه عوامل و اسباب بروز این اختلافات چیست، فرصتی مجزا می طلبد.
چیزی که مسلم است این است که تصویری که دنیای امروز خصوصاً انسان غربی، از جامعة مسلمانان دارد، چنین است: عده ای انسان های متعصب و خشونت طلب که برای رسیدن به اهداف و منافع خود دست به هر جنایتی می زنند و حتی حاضرند همدیگر را از بین ببرند. جنگ هایی که تروریست های داعش و گروه های مشابه در کشورهای اسلامی نظیر عراق و سوریه به راه انداخته اند، مگر در ظاهر امر چیزی غیر از یک نبرد مذهبی میان دو دسته از مسلمانان است؟ آن سوی جبهه، پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله بر فراز است و این سوی جبهه نیز همین شعارها داده می شود. آن سوی خط با تکبیر و صلوات و به نیت رسیدن به اجر و پاداش اخروی می جنگند و کشته می شوند و وضعیت کاملا مشابهی نیز در این سوی خط وجود دارد.
صحبت این نیست که مسلمان واقعی کیست و به چه کسی می توان گفت پیرو خدا و رسول و به چه کسی می توان گفت دشمن خدا و رسول. بحث این است که ما مسلمانان چه تصوری در مورد نگاه غیرمسلمانان به خود و دین خود داریم و چه تلاشی برای اصلاح این نگاه کرده ایم؟ این که ما خود را تافته جدابافته عالم بدانیم و چشم و گوش خود را به روی همه کس و همه چیز ببندیم و به قول معروف تنها سرمان به کار خودمان باشد، فاصلة زیادی دارد با آرمان اسلام که «لیظهره علی الدین کله» (توبه: 33 و فتح: 28 و صف: 9). اگر قرار بر این است که زمین در فرجام تاریخ، بهشتی برای ساکنان خود شود و با ظهور منجی عالم، بساط هر ناحقی از روی آن برچیده شود و اگر ادعای ما این است که اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر حقیقت واحد الوهیت، همان چیزی است که از ابتدای تاریخ وجود داشته و در انتهای آن نیز دوباره غالب خواهد شد، باید تأملی داشته باشیم در این که جایگاه تاریخی و نقش ما در این اتفاق بزرگ چیست و چگونه می توانیم به سوی این هدف نهایی قدم برداریم.
ما در شرایطی به سر می بریم که با گستردگی شدید ابزارهای ارتباطی و اطلاع رسانی مواجهیم. هم می توانیم حرف های مختلف را بشنویم و هم می توانیم حرف خود را به دیگران برسانیم. در این دنیای مملو از اطلاعات و با رویکرد مادی که در بسیاری از جوامع حاکم است، آیا می توان از کوچکترین گام در راه اعتلای اسلام، دریغ کرد؟ در چنین شرایطی آیا می توانیم تنها به حفظ خود مشغول شویم و غافل از اینکه چه اتفاقاتی دور و بر ما در حال وقوع است، به نماز و عبادت و قرآن خواندن مشغول باشیم و کشته شدن هزارها انسان در یک روز، کمترین دگرگونی در وجودمان ایجاد نکند؟
حقیقت آن است که نگاه دنیای امروز، به اسلام و مسلمانان، نگاه مطابق با واقعی نیست و این ما هستیم که باید برای اصلاح آن تلاش کنیم. با وجود تفکراتی مانند تفکر امام خمینی در برداشت از دین اسلام که یک برداشت کاملاً پایبند به اصول و در عین حال متناسب با شرایط زمان است، چرا باید نماد اسلام گروه هایی مانند طالبان و داعش و ... باشند؟
معنای وحدت
وحدت به معنای دست کشیدن از عقاید و باورها و تغییر آنها یا به معنای کوتاه آمدن از مواضع خود نیست، بلکه مدارا و برجسته دیدن اشتراکات است. وحدت یعنی دست کشیدن از هرنوع تعلق و تعصب، حتی تعلق به فرقه و مذهب خاص و تنها دیدن خدا و رسول او و تسلیم بودن در برابر حق و حقیقت. مگر جز این است که گاهی ما به خاطر مصلحت اهمی مانند حفظ اسلام، با اذن خدا، ناچار می شویم برخی دستورات را زیرپا بگذاریم. مگر حاکمیت ائمة معصوم مسئلة کم اهمیتی بوده که ایشان از آن دست کشیدند؟ نفی تعصبات یکی از مهمترین دستاوردهای پیامبر بود. ایشان هرگونه تعلق به نژاد و رنگ و قومیت و زبان و ... را رد کردند تا همه بدانند که هیچ یک از انسان ها بر دیگری، برتری ندارد و همه مخلوق یک خدایند. «أیها الناسُ إنّ‌رَبّکم واحدٌ وإنّ‌ أباکُم واحدٌ ، کُلُّکُم لأدَمَ وآدمُ مِن تُرابٍ (إنّ‌أکرَمکم عند الله أتقاکم)وَ لیسَ لِعربیٍّ علی عجَمِیٍّ فضلٌ إلاّ بالتقوی» (مجلسی، 1403، ‏73: 350).
درجنگ احد یک جوان مسلمان ایرانی که در لشکر رسول خدا بود، پس از این که ضربه ای به یکی از افراد دشمن فرود آورد، گفت: «‌خذها و أنا الغلام الفارسی؛‌ این ضربه را از من بگیر که من جوانی از فارس هستم». پیامبر با شنیدن این سخن، برای حفظ اتحاد افراد لشگر و جلوگیری از واکنش های تعصبی، به جوان فرمود: «ألا قلت أنا الغلام الأنصاری؟!؛ چرا نگفتی من جوانی از انصار هستم» (ابن ابی الحدید، ، 15: 45).
حفظ مصالح اسلام و وحدت امت اسلامی به قدری حائز اهمیت است که حتی اگر خلافت (که حق الهی ائمة معصومین از جمله امیرالمؤمنین علی بوده) آن را به خطر بیندازد، کنار گذاشته می شود تا مصلحت حفظ اسلام تأمین شود. ایشان دراین باره می فرمایند: «جامة خلافت را رها و پهلو از آن تهى نمودم و در کار خود اندیشه مى‏کردم که آیا بدون دست (نداشتن سپاه و یاور) حمله کرده (حقّ خود را مطالبه نمایم) یا آنکه بر تاریکى کورى (و گمراهى خلق) صبر کنم. (بر این تاریکى ضلالت) که در آن پیران را فرسوده، جوانان را پژمرده و پیر ساخته، مؤمن (براى دفع فساد) رنج مى‏کشد تا بمیرد، دیدم صبر کردن خردمندی ست، پس صبر کردم در حالتى که چشمانم را خاشاک و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود (نهج البلاغه: خطبه 3، ترجمه فیض الاسلام، 1379، ‏1: 48).
گویا در میان مسلمانان، هنوز تصویر درستی از اهمیت، چیستی و چگونگی وحدت وجود ندارد. باید بگوییم که اگرچه در جامعة ایران با تلاش های مؤثر کسانی مانند رهبر انقلاب، اتفاقات خوبی در زمینة وحدت پیروان مذاهب اسلامی افتاده، اما متأسفانه هنوز فضای واحدی حاکم نیست. محیط های مذهبی که باید محلی برای تولید و رشد افکار تقریبی باشد و عرصه را بر نفوذ دشمنان ببندد، اما برخی از همین محیط ها، نقطة شروع حرکت های تخریبی و تکفیری و ایجاد درگیری های مذهبی می شود. جایی که می تواند مایة ناامیدی دشمن شود، محل خرج سرمایة همان دشمن می شود. دین که قرار بود ما را به صلح و آرامش و برابری و برادری و وحدت و الفت قلوب برساند (واذکروا إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا)(آل عمران: 103)، تبدیل به دستاویزی برای آتش افروزی میان فرقه ها می شود. دین که آمده بود تا به عنوان ریسمانی مستحکم، ما را از دشمنی ها و کینه ها و اختلافات برهاند و زندگی توحیدی را برای ما به ارمغان بیاورد، امروز فضای مناسبی برای شروع دشمنی ها شده است. باید بپذیریم که نتوانسته ایم، پیامبر خدا را در این زمینه یاری کنیم. جامعة مسلمانان هنوز نتوانسته تعداد مشخصی سرباز برای خدا و ولی خدا تربیت کند.
نگاه ما به مسلمانان غیر هم مذهب، نباید نگاه «دیگری» باشد. مشترکات ما به قدری جدی و مهم است، که نباید به سراغ اختلافات رفت و آنها را برجسته کرد. خدای واحد، پیامبر واحد و کتاب واحد به عنوان منبع معارف و فرامین دینی، برای رسیدن به وحدت یک امت کافی نیست؟ نگاه فرقه ای در دینداری یکی از بزرگترین آسیب های دینداری است. ما در مواجهه با هم دینان خود به جای آن که بنا را بر پیدا کردن نقاط افتراق (در مسائل عقیدتی و فرهنگی و سیاسی و احکام شرعی و ... ) بگذاریم باید بکوشیم غایت دین را در نظر آوریم و در همان جهت حرکت کنیم. قرآن کریم می فرماید: «لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات» (آل عمران: 105)
متاسفانه گاهی مواقع در جامعة خود شاهد آن هستیم که یکسری اتفاقات ناگوار که پیش می آید، باعث می شود که برخی افرادی بر نسب عربی و عجمی دست بگذارند و به یک چوب همة اعراب را برانند و زیر سوال ببرند. در چنین موقعیت هایی است که انسان باید بتواند خود را از انجام کارهای ضد وحدت حفظ کند و زحمات بسیاری را که انبیا و اولیا و صالحان برای اتحاد انسان ها و زندگی خدایی آنها در کنار یکدیگر کشیده اند، با یک جوک یا یک تصویر به باد ندهد.
امروز یکی از مهم ترین و ضروری ترین موضوعات وحدت، وحدت آحاد جامعة مسلمین جهان در مقابل پدیدة شوم تروریست و تکفیر است. تروریسم کنونی، آفتی برای یک کشور یا یک منطقة خاص دنیا نیست، بلکه سراسر عالم، آبستن اتفاقات ناگوار تروریستی است. بدتر از ذات تروریست، آن است که این موضوع ناگوار در شکل کنونی آن، زادة محیط اسلامی و از میان افراد مسلمان است که به تدریج به کشورهای اروپایی سرایت کرده و حتی توانسته برخی از جوانان مسلمان کشورهای پیشرفتة دنیا را به خود جذب کند. تفکرات تکفیری و جایز القتل شمردن هر دیگری، نشأت گرفته از مبانی معرفتی است و بر علمای مسلمان لازم است در این مبانی به دقت تأمل کنند و آنها را با ادلة قطعی دینی نقد کنند.

منابع:
1- قرآن کریم
2- رضی، محمد بن حسین‏ (1379). نهج البلاغه (چاپ پنجم). ترجمة فیض الإسلام. ج 1. تهران: مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فیض الإسلام‏.
3- ابن أبی الحدید، عبد الحمید (1404)‏ق. شرح نهج البلاغه. ج 15.قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.
4- مجلسی، محمد باقر (1403)ق. بحار الانوار (چاپ دوم). ج 73. بیروت: دار إحیاءالتراث العربی.