فیش منبر روز سوم ماه مبارک رمضان 1437ه.ق/ اهمیت و آثار یاد مرگ
۱۳۹۵/۰۳/۱۱

                                                                                                                          بسم‌الله الرحمن الرحیم

«أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَة»[1]مناسبت: نیمه اول ماه رمضان

ایجاد انگیزه[2]

روزی عزرائیل (ع) به مجلس حضرت سلیمان (ع) وارد شد و در آن مجلس مدام به یکی از اطرافیان حضرت نگاه می‌کرد! پس از مدتی عزرائیل از آن مجلس بیرون رفت. آن شخص به حضرت سلیمان (ع) گفت: این شخص چه کسی بود؟ حضرت سلیمان (ع) فرمود: او عزرائیل (ع) بود. آن مرد گفت: طوری به من نگاه می‌کرد گویا دنبالم بود تا مرا قبض روح کند. حضرت سلیمان (ع) فرمود: الان چه می‌خواهی؟ او که وحشت‌زده و دستپاچه شده بود، عرض کرد: اگر ممکن است برای خلاصی من از دست عزرائیل، به باد فرمان دهید مرا به هندوستان ببرد. حضرت سلیمان (ع) به باد دستور داد تا او را سریع به هندوستان ببرد، باد هم او را با سرعت به نقطه‌ای از هندوستان برد. در جلسه بعد، هنگامی که حضرت سلیمان (ع) با عزرائیل (ع) ملاقات کرد، به او فرمود: در دیدار قبلی چرا مدام به یکی از هم‌نشینان من، نگاه می‌کردی؟ عزرائیل (ع) در جواب گفت:

دیدمش اینجا و بس حیران شدم                    در تفکر رفته سرگردان شدم

از عجب گفتم گر او را صد پر است                 او به هندستان شدن دور اندر است

آن روز من از طرف خداوند مأمور بودم تا ساعاتی دیگر او را در هندوستان قبض روح کنم، ولی او را اینجا دیدم و تعجب کردم، به هندوستان رفتم و آنجا پیداش کردم و جانش را گرفتم.

چون به امر حق به هندستان شدم                        دیدمش آنجا و جانش بستدم

تو همه کار جهان را همچنین                                کن قیاس و چشم بگشا و ببین

از که بگریزیم، از خود این محال                      از که برتابیم از حق، این وبال[3]

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ[4]؛ هرکجا باشید، مرگ شما را فرا می‌گیرد؛ اگرچه در کاخ‌های بسیار محکم باشید.»

چه باشید در برج و در قصر و کاخ                    چه باشید در کومه و سنگلاخ

به هر جا که باشید و هر ساز و برگ               بگیرد گریبانتان سخت مرگ[5]

آری مرگ همواره در پی انسان است و او توجه نداشته باشد و به مرگ فکر نکند، آنگاه که مرگ به سراغش آید، غافلگیر می‌شود. در قرآن چنین آمده: زمانی که ملک‌الموت به سراغ عده‌ای می‌آید، می‌گویند: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ؛ پروردگارا! مرا بازگردانید، شاید در آنچه از خود به جای گذاشته‌ام، کار نیکی انجام دهم.» اما خداوند متعال در جوابشان می‌فرماید: «کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ هرگز چنین نمی‌شود! این سخنی است که او به زبان می‌گوید و در پی آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند»[6]

حال این سؤال پیش می‌آید که دلیل این همه تأکید یاد مرگ چیست؟ مگر چه تأثیری در زندگی انسان دارد؟

متن و محتوا

آثار یاد مرگ

در منابع دینی برای یاد مرگ، آثار متعددی ذکر شده، برخی از آن عبارتند از:

1. خشکاندن ریشه غفلت

امام صادق (ع) در روایتی آثار یاد مرگ را چنین می‌شمارند: «ذِکْرُ الْمَوتِ یُمِیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ وَیَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَ یُقَوِّی النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَ یُرِقُّ الطَّبْعَ وَ یَکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَی وَ یُطْفِیءُ نارَ الْحِرْصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیا[7]؛ یاد مرگ، خواهش‌های باطل را از دل زایل می‌کند و دل را با وعده‌های الهی قوی و مطمئن می‌گرداند و طبع را نازک می‌سازد و عَلَم‌های هوی‌وهوس را می‌شکند و آتش حرص را فرو می‌نشاند و دنیا را حقیر و بی‌مقدار می‌پندارد»[8]

از این رو، هر امر مربوط به مرگ، می‌تواند عامل بیداری و دوری فرد از غفلت شود.

هیچ‌گاه نباید فراموش کنیم که زندگی ما نفس‌هایی است که شمرده می‌شود و چون نَفَسی بگذرد، قدمی به مرگ نزدیک‌تر شده‌ایم. امیرالمؤمنین فرمودند: «نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِهِ[9]؛ نَفَس انسان، گام برداشتن او به‌سوی اجلش است.»

2. بی‌میل شدن به دنیا

ابی‌عبیده از امام باقر (ع) تقاضای موعظه‌ای کرد، ایشان به عملی توصیه نمودند که اثر آن زهد در دنیاست: «قُلْتُ لاِبِی جَعْفَرٍ (ع) حَدِّثْنِی بِما اَنتَفِعُ بِهِ فَقالَ یا اَبا عُبَیدَةَ اَکْثِر ذِکْرَ الْمَوتِ فَاِنَّهُ لَمْ یُکْثِر الاِنسانُ ذِکْرَ الْمَوتِ اِلاَّ زَهِدَ فِی الدُّنْیا[10]؛ به امام باقر (ع) عرض کردم: چیزی بفرماید که از آن سود برم. فرمود: ای ابا عبیده! فراوان مرگ را یاد کن! زیرا هر انسانی آن را بسیار یاد کند، نسبت به دنیا بی‌رغبت می‌شود.»

آیا تاکنون به کاروان‌سرا رفته‌اید و یا در فیلم‌ها و سریال‌ها کاروان‌سراها را دیده‌اید؟ درین مکان‌ها هرکسی به کاری مشغول است. دنیا نیز چون کاروان‌سرایی است که هر کسی مشغول کاری است در آنجا یکی بار بر زمین می‌نهد و در اینجا کسی به دنیا می‌آید، در کاروانسرا یکی بار سفر می‌بندد و در دنیا روزی تعدادی از دنیا بار سفر بسته و به دیار باقی می‌روند. کسی در کاروان‌سرا خوشحال است که ایام را به نیکی سپری کرده و توشه‌ای با خود دارد که به شهر و دیار خود بازگردد. در دنیا نیز کسی خوشحال می‌رود که توشه‌ای داشته باشد. کسی به کاروانسرا دل نمی‌بندد زیرا همه می‌دانند، باید رفت، در دنیا نیز باید چنین باشد و به‌اندازه نیاز از آن استفاده کرد.

این خانه که خانه وبال است           پیداست که وقف چند سال است

چون قامت ما برای غرق است           کوتاه و دراز او چه فرق است[11]

البته خوب است بدانیم رها کردن دنیا به معنای دلبستگی و بی‌رغبتی به دنیاست، نه اینکه شخص اصلا از دنیا استفاده نکند و به فکر آن نباشد. در روایات فراوانی از ائمه معصومین (ع) داریم که آن بزرگواران دنیا را دوست داشته و دارند؛ زیرا می‌توانستند از آن برای آخرت خود توشه بردارند و دنیا را مزرعه آخرت می‌دانستند.[12]

آری حکایت کسی که بر دنیا دل بسته، حکایت شخص تشنه‌ای است که آب دریا می‌خورد و هرچه از آن آب می‌آشامد، سیراب نمی‌شود. کسی که همیشه توجه به مرگ دارد، بیش از حد به دنبال مال دنیا نمی‌رود، بلکه او به مقدار اندکی از آن راضی می‌گردد. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «اَکثِرُوا مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ فَاِنَّهُ یَزْهَدُ فِی الدُّنْیا[13]؛ مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یاد مرگ از میل و رغبت به دنیا می‌کاهد.»

3. کوتاه شدن آرزوها

 گاهی انسان در اثر فراموشی مرگ، غرق در دنیا و امور دنیوی می‌گردد و برای آنچه هنوز به دست نیاورده، در دل، آرزوی وصال می‌نماید؛ اما هزار دریغ و افسوس که اجل به او مهلت نمی‌دهد و مرگ او را در کام خود فرو‌ می‌کشد و آرزوهای دور و دراز او را به خانه گور می‌برد!

آیا تاکنون با اعلامیه فوت شخصی روبه‌رو شده‌اید که اصلاً فکر مرگش را هم نمی‌کردید؟ کسی که چند روز پیش با او ملاقات داشتید، چقدر برنامه برای زندگی‌اش داشت؟ خرید ماشین یا خانه و یا ازدواج فرزندانش یا گسترش مغازه، سرمایه‌گذاری در بانک و... هزاران برنامه و نقشه دیگر!

او اصلاً تصورش هم نمی‌کرد که چند روز بعد می‌میرد؛ اما کسی که یاد مرگ باشد و همیشه به خودش نهیب بزند: فلانی! حواست باشد تو روزی از دنیا می‌روی و کار تو به این دنیا ختم نمی‌شود؛ مرگ تازه اول راه اوست و قطعا با چنین اندیشه‌ای، آرامش پیدا می‌کند.

نقل شده: اسامة بن زید از زید بن ثابت کنیزکی به بهای صد دینار و به مهلت یک ماه خرید. هنگامی‌که پیامبر اکرم (ص) از این مسئله آگاه شدند، فرمودند: آیا از اسامه در شگفت نیستید که خریدار تا یک ماه است؟ اسامه دراز آرزوست! به خدایی که جان محمد در قبضه قدرت اوست، چشمانم به هم نمی‌خورد، جز اینکه گمان می‌کنم پیش از آنکه مژه‌هایم به هم رسد، خداوند جانم را بگیرد و چشم باز نمی‌کنم، جز اینکه گمان می‌برم پیش از آنکه چشم بر هم نهم، جانم گرفته شود و لقمه‌ای بر دهان نمی‌گذارم، جز اینکه گمان می‌کنم، پیش از آنکه آن را فروبرم، بر اثر مرگ گلوگیرم گردد. سپس فرمود: «یَا بَنِی آدَمَ إنْ کُنْتُم تَعْقِلُونَ فَعُدُّوا أنْفُسَکُمْ مِنَ الْمَوتَی وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إنَّمَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَمَا أنْتُم بِمُعْجِزِینَ[14]؛ ای فرزندان آدم! اگر خِرَد دارید، خود را در زمره مردگان شمارید! سوگند به آنکه جانم به دست اوست! آنچه به شما وعده داده می‌شود، خواهد آمد و شما نمی‌توانید [خدا را] به عجز درآورید

امام خمینی (ره) همیشه به خاطر داشتند که مرگی هم وجود دارد و زندگی به این دنیا و آرزوهای آن ختم نمی‌شود؛ لذا فرمودند: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار، به فضل خدا از میان برادران و خواهران ایمانی به دیار باقی رهسپارم»[15]

مگر امام (ره) چه فرقی با شاه فراری و مزدور داشت؟ چرا شاه با آن ‌همه امکانات از افسردگی و غصه مرد؟ مگر ممکن است با هوای صاف، زندگی بی‌دغدغه، امکانات و پول کافی و ... از افسردگی مردن؟

زیرا شاه فقط زندگی را در این دنیا محدود می‌دانست و آن را به باد فراموشی سپرده بود؛ ولی امام خمینی (ره) مرگ را آخر دنیا نمی‌پنداشت و هرگز از آن غافل نبود.

بسیار روشن است، انسانی که همواره در یاد مرگ باشد، هیچ‌گاه عملی انجام نمی‌دهد که در قیامت نتواند پاسخگوی آن باشد و بدین سبب، عذاب الهی را بر خود هموار سازد؛ بلکه آرزوها را کوتاه نموده، سعی در طاعت و بندگی خدا خواهد داشت تا بهشت الهی را جایگاه خویش قرار دهد.

ای به غفلت گذرانیده همه عمر عزیز                  تا چه داری و چه کردی عملت کو و کدام

توشه آخرتت چیست در این راه دراز                    که تو را موی سفید از اجل آورد پيام

می‌توانی که فرشته شوی از علم و عمل           لیک از همت دون ساخته‌ای با دَد و دام

چون شوی همره حوران بهشتی که تو را            همه در آب و گیاه است نظر چون انعام

جهد آن کن که نمانی ز سعادت محروم              کار خود ساز که اینجا دو سه روزیست مقام

باید توجه داشت که آرزو نداشتن به معنای نداشتن امید در زندگی نیست؛ بلکه امید داشتن، همان چیزی که انسان را از افسردگی دور می‌کند. انسان با امید زنده است و نباید فارغ از دنیا شود؛ بلکه باید بهترین‌های حلال را با کار و تلاش و کوشش به دست آورد.

آری عالم آخرت، سرای یوم الحساب است که انسانها بیدار شده و دست تهی خود را می‌بینند و بر اساس آیات قرآن کریم به مؤمنین می‌گویند: «نظرى به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوى برگیریم!» به آن‌ها گفته مى‏شود: به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید! در این هنگام دیوارى میان آنها زده مى‏شود که درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب! آن‌ها را صدا مى‏زنند: مگر ما با شما نبودیم؟! مى‏گویند: آرى، ولى شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار کشیدید، و (در همه چیز) شکّ و تردید داشتید، و آرزوهاى دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید، و شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد!

پس امروز نه از شما فدیه‏ اى پذیرفته مى‏ شود، و نه از کافران و جایگاهتان آتش است و همان سرپرستتان مى‏ باشد و چه بد جایگاهى است.»[16]

بنابراین باید برای دنیا و رفع نیازهای آن تلاش کرد؛ اما دلبسته به دنیا و متعلقات آن نشد، و یکی از اموری که دلبستگی به دنیا را از ذهن انسان پاک می‌کند، یاد مرگ است.

4. انگیزه سازی برای انجام اعمال صالح

یکی دیگر از آثار یاد مرگ، انگیزه سازی برای انجام اعمال صالح است. وقتی ما بدانیم به‌زودی طومار زندگی ما برچیده خواهد شد و باید بار سفر ببندیم، در نتیجه به دنبال توشه سفر خواهیم رفت.

بهترین محرّک آدمی برای انجام دادن کارهای نیک و پسندیده، «یاد مرگ» است. انسانی که سفر خود به‌سوی عالَم آخرت را نزدیک می‌بیند، توشه لازم را برای این سفر ابدی و پرحادثه تدارک می‌بیند و چه توشه‌ای بهتر از پارسایی و بندگی مخلصانه!

حضرت علی (ع) بارها به رابطه میان یاد مرگ و انجام دادن اعمال صالح اشاره کرده است، در نهج‌البلاغه می‌خوانیم: «خدا رحمت کند آن‌کسی را که پیش از فرا رسیدن مرگ، خویش را آماده کند و از اعمال نیک، توشه‌ای برای آخرت برگیرد.»[17]

آن حضرت، در جای دیگری اولیای خدا را چنین وصف می‌کند: «وَ اسْتَقْرَبُوا الأَجَلَ فَبادَرُوا العَمَل[18]؛ پایان زندگی را نزدیک شمرده و اعمال نیک، انجام داده‌اند.»

در حدیث دیگری نیز فرمودند: «مَنِ ارْتَقَبَ المَوْتَ سارَعَ إِلَی الْخَیراتِ[19]؛ آن کسی که منتظر مرگ باشد، به سوی اعمال نیک شتاب می‌گیرد.»

یادمان باشد همیشه به یاد مرگ باشیم، برای خودمان از حالا فاتحه بفرستیم و با اعمال صالح، با گره‌گشایی از کار دیگران، با گرفتن دست جوانان و آسان‌گیری در ازدواج آن‌ها یا وصیت کردن به ثلث اعمال جهت موقوفات و هزاران کار ارزشمند دیگر.

ای که دستت می‌رسد کاری بکن        پیش ‌از این کز تو نیاید هیچ کار

5. افزایش آستانه تحمل در گرفتاری‌ها

اگر همیشه به یاد داشته باشیم که بالاخره باید بمیریم، هیچ‌وقت از کمبودهای زندگی خود عجز و ناله نمی‌کنیم؛ و در هر صورت شاکر خداوند هستیم. یادمان باشید بزرگ بر روی دیوار دلمان بنویسیم «این نیز بگذرد» این‌طور هرگز ناخوش نمی‌شویم؛ زیرا تمام این دارایی‌های دنیا را موقت و از بین رفتنی می‌دانیم. همچون شهدا که دل به هیچ‌چیز دنیا نبستند و خدا آن‌ها را برای خودش برد.

شهدا هرگز از عاقبت کارهای سخت در جبهه مثل گرمای شدید هوا و یا سرمای شدید زمستان و نخوردن آب و غذا در چند روز شکایت نمی‌کردند و صبور بودند. آنچه تحمل سختی‌های اینچنینی را برای آن‌ها آسان می‌کرد، یاد مرگ و شهادت بود.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنیا هانَتْ عَلَیْهِ الْمُصِیبات[20]؛ هر که دل از دنیا برکند، مصیبت‌های آن بر او آسان می‌شود.»

یاد کردن پیوسته و به‌اندازه مرگ سبب می‌شود، ارزش واقعی دنیا بر انسان آشکار شود و بدین ترتیب، از توجه زیاد خود به دنیا و امور دنیایی بکاهد. چنین فردی، در برابر سختی‌ها و مصیبت‌های زندگی استقامت بیشتری از خود نشان می‌دهد و کاستی‌ها و کمبودهای مادی را به‌راحتی تحمل می‌کند. حضرت علی (ع) در این‌باره می‌فرماید: «مَنْ صَوَّرَ المَوتَ بَینَ عَینَیهِ هانَ أَمْرُ الدُّنیا عَلَیهِ[21]؛ هر که مرگ را میان دو چشمش مجسم سازد، کار جهان بر وی آسان می‌شود.»

باید توجه داشته باشیم که روزی جسد بی‌جان ما، روی دستان عزیزانمان تشییع می‌شود؛ فرزندانمان، پدران، مادران، همسران، همسایه‌ها و همه آن‌هایی که می‌شناختیم. این آدم‌ها فقط تا لب گور ما را همراهی می‌کنند، تازه ما را جنازه هم خطاب می‌کنند. ای وای بر ما! اگر برای آن ساعتی که صورت ما را بر خاک قبر می‌گذارند و می‌روند، کاری نکرده باشیم!



[1]. نساء/181.

[2]. روش داستانی.

[3]. مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش 49.

[4]. نساء/181.

[5]. امید مجد.

[6]. مؤمنون/99 و 100.

[7]. بحارالانوار، ج6، ص 133.

[8]. مصباح الشریعه، ص 171.

[9]. نهج البلاغة، حکمت ٧٤.

[10]. کافی، ج 2، ص 131.

[11]. نظامی گنجوی.

[12]. ارشاد القلوب دیلمی، ج 1، ص 89.

[13]. میزان الحمکه، حدیث 19153.

[14]. مشکات الانوار، ص 87.

[15]. وصیت‌نامه امام خمینی (ره).

[16]. حدید/ 13 ـ 15.

[17]. نهج البلاغه، خطبه 76.

[18]. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏7، ص 250.

[19]. امالی صدوق، ص 277.

[20]. کافی، ج‏2، ص 50.

[21]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص  146.