فیش منبر روز دوازدهم ماه مبارک رمضان1437ه.ق/ عواقب عهد و پیمان‌شکنی با خدا
۱۳۹۵/۰۳/۱۱

بسم الله الرحمن الرحیم

«وَ بِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»

مناسبت: نیمه اول ماه مبارک رمضان

ایجاد انگیزه[1]

یکی از یاران پیامبر اکرم (ص) به نام «انس بن نضر» نتوانست در جنگ بدر پیامبر (ص) را همراهی کند. پس از پایان جنگ، به  محضر پیامبر (ص) رسید و عرض کرد: یا رسول‌الله! در جنگی که برای شما پیش آمد، من نتوانستم در رکاب شما باشم، اما با شما عهد می‌بندم اگر دیگر بار جنگی رخ دهد، در آن شرکت کنم!

زمانی که جنگ احد پیش آمد، انس حاضر شد و پس از آنکه در میان مسلمین شایع شد که پیامبر (ص) کشته شده، برخی گفتند: کاش نماینده‌ای داشتیم و نزد عبدالله ابن ابی می‌فرستادیم تا برای ما از ابوسفیان امان بگیرد.

برخی دیگر دور نشسته و دست روی دست نهادند تا چه پیش آید. عده‌ای دیگر گفتند: حال که پیامبر (ص) کشته شده، به دین سابق خود برگردید!

انس بن نضر گفت: خدایا از آنچه این جمعیت پیشنهاد می‌کنند، بیزاری می‌جویم. بعد گفت: اگر پیامبر (ص) کشته شده، خدای او زنده است، بعد از پیامبر (ص) زندگی برای چیست؟ جنگ کنید برای همان مقصودی که رسول خدا می‌جنگید! سپس شمشیرش را کشید و با دشمنان طبق عهدی که کرده بود، جنگید تا شهید شد. پس از شهادت حدود هشتاد زخم و جراحت و جای تیر و نیزه بر بدنش بود. آن‌قدر جراحاتش زیاد بود که خواهرش فقط به ‌وسیله سر انگشتان توانست او را بشناسد.[2]

آیا تا به‌حال با پیامبر اسلام (ص) عهد و پیمانی بسته‌ایم؟ با خدای پیامبر چه؟ ما چه مقدار به عهدهای خود با خداوند، شناخت داریم؟ آیا به همه عهد و پیمان‌های خود وفادار بوده‌ایم؟ اگر کسی عهد و پیمان خود با خدا و پیامبرش را بشکند؛ چه عواقبی برایش در پی خواهد داشت؟

متن و محتوا

خداوند انسان را خلق کرد، از روح خود در او دمید و جسم او را به بهترین شکل بنا کرد؛ «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»[3] او انسان را با فطرتی بنا نهاد که او را به سوی خداخواهی و خداپرستی هدایت می‌کند و هرگز تغییر در آن فطرت نیست «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ[4]؛ این فطرتى است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش الهى نیست.»

بر اساس آموزه‌های دینی، خداوند از انسان عهد و پیمان‌های متعددی گرفته و انسان‌ها نسبت به رعایت آن متعهد شده‌اند؛ برخی از آن‌ها عبارتند از:

1.      «اعتقاد به توحید و یکتاپرستی»

2.      «اطاعت از خداوند»

3.      «اطاعت از انبیای الهی»

4.      «پذیرش ولایت امیرالمؤمنین و ائمۀ طاهرین (علیهم)»

5.      «عمل به دستورات دین»

6.      «پیروی نکردن از نفس و شیطان»

این پیمان‌ها گاهی با زبان خطاب و تکلم[5] و گاهی با زبان فطرت و سرشت پاک الهی[6] با انسان بسته شده است. خداوند متعال در قرآن مجید، دستور می‌دهد تا به عهد و پیمانی که با خدای خود پیوسته، وفادار باشید و خود را به رعایت آن‌ها ملزم بدارید: «وَ بِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ[7]؛ به عهد الهی وفا کنید. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده است تا متذکر شوید.»

حذیفه از کسانی بود که در جنگ بدر شرکت نکرد و از آن فیض بزرگ محروم شد، خودش درباره این محرومیت می‌گوید: من و رفیقم «ابوالحسیل» از مدینه خارج شدیم تا به پیغمبر اسلام و سپاه مسلمین بپیوندیم. اتفاقاً به جمعی از کفار قریش برخوردیم. از ما پرسیدند: به‌سوی محمد می‌روید؟ از ترس آن‌ها و برای نجات از شرشان گفتیم: نه، ما به مدینه می‌رویم. آن‌ها از ما عهد و پیمان گرفتند که اگر آزادمان کنند، به یاری محمد (ص) نرویم و علیه آن‌ها جنگ نکنیم. ما هم این عهد را با آنان بستیم و آزاد شدیم. از آنجا به حضور خاتم انبیا (ص) رسیدیم و ماجرا را نقل کردیم و اجازه شرکت در جنگ را خواستیم. پیامبر (ص) فرمودند: نه، شما با آن‌ها عهد و پیمان دارید و نباید نادیده بگیرید. شما بروید و به عهد و پیمان خود وفا کنید، ما هم از خدا یاری می‌جوییم.[8]

آری در حالی‌که پیامبر اسلام (ص) ما را سفارش به رعایت عهد و پیمان، حتی با دشمنان و کفار می‌کنند، متأسفانه برخی از افراد عهد و پیمانی که با خدا بسته‌اند را می‌شکنند و مطمئناً این گناه بسیار بزرگی است و عواقب بدی را در پی خواهد داشت.

به همان اندازه که آموزه‌های دینی بر وفاداری نسبت به عهد و پیمان تأکید نموده‌اند، از پیمان‌شکنی و بی‌وفایی نیز نکوهش کرده‌اند. قرآن کریم، بیشترین زیان ناشی از پیمان‌شکنی را متوجه شخص پیمان‌شکن می‌داند و می‌فرماید: «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ[9]؛ هر کس پیمان‌شکنی کند، در حقیقت به زیان خویش پیمان‌شکنی کرده است»

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را               الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد                    سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را

گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی            دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

در منابع دینی برای افراد عهدشکن و کسانی که پیمان‌های خود با خدا را زیر پا می‌نهد، پیامدها و نتایج شومی را برشمرده‌اند. یادآوری و تفکر در تک‌تک آن‌ها می‌تواند انسان را از انجام این عمل زشت باز دارد.

پیامدهای پیمان‌شکنی با خدا

1. از دست رفتن اعتبار انسان نزد دوست و دشمن

زشتی و پلیدی عهد و پیمان‌شکنی، امری عقلائی است که اختصاصی به دین و مذهب خاصی ندارد و مورد اتفاق همه عقلای عالم است. بزرگ‌ترین پیمان انسان، با خدای خویش در روز الست است و کسی که به عهد و پیمان‌های خود با خدا پایبند نباشد؛ هم در نزد دوستان و هم در نزد دشمنان به‌عنوان یک شخص متزلزل و غیر قابل‌اعتماد تلقی می‌گردد. در این صورت حتی دشمنان هم در روابط خود با او احتیاط کرده و می‌گویند: این شخصی که به خدای خود و در مذهب و دین خود، خیانت کرده، چگونه به ما وفادار خواهد ماند؟ بنابراین، هرگز به او اعتماد نمی‌کند؛ اگرچه ممکن است جهت استفاده ابزاری از او، وعده‌های پوشالی به پیمان‌شکن، بدهند. حضرت علی (ع) می‌فرماید:«لا تَعْتَمِدْ عَلی مَوَدَّةِ مَنْ لا یُوفی بِعَهده[10]؛ بر دوستی کسی که به عهد و پیمان خود وفا نمی‌کند، اعتماد مکن»

پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد                 گفت پرهیز کن از صحبت پیمان‌شکنان

اکنون در جامعه ما نیز این‌گونه است، نسبت به کسانی که اهل رعایت حلال و حرام الهی هستند و کمتر پیمان شکنی می‌کنند، اعتماد بیشتری است و نسبت به افراد بی‌دین و غیر متدین اعتماد کمتر می‌باشد. مقام معظم رهبری (مدظله) مکرراً در سخنرانی‌های خود، به دولت تأکید می‌کنند که در مذاکرات هسته‌ای به آمریکایی‌های که سابقه پیمان‌شکنی داشته‌اند، جای اعتماد و تکیه نیست.

نقل شده یکی از پادشاهان را پیشامد دشواری روی داد و با خدا عهد کرد که اگر کار من به نیکی پایان پذیرد هر چه پول موجودی در خزینه داشتم، به مستمندان و بینوایان می‌دهم. خداوند به‌زودی خواسته او را برآورد. پادشاه تصمیم گرفت به پیمان خود وفا کند. خزینه‌دار را خواست. دستور داد موجودی را حساب کند. بعد از بررسی معلوم شد مقدار زیادی پول موجود است. وزیران او گفتند: این‌همه مال را به مستمندان نمی‌توان پرداخت؛ زیرا مملکت از نظر مالی آشفته خواهد شد و اداره لشگر احتیاج به این پول دارد. شاه گفت من عهد کرده‌ام و عهد شکنی نمی‌کنم.

گفتند بنابر نظر علماء بزرگ و ظاهر آیه «والعاملین علیها» لشگریانی که خراج جمع می‌کنند، خود از مستحقین می‌باشند و باید بخشی را به آن‌ها بدهید.

پادشاه از این سخن در اندیشه شد، پیوسته برای آشکار شدن تکلیف خود فکر می‌کرد. روزی کنار غرفه‌ای نشسته بود، ژولیده‌ای شبیه دیوانگان از راه می‌گذشت. پادشاه او را خواست و جریان پیمان را با او در میان گداشت. او گفت اگر شهریار در موقع انعقاد پیمان سپاهیان را از خاطر گذرانده باشند، پس باید بخشی از اموال را به آن‌ها بدهد و بقیه را میان فقرا تقسیم کند و الا به آن‌ها نمی‌توان داد. شاه گفت: هنگام عهد فقط به یاد مستمندان و بیچارگان بودم. سپس ژولیده روی به شاه کرد و گفت: اگر دیگر با آن کسی که پیمان بسته‌ای، کاری نداری، پس به عهد پیشین خود وفا نکن، ولی چنانچه به او احتیاج داری، به عهد خویش وفا کن.

پادشاه از این جمله، چنان تحت تأثیر واقع شد که اشک از دیدگان فرو ریخت و همان‌دم دستور داد اموال را بین فقرا تقسیم کنند.[11]

وعده‌ها باید وفا کردن تمام                          ور نخواهی کرد، باشی سرد و خام

وعده اهل کرم گنج روان                              وعده نااهل شد رنج روان

ر کلام خود خداوند ودود                               امر فرموده است اوفوا بالعهود

گر نداری خوی ابلیسی بیا                           باش محکم بر سر عهد وفا[12]

2. مبتلا شدن به نفاق و دورویی

یکی از آفت‌ها و خطرهای اجتماعی که ممکن است، جامعه را به ویرانی و تباهی بکشد و پایه‌های وحدت اجتماعی را متزلزل سازد، «نفاق و دورویی» است. در قرآن و روایات نسبت به این پدیده شوم اجتماعی هشدارهای جدی داده شده است.

در قرآن برای کسی که با خدا عهد کرد که اگر خدا اموالی در اختیار او قرار دهد و وسعتی به زندگی او بدهد، حتماً انفاق می‌کند؛ ولی بعد از بهره‌مندی از اموال دنیایی، عهد و پیمان خود را می‌شکند و انفاقی نمی‌کنند، عاقبت آن را مبتلا به نفاق و دورویی برشمرده است. «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی‏ قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ[13]؛ بعضى از آن‌ها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!» (امّا هنگامی‌که خدا از فضل خود به آن‌ها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچى کردند و روى برتافتند! این عمل، (روح) نفاق را، تا روزى که خدا را ملاقات کنند، در دل‌هایشان برقرار ساخت. این به خاطر آن است که از پیمان الهى تخلّف جستند و به خاطر آن است که دروغ مى‏گفتند.»

حکایت شده شخصی گوسفندان خود را به صحرا برد و خود به بالای درختی رفت. باد شدیدی وزید، او خود را در خطر بسیار سخت دید. با خدا عهد کرد و گفت: خدایا اگر من به سلامتی از درخت پایین آیم، همه گوسفندانم را در راه تو صدقه می‌دهم.

سپس آرام‌آرام از شاخه‌های بالا به شاخه‌های پایین آمد و کمی احساس آرامش کرد و گفت: خدایا! قیمت گوسفندان زیاد است و دلم نمی‌آید صدقه بدهم. اگر سالم به پایین آیم، پشم‌های آن‌ها را صدقه می‌دهم. از آنجا به قسمت پایین‌تر آمد، بیشتر احساس آرامش کرد و گفت: خدایا! اگر سالم به زمین برسم، کشک‌های به دست آمده از آن‌ها را صدقه می‌دهم. وقتی که پایین آمد و کاملاً احساس آرامش کرد، گفت: پشم چی؟ کشک چی؟ ولش کن هیچی! و این جمله به عنوان مثل در تاریخ باقی ماند.

3. مورد نفرین خدا واقع‌شدن

عهد و بیعت با خداوند، در حقیقت، تعهد بر اطاعت جهت تقرب به خداوند است؛ بنابراین کسی که عهد خود با خدا را بشکند، در حقیقت، حرکت خود به سوی خداوند را متوقف نموده و بلکه در مسیر خلاف قرب خداوند قرار گرفته است و این عیناً لعنت و دوری از رحمت خداوند است؛ در آیه‌ای از قرآن نیز به این امر اشاره‌شده است: «وَ اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اَللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اَللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی اَلْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اَللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ اَلدّارِ[14]؛ آن‌ها که عهد الهى را پس از محکم کردن مى‏شکنند و پیوندهایى را که خدا دستور به برقرارى آن داده قطع مى‏کنند و در روى زمین فساد مى‏نمایند، لعنت براى آن‌هاست و بدى (و مجازات) سراى آخرت!»

در سوره مائده نیز خداوند مهربان بنی‌اسرائیل را که به پیمانشان در خواندن نماز، دادن زکات، یاری و ایمان به پیامبران، عمل نکردند، مورد لعنت خود قرار داده و می‌فرماید: «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً[15]؛ ولى به خاطر پیمان‏شکنى، آن‌ها را از رحمت خویش دور ساختیم و دل‌های آنان را سخت و سنگین نمودیم.»

4.  خسران ابدی و عذاب اخروی

شخص پیمان‌شکن، افزون بر این که اعتبار و ارزش دنیوی خود را از دست می‌دهد، در آخرت نیز با گرفتاری بزرگی روبه‌رو خواهد شد.

خداوند پیمان‌شکنان را به سبب آنکه با پیمان‌های خویش سوداگری می‌کنند، سرزنش کرده و به آنان یادآور می‌شود که چنین رفتار هنجار شکنانه‌ای، مایه محرومیت ایشان از هرگونه بهره‌های اخروی است: «إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ[16]؛ کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچیزى مى‏فروشند، آن‌ها بهره‏اى در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آن‌ها سخن نمى‏گوید و به آنان در قیامت نمى‏نگرد و آن‌ها را (از گناه) پاک نمى‏سازد و عذاب دردناکى براى آن‌هاست.»

در آیه دیگری چنین می‌فرماید: «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ[17]؛ فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می‌شکنند و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده و در روى زمین فساد می‌کنند این‌ها زیانکارانند.»

امیرالمؤمنین علی (ع) سرنوشت اخروی پیمان‌شکنان را چنین ترسیم کرده است: «إِنَّ فِی النَّارِ لَمَدِینَةً یُقَالُ لَهَا الْحَصِینَةُ أَ فَلَا تَسْأَلُونِّی مَا فِیهَا فَقِیلَ وَ مَا فِیهَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ فِیهَا أَیْدِی النَّاکِثِین[18]‏؛ همانا در جهنم شهری است که به آن حصینه (دژ مستحکم) می‌گویند. آیا از من نمی‌پرسید که در آن شهر چیست؟ سؤال شد: ای امیر مؤمنان در آن شهر چیست؟ فرمود: دست‌های پیمان‌شکنان!»

امام موسی کاظم (ع) در تفسیر آیه شریفه «أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ» فرمودند: هنگامى که این آیه شریفه فرود آمد، گروهى نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند یا رسول اللّه! منزه است خدائى که روزى مى‌دهد، مشاهده نمى‌کنید فلان شخص از مال دنیا چیزى نداشت و دست او خالى بود، ولى با گروهى به عنوان خدمتکار به سفر دریایى رفتند. آن جماعت در اثر خدمت او حقش را دادند و او را با خود به چین بردند و او را در مال‌التجاره خود سهیم کردند. او هم کالا و اثاثیه خرید و با خود آورد و آن‌ها را فروخت و ده برابر سود برد و اکنون یکى از ثروتمندان اهل مدینه مى‌باشد!

گروه دیگری که در خدمت آن حضرت بودند، گفتند: یا رسول اللَّه! مگر مشاهده نمى‌کنى فلانى که حالش بسیار خوب و مال‌دار بود، زندگى مجلل و باشکوهی داشت و خیرات و مبرات مى‌کرد و همه اسباب و ابزار کار در اختیارش بود، ولى حرص و آز او را وادار کرد، به سفر دریایى برود. او در هنگام تلاطم دریا و ایام موج‌خیز و طوفانى سوار یک کشتى بدون اطمینان شد، او به حرکت خود ادامه داد تا به وسط دریا رسید، در این هنگام باد شدیدی وزید و او را به طرف ساحل کشانید و همه ثروت‌ و اموالش غرق شد و اینک با فقر و حسرت به سر مى‌برد.

رسول خدا (ص) فرمودند: آیا بگویم بهتر از اول و بدتر از دوم کیست، گفتند: بفرمایید یا رسول اللَّه! فرمود: اما فردی که حالش از اول بهتره، مردى است که اعتقاد راستین به محمد و على که برادر و ولى و جانشین اوست، دارد. على میوه دل رسول اللَّه، مى‌باشد و از وى مخلصانه اطاعت مى‌کند. مردی که اعتقاد به محمد و على دارد خداوند و پیامبر و على از وى سپاسگزارى مى‌کنند و بدین وسیله خیر دنیا و آخرت به او مى‌رسد و به او زبانى مى‌دهند که از نعمت‌هاى خدایى سپاسگزارى مى‌کند. به این بنده دلى شاکر عطا مى‌گردد، او از هر چه خداوند براى او مقدر کند، راضى مى‌باشد و بر آنچه از دشمنان آل محمد (علیهم) به او مى‌رسد، صبر مى‌کند و از این جهت خداوند او را در زمین و آسمان بزرگ مى‌کند و از رضوان و کرامت‌هاى خود به او مى‌دهد و این تجارت سودمندتر و بهتر و گواراتر است؛ اما کسی که حالش از دومى بدتر است، مردى است که با حضرت رسول (ص) به عنوان برادرى بیعت کرده است و با او موافقت نموده و با دوستان او دوست شده و با دشمنان او دشمن شده است. بعد از این، بیعت خود را شکسته و با او مخالفت نموده و با دشمنانش هم‌دست شده است این‌چنین شخصى به سبب اعمال زشت خود، پایانش به بدى ختم مى‌گردد و گرفتار عذابى مى‌شود که از وى دست برنمى‌دارد، او در دنیا و آخرت زیان مى‌بیند.[19]



[1] . روش داستانی.

[2]. پیام پیامبر (ص)، متن، ص 642.

[3]. مؤمنون/14.

[4]. روم/30.

[5]. یس/60 و 61.

[6]. اعراف/172.

[7]. انعام/152.

[8]. اسلام صلح جهانی، ص 264.

[9]. فتح/10.

[10]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 418.

[11] . وفای به عهد و پیمان چرا؟، حسن امیدوار.

[12] . مثنوی مولوی.

[13]. توبه/ 75 ـ 77.

[14]. رعد/25.

[15]. مائده/13.

[16]. آل‌عمران/77.

[17]. بقره/27.

[18]. خصال، ج 1، ص 296.

[19]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع)، ص 126.