گستره‌ی وظایف مردان درخانواده
۱۳۹۱/۱۱/۲۱

"بسمه تعالی"

گستره‌ی وظایف مردان درخانواده

 دفتر مطالعات و پژوهشهای مرکز رسیدگی به امورمساجد

مقدمه

در این نوشتار برآنیم که درباره‌ی حقوق و وظایف متقابل زوج‌هاسخن بگوییم و به تعبیریدیگر آنچه را توضیح دهیم که موجب نشوز در زوج‌هامی‌شود. در فرهنگ اصیل و غنیاسلام، حق‌مداری و اصول‌گرایی مبتنی بر حق، محور همه‌یقوانین (اوامر و نواهی) است؛ لذا در این فرهنگ، حاکمیت مطلق،قانون‌گذاری و مالکیتحقیقی از آن خداست و در عرصه‌یزندگیظاهریهمه‌یبهره‌وری‌هااعتباریاست.هیچ‌کساجازه‌ی سلطه، اعمال قدرت و حاکمیت ندارد، مگر در طول قدرت و حاکمیت او.بنابراین، اساس زندگی بر محور حق‌سالاری است، نه مردسالارییازن‌سالاری و نه آن‌گونه‌که در نظام‌های به‌اصطلاح دموکراتیک به‌عنوان مردم‌سالاری مطرح است.بلکه عالمهمه ازاوست و به‌سویاو می‌رود و انسان که جانشین خدا بر زمین است به‌سوی او رجوع می‌کند، همان‌گونه که از نزد او آمده است: «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیْهِ‏ راجِعُونَ». جانشین حقیقی همسو و هم‌جهت با سایر موجودات هستیحرکتمی‌کند و همواره بر مدار حق می‌گردد تا سیریصعودی و کمال‌را طیکند.درغیر‌این‌صورت، به مصداق آیه‌ی «وَمَنْ اَعرَضْ عَن ذِکْری فَاِنَّ لَهُ مَعیشةًضَنکا» حیاتمادی خود را هم تباه می‌کند. در تفکر و منش‌هایغیرالهی، حقیقت انسان فقطپیکره‌یمادی اوست و چون اینپیکره و شکلظاهری در دو جنس مخالف متجسم است، در تعیین حقوق و حدود آن دومشکلپیدا می‌کنند. چنانچه در مسئله‌ی رفع تبعیض از زنان و سعی در برقراریتساویبیشتر، به یکسان‌نگری و همسان‌سازی همت می‌ورزند، و برای رفع مشکلات زنان آن‌ها را به هماوردی و مقابله‌ با مردان وامی‌دارند. حال آنکه در مکاتبالهی، انسان حقیقتیواحد است که هدف از تعلیم،تربیت،حیات و ممات او ارتقا و کمال نفس است. انسان در این مسیر الهی، گاه در مرتبه‌ی صعود آنچنان اوج می‌گیردکهملایک دربرابرش خاضع و به «اسْجُدُوا لِآدَمَ» امر می‌شوند و گاه در مرحله‌ی هبوط به «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» سقوط می‌کند. براین‌اساس در سخنانانبیا(علیهم‌السلام)، به‌گونه‌ای اعم، و در قرآن، آنجاکه سخن از ارزش‌ها و کمالات است، مخاطب پیکرنیست؛بلکه خطاب «یا أَیُّهَا النَّاسُ»، «یا بَنی‏ آدَمَ»، «‏یا أَیُّهَا الَّذینَ‏ آمَنُوا» جان و روح آدمی است. از‌این‌رو،به هر دو جنس یکسان خطاب یاحکم شده استو جنسیت عامل تعیین‌کنندهنیست؛بلکههویتانسانی است که منشأ اثر است. همان‌طورکهمی‌دانیم، عقل نظریهم که مبداء کسب معارف و کمالاتی، چون علم و تفکر، است فارغ از جنس‌پذیری است. همچنین،جنسیتدر احکام عقل عملیمانند اراده، خلوص، ایمان، تهذیب، توکل، ایثار، نوع‌دوستی و استقامت فاقد اثر است. در مختصات انسانی نیزجنسیت مطرح نیست. مذکر و مؤنث‌بودن اینکالبدظاهری از مشترکات انسان با سایر موجودات عالم ماده است و قانون زوجیت، به‌مثابه‌ی اصل کلیحاکم بر طبیعت، در همه‌ی اجزاء و پیکره‌ی جهان مادیجریان دارد. قرآن کریم 14 قرن قبل پرده از این راز خلقت برمی‌دارد و می‌فرماید: «سُبْحانَ‏ الَّذی‏ خَلَقَ‏ الْأَزْواجَ‏ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ» ،پاک [خدایى‏] که از آنچه زمین مى‏رویاند و [نیز] از خودشان و از آنچه نمى‏دانند، همه را نر و ماده گردانیده است. حال، باتوجه‌به اینمبانی و اصول ارزشی، ادامه‌یکلام را درزمینه‌ی حقوق و وظایف متقابل زن و مرد و بیان موارد تخلف هر یک از آن‌ها ادامه می‌دهیم.   معناینشوز در اصطلاح شریعت، تخلف هر یک از زوج‌هادربرابروظایفیکه ازسوی شارع تعیینگردیده است، موجب نشوز،عصیان و نافرمانیمی‌شود. در کتاب‌هایحقوقی، ناشز به مردیگفته می‌شودکه حقوق ناشی از نکاح را،کهبرای زوجه حاصل گردیده است،استیفانکند. پس با این اعتبار شرعیمی‌توان گفت، نشوز حقیقتشرعیه دارد و به‌صورت معنایعرفییالغوی آن در آیات و روایات استفاده نمی‌شود. صاحب جواهر دراین‌زمینهمی‌فرماید: «چه‌بسا از کتب لغت این‌گونه برمی‌آیدکه اسم نشوز لغتاً به‌معنایعرفی آن اطلاق می‌گردد و نشوز زن عرفاً بر موردی حمل می‌شودکه نسبت به مرد عصیاننماید و یا او را خشمگین سازد و نشوز مرد موقعی است که زن را مورد ضرب و شتم و جفا قرار دهد...». سپس، در تحلیلاین معنا می‌فرماید: «وَ هو خلاف ما فی الشرع مِن کونه الامتناع من خصوص الحق الواجب علیه او علیها»،«اینمعنایعرفی از نشوز، خلاف تعریفی است که در شرع می‌باشدکه آن امتناع از حقوق واجب الهی از سوی مرد یا زن است. لذا طبق اینتعریفبی‌پروایی زن، شامل نشوز نمی‌گردد، اگرچه گناه محسوب می‌شود و مستحق تأدیب است یا امتناع از خدمت شوهر و برآوردن نیازهای او در غیر امر زناشویی نشوز نیست؛زیرا برآورده‌ساختن این گونه امور جزء وظایفالزامی زن نیست». بنابراین، آنچه طبق بعضی از روش‌هایعرفیوظیفه‌ای را برای زن تعیینیابر او تحمیلمی‌کند، جزء وظایف او محسوب نمی‌شود؛ مثل خدمت به همسر و فرزندان در انجام همه‌یکارهای منزل. چنانچه در سفارش امیرالمؤمنان(علیه‌السلام)، در نهج‌البلاغه، به فرزندشان آمده است: «وَ لا تُمَلِّکِ المراةَ مِنْ اَمْرِها ماجاز نَفْسَها فَاِنَّ المَرْاةَ رَیْحانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهرِمانة» ،کاری را که در توانمندی زن نیست، بر او تحمیل مگردان؛ زنان چون گل بهاری هستند، نه پهلوان سخت‌کوش و پرتوان.بنابراین، اسلام کارهای دشوار را از دوش زنان برداشته است و البته درمقابل کارهایکلیدی‌تری را به او واگذار کرده است- مانندتربیت،تعلیم، تأمینسکونت و امنیت خانواده - تا در رسالت مربیگری، مادری و همسری به‌خوبی نقش خود را ایفاکند. ازسوی‌دیگر، حسن معاشرت با همسر را در سایه‌ی اصل مودت و رحمت بر زوج‌ها واجب کرده است تا خانه و خانواده،که محل نشو و نمایآدمی است، مهد صفا و آرامش باشد. لذا، تخلف از حسن معاشرت و رفتار غیرمعروفبرای زن و مرد نشوز و عصیان محسوب می‌شود. اکنونجایاین سؤال باقی است که چرا نگرش‌های غلط بعضی از منتقدان و مغرضان به آنجا رسیده استکه خشونت را به قوانین اسلام نسبت می‌دهند یا نظام حقوقی اسلام را عامل تبعیضمی‌ببینند. تتبع در آیات قرآن کریم، وجدان سلیمبشری را به این اعتراف وادار می‌کندکه در اینکتابحیات‌بخش و هدایت‌آفرین،بیش از هر مکتب و نظام حقوقی، به رعایت حقوق زنان،مصونیتشان از مظالم و حفظ شخصیت و منزلتشان توصیه و سفارش شده است. نگاهیبهسوره‌یمجادلهودفاعازحقوقزندرخانواده گستره‌یحقوقی زن در قرآن به‌گونه‌ای است که چهارده قرن قبل و در دورانیکهباوجود انقلاب عظیم و نهضت رسول اللّه(صلالله‌علیه‌وآله) هنوز بقایای فرهنگ جاهلی در رفتار عده‌ای مشهود بود و سایه‌یسنت‌های غلط بر زندگی آنان حاکم بود، سوره‌ای از قرآن کریم به نام مجادله نازل گردید که در دفاع از حقوق زن و رفع بیدادگری و ظلم از او بود.این آیه غرامت و جریمه‌یسنگینیبرایمردانی قرار دادکهبرای غرور و خودخواهیحکم ظهار را بر همسر خود جاریمی‌کنند و با گفتار و رفتاری نادرست او را از حقوق انسانی محروم می‌کنند. خداوند در ابتدای سوره می‌فرماید: «قَدْ سَمِعَ اللّه قَوْلَ الَّتیتُجادِلُکَ وَ تَشْتَکیاِلیاللّه‌ِ وَ اللّه‌ُیَسْمَعُتَحاوُرَکُما اِنَّ اللّهسَمیعٌبَصیر» ، خداوند سخنان آن زنی را شنید که به علامت شکایت و دادخواهی به خدا و رسولش پناه آورده بود و از شوهر خویششکایت داشت. سپس، از باب تأکیدمی‌فرماید: «اِنَّ اللّهسمیععَلیم».آیه به این موضوع اشاره دارد که چون خداوند مرجع تظلم بندگان و سمیع و بصیر است، هرگز در دشواری‌ها بندگان را رها نمی‌کند و در همه‌ی احوالات فریادرسشان است. آن‌گاه کهآهی از سینه‌یمظلومیبیرونمی‌آید، برایملکوتیان سخت و دردناک است و خداوند این تظلم را بدون دادخواهینمی‌گذارد. براین‌اساس، قرآن کریم ظهار را،کهیکی از مصادیق ظلم به زن است و نوعی رفتار زشت جاهلیت است، مردود و مذموم می‌شمارد و این نوع از طلاق را،که مرد به آن توسل می‌جست تا زن را در بلاتکلیفی و عسرت قرار دهد - نه آزاد می‌شد و نه حکم همسر را داشت - ، رفتاری زورمدارانه ازسوی مرد معرفیمی‌کند و می‌فرماید: «اِنَّهم لِیقُولُونَمُنْکَرا مِن القولِ و زورا» ، و قطعاً آن‌ها سخنى زشت و باطل مى‏گویند. خداونداین همسرآزاری و به تشویش‌کشاندن خانه و خانواده را برای مرد زشت و منکرمی‌شمارد؛ لذا برایاین گفتار نادرست و رفتار جاهلیتکفاره و غرامت سنگینی قرار می‌دهد و با بیان «تِلْکَ حُدُودُ اللّه» یا «ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ» آنان را به حفظ معاشرت و سلوکی عادلانه دعوت می‌کند. شأن نزول آیه، براساس تفاسیر،این‌گونه بوده است که همسر «اوس‌بن‌صامت»،که از انصار و طایفه‌ی خزرج بود،همسری تندخو و سریع‌التأثیر داشت و در مشاجره‌ایبین او و همسرش تصمیم به جداییبه‌واسطه‌یحکم ظهار گرفت.او می‌خواست با گفتن «اَنْتَ عَلّیکَظَهْرِاُمّی»- تو نسبت به من مانند مادرم هستی- همسر را در حالت بدِ روانی و نگرانیروحی قرار دهد.درآن‌هنگام، همسر برایدادخواهی به محکمه‌ی عدل و رحمت نبویمی‌آید و از او چاره‌اندیشیمی‌کند. در اینجاآیاتابتداییسوره‌ی مجادله نازل می‌گردد و خداوند به همه‌یکسانیکه بخواهند براساس مقاصد و هواهاینفسانیکانون گرم زندگی و امنیت و آرامش همسر و فرزندان را به مخاطره افکنند هشدار می‌دهد که ازیک‌سو متوجه عقوبت تلخ و دردناک اعمالشان باشند و ازسوی‌دیگر با قراردادن کفاره درصدد تربیت و اصلاح نفوس آنان برمی‌آید تا این‌گونهرفتارهای جاهلانه، زورمدارانه و غیرمنطقی از خانه و خانواده رخت بربندد. مسئؤولیت‌پذیریوضوابطآن اسلام همان‌گونه‌که در واگذاری هر مسئولیتی بر صلاحیتفکری و اخلاقی فرد مسئول تأکید دارد، در مسئله‌ی سپردن ریاست خانواده هم به مرد تأکید وحتی تهدیدمی‌کندتا او را بر صراط مستقیم و مرز عدالت قرار دهد. بنابراین، اگر می‌فرماید: «الرِّجالُ‏ قَوَّامُونَ‏ عَلَى‏ النِّساءِ» و مردان را کارگزاران، قوامان و کسانی معرفی می‌کندکهکمر همت بر امور خانواده بسته‌اند، در کنارش با دعوت‌هایلطیفی چون: «کُونُواقَوّامینَ بِالقِسطِ» ، «عاشروهُنَّ بِالمعروف» ، «لا تُضارُوّهُنَّ لِتُضَیّقواعَلَیْهِنَّ» ، «وَأتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِالمَعْرُوف» و «قُلْ اَمَرَ رَبّی بِالقِسْطِ» آنان را به بسط عدالت، معاشرت احسن و برحذربودن از هر گونه اِضرار و تعدی فرا می‌خواند. همچنین، بر سازش، براساس معروف و رفتار شایستهبا بندگان خدا،کهبه‌دلیل همسر و فرزندبودن در کفالت او هستند، تأکید و سفارش فراوان می‌کند. ازآنجاکهاحکام تابع مصالح و مفاسد است،خدایحکیم بدون رعایت مصالح امور خانواده را به مرد واگذار نمی‌کند. در تقسیم‌بندیوظایف، پدر در کانون خانه و خانواده پیوسته در جایگاهنوعی قضاوت و شهادت است؛بنابراینبیش از هر کس به رعایت عدالت و تقوی سزاوارتر است.ازسوی‌دیگر، چون ریشه‌های عدالت اجتماعی در خانواده شکلمی‌گیرد، والدین در ترسیم و تحکیمبنای عدالت بیشترین نقش را در نظام تربیتی دارند. همچنین، از مفاهیمبسیاری از آیاتتأکید بر ایندادگستری ملموس است. لذا، مرد حق حاکمیتدارد؛ولی حق تحکّم ندارد و در حاکمیت نه‌تنها بایدرعایت عدالت کند،بلکهبایدرعایت اصل «عفو» را به‌دلیل «وَ اَنْ تَعْفُوا اَقْرَبُ للتّقوی» و اصل «فضل» را به‌دلیل «لا تَنْسُوا الفَضْلَ بَیْنَکُمْ» بکندکهاین همان تأکید بر اخلاق و تلطیف در حقوق است. صیانتوحمایتمتقابلدرقوانینخانواده قرآن به‌زیبایی می‌فرمایدکه در نظام همسرداریرعایت «هُنَّ لباسٌلَکُمْ وَ اَنْتُم لِباسٌ لَهُن» لازم است؛به‌دلیل حفظ احترام متقابل و توجه به کرامتانسانی از سویزوج‌ها. زوج‌ها باید در جهت حفظ و حمایتیکدیگربکوشند. در این محدوده ریاست از نوعرابطه‌یرئیس و مرئوسینیست؛بلکه هر چه هست گستره‌ی چتر مودت، رحمت، حفاظت و هدایت است. همان‌گونه‌که لباس پوششی است بر عیوب و اسرار، شایسته است زن و مرد نیز براییکدیگراین‌گونه باشند. شأن دیگر لباس محافظت از سرما و گرماست.زن و شوهرنیز باید در فرازونشیب‌هایزندگی و گرمی و سردی حوادث روزگار حامییکدیگرباشند و از خودنگری و منافع شخصیبپرهیزند. آن‌ها باید همچون لباس و پوششی گرانقدر موجب زینتیکدیگرشوند. اکنون، باتوجه‌به ایننکاتدقیق و توجهی که اسلام به مسائل خانواده دارد، آیاجاییبرایتبلیغاتمدعیانحمایت از حقوق بشر و راهزنان فکر و فرهنگ جوامع اسلامیباقیمی‌ماندکه اسلام را دینیتبعیض‌گربنامندیاقوانین آن را موجب خشونت بدانند؟ آیانظام‌های قانونمند ساخته و پرداخته‌ی دست بشر توانسته‌اند به خانواده، با این دقت و ظرافت، سروسرمان دهد؟اخبار و گزارش‌هایی دراین‌زمینه نشان از ناکارآمدیآن‌ها دارد: بنابر گزارش واشنگتن پست، چهارم آگوست 1995، سالانه سه تا چهار میلیون نفر از زنان آمریکایی، در کانونخانوادگی‌شان، مورد ضرب‌وجرح قرار می‌گیرند و در 44 درصد از مواردیکه زنان به قتل می‌رسند، قاتل همسر یا معشوقه‌یآن‌هاست. در گزارش دیگر از اشترن آلمان، 24 نوامبر 1994،این‌گونه آمده است: «در هیچکجای آلمان مثل درون چهاردیواری خانه کسی را خفه نمی‌کنند، نمی‌زنندیا با چاقو بدنش را سوراخ سوراخ نمی‌کنند. گذراندن یک شب در جمع خانواده اغلب خطرناک‌تر از گشت‌زدن در محل‌هایخطرناک و فاسد فرانکفورت و هامبورگ است». نشوزوتخلفزوج‌هادرقرآن عمده‌ترینآیاتیکه دراین‌زمینه مورد استناد فقها قرار گرفته است،آیات 34 و 128 سوره‌ی نساء است که ما در این بخش نخستدرباره‌ی نشوز زوج، موارد تخلف از وظایف و حکمآنبحث می‌کنیم و درخاتمه به ضمانت اجرایی آن در قانون می‌پردازیم. «وَ اِنْ امرأةٌ خافَتْ مِنْ بَعلِها نُشُوزا اَوْ اِعراضا فَلا جناحَ عَلَیْهِما اَن یُصْلِحابَیْنَهُما صُلْحا وَ الصْلُحُ خَیْرٌ وَ اُحْضِرَتِ الأنْفُسُ الشُحَّ وَ اِن تُحْسِنوا و تَتَّقوا فَاِن للّه‌َکانَ بِما تَعْمَلُونَ خبیرا» ، واگرزنىازشوهرخویشبیمناسازگارىیارویگردانىداشتهباشد،برآندوگناهىنیستکهازراهصلحبایکدیگربهآشتىگرایندکهسازشبهتراست. و[لى‏] بخل [و بى‏گذشت‌بودن‏]، درنفوس،حضور [و غلبه‏] داردواگرنیکىکنیدوپرهیزگارىپیشهنمایید،قطعاًخدابهآنچهانجاممى‏دهیدآگاهاست. ارزیابی نکات عمدهدر آیه‌یمربوطبهنشوزمرد در هر کلمه از اینآیه روح کمال‌گرایی و مصلحت‌اندیشی کاملاً مشهود است، ماننددیگرقوانیناسلامی. همچنین، احترام به شخصیتانسانی،رعایت حقوق متقابل و بنای روابط براساس موازیناخلاقی و انسانیدر آیه به‌خوبیآشکاراست و ما در ادامهبعضی از مواردی را ذکر می‌کنیمکهآیه به آن اشاره دارد. 1- حکم نشوز فقط برای زن نیست و در صورت تخلف مرد، زن نیزمی‌تواند مطابق با قوانین سازنده‌ی اسلام او را به اصلاح،قانونگرایی و حق‌پذیری دعوت و وادار کند؛ 2- قبل از اینکهرفتارهای سرد و بی‌روح و تخلف‌هایزن یا مردکیان خانواده را به‌خطر افکند، هر یک از آن‌هاباید در صدد اصلاح ساختار خانواده برآیند و جلوی ازهم‌پاشیدن آن را بگیرند. لذا، در آیههمبرای نشوز مرد و هم نشوز زن لفظ «خوف» آمده است؛ 3- گاه نافرمانی و عدم رعایت حقوق زن ازسوی مرد موجب بروز مشکل در روابط خانواده می‌شود وگاهبی‌اعتنایی به وظیفه‌ی فرد در رفتار و تعامل مهربانانه و عدم‌توجه به وجوب مصاحبت و مجالست با همسر، موجب اختلال در نظام خانواده می‌شود.این آیه هر دو مورد را در نظر دارد و درصدد اصلاح و صلح برمی‌آید؛ 4- حقوق متقابلیکه اسلام برایزوج‌ها، جهت اصلاح ساختار خانواده،تعیینکرده است جنبه‌ی «حق» دارند، نه «حکم».بنابراین؛دوطرفمی‌توانند در موارد اختلاف، بر حسب موقعیت به‌وجودآمده، از بعضی حقوق خود چشم‌پوشیکنند و در مصالحه‌یبین خود به نفع دیگری عمل کنند؛ 5- هنگام بروز کشمکش و اختلاف، رعایت اصل صلح و برقراری صفا و دوستی با طبع سلیم انسان سازگارتر و برای دوام و قوام خانواده اولی‌تر است؛ 6- منشأ بسیاری از مصائب و مشکلات بشر بخل‌ورزی و منفعت‌طلبی‌هایفردی است؛ لذا اسلام در مسائلاجتماعی،هم خانواده و هم جامعه، اولویت را به مصالح عامه می‌دهد و در تزاحم بین منفعت و مصلحت شخص با مصالح خانواده یا اجتماع، بر رعایت مصلحت جمعیتأکید فراوان دارد، نه فقط رعایت منافع مرد به‌تنهایییابرعکس؛ 7- گرایش به احسان و رعایتتقوابرای حفظ ارکان خانواده و استحکام آن و پرهیز از بی‌عدالتی و خودمحوری از عمده‌تریناصولی است کهدوطرفباید به آن توجه کنند. اگرچه مفسران مخاطب آیه را مردان قلمداد کرده‌اند؛ 8- مرحوم علامه طباطبایی(رحمة‌الله‌علیه)می‌فرماید: «واِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَقُوا فَاِنَّ اللّه‌َکانَ بِما تعمَلُونَ خبیرا»،اینموعظه‌ای است برای مردان که از راه احسان و تقوا پا فراتر نگذارند و در معاشرت ظلم نکنند و همچنین ادامه می‌دهد خداوند از هر کاریکهمی‌کنند باخبر است و اگرچه زنان می‌توانند [در صلح] از حق خود بگذرند؛ولی مردها نبایدایشان را مجبور کنندکه آنان حقوق خود را لغو نمایند. دیدگاهفقهدرزمینه‌ینشوزمرد صاحب کتاب ارزشمند جواهر الکلام در زمینه‌ی نشوز زوج، بااستفاده‌از آیه، می‌فرماید: «و امّا اذا ظَهَرَ مِنَ الزّوج النشوز بمنع حقوقها الواجبة مِن قَسْم و نفقةٍ وَ نحوها فلها المطالبه بها وَعَظَها اِیّاه، و اِلّا رَفَعَتْ اَمْرَها اِلَیالحاکم، و کانللحاکم اِلزامُهُ بها و لَیْسَ لَها هجرهُ و لاضربه» ، و اما زمانیکه نشوز از زوج ظاهر شود، به واسطه‌ی منع‌نمودن حقوق واجب همسر از حق قَسم و بیتوته نزد همسر و یا نفقه و مانند این‌ها، پس در اینجا با زن است کهاین حقوق را مطالبه نماید و نیز - از باب امربه‌معروف - شوهر را نسبت به ادای حقوقش موعظه نماید و اگر تمرد کرد رجوع به حاکمنماید و احقاق حق کند و حاکمباید شوهر را به ادای حقوق ملزم نماید، امازن نباید او را ترککند و نه اقدام به ضرب نماید. و در ادامه‌یاین مطلب می‌فرماید: بله اگر حاکمبه واسطه‌ی اطلاع یا اقرار زوج یاشاهدانیکه اطلاع از وضعیتاین زن و شوهر دارند، بداند که مرد از حقوق زن امتناع ورزیده، او را نهیمی‌کند و امر به وظیفه‌اشمی‌نماید و اگر باز هم امتناع کرد او را بر حسب استحقاق تعزیرمی‌کند. اگر مرد نسبت به اینوظیفه امتناع بورزد،حاکمبایستی از مال مرد نفقه‌ی زن را بدهد و اگر چه پرداختن نفقه متوقف بر فروش زمین و خانه باشد. سپس، مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: اما اگر مرد دچار اعراض باشد به این صورت که نه از حقوق واجب امتناع ورزد و نه فعل حرام انجام دهد، بلکه تنها به‌سبب پیرییابیماری زن از مصاحبت با او اعراض کند، اینجاستکه اگر خانم مایل به ادامه‌یزندگی است، لازم است از بعضی حقوق واجب چشم‌پوشیکند، مانند گذشت در مقابل حق قسم و یا مضاجعه و یا نفقه و در صورت قبول زوج زندگی ادامه یابد. وقتی از امام صادق(علیه‌السلام)درباره‌یاینآیه سؤال می‌شود، حضرت می‌فرمایند: او زنی است که همسرش به او کراهت دارد و به او اعلام می‌کند قصد طلاق دارد و زن به او می‌گوید: من دوست ندارم مورد شماتت قرار گیرم و تو از اینکار منصرف شو و در مقابل از بخشی از حقوقش صرف‌نظر می‌کند. لازم به ذکر است آیه در پیایننیستکه راه را برای اعراض بدون دلیل مرد باز کند و ازسوی‌دیگر زن را به چشم‌پوشی از حقوقش وادارد؛زیرااین امر نه با سیاقسایرآیاتمربوط به خانواده و رعایت حدود و وظایف آن هماهنگی دارد، نه با اصل قرآن‌کریممبنی بر رکن‌بودن خانواده، نه با اصل صلح که هدف آن بَسط بی‌عدالتی و پایمال‌کردن حقوق نیست و نهبا اصول و قواعد رایج در اسلام مانند اصل «لاضرر» و «لاحرج» که بر همه‌یاحکام و قوانینحاکم است. ازسوی‌دیگر، گستره‌ینفی هرگونه ظلم و بی‌عدالتی در آیات و کلمات ائمه‌یمعصوم(علیهم‌السلام)این مسئله را به اثبات می‌رساندکه هرگز شریعت مقدس درصدد تضییع حقوق یک طرف و ترفیع بدون دلیلحقوق طرفدیگرنبوده است. در همینزمینه، مرحوم محقق بحرانی در کتاب «حدائق الناضرة» می‌فرماید: ... ازاین‌رو، سخن آنان کهمی‌گویند مرد می‌تواند حقوق خود را ترکنماید، تا زن از حق خود صرف نظر کند - به صلح تن در دهد - ولو اینکهاین عمل مرد معصیت و گناه باشد، ناصواب است؛ زیراآیه به کمکروایات صراحت دارد کهاین مصالحه مربوط به کراهت و ناخوشایندی مرد نسبت به همسر است و ناظر به وظایف مرد نیست. اینکلام در جواب کسانیآمده است که در نشوز مرد هم قائل به صلح شده‌اند؛ آن هم صلحیکه گذشت از سوی زن باشد یا چشم‌پوشی او از حقوق واجب خود که قطعاً مراد شارع ایننیست. باید گفتدر قسمت دوم آیه،که مربوط به مسئله‌ی اعراض است، مراد اعراض بدون دلیل و برپایه‌یهوی‌وهوس نیست؛زیرا اگر این‌گونه باشد با گذشتن زن از حقوقش، اولاً مرد به اصلاح باز نمی‌گردد، ثانیاًاین اعراض با اصل صلح،رعایت مصالح خانواده و حاکمیت مودت و رحمت منافات دارد. طبق نظر صاحب جواهر، اگر اینکراهت و اعراض مرد به‌دلیلپیری، عدم تناسب در سن یابیماری زن باشد،که عملاً محدودیتبرای مرد ایجادمی‌کند، زن می‌تواند - نه اینکه بر او لازم باشد - برای دوام زندگیزناشویی و رعایت مصالح خانواده دربرابربعضی از حقوق واجبش اغماض کند و پذیرایصلحی به دور از بی‌عدالتی گردد. لذا، در خاتمه خطاب به مردان می‌فرماید:«و اِن تُحسِنُوا و تَتَقُوا فَاِنَّ اللّه‌َکانَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرا»،رعایتتقوا و احسان ملازم با ایمان و چیزی است که مطلوب شارع است.این بخش از آیه به‌خوبیاراده‌ی شارع را در رعایت حقوق و وظایف روشن می‌کند. ازیک‌سو،آیه حمایتشریعت را از حقوق زن می‌رساند واینکه در این‌گونه موارد مرد کارینکندکه زن را تحت فشار قرار دهد تا از حقوق واجب خویش صرف‌نظر کند و ازسوی‌دیگر صلح و مصالحه عقدیطرفینی است و فقط به کناره‌گیری زن از حقوقش منحصر نمی‌گردد و اینپیشنهاد صلح برایایننیستکه راه را برای منفعت‌طلبی مرد باز کند و موجب تضییع حقوق زن شود. خانم می‌تواندبعضی از حقوق مانند قَسم را به شوهر بفروشد؛ چنانچه امام صادق(علیه‌السلام) در پاسخ به سؤالی در این مورد فرمودند: «اگر زنیراضی باشد و مرد این حق را از زنش بخرد ایرادی ندارد». ترسیموظایفمرداندرروایات به‌طورکلی،روایاتیکهوظایف مرد را به‌صراحتیابه‌اشارهبیان کرده استمی‌توانبه سه دسته تقسیمکرد: دسته‌یاولروایات دسته‌ی اول روایاتی است که به حسن معاشرت، نوع رفتار متقابل با همسر و نیزتمکین او به وظایفمحوله‌اشاشاره می‌کند. درادامه،به بعضی از این آیات اشاره می‌کنیم: 1- امام رضا(علیه‌السلام) در روایتی به نقل از رسول خدا(صلیالله‌علیه‌وآله) فرمود: خداوند تبارک و تعالی بر جنس مؤنث و افراد آن رقیق‌تر و مهربان‌تر است تا بر جنس مذکر. سپس فرمود: هیچمردی زن محرم خود را خشنود نکند، مگر اینکه خداوند در قیامت او را خشنود سازد. 2- رسول خدا(صلیالله‌علیه‌وآله) فرمود: بهترین شمابهترینبرای همسر و فرزندان خویش است و من بهترین شما برای زن و فرزندان خود هستم. 3- امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در وصیت خود به محمد حنفیّهمی‌نویسد که با بانوی خود خوش‌صحبت باش و برای او همراه خوبی باش، چه در گفتار و چه در کردار، تا عیش تو خالص گردد. 4- امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: خداوند رحمت کندبنده‌ای را که امور بین خود و بانویش را به نیکی بگذراند. 5- امام صادق(علیه‌السلام) به نقل از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: جبرئیل در مورد زنان آنقدر به من وصیتکرد تا اینکه گمان کردم سزاوار نیست شوهر بانوی خود را طلاق دهد، مگر به‌واسطه‌ی عمل فحشا و کار زشت آشکاری. 6- امام صادق(علیه‌السلام)نقل کرده است کهامیرمؤمنان(علیه‌السلام) در رساله‌ای به فرزندشان، امام حسن(علیه‌السلام)، فرمودند: مسئولیتیبیش از توان بانو به او واگذار مکن؛زیرا قرارنگرفتن او در تنگنا و سختی از برای حال او سودمندتر و از جهت آسودگی او مفیدتر و از نظر دوام زیبایی و طراوت او بهتر است. 7- اسحاق‌بن‌عمار از امام صادق(علیه‌السلام)پرسید: حق بانو بر شوهر چیستکه اگر شوهر آن را انجام دهد نیکوکار شمرده می‌شود؟ امام(علیه‌السلام) [پس از اشاره به حقوق مالی او] فرمودند: «اِنَّ جَهِلَتْ غَفَرَ لَها»، اگر بانو از روی ندانستن و عدم توجه و خطا کاریانجام دادکه مطلوب او نبود، شوهر او را ببخشد. سپس، امام(علیه‌السلام) به سیره‌ی پدرشان امام باقر(علیه‌السلام) دراین‌زمینه اشاره فرمودندو گفتندایشانبانوییداشتندکه پدرم را اذیتمی‌کرد و ایشان [کریمانه] عفو می‌کردند. 8- رسول خدا(صلالله‌علیه‌وآله) فرمودند: بانوان را مورد اکرام قرار نمی‌دهند، مگر مردانی بلندطبع و کریم و ایشان را مورد اهانت قرار نمی‌دهند، مگر مردانیکهطبعیحقیرداشته باشند. 9- امام صادق(علیه‌السلام) از قول رسول خدا(صلالله‌علیه‌وآله) فرمود: وقتی مرد به همسر خود می‌گوید «من تو را دوست دارم»،این سخن هرگز از قلب او بیروننمی‌رود. 10- محمدبن‌ادریس در آخر کتاب سرائر روایتی نقل می‌کند و این روایت به امام صادق(علیه‌السلام) ختم می‌شودکه فرمود: هر کس به ما (اهل بیت)عشق می‌ورزد، به همسران خویشزیاد محبت می‌ورزد [اشاره به اینکه از سیره‌یایشاناین نحوه‌یهمسرداری است] . از مجموعه روایاتو سیره‌یعملی و نظری رسول خدا(صلالله‌علیه‌وآله) و ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام)، که خود معرّف اصل «وَ عاشِرُوهُنَ‏ بِالْمَعْرُوفِ» و مبین گستره‌ی محبت و مودت در خانه و خانواده است، نکاتی ارزشمند حاصل می‌شود، ازجمله: الف: جامعیتاحکاماسلامی و توجه خاصیکه اسلام به بانوان و جایگاه آنان دارد؛ ب: احترام‌گذاری به همسر، توجه به کرامت و رعایتشرایط و توازن بین توان و تکلیف، ج: حسن معاشرت و رفتار شایسته‌ی مرد و کردار مدارگرانه‌ی او به‌عنوان رکناساسی خانواده در تدارکامنیت و آرامش خانواده؛ د: حاکمیت مرد بایستی بر اساس رعایت اصل «مودت و رحمت» و به دور از هرگونه زورمداری و حکم باشد؛ ه: حسن سلوک و رفتار شایسته‌ی مرد اساسی‌ترین عامل در ایجادانقیاد،تمکین و تأثیرپذیری همسر است. آن‌گاه‌کهسایه‌ی الفت و حسن نیت ازسوی مرد بر فضایزندگیسایهافکند، همه‌یاعضای خانواده از او متأثر می‌شوند؛ و: اگر مرد همه‌یوظایفخویش را انجام دهد، مانندخوراک،پوشاک،مسکن و ... ، اما در رفتار اعتدال نداشته باشد و الگوی مناسب و پسندیده‌ای در عمل نباشد،ضمانتیبرای رشد،امنیت و ثبات در خانواده نخواهد بود. لذا، در دستورهایاسلامی حسن معاشرت و رفتار شایستهاصلی‌ترینوظیفه‌ی زن و مرد است. دسته‌یدومروایات در این بخش از روایاتبه وظایف مرد برایتأمین امور مالی و نیازهایظاهریزندگی همسر توجه می‌کنیم و شئون و ابعاد مختلف این مسئله را مطرح می‌کنیم: 1- علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)حضرت رسول اکرم(صلیالله‌علیه‌وآله) را برای خدمت قاضی قرار دادند.پیامبر(صلیالله‌علیه‌وآله)حکم فرمودند که خدمت درون منزل را فاطمه(سلام‌الله‌علیها) و بیرون منزل را علی(علیه‌السلام) انجام دهد. 2- اسحاق‌بن‌عمار از امام صادق(علیه‌السلام) درباره‌ی حق زن بر شوهر سؤال کرد و حضرت فرمودند: اینکه ازنظر غذا و خوراکی او را تأمین و سیرکند و از جهت پوشاک و لباس او را تأمین کند و اگر خطاییکرد او را ببخشد. در اینروایت، امام صادق(علیه‌السلام)غیر از توصیه به خوراک و پوشاکمی‌فرمایند مردچهره‌اش را برای خانم درهم نکشد و صورتیقبیح به خود نگیرد. سپس،اشاره می‌کند که به مقدار متعارف خوراکی - از روغن و گوشت- و مایحتاج زن - از قبیل رنگ‌مو و لباس تابستانی و زمستانی [هر یک دو دست] -را تأمین کندو تأکیدمی‌کند که خانه از روغن،سرکه و زیتونخالی نباشد. در خاتمه نیزمی‌فرماید:«نشود میوه‌ایعمومیباشد، مگر اینکهعیال خود را از آن میوه اطعام کند». ملاحظه می‌شودکه در اینکلام به نفقه اشاره می‌شود که دربرگیرنده‌ی همه‌ینیازهایعرفی زن است. 3- امام موسی(علیه‌السلام) فرمود: سزاوار است مرد بر عیال خود توسعه‌یمالیایجادکند تا زن آرزوی مرگ او را نکند... و وقتیبرای مرد وسعت در نعمت ایجادمی‌شود، سزاوار است او هم برای خانواده،که به او نیاز دارند، وسعت ایجادکند. 4- پیامبراکرم(صلالله‌علیه‌وآله) فرمودند: بدترین مردان کسی است که تهمت می‌زند، بخیل است، بدزبان است و به‌تنهاییمی‌خورد ... و عیالش را به دیگران وا می‌گذارد. 7- امام صادق(علیه‌السلام) از رسول خدا(صلیالله‌علیه‌وآله)نقل کرده‌اند: مورد لعن و نفرین است [دو بار تکرار فرمودند] کسیکهکارش را به دوش دیگران اندازد و ملعون است کسیکه عائله و حق آنان را ضایع و تباه نماید. این دسته از روایات، اداره‌ی امور اقتصادیزندگی رابر عهده‌ی مرد نهاده‌اند؛ یعنی مرد وظیفه دارد امور مورد نیاز زن را تأمین کند. امام خمینی(رحمة‌الله‌علیه) در مسئله‌ی هشتم از باب نفقات، در تحریرالوسیله،درباره‌ی نفقه‌ی همسر می‌فرماید: «نفقه شرعاًاندازه‌ای ندارد، بلکه قاعده این است که به آنچه زن احتیاج دارد، از قبیل غذا و خورش و پوشش و فرش و پرده و سکونت‌دادن و خادم‌داشتن و وسایلیکه بر آشامیدن و پختن و غیراین‌ها به آن احتیاج دارد، قیامنماید». دسته‌یسومروایات قبل از پرداختن به روایات در این بخش لازم است به دو نکته‌یاساسی توجه کنیم: الف: در تفکراسلامی ازدواج فقط برایارضای تمالات جنسی صرف نیست،بلکه عامل انتقال ارزش‌ها از از گذشتگان به آیندگان است.اینجاست که سلامت نفس، حفظ کرامت انسان و قوام و تداوم صفات برازنده نیازمند سلسله بایدها،نبایدها، دستورها و قوانین است. ب: نکاح و پیوند ازدواج نیازظاهری محض نیست،بلکه منشأ توسعه‌ی اصل «مودت و رحمت» درزندگی بشر است.تعبیرزیبای «وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَودّةً و رَحْمَةً» جعل اعتبارینیست،بلکهواقعیتی است که در عمق جان و سرشت و روان زن و مرد ریشه دارد. بخش سوم روایات به وظایف مرد و زن و نحوه‌ی ارتباط آن‌هاارتباط دارد: 1- حسن‌بن‌جهم گفت: موسی بن جعفر را دیدمکه خضاب کرده، سروریش خود را رنگ کرده است، با تعجب از ایشانپرسیدم، فدایتان شوم شما خضاب کرده‌اید؟ در جواب فرمودند: به خود رسیدن و آماده‌شدن برای همسر از چیزهایی است که موجب ازدیادپاکدامنی بانوان می‌شود، خیلیوقت‌ها بانوان عفت را ترکمی‌کنند به‌دلیل‌اینکه شوهرانشان به خود نمی‌رسند. سپس فرمود: آیا خوشنود می‌شویبانویت را آن‌گونه ببینیکه خود آن‌گونه هستی درصورتی‌که خودآرایینکنی؟ گفتم خیر، فرمودند: این همان استو سپس ادامه دادند: نظافت، خوشبویی، کوتاه‌کردنموهایزاید و آمیزش فراوان از ویژگی‌هایپیامبران است. 2- پیامبراکرم(صلیالله‌علیه‌وآله) فرمود: مروت خود را نابود می‌کندمردیکه شب را در غیر منزل خود به سر برد در شهریکهخانواده‌اش در آن شهر است. نتیجه‌ی تتبع در آیات و روایات مربوط به وظایف زوج - که تخلف از موارد الزامی آن نشوز محسوب می‌شود - آن است کهبعضی از این متون درصدد بیان موارد وجوب و الزام عملی زوج به همسر یا خانواده است و بعضی بر رعایت اصول ارزشی در خانواده تأکید می‌کنند تا روابط زوج‌هاتحکیم کانون خانواده گرم شود. نتیجه وظایف الزامی 1- رعایت حسن معاشرت با زن و حفظ روابط براساس معروف و به دور از هر بی‌عدالتی و ظلم ؛ 2- تهیه‌یمسکن همسر، باتوجه‌به توانمندی‌های خود ؛ 3- تأمینخوراک و پوشاکزن بر اساس معروف ؛ 4- پرهیز از ظلم به زن و آزار او با بدزبانی و ضرب‌وشتم ؛ 5- رعایت و حفظ حق بیتوته و مضاجعت درباره‌ی زن (مثلاً اگر یک زن دارد، از هر چهار شب،یک شب را در کنار او بگذراند)؛ 8- پرهیز از آمیزش در حضور کودک (دو مورد اخیر گرچه جزء وظایف متقابل محسوب نشده است،ولیبسیار بر آن تأکید شده است). منبع: دفتر مطالعات و پژوهشهای مرکز رسیدگی به امورمساجد