همچون خورشید، که آرام آرام، از پشت کوه سر میکشد بالا، نور میپاشد و چشمان خفته آدمی را بیدار میکند، میتوانی زندگی آدمها را برگ برگ بخوانی و خاطراتشان را ورق بزنی. از روزهای کودکی تا جنب و جوشهای جوانی، از طلوعِ آمدن تا غروبِ رفتن.
کتاب داستان هم، چنین خاصیتی دارد و تو را قدم به قدم با خود میبرد، سفری از گذشته تا امروز. مثل کتاب "چراغ صبح" که آرام آرام زندگی محمدعلیِ جوان را در بازار دستفروشها آغاز میکند و تا اوج پرواز،یعنی شهادت پیش میبرد؛ شهید محمدعلی رجایی...
همچون خورشید، که آرام آرام، از پشت کوه سر میکشد بالا، نور میپاشد و چشمان خفته آدمی را بیدار میکند، میتوانی زندگی آدمها را برگ برگ بخوانی و خاطراتشان را ورق بزنی. از روزهای کودکی تا جنب و جوشهای جوانی، از طلوعِ آمدن تا غروبِ رفتن.
کتاب داستان هم، چنین خاصیتی دارد و تو را قدم به قدم با خود میبرد، سفری از گذشته تا امروز. مثل کتاب "چراغ صبح" که آرام آرام زندگی محمدعلیِ جوان را در بازار دستفروشها آغاز میکند و تا اوج پرواز،یعنی شهادت پیش میبرد؛ شهید محمدعلی رجایی...
شناسنامه کتاب
عنوان کتاب: چراغ صبح
مولف: اصغر فکوری
سال چاپ: سال 1392
ناشر کتاب: سورهی مهر
کتاب چراغ صبح اثری برجسته از آقای اصغر فکوری است که همچون عنوان خود، آرام آرام، با محمدعلی رجایی پیش میرود و زندگینامه این مرد بزرگ را از همان روزهای شاگردی تا روزهایی که رئیس جمهور مردم کشورش شد، به تصویر میکشد.
معرفی کتاب
توصیف زیبای "حتی سنین کودکیاش هم آنقدر عظمت داشت که میتوانست دو محله را که بر سر عزاداری عاشورا نزاع داشتند، با یکدیگر آشتی بدهد" از قلم نویسنده میریزد و داستان از میان علم و کتل و صدای به هم خوردن استکان هیاتها و نقشه محمدعلی برای آشتی آنها آغاز میشود. بعد میرسد به روزهای شاگردی و دستفروشی در سبزه میدان. روزهایی که محمدعلی نان و پنیرش را در دستمالی میپیچید و برای فروش کاسه و بشقابهای گلی از خانه بیرون میزد. اما حکومت رزم آرا بساط دستفروشها را برچید و محمدعلی وارد نیروی هوایی شد. داستان با روایت خاطراتی زیبا و خواندنی از برخورد محمدعلی رجایی با مردم در لباس نظامی و سرانجام استعفای او ادامه پیدا میکند.
اصغر فکوری نویسنده کتاب «چراغ صبح»، زندگینامه این شهید را به شیوه خطی و کلاسیک و بدون پیچیدگیهای ساختاری روایت میکند؛ اما نثر پخته نویسنده و شگفتی حوادث زندگی محمدعلی رجایی، خواندن داستان را برای مخاطب جذاب و دوست داشتنی میکند. او داستان را با ورود شهید رجایی به جلسات سخنرانی آیتالله طالقانی و علاقهمندیاش به آن بزرگوار ادامه میدهد. جلساتی که بیش از گذشته موجب فعالیت محمدعلی رجایی در زمینه تکثیر و توزیع اعلامیههای امام خمینی(ره) میشود.
دوران معلمی او در بیجار با توصیفهای درخشان نویسنده از طبیعت روستا و علاقه بچهها به معلمشان، یکی از فصلهای خواندنی کتاب را تشکیل داده است. برخی ماجراها مثل ماجرای جاسازی اعلامیهها در جعبههای انگور و رساندن آنها به قزوین و در نهایت دستگیری و بازجویی او توسط ساواک به خوبی توانستهاند بار تعلیق داستان را به دوش بکشند. ماجرای زندگی آن شهید، تا پیروزی انقلاب و وقوع پیدرپی حوادث پس از آن و انتخاب وی به عنوان رییس جمهور و در نهایت شهادت آن دولتمرد انقلاب ادامه پیدا میکند.
برشی از کتاب
یکی از روزهای ماه رمضان، درست نیمه ماه رمضان بود و تولد امام حسن(ع)، من را یک روز ساعت ۸ بردند تا ساعت یک بعدازظهر؛ هنگام برگرداندن حالم طوری بود که مرا کشانکشان به سلولم آوردند. آن روز یکی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود و خیلی خوشحال بودم که روزه هستم و شکنجه میشوم. یادم هست که در اتاق شکنجه و یا در سلولم بیشتر اوقات آیه «یا منزل السکینه فی قلوب المومنین» را تکرار میکردم.
وقتی شکنجه میشدم، مجبورم میکردند که برروی پاهای تاول زده بدوم. آنجا قسمتهایی از دعا یعنی قوعلی خدمتک جوارحی.... را تکرار میکردم. اردیبهشت و خرداد ۵۷ را به صورت تبعیدی در زندان عادی به سر میبردم(به جرم اقامه نماز جماعت) و آنجا هم برای ما یک کلاس بود و تجربیاتی هم در آنجا اندوختیم.
خرید کتاب
جهت تهیه این اثر ارزشمند میتوانید به انتشارات سوره مهر مراجعه کنید و یا با شماره 61942 – 021 تماس حاصل فرمایید.