مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها)
۱۳۹۳/۱۲/۲۵

از مسائل مهم و حزن‏انگیز زندگى فاطمه (سلام الله علیها) که در عین حال نکته‏آموز و سازنده است مسأله مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها) است. او مظلومه‏اى است فداکار، و شهیده‏اى است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمرى براى مردم کار کردند و مردم را به سر و سامانى رساندند، از بدبختى نجات شان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند.

بسم الله الرحمن الرحیم


مقدمه
از مسائل مهم و حزن‏انگیز زندگى فاطمه (سلام الله علیها) که در عین حال نکته‏آموز و سازنده است مسأله مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها) است. او مظلومه‏اى است فداکار، و شهیده‏اى است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمرى براى مردم کار کردند و مردم را به سر و سامانى رساندند، از بدبختى نجات شان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند.
مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدنیت واخلاق و حتى زندگى چه دارند؟ و آنچه بود از برکت چه کسى بود؟ جز از برکت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت فاطمه (سلام الله علیها) به جائى رسید که از همین مردم کتک مى‏خورد و به بستر مى‏افتد.
از نظر ما فاطمه (سلام الله علیها) از على (علیه السلام) هم مظلوم‏تر است. زیرا او مرد بیرون بود و با صحابه راستینى چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و کمیل هم سخن و آشنا. آنها در بسیارى از موارد به پاخاسته و از حق دفاع مى‏کردند. اما درباره فاطمه (سلام الله علیها) مسأله چنین نبود. او در جامعه کمتر ظاهر مى‏شد. عزادار بود حامله بود. و کتک خوردن و به خاک افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناکى است. بویژه که او نسبت به غیرت على (علیه السلام) آگاه است و مى‏داند که على (علیه السلام) از تماشاى آن صحنه چقدر زجر مى‏کشد.

مصائب وارده
فاطمه (سلام الله علیها) در عمر کوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبى بودند که اگر بر کوه وارد مى‏آمدند آنها را از هم مى‏پاشاندند. ما را توان آن نیست که مشکلات و مصائب او را لیست کنیم. ولى به عنوان ذکر مورد چند نمونه را معرفى مى‏کنیم:

  1. مرگ رسول خدا:

که پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتى که از دنیا رفت همه زندگى در برابر چشمانش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشک ریزى مى‏گذراند و بزحمت مى‏توانست آرام بگیرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از قبل او را تسلیت داد و از چهره‏هاى مهم تسلیت او این بود که به او خبر داده بود نخستین کسى است که به او ملحق مى‏شود وفاطمه (سلام الله علیها) از شنیدن آن خوشحال شد و خندید. [1]
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او در مرض فوق فرموده بود:فاطمه جان! گریه مکن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نکن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائى برپا مکن... و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو مى‏سپارم...[2]

  1.  دستبرد به حرمت‏ها:
    فاطمه (سلام الله علیها) مظلومه است از آن بابت که بحرمت او دستبرد زدند وشأن او را که آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائى رسید که مسعودى مى‏نویسد:در را بر فاطمه (سلام الله علیها) انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند ،شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند...[3]
    در اندیشه فاطمه (سلام الله علیها)، دستبرد به حرمت على (علیه السلام) و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمى‏توانست این مسأله را براى على (علیه السلام) بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا بگفته مسعودى او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودى گوید:دست على (علیه السلام) را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبکر به نشانه بیعت اصطکاک دهند و على (علیه السلام) مشت خود را فشرد[4] و فاطمه (سلام الله علیها) نگران و متأثر از این امر که این هوى پرستان چرا چنین مى‏کنند؟ و چرا توصیه‏هاى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نادیده مى‏گیرند؟

  2. آتش زدن در خانه او:
    این هم مسأله دردناکى براى فاطمه (سلام الله علیها) بود که به درخانه‏اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد. [5] سخن این است که براى بردن على (علیه السلام) به مسجد به او پیام فرستادند، على (علیه السلام) اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و براى بار سوم عمر به همراهى جمعى آمد، با هیاهوئى که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش مى‏زنم، - پرسیدند که حتى اگر فاطمه (سلام الله علیها) در آن باشد؟ گفت آرى و... [6] - الباقى را از زبان فاطمه (سلام الله علیها) بشنویم:
    فجمعوا الحطب الجزل على بابى بر در خانه‏ام هیزم و خاشاک آوردند - و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا - آتش آوردند که آن را شعله‏ور سازد و ما را بسوزانند فوقعت بعضادة الباب من در آستانه در قرار داشتم - و نا شدتم بالله و بأبى ان یکفوا و ینصرونا - آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید فاخذ عمرالسوط من یدقنقذ مولى ابى‏بکر عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت فضرب به على عضدى حتى صار کالدملج آن را بر بازویم زد، چنان که کبود شد. و رکل الباب برجله فرده على و انا حامل، لگد محکمى بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بود فسقطت بوجهى به رو در خاک افتادم و النار تسعرو یسفع فى وجهى آتش زبان مى‏کشید و چهره‏ام را داغ مى‏کرد فیضر بنى بیده حتى انتثر قرطى من اذنى، مرا چنان سیلى زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد فجاء نى المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم،درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم. [7]

  3. ضربات قنفذ:
    جریان آتش افروزى عمر را گفتیم و ضربات وارده بر فاطمه (سلام الله علیها) را برشمردیم. در اینجا سند دیگرى را نقل مى‏کنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها بعنوان کارگزار عمر سرگرم کار شد. عمر در یکى از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را بسبب خیانتى که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولى این امر را درباره او انجام نداد. حتى بیست هزار درهمى را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
    على (علیه السلام) بعدها مى‏فرمود این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه‏اى بود که به بازوى فاطمه (سلام الله علیها) زد و آن را متورم ساخت [8] آرى، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولى براى حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.

  4. غصب فدک:
    هنوز چند صباحى از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگرى رخ داد و آن اخراج کارگزاران فاطمه (سلام الله علیها) از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که گفتیم طرح ونقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشى سیاسى هدف ورشکست کردن على (علیه السلام) و پراکنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانى که بعلت طرفدارى از على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) از بیت‏المال محروم شده بودند.
    این کار بر فاطمه (سلام الله علیها) بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبى آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائى نرسید. او باور نمى‏کرد که دشمن تا بدین حد بیشرم و حیا باشد. البته فدک سالها در دست ابوبکر و بعد عمر بود، ولى پاره‏اى از اسناد نشان مى‏دهند عمر پس از چندى آن را به على (علیه السلام) پس داد و مدتها در دست فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) بود و پس از او مجدداً دست به دست مى‏شد. ولى واقعیت این است روح فاطمه (سلام الله علیها) از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یک مصیبت تلقى مى‏کرد فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) مادر را از دست داده بودند دیگر فدک را مى‏خواستند چه کنند؟

  5. نگرانى از عوام فریبى:
    از موارد مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها) این بود که خصم عوامفریبى مى‏کرد. مثلاً فدک را که حق فاطمه (سلام الله علیها) بود از او گرفت ولى براى حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشى اموال شخصى من در اختیار تو باشد - یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه که پدرت دستور داده ومن نمى‏توانم تخلف کنم.
    براى فاطمه (سلام الله علیها) این شگفتى وجود داشت که خدا و انسانیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزى را به پدرش نسبت مى‏دهند که روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه مى‏شود مسأله‏اى توسط پیامبر صورت گرفته باشد و فاطمه (سلام الله علیها) از آن بى خبر باشد؟ فاطمه‏اى که مرکز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث که امروز ابوبکر آن را اعلام مى‏کند بى خبر است؟ و این عوامفریبى روح فاطمه (سلام الله علیها) را آزرده مى‏ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.

  6. اهانت‏ها:
    فاطمه (سلام الله علیها) در مورد شخصیت خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سندها داشت. جمله معروف «فاطمةُ بضعة منى» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه (سلام الله علیها) را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت‏آور بود که با وجود آن همه سخنان احترام‏آمیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به او به فاطمه (سلام الله علیها) اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند.
    ابوبکر پس از خطبه فاطمه (سلام الله علیها) در مسجد به بالاى منبر رفت و سخنان رکیکى درباره او گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیرى تشبیه کرد که شاهد او دم او مى‏باشد. و هم گفت فاطمه (سلام الله علیها) براى اثبات حقانیت خود به ضعیفه‏ها متمسک شده و از زنان یارى مى‏طلبد...[9]
    ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردى چون فاطمه (سلام الله علیها) این سخنان رواست؟ او که روز تولد ملائکة او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ واى بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبکر مقررى ام سلمه را قطع کرد). [10]
    البته ابوبکر بعدها از کار و تلاش خود علیه فاطمه (سلام الله علیها) پشیمان بودو در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام داده‏ام که‏اى کاش نمى‏دادم:... اى کاش وارد خانه فاطمه (سلام الله علیها) نمى‏شدم اگر چه علیه من به جنگ مى‏ایستادند...[11]

حزن و اندوه
فاطمه (سلام الله علیها) براى زدودن این آثار و اقدام تلاش‏ها کرد ولى به ثمر نرسید. ازوجود و جان خود و خانواده‏اش مایه گذارد ولى در آن موفق نشد. او در واقع اسیر انتقام جوئى خصم در شمشیر برافراختن على (علیه السلام) علیه مشرکین بود. آن روز که على (علیه السلام) براى احیاى دین همه همت خود را مصروف مى‏کرد کینه‏هائى در دل مشرکان شکل مى‏گرفت و امروز همان کینه‏ها بصورت موضعگیرى‏ها و بى تفاوتى‏ها درآمد.
فاطمه (سلام الله علیها) پس از همه فریادها از میدان به در نرفت مقاومت صبورانه‏اى در پیش گرفت و در آن راه ایستاد خود فرمود صبر مى‏کنم همانند صبر کسى که در قلب خود تیرى و در درونش نیزه سنگینى را احساس مى‏کند. (نصبر منکم على مثل حز المدى، و وخزالسنان فى الحشاء) [12] و الحق چه صبر جانکاهى بود.
او از اینکه اسلام را غریب و بى‏یاور مى‏دید دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاریک مى‏یافت و دیگر کسى او را خندان ندید تا به دیدار پدر در جهان باقى شتافت (ان فاطمه لم ترمتبسمة بعد وفات رسول الله و لم یعلم ابوبکر و عمر بموتها) [13] نگران ومتأثر بود که مردم پاره تن اورا فراموش کرده و در میان انبوهى از دشوارى‏ها تنهایش گذاشتند. مگر پیامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفى نکرده بود. [14]

پیش‏بینى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها) را پیش بینى کرده و رهنمودهاى خود را از پیش به او داده بود. براساس آن چه که صاحب کشف الغمه مى‏نویسد: پیامبر روزى به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود:
دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهى گرفت و مورد استضعاف واقع خواهى شد. آنکس که ترا اذیت کند مرا آزار داده، و آنکس که ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده ،کسى که به تو جفا کند بمن جفا کرده، هر کس از تو ببرد از من بریده، آنکس که به تو ستم کند به من ستم روا داشته، آنکس که ترا شادان کند مرا مسرور کرده، آنکس که به تو پیوند مهر داشته باشد به من پیوند دارد، زیرا تو از منى و پاره تن منى، و جان من و روح منى، از ستمکاران امتم بر تو به خدا شکوه مى‏کنم. [15]
براساس سند دیگرى، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حین مرگ گریست، و در پاسخ علت گریه‏اش فرمود بدان خاطر است که از اشرار امتم به آنها ستم مى‏رسد. گوئى مى‏بینم که دخترم فاطمه (سلام الله علیها) پس از من اسیر ظلم و ستم مى‏شود و فریاد پناه خواهى مى‏زند و کسى از امتم او را کمک نکند (و کانّى بک یا بنیة نستغثین فلا یغنیک احد من امتى) [16]. و هم در سخن دیگرى خطاب به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود قسم به آنکس که مرا بحق مبعوث کرده عرش خدا از گریه‏اش مى‏گرید و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمین و ما بین آن دواند از گریه‏اش بگریه مى‏آیند. (واللذى بعثنى بالحق، لقد بکى لبکائک عرش اللّه و ما حوله من الملائکة والسموات و الارضون و ما فیهما) [17].

مظلومیت او از زبان على (علیه السلام)
على (علیه السلام) در حین دفن فاطمه (سلام الله علیها) طى جمله‏هائى کوتاه در حالى که مى‏گریست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیامبر تو راضیم، خصم او را به تنهائى و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم کردند تو اى احکم الحاکمین درباره او داورى کن. (اللهم انى راض عن ابنة نبیک - اللهم انها قد اوحشت فانسنها، و هجرت فصلها و ظلمت فاحکم لها یا احکم الحاکمین) [18]
و هم در حین دفن خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین گفت:اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) به تو خبر خواهد داد که امت چگونه براى از بین بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگیر...ستنبک ابنتک نتطافر امتک على هضمها...[19] اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاک سپردم، حق او را بردند، میراث او را گرفتند... از دشمنى خصم به خدا شکایت مى‏برم و به تو در مرگ و عزاى دخترت سر سلامت باد مى‏گوید (فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والى اللّه بررسول اللّه المشتکى و فیک احمل العزاء فصلوات اللّه علیها و علیک و رحمة الله و برکاته.

مظلومیت او از زبان فضه و دیگران:
فضه در خانه فاطمه (سلام الله علیها) بود و به اسرار او واقف، در خانه کعب سرگرم مناجات بود و زمزمه‏ها داشت فردى که به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پیامبرى. فضه از شنیدن این سخن گریست و عقده‏اش باز شد و گفت اى بنده خدا اندوه و غصه‏اى که در دل داشتم بجوش آوردى سؤال خود را بپرس.
آن شخص از مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها) پرسید و صداى گریه فضه را بلند کرد. آنگاه فضه گفت تو مایلى از مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها) براى تو حرف بزنم و من مضایقه نخواهم کرد و شروع کرد به بیان حالات و صدمات و ستم دیدگى‏هاى فاطمه (سلام الله علیها) که شرح آن را بیش یا کم شنیده‏ایم.
از زبان ام سلمه هم نمونه‏هائى از اینگونه سخنان داریم. روزى بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانیدى؟ فرمود شب را در حالى به صبح رساندم که از فقدان پیامبر و ظلمى که بر جانشین او رفت رنجور بودم. در اینجا چهره مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها) در رابطه با على (علیه السلام) مطرح شده و این نکته را بیفزائیم که فاطمه (سلام الله علیها) از بزرگترین مدافعان على (علیه السلام) بود و بخشى از ستمدیدگى او در این رابطه بود که دفاعش درباره على (علیه السلام) به ثمر نرسیده بود.
براساس سندى که در دست است فاطمه (سلام الله علیها) در دم مرگ مى‏گریست و على (علیه السلام) علت گریه‏اش را پرسید. فاطمه (سلام الله علیها) گفت براى گرفتارى‏هاى آینده تو مى‏گریم و على (علیه السلام) دلداریش داد که گریه مکن، که آن امور براى من مهم نیستند...[20] و این است معنى کفویت وهمسرى و همدمى مرد و زن که فاطمه (سلام الله علیها) و على (علیه السلام) نمونه آن بودند.

محتواى سخن او در عبادت‏ها
عبادت‏هاى بسیارى در حین بیمارى از فاطمه (سلام الله علیها) بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقایق و اسرارى از زبان فاطمه (سلام الله علیها) در مظلومیتش جارى شد. او شرایط روانى خود رادر عبادت زنان انصار چنین بیان کرد:بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حالیکه از دنیاى‏تان متنفر و از مردان‏تان بیزار بودم:اصبحت والله عائقة لدنیاکم و قالیة لرجالکم...[21]
ابن عباس به عیادت آمد و حالش را دید و نگران شد. به على (علیه السلام) گفت دوست دارم مرا از اسرار فاطمه (سلام الله علیها) و اینکه چرا بدین روز افتاده است آگاه کنى - فرمود مرا معاف دارد که فاطمه (سلام الله علیها) از من خواسته است آن را پوشیده دارم، اما بصورت مختصر عرض مى‏کنیم:پس از پیامبر حق او را غصب کردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را نادیده گرفتند، به او ستم کردند، خداوند میان او و ستمکاران داورى کند.
سلمان به عیادت او آمد با فاطمه (سلام الله علیها) سخن مى‏گفت ناگهان صداى فاطمه (سلام الله علیها) در حین سخن تغیر یافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پریشان شد که تو را چه مى‏شود [22]فاطمه (سلام الله علیها) را از درد سینه یا پهلو نالید. و از جراحت ناشى از فشار در و گویا قطعه آهن یا میخى که در آن هنگام بر سینه‏اش فرو رفته بود.
و دیگر عیادت‏هائى که از او بعمل آمد همه حکایت از صدمه دیدن او، غصب حقوق او، مظلومیت او و مظلومیت على (علیه السلام) است و تذکر تحمل و صبر فاطمه (سلام الله علیها)، درد کشیدن او، بروز دادن دشمن کینه‏هاى بدر و احد را و فریفتگى‏شان به دنیا، و فکر و فریبکارى شان و در کل مظلومیت خود و على (علیه السلام) که تجسم مظلومیت اسلام بودند.

نشان دادن مظلومیت
فاطمه (سلام الله علیها) نمى‏خواست آنچه را که بر او رفته بود از مردم مخفى دارد - بر عکس اصرار داشت که مردم دریابند و بفهمند بر او چه مى‏گذارد. در تمام مدت پس ازوفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا دم مرگ خود حقایق را علنى کرد و به افشاى عمل نارواى خصم پرداخت. حضورش در جامعه و مسجد، سخنانش در عیادت دیگران از او، همه حکایت از این وقایع دارند.
اینکه فاطمه (سلام الله علیها) به دنبال بلال مى‏فرستد که پس از مرگ پدر بیاید و یکبار دیگر اذان بگوید خود مدعى اعلان مظلومیت است و مى‏خواهد به همه بفهماند که بر او چه مى‏گذرد. اینکه روزهاى دوشنبه و پنجشنبه مى‏رود و بر مزار شهیدان حاضر مى‏شود و صحنه‏ها را بیان مى‏کند که اینجا محل استقرار پیامبر بود، آنجا محل شهادت حمزه، آنجا...[23]همه و همه نوعى عرضه وضعیت را نشان مى‏دهد.
و اینکه فاطمه (سلام الله علیها) مى‏گرید و گریه‏اى بلند و آشکارا دارد و یا به خانه شهدا مى‏رود و با آنها سخن مى‏گوید [24] حکایت از اعلام وضعیت دارد که مردم بدانند که او در چه شرایطى و موقعیتى است و فکر نکنند فاطمه (سلام الله علیها) از شرایط موجود راضى است و به اوضاعى که پدید آورده رضایت دارد. کار و برنامه خود را انجام مى‏دهد ونارضائى خود را هم اعلام مى‏دارد.

مظلومه مغصوبه
آرى، فاطمه (سلام الله علیها) تنها زنى است که واجد چنان شرایط و مقاماتى است و در عین حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادى او را غصب کرده‏اند و هم حق معنوى او را.. السلام علیک ایها المظلومة المغصوبة، السلام علیک ایها المصطهدة المقهورة، السلام علیک ایتها الصدیقة:الشهیدة...[25]
جواد خراسانى قصیده‏اى درباره فاطمه (سلام الله علیها) سرود که ترجمه بخشى از آن این است:خدا لعنت کند آن گروهى که فاطمه (سلام الله علیها) را انکار کرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نکردند درب خانه او را آتش زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شکستند و محسن او را سقط کردند...
لعن اللّه امة انکرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها
وهى تدعو من ورالباب یسمعون نداها عصروا بابها علیها الى ان کسروا ضلعها و کل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلیاً
و هى من خلفهم تنادى اباها...
سلام بر فاطمه (سلام الله علیها) و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسین مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانه‏ات و سلام بر پیکرهاى بى‏سر فرزندانت.


1- بنقل از عایشه.
2- بحار 22 ص 460
3- اثبات الوصیه، ص 262
4- همان منبع
5- العقد الفرید ج 2 ص 197 و ص 240 شافى سید مرتضى
6- ص 64 طرائف
7- ص‏97 بیت الاحزان
8- ص 107 سلیم بن قیس
9- ص 362 الزهراء
10- ص 363 همان منبع
11- ص 286 ریاحین الشریعه ج 1
12- سخنان فاطمه (سلام الله علیها) در خطبه‏اش
13- اثبات الوصیة
14- ص 188 صواعق المحرقه
15- ص 148 کشف الغمه
16- بحار 43 ص 156
17- همان منبع
18- همان منبع
19- نهج البلاغه
20- بحار 43 ص 218
21- خطبه فاطمه (سلام الله علیها)
22- انساب الاشراف ص 318
23- کافى به نقل از امام صادق (علیه السلام)
24- انساب الاشراف ص 318
25- زیارت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) - مفاتیح الجنان