فضائل و کرامات حضرت زهرا (سلام الله علیها)
۱۳۹۴/۰۱/۱۶

اسماء و القاب آن حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) داراى نامها و القاب متعددى بودند که هر یک از آنها بیانگر فضیلتى براى او مى باشند. اسمهاى حضرت عبارتند از: 1- فاطمه: درباره وجه تسمیه فاطمه به عنوان نام مبارک بانوى دو عالم (علیها السلام) برگرفته شده از کلام معصوم (علیه السلام) وجوهى چند است: فاطمه یعنى جدا شده از هر زشتى و بریده شده از هر بدى و باز داشته شده از آلودگى ها، یا ذریه او از آتش فاصله دارند. شفاعت کننده دوستدارانش در قیامت - عجز مردم از شناخت کامل او - فاصله، اسمى مشتق شده از نام پروردگار.

بسم الله الرحمن الرحیم

فضائل و کرامات حضرت زهرا (سلام الله علیها)

 

اسماء و القاب آن حضرت
فاطمه زهراء (علیها السلام) داراى نامها و القاب متعددى بودند که هر یک از آنها بیانگر فضیلتى براى او مى باشند. اسمهاى حضرت عبارتند از:
1- فاطمه:
درباره وجه تسمیه فاطمه به عنوان نام مبارک بانوى دو عالم (علیها السلام) برگرفته شده از کلام معصوم (علیه السلام) وجوهى چند است:
فاطمه یعنى جدا شده از هر زشتى و بریده شده از هر بدى و باز داشته شده از آلودگى ها، یا ذریه او از آتش فاصله دارند.
شفاعت کننده دوستدارانش در قیامت - عجز مردم از شناخت کامل او - فاصله، اسمى مشتق شده از نام پروردگار.
2- صدیقه:
به معناى زن بسیار راستگو، چون در تمام عمر شریفش هیچ دورغى از او شنیده نشده.
در ضمن گفتارى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به على (علیه السلام) مى فرمایند: یا على! خداوند به تو همسرى چون دخترم صدیقه هدیه کرده که به من عطا نکرده است. یا عایشه مى گوید: من را راستگوتر و صادق تر از فاطمه (علیها السلام) ندیدم.
3- مبارکه:
یعنى برکت خجسته و میمون، زیرا خداوند در نسل او برکتى قرار داده، که از وجود نازنین او پروردگار نسل رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را در همه جهان گسترش بخشیده است و خداوند ذریه او را مبارک گردانید.
4- طاهره:
از طهارت است به معناى پاکى از هر نقصى، و پاکیزگى از همه پلیدیها. امام صادق فرمود: مادامى که فاطمه (علیها السلام) زنده بود خداوند سایر زنان را بر على (علیه السلام) حرام کرده بود، زیرا فاطمه (علیها السلام) پاکیزه بود و حائض نمى شد. آن حضرت حتى در زایمان هم خون نفاس نمى دید.
5- زکیه:
به معنى پاکیزگى، رشد و نمو. به معناى نمو کننده در کمالات و خیرات، تا جایى که سوره ((هل اتى)) و ((آیه ایثار)) در شاءن آنها نازل شد و اخلاق او از هر حیث پاک و تزکیه شده بود و هم چنین رشد و نمو، از لحاظ جسمانى، زیرا گفته اند که آن حضرت بیشتر از کودکان هم سن خود در روزها و هفته ها و ماهها رشد مى کرد.
6- راضیه:
چون در تمام شئون زندگى از خدا و پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و شوهرش راضى بود. با دیدن آن همه سختى از زمان کودکى تا روز شهادت، آنچه که خداوند برایش تدبیر کرده بود راضى بود و حتى یکبار شکایت نکرد.
7- مرضیه:
اسم مفعول از رضا است. چون خداوند در آخرت آن قدر شفاعت او را بپذیرد که راضى گردد. یا آنکه خدا و رسول خدا و شوهرش از او راضى بودند.
8- زهراء (علیها السلام):
به معنى درخشنده و نورانى. اینکه چرا فاطمه را زهراء نام نهاده اند بنابر روایات و کلام معصومین (علیها السلام) فاطمه (علیها السلام) از نور با عظمت پروردگار خلق شده است و نورانیت آسمانها و زمین از نور اوست.
صورت فاطمه (علیها السلام) در هر روز چند بار - وقت نماز صبح و ظهر و شام براى على (علیه السلام) نور افشانى مى کرد و بالاخره فاطمه (علیها السلام) زهراء نامیده شد چون به فرموده امام صادق (علیه السلام): چون هرگاه در محراب عبادت به نیایش مشغول بود براى ملائکه و اهل آسمانها نور افشانى مى کرد.
9- محدثه:
به معناى کسى که معارف الهى را از زبان فرشتگان وحى دریافت کرده و ملائکه با او سخن مى گویند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به درستى که فاطمه (علیها السلام) محدثه نامیده شد، براى آنکه ملائکه پروردگار از آسمان بر او نازل مى شدند و او را ندا مى دادند، همانطورى که مریم دختر عمران را خطاب مى کردند. آنها خطاب به فاطمه (علیها السلام) مى گفتند: اى فاطمه (علیها السلام) خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده است. اى فاطمه (علیها السلام) به شکرانه این نعمت براى پروردگار خود خضوع کن و سجده به جاى آور.(2)
اما لقبهاى حضرت:
ایشان داراى لقبهاى فراوانى بوده که به بعضى از آنها اشاره مى شود:
سیده: بانو
انسیه حوراء: انسان بهشتى
نوریه: موجودى از حقیقت نورى
حانیه: دلسوز فرزندان
کریمه: بزرگوار
رحیمه: با محبت و مهربان
قانعه: قانع - کم توقع
قوامه: شب زنده دار
عقیله: خردمند
فهیمه: بافهم
رئوفه: دلسوز و مهربان
محرمه: گرامى و مورد احترام
منصوره: یارى شده - خداوند او را یارى کرده است.
جمیله: زیبا
جلیله: بزرگ
صابره: پایدار
شریفه: شرافتمند
عفیفه: پاکدامن
شهیده: شهید شده، گواه
حکیمه: با حکمت و داراى فهم و ادراک حکیمانه
مطهره: پاکیزه شده
عطوفه: با عاطفه و محبت.
زاهده: پارسا
فاطمه (علیها السلام) زبانه ترازو
على (علیه السلام) فرمود:
روزى وارد منزل شدم دیدم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در حالى که حسن (علیه السلام) در سمت راست و حسین (علیه السلام) در سمت چپ و فاطمه (علیها السلام) پیش روى آن حضرت نشسته بودند مى فرماید: اى حسن و اى حسین! شما دو کفه ترازو هستید و فاطمه (علیها السلام) زبانه آن است. دو کفه جز به وسیله زبانه یکسان و هماهنگ نمى شوند و زبانه جز بر روى دو کفه استوار نمى ماند. شما دو نفر، امام هستید و مادرتان داراى مقام شفاعت است.(3)

احترام به فاطمه (علیها السلام) از نظر فقه اسلامى
یکى از اصحاب امام صادق (علیه السلام) نام دخترش را فاطمه نام نهاده بود، امام (علیه السلام) به او فرمود:
اما اذا سمیتها فاطمة فلا تسبها و لا تلعنها و لا تضربها؛حالا که او را فاطمه نامیده اى به او دشنام مده و او را نفرین مکن و او را مزن.
شاءن و مقام حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) و جنبه قداست آن بانوى بزرگوار، بر هر مسلمان مؤ منى، امرى بدیهى و مسلم است. در فقه و فرهنگ اسلامى نیز، تجلیل و تکریم و تعظیم به حضرت فاطمه زهراء در مرتبه والایى قرار دارد که رعایت آن بر هر فرد مسلمانى در ردیف واجبات و عدم رعایت آن جزو محرمات و معاصى به شمار مى آید.
در اینجا به عنوان نمونه به چند مورد از دستورات فقهى که در این باب (احترام به حضرت فاطمه (علیها السلام)) صادر شده و در فقه اسلامى جاى ویژه اى دارد اشاره مى شود.
1 - براى فرد بى وضو حرام است که اسم خداوند متعال را مس نمایند، و مس اسامى مبارک پیغمبر و ائمه و حضرت زهراء (علیها السلام) نیز اگر هتک حرمت و بى احترامى تلقى شود حرام است.
2 - حفظ حرمت اسامى معصومین (علیه السلام) و زیر پانگذاشتن و دورنگه داشتن این اسامى مبارک از اماکن آلوده و ناپاک، از واجبات شرعى است.
3 - در باب دیات و قصاص فقه اسلامى نیز آمده است که متعدیان به امور اعتقادى حکم ارتداد را دارند. علامه حلى (رحمة الله علیه) در ((تحریر الاحکام)) در این باره مى گوید: کسى که مادر پیامبر گرامى را یا دخترش را مورد قذف و نسبت ناروا و عمل غیر مشروع قرار دهد مرتد و از دین خارج است.
4 - کیفر دشنام گفتن به فاطمه زهراء (علیها السلام) قتل است. بر اساس فقه اسلامى فردى که نسبت به آن بانوى مقدس هتک حرمت کند و به فحاشى و دشنام و بدگوئى، زبان بگشاید مستوجب مرگ است و باید به قتل رسانده شود.
امام خمینى (رحمة الله علیه) در تحریر الوسیله خود مى فرماید: ((الحاق صدیقه طاهره (علیها السلام) به ائمه اطهار (علیه السلام) از فرزندانش، خالى از وجه نیست، بلى اگر دشنام به صدیقه طاهره بازگشت به دشنام و سب رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) نماید بدون شبهه دشنام دهند کشته مى شود. طبق نظر فقهاى شیعه اگر شخصى به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) یا ائمه معصومین (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) دشنام دهد بر شنونده آن واجب است او را به قتل برساند مگر این که ترس زیان جانى و یا مالى قابل توجه یا آبرویى بر خود داشته باشد بنابراین هم وجوب قتل ثابت است و هم این که اجراى این حکم احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد.(4)
پس دریافتیم که از نظر فقهى اگر کسى به چهارده معصوم (علیه السلام) ناسزا بگوید و یا عملى توهین آمیز در مورد آنان انجام دهد حکمش قتل است مسلما حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) یکى از حضرات معصومین مى باشند.
در روایتى از امام جعفر صادق (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: چون حضرت مهدى (علیه السلام) ظهور کند پس از اقداماتى به کیفر قاتلان ستمگر مادرش حضرت فاطمه (علیها السلام) مى پردازد و به سراغ قبر آنان مى رود و آنان را زنده مى کند، و به محاکمه مى کشد و پس از آن به دارشان آویزان مى کند و پس از باز کردن از دار، پیکر کثیف و نحسشان را آتش
  مى زند.(5)
علاوه بر حکم فقهى در مورد توهین کننده به حضرت فاطمه (علیها السلام) اذیت حضرت فاطمه (علیها السلام) اذیت حضرت فاطمه (علیها السلام) اذیت خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) است. دهها حدیث معتبر در این مورد در کتابهاى شیعى و سنى آمده است.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:
فاطمة بضعه منى، فمن اغضبها اغضبنىفاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
و نیز فرموده:
من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد اذى الله عزوجلهر کس او را اذیت کند مرا اذیت نمود و کسى که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است.
و بنابر فرموده خداوند در قرآن: کسى که خدا و رسولش را بیازارد مورد لعنت خدا قرار مى گیرد.
ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الاخرةهمانا کسانى که خدا و رسول او را بیازارند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است و از رحمت خود دور فرموده است.(6)
حضرت امام خمینى (رحمة الله علیه) در مورد اهانت کننده به حضرت صدیقه طاهره که روز شنبه هشتم بهمن 1367 از صداى جمهورى اسامى ایران پخش شده و بعد فرمودند: ((بسمه تعالى، با کمال تاءسف و تاءثر صداى جمهورى اسلامى مطالبى در مورد الگوى زن پخش کرده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردى که این مطالب را پخش کرده است تعزیر و اخراج مى گردد و دست اندرکاران آن تعزیر خواهند شد و در صورتى که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است بلا شک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است، اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدى مسؤ ولین رده بالاى صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامى زمینه ها قوه قضائیه اقدام مى نماید.))
روح الله الموسوى الخمینى 9/11/1367

ملاقات فاطمه (علیها السلام) با حوریان بهشتى
سلمان فارسى (رحمة الله علیه) مى گوید:
روزى از خانه بیرون آمدم، در حالى که ده روز از رحلت حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) گذشته بود. على (علیه السلام) را دیدم به من فرمود: اى سلمان! تو پس از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بر ما جفا نمودى. عرض کردم: اى محبوب من، اى اباالحسن! کسى همچون شما مورد جفا قرار نمى گیرد. بلکه حزن و اندوهم پس از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) باعث شد نتوانم به زیارت شما بیایم. حضرت فرمود: اى سلمان! برو به خانه نزد فاطمه، دختر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)، زیرا او مشتاق دیدار توست. مى خواهد از هدیه اى که از بهشت برایش آورده اند به تو هم بدهد. عرض کردم: آیا مگر پس از حضرت رسول براى آن حضرت از بهشت تحفه و هدیه مى رسد؟ فرمود: آرى، دیروز رسید.
سلمان فارسى (رحمة الله علیه) مى گوید: سراسیمه خود را نزد آن حضرت رساندم و با اجازه زهراء (علیها السلام) وارد خانه شدم، دیدم حضرت نشسته و بر روى خود عباى کوتاهى انداخته است. در پیشگاهش زانوى ادب زدم. آن حضرت به من فرمود: اى سلمان! بعد از رحلت پدرم به من جفا کردى؟
عرض کردم: اى حبیبه من! آیا من به شما جفا کردم؟ فرمود: پس چه کسى؟ اى سلمان! بنشین و آنچه به تو مى گویم، خوب فراگیر!
حضرت فرمود: دیروز همین جا نشسته بودم و در منزل هم بسته بود. در این فکر بودم که با وفات پدرم وحى الهى از ما قاطع شد و از رفت و آمد ملائکه دیگر خبرى نیست، بسیار غمگین و محزون بودم. به ناگاه در منزل باز شد و سه دختر وارد شدند که از نظر زیبایى، شادابى و معطر بودن بى مانند بوده و هیچ چشمى به زیبایى آنان ندیده است. از جایم برخاسته و به سوى آنان رفتم. پرسیدم: از زنان مکه هستید یا مدینه؟
گفتند: اى دختر رسول خدا! ما اهل مکه و مدینه نیستیم و نیز از ساکنان زمین نمى باشیم، ما از حوریان بهشتى و مشتاق و دوستدار تو هستیم. خداوند ما را نزد شما فرستاده است.
من از یکى که بزرگتر مى نمود پرسیدم: اسم تو چیست؟ جواب داد: ((مقدود)). گفتم: مقدوده چرا؟ گفت من براى مقداد بن اسود کندى صحابى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آفریده شده ام.
از سومى پرسیدم: اسم تو چیست؟ گفت: ((سلمى)) گفتم: به چه مناسبت سلمى نامیده شده اى؟ گفت: من براى زندگى با سلمان فارسى، دوست و خدمتکار پدر تو، رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مى باشم.
حضرت ادامه داد: سپس حوریان بهشتى خرمایى تازه به من دادند که از مشک خوش بو تر بود. آنگاه حضرت فاطمه (علیها السلام) مقدارى از آن خرماها را به من داد و فرمودند: اى سلمان! با این خرما افطار کن و فردا هسته آن را برایم بیاور!
سلمان گوید: من خرما را گرفته از حضورش مرخص شدم. در کوچه هاى مدینه به طرف منزل مى رفتم، به هر کس از اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مى گذشتم، مى پرسید: چه بوى عطر دلنشینى! آیا مشک با خود دارى؟ در جواب مى گفتم: آرى.
در موقع افطار با خرما روزه ام را باز کردم، ولى نه هسته داشت و نه ریگ و نه خاشاکى. روز بعد نزد آن حضرت رفته عرض کردم: من دیروز روزه ام با تحفه و هدیه شما باز کردم ولى هیچ هسته اى نداشت.
حضرت فرمود: اى سلمان! هیچ گاه هسته اى نخواهد داشت، زیرا خرماها از نخلى است که خداوند آن را در دار السلام (بهشت) با کلام و سخنى کاشته است که پدرم حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) به من آموخت و من هر صبح و شام بر آن مواظبت مى کنم.(7)
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله النور بسم الله نور النور بسم الله نور على نور بسم الله الذى هو مدبر الامور بسم الله الذى خلق النور من النور الحمد لله الذى خلق النور من النور و اءنزل النور على الطور فى کتاب مسطور فى رق منشور بقدر مقدور على نبى محبور الحمد لله الذى هو بالعز مذکور و بالفخر مشهور و على السراء و الضراء مشکور و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین؛

به نام خداى بخشنده مهربان به نام مبارک خدا که نور عالم است و به نام مبارک خدا که نور نور عالم است و نام مبارک خدا که نور بالاى نور عالم است به نام مبارک خدا آن نام که مدبر امور عالم است به نام مبارک خدا آن نام که نور آفرید (یعنى عالم و آدم را از نور خود آفرید) ستایش خدا را که نور (تجلى خود) را بر طور سینا در کتاب مسطور تورات نازل کرد در صحیفه گشوده بقدرى که مقدور نمود بر پیغمبر عالم و صالح خود ستایش ‍ خدا را که نزد تمام موجودات به عزت مذکور و به فخر و جلالت معروف است و در حال آسایش و سختى باید شکر گزار او بود و درود خدا برسید ما حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت طاهرینش ‍ باد.
سلمان گفت: چون این دعا را از آن حضرت آموختم آن را به بیشتر از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که مبتلا به تب بودند آموختم، به خدا قسم همه آنها به اذن خداى تعالى شفا یافتند.
چادر بانوى زنان جهان
از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمود:
هنگامى که خداوند خلایق از اولین و آخرین را مبعوث گرداند، منادى پروردگارمان از زیر عرش خداوند صدا مى زند: اى گروه خلایق، دیدگاه خود را ببندید که فاطمه (علیها السلام) دختر محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) و بانوى زنان جهانیان از صراط بگذرد! هیچ کس در صحنه قیامت نیست مگر آنکه چشمانش را مى بندد، به جز محمد، على، حسن، حسین و فرزندان پاک آنان (علیه السلام) چرا که فرزندان آن حضرتند. هنگامى که وارد صحراى محشر مى شود، دنباله چادرش بر روى صراط کشیده مى شود، یک سر آن در بهشت به دست خود آن حضرت است و سر دیگرش در عرصه قیامت است.
منادى پروردگارمان صدا مى زند:
اى دوستداران فاطمه! به گوشه هاى چادر بانوى زنان جهانیان چنگ زنید! و کسى از دوستداران حضرت باقى نمى ماند مگر اینکه به گوشه اى از اطراف چادر آن حضرت باقى نمى ماند مگر اینکه به گوشه اى از اطراف چادر آن حضرت چسبیده است تا اینکه بیش از هزار فئام و هزار فئام به آن چنگ مى زنند و مى چسبند. گفتند: یک فئام چقدر است؟ فرمود: هزار هزار که به وسیله آن حضرت از آتش نجات مى یابند.(8)

توقف فاطمه (علیها السلام) در مدخل جهنم
از محمد بن مسلم روایت شده که گویند: از حضرت باقر (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: حضرت زهراء (علیها السلام) در مدخل جهنم توقفى ویژه مى نماید. در روز قیامت بر پیشانى هر کس ((مؤمن یا کافر)) نوشته شده است. به کسانیکه گناهان زیادى انجام داده اند دستور داده مى شود که وارد آتش جهنم شوند.
فاطمه زهراء (علیها السلام) بین دو چشم او مى خواند که وى ((دوستدار اهل بیت)) است. آنگاه مى گوید: اى خدا و اى مولاى من! تو مرا فاطمه نامیدى و به وسیله من آن کس را که من و ذریه ام را دوست مى دارد، از آتش
  جدا مى سازى، و وعده تو راست است و تو از نویدى که داده اى تخلف نمى کنى.
خداوند متعال مى فرماید: راست مى گویى اى فاطمه! من تو را فاطمه نامیده و به وسیله تو، کسى که تو را دوست داشته باشد و به ولایت پذیرفته، و ذریه تو را دوست داشته و به ولایت پذیرفته باشد، از آتش نجات مى دهم. وعده من حق است و از آن تخلف نمى کنم هر کس را که بر پیشانیش ‍ بخوانى که مؤ من است، دستش را بگیر و به بهشت واردش ساز. (9)

سخن گفتن با جبرئیل
امام خمینى (رحمة الله علیه) در یکى از بیانات خود، در ایام شهادت حضرت زهراء (علیها السلام) و در ملاقات با زنان مى فرمایند:
((مساءله آمدن جبرئیل براى کسى یک مسئله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل براى هر کس مى آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسى که جبرئیل مى خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است... و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است.
مثل رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و موسى و عیسى و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است. بعد از این هم بین کسى دیگر نشده است. حتى درباره ائمه (علیها السلام) هم من ندیده ام که وارد شده باشد، این طور که جبرئیل به آنها نازل شده باشد فقط این که براى حضرت زهراء (علیها السلام) است که من دیده ام که جبرئیل به طور مکرر در این هفتاد و پنج روز وارد مى شده و مسائل آینده اى که بر ذریه او مى گذشته است این مسائل را مى گفته است و حضرت امیر هم ثبت مى کرده است... در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضائلى بزرگ است - این فضیلت را من بالاتر از همه مى دانم که براى غیر انبیاء (علیه السلام) آن هم نه همه انبیاء براى طبقه بلاى انبیاء که در رتبه آنهاست، براى کسى دیگر حاضر نشده و با این تعبیرى که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، براى هیچ کس تا کنون واقع نشده و این از فضائلى است که از مختصات حضرت صدیقه (علیها السلام) است.(10)

فاطمه و اهل بیت (علیه السلام) در کشتى نوح
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: هنگامى که خداوند متعال اراده فرمود که قوم نوح را نابود کند، به او دستور داد تا درخت ساج را قطع کند، بعد جبرائیل فرود آمد و شکل کشتى را به او نشان داد و صندوقچه اى که در آن صد و بیست و نه هزار میخ در آن بود برایش آورد. نوح غیر از پنج میخ تمام آنها را در آن کشتى به کار گرفت.
وقتى که دستش را به یکى از آن پنج میخ زد، آن میخ در دست او همچون ستاره اى نورانى تابید. نوح متحیر و شگفت زده شد. خداوند آن میخ را به زبان فصیح و گویا به نطق آورد و گفت: من به نام بهترین پیامبران ((حضرت محمد (لله علیه و آله و سلم))) مى باشم. جبرائیل نزد او آمد، نوح به او گفت: اى جبرائیل این چه میخى است که تا کنون چیزى شبیه به آن ندیده ام؟
گفت: این میخ به نام ((محمد (صلى الله علیه و آله و سلم))) بهترین انسانها از اولین تا آخرین مى باشد. آن را در جلوى راست کشتى به کار گرفت. بعد دستش را به میخ دوم زد، نورى از آن درخشید و اطراف را روشن کرد. نوح پرسید: این میخ چیست؟ جبرائیل پاسخ داد: میخ برادر و پسر عمویش على (علیه السلام) است. آن میخ را در قسمت جلو سمت چپ کشتى کوبید. بعد دستش را به میخ سوم زد، آن نیز درخشید و اطراف را روشن کرد، جبرائیل گفت: این میخ فاطمه (علیها السلام) است. آن را در کنار میخ پدرش کوبید.
بعد دستش را به میخ چهارم زد آن نیز درخشید و اطراف را روشن کرد. جبرائیل به او گفت: این میخ حسن (علیه السلام) است. آن را در کنار میخ پدرش على (علیه السلام) کوبید. بعد دستش را به میخ پنجم زد، نورى درخشید و صداى گریه بلند شد و نمناک گشت، نوح پرسید: اى جبرائیل! این نم وترى چیست؟
پاسخ داد: این میخ حسین سیدالشهدا (علیه السلام) است. آن را در کنار میخ برادرش کوبید. آنگاه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند متعال فرموده است.
و حملناه على ذات الواح و دسر؛او را بر چوبها و میخها سوار کردیم)).
میخهاى آن ما هستیم و اگر ما نبودیم کشتى، ساکنانش را حرکت نمى داد.(11)

 

فاطمه سبب سجده ملائکه بر آدم
ابوسعید خدرى مى گوید: در خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نشسته بودیم که مردى از راه رسید و از حضرت درخواست کرد تا درباره قول خداوند:((استکبرت ام کنت من العالین))(12) توضیح داده و بفرماید اینان چه کسانى هستند که حتى از ملائکه مقربین برتر و والاترند؟
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: منظور از آنان من، على فاطمه، حسن و حسین مى باشیم که در سراق عرش، دو هزار سال پیش از خلقت آدم، خداوند را تسبیح مى کردیم، و ملائکه با تسبیح ما تسبیح مى کردند. هنگامى که خداوند آدم را آفرید به ملائکه دستور فرمود که بر او سجده کنند، پس ملائکه ماءمور به سجده نشده بودند مگر به خاطر وجود ما. همه فرشتگان به امر خداوند سر اطاعت نهادند مگر ابلیس که نافرمانى کرد و از سجده کردن امتناع ورزید. خداوند متعال به او فرمود: ((اى ابلیس! چه چیز تو را بازداشت از اینکه بر آنچه که من با دست قدرت خود آفریدم سجده کنى؟ آیا استکبار ورزیدى یا از موجودات عالى و برتر بودى؟)) یعنى از این پنج تن که اسامى آنان در سرداق عرش نوشته شده است.
پس رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ما هستیم آن باب خدایى که از آن در وارد مى شوند و هدایت یافتگان به وسیله ما هدایت مى گردند. هر کس ما را دوست داشته باشد خداوند او را دوست داشته و به بهشت خود واردش مى سازد و هر کس با ما دشمنى کند خداوند او را دشمن داشته و به آتش داخل مى کند. دوست ندارد ما را مگر کسى که در دامان پاک و پاکیزه زاده شده باشد.(13)
حضرت فاطمه (علیها السلام) در آیه مباهله
در کتاب بحارالانوار مرحوم مجلسى (رضوان الله تعالى علیه) به نقل از امیرالمؤ منین على (علیه السلام) آمده است: گروهى از نصاراى نجران پیش ‍ رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آمدند که سه تن از آنان جزء بزرگان و دو تن از مشاهیر یهود بودند. آنها آمده بودند تا رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را بیازمایند. پس از سؤ ال و جوابهایى که با پیامبر داشتند، نصارى پیرامون حضرت مسیح (علیه السلام) سؤ ال کردند. اسقف که یکى از بزرگان آنان بود پرسید: پدر عیسى که بود؟ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) ساکت شدند. جبرئیل فرود آمد و گفت: او روح خدا و کلمه او بود. اسقف گفت: آیا روح بدون بدن مى شود؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) ساکت ماندند، در این هنگام وحى الهى نازل شد:
ان مثل عیسى عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون (14)
این جواب که حضرت عیسى از خاک است بر اسقف گران آمد. سپس گفت: اى محمد (صلى الله علیه و آله و سلم)! این مطلب را به در تورات و نه در انجیل و نه در زبور یافته ایم، مطلبى است که فقط تو مى گویى. پس خداوند وحى فرمود:
فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین.(15)
پس اسقف و همراهان گفتند. وقت مباهله را معین نما پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: انشاء الله فردا صبح.
صبح پس از نماز رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) دست على (علیه السلام) را گرفت و او را پیش خود قرار داد و فاطمه (علیها السلام) را از پشت سر و حسن و حسین (علیه السلام) را در سمت راست و چپ خود قرار داد و به آنان فرمود: وقتى که من دعا کردم شما آمین بگوئید. آنگاه به حالت دعا زانو بر زمین نهادند.
وقتى که مسیحیان این حالت و افراد را مشاهده کردند پشیمان گشته و گفتند: سوگند به خدا که او پیامبر است. یا به عبارتى اسقف نجران (16) گفت: اى گروه و جماعت نصارى! من چهره هایى مى بینم که اگر از خدا بخواهند کوه را نابود کند حتما آن را نابود خواهد شاخت. پس آمدند در برابر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نشستند و گفته: اى اباالقاسم! ما را از مباهله معاف دار. پیامبر فرمود: بسیار خوب، ولى به شما مى گویم که اگر با شما مباهله مى کردم روى زمین حتى یک نصرانى باقى نمى ماند مگر آنکه هلاک مى شد.(17)
ویژگیهاى خاص حضرت فاطمه (علیها السلام)
حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) در زندگى خود داراى ویژگى خاصى بودند. از ابتداى خلقت تا پایان عمر، که عبارتند از:
1 - اولین ویژگى آن حضرت خلقت آن حضرت است از نور خدا امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت مى کنند که: خداوند عز و جل فاطمه (علیها السلام) را از نور خود خلق کرد قبل از آنکه آدم را بیافریند. و نام فاطمه مشتق شده از نام خداوند به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) دستور مى دهد که چهل روز در خلوت، شبها به عبادت و روزها را روزه دارى کند و بعد از اتمام این مدت براى او طعام بهشتى مى فرستد.
2 - یکى دیگر از ویژگیهاى منحصر به فرد صدیقه طاهره (علیها السلام)، تکلم کردن او در رحم با مادر عزیزش بود که او را در سختیهاى تسلى مى داد.
3 - سومین ویژگى آن حضرت اینکه: به هنگام تولدش برترین زنان قابله اش
  بودند و بعد از تولد نور وجودش تمام خانه هاى مکه را روشن کرد و او را با آب کوثر شستشو دادند و او لب به سخن گشود که خدایى جز الله نیست و پدرم پیامبر خدا و شوهرم جانشین او و فرزندانم امامان بعد از او هستند.
هم چنین در روایت آمده است که حورالعین و بهشتیان یکدیگر را در ولادت آن حضرت بشارت دادند و جشن میلاد گرفتند.
4 - رشد و نمو آن حضرت: امام صادق (علیه السلام) فرمود: فاطمه (علیها السلام) رشد جسمى خود را آغاز نمود به طورى که در هر روز به اندازه یک هفته و در هر هفته به اندازه یک ماه و در هر ماه به اندازه یک سال کودکان هم سن خود رشد مى نمود.
5 - ازدواج آسمانى: عقد او در آسمانها بسته شد، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به على (علیه السلام) فرمود: که یا على عده اى از مردم مرا در مورد ازدواج فاطمه سرزنش کرده و گفتند: او را به مرد فقیرى دادى، به آنان گفتم: من او را به همسرى على (علیه السلام) در نیاوردم، بلکه خداوند واسطه این ازدواج بود، همانا خداوند مى فرماید: اگر على (علیه السلام) را نیافریده بودم براى دخترت فاطمه بر روى زمین از آدم تا کنون کفو و همتایى نبود.
6 - مهریه آسمانى: از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در مورد مهریه فاطمه در آسمان سؤ ال شد. حضرت فرمود: مهریه اش در آسمان خمس زمین است و هر کس در آن راه رود و نسبت به او و شوهرش و فرزندانش کینه داشته باشد. تا روز قیامت به صورت حرام بر آن راه برفته است.
7 - او اولین زن طاهره بود. فاطمه زهراء (علیها السلام) از همه آلودگیها و پلیدیها پاک بود و هرگز خون حیض و نفاس ندید و تا زنده بود خداوند زنان دیگر را بر على (علیه السلام) حرام کرده بود.
8 - عصمت فاطمه (علیها السلام): او تنها زن معصوم اسلام است که آیه قرآن درباره او و اهل بیت (علیه السلام) نازل شده است.
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا(18)
در معصوم بودن او همین بس که خداوند بواسطه خشم او خشمگین و به واسطه رضاى او راضى مى شود.
9 - فرشتگان خدمتکار فاطمه (علیها السلام): روایت شده است که آن حضرت گاهى در نماز بود و فرزندش گریه مى کرد و مشاهده که فرشتگان گهواره اش را حرکت مى دادند و یا اینکه آسیاى دستى آن حضرت را مى چرخانند.
10 - محدثه بود: یعنى با فرشتگان صحبت مى کرد. بعد از رحلت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرشتگان الهى بر او فرود مى آمدند و با او صحبت مى کردند و مصحف را بر او نازل کردند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: فاطمه زهراء (علیها السلام) را محدثه نامیده اند، زیرا که فرشتگان آسمان فرود آمده و با ایشان گفتگو کردند همانگونه که مریم دختر عمران را مورد ندا قرار داده اند. فرشتگان آسمانى به فاطمه زهراء (علیها السلام) گفتند: اى فاطمه! خدا تو را انتخاب کرده و پاک نموده و بر زنان عالم و برترى بخشیده است.(19)
11 - اولین شخصى که بعد از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) وارد بهشت مى شود.
12 - پنهانى بودن قبرش بعد از 1400 سال. این از ویژگیهاى خاص آن حضرت مى باشد.
محبوبیت نام فاطمه (علیها السلام) در نزد ائمه (علیه السلام)
این نام مقدس یعنى ((فاطمه)) نزد اهل بیت (علیه السلام) بسیار دوست داشتنى و محبوب بود آنان این نام را گرامى مى داشتند و هر کس را که به این نام نامیده مى شد احترام مى نمودند.
((امام صادق (علیه السلام) از یکى از یارانش که خدا به وى دخترى عنایت فرموده بود، سؤ ال کردند: او را چه نام نهاده اى؟ عرض کرد: فاطمه اش نام نهاده ام. حضرت فرمودند: فاطمه! درود خدا بر فاطمه باد.
پس بدان چون این نام را بر او نهاده اى مواظب باش سیلى بر صورتش نزنى و به او بد نگویى و گرامیش بدارى.
همچنین در وسائل الشیعه از سکونى نقل شده است که:
بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم در حالى که گرفته و افسرده بودم. سؤ ال فرمودند: اى سکونى چه غمى دارى؟
عرض کردم: دخترى برایم به دنیا آمد. فرمودند: او را چه نامیده اى؟ عرض
  کردم: فاطمه. فرمودند: آه، آه، آه، سپس اضافه کردند: بدان اگر او را فاطمه نام نهاده اى، لعن و دشنام مده و او را مزن. از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است که:
((فقر در خانه اى که نام محمد و فاطمه در آن باشد وارد نمى شود)).(20)
نور افشانى حضرت زهراء (علیها السلام)
ابان بن تغلب نقل مى کند که به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: اى پسر رسول خدا! چرا فاطمه دختر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) زهراء نامیده شد.
آن حضرت فرمودند: براى اینکه فاطمه (علیها السلام) درخشان مى شد براى على (علیه السلام) در هر روز سه مرتبه، با نورى که در حین نماز از صورتش درخشان مى شد.
وقت نماز صبح هنگامى که مردم در خانه ها بسر مى بردند، سفیدى آن نور به خانه هاى مدینه داخل مى شد به طورى که اطاقهایشان سفید مى شد. مردم از این موضوع تعجب مى کردند، به نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) رفته و از آنچه اتفاق افتاده بود از حضرت سؤ ال مى کردند. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آنها را به طرف منزل فاطمه (علیها السلام) مى فرستاد. آنها به منزل حضرت فاطمه مى فرستادند، حضرت را در حالى مى دیدند که در محرابش به نماز ایستاده و نور از محراب عبادتش ‍ ساطع مى شود و آن نور از صورت حضرت زهراء (علیها السلام) پخش ‍ مى شود. بنابر این مى فهمیدند نورى که به خانه هایشان داخل شده، از نور آن حضرت است.
پس از آن هنگامى که روز به نیمه مى رسید و فاطمه مشغول نماز ظهر مى شد از صورتش نور زردى ساطع مى شد. این نور به حدى بود که زردى آن داخل خانه هاى مدینه مى شد، به گونه اى که لباسها و رنگ رخسار آنها را زرد مى کرد. آنها دوباره خدمت پیامبر رفته و از ایشان درباره این نور پرسش ‍ مى کردند و حضرت مجددا آنها را به خانه حضرت فاطمه مى فرستاد و آنها حضرت را در محراب عبادت مى دیدند در حالى که نور صورتش پرتو افشانى مى کرد. چون روز به پایان مى رسید و خورشید غروب مى کرد صورت فاطمه (علیها السلام) از شادى و شکرگذارى پروردگار سرخ شده و پرتو افشانى مى کرد و سرخى صورتش خانه هاى مردم را سرخ مى کرد. آنها دوباره نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) مى آمدند و از این موضوع سؤ ال مى کردند و حضرت آنها را به خانه دخترش رهنمون مى ساخت. آنها پس از ورود به منزل فاطمه (علیها السلام) مى دیدند که آن حضرت نشسته و به تسبیح و تمجید خداى متعال مشغول است و نور از صورت مبارکش ‍ پرتو افشانى مى کند. سپس مى دانستند که آنچه اتفاق مى افتاده، از نور صورت فاطمه (علیها السلام) بوده است.
فاطمه نور خدائى داشتست

در دلش مهر خدایى کاشتست

نور او نور محمد نور حق

زین سبب نامیم او را حور حق

یک زمان وقت نماز صبح بود

موقع راز و نیاز صبح بود

نورى از وجه جمیلش شد نمون

جمله اجزاء هستى سبزگون

گفت اى پیغمبر که این نور جلى

از جبین دخترم شد منجلى

دخترم نور خدا بودست و هست

از شما مردم جدا بودست و هست

 

دخترم، طاهره مطهره است
از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) راجع به کلمه بتول سؤ ال کردند. عرض کردند: یا رسول الله! از شما شنیده ایم مریم بتول است و فاطمه نیز بتول است. فرمودند: بتول کسى است که هرگز خون ندیده، چون که خون ریزى ماهانه در دختران انبیاء ناپسند است.
اسماء بنت عمیس مى گوید: در فاطمه (علیها السلام) خون حیض ندیدم و به هنگامى که حصن (علیه السلام) را به دنیا آورد از خون نفاس عارى بود. رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا نمى دانى که دخترم طاهره و مطهره است و در او به هنگام حیض و زایمان خون دیده نمى شود.
هم چنین امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند: خداى متعال تا زمانى که فاطمه زهراء در قید حیات بودند دیگر زنان را بر على (علیه السلام) حرام فرمودند بود. سؤ ال شد، چرا یا بن رسول الله؟ فرمودند: زیرا که او طاهره اى بود که هیچگاه حائض نمى گردید.(21)

انگشتر دنیایى یا تخت بهشتى؟
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از هر فرصتى براى تربیت جسمى و روحى فاطمه (علیها السلام) استفاده مى کرد تا از او دخترى نمونه، همسرى نمونه و مادرى نمونه بسازد، تا الگویى دیگران باشد.
ابن شهر آشوب نقل مى کند:
روزى حضرت فاطمه (علیها السلام) از پدرش رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) تقاضاى انگشترى نمود، پیغمبر به او فرمود: مى خواهى چیزى به تو یاد دهم که از انگشتر بهتر باشد؟ سپس به او فرمود: هرگاه نماز شب خود را خواندى از خدا بخواه که به حاجت خود مى رسى!
فاطمه (علیها السلام) به دستور پدر این کار را انجام داد. هاتفى او را ندا داد: اى فاطمه (علیها السلام)! آنچه را خواسته اى در زیر ((مصلى)) و جاى نماز تو است. فاطمه حاى نماز را بلند کرد، زیر آن انگشتر یاقوتى را که به قیمت در نمى آمد مشاهده نمود. آن را بر داشته به انگشت کرد و مسرور شد.
چون شب شد در خواب دید گویا در بهشت است و سه قصر را مشاهده کرد که مانند آنها در بهشت نبود، پرسید: این قصرها از آن کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمد (صلى الله علیه و آله و سلم). فاطمه (علیها السلام) داخل یکى از آن قصرها شد و گردشى کرد. تختى در آنجا دید که سه پایه داشت. پرسید: این تخت چرا سه پایه دارد؟ گفتند: چون صاحب این تخت از خدا انگشترى در خواست کرده، به همین جهت یکى از پایه هاى این تخت را برداشته و براى او انگشتر درست کرده و به او داده اند و از این جهت این تخت روى همین سه پایه مانده است. فاطمه (علیها السلام) از خواب بیدار شد. چون صبح شد، پیش پدر آمد و خوابى را که دیده بود براى پدر تعریف کرد. حضرت به او فرمود: دنیا از آن شما نیست و آخرت بهره شما است و وعده گاه شما بهشت خواهد بود، شما را با دنیاى فانى و پر از فریب کارى نیست. سپس به او دستور داد که به همان ترتیب انگشتر را زیر ((مصلى)) و جانماز خود بگذارد. فاطمه (علیها السلام) طبق دستور پدر عمل کرد. شب در خواب بهشت را دید و داخل همان قصر شده و آن تخت را مشاهده کرد که روى چهار پایه است و چون علت را پرسید گفتند: انگشتر برگشت و تخت به حال نخستین روى چهار پایه استوار گردید.(22)
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست

گیتى عرض است و این گوهر جوهر اوست

در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق

احمد پدر است و مرتضى شوهر اوست

 

پوشش در مقابل مرد نابینا
از على بن الحسین امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
مردى کورى از فاطمه زهراء (علیها السلام) اجازه خواست که به خانه آن حضرت وارد شود. حضرت فاطمه (علیها السلام) خود را از وى پوشانید. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) با دیدن این منظره فرمودند: چرا خود را از او پوشاندى و حال آنکه او تو را نمى بیند. حضرت پاسخ دادند: اگر او مرا نمى بیند من که او را مى بینم، و به علاوه شامه او بوى مرا استشمام مى نماید. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: شهادت مى دهم که تو پاره تن من هستى!.(23)

شفاعت فاطمه (علیها السلام) از گریه کنندگان حسین (علیه السلام)
روایت شده است هنگامى که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به دخترش از کشته شدن فرزندش حسین (علیه السلام) و مصائب آن حضرت خبر داد، فاطمه (علیها السلام) بسیار گریست و گفت: پدرجان! این حادثه چه وقت اتفاق خواهد افتاد؟ فرمود: هنگامى که من و تو و على نباشیم.
گریه حضرت فاطمه (علیها السلام) شدت یافت و گفت: پدرجان! پس چه کسى بر او گره مى کند و چه کسى عزاى او را بر پاى مى دارد؟ حضرت فرمود: اى فاطمه! زنان امت من بر زنهاى اهل بیتم و مردانشان بر مردان اهل بیتم گریه خواهند کرد و نسلى پس از نسل دیگر هر سال عزادارى را تجدید مى کنند. روز قیامت که بر پا مى شود، تو شفیع زنان مى شوى و من شفیع مردان و هر یک از آنان که بر مصیبت حسین (علیه السلام) گریه کنند دستش ‍ را مى گیریم و او را به بهشت وارد مى نماییم.
اى فاطمه! در روز قیامت همه چشمها گریانند به جز چشمى که بر مصیبت حسین (علیه السلام) گریه کرده باشد.(24)

وجه نامگذارى فاطمه (علیها السلام)
امام صادق (علیه السلام) از رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل مى کنند که:
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به على (علیه السلام) فرمودند: آیا مردانى فاطمه (علیها السلام) چرا به این نام نامیده شده است؟ على (علیه السلام) عرض کردند: نه یا رسول الله. رسول مکرم فرمودند: زیرا که آتش بر وى و شیعیانش ممنوع گردیده است.
همچون حضرت رضا (علیه السلام) چنین فرمودند: شنیدم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرمودند: فاطمه را فاطمه نایمده اند، زیرا که خداى تبارک و تعالى وى و فرزندانش را از آتش باز داشته و بر کنار داشته اند. البته آن فرزندانى از ایشان که خدا را ملاقات کنند در حالى که ایمان به پروردگار داشته و بر آنچه نیز که بر من نازل گردیده اعتقاد داشته باشند.(25)

نزدیکترین حالات زن
روزى رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) از اصحابش سؤ ال فرمود: زن چیست؟ گفتند عورت (به معناى شرم و حیا)) است. حضرت فرمود: در چه زمان و چه حالتى او نزدیکتر به پروردگار خود مى باشد؟ اصحاب جواب این سؤ ال را ندانستند. هنگامى که حضرت فاطمه (علیها السلام) این مطلب را شنید، فرمود: نزدیکترین حالت او به پروردگارش زمانى است که در اندرون خانه اش به سر مى برد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است.(26)

فاطمه (علیها السلام) مصداق آیات قرآن
بر اساس روایاتى که مورد قبول و اتفاق شیعه و سنى است حضرت فاطمه (علیها السلام) مصداق آیات متعددى از قرآن است که از آن جمله:
1 - مصداق خیر کثیر: خداى متعال در قرآن او را کوثر یا خیر کثیر نامید.
انا اعطیناک الکوثر...(27).
اساس نزول آن، سخن مشرکان در مورد پیامبر بود که خداوند پیامبر را به خیر کثیر از نسل فاطمه بشارت مى دهد و شماتت کنندگان پیامبر را ابتر مى نامد.
2 - مصداق آیه قدر: امام صادق (علیه السلام) در تفسیر و معنى آیه
((انا انزلناه فى الیلة القدر))(28)
فاطمه (علیها السلام) را معنى آن دانسته و مصداق کسى مى داند که در شب قدر نازل شده است.
3 - مصداق آیه ((نسائنا)) در داستان مباهله که بین پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و مسیحیان نجران پدید آمد، پیامبر از میان زنان و اقوام فقط حضرت فاطمه (علیها السلام) را مصداق آیه ((نسائنا)) قرار داد و بقیه را خارج کرد.
4 - مصداق آیه تطهیر:
انما یرید الله الیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تهیرا.(29)
این آیه در مورد پیامبر و على و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) نازل شد. بعد از نزول آهى - به گفته انس بن مالک - پیامبر شش ماه یا به روایتى تا آخر عمر شریفش هنگام طلوع فجر از خانه بیرون مى آمد و رهسپار مسجد مى شد و مرتب در آن هنگام مقابل در خانه فاطمه (علیها السلام) مى ایستاد و مى فرمود: اهل بیت من! به یاد نماز باشید خداوند مى خواهد از شما اهل بیت هرگونه پلیدى را دور کند.(30)
5 - مصداق آیه ذى چ:
قل الا اساءلکم علیه اجرا الا المودة فى القرى.(31)
فاطمه (علیها السلام) از نظر خویشاوندى نزدیگترین ذى القربایى است که در قرآن مودت او در خواست شده است. این فاطمه است که خون پیامبر در رگهاى او جارى است و بضعه رسول و پاره تن رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) است.
6 - مصداق آیه ایثار و اطعام:
و یوثررون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة (262)
و مصداق آیه
و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا.(33)
فاطمه است که به همراه على و فرزندانش و فضه افطارى خود را در راه خدا دادند و با آن روزه خود را افطار کردند. و این عمل شایسته سه روز پى در پى ادامه یافت.
7 - مصداق آیه اهل بیت:(34) فاطمه (علیها السلام) مصداق کامل اهل بیت رسول خداست که در دامان وحى پرورش یافته، و کاملترین افراد و عزیزترین آنها در نزد رسول خداست. در حدیث کساء مى خوانیم که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) کسانى خود را روى فاطمه على و حسن و حسین (علیه السلام) انداخت و فرمود: خدایا اینان اهل بیت و خاندان من هستند و به ام سلمه فرمود: تو به خیر و نیکى هستى ولى از اهل بیت من نیستى.
8 - مصداق آیه:
لن تنالو البر حتى تنقوا مما تحبون.(35)
این آیه اشاره به هدیه دادن آن حضرت در شب عروسى است. که در شب عروسى فقیرى از آن حضرت درخواست لباس کهنه اى کرد که آن حضرت لباس نو خود را به آن فقیر هدیه داد.
9 - مصداق آیه:
((مرج البحرین یلتفیان...))(36)
که این آیه در امر ازدواج فاطمه و على (علیه السلام) است که ثمره این ازدواج لؤ لؤ و مرجان یعنى امام حسن و امام حسین (علیه السلام) هستند.
10 - مصداق آیه: ((ذریاتنا)) در تفسیر آیه
ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماما(37)
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل درباره کلمات((ازواج و ذریه و قره عین و اماما پرسید. جبرئیل گفت: مصداق ازواجنا، ((خدیجه)) و مصداق ذریه ((فاطمه)) و ((حسن و حسین)) قرة عین و على (علیه السلام) را مصداق ((امام)) ذکر کرد.
11 - مصداق آیه:
((تتجافى جنوبهم عن...))(38)
مى نویسند این آیه در شب زفاف فاطمه (علیها السلام) نازل شده است.

فاطمه (علیها السلام)، نخستین کسى که وارد بهشت مى شود
در ضمن حدیثى طولانى از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: اى فاطمه! سوگند به آن کسى که مرا به راستى مبعوث کرد، ورود در بهشت بر همه آفریدگان حرام است تا اینکه من داخل آن شوم، و تو نخستین کسى هستى که پس از من وارد بهشت مى شوى، در حالى که زیورى پوشیده و برخودار از نعمت، و خوشحالى.
اى فاطمه گوارایت باد! سوگند به آن کسى که مرا به حق مبعوث کرد، تو بانوى زنان هستى که وارد بهشت مى شوند. سوگند به آن کسى که مرا به راستى مبعوث فرمود، همانا دوزخ چنان فریادى بر مى آورد که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلى باقى نمى ماند مگر آنکه از هوش مى رود. پس به او خطاب مى شود: اى دوزخ! خداوند جبار به تو مى گوید: به عزت من، آرام باش و در جاى خود آرام بگیر، تا اینکه فاطمه (علیها السلام) دختر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به سوى بهشت برود، هر آینه حسن و حسین (علیه السلام) با تو داخل مى شوند. حسن (علیه السلام) در سمت راست و حسین (علیه السلام) در سمت چپ تو، و تو از بالاترین نقطه بهشت در پیشگاه پروردگار، بر دیگران اشراف دارى.
اى فاطمه! من به دشمنى و حکومت با دشمنان، تو به پا مى خیزم و آنان که حق تو را گرفتند و رشته دوستى با تو را بریده و بر من دروغ بستند. پشیمان خواهند شد و در مقابل من به زمین کشانیده مى شوند و من مى گویم: پروردگارا، امت من، امت من! و گفته مى شود: آنان بعد از تو کلام حق را تبدیل و تحریف نمودند. سپس آنان را به سوى دوزخ مى برند.(39)

آنچه خوبان همه دارند...
در احادیث معتبر از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند:
خداوند در پیامبران بوى ((به)) بهشتى قرار داده، و در حورالعین بوى گل ((یاس)) بهشتى، و در ملائکه بوى گل ((سرخ)) بهشتى، و در دخترم زهراء (علیها السلام) هر سه بوى را جمع فرموده است.
در جاى دیگر فرمودند:
خداوند هیچ پیامبر و امامى را مبعوث نکرده مگر آنکه از او بوى ((به)) استشمام مى شده است. پس ((به)) بخورید و به همسرانتان نیز بخورانید تا فرزندانتان خوش بو و خوش سیرت شوند.(40)

اى آدم! اگر آنها نبودند تو را خلق نمى کردم
ابوهریره از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: هنگامى که خداى متعال آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او دمید، آدم به جانب راست عرش نظر کرد، آنجا پنج شبح غرقه در نور که در حال سجود و رکوع بودند مشاهده کرد. به درگاه پروردگار عرضه داشت: خداوند! آیا پیش از آفریدن من کسى را از خاک آفریده اى؟ خداى متعال فرمود: نه خلق نکرده ام.
آدم عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و شکل خود مى بینم چه کسانى هستند؟
خداوند فرمود: این پنج تن، از نسل تو هستند که عبارتند از محمد و على و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) که اگر آنها نبودند تو را نمى آفریدم. اگر این پنج تن نبودند بهشت و دوزخ، عرش و کرسى و آسمان و زمین و فرشتگان و انسن و جن را خلق نمى کردم.(41)

فاطمه (علیها السلام) نور آسمان و زمین
در شب معراج رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از درخت طوبى سیبى گرفت و به دو نیم کرد، از وسط آن سیب نورى ظاهر شد، پیغمبر از جبرئیل پرسید: این نور چیست؟ عرض کرد: نور منصوره خدا در آسمان و فاطمه (علیها السلام) در زمین!
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: چرا در آسمان منصوره است؟ عرض کرد: چون یارى کرده خداست در روز قیامت و در شفاعت، پس پیغمبر آن سیب را میل فرمودند، و ماده نطفه زهراء (علیها السلام) از آن سیب منعقد شد.(42)

این بانو کیست؟
جابر بن عبدالله از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل مى کند:
وقتى که خداوند آدم و حوا را خلق فرمود آن دو در بهشت از نعمتهاى خداوند لذت مى بردند و مى گفتند: از ما زیباتر کیست؟ در این گفتگوها بودند که دخترى را مشاهده نمودند که هرگز مانند وى را ندیده بودند، زیرا نورانیت عجیب و درخشندگى فراوانش، چشمها را خیره مى ساخت. عرض کردند: خداوند! این بانو کیست؟ فرمودند: صورت سیده زنان، فاطمه (علیها السلام) است. عرض کردند: پروردگارا! این تاجى که بر سر اوست چیست؟ فرمود: شوهرش على بن ابیطالب (علیه السلام) است. سؤ ال کردند: این دو گوشواره ها چه هستند؟ فرمودند: دو فرزندش حسن و حسین (علیه السلام) هستند، که ایشان این مقام را دو هزار سال پیش از آنکه تو را خلق کنم در علم پنهانم داشته اند.(43)

شفاعت فاطمه (علیها السلام) از گناهکاران
در اخبار متواتره آمده است که در روز محضر قبه اى از نور بالاى سر زهراء (علیها السلام) نصب کنند و هفتاد هزار ملک و حوریه اطراف او را دارند که در دست هر یک مجمرى از نور است که بوى عمود از آن متصاعد است و هر یک شمعدانى مرصع به جواهر در دست دارند که نور افشانى مى کند و آسیه و مریم، و خدیجه حاضر مى شوند و تکبیر گویان وارد صحراى محشر مى شوند و از آنجا به قصرهاى تزئین شده بهشت مى روند.
در صحراى محشر فاطمه (علیها السلام)، و حسین (علیه السلام) را مى خواهد و حسین شهید با همان سر بریده ظاهر و محشور مى شود. فاطمه (علیها السلام) به خونخواهى بر مى خیزد. پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرماید: فاطمه جان امروز، روز شفاعت است نه روز انتقام. فاطمه (علیها السلام) از پیشگاه دیوان محاسبات الهى تقاضاى عفو گناهان شیعیان خود را مى نماید و مصداق آیه:
((و لسوف یعطیک ربک فترضى))
پروردگارت (در قیامت) آن قدر به تو خواهد داد که راضى شوى.(44) ظاهر مى شود.(45)

مشاهدات حضرت آدم در بهشت
انس بن مالک از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت مى کند که آن حضرت فرمودند:
حضرت آدم (علیه السلام) چون در بهشت به ره سو نگاه کرد صورتى را به شکل و قیافه خود نیافت. عرض کرد: خدایا، صورتى نظیر چهره من نیافریده اى؟ خداى تبارک و تعالى او را متوجه بهشت فردوس ‍ کرد.
حضرت آدم در آنجا قصرى از یاقوت سفید مشاهده کرد و داخل آن قصر سفید شد. داخل قصر پنج تصویر مشاهده کرد که بر روى هر یک از آن صورتها، اسم آن نیز نوشته شده بود. آن نوشته ها عبارت بودند از: من محمودم و این احمد (صلى الله علیه و آله و سلم) است. منم اعلى و این على است. منم فاطر و این فاطمه (علیها السلام) است. من محسنم و این حسن (علیه السلام) است. من ذوالاحسانم و این حسین (علیه السلام) است.(46)

آتش بر گوشت و خون فاطمه (علیها السلام) حرام است
انس بن مالک روایت مى کند که:
روزى عایشه بر حضرت فاطمه (علیها السلام) وارد شد در حالى که آن حضرت مشغول درست کردن حریره با آرد و شیر و روغن براى بچه ها بود و دیگ بر روى آتش مى جوشید و فاطمه (علیها السلام) آن را با دست خود هم مى زد. عایشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بیرون آمده و نزد پدرش ‍ ابوبکر رفت و گفت: اى پدر! من از فاطمه (علیها السلام) چیز شگفت آورى دیدم و آن اینکه او دست به درون دیگى که بر روى آتش مى جوشید برده و آن را هم مى زد. ابوبکر گفت: دخترکم! این را پنهان کن که کار مهمى است. این خبر به گوش پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) رسید، حضرت بر بالاى منبر رفته و بعد از حمد و ثناى خداوند فرود: همانا مردم دیدن دیگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مى کنند. سوگند به آن کس که مرا به پیامبرى برگزید، خداوند آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و پیوند فاطمه (علیها السلام) حرام فرموده است. فرزندان و شیعیان او را نیز از آتش ‍ دور نموده است. آسمان برکاتش را بر او نازل نموده و زمین گنجینه هاى خودش را تسلیم او نموده است، واى، واى، واى به حال کسى که در فضیلت و برترى فاطمه (علیها السلام) شک و تردیدى به خود راه دهد، همانا فاطمه پیش از من دعا مى کند و شفاعت مى نماید و شفاعتش على رغم میل کسانى که با او مخالفت مى کنند، پذیرفته مى شود. (47)

احترام به حدیثى از پیامبر
ابوجعفر طبرى در کتاب ((الدلائل)) به سند خود از ابن مسعود نقل مى کند:
مردى به محضر فاطمه (علیها السلام) آمد و گفت: اى دختر رسول خدا، آیا چیزى از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) براى خود شما یادگار مانده که مرا از آن بهره مند سازى؟ فاطمه زهراء (علیها السلام) به کنیز خود فرمود: آن جریده (لوح نوشته شده) را بیاور. کنیز جستجو پرداخت، اما آن را پیدا نکرد، فاطمه به او فرمود:
و یحک اطلبیها فانها تعدل عندى حسنا و حسینا؛
واى بر تو، آن را پیدا کن، که آن در نزد من مانند حسن و حسین (علیه السلام) ارزش دارد.
کنیز به جستجو پرداخت و آن را پیدا کرد و نزد فاطمه (علیها السلام) آورد، در آن نوشته بود: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: ((از مؤ منان نیست کسى که همسایه اش از آزار او در امان نباشد، و هر کس به خدا و معاد معتقد است، به همسایه اش آزار نمى رساند، هر که به خدا و معاد معتقد است، به همسایه اش آزار نمى رساند، هر که به خدا و معاد ایمان دارد، سخن نیک بگوید یا ساکت شود، خداوند دوست مى دارد، کسى را که خیر اندیش و بردبار و خویشتن دار است، و دشمن مى دارد هر که را که دشنام دهنده و بد زبان و بى شرم و بسیار سؤ ال کننده و اصرار کننده در سؤ ال باشد، زیرا شرم و حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت مى باشد، ولى دشنام از بى شرمى است و بى شرم در آتش است.))(48)

 

فایده هاى دوستى فاطمه (علیها السلام)
از سلمان فارسى نقل شده است که:
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: اى سلمان! هر کس
  فاطمه (علیها السلام) دخترم را دوست داشته باشد، در بهشت با من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد، در آتش خواهد بود، اى سلمان! دوستى فاطمه در صد جا فایده خواهد داد که آسانترین آن، مواضع مرگ، قبر و میزان محشر، پل صراط و جایگاه حسابرسى است.
هر کس که دخترم فاطمه (علیها السلام) از او راضى باشد من از او راضى هستم و از هر کس که من راضى باشم خدا هم از او راضى خواهد بود، هر کس که فاطمه بر او خشمگین باشد من بر او خشمگین باشد من بر او خشمگینم و هر کس که من بر او خشمگین باشم خداوند بر او خشمگین خواهد بود. اى سلمان! واى بر حال کسى که به او و شوهرش امیرالمؤ منین على (علیه السلام) ستم نماید و واى بر کسى که به ذریه و شیعیان او ستم کند.(49)

شفاعت فاطمه (علیها السلام) به وسیله دو دست بریده عباس
نقل شده است: در روز قیامت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به على (علیه السلام) مى فرماید: به فاطمه بگو براى شفاعت و نجات امت چه دارى؟ على (علیه السلام) پیام پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را به فاطمه (علیها السلام) ابلاغ مى کند. فاطمه در جواب مى گوید:
یا امیر الؤمنین کفانا لاجل هذا المقام الذان المقطوعتان من ابنى العباس؛
اى امیرالمؤمنین! دو دست بریده پسرم عباس، براى ما در مورد مقام شفاعت کافى است.(50)

تاءثیر حالات معنوى حضرت فاطمه (علیها السلام) بر فضه
ابولقاسم قشیرى نقل کرده که: روزى در بیابان از قافله باز ماندم و در این هنگام زنى را دیدم که تنها در آن بیابان سرگردان است، از او پرسیدم: تو کیستى؟ گفت:
((قل سلام فسوف یعلمون؛ بگو سلام، به زودی خواهند دانست)).(51)
سلام کردم و گفتم: در این بیابان چه مى کنى؟ گفت:
و من یهد الله فما من مضل؛
و هر کس که خداوند هدایتش کرده باشد گمراه کننده اى ندارد.(52)
از حالت و سخنان او شگفت زده شدم، لذا پرسیدم تو از آدمیانى یا جن و یا پرى هستى؟ گفت:
یا بنى آدم خذوا زینتکم؛ اى فرزندان آدم، زینت خود را برگیرد.(53)
گفتم از کجا مى آیى؟ گفت:
((ینادون من مکان بعید؛ از جایى دور دست ندایشان مى دهند)).(54)
گفتم اینک کجا مى روى؟ گفت:
و الله على الناس حج البیتو خداى را بر مردم، حج خانه (کعبه) مقرر است.(55)
گفتم: چند روز است که از قافله باز مانده اى؟ گفت:
و لقد خلقنا السوات و الارض و ما بینهما ستة ایام،و به راستى که آسمانها و زمین و ما بین آنها را در شش روز آفریدیم.(56)
گفتم: غذا و طعام میل دارى؟ گفت:
و ما جعلنا هم جسدا لا یاءکلون الطعام؛و ما آنان را به صورت پیکرى نساخته بودیم که خوراک نخورند(57)
فهمیدم که میل به غذا دارد. او را طعام دادم، سپس گفتم: عجله کن تا به کاروان برسیم، گفت:
لا یکلف الله نفسا وسعها؛خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش ‍ تکلیف نمى کند(58).
گفتم: بیا به ردیف من سوار اسب شو، گفت:
لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا؛اگر در آن دو، خدایان متعددى جز خداوند بود تباه مى شدند.(59)
فهمیدم که ایشان به مساءله نامحرمى اشاره دارد، لذا سریع پیاده شدم و او را سوار گردم. گفت:
((سبحان الذى سخر لنا هذا، پاک است کسى که این را رام ما ساخت))(60)
زمانى که به قافله رسیدیم، پرسیدم: در این قافله کسى را دارى؟ گفت:
یا داود انا جعلناک خلیفة فى الارض؛اى داود، ما تو را در روى زمین خلیفه خود گماشته ایم.(61)
((و ما محمد الا رسول؛ و محد نیست مگر پیامبرى از طرف خدا)).(62)
((یا یحیى خذ الکتاب بقوة؛ اى یحیى، کتاب آسمانى را به جد و جهد بگیر)).(63)
((یا موسى انى انا الله؛ اى موسى، من خداوندم)).(64)
پس به میان قافله رفتم و این نامها را با صداى بلند خواندم، ناگهان دیدم چهار جوان به سوى آن زن توجه کردند. من از آن زن سؤال کردم: این جوانان کیستند؟ گفت:
المال و البنون زینة الحیوة الدنیا؛ اموال و پسران، تجمیل زندگى دنیوى است.(65)
فهمیدم که این جوانان پسران هستند، وقتى که جوانان نزد او آمدند، خطاب به آنان گفت:
یا ابت استاخره ان خیر من استاءجرت القوى الامین،پدر جان، او را دستمزد به کارگیر که او بهترین کسى است که مى توانى به کارگیرى، هم تواناست و هم درستکار.(66)
پس آن جوانان به من احساس و نیکى کردند و پاداش دادند، آن زن دوباره گفت:
((و الله یضاعف لمن یشاء، و خداوند براى هر کسى که بخواهد چند برابر مى کند)).(67)
پس آن جوانان پاداش مرا زیاد کردند.
من از آن جوانان پرسیدم این بانو کیست؟ گفتند: او مادرمان فضه است که کنیز بى بى فاطمه زهراء (علیها السلام) بود و بیست سال است که تمام صحبتهایش با آیات قرآن است و جز قرآن چیزى دیگر بر زبان جارى نمى سازد.
فضه نام کنیزى است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در سالهاى آخر عمرش به حضرت زهراء (علیها السلام) بخشید تا کمک کار او باشد و نام فضه را خود پیامبر براى او انتخاب کرد. فضه در خانه حضرت فاطمه و اهل بیت پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) چنان تربیت شد که تدریجا یکى از زنان بزرگ اسلام گردید و کمالات بسیارى کسب نمود و کراماتى از او نقل گردیده است.

استقبال از فاطمه (علیها السلام)
از ابن عباس وارد شده که از امیرالمؤ منین على (علیه السلام) شنیدم:
روزى رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) بر فاطمه زهراء (علیها السلام) وارد گردیدند و ایشان را اندوهناک یافتند، فرمودند: دخترم! چرا اندوهگینى؟ پاسخ دادند: پدرجان به یاد محشر افتادم که همه مردم در آن صحنه عریان ایستاده اند.
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: آرى دخترم، روز قیامت روز بزرگى است، ولى جبرئیل از سوى خداى متعال به من خبر داده، اولین کس ‍ که زمین برایش شکافته شده و در روز قیامت بیرون مى آید منم و بعد از من شوهر تو على (علیه السلام)، آنگاه خداى تعالى جبرئیل را با هفتاد هزار فرشته به سوى تو گسیل مى دارد، در آن هنگام بر قبر تو هفت قبه نور روشن مى شود. سپس اسرافیل سه جامعه نور برایت مى آورد و تو را ندا مى دهد: اى فاطمه! دخت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) برخیز و به سوى محشربیا.
تو بلند مى شودى در حالى که از ترس قیامت کاملا ایمنى و بدنت کاملا پوشیده است. اسرافیل پوشش ها را به تو مى دهد و تو مى پوشى، سپس ‍((روفائیل)) به سویت مى آید در حالى که شترى از نور به همراه اوست که زمان آن شتر از لؤ لو تازه است و بر روى آن شتر هودجى است از طلا و تو سوار بر آن مى شوى و روفائیل زمان آن را در دست مى گیرد، و پیش روى تو هفتاد هزار فرشته است که در دستشان پرچمهاى تسبیح است. وقتى که حرکت تو تند شد، هفتاد هزار فرشته از تو استقبال مى کنند و با دیدن تو اظهار خوشحالى مى کنند(68)

سبزى حضرت فاطمه (علیها السلام)
شیخ کلینى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
در روى زمین گیاهى اشرف و پر منفعت تر از ((خرفه)) نیست و آن سبزى فاطمه (علیها السلام) است.
سپس حضرت فاطمه فرمود: خدا لعنت کند بنى امیه را که خرفه را((بقلة الحمقاء))نامیدند، به جهت بغض و عداوتى که با ما و فاطمه (علیها السلام) داشتند.(69)
خرفه را به عربى ((الرجلة))، ((الفرفخ))، ((بقلة المبارک)) مى گویند و به فارسى ((خرفه))، تو ((تورک)) گویند.
در روایت آمده که حضرت فاطمه (علیها السلام) این گیاه را بیشتر دوست داشت بدین جهت به آن حضرت نسبت داده شده. چنانکه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز این گیاه را دوست داشت.(70)
در روایت ابن ابى عمیر از امام صادق (علیه السلام) است که فرمود: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بر روى شن گرم راه مى رفت، پایش ‍ سوخت، بر روى گیاه رجله بقلة الزهرا راه رفت و سوزش پاى مبارک آن حضرت ساکت شد و پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) آن گیاه را دعا کرد و آن را دوست مى داشت.(71)
حماد بن زکریا از امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که فرمود: بر شما باد فرفخ (خرفه) که پوشانند است و اگر چیزى عقل را زیاد مى کند، همان فرفخ است.(72)
این گیاه در مسیل، وادیها، رودخانه ها، و جاهاى نمناک مى روید و چون منافع زیادى دارد به آن ((بقلة الزهراء)) و ((بقلة المبارکه)) نیز مى گویند.
گلبرگهاى این گیاه خودرو و داراى ساقه سرخى است که روى زمین مى خوابد، گلهایش سفید یا زد و ختمهاى آن ریز و سیاه و تخم آن در طب به کار مى رود.
اطباء پیشین عقیده داشتند این گیاه ثالول را قطع مى کند و براى سردرد، گرمى التهاب معده چشم و جریان خون نافع است.(73)

صلوات بر فاطمه و فرزندان ایشان
کعب بن عجره گویند: هنگامى که آیه شریفه:
ان الله و ملائکته یصلون على النبى یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما(74)
نازل شد و عرض کردیم: اى رسول خدا! مى دانیم که چگونه بر تو سلام کنیم، ولى نمى دانیم که چگونه بر تو صلوات بفرستیم؟ حضرت فرمود: بگوئید:
اللهم صل على محمد و آل محمد.
نیز روایت شده که حضرت فرمود: صلوات بریده و بى دنباله بر من نفرستید پرسیدند: صلوات بریده چیست؟ فرمود: اینکه بگوئید:
((اللهم صل على محمد))
و بعد ساکت شوید، بلکه بگویید:
اللهم صل على محمد و آل محمد(75)
علامه امینى گوید؛ دیلمى این حدیث را از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) آورده است که حضرت فرمود: دعا در پرده و حجاب است تا اینکه بر محمد و اهل بیتش صلوات فرستاده شود.(76)
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم

توسل به فاطمه (علیها السلام) قفل بسته را باز مى کند.
یکى از طلاب فاضل و مورد و ثوق تعریف مى کند: زمانى که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم، یک روز در ماه مبارک رمضان، طرف عصر غذایى براى افطار خود تهیه کرده و در حجره گذاردم و بیرون آمده و در را قفل کردم، پس از اداى نماز مغرب و عشاء و گذاشتن مقدارى از شب براى صرف افطار به مدرسه برگشتم. چون به در حجره رسیدم، متوجه شدم که کلید را گم کرده ام، داخل صحن مدرسه را خوب گشتم و از بعضى از طلاب که در مدرسه بودند سؤ ال نمودم، اما باز هم کلید پیدا نشد. به علت گرسنگى و نیافتن راه پاره سخت پریشان شدم از مدرسه بیرون آمده، روانه حرم مطهر شدم. به زمین نگاه مى کردم که ناگاه مرحوم حاج سید مرتضى کشمیرى (77) (اعلى الله مقامه) را دیدم. جریان را به عرض ایشان رساندم. پس با من به مدرسه آمد و به در حجره رفتیم، فرمود:
((معروف است که نام مادر موسى کلید قفلهاى بسته است. پس چگونه نام نامى حضرت زهراء (علیها السلام) چنین اثرى نکند؟)) آنگاه دست روى قفل نهاد و ندا کرد: یا فاطمه! کهه ناگهان قفل باز شد.(78)

همه چیز براى دوستان فاطمه (علیها السلام)
جابر بن عبدالله انصارى به نقل از حضرت باقر (علیه السلام) مى گوید:
در روز قیامت منادى که جبرئیل است ندا در مى دهد: پس ((فاطمه (علیها السلام))) دختر محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) کجاست؟ آنگاه فاطمه زهراء (صلى الله علیه و آله و سلم) بر پاى مى خیزد و خداى تباک و تعالى مى فرماید: اى اهل جمع و محشر! کرامت و بزرگوارى امروز از آن کیست؟ محمد و على و حسن و حسین (علیه السلام) عرض مى کنند: براى خداى واحد قهار.
قآنگاه خداى تعالى مى فرماید: اى اهل جمع و صحراى محشر! من امروز کرامت و بزرگى را براى محمد و على، فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) قرار دادم. اى اهل جمع و محشر! سرها را پایین افکنده و چشمها را ببندید،این فاطمه (علیها السلام) است که به سوى بهشت مى رود.
آنگاه جبرئیل شترى از شتران بهشت مى آورد در حالى که دو طرفش را دیباج آویزان کرده اند و مهار آن از لؤ لؤ تازه است. پس جلوى پاى حضرت زانو مى زند و حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) بر آن سوار مى شوند و خداى متعال صد هزار فرشته در طرف راست و صد هزار فرشته را در سمت چپ وى مى فرستد و صد هزار فرشته را ماءمور مى کند تا حضرت فاطمه را روى بالهاى خود سوار کنند و حمل نمایند تا ایشان را به در بهشت برسانند. وقتى به در بهشت مى رسند حضرت فاطمه مى ایستد. خداى تعالى مى فرماید: اى دخت حبیب من! چرا توقف کردى و حال آنکه من تو را امر کردم به بهشت من در آیى؟ حضرت فاطمه (علیها السلام) عرض ‍ مى کنند: پروردگارا! دوست دارم که ارزش و قدر و قیمت من در مثل چنین روزى شناخته شود. پروردگار مى فرماید: اى دختر حبیب من برگرد و بنگر، هر کس در قلبش محبت تو و یا محبت یکى از فرزندان تو باشد دستش را بگیر و او را داخل بهشت نما. آنگاه، حضرت شیعیان و دوستانش را بر مى گزیند و انتخاب مى کند، همانگونه که پرنده دانه نیکو را از دانه بد جدا مى کند. وقتى که شیعیان و دوستان حضرت زهراء (علیها السلام) بر در بهشت مى رسند مى ایستند و خداى تعالى مى فرماید: اى دوستان من! توقف شما براى چیست و حال آنکه فاطمه (علیها السلام) دخت حبیب من شفاعت شما را نموده است؟ پاسخ مى دهند: پروردگارا! ما دوست داریم که در چنین روزى ارزش و منزلتمان شناخته شود. خداى تعالى مى فرماید: اى دوستان من برگردید و ببینید چه کس شما را به خاطر آنکه شما فاطمه (علیها السلام) را دوست مى داشتید دوست داشت؟ چه کسى به شما به خاطر دوستى فاطمه زهراء (علیها السلام) غذا داد؟ چه کسى به شما به خاطر دوستى فاطمه زهراء (علیها السلام) شربتى داد؟ چه کسى شما را به خاطر دوست داشتن فاطمه (علیها السلام) لباس پوشاند...؟ پس ‍ دستش را بگیرید و او را وارد بهشت نمائید.(79)
هر که مهر فاطمه در دل ندارد دین ندارد

دین و ایمان غیر حب فاطمه امکان ندارد

بى ولاى فاطمه صوم و صلوة ارزش ندارد

خصم زهراء جاى غیر از دوزخ و نیران ندارد

هر که حب زهراء گو بیا در بزم ما

بى صفاى فاطمه درد کسى درمان ندارد

 

صفات شیعیان و پیروان اهل بیت (علیه السلام)
یکى از پیروان اهل بیت (علیه السلام) در شهر مدینه همسرش را خدمت حضرت زهراء (علیها السلام) فرستاد، تا بپرسد: آیا شوهرم از شیعیان شما مى باشد یا نه؟
حضرت فاطمه (علیها السلام) پاسخ کلى داد و فرمود: اگر به آن چه به شما امر مى کنیم، عمل کنید و از آنچه شما را به حذر مى داریم دورى کنید از شیعیان مائید و والا هرگز!!
آن شخص پس از شنیدن پاسخ کلى حضرت، مضطرب شد و با توجه به ضعفها و سستى هاى خود گفت: واى بر من که همیشه در آتش جهنم خواهم بود.
همسرش نگرانى او را خدمت حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) بازگو نمود. حضرت پاسخ داد: (از من) به همسرت بگو چنین نیست (که او قضاوت کرده است). شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند و همه دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما، همه در بهشت خواهند بود. آرى کسى که با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت شده، اما از او امر ما سرپیچى کند و نواهى و موارد پرهیز را محترم نشمرد از شیعیان واقعى ما نخواهد بود، گرچه این گروه پس از پاک شدن از گناهان، و تحمل مشکلات روز قیامت و قرار گرفتن اندک زمانى در طبقات بالاى جهنم و چشیدن عذاب، اهل بهشت خواهند بود و ما به خاطر دوستى شان با ما نجاتشان داده و آنان را به پیشگاه خودمان انتقال خواهیم داد.(80)

شفاعت فاطمه (علیها السلام) از فرزندان و شیعیان
در امالى صدوق از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل مى کند که مى فرمودند: از جابر بن عبدالله انصارى شنیدم که مى گفت: رسول خدا فرمود: (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: وقتى روز قیامت مى شود، دخترم فاطمه (علیها السلام) سوار بر ناقه اى از ناقه هاى بهشتى به پیش ‍ مى آید، در حالى که سمت راست او هفتاد هزار و در سمت چپ او نیز هفتاد هزار فرشته در حرکتند و جبرئیل در حالى که مهار ناقه را در دست دارد ندا در مى دهد: چشمان خود را ببندید تا فاطمه (علیها السلام) دخت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) عبور کند.
در آن روز هیچ نبى و رسول و صدیق و شهیدى باقى نمى ماند مگر آنکه چشمانش را مى بندد تا فاطمه بگذرد. در این هنگام این خطاب از سوى حضرت حق ((جل جلاله)) مى آید که اى حبیبه من و اى دختر حبیب من! از من بخواه تا به تو بدهم، و شفاعت کن تا بپذیرم، پس به عزت و جلالم سوگند که از ستم و ستمگرى نخواهم گذشت.
فاطمه زهراء (علیها السلام) عرض مى کند: الهى و سیدى! فرزندان و شیعیانم و شیعیان فرزندانم و دوستانم و دوستان فرزندانم. آنگاه از سوى خداى تعالى خطاب مى رسد، فرزندان فاطمه (علیها السلام) و شیعیان و دوستداران فرزندان فاطمه کجایند؟ در این هنگام افراد مورد نظر که فرا خوانده شدند مى آیند، سپس فاطمه (علیها السلام) در جلو به راه مى افتد تا آنان را داخل بهشت کند.(81)

فاطمه (علیها السلام) شاخه شجره طیبه
از حضرت امام باقر (علیه السلام) معناى کلمه طیبه و شجره طیبه را پرسیدند، آیه 24 سوره ابراهیم:
کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء(82) فرمود:
مراد از شجره و درخت، رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) است که نسب ایشان در بنى هشام ثابت است و منظور از فرع شجرى على (علیه السلام) است و فاطمه (علیها السلام) شاخه آن و ائمه (علیه السلام) میوه آن درخت مى باشند و شیعیان برگهاى درخت هستند. هرگاه یکى از شیعیان بمیرد بررگى از درخت مزبور مى افتد، و چون مؤ منى متولد مى شود برگ تازه اى سبز مى شود.(83)

ارزش و احترام خداوند به فاطمه
ابوایوب انصارى مى گوید: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بیمار شد، فاطمه (علیها السلام) به عیادت آن حضرت آمد و گریه مى کرد.
حضرت به او فرمود: اى فاطمه! به خاطر ارزش و احترامى که خداوند به تو گذاشت تو را به همسرى کسى که در اسلام از دیگران سابقه اش بیشتر و علمش بیشتر بود در آورد. فاطمه! بهترین پیامبران از ماست و او پدرت مى باشد، و بهترین اوصیاء از ماست و او شوهرت مى باشد، و بهترین شهیدان از ماست که حمزه عمومى پدرت مى باشد، و از ماست کسى که دارى دو بال است و در بهشت به وسیله آن دو بال رو از مى کند و او جعفر پسر عموى پدرت مى باشد. از ماست دو نواده این امت و دو آقاى جوانان اهل بهشت، حسن و حسین (علیه السلام) که آن دو، پسران تو هستند. سوگند به آن کسى که جانم در دست اوست از ماست مهدى (عج) این امت و او از فرزندان تو است.(84)

اهل محشر! چشمان خود را ببندید
از امام رضا (علیه السلام) روایت است که فرمود: پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: روز قیامت از جانب عرض الهى ندایى بلند مى شود که اى اهل محشر! چشمان خود را ببندید تا فاطمه از صراط عبود کند دختر پیامبر اسلام در حالى که هفتاد هزار حوریه ملازم رکاب او هستند، تاجى از نو بر سر دارد و دو گوشواره نور در گوش، و از نور جمالش صحراى محشر منور مى گردد. از ملائکه مى پرسند این کیست وارد محشر شده؟ جبرئیل مى گوید: او ملکه اسلام، صدیقه طاهره، فاطمه زهراء (علیها السلام)، یگانه دختر پیغمبر اسلام است.
على (علیه السلام) از پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت مى کند که فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: به دخترت فاطمه سلام برسان و بگو روز قیامت همه عریان هستند ولى براى آنکه فاطمه برهنه نباشد دو حوله از نور بر او مى پوشانیم.(85)

نام فاطمه (علیها السلام) معجزه مى کند
قطب راوندى روایت کرده است:
چون حضرت فاطمه (علیها السلام) از دنیا رحلت فرمود: ام ایمن (خادمه آن حضرت) سوگند یاد کرد که دیگر در مدینه نماند، زیرا که نمى توانست جاى آن حضرت را خالى ببیند، پس از مدینه خارج شد و به طرف مکه به راه افتاد. در بین راه دچار تشنگى و گرسنگى شدیدى شد. چون از یافتن آب ماءیوس شد دست به سوى آسمان بلند نمود و عرض کرد: خداوند! من خادمه حضرت فاطمه ام، آیا مرا از تشنگى هلاک خواهى کرد؟ ناگهان به اعجاز فاطمه (علیها السلام) دلو آبى از آسمان براى او به زمین آمد. چون از آن آب خورد تا هفت سال محتاج به خوردن و آشامیدن نشد. مردم او را در روزهاى بسیار گرم براى کار به بیابان مى فرستادند، اما او تشنه نمى شد.(86)

فاطمه (علیها السلام) روشنى نور آسمانها
روایت کرده اند از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) که فرمودند:
خداوند من و على (علیه السلام) را از نور و عظمت و بزرگى خود خلق کرد، هزار سال قبل از آنکه سایر خلائق با بیافریند، در آن زمان که هیچ تسبیح و تقدیسى وجود نداشت.
پس نور مرا شکافت و از نور من آسمانها و زمین را آفرید و به خدا قسم که من از آسمانها و زمین برترم. چون نور على (علیه السلام) را منتشر ساخت، عرش و کرسى از نور او خلق گردید، به پروردگارم قسم که على (علیه السلام) از عرش و کرسى افضل است. سپس نور حسن (علیه السلام) را باز کرد و لوح و قلم از نور حسن (علیه السلام) به وجود آمد و به خداوند قسم که حسن (علیه السلام) از لوح و قلم از نور حسن (علیه السلام) به وجود آمد و به خداوند قسم که حسن (علیه السلام) از لوح و قلم برتر است. سپس ‍ همه هستى از شرق تا غرب تاریک ماند. ملائکه بر پروردگار از آن همه تاریکى و ظلمت شکایت کردند و خواستند که خداوند تاریکى را از میان ایشان برطرف کند.
خداوند خواسته آنان را اجابت فرمود و کلمه اى را فرمود و از آن کلمه نورى خلق؛، سپس آن نور را به آن روح اضافه کرد و آن را در بلندترین مکان عرش ‍ قرار داد، همه عالم از شرق تا غرب نورانى شد. آن روح آمیخته به نور خلق شده از لطف پروردگار کسى نیست جز فاطمه (علیها السلام) و به همین دلیل او را زهراء (علیها السلام) نامیدند، زیرا نورش آسمانها را روشن ساخت.(87)

سقف خانه فاطمه (علیها السلام)، عرش پروردگار
روایتى است در تفسیر برهان از حضرت باقر (علیه السلام) نقل شده است که: سفق خانه على و فاطمه (علیها السلام) حجره رسول الله است و سقف خانه شان، عرش رب العالمین. در انتهاى خانه هاشان شکافى است که از آن تا عرش، پرده از معراج وحى برداشته شده است و ملائکه هر صبح و شام و هر ساعتى و هر لحظه اى با وحى الهى بر آنان نازل مى شوند و رشته فروج ملائکه فرود مى آیند، قطع نمى شود. گروهى فرو مى آیند و دسته اى بالا مى روند... و همانا خداوند بر قوت دیده محمد و على و فاطمه، حسن و حسین (علیه السلام) بیفزود تا عرش را مشاهده مى کردند و جز عرش، سرپوشى براى خانه هایشان نمى دیدند. خانه هایشان به عرش رحمان مسقف است و معراجهاى ملائکه و روح در خانه هاى اینان است، به اذن پروردگارشان، من کل امر سلام.(88)

خدا از خشم فاطمه (علیها السلام) خشم مى کند
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند:
بعضى جوانان حدیثى از شما نقل مى کنند که باور کردنى نیست، مى گویند: ((خدا از خشم فاطمه (علیها السلام) به خشم مى آید؟!))(89) امام صادق (علیه السلام) فرمود: مگر شما این روایت را در کتابهاى خود ندارید که خدا از خشم بنده مؤ من به خشم مى آید؟ گفتند چرا؟ فرمودند پس چرا باور نمى کنى که فاطمه (علیها السلام) زنى با ایمان باشد و خدا از خشم او به خشم آید؟(90)

ما وسیله خدا در بین بندگان هستیم
حضرت زهراء (علیها السلام) فرموده است: سپاس بگذارید خداوندى را که به خاطر عظمت و نورانیتش تمام ساکنان آسمانها و زمین براى رسیدن به او در جستجوى وسیله اند، و ما وسیله او در بین مخلوقاتش مى باشیم، ما برگزیدگان او، جایگاه قدس و تنزه او، و حجت او در پنهانى حق و وارثان پیامبر اوییم.(91)

فاطمه (علیها السلام) جزء زنان به کمال رسیده
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:
کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الا اربع: آسیة بنت مزاحم، مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد، فاطمة بنت محمد
در مراحل رشد و تکامل انسانى مردان بسیارى به مرحله کمال رسیدند، ولى از زنان جزء چهارتن به آن مقام دست نیافته اند، و آن چهار نفر، آسیه همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد است.))(92)

اطعام الهى
کلینى (رحمة الله علیه) از امام باقر (علیه السلام) نقل مى کند که فرمود:
روزى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به فاطمه (علیها السلام) فرمود: فاطمه، برخیز و آن کاسه بزر! بهشتى) را بیرون بیاور. فاطمه (علیها السلام) برخاست و کاسه اى را بیرون آورد که در آن ترید و استخوان گوشت دار لبریز بود. فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) تا سیزده روز از آن غذا همراهش بود بدید، به او عرض کرد: این را از کجا آورده اى؟ فرمود: ما چندین روز است که از این غذا مى خوریم. ام ایمن، خدمت حضرت فاطمه (علیها السلام) رسید. عرض کرد: فاطمه! اگر نزد ام یمن چیزى باشد آن براى فاطمه و فرزندان اوست، و اگر نزد فاطمه چیزى باشد ام ایمن از آن بهره اى ندارد؟ پس فاطمه (علیها السلام) از آن غذاى بهشتى براى ام ایمن آورد. همین که ام ایمن از آن خورد آن کاسه بهشتى ناپدید شد. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به فاطمه (علیها السلام) فرمود: اگر از آن طعام به ام ایمن نخورانده بودى، تو و فرزندانت تا قیامت قیامت از آن تناول مى کردید.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: آن کاسه نزد ماست که قائم ما آن را در زمان (ظهور) خود بیرون مى آورد.(93)

بخشش پروردگار، خشنودى فاطمه (علیها السلام)
در جلد دهم بحار مرحوم مجلسى (رحمة الله علیه) به نقل از امام صادق (علیه السلام) و جابر بن عبدالله انصارى آمده که فرمودند:
رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فاطمه زهراء (علیها السلام) را دیدند در حالى که لباس از پوشاک شتر بر تن داشت و به سمت خود آسیا مى کردند و فرزند خود را نیز شیر مى دادند، اشک از چشمان مبارک رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) سرازیر گردید و فرودند: دختر جانم! تلخى و سختى دنیا را پیشاپیش بچش تا شیرینى آخرت را پس از آن دریابى، عرض کرد: اى رسول گرامى! سپاس پروردگار را بر نعمتهاى فراوانش و شکر به خاطر مواهب و بخشوده هایش. پس از این گفتگو آیه:
((و لسوف یعطیک ربک فترضى)) به زودى پروردگارت آنچنان بخشش بر تو نماید که راضى و خشنود گردى نازل شد.(94)

گلو بند پر برکت
جابر بن عبدالله انصارى مى گوید:
روزى نماز عصر را با پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) خواندیم، اصحاب اطرافش نشسته بودند، ناگاه پیرمردى خدمت پیغمبر رسید که لباس کهنه اى پوشیده بود و از شدت پیرى و ناتوانى نمى توانست بر جاى خودش قرار گیرد. پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) متوجه او شد و از احوالش پرسید. عرض کرد: یا رسول الله مردى هستم گرسنه، سیرم کردن، برهنه ام لباسى به من عطا کن، تهى دستم چیزى به من بده. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود من اکنون چیزى ندارم، ولى تو را به جایى راهنمایى مى کنم، بلکه شاید حاجتت برآورده شود. برو به منزل کسى که خدا و رسولش را دوست دارد، خدا و رسول نیز او را دوست دارند. به خانه دخترم فاطمه (علیها السلام) برو، شاید چیزى به تو عطا کند... سپس به بلال فرمود: پیر مرد ناتوان را به خانه فاطمه (صلى الله علیه و آله و سلم) هدایت کن.
بلال به اتفاق پیر مرد به خانه فاطمه (علیها السلام) رفتند. پیر مرد عرض
  کرد: سلام بر شما اى خانواده نبوت و مرکز نزول فرشتگان. حضرت فاطمه جوابش را داد و فرمود: کیستى؟ عرض کرد: فقیرى هستم. خدمت پدرت رسیدم و مرا به سوى شما راهنمایى نموده اى دختر پیغمبر! گرسنه ام سیرم کنید. برهنه ام پوششى به من بدهید، فقیرم چیزى به من عطا کنید. حضرت زهراء (علیها السلام) هیچ غذایى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى که فرش حسن و حسین (علیه السلام) که هیچ غذایى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى که فرش حسن و حسین (علیه السلام) بود و پیرمرد داد. عرض کرد: این پوست کجاى زندگى مرا اصلاح مى کند؟ حضرت فاطمه (علیها السلام) گلوبندى را که دختر عمویش به او هدیه داده بود به او داد و فرمود: این را بفروش و زندگى خودت را بدان اصلاح کن.
پیر مرد برگشت و جریان را خدمت پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) عرض کرد. آن حضرت گریست و فرمود: گردنبند را بفروشى تا خدا به برکت عطاى دخترم براى تو گشایش فراهم سازد.
عمار یاسر (رحمة الله علیه) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) اجازه گرفت که آن گردنبند را خریدارى کند، از پیرمرد پرسید: آن را چقدر میفروشى؟ گفت: به بهاى آنکه شکمم را از نان و گوشت سیر کنى و یک برد یمانى بر تنم بپوشانى تا با آن نماز بخوانم و یک دینار پول بدهى تا ما نزد اهل و عیالم برساند. عمار گفت: من این گردنبند را به بیست دینار و دویست درهم و یک برد یمانى و یک حیوان سوارى و نان و گوشتى که سیرت کند مى خرم. پیرمرد گردنبند را به عمار فروخت و پولش را تحویل گرفت. او خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) برگشت. حضرت از او پرسید: سیر و پوشیده شدى؟ عرض کرد: آرى به برکت عطاى فاطمه (علیها السلام) بى نیاز شدم، خدا در عوض به فاطمه عطائى بکند که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده باشد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به اصحاب فرمود: خدا در همین دنیا چنین عطائى را به فاطمه (علیها السلام) کرده است، زیرا پدرى مثل من و شوهرى مثل على (علیه السلام) و فرزندانى چون حسن و حسین (علیه السلام) به او داده است.
وقتى که عزرائیل فاطمه (علیها السلام) را قبض روح کند، در قبر از او بپرسند: پیغمبرت کیست؟ جواب مى دهد: پدرم. مى گویند: امامت کیست؟ جواب مى دهد. شوهرم على بن ابیطالب (علیه السلام) خدا گروهى از ملائکه را ماءموریت داده که بعد از مردنش دائما درود مى فرستند و بر او و پدر و شوهر و فرزندانش.
عمار گردنبند را گرفت و خوشبو کرد و در پارچه یمانى گذاشت و به غلامش ‍ گفت: این را خدمت حضرت رسول تقدیم کن، خودت را نیز به آن حضرت بخشیدم. وقتى که غلام پیش پیغمبر رفت حضرت گردنبند را با غلام به فاطمه (علیها السلام) بخشید. فاطمه گردنبد را گرفت و غلام را آزاد نمود.
غلام بعد از آزادى خندید. علت خنده اش را پرسیدند، گفت: از برکت این گردنبند در گشفتم! زیرا گرسنه اى را سیر کرد، برهنه اى را پوشش داد، و تهى دستى را بى نیاز کرده و بنده اى را آزاد کرد و باز هم نزد صاحبش
  برگشت.(95)

از خود گذشتگى و ایثار فاطمه (علیها السلام)
عرب تازه مسلمانى در مسجد مدینه از مردم کمک خواست، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به اصحاب خود نگریست، سلمان فارسى برخاست تا نیاز آن مرد را برطرف سازد، هر جا رفت با دست خالى برگشت. با ناامیدى به طرف مسجد مى آمد که چشمش به منزل حضرت زهراء (علیها السلام) افتاد، با خود گفت: فاطمه سر چشمه نیکوکارى است، لذا درب خانه را کوبید و داستان مرد عرب را شرح داد. حضرت زهراء (علیها السلام) فرمود:((اى سلمان! سوگند به خداوندى که حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را به پیامبر برگزید، سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین (علیه السلام) از شدت گرسنگى بى قرارى مى کردند و خسته و مانده به خواب رفته اند. اما من، نیکى و نیکوکارى را که در خانه مرا کوبیده است، رد نمى کنم آنگاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغاز شمعون یهودى گرو گذاشت، مقدارى خرما و جو قرض ‍ بگیرد.
سلمان فارسى مى گوید: پس از دریافت جو و خرما به طرف منزل حضرت فاطمه (علیها السلام) آمدم و گفتم: دختر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)! مقدارى از این غذاها را براى فرزندان گرسنه ات بردار. پاسخ داد.
((اى سلمان! این کار را فقط براى خداى بزرگ انجام دادیم و هرگز از آن چیزى بر نمى داریم.))(96)

ارزش علم و دانش
امام حسین عسکرى (علیه السلام) فرمود: دو زن که یک مؤ من و دیگرى معاند بودند در یک مطلب دینى با هم تنازع داشتند، براى حل اخلاف خدمت حضرت فاطمه (علیها السلام) رسیدند و جریان را تعریف کردند.
چون حق با زن مؤ من بود حضرت فاطمه (علیها السلام) گفتارش را با دلیل و برهان تاءیید کرد و بدین وسیله بر زن معاند پیروز گشت و از این پیروزى شادمان شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) به زن مؤ من گفت: فرشتگان خدا بیشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شیطان و پیروانش نیز بیشتر از غم و اندوه زن معاند مى باشد.
آنگاه امام حسن (علیه السلام) فرمود: و بدین جهت خدا به فرشتگان فرمود: در عوض خدمتى که حضرت فاطمه (علیها السلام) به این زن مؤ من کرد، بهشت و نعمت هاى بهشتى را براى او هزار برابر آنچه قبلا مقرر بود مقرر بدانید، و همین روش و سنت را درباره هر دانشمندى که با علم و دانش خود مؤ منى را تقویت کند که بر معاندى پیروز گردد معمول دارید و ثوابش را هزار هزار برابر مقرر دارید.(97)

علم و دانش حضرت فاطمه (علیها السلام)
عمار مى گوید: روزى حضرت على (علیه السلام) وارد منزل شد، حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود: یا على! نزدیک بیا تا از حوادث گذاشته و آینده برایت سخن بگویم. حضرت على (علیه السلام) که از سخن فاطمه (علیها السلام) در شگفت بود، خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و سلام کرد و نزدیک آن حضرت نشست.
پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: یا على! آیا تو آغاز به سخن مى کنى یا من بگویم؟ حضرت على (علیه السلام) عرض کرد: دوست دارم از سخنان شما استفاده کنم. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: گویا فاطمه (علیها السلام) به شما این چنین و آن چنان فرمود و به همین جهت به نزد من آمدى؟ حضرت على (علیه السلام) عرض کرد: یا رسول الله! مگر نور فاطمه هم از سنخ نور ما است؟ پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: مگر نمى دانستى؟ حضرت على (علیه السلام) از شنیدن این سخن به سجده شکر افتاد و خداى را سپاس گفت. سپس به نزد فاطمه (علیها السلام) برگشت. حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود: یا على! گویا نزد پدرم رفتى و این چنین و آن چنان به تو فرمود؟ حضرت على (علیه السلام) فرمود: آرى اى دختر پیامبر. فاطمه (علیها السلام) فرمود: یاابالحسن! خداوند نور مرا آفرید و خداى را تسبیح مى گفت، آنگاه او را در یکى از درختان بهشتى به ودیعه گذاشت، آنگاه که پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا ماءموریت یافت که میوه هاى آن درخت تناول کند، پدرم از میوه آن درخت خورد و بدین وسیله نور من به صلب او منتقل گشت و از صلب پدرم به رحم مادرم وارد شدم. یا على! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آینده را بوسیله آن نور مى یابم. یا ابالحسن! مؤ من به وسیله نور خدا مى بیند.(98)

 

عنایات حضرت زهراء (علیها السلام) به سادات
((ابن عنین)) شاعر قرن هفتم، سالى به سوى مکه رهسپار شد، در بین راه بعضى از سادات منسوب به بنى داود به او دستبرد زدند و همه اموال او را غارت کردند و حتى لباسهاى تنش را بیرون آورده و چنین زخم بر او وارد نمودند و گریختند.
ابن عنین براى سلطان یمن ((عزیزبن ایوب)) نامه شکایت نوشت و از او دادخواهى کرد و براى او قصیده اى نوشت که انتقام او را از ساداتى که اموالش را غارت نمود بودند بگیرد.
وقتى که ابن عنین قصیده و نامه شکایت آمیز را نوشت و براى سلطان یمن فرستاد، در عالم رؤیا دید که در کنار کعبه است و حضرت زهراء (علیها السلام) مشغول طواف کعبه مى باشد، پیش رفت و سلام کرد، ولى حضرت جواب سلام او را نداد، گریه و زارى کرد و به آن حضرت عرض کرد که گناه من چیست که جواب سلام مرا نمى دهى؟
حضرت زهراء (علیها السلام) در پاسخ ((ابن عنین)) اشعارى خواند که مضمون آن چین است:
((حاشا که همه فرزندان فاطمه پست و زشت باشند، ولى روزگار با مکر و حیله با ما بدى و ستم کرد، اگر یک نفر از اولاد من بدى نمود، تو نباید عمدا به همه آنها دشنام بدهى، از کردار خود توبه کن به خاطر جدشان مصطفى (صلى الله علیه و آله) آنها را گرامى بدار و به آنها توهین مکن، و هر چه از ناحیه آل رسول به تو رسید، پاداش آن را در روز قیامت هنگام ملاقات با ما دریافت خواهى کرد)).
ابن عنین مى گوید: در حال گریه و زارى و ترس از خواب بیدار شدم در حالى که زخمهاى بدنم خوب شده بود و در آن هنگام توبه کردم و اشعارى در عذر خواهى نوشتم.(99)

فضایل فاطمه (علیها السلام)
از ابوذر روایت شده است که: سلمان نزد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: اى مولاى من! از تو مى خواهم از فضائل فاطمه (علیها السلام) در قیامت به من خبر بدهى.
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) با چهره اى خندان به او نگریست و فرمود: ((سوگند به خدایى که جانم در دست قدرت اوست، فاطمه (علیها السلام) همان بانویى است که در عرصه محشر، سوار بر شتر عبور مى کند که سر شتر نمودى از خشیت خدا است، چشمانش از نور خدا مى باشد، تا اینکه فرمود: جبرئیل در سمت راست آن شتر، و میکائیل در سمت چپ آن و على (علیه السلام) در پیشاپیش آن، و حسن و حسین (علیه السلام) در پشت سر آن حرکت مى کنند. خداوند حافظ و نگهبان اوست، تا از صحنه محشر عبور کند، در این هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى رسد:
((اى خلایق! چشمهاى خود را فرو خوابانید، و سرهاى خود را پایین آورید، این فاطمه دختر پیامبر شما، همسر على (علیه السلام) امام شما، مادر حسن و حسین (علیه السلام) است، پس از پل صراط عبور مى کند در حالى که دو چادر شفاف و سفید بر سر دارد.
وقتى که فاطمه (علیها السلام) وارد بهشت مى شود و به نعمتهاى و مواهبى که خداوند براى او آماده ساخته مى نگرد مى گوید:
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور احلنا دار المقامة من فضله لا یمسنا فیها لغوب؛به نام خداوند مهربان، حمد و سپاس خداوند را که: حزن و اندوه را از ما دور ساخت، البته خداى ما بخشنده و شکرپذیر است، آن خدایى که ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد که در آن هیچ گونه رنج و ناگوارى به ما نمى رسد.(100)

سیبى از طرف خداوند
در خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بودیم و على و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) نیز حاضر بودند، در این وقت جبرئیل فرود آمد و سبى آورد و به دست رسول خدا داد آن حضرت سیب را به امیرالمؤ منین على (علیه السلام) داد على (علیه السلام) آن را گرفت و بوئید و به رسول خدا باز گردانید. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آرا گرفت و به دست حسن (علیه السلام) داد، امام حسن (علیه السلام) نیز آن را گرفت و بوئید و باز گردانید. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)، دوباره سیب را گرفت و به دست حسین (علیه السلام) داد. آن حضرت نیز سیب را گرفت و بوئید و باز گردانید. سپس پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) سیب را به فاطمه داد و فاطمه همچنان آن را گرفت و بوئید و باز گردانید. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) دوباره سیب را گرفته به دست على (علیه السلام) داد و چون على خواست دوباره سیب را دست رسول خدا باز گرداند آن شیب را شکافت و دو نیمه شد و نورى از آن به سوى آسمان ساطع گشت و خطى در دو سطر بدین گونه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم تحیة من الله تعالى الى آل محمد المصطفى، و على المرتضى، و فاطمه الزهراء، و الحسن و الحسین سبطى رسول الله، و اءمان لمحبیهما یوم القیمة من النار؛این تحیتى است از خداوند به سوى آل محمد، على مرتضى و فاطمه زهراء و حسن و حسین (علیه السلام) فرزندان رسول خدا و امانى است از براى دوستان حسن و حسین (علیه السلام) در روز قیامت از آتش جهنم.(101)

برائتى از سوى خداوند براى شیعه على و فاطمه (علیها السلام)
از بلال بن حمامه روایت شده است که گفت:
روزى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) شادان و خندان به ما رسید، عبدالرحمن بن عوف از جا حرکت کرده عرض کرد: اى رسول خدا چه شده که مى خندید؟ فرمود بشارتى از سوى پروردگارم به من رسیده است، خداوندمتعال هنگامى که اراده کرد على (علیه السلام) را به فاطمه (علیها السلام) تزویج کند به فرشته اى دستور داد که درخت طوبى را تکان دهد، با تکان دادن درخت سکه هایى از آن نثار شد، فرشتگان شروع به جمع آورى آنها کردند، چون روز قیامت شود، فرشتگان آنها را در بین خلایق پخش ‍ خواهند کرد. در آن روز هیچ یک از دوستداران با اخلاص ما دیده نخواهند شد مگر اینکه نامه اى به دستش رسیده که در آن نوشته شده: ((برائت و برکنارى از آتش، از سوى برادر و پسر عمو و دخترم، رها شدن مردان و زنانى از امتم از آتش. (102)

بانوى برگزیده
روزى پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند، و در کنار ایشان حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و حسین (علیه السلام) نشسته بودند. پیامبر عرض کردند: خدایا تو مى دانى که اینان اهل بیت من هستند، پس بار خدایا آن کسى که آنان را دوست داشته باشد دوستش بدار، و هر کس که یاور آنان باشد یاورش باشد و آن کس که دشمن آنان است با او دشمن باش... پس فرمودند: اى على! تو امام امت و خلیفه پس از من بر مسلمانان خواهى بود، تو در قیامت پیشواى مؤ منانى هستى که به سوى بهشت خواهند رفت. و گوئى هم اکنون مى نگرم که دخترم فاطمه (علیها السلام) بر مرکبى از نور سوار است و به صحراى محشر مى آید در حالى که هفتاد هزار فرشته در سمت راست و هفتاد هزار در طرف چپ و به همین تعداد پیش رو و به همین تعداد فرشته نیز در پشت سر او وى را همراهى مى کنند. او هم زنان مؤ منه امت را به سوى بهشت مى برد.
سؤال شد: یا رسول الله آیا فاطمه (علیها السلام) در زمان خویش برترین زنان است؟ فرمود: برترین زنان در زمان خود مقامى است که از آن مریم دختر عمران است. در حالى که دختر من فاطمه سرور و برترین زنان در تمام زمانهاست و به هنگامى که براى عبادات در محراب مى ایستد هفتاد هزار فرشته بر او درود مى فرستند و او را اینگونه مخاطب قرار مى دهند: اى فاطمه! خدا ترا برگزید و پاکت ساخت و بر تمام زنان عالم برترى بخشید.(103)

در وصف فاطمه (علیها السلام)
فاطمه تکوین یافته از میوه بهشتى! فاطمه محل اسرار رب العالمین، دختر ولى خدا، همسر ولى دیگر خدا و مادر اولیاى خدا و معصومان است.
او ذخیره بزرگ الهى و ذخیره دار حجت خداوند است. نور چشم رسول، دردانه خدیجه کبرى است.
معجزه تربیت محمد است و پرورنده امامان و حجت هاى الهى. فاطمه انسان است، ولى به تعبیر رسول خدا او فرشته اى است در صورت انسان!
در جنبه حسب و نسب و فضل و افتخار چه کسى مى تواند چون فاطمه باشد، او دختر بهترین افراد عرب و عجم، و خود بانوان زنان عالم، پدرش
  بهترین پیامبران و شوهرش بهترین اوصیاء و فرزندانش بهترین جوانان اهل بهشت و مهدى امت از نسل اوست.
پدرش در وصف او مى فرمود: فاطمه (علیها السلام) یک شاخه گل است.
او از نور عظمت خدا خلق شده، حوراء انسیه است و نطفه او از میوه بهشتى است. پیامبر بوى بهشت را از او استشمام مى کرد، محور اهل بیت است و از زنان برگزیده جهان است.
زهراء (علیها السلام) از صابرین است. بهشت براى فاطمه خلق شده و داراى مقام شفاعت است.
با جبرئیل مراوده داشته است، براى او مائده نازل مى شد، امانتدار خلفاى الهى است، یادگار خدیجه کبرى. هر چند عمرش کوتاه و وجود نازنینش
  بهار عمر را ندیده، خزان گشت ولى توانست پرثمرترین و با فضیلت ترین و بهترین الگو براى زنان باشد.
در ادب فاطمه همین بس که پدر را به حکم قرآن، رسول الله خطاب مى کرد و خدمتکار خانه را بانوى من و در طول زندگى مشترک با امیرالمؤ منین چیزى از وى نخواست.
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست

گیتى عرض است و فاطمه جوهر اوست

در قدر و شرافتش همین بس از ز خلق

احمد پدر است و مرتضى شوهر اوست

 

فاطمه (علیها السلام) در آیه مؤ دة فى القربى
زمخشرى گوید: هنگامى که این آیه (104) نازل شد، سؤ ال شد: اى رسول خدا! این خویشاواندان تو که مودت و محبت نسبت به آنها بر ما واجب شده، چه کسانى مى باشند؟ فرمود: على و فاطمه و دو پسران او...
رسول خدا در مورد محبت به اهل بیت فرمود: هر کس به محبت آلف محمد بمیرد، شهید مرده است، آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، آمرزیده شده از دنیا رفته است، هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، ملک الموت مژده ورود به بهشت به او مى دهد. آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد همان گونه که تازه عروس به خانه داماد قدم بر مى دارد، او به سوى بهشت گام بر مى دارد.
آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد خداوند در قبرش دو در به بهشت قرار مى دهد، آگاه باشید هر کس بر دشمنى آل محمد از دنیا برود، در روز قیامت در حالى وارد محشر مى شود که بر پیشانى و بین دو چشمش ‍ نوشته شده است: ((ماءیوس از رحمت خدا)).
آگاه باشید هر کسى بر دشمنى و بغضى آل محمد بمیرد، کافر از دنیا رفته است، آگا باشید هر کس بر کینه و بغض نسبت به آل محمد بمیرد بوى بهشت به مشامش نمى رسد.(105)

سؤال از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) جواب از فاطمه (علیها السلام)
على (علیه السلام) فرمودند: من با عده اى از اصحاب نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نشسته بودیم. آن حضرت فرمودند: آیا مى دانید که بهترین خصوصیت و صفت براى زنها چیست؟ هیچ یک از حاضران نتوانستند جوابى بدهند، بعد از پایان جلسه من به خانه رفته و جریان آن مجلس و سؤ ال پیامبر، و ندانستن جواب آن را با فاطمه زهراء (علیها السلام) بیان کردیم، او به من گفت: یا على! من جواب سؤ ال پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را مى دانم. ((بهترین چیز براى زن آن است که نه نامحرمى او را ببیند و نه او نامحرمى را ببیند)).
من نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بازگشتم و جواب سؤ ال را گفتم، حضرت فرمود: یا على! تو وقتى نزد من بودى جواب سؤ ال را نمى دانستى اینک چه کسى جواب را به تو گفته است؟ عرض کردم: فاطمه جواب را به من یاد داد! پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) خوشحال شد و فرمود: فاطمه پاره تن من است.(106)

فاطمه (علیها السلام) یکى از چهار سواران قیامت
در پاره اى از روایات آمده، فاطمه (علیها السلام) یکى از سواران چهارگانه روز قیامت است که سوار بر ((غضبا)) شتر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مى گردد و وارد محشر مى شود.
مرحوم ابن شهر آشوب، روایت مى کند: هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در بستر رحلت قرار گرفت، ناقه غضباء به پیامبر عرض کرد: مرا بعد از خود براى چه کسى وصیت مى کنى؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: ((اى غضباء)) خدا به تو برکت دهد تو از آن دخترم فاطمه هستى، که در دنیا و آخرت بر تو سورار مى گردد. هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) رحلت کرد، آن ناقه، شبانه نزد فاطمه (علیها السلام) آمد و گفت: سلام بر تو اى دختر رسول خدا، اکنون فراق من از دنیا نزدیک شده است، سوگند به خدا پس از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) لب به آب و علف نزده ام، آن ناقه از فراق جانسوز پیامبر سه روز بعد از رحلت پیامبر جان داد.(107)
همچنین عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب گوید: از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) شنیدم که مى فرمود: اى مردم! ما تنها چهار نفریم که در قیامت سواره ایم و سواره دیگرى جز ما نیست. مردى عرض کرد: پدر و مادرم فدایت اى رسول خدا! آن سواران چه کسانى هستند. فرمود: من بر ((براق)) خود سوارم، و برادرم صالح پیامبر بر همان شترى که قومش آن را پى کردند، و دخترم فاطمه بر شتر ((غضباى)) من، و على ابن ابى طالب بر اشترى از اشتران بهشتى سوار است.(108)

وعده بهشت براى صلوات بر فاطمه (علیها السلام)
شخصى بر حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) وارد شد و سلام کرد. حضرت فرمود: جه مطلبى باعث شده که صبح به این زودى به اینجا آمده اى؟
عرض کرد: براى طلب برکت آمده ام. حضرت زهراء (علیها السلام) فرمودند: پدرم به من خبر داد، هر کس بر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) یا بر من سه روز سلام بفرستد خدا بهشت را بر او واجب مى گرداند: عرض کرد: در زمان حیات او و حیات شما؟ فرمودند:
آرى در زمان حیات ما و حتى پس از مرگ ما.(109)

اگر فاطمه نبود درخت نبوت باردار نمى شد
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرماید:
همانا خداوند تبارک و تعالى وجد پیامبران را از درختان متفاوت و متفرق آفریده ولى مرا از یک درخت خلق کرد. من اصل آن درختم و على (علیه السلام) ساقه آن است و فاطمه (علیها السلام) مایه باورى آن درخت و حسن و حسین (علیه السلام) میوه هاى درخت وجود من هستند. هر کس از آن دور شود. به گمراهى افتاده است، اگر بنده اى از بندگان خدا سه هزار سال بین صفا و مروه خدا را عبادت کند، ولى محبت ما پنج تن را درک نکرده باشد خداى تبارک و تعالى او را به صورت در آتش افکند.(110)

اهمیت پوشش و حجاب
در کافى از جابر بن عبدالله نقل شده که گوید:
من به همراه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) رسیدیم. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در زدند و فرمودند: ((السلام علیکم))، فاطمه زهراء (علیها السلام) پاسخ دادند: ((علیک السلام یا رسول الله)). پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودن آیا داخل شوم. پاسخ دادند: آرى اى فرستاده خدا. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند آیا من و آن کسى که همراه من است داخل شویم؟ عرض کردند: اى پیامبر مکرم، بر سر من چیزى نیست. فرمودند: فاطمه جان (علیها السلام) خود را بپوشان. ایان همین کار را انجام دادند، آنگاه رسول اکرم، فرمودند: ((السلام علیکم)) فاطمه زهراء پاسخ دادند: ((علیک السلام یا رسول الله)) پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا وارد شوم؟ فاطمه زهراء (علیها السلام) پاسخ دادند: آرى اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) شما و آن کس که با شماست وارد شوید.(111)

نزول آیه براى خشنودى فاطمه (علیها السلام)
روزى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) دستور دزدى را قطع کنند، درد گفت: اى رسول خدا من این دست را در اسلام تقدیم کردم و شما دستور مى دهید آن را ببرند، حضرت فرمود: اگر دخترم فاطمه نیز به جاى تو مى بود، این دستور را مى دادم. حضرت فاطمه (علیها السلام) این سخن را شنید و غمگین شد، جبرائیل فرود آمد و این آیه را آورد:
لئن اشرکت لیحبطن عملک
اگر شرک بورزى عمل و کار تو بى ارزش خواهد بود)).(112)
رسول خدا غمگین شد، در همین هنگام این آیه نازل شد:
لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا
اگر در آسمان و زمین خدایانى غیر از ((الله)) وجود مى داشت تباه و فاسد مى شدند.(113)
حضرت رسول از نزول آیه تعجب کرد، جبرئیل نازل شده و گفت: فاطمه زهراء (علیها السلام) از سخن تو غمگین شده بود، این آیات براى همراهى با او نازل شد تا خشنود گردد.
مرحوم مجلسى در شرح این حدیث مى گوید: شاید معنا چنین باشد که این نازل شد تا فاطمه (علیها السلام) بداند که مانند این گونه کلمات مشروط، با جلالت و مقام مخاطب منافات ندارد.(114)

این قبه پر نور از آن فاطمه (علیها السلام) است
حسن بن یزید مى گوید؛
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم چرا فاطمه (علیها السلام)، ((زهراء)) نامیده شده است؟
فرمودند: به دلیل اینکه براى فاطمه (علیها السلام) در بهشت قبه اى از یاقوت سرخ است که بلندى آن مسیر یکسال راه است. آن قبه به قدرت خداى قادر آویزان است، بدون آنکه از پایین بر هیچ ستونى تکیه زند و از بالا هیچ وسیله نگهدارنده اى آن را نگاه دارد. براى آن قبه هزار در است، بر هر درى هزار ملک از ملائکه پروردگار قرار دارند، اهل بهشت آن را مى بینند به هیبتى که هر یک از شما ستاره اى درخشان و نورانى را در آسمان مى بیند، پس اهل بهشت مى گویند: این قبه پر نور از آن فاطمه (علیها السلام) است.(115)

چرا فاطمه (علیها السلام) را زهراء نامیدند؟
از امام محمد باقر پرسیدند: چرا فاطمه (علیها السلام)، به نام زهراء نامیده شد؟ فرمودند: زیرا خداوند او را از نور عظمت خودش آفرید. بواسطه نور آن حضرت آسمان و زمین روشن شد و حدى که ملائکه تحت تاءثیر آن نور قرار گرفتند و براى خدا به سجده افتادند، عرض کردند: خدایا این نور چیست؟
حق تعالى فرمود: شعله اى است که از نور عظمت خودم آفریدم و در آسمانها ساکنش نمودم. او را از صلب بهترین پیغمبران خارج خواهم ساخت و از این نور ائمه و پیشوایان دین را خارج مى کنم تا مردم را به سوى حق هدایت کنند، آنان جانشینان پیغمبر من خواهند بود.(116)

سنگریزه هایى که به غذاى خوش طعم مبدل شدند
امام حسن و امام حسین (علیه السلام) سه روز بود که چیزى از خوراکى نخورده بودند، از گرسنگى بى تاب شده، از مادر غذا طلب کردند. چون در خانه چیزى براى خوردن نبود،، لذا فاطمه زهراء (علیها السلام) آنان را به بهانه اى تسلى داده که جد بزرگوارتان مى آید و چیزى برایتان مى آورد. باز آنان ناراحتى مى کردند به حدى که حضرت دلگیر شد و اشکش جارى گردید. برخاسته قدرى سنگ ریزه جمع نمد، در دیگى ریخت و رویش آب کرد، سر دیگ را نیز پوشانده، آتش در زیر آن روشن نمود تا به جوش آید و به فرزندانش فرمود: صبر کنید طعام بار گذاشته ام، هنوز پخته نشده است. ایشان بیرون مى رفتند و بعد از زمانى مى آمدند و به مادر مى گفتند: اگر آن غذا پخته است برایمان بیاور. حضرت فاطمه (علیها السلام) مى فرمود: هنوز خام است، ساعتى صبر کنید تا پخته شود. در این هنگام امام حسن (علیه السلام) بر سر دیگ رفته و سر پوش را برداشت و گفت: اى مادر! اگر پخته یا خام است، قدرى براى ما بردار تا بخوریم. فاطمه (علیها السلام) کاسته را برداشت و فرمود: عجب که پخته باد! چون بر سر دیگ آمد مشاهده کرد طعامى در کمال خوبى و خشبوئى است. پس از آن برداشت و نزد فرزندان گذاشت آنان مشغول خوردن شدند. فاطمه زهراء (علیها السلام) برخاست و وضو تازه نمود و نماز شکر به جاى آورد و چون این خبر به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) رسید، فرمود: الحمدلله، تو اى فاطمه! چنان هستى که در ذریه انبیاء و اولیاء سابق بوده.(117)

فاطمه (علیها السلام) برترین مخلوقات
در کتاب ادریس پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) آمده است:
روزى حضرت ادریس اصحاب خود را جمع کرد و به آنها گفت: فرزندان آدم روزى در محضر او اختلاف کردند که بهترین خلایق چه کسانى هستند؟ بعضى گفتند: پدر ما آدم، بهترین مخلوقات است، چرا که خداوند او را با دست قدرتش آفرید و روحش را در او دمید و به فرشتگان امر کرد که به عنوان احترام او را سجده کنند؟ او را معلم فرشتگان و خلیفه خود در زمین قرار داد و از همه خلایق خواست از او اطاعت کنند.
بعضى گفتند: نه بهترین مخلوقات، جبرئیل امین است و هر کدام مطلب خاصى گفتند، و در این باره سخن به درازا کشید تا اینکه حضرت آدم (علیه السلام) به آنها رو کرد و فرمود: فرزندانم! آنچه شما گفتید هیچ کدام درست نیست، وقتى که خداوند مرا آفرید و روحش را در کالبد من دمید، برخاستم و نشستم و به عرش پروردگار نگاه کردم،((پنج نور))که در نهایت عزت و زیبایى و شکوه و جلال بودند دیدم به گونه اى که مرا غرق انوار و درخشش ‍ خود کرده بودند.
عرض کردم: پروردگارا! اینها چه کسانى هستند؟ فرمود: اینها بهترین مخلوقات من و بابهاى رحمت من و واسطه هاى بین من و خلق من هستند، اگر اینها نبودند زمین و آسمان و بهشت و دوزخ و خورشید و ماه را نمى آفریدم.
گفتم: خدایا نام اینها چیست؟ فرمود: به عرش بنگر!
وقتى که نگاه کردم این نامهاى پاک را دیدم: ((فار قلیطا))(محمد (صلى الله علیه و آله و سلم))، ((ایلیا))(على (علیه السلام))، ((طیطه))(فاطمه (علیها السلام))، ((شبر))(حسن (علیه السلام)) و ((شبیر))(حسین (علیه السلام)) اى خلایق من! مرا تهلیل و تسبیح کنید، خداى یکتا جز من نیست و محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) رسول من است.(118)

مقصود از نور على نور چیست؟
موسى بن قاسم از على یبن جعفر روایت کرده است که از حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) درباره این آیه
کمشکاة فیها مصباح، المصباح فى زجاجة.(119)
پرسیدم، فرمود: مقصود از ((مشکاة)) فاطمه (علیها السلام) و ((مصباح)) حسن (علیه السلام) و ((زجاجه))، حسین (علیه السلام) است.
((کوکب درى)) فاطمه (علیها السلام) است که در بین زنان جهان مثل ستاره درخشان مى باشد،((شجره مبارکه))ابراهیم است که (نه شرقى است و نه غربى) نه یهودى است و نه نصرانى، ((روغن چراغ)) آن که نور مى دهدعلم است که از آن ظاهر مى شود و بدان سخن مى گوید: و مقصود از((نور على نور))در وجود حضرت فاطمه (علیها السلام) امامانى هستند که یکى پس از دیگرى مى آیند، خداوند به نورش هر که را بخواهد هدایت مى کند، یعنى به ولایت ما هدایت مى کند.(120)

مقام فاطمه (علیها السلام) در بهشت
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: حضرت فاطمه (علیها السلام) مى فرماید:
بعد از وفات پدر بزرگوارم شبى در عالم رؤ یا دیدم که گویا پدر به سویم متوجه شد از خود بى اختیار شدم فریاد زدم: ((یا ابتاه))، یا رسول الله))، بعد از تو اخبار آسمان و وحى خداوند رحمان از خانه ما قطع شد در این حال صفهاى ملائکه در جلوى روى من نمودار شد دو ملک مرا به آسمان بلند کردند، در این وقت سر برداشتم دیدم قصرهاى بلند و نهرهاى جارى، چنانکه وصف آن نتوان کرد، در این حال حوریان بهشتى مرا استقبال کردند و به قدوم من یکدیگر را بشارت مى دادند و تبسم مى نمودند و مى گفتند: مرحبا به کسى که بهشت براى او خلق شده و ما را خدا براى پدرش خلق کرده، از آنجا ملائکه مرا داخل قصرى بردند که در آن غرفه هایى بود که هیچ چشمى ندیده و وصف آن را فرشهاى سندس، و استبرق و حریر و دیباج محال است... و چندان از الوان طعامها در ظرفهاى طلا و نقره و مائده هاى گوناگون و نهرهاى جارى از شیر سفیدتر و از مشک خوشبوتر نمودار بود که وصف آنها ممکن نبود.(121)

زنان مورد شفاعت فاطمه (علیها السلام)
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم):
فائیما امراة صلت فى الیوم و اللیلة خمس صلوات، و صامت شهر رمضان، و حجت بیت الله الحرام و زکت مالها، و اطاعت زوجها، و والت علیا بعدى دخلت الجنة بشفاعة ابنتى فاطمة و اءنها لسیدة نساء الغالمین
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در حدیثى فرمودند:
هر زنى که نمازهاى پنج گانه شبانه را بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد و حج خانه با حرمت خدا را به جا آورد و زکات مالش را بپردازد و از همسرش ‍ فرمان برد و پس از من پیرو على (علیه السلام) باشد با شفاعت دخترم به بهشت در آید به راستى که او خاتون زنان جهانیان است)).(122)

لباس بهشتى فاطمه (علیها السلام)
در بحار از ((خرائج)) نقل مى فرماید:
روایت شده که یهود عروسى داشتند. آمدند خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و عرض کردند: ما حق جوار و همسایگى با شما داریم، از شما تقاضا مى کنیم که دخترت فاطمه (علیها السلام) را به این عروسى ما بفرستید تا اینکه مزید عیش ما شود و بر این مطلب خیلى اصرار کردند. حضرت فرمودند: فاطمه زوجه على بن ابیطالب است و به فرمان اوست. یهود از حضرت رسول در خواست کردند که شفاعت بفرماید نزد على. از طرفى یهود تمام اسباب عیش را از حلى و خلل آراسته بودند و گمان مى کردند اینکه فاطمه (علیها السلام) با لباسهاى کهنه و مندرس به عروسى مى آیند و مى خواستند با این کار آن را خفت بدهند.
ناگاه جبرئیل نازل شد و جامعه هاى بهشتى آورد، پس صدیقه طاهره جامعه لباس بهشتى را پوشید و زینت کرد. وقتى که وارد مجلس آنان شد تعجب کردند از لباسها و زینت و بوهاى آن حضرت.
چون حضرت زهراء (علیها السلام) داخل شد به خانه یهود، زنان یهود به سجده افتادند و به سبب دیدن آن حضرت عده زیادى اسلام آوردند و مسلمان شدند.(123)

فاطمه (علیها السلام) سزاوارترین زنان
زنى خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد: من زنى بى همسر هستم.
امام فرمودند: منظورت چیست؟
عرض کرد: ازدواج نمى کنم و از آن دورى مى نمایم، و با این کار مى خواهم به مقام عالى معنوى برسم.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
از این عقیده دست بردار، هرگز ترک ازدواج موجب وصول به مقامات عالى معنوى نیست، اگر انسان با ترک ازدواج به چنین مقامى مى رسید حضرت فاطمه (علیها السلام) سزاوارتر از تو بود که ترک ازدواج کند. چرا که هیچ کس در وصول به کمالات معنوى از فاطمه (علیها السلام) پیشى نگرفته است.(124)

فاطمه (علیها السلام) حوریه اى انسان نما
امام باقر (علیه السلام) از پدران بزرگوارش نقل مى فرمایند که: فاطمه (علیها السلام) به جهت طاهره نامیده شده است، از جمله اینکه هرگز خون حیض ‍ و نفاس ندید.(125)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند تا زمانى که فرمانى که فاطمه (علیها السلام) زنده بود، زنان را بر على (علیه السلام) حرام کرد، زیرا او زن پاکیزه اى بود که حیض نمى دید.(126)
اسماء بنت عمیس گفت: در یکى از زایمانهاى فاطمه (علیها السلام) حضور داشتم، هنگامى که وضع حمل کرد، خونى ندیدم. به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: یا رسول الله فاطمه زایمان کرد، ولى از او خونى نديدم؟ فرمود: اسماء فاطمه (علیها السلام) حوریه است که به شکل انسان آفریده شده است.(127)

فاطمه (علیها السلام) تمام حقیقت زن
امام خمینى (رحمة الله علیه) درباره حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) مى فرمایند:
تمام ابعادى که براى زن و براى یک انسان متصور است، در فاطمه زهراء (علیها السلام) جلوه کرده است. یک زن معمولى نبوده است، یک زن روحانى، یک زن ملکوتى، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان.
او زن معمولى نیست. او موجودى ملکوتى است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجودى الهى و جبروتى که در صورت یک زن ظاهر شده است.(128)

فاطمه (علیها السلام) حقیقت لیلة القدر
مردى نصرانى به خدمت امام موسى کاظم (علیه السلام) شرفیاب شد و در بین سؤ الات متعددى که بیان داشت، تفسیر باطن آیات اول سوره دخان را جویا شد.
حم و الکتب المبین انا انزلنه فى الیلة مبرکة انا کنا منذرین فیها یفرق کل اءمر حکیم حم،سوگند به این کتاب روشنگر که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم، ماهمواره انذار کننده بوده ایم در آن شب هر امرى بر اساس حکمت الهى تدبیر و جدا مى گردد.(129)
امام در پاسخ فرمود: امام ((حم)) محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) است و ((کتاب مبین)) على (علیه السلام) مى باشد و اما ((اللیلة)) فاطمه (علیها السلام) مى باشد.(130)

مصحف فاطمه (علیها السلام)
ابوبصیر مى گوید: از امام محمد باقر (علیه السلام) در مورد مصحف پرسیدم، فرمود: مطالبى است که پس از در گذشت پدرش، حضرت رسول بر ایشان نازل شد.
گفتم: آیا از قرآن چیزى در آن هست؟ فرمود: چیزى از قرآن در آن نیست. عرض کردم: آن را برایم توصیف فرمایید! فرمود: آن داراى دو جلد از جنس
  زبرجد قرمز است و به اندازه طول و عرض یک برگ مى باشد. عرض کردم: ورقه و برگ آن از چیست؟ فرمود: از در سفید که با گفتن کلمه ((کن)) به وجود آمده است. عرض کردم: چه چیزى در آن نوشته شده است؟ فرمود: اخبار آنچه تا به حال بوده است و آنچه که تا روز قیامت خواهد بود و اخبار هر یک از آسمانها و تعداد فرشتگان هر یک از آنها، نامهاى فرستادگان خدا از انبیاى مرسل و غیر مرسل و اقوامى که اینان بر آنها مبعوث شده اند.
اسامى مخالفان و گروندگان به آنها، اسامى تمام مؤ منان و کافران از آغاز تا پایان آفرینش، نامهاى هر شهر و آمار کافران... اسامى همه آفریدگان و مدت عمر آنها، تعداد کسانى که وارد بهشت مى شوند. تعداد جهنمیان و نامهاى هر یک از آن دو گروه و نیز علم قرآن به همان گونه که نازل شده و همچنین علم تورات و انجیل و زبور به همان ترتیب نزول و تعداد درختان و سنگریزه هاى هر شهر و دیار وجود دارد.
حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: خداوند این مصحف را توسط جبرائیل، میکائیل و اسرافیل نزد آن حضرت فرستاد. این نزول در ثلث دوم شب جمعه در هنگامى که حضرت در محراب خود به نماز ایستاده بود واقع شد.
فرشتگان پس از اتمام نماز از حضرت به او سلام کردند و گفتند: خداوند به تو سلام مى رساند و سپس مصحف را در دامان آن حضرت گذاشتند، حضرت فرمود: سلام مخصوص خداوند و از سوى او و به سوى اوست و بر شما اى فرشتگان خدا سلام و سلامتى باد. آنگاه فرشتگان به آسمان رفتند، حضرت پس از نماز صبح تا سر ظهر مشغول خواندن و مطالعه آن بود تا اینکه به آخرش رسید. راوى مى گوید: عرض کردم: فدایتان شوم، پس ‍ از آن حضرت، این مصحف به چه کس منتقل شد؟ فرمود: آن را به على (علیه السلام) داد و پس از شهادت على (علیه السلام) به امام حسن (علیه السلام) و بعد به امام حسین (علیه السلام) و بعد نزد اهلش باقى مى ماند تا اینکه به صاحب این امر واگذار کند. عرض کردم:
این علم بسیار زیاد است!! فرمود: اى ابا محمد! آنچه را که من به تو گفتم، دو برگ اول آن بود و مطالب پس از ورقه دوم را براى تو نگفتم و حتى یک حرف از آن را هم بازگو نکردم.(131)

پوشش از نامحرم
عمران بن حصین مى گوید:
روزى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: با من به دیدن فاطمه (علیها السلام) نمى آیى! عرض کردم: چرا یا رسول الله! مایل به دیدار او هستم. با هم به طرف منزل فاطمه (علیها السلام) رفتیم. در زدیم و پیامبر از فاطمه رخصت خواست و فاطمه (علیها السلام) اجازه ورود داد. وسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا با کسى که همراه من است داخل شوم؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: جز پارچه اى پشمین وسیله اى براى پوشش و ستر خود ندارم.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) دستور پوشش دادند که چنین و چنان خود را بپوشان تا وارد شویم. فاطمه (علیها السلام) عرض کرد: چیزى که سرم را بپوشاند ندارم، پیامبر پارچه اى کهنه به همراه داشت، فرمود: با این پارچه سرت را بپوشان. پس فاطمه (علیها السلام) خود را پوشاند و ما وارد شدیم.(132)

نور تبسم فاطمه (علیها السلام)
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:
در آن هنگام که بهشتیان در بهشت برخودار از نعمت و دوزخیان در آتش ‍ گرفتار عذابند، براى بهشتیان نورى مى درخشد، از یکدیگر مى پرسند: این نور چیست؟ شاید پروردگار با عزت و اقتدار بر ما توجه فرموده و به ما نظر افکنده است؟! رضوان (فرشته نگهبان بهشت) به آنان مى گوید: نه على (علیه السلام) با فاطمه (علیها السلام) مزاحى کرده و او(فاطمه لبخند زده است، این نور از بین دندانهاى او درخشیده است.(133)

 

--------------------------
1-کلیات اشعار فارسى اقبال الاهورى: ص 103
2-زندگانى چهارده معصوم، ص 228
3-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، / به نقل از کشف الغمه: ج 1، 506
4-جواهر، ج 41 ص 437
5-بحار، ج 52، ص 386
6-احزاب / 57:
7-بحارالانوار؛ ج 22، ص 352 / عوالم العلوم: ج 11، ص 258.
8-فاطمه زهراء شادمانى پیامبر: ص 830
9-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 829، / به نقل از بحارالانورا: ج 8، ص 51.
10-صحیفه نور: ج 19، ص 279 - 278
11-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 96، / به نقل از عبقات الانوار: حدیث سفینه، ص 1081.
12-ص / 75 (((آیا تکبر کردى یا از برترینها بودى؟ (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!)
13-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 82 - 81 / تاءویل الایات: ج 2، ص 50.
14-آل عمران / 59 ((مثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: ((موجود باش)) او هم فورا موجود شد (بنابر این، ولادت مسح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.))
15-آل عمران / 61 به آنها بگو: ((بیایید مافرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم، و لعنت خدا بر دروغگویان قرار دهیم.))
16-نجران شهرى در جزیرة العرب که بین حجاز و یمن واقع است.
17-فاطمه زهراء از ولایت تا شهادت: ص 206
18-احزاب / 33 ((خدا چنین مى خواهد که رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند))
19-فاطمه زهراء از ولایت تا شهادت، ص 111
20-فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد: ص 66.
21-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 120
22-زندگى حضرت فاطمه و دختران: ص 27
23-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 223.
24-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 451 / به نقل از: بحارالانوار: ج 44، ص 292.
25-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 65.
26-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 378 / به نقل از بحار: 43، ص 92 - 91
27-کوثر / 1. ((ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم!))
28-قدر / 1. ((ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم!))
29-احزاب / 33((خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.))
30-فروغ ابدیت: ص 527
31-شورى / 23. ((بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم))).
32-حشر /9. ((و آنها را بر خود مقدم مى دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند.)).
33-انسان / 8. ((و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به ((مسکین)) و ((یتیم)) و ((اسیر)) مى دهند!))
34-احزاب / 32.
35-آل عمران / 92 ((هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید مگر اینکه از آنچه دوست مى دارید، (در راه خدا) انفاق کنید)).
36-الرحمن / 19.
37-فرقان / 74.((و کسانى که مى گویند: ((پروردگار))! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان!))
38-سجده / 16
39-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 108، به نقل از بحار: ج، 22 ص 491.
40-بحار الانوار: ج 66، ص 177 / ریاحین الشریعه: ج 1.
41-بحارالانوار: ج 27، ص 5
42-زندگى فاطمه زهراء: ص 86.
43-لسان المیزان: ج 3، ص 345.
44-ضحى / 5
45-ناسخ التواریخ: ص 145
46-ریحانه خانه وحى: ص 300 / فاطمة الزهراء: ص 45.
47-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 152.
48-دلائل الامامة طبرى: ص 1، / سفینة البحار محدث قمى: ج 1، ص 229.
49-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 119 / به نقل از فرائد السطین: ج 2، ص 67.
50-معالى السبطین: ج 1 ص 452
51-زخرف / 89
52-زمر / 37
53-فصلت / 44.
54-فصلت / 44
55-آل عمران / 97
56-ق / 38
57-انبیاء / 8.
58-بقره / 286.
59-انبیاء / 22
60-زخرف / 13
61-ص / 28
62-آل عمران / 144
63-مریم / 12.
64-قصص / 30
65-کهف / 46
66-قصص / 26
67-بقره / 261
68-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 628.
69-کافى: ج 6، ص 367، منتهى الامال: ج 1.
70-دعائم الاسلام، ج 2، ص 113
71-کافى، ج 6، ص 367
72-مکارم الاخلاق، ص 205
73-دور نمایى از طب اسلامى، ص 116 - 115.
74-احزاب / 56.((خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى فرستد، اى کسانى که ایمان آروده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملا تسلیم (فرمان او) باشید.))
75-بناییع المودة ص 295.
76-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر ص 98
77-یکى از بزرگترین عرفاء و اهل سیر و سلوک است که شاگردان بسیار تربیت کرده است.
78-چشمه در بستر، آقایى، ص 356.
79-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 627.
80-فرهنگ سخنان فاطمه زهراء (علیها السلام): ص 168، / به نقل از: بحاالانوار: ج 65، ص 155.
81-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 629.
82-((کلمه طیبه))(و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه اى تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!
83-سرگذشتهاى پنج تن آل عبا: ص 79.
84-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 112. / به نقل از کافى: ج 1، ص 260.
85-چهارده معصوم: ص 306.
86-منتهى الامال: ج 1، ص 292.
87-ریحانه خانه و حى: ص 38.
88-تفسیر برهان: ج 4 ص 478.
89-خوارزمى: ج 1 ص 60
90-بحارالانوار: ج 22، ص 43.
91-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 386، / به نقل از شرح نهج البلاغه: ج 16، ص 211.
92-مجمع البیان: ج 5 ص 22، / کشاف زمخشرى: ج 3، ص 25.
93-بحارالانوار: ج 43، ص 63
94-فاطمه زهراءاز ولایت تا شهادت: ص 238.
95-بحارالانوار: ج 43، ص 56.
96-بحارالانوار: ج 43، ص 73.
97-بحارالانوار: ج 2، ص 8.
98-بحارالانوار: ج 43، ص 8، / عوالم المعارف: ج 7، ص 7 - 6.
99-رنجها و فریادهاى فاطمه: ص 25، ترجمه بیت الاحزان.
100-رنجها و فریادهاى فاطمه: ص 47 / ترجمه بیت الاحزان.
101-ناسخ التواریخ: ج 1، ص 98 - 99.
102-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 616 / به نقل از تاریخ بغداد: ج 4، ص 210.
103-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 12
104-شورى / 23.
105-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 69، به نقل از تفسیر کشاف: ج 2، ص 467.
106-محجة البیضاء: ج 4، ص 210
107-رنجها و فریادهاى فاطمه: ص 35، / ترجمه بیت الاحزان - محمد محمدى اشتهاردى
108-فضائل و کمالات فاطمه زهراء: ص 52.
109-فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت: ص 241.
110-ریحانه خانه وحى: ص 295، / به نقل از: شواهد التزیل.
111-فاطمه زهراء از ولایت تا شهادت ص 179
112-زمر / 65
113-انبیاء / 22
114-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 159 - 158، به نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 43.
115-مناقب: ج 3، ص 230
116-بانوى نمونه اسلام: ص 102، / به نقل از کشف الغمه: ج 2، ص 89
117-فضائل الزهراء: ص 100
118-فضایل و کرامات حضرت زهراء: ص 43
119-نور / 35.((مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پرفروغ) باشد.))
120-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 67 / به نقل از: ابن مغازلى، مناقب: ص 317
121-فرهنگ فاطمیه: ص 332، / به نقل از فضائل الزهراء: ص 324
122-فرهنگ فاطمیه: ص 268.
123-بحارالانوار: ج 37، ص 30، / به نقل از الخرایج و الجرایع: ج 14، ص 5388
124-وسائل الشیعه، ج 14، ص 118.
125-بحارالانوار: ج 43، ص 19، / عوالم العلوم: ج 11، ص 66.
126-بحارالانوار: ج 43، ص 16 / مناقب آل ابى ابیطالب: ج 3، ص 330.
127-دلائل الامامه: ص 53 - 55 / بحارالانوار: ج 78، ص 112.
128-صحیفه نور: ج 6، ص 185.
129-دخان / 1 الى 4.
130-تفسیر برهان: ج 4، ص 158 / اصول کافى: ج 2، ص 326.
131-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 251 / به نقل از دلائل الامامة: ص 27 - 28
132-در مکتب فاطمه: ص 246، به نقل از حلیة الاولیاء: ج 2، ص 42.
133-فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر: ص 129، / به نقل از المقتل (خوارزمى): ص 7
-------------------
برگرفته از کتاب «الگوهای رفتاری حضرت زهرا (سلام الله علیها)» نوشته: حلیمه صفرى