اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.
در بحث گذشته، درباره «اوّلُ مسجدٍ بُنِی فی الاسلام» بحث کردیم و درباره مسجد قبا صحبت شد. بعد هم درباره فضیلت نماز در این مسجد، بحث ما به پایان رسید.
امروز بحث ما در فصل دوم از فصول مساجد است. درباره مساجد کبری است؛ یعنی بزرگترین و مهمترین مساجد در شرع اسلام. در این فصل از مهمترین مساجد از دیدگاه منابع اسلامی و دینی بحث میکنیم. این فصل در دو بخش است.
بخش اول: درباره مساجد اربعه است که در بین مساجد کبری و مساجد پراهمیت، از ویژگیهای خاصی برخوردارند که بیان خواهیم کرد که این ویژگی ها چیست؟
در بخش دوم درباره سایر مساجد صاحب فضیلت خاص، بحث خواهیم کرد.
البته همه مساجد دارای فضیلتاند؛ منتها بحث ما درباره مساجدی است که در منابع دینی ما از فضیلت ویژهای برخوردارند.
پس در این فصل که درباره مساجد مهم در اسلام بحث میکنیم در دو بخش بحث خواهیم کرد. یکی درباره مساجد اربعه که از فضیلت ویژهای برخوردارند که خواهیم گفت حتی نسبت به سایر مساجد ذات اهمیت، این چهار مسجد از خصوصیت برتری برخوردارند. در بخش دوم نسبت به سایر مساجد پراهمیت بحث خواهیم کرد.
اما بخش اول که درباره مساجد اربعه است. این که این مساجد دارای ویژگی هستند نسبت به سایر مساجد حتی نسبت به مساجد ذوات فضل. یعنی حتی مساجدی که دارای فضیلت ویژه هستند، این چهار مسجد نسبت به آنها ویژهترند و دارای امتیازند. یکی از مهمترین امتیازاتی که برای این چهار مسجد، در منابع دینی ما مقرر است، مسأله «شدّ الرحال» است. یعنی مساله این است که انسان از راه دور بار سفر ببندد و بالخصوص برای نماز در این مساجد، همّت کند. سایر مساجد چنین نیستند که در خصوص آنها چیزی در این رابطه وارد شده باشد که انسان از راه دور عزم سفر کند تنها برای این که در این مساجد نماز بخواند. آن مساجدی که برای نمازگزاردن در آن مساجد توصیه به قطع مسافت شده و توصیه بار سفر بستن شده است، این چهار مسجد است.
این چهار مسجد یکی از مهمترین ویژگیهایشان نسبت به همه مساجد حتی مساجدی که دارای فضیلت هستند این ویژگی است که شدّ رحال به این مساجد استحباب و ورود دارد.
روایاتی که در این رابطه وارد شده است دو دسته است. دسته اول از روایات، روایاتی است که به عنوان مساجد اربعه از این مساجد یاد شده است و اعیان این مساجد و اسامی این مساجد اربعه در آن روایات معین شده است. این دسته از روایات، روایاتی هستند که مساجد اربعه را معین میکنند و اجمالاً دلالت بر استحباب ویژه نماز در این مساجد اربعه دارند. «شدّ رجال» دراین روایات نیامده است.این دسته اول از روایات، روایاتی هستند که مساجد اربعه را معین میکنند و دلالت دارند به امتیاز این مساجد اربعه به لحاظ فضیلت صلاة، اشارهای به «شدّ رحال» در آنها نشده است.
دسته دیگر روایات دسته ای است که اشاره به «شدّ رحال» شده است. این روایاتی که در آنها اشاره به «شدّ رحال» شده است، دو نوعاند. یک روایتی است که از طرق ما است، از طرق شیعه امامیه است که روایاتی را که «شدّ رحال» برای نماز در آن مساجد آمده است را شامل میشود و این مساجد را سه مسجدی میداند که مسجد الحرام است و مسجد النبی و مسجد الکوفه. یک نوع دیگر از روایات از طرق عامه روایت شده است که باز اشاره به سه مسجد در آنها شده است. منتها سه مسجد این نوع از روایات، مسجد الحرام است و مسجد النبی و مسجد الاقصی یا مسجد بیت المقدس. از بین این دو نوع از روایات دستهای که از طرق عامه وارد شده است طریقش ضعیف است ولی مع ذلک میتوان این ضعف طریق را به روايات چهارمی جبر کرد و آن روایات چهارم، روایاتی است که خواهیم خواند و انشاء الله این نقشه بحث ما است.
خلاصه این بحث چنین میشود که ویژهترین مساجد در اسلام، آن مساجدی که این ویژگی را دارند که «یجوز شدّ الرحال بل یستحب شدّ الرحال إلیها لإقامة الصلاة» چهار مسجداند:مسجد الحرام و مسجد النبی در مدینه، مسجد کوفه و چهارمی مسجد الاقصی. و ظاهر این است که از لحاظ فضیلت هم این چهار مسجد به همین ترتیب، دارای فضیلتاند. یعنی اول مسجد الحرام بعد مسجد النبی بعد مسجد الکوفه و چهارم مسجد الاقصی.
در مساجد دیگر اگر به این نیت کسی حرکت کند که مثلاً بروم مسجد شاه اصفهان نماز بخوانم شاید بتوان گفت اشکال دارد. به نیت این که از مبدأ حرکت کردن و به آن مسجد رسیدن مستحب است جایز نیست. مساجد دیگر چون دلیلی به تعبد به جواز «شدّ رحال» برای آنها نیست اگر «شدّ رحال» کردی میشود تشریع میشود. از پیش خود به خدا نسبت دادن میشود که « آ الله أذن لکم أم علی الله تفترون» میشود:«أرأیتم ما جعل الله لکم من رزق و جعلتم منه حلالاً و حراماً آ الله أذن لکم أم علی الله تفترون» نمیشود که پیش خودمان بگوییم این نادرست است و آن نادرست است. این حلال است و آن حرام، این جایز است و آن جایز نیست. این مستحب است و آن مستحب نیست. از پیش خود نمیشود چیزی گفت.
بنابراین اگر ما بخواهیم نسبت به سایر مساجد با قصد تعبد «شدّ رحال» کنیم افتراءعلی الله است. البته موقعی انسان سری به شهری میزند و در مساجد آن هم نماز میخواند. این خیلی خوب است قصدش صله رحم است، کاری در آن شهر دارد. تجارتی دارد درسی دارد در مسجد آن شهر نمازی میخواند که خیلی خوب است. اما از مبدأش حرکت کند و به این قصد برود که مثلاً فقط در مسجد شاه اصفهان نماز بخوانم یا فقط در مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) قم یا حتی فقط در مسجد جمکران که فقط به نیت نماز خواندن در مسجد جمکران برود، حرکت او به عنوان ورود باشد این به هر حال احتیاج به دلیل دارد و لادلیل. بله اگر به قصد زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) به قم برود درست است بعد به مسجد جمکران برود و نماز بخواند اما به قصد فقط مسجد جمکران رفتن عادتی است که در تهران هم برخی از زنان تهرانی، دارند و این وجهی ندارد. باید مطابق فقه اسلامی آگاهی داد که زیارت مقابر معصومین (علیه السلام) و اهل بیت (علیه السلام) است که ورود دارد. این که برخی حتی فقط جمکران میرود و به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) که ثوابش بیشتر هم هست نمیرود بسیار کار غلطی است.
موقعی که در زمان جنگ ما دزفول بودیم، امام جمعه آن شهر بودم، یک دخترکی پیدا شده بود و از پیش خودش ادعا کرده بود که شاف میدهد. بعد دیدیم عدهای از مشهد برای شفا گرفتن آمدهاند. البته بعد معلوم شد که دروغ میگوید، دکان باز کرده بود. تعجب ما از این بود که از مشهد آمدهاند و حضرت رضا (علیه السلام) را رها کردهاند. یا موقعی در صحن حضرت رضا (علیه السلام) بودیم، یکی از مردم عوام از ما سوال کرد، آقا ا ینجا فلان درویش قبرش کجا است؟ گفتم آخر، آدم حسابی، در صحن حضرت رضا (علیه السلام) و کنار مرقد مطهر، دنبال درویش میگردی؟ آخر این چه کاری است که تو میکنی؟ این نشان دهنده آن عدم فقاهت است. نشان دهنده اعرابیت است. اعرابیت به همین چیزها میگوید لازم نیست در بیابانهای حجاز اعرابیت معنا شو. گاهی کسی در قلب تهران اعرابی است. اعرابی است که از فقه دین و از احکام دین چیزی سر در نمیآورد.
خلاصه باید اعرابیت را از جامعه زدود. جامعه باید جامعه متفقه باشد. باید جامعه مهاجر باشد. این دو واژه است. مهاجر یعنی کسی که به جامعه مدنی دینی پیوسته است. عضو جامعه مدنی دینی است. آمده و به جامعه دینی هجرت کرده است. جزء مدینه ولی امر، جزء مدینه امام معصوم (علیه السلام) شده است. در شبکه روابط امام معصوم قرار گرفته است. این مهاجر است. اعرابی کیست؟ کسی است که در این شبکه قرار نگرفته است، ولو بگوید «أشهد أن لا اله الا الله و أشهد أن محمداً رسول الله» «قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا». اسلام بله، اما ایمان به این است که کسی داخل این شبکه روابط ولایتی قرار بگیرد. شهروند شهر ولایت شود. شهروند شهر ولایت بودن یعنی انسان ولایی. اگر کسی از شما سؤال کند ولائی یعنی چه کسی؟ در مقابل غیر ولایی با حرف زدن و سینه زدن که اسنان ولایی نمیشود. ولایی این است که انسان شهروند ولایت باشد. شهروند شهر ولایت باشد. وقتی شهروند شهر ولایت شدی یعنی به قوانین این شهر مقید شدی حزب اللهی یعنی شهروند شهر ولایت، پایبند به قوانین ولایی است. این در مقابل اعرابی است. اعرابی کسی است که در بعضی از تعابیر مثل در وسائل الشیعه آمده که «یبول علی أعقابه» یا «بوّالون علی الأعقاب» این تعبیر یاست از عدم تفقه و عدم پایبندی به موازین دینی و شرعی. باید پایبند به این قوانین باشد.
از راه دور قصد کردن زیارت ائمه مصومین (علیه السلام) زیارت خصوص فاطمه معصومه مطهره (سلام الله علیها) وارد شده است. روایت داریم همه روایت عام داریم و هم روایت خاص. لذا شایسته است اگر به مسجد جمکران ازتهران یا شهرهای دور میخواهد برود به قصد زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) برود و آنجا برود تبعاً برود به مسجد جمکران و آنجا نماز بخواند که البته این نماز خواندن در مسجد جمکران بسیار کار خوبی است. اهتمام به مجسد مقدس جمکران بسیار کار خوبی است. منتهای این نکته را میخواهم عرض کنیم که باید مقید بود به آنچه در شرع وارد شده است. مساله «شدّ رحال» از راه دور، عزم نماز در مسجد کردن احتیاج به ورود دارد. اگر آدم به قصد تعبد بخواهد این کار را بکند. البته موقعی اردویی بر پا میشود میخواهند به تفریح بروند. میگویند چه تفریحی بهتر از این که به قم برویم. وقتی به قم رفتیم اشکال ندارد به مسجد جمکران هم میرویم و نماز میخوانیم. اردوی هفتگی به قم و در ضمن آن نماز در مسجد جمکران اشکالی ندارد.
کسانی را که این توجه را ندارند باید آگاه کرد و با زبان نرم به آنها گفت: شما کار خوبی میکنید که میخواهید در مسجد جمکران نماز بخوانید، چون برای خدا این کار را میکنید، بهتر است با فقه خدا آشنا بشوید. فقه خدا چگونه این کار را به بهترین شکل از شما میپسندد؟ این کار در وقتی از شما پسندیدهتر است که شما به قصد زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) از اینجا حرکت کنید تا اصل حرکت شما هم از منزلتان ثواب و عبادت بشود و آنجا که رسیدید بهتر است اول زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) را انجام دهید و بعد از آن در مسجد جمکران نماز بخوانید و آنجا هم دعا کنید.
در مورد امامزادگان هم، چون در روایت، «قبورنا» داریم، اگر انتساب آنان به رسول الله (صلی الله علیه و آله) محرز شود، میشود از راه دور به قصد زیارت آنان حرکت کنند و به استناد همین «قبورنا» به زیارت آنان بروند. ظاهر «قبورنا» این است که شامل قبور امامزادگان هم هست.
اینجا باید این نکته را خاطر نشان کردکه در بدعت، قصد تشریع شرط است. به صرف انجام کار جدید، بدعت نیست والا همه کارهای جدید در عالم بدعت میشود. وقتی بدعت میشود که با انتساب به خدا کاری انجام بگیرد. بگوییم چون خدا گفته کاری را که از خدا نیست انجام دهیم. این بدعت است، محدثه در دین است. بدعت در دین یعنی به خدا نسبت دادن، به دین خدا نسبت دادن. اما اگر کاری را انجام دهیم و به خدا نسبت ندهیم بدعت نیست. اگر خانه را به شکل خاصی بسازیم با این ادعا که دین گفته اینگونه بهتر است در حالی که همچنین چیزی وارد نشده است بدعت میشود ولو خانهسازی باشد. خانهام را به رنگ خاصی میخواهم رنگ بزنم، چرا؟ چون در دین، خانه را به این رنگ، رنگ زدن خوب است، مستحب است، وارد است ، در صورتی که اصلاً وارد نیست، این بدعت است.
اگر جریانی و عملی در جامعه به عنوان عبادت شناخته شود ولو ما به قصد عبادت آن را انجام ندهیم، باز هم محل اشکال است. یعنی اگر عامه مردم و در عرف، عملی به عنوان عبادت شناخته میشود در حالی که «لم ینزل الله علیه من سلطان» خداوند هیچ دلیلی، هیچ حجتی بر عبادت بودن این عمل نازل نکرده است اما در جامعه و در عرف، این عمل، عمل عبادی تلقی میشود، این عمل ممکن است بدعت شمرده شود؛ اگر چه شخص من به نیت عبادت آن عمل را انجام ندهم .همین که در عرف به عنوان عبادت تلقی شد در حالی که خدای متعال اذن به عبادت بودنش صادر نکرده است، این هم باز بدعت تلقی میشود. این، از آن مواضعی است که میگوییم فرق است بین فقه فردی و فقه اجتماعی. یعنی گاهی رفتارهایی هست که این رفتارها وقتی به رفتار اجتماعی تبدیل میشود حکمش فرق میکند تا رفتار فردی است بدعت نیست اما اگر این رفتار رفتار اجتماعی شد، در اجتماع به عنوان یک عبادت تلقی شد،در حالی که این رفتار عبادت نیست،دلیلی بر عبادت بودنش وجود ندارد، بدعت میشود.
البته سؤال شده است خواندن مثلاً زیارت عاشورا در غیر عاشورا و یا زیارات معصومین (علیهم السلام) در غیر حرمهای مطهره آنان آیا بدعت است؟ باید گفت زیارات ائمه معصومین (علیه السلام) همیشه وارد است، البته با حفظ آداب و شئونی که وارد شده است.
خوب است به این نکته هم اشاره شود و آن این است که در مجامع عمومی طوری نباید باشد که عبادتها را آن قدر طولانی کند که موجب ملال مردم شود. مردم برای نماز جماعت میآیند بعد برنامههای طولانی، آنها را ملول میکند. موقعی ما جایی امام جماعت بودیم. شخصی بود که اسباب زحمت برای ما درست میکرد، چرا که قبل از نماز، مفصل دعا میخواند. بعد از نماز هم میگفت کسی نباید از اینجا برود تا این زیارت را بخوانیم اگر نخوانید کمرتان بشکند و نمیدانم چه! بعد هم زیارت مفصلی میخواند! این برخوردها، درست نیست. مردم را نباید در قید کرد. نماز باید سبک باشد. یعنی باید طوری باشد که ملالت نیاورد. خوب است بعد از نمازها تعقیبات خوانده شود. اما تعقیبات ادعیه کوتاه است. سیره ائمه (علیهم السلام) هم همینگونه بوده است. دعای ابو حمزه تعقیبات نماز نیست. دعای کمیل تعقیبات نماز نیست. تعقیبات نمازها کوتاه است.
لذا بعد از اتمام نمازهای جماعت خوب است «اذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض» باشد؛ مردم احساس کنند که آزادند، اما اگر نمازهای جماعت را طوری ترتیب دهیم که مردم ببینند ، اگر بخواهند بعد از نماز از مسجد بیرون روند همه با چشم او را دنبال میکنند که این آدم، آدم بیبند و باری است یا بیاعتنا به این اعمال است. این طور نباید باشد.
لذا باید توصیه کرد که ما در مساجد دو برنامه باید داشته باشیم یکی برنامه نماز جماعت و تعقیبات مختصر آن که باید زود تمام شود و دیگری دعا و اعمال عبادی. زمان این بخش دوم باید اعلام شود. خوب خوانده شود، آنهایی كه اهلش هستند شرکت میکنند. نباید برای این که شرکت کننده زیاد شود دعا را متصل به نماز جماعت کرد. اگر دعا به خوبی و سبک برگزار شود به تدریج اهلش زیاد میشود. مردم را ما نباید وادار کنیم که حتماً بیایند. درست نیست.
نماز جماعت یک ربعه نباید به نماز جماعت نیم ساعته تبدیل شود. حتی دعای کمیل هم نباید خیلی طولانی شود. این دعا خودش طولانی هست. گاهی با یک دعا، روضه اول و روضه دوم و مداح اول و مداح دوم را همراه میکنند و مردم تا یک ساعت و نیم یا بیشتر معطل میشوند. نتیجه همچنین رفتاری این میشود که شرکت کننده در دعای کمیل به تدریج کم میشود. بگذارید مردم با دعای کمیل آشنا شوند. گهگاهی بعضی از قطعات دعا را بعضی از جملات را کمی معنا کنید. اگر در هر نوبت که دعای کمیل خوانده میشود خواننده، یک جمله را توضیح دهد نه همهاش را، آرام آرام این مردمی که دعای کمیل خوان هستند، دعای کمیل را کاملاً میفهمند. اگر یکسال در دعای کمیل حاضر شد همهاش را میفهمد. اما اگر بخواهید دائماً در مقاطع مختلف دعا بایستید، در جاهایی روضه بخوانید، این دعا، دعای قشر خاص میشود؛ نمیتواند همه را جذب کند. لذا این مسائل باید رعایت شود اصولاً در مراسم عمومی، اختصار مطلوب است.
عبادت باید به گونهای باشد که خدا میخواهد. اگر کسی از پیش خودش عبادتی را به خدا نسبت بدهد، و انجام دهد عبادت نکرده است. فرق عبادت شیطان و عبادت ملائکه همین بود. شیطان ادعایش این بود که «ارید أن أعبد ربّی کما أحبّ» اخلاص این است که «اللهم أعبدک کما تحب». ریا یا شرک است که بگوید «اللهم انی أعبدک کما أحب» نه «کما تحب». این مرزها، مرزهای نزدیک به هم است. هر دو عبادت است اما یکی خدا را عبادت میکند آنچان که خود میخواهد مثل عبادتِ صوفیه و دراویش و مبتدعین. اصلاً اشکال و خلاف ما با فرقههای صوفیگرایانه و این جریانهای عرفانهای کاذب، در نوع عبادت است. عرفان یعنی سلوک الی الله. یعنی عبادت خدا. این سلوک الی الله یک وقت «کما یرید الله» «کما یحب الله» است که این همان عرفان صادق است. آنچنان که خدا میگوید به سوی او حرکت کنیم. یک وقت میگوید من میخواهم به سوی خدا بروم اما آنچنان که خود دوست دارم، خودم دلم میخواهد.این خودپرستی است نه خداپرستی. این نوعی از هواپرستی است؛ آنچنان که شیطان گفت «أنا خیر منه» شیطان هم به خدا گفت میخواهم تو را بپرستم. شیطان از لحاظ عرفانی از اعرف عرفا است. اصلاً شاید عارفی به جز انبیا و قدّیسین، کسی که درجه عرفانیش به مرتبه شیطان رسیده باشد نداریم. شیطان از لحاظ عرفانی، مرتبه بالایی دارد.
آنچنان خدا به او تمکن داده که خیلی از کارهای خارق العاده را هم انجام میدهد. خیلی از این شبه معجزهها از ابلیس هم برمیآید! منتها، او عارفی است که «یرید أن یعبد الله کما یشتهی». این اساس انحراف و اساس شرک و اساس همه گمراهیها است. عبادت را باید آنچنان که خدا میفرماید انجام داد. «فاجعلنی کما تحب» دعای خوب حضرت امیر (علیه السلام) است؛ «اللهم أنت کما أحب فاجعلنی کما تحب» این «فاجعلنی کما تحب»؛ من آنچنان باشم که تو دوست داری نه آنچنان باشی که من دوست دارم. فرق دارد. عرفانهای کاذب میگویند خدا را ما چنان عبادت کنیم که خود میخواهیم. عرفانِ صادق میگوید ما چنان باشیم که خدا میخواهد و دوست دارد. لذا مرز است بین این دو عرفان. همه اختلافات ما با همه عرفانهای کاذب در این مرز شکل میگیرد. مرز بدعت هم همین است باید آنچنان باشیم که خدا میخواهد نه آنچنان باشیم که خود میخواهیم.
نقشه بحث خدمت دوستان عرض شد. به سراغ روایت برویم. اولین دسته از روایات، روایاتی هستند که مساجد اربعه را مشخص میکنند. مساجد اربعه چیست؟ ما مساجد اربعهای داریم که دارای فضل خاصی هستند ودر روایات هم نام آنها آورده شده است. صدوق (رحمة الله علیه) به سند صحیح از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که: «قال المساجد الاربعة المسجد الحرام و مسجد الرسول (صلی الله علیه و آله) و مسجد بیت المقدس و مسجد الکوفة یا ابا حمزه» چون این روایت خطاب به ابو حمزه ثمالی است. «یا ابا حمزه الفریضة فیها تعدل حجّة و النافلة فیها تعدل عمرة». این ثواب، ثواب مشترک بین همه مساجد اربعه است. یعنی در مسجد الاقصی هم همین ثواب بار است. همچنین در سایر مساجد.
اگر چه سایر مساجد، امتیازات بیش از این هم بر آنها بار شده است. «یا ابا حمزه الفریضة فیها تعدل حجة» نماز واجب در این مساجد برگزارکردن معادل یک حج است. حجة به کسر حاء با حجه با فتح حاء فرق دارد. اولی یعنی یک نوع حج مثل جلس جلسة. جلسه به کسر یعنی شکل نشستن اما جلسه به فتح اگر بگوییم یعنی نشستن. درباره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) وارد است که «کان یجلس جلسة العبید» یعنی «یجلس جلسة بهیأة جلسة العبید». لذا اگر گفتیم «حج حجة الفقراء» به کسر حاءیعنی مثل فقراء حج کرد، اما اگر گفتیم که «حجة الفقراء» به فتح حاء یعنی یک حج. اینجا تاء، تاء وحدت است. در این روایت «حجة» به فتح حاء است. «والنافلة فیها تعدل عمرة» منبع این حدیث وسائل الشیعه ابواب احکام المسجد، باب 64 حدیث 1 است.
وصلی الله علی محمد و آل محمد.