بصیرت و استقامت 2
۱۳۹۳/۱۰/۰۶

بسم الله الرحمن الرحیم

انگیزه سازی

اسماء بن حکم فزارى می‌گوید: در صفّین ما به زیر پرچم عمّار بن‏ یاسر در اردوى على بن ابى طالب بودیم. نیمروز بود؛ در آن میان مردى از برابر صفوف گذشت تا به ما رسید و گفت: کدامیک از شما عمّار بن‏ یاسر است؟

عمّار بن‏ یاسر گفت: عمّار منم. گفت: مرا با تو حاجتى است، آشکارا گویم یا در نهان؟ گفت: هرگونه خود خواهى بگو. گفت: آشکارا گویم. گفت: آغاز کن. گفت: من با بینش (و اعتقاد استوار) از خانه و خاندان خود در راه حقّى که در آن گام سپاریم بیرون آمدم و در گمراهى آن گروه (دشمن) و اینکه آنان بى ‏گمان بر باطل ‌اند شکّى نداشتم، و تا شب دوشین که امروزمان در پى آمد، همچنان بر آن بینش و اعتقاد بودم. چون مؤذن ما بانگ نماز برداشت و گواهى در داد که خدایى جز خداوند نیست و محمد فرستاده خداست، دیدم مؤذن آنان نیز چنان ندایى در داد، آنگاه اقامه نماز شد و نمازى یکسان گزاردیم و دیدم دعایى یکسان مى‏کنیم و یک کتاب را تلاوت مى‏کنیم و پیامبرمان یکى است. از دیشب شکى به دلم راه یافت و تمام شب را بدان گونه که جز خدا کس نداند (ناآرام) به صبح رساندم، و صبحگاه نزد امیر مؤمنان رفتم و ماجراى دل خود را به وى باز گفتم. او به من فرمود: آیا عمّار بن یاسر را دیده‏اى؟ گفتم: نه. گفت: نزد او برو و بنگر هر چه به تو گوید چنان کن. از این رو اینک نزد تو آمدم.

عمّار به وى گفت: آیا صاحب آن پرچم سیاه (مراد همان پارچه سیاهى است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شرطى خاص به عنوان پرچم به عمرو بن عاص داده بود) را که برابر من است مى‏شناسى؟ آن پرچم (اکنون) از آن عمرو بن عاص است (ولى پیش‌تر) من سه بار همراه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)  زیر همان پرچم جنگیده‏ام و این چهارمین جنگ من است که (انگیزه جنگ افروزانش) از آن‌ها بهتر و نکوتر نیست، بلکه این جنگى است که انگیزه شرّ و فجورش بیش از آن جنگ‌هاست.

آیا تو در غزوات بدر و اُحد و حُنین خود شاهد بوده‏اى یا پدرت حضور داشته که از آن‌ها خبرت داده باشد؟ گفت: نه. گفت: مواضع ما اینک همان مواضعى است که به روزهاى بدر و اُحد و حنین در زیر پرچم‌های پیامبر خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) داشتیم، و آنان در مواضع احزاب مشرک (آن روزها) قرار دارند. آیا آن لشکر و یکایک افرادش را مى‏بینى؟ به خدا سوگند چنان مى‏خواستم که تمام کسانى که همراه معاویه آهنگ پیکار با ما کرده و از آیینى که ما بر آنیم جدا شده‏اند، پیکرى واحد مى‏بودند و من آن پیکر را به شمشیر مى‏زدم و تکه تکه مى‏کردم.

به خدا سوگند که ریختن خون تمام آنان از ریختن خون گنجشکى حلال‌ تر است. آیا من به دیده تو اینک روشنگرى کردم؟ گفت: نیک بر دلم روشن کردى.[1]

 

اقناع اندیشه

در جلسه گذشته درباره معنا و لزوم بصیرت مطالبی را بیان نمودیم و نیز اشاره‌ای بر لزوم صبر و استقامت در این مسیر کردیم.

در این جلسه در موضوع پایداری و استقامت در مسیر حق و عمل بر طبق بصیرت، مطالبی را عرض خواهیم نمود.

خداوند متعال در سوره مبارکه فصلت آیه 30  بر پایداری بر مسیر حق تاکید فرموده و بهشت را پاداش بصیرت همراه با استقامت اعلام می‌فرماید.

«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»

ضمناً باید یادآور شویم که بسیار واضح است که در صورت عدم استقامت در مسیر، اگرچه فرد دارای بصیرت هم باشد و اوضاع را کاملاً بشناسد، نه تنها در مسیر حق نخواهد ماند، بلکه یا از کفار خواهد بود و یا از منافقین و یا از ساکتین و هر سه گروه به جهت یاری نکردن حق و شکر نکردن نعمت بصیرت مقصر هستند و طبق آیه فوق از نعمتهای بهشت محروم خواهند بود. اگرچه مثل ساکتین به ظاهر در مقابل حق نایستند.

و نیز لازم به تذکر است که در لغت عرب نقیض واژه استقامة، واژه اعوجاج است.[2] بدین معنا که اگر کسی در مسیر حق استقامت نکند، پس دچار اعوجاج در مسیر حق گشته است و این‌گونه افراد بر دو قسم هستند. یا فقط خود دچار سستی و کجی شده‌اند و یا دیگران را نیز دچار این کجی و سستی نموده‌اند. خداوند در مورد دسته اول در سوره مبارکه توبه می‌فرماید:

«وَ إِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ جَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَاذَنَکَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قَالُواْ ذَرْنَا نَکُن مَّعَ الْقَعِدِینَ رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طُبِعَ عَلىَ‏ قُلُوبهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ»[3]

و نیز در مورد دسته دوم، در سوره مبارکه ابراهیم (علی نبینا و علی آله و علیه السلام) می‌فرماید:

«اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ وَیْلٌ لِّلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا عَلىَ الاْخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونهَا عِوَجًا أُوْلَئکَ فىِ ضَلَالِ  بَعِیدٍ»[4]

پس هر دو گروه در ضلالت خواهند بود و عاقبتی بس ناگوار در انتظارشان می‌باشد.

بنابراین برای دستیابی به رضایت خداوند و اولیاء او و رسیدن به عاقبتی نیک، چاره‌ای جز کسب بصیرت و استقامت در مسیر حق برای انسان مؤمن نخواهد بود.

 

پرورش احساس

خداوند متعال همیشه صراط مستقیم را به انسان‌ها نشان داده و حجت را بر ایشان تمام نموده است. بهترین الگو برای بصیرت و استقامت در مسیر حق، اهل بیت عصمت (صلوات الله علیم أجمعین) هستند.

یکی از مواردی که به گواه تاریخ، به وسیله آن انوار درخشان حجت بر انسان‌ها تمام شد، ماجرای غصب فدک و خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به بهانه پس گرفتن فدک می‌باشد که باعث رسوایی اهل نفاق گردید. اینک فرازی از خطبه فدکیه را که نشان از بصیرت و استقامت آن حضرت و تلنگری بر مردم بی‌وفای آن زمان دارد، مرور می‌کنیم:

«چون خداوند سراى پیغمبرانش را براى پیامبر خود برگزید و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت، کینه‏ها و دورویى‏ها آشکار و پرده‌ی دین دریده شد. هر گمراهى مدّعى و هر گمنامى سالار و هر یاوه‏گویى در پى گرمى بازار خویش، شیطان سر از کمینگاه خود به درآورد و شما را به سوى خود فراخواند، و بسیارى از شما را آماده پذیرفتن دعوتش و منتظر فریبش یافت! شما هم سبک‌بار در پى او دویدید و به آسانى در دام فریبش خزیدید. و او آتش انتقام را در دلهاتان برافروخت. آثار خشم در چهره شما نمایان گردید و سبب شد که بر غیر شتر خود داغ نهید و در غیر آبشخور خود وارد شوید. این در حالى بود که هنوز دو روزى از مرگ پیامبرتان نگذشته، سوز سینه‌ی ما خاموش نشده، جراحت قلب ما التیام نیافته، و هنوز پیامبر خدا در دل خاک جاى نگرفته بود. بهانه شما این بود که از بروز فتنه ‏ها جلوگیرى مى‏کنید «آگاه باشید که در فتنه سقوط کرده‌اید، و براستى جهنم کافران را احاطه نموده است»[5] و إلا کتاب خدا در میان شماست! مطالب و موضوعاتش معلوم و احکام و دلایل آن روشن و درخشان، نشانه‏هایش نورانى و هویدا، نواهی‌اش آشکار و اوامرش گویاست. امّا شما آن را به پشت سرافکندید. آیا از کتاب خدا روى برتافته از آن اعراض مى‏کنید؟ آیا داورى جز قرآن مى‏گیرید؟ یا به غیر آن حکم مى‏کنید؟ «ستمکاران بد جانشینى را براى قرآن برگزیده‏اند»[6] «و هر کسى کیشى جز آیین اسلام را پذیرا گردد، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت در زمره زیانکاران خواهد بود.»[7]

حتى شما آن مقدار درنگ و تأمل نکردید تا ستور و اسب سرکش خلافت رام گردد و تسلیمتان شود که به راحتى بتوانید از آن سوارى بگیرید و کینه و نفرتتان فروکش کند. هیزم در آتش فتنه افکنده آن را براى شعله‏ور شدن برهم زدید. نداى شیطانِ فریبکار را لبّیک گفتید و به خاموش ساختن آیین حق و دین نورانى و از میان برداشتن سنّت پیامبرِ برگزیده کمر بستید. چنین مانَد که زدودن کف از روى شیر را بهانه کرده آن را پنهانى تا به آخر سر کشیدید. براى گوشه ‏نشین کردن خاندان و فرزندان پیامبر در کمین‌گاه خزیدید. ما چاره‏اى جز شکیبایى ندیدیم، و همچون خنجر به گلو فرو رفته و تیغ برّان بر دل نشسته سکوت نمودیم.»[8]

 

رفتارسازی

در جلسه گذشته برخی مواردی را که از دیدگاه آیات و روایات باعث به وجود آمدن بصیرت و ازدیاد آن می‌گردید مطرح نمودیم. در این جلسه نیز مواردی را که زمینه‌ساز زیاد شدن یا مانع زیاد شدن بصیرت است و امیر المؤمنین علی (علیه السلام) آنها را بیان فرموده ‌اند به صورت فهرست‌ وار ذکر می‌ نماییم.

برخی موارد ازدیاد بصیرت:

1.         اخلاص: عِنْدَ تَحَقُّقِ الْإِخْلَاصِ تَسْتَنِیرُ الْبَصَائِرُ.[9]

2.        ذکر خداوند: ذِکْرُ اللَّهِ یُنِیرُ الْبَصَائِرَ وَ یُؤْنِسُ الضَّمَائِرَ.[10]

 

برخی موانع کسب بصیرت:

1.      استمرار غفلت: دَوَامُ الْغَفْلَةِ یُعْمِی الْبَصِیرَةَ.[11]

2.      دوست داشتن دنیا: لِحُبِّ الدُّنْیَا صُمَّتِ الْأَسْمَاعُ عَنْ سَمَاعِ الْحِکْمَةِ وَ عَمِیَتِ الْقُلُوبُ عَنْ نُورِ الْبَصِیرَةِ.[12]

3.      آروزهای دور: الْأَمَلُ یُعْمِی أَعْیُنَ الْبَصَائِر.[13]

پس از بیان آیات و روایات به نظر لازم می‌آید که فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) به عنوان فقیه جامع الشرایط و آگاه به زمان درمورد بصیرت مطرح شود تا بتوانیم با الهام از آن، بصیرت و استقامت در صراط مستقیم را در این دوران محقق سازیم:

«لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. فرض بفرمائید کسانى در کوفه دل‌هاشان پر از ایمان به امام حسین(ع) بود، به اهل‌بیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همه‌شان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم مأجورند؛ اما کارى که باید بکنند، آن کارى نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کارى که توّابین در مدتى بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام می‌دادند، اوضاع عوض می‌شد. ممکن بود حوادث، جور دیگرى حرکت بکند. شناسائى لحظه‌ها و انجام کار در لحظه‌ى نیاز، خیلى چیز مهمى است. مشکل برخى از افراد و مجموعه ‌ها این است؛ بى ‌ایمان نیستند، بى ‌شوق و بى‌ محبت هم نیستند؛ اما لحظه‌شناس نیستند.

دلائل زیادى هم براى این هست؛ آخرى ‌اش همین نهم دى است. قبلش، ده سال قبل از این، 23 تیر است؛ آن روز هم نیاز لحظه‌ ها بود؛ این یک کار متعارف و معمولى نبود. راهپیمائى مردم در بیست و دوى بهمن با همه‌ى عظمتى که دارد متوقع است که انجام بگیرد و انجام می‌گیرد؛ اما بیست و سه ‌ى تیر در سال 78، یک کار متعارف نبود، یک کار متوقع نبود؛ اهمیت داشت که این مجموعه بداند و بفهمد که این کار در آن شرائط، لازم است و آن را انجام بدهد. کار نهم دى ماهِ امسال هم همین جور بود. شناختن موقعیت، فهمیدن نیاز، حضور در لحظه‌ى مناسب و مورد نیاز؛ این اساس کار است که مؤمن باید این را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن کارى را که باید انجام بدهد، بتواند انجام بدهد.»[14]

 

روضه

آری این بصیرت و مقاومت بی‌بدیلِ حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) بود که به علی (علیه السلام) وصیت کرد که علی جان «حَنِّطْنِی‏ وَ غَسِّلْنِی‏ وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً»[15]

و حضرت زهرا (سلام الله علیها) این سوال را در ذهن تاریخ باقی گذاشت که چرا دختر پیامبر خاتم، قبرش پنهان است؟

ولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) آثار استقامت زهرا (سلام الله علیها) را بعینه مشاهده فرمود، ولی نه در زمان حیات آن حضرت، بلکه زمانی که داشت بدن زهرایش را غسل می‌داد تازه فهمید چه بر سر فاطمه‌اش آورده‌اند. در روایت اینگونه آمده است:

«قال ورقة بن عبد اللّه: کنت قائماً على باب دار سید الأوصیاء أمیر المؤمنین علیه السّلام حین اشتغاله بتغسیل فاطمة علیها السّلام، فإذا سمعته یبکی بکاء عالیا لم أعهد نظیره منه. فتعجّبت منه و قلت: سبحان اللّه! أ هکذا یصنع علی علیه السّلام مع شدة صبره و حلمه و سکونه؟! فلما فرغ من التغسیل، خرج و دموعه تسیل من عینیه من دون انقطاع.

فقلت: ما یبکیک یا أبا الحسن، أمِن فقد الزهراء علیها السّلام؟! فقال لا یا ورقة، ما یبکینی إلا أثر السیاط بجسمها؛ اسودّ کأنه النیل.[16]

آهسته می شوید یگانه همسرش را

با آب زمزم آیه های کوثرش را

آهسته می شوید غریب شهر یثرب

پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را

تنها کنار نیمه های پیکر خود

می شوید امشب نیمه های دیگرش را

آهسته می شوید مبادا خون بیاید

آن یادگاری ‌های دیوار و درش را

پی می برد آن دست ‌های مهربانش

بی گوشواره بودن نیلوفرش را

می گرید اما باز مخفی می نماید

با آستینی بغض‌های حنجرش را

در خانه‌ی او پهلوی زهرا وَرَم کرد

حق دارد او بالا نمی‌گیرد سرش را

با گریه های دخترانه زینب آمد

بوسد کبودی ‌های روی مادرش را



[1] پیکار صفین ترجمه وقعة صفین، صفحه 440

[2] الفروق فی اللغة، ج 1، ص 149

[3] سوره توبه، آیات 86-87

[4] سوره ابراهیم، آیات 2-3

[5] سوره توبه، آیه 49

[6] سوره کهف، آیه 50

[7] سوره آل عمران، آیه 85

[8] زندگانى حضرت زهرا علیها السلام (ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص 830

[9]  عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص 338

[10] عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص 255

[11] عیون الحکم و المواعظ، ص 250

[12] عیون الحکم و المواعظ، ص 404

[13] عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص 160

[14] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، 29/10/88

[15] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏43، ص 214

[16] الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء، الأنصاری ،ج‏11،ص 97