تقوای نفس
۱۳۹۴/۰۵/۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

انگیزه سازی

روزی حضرت أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) سوار بر مرکبش شد که برخی اصحاب متوجهش شده و با ایشان همراه شدند. حضرت رویش را به آن‌ها نمود و پرسید: «کاری دارید؟» گفتند: «نه! دوست داریم با شما همراه شویم!»

حضرت فرمود: «برگردید! (صدای) کفش، پشت سر مردان (صاحب منصب) موجب فساد قلب‌هاست (و آن‌ها را مغرور می‌کند.)[1]»[2]

همچنین درباره تقوای نفسِ امام المتقین حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است:

جویریة بن مسهر نقل می‌کند:

من پشت سر امیرمؤمنان (علیه السلام) دویدم که حضرت رو به من کرده و فرمود: «اى جویریة، به راستى که این احمقان هلاک نشدند جز به صداى کفش‌ها در پشت سرشان، اکنون (بگو) براى چه آمده‏اى؟»

عرض کردم: «آمده‏ام تا سه چیز را از تو بپرسم: از شرافت، و از مروت، و از عقل»

حضرت فرمود: «اما شرافت پس هر که را سلطان شرافت بخشد شرافتمند گردد، و اما مروت (و مردانگى همان) سر و سامان دادن به معیشت و زندگانى است، و اما عقل پس هر که از خدا ترسید عاقل و خردمند است.»[3]

و نیز درباره آن امام عالمیان نقل شده است:

حضرت کنیزی داشت به نام ام سعید! او روزی بر دستان حضرت آب می‌ریخت! حضرت فرمود: «ام سعید!»

ام سعید گفت: «لبیک، یا أمیر المؤمنین!»

حضرت فرمود: «میل دارم که داماد شوم!»

ام سعید گفت: «یا أمیر المؤمنین؛ چه چیز مانعِ تو می‌شود؟»

حضرت فرمود: «وای بر تو! آیا بعد از چهار همسر در حیاط (در منزل من).»

ام سعید گفت: «یکی را طلاق بده و دیگری را جایگزین آن کن!»

حضرت فرمود: «وای بر تو! خودم این را می‌دانم و لکن طلاق زشت است و من آن را ناخوش می‌دارم!»[4]

آری! با اینکه در جامعه‌ی عرب، تعدد زوجات امری طبیعی بوده و علاوه بر آن، تعدد زوجات برای امامان بزرگوار (علیهم السلام) سبب تعدد فرزندان و کثرت بیشتر شیعیان و مبلغین مذهب شیعه می‌شده است، باز هم امام علی (علیه السلام) از این کار که به قیمت طلاق صورت بگیرد اکراه داشته‌اند، چرا که به فرموده پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مبغوض‌ترین حلال در پیشگاه خداوند، طلاق است.[5]

 

اقناع اندیشه

تقوا در لغت  به معنای حفظ شى‏ء است از آنچه اذیّت و ضرر می‌رساند[6] و معنای اصطلاحی آن در روایت اینگونه تعریف شده:

أَنَّ الصَّادِقَ (علیه السلام) سُئِلَ عَنْ تَفْسِیرِ التَّقْوَى فَقَالَ (علیه السلام) أَنْ لَا یَفْقِدَکَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَکَ وَ لَا یَرَاکَ‏ حَیْثُ‏ نَهَاک‏.[7]

از حضرت صادق (علیه السلام) در مورد تفسیر «تقوا» سؤال شد، ایشان فرمود: «یعنی اینکه در جایى که خداوند تو را امر کرده، مفقود و در جایى که تو را نهى نموده، پیدا نباشى».

به فرموده امام صادق (علیه السلام) تقوا سه رتبه دارد، چنانچه می‌فرماید:

التَّقْوَى عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ تَقْوَى بِاللَّهِ وَ هُوَ تَرْکُ الْخِلَافِ فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَةِ وَ هُوَ تَقْوَى خَاصِّ الْخَاصِّ وَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ تَرْکُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنِ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْخَاصِّ وَ تَقْوَى مِنْ خَوْفِ النَّارِ وَ الْعِقَابِ وَ هُوَ تَرْکُ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْعَامِّ.[8]

حضرت صادق (علیه السلام) فرموده است تقوى بر سه وجه می‌باشد:

اول- تقوى به سبب و در راه خداوندِ متعال، و آن ترک کردن امور حلال است تا چه رسد به امورى که مشتبه باشد.

دوم- تقوى از خوف خدا، و آن ترک امور مشتبه به حرام است تا چه رسد به آنچه حرام باشد.

سوم- تقوى از خوف آتش و عقاب پروردگار، و آن ترک محرمات است.

صورت اول، تقواى خاصّ الخاص است، و مخصوص مى‏شود به خواص مؤمنین و بندگان مخصوصِ پروردگار متعال و اولیاء حق تعالى؛ و صورت دوم تقواى خاص است، و اختصاص پیدا مى‏کند به افرادى که در راه سلوک و در طریق تکمیل ایمان و در مقام ریاضت و مجاهدت هستند؛ و صورت سوم تقواى عام است، و براى همه طبقات که در راه خداشناسى و اسلام هستند شامل مى‏شود.

خداوند متعال و اولیاء او بارها و بارها سفارش به تقوا نموده‌اند تا جایی که خداوند متعال تنها راه نجات را تقوا اعلام می‌کند و می‌فرماید:

وَ إِن مِّنکمُ‏ْ إِلَّا وَارِدُهَا کاَنَ عَلىَ‏ رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا * ثمُ‏َّ نُنَجِّى الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا.[9]

و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه‏] در آن [آتش‏] وارد مى‏گردد. این [امر] همواره بر پروردگارت حکمى قطعى است. * آن گاه کسانى را که پرهیزگار بوده‏اند مى‏رهانیم، و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ‏] رها مى‏کنیم.

تقوا آن‌قدر مهم است که تمام شئون زندگی شخص را تحت تأثیر خویش قرار می‌دهد، چنانچه درباره یکی از جنبه‌های اجتماعی یعنی انتخاب همنشین و دوست این‌گونه وارد شده است:

قال علیٌ (علیه السلام): خَیْرُ إِخْوَانِکَ مَنْ دَلَّکَ عَلَى هُدًى وَ أَکْسَبَکَ تُقًى وَ صَدَّکَ عَنِ اتِّبَاعِ هَوًى‏.[10]

بهترین برادرانت کسی است که تو را بر هدایت رهنمون باشد. و به تقوا وا دارد، و از پیروی کردن هوا و هوس بازت دارد.

و نیز امیرالمؤمنین فرمود:

قالَ علی (علیه السلام): یَا کُمَیْلُ‏ قُلِ‏ الْحَقَ‏ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ وَادِّ الْمُتَّقِین‏.[11]

ای کمیل، در هر حالتى حقّ را بگو و مدافع آن باش و دوستى و معاشرت با پرهیز گاران را ادامه ده.

تقوا داشتن آثار فراوانی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌نماییم:

1. برکت اعمال

کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یَقُولُ‏ لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَى وَ کَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ.[12]

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمود: هیچ عملی با تقوا کم نیست و چگونه کم باشد عملی که قبول می‌گردد.

2. خروج از تنگناها و کسب روزی از جایی که فرد گمان نمی‌کند

مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ.[13]

و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] براى او راه بیرون‏شدنى قرار مى‏دهد. * و از جایى که حسابش را نمى‏کند، به او روزى مى‏رساند.

3. به دست آوردن نیروی جدا کردن حق و باطل و بخشیده شدن گناهان

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ.[14]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى‏] تشخیص [حقّ از باطل‏] قرار مى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زداید و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.

4. تسهیل امور زندگی

مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً.[15]

هر کس از خدا پروا دارد [خدا] براى او در کارش تسهیلى فراهم سازد.

5. گرفتن پاداش بزرگ از خداوند

وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً.[16]

و هر کس از خدا پروا کند، بدی‌هایش را از او بزداید و پاداشش را بزرگ گرداند.

6. هدایت یافتن

ذَالِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِین.[17]

این است کتابى که در [حقانیت‏] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است.

7. نزول برکت و رحمت از آسمان و زمین

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون.[18]

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان‏] آنان را گرفتیم.

8. به دست آوردن حمایت همه جانبه خداوند

وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقین.[19]

از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با تقواپیشگان است.

9. اهل بهشت بودن

إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ.[20]

بى‏گمان، پرهیزگاران در باغ‌ها و چشمه‏سارانند.

10. قبولی اعمال

إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین.[21]

خدا فقط از تقواپیشگان مى‏پذیرد.

از تمام این آثار که بگذریم به نظر می‌رسد در صورت تقوا نداشتن حتی هدف از خلقت ما محقق نشده است؛ زیرا خداوند هدف از خلقت انسان را عبادت و انقیاد در مقابل خودش اعلام می‌کند و می‌فرماید:

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ.[22]

و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.

واضح است که بدون تقوا عبادتی صورت نمی‌گیرد و اگر هم صورت بگیرد مقبول نخواهد بود.

از طرف دیگر انسانی که طالب کمال است تنها راه رسیدن به کمال و سعادت را حفظ خویش از معصیت مولا و انجام فرامین حضرتش می‌بیند فلذا تقوا برای زندگی انسان مؤمن مسئله‌ای حیاتی است و با تمام شئون زندگی‌اش گره خورده است و هر روز و هر ساعت به فکر بیشتر نمودن این خصلت در وجود خویش است تا رضایت خالق را کسب نموده و روز به روز بر تقرب خویش  به خداوند متعال بیفزاید.

 

رفتارسازی

امام علی (علیه السلام)  می‌فرمود:

«محبوب من رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزى (از بیت المال را) براى فردا ذخیره نمى‏کرد و ابوبکر ذخیره مى‏کرد و چون نوبت به عمر رسید، چنان مقرر داشت که دفترها ترتیب دهند و پرداخت اموال را از این سال به سال دیگر تأخیر اندازند. اما من چنان مى‏کنم که محبوبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى‏کرد.»[23]

لذا حضرت هر روزِ جمعه بیت المال را جاروب مى‏کرد و آب مى‏پاشید، سپس دو رکعت نماز به جاى مى‏آورد و مى‏فرمود:

«شما دو تا (دو رکعت) در روز قیامت در حق من شهادت دهید.» به بیت المال هم می‌فرمود:

«اى بیت المال! در روز قیامت شهادت بده که من از مال مسلمانان، هیچ در تو نگاه نداشتم.»[24]

و همچنین می‌فرمود: «من به شب نرسیدم و حال آن که در تو درهمی مانده باشد!»[25] سپس که از بیت المال خارج می‌شد، می‌فرمود:

«سپاس از آن خدایی است که من را از آن خارج نمود به همان وضعیتی که داخل شدم.[26] (مالی نداشتم که داخل بیت المال شدم و الان هم که خارج می‌شوم مالی ندارم!)»[27]

امام علی (علیه السلام)  این‌گونه در انجام وظایف حاکمیتی خویش، تقوا داشتند و بدین صورت به سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل می‌نمودند. این حساسیت حضرت به اندازه‌ای بود که در تاریخ آمده است:

شبی برای امام (علیه السلام) مالی را آوردند، حضرت به مسؤولین بیت المال فرمود: «این مال را تقسیم کنید!»

گفتند: «أمیرالمؤمنین! الان در حال گذراندن شب هستیم، آن را تا فردا به تأخیر بیانداز!»

حضرت فرمود: «آیا ضمانت می‌دهید که من تا فردا زنده باشم؟!»

گفتند: «این به دست ما نیست!»

حضرت فرمود: «آن را تقسیم کنید و به تأخیر نیاندازید!»[28]

 

پرورش احساس

روزی علی (علیه السلام) در مسیرش به سمت کوفه، به شهر انبار رسید. این شهر در گذشته جزو سرزمین ایران بوده است. وقتی که خبر ورود علی (علیه السلام)  به ایرانیان رسید، عده‌ای از کدخداها، دهدارها و بزرگان به استقبال خلیفه آمدند. آنان به گمان خودشان، علی (علیه السلام) را جانشین سلاطین ساسانی می‌دانستند. وقتی به آن حضرت رسیدند، در جلوی مرکب امام شروع به دویدن کردند. علی (علیه السلام) خطاب به آنان فرمود: «چرا این کار را می‌کنید؟»

آن‌ها گفتند: «ما به بزرگان و اُمرای خود این‌گونه احترام می‌گذاریم.»

آن‌گاه امام فرمود: «نه. این کار را نکنید! این کار شما را پست و ذلیل می‌کند، شما را خوار می‌کند. چرا خودتان را در مقابل من که خلیفه شما هستم، خوار و ذلیل می‌کنید؟ من هم مانند یکی از شما هستم. تازه با این کارتان ممکن است یک وقت خدای ناکرده، غروری در من پیدا شود و واقعاً خودم را برتر از شما بدانم».[29]

همچنین درباره آن بزرگوار نقل شده است:

در ترجمه مستقصى مسطور است که: «چون در خدمت عایشه، طلحه و زبیر بر بصره استیلاء یافتند، طلحه به بیت المال درآمده و چون نقود نامعدود دید، قرائت این آیه کریمه نمود که: «وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ»[30] «و خدا به شما غنیمت‌هاى فراوان وعده داده بود که به زودى آنها را خواهید گرفت، و این [پیروزى‏] را براى شما پیش انداخت.»

بعد از آنکه أمیر المؤمنین (علیه السلام) بر ایشان ظفر یافت، به همان خانه درآمد و چون نظر فیض اثرش بر دنانیر و دراهم سرخ و سفید افتاد به زبان گوهرافشان فرمود: اى زر احمر، مرا مغرور مساز و اى سیم سفید، به فریب غیر پرداز که به عشوه شما مغرور نشوم و به جلوه شما مایل نگردم و این حدیث نبوى برخواند: «کن فى الدّنیا کانّک غریب او کعابرى سبیل؛ یعنى در دنیا همچون کسى باش که غریب است یا مانند مسافر.»[31]

بدین صورت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در برابر نفس خود می‌ایستاد و اجازه تخطی از فرامین الهی را به نفس خویش نمی‌داد تا آن‌جا که برای مقابله با نفس و جلوگیری از افتادن نفس به ورطه‌ی حرام، حتی از برخی حلال‌ها نیز اجتناب ‌می‌نمود تا کنترل نفس خویش را در دست داشته باشد و هنگام درخواستِ نفس برای گناه، نفس خویش را سرکوب و از گناه خودداری نماید. این رفتارِ حضرت علی (علیه السلام) را در واقعه‌ای که ذکر می‌کنیم به وضوح می‌توان مشاهده نمود.

روزی ظرف فالوده‌اى خدمت امیر المؤمنین (علیه السلام) آوردند و در برابر آن حضرت گذاشتند. امام (علیه السلام)  به صافى و زیبایىِ آن نگریست و انگشت خود را به آن زد و آن را چشید، و فرمود: همانا حلال، پاک و نیکوست و این حرام نیست، امّا من خوش ندارم نفْسِ خود را به چیزى عادت دهم که تاکنون بدان عادت نداده‌ام. این ظرف را از جلوی من بردارید. پس آن را برداشتند.

همچنین درباره امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نقل شده است:

در یکی از اعیاد، ضعیفان و مسکینان به در خانه أمیر المؤمنین مجتمع بودند. امیرالمؤمنین (علیه السلام)  بیرون آمده و ابوموسى را فرمود درِ بیت المال گشاید و سیصد هزار درهم به فقرا نفقه نماید. چون ابوموسى به فرموده قیام نمود، حضرتش به عیدگاه رفته نماز گزارده مراجعت نمود. با او به خانه رفتم. چند نان جوین بى‏روغن حاضر آورد. گفتم: یا امیر المؤمنین)! اگر مى‏فرمودى که از این مال، یک درهم روغن مى‏خریدند چه مى‏شد؟! فرمود: اى ابوهریره، مى‏خواهى مرا به مجمع قیامت شرمنده گردانى و داغ خیانت بر ناصیه‌ی من کشى. و اللّه! على را هیچ نعمتى بزرگ‏تر نیست که در موقف قیامت از خجالت و رسوایىِ خیانت ایمن گردد.»[32]

 

مناجات

رمضان آمده تا پاک ز عصیان گردیم
رمضان آمده مأنوس به قرآن گردیم

رمضان آمده تا لحظه‌ی افطار و سحر
بر سر سفره‌ی اطعامِ تو مهمان گردیم

رمضان آمده با ذکر الهی العفو
خالق فاطمه را دست به دامان گردیم

رمضان آمده از نفس و هوی دور شویم
لحظه‌ای هم که شده دور ز شیطان گردیم

رمضان آمده بیماری دل خوب شود
در شفاخانه‌ی رحمان همه درمان گردیم

رمضان آمده با داشتن جوع و عطش
دور از معصیت و شهوت و طغیان گردیم

رمضان آمده تا جامه‌ی تقوا پوشیم
چند روزی به دل خویش نگهبان گردیم

رمضان آمده خود را بشناسیم همه
زیر سنگ محک روزه نمایان گردیم

رمضان آمده تا طعم عطش را بچشیم
لحظه‌ای معتکف حضرت عطشان گردیم

رمضان آمده تا روضه بخوانیم سحر
در عزاخانه‌ی ارباب پریشان گردیم

رمضان آمده یادی ز لب یار کنیم
از غم چوب جفا چشمه‌ی جوشان گردیم



[1] النِّعَالُ خَلْفَ أَعْقَابِ الرِّجَالِ مُفْسِدَةُ الْقُلُوب.

[2] محمد بن على‏ بن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ، ج‏2، ص: 104

[3] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 241

[4]  نعمان بن محمد مغربى‏ بن حیون، دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 257

[5] ابو القاسم‏ پاینده، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، ص: 157

[6] على اکبر قرشى بنایى، قاموس قرآن، ج‏7، ص: 236

[7] احمد بن محمد بن فهد حلى، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص: 303

[8] منسوب به امام صادق علیه السلام، مصباح الشریعة ؛ ص38

[9] مریم، آیات 71و72

[10] عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص: 359

[11] حسن بن على‏ بن شعبه حرانى، تحف العقول، النص، ص: 173

[12] محمد بن یعقوب (شیخ کلینی)، الکافی (ط إسلامیة)، ج 2، ص 75

[13] الطلاق، آیات 2و3

[14] الأنفال، آیه 29

[15] الطلاق، آیه 4

[16] الطلاق، آیه 5

[17] البقره، آیه 2

[18] الأعراف، آیه 96

[19] البقره، آیه 194

[21] المائده، آیه 27

[22] الذاریات، آیه 56

[23] ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال‏ ثقفی، الغارات (ط - الحدیثة)، ج‏1، ص: 47

[24] ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال‏ ثقفی،  الغارات (ط - الحدیثة)، ج‏1، ص: 46، 48 و 49

[25] احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبرى، ج 10، ص 132

[26] الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَخْرَجَنِی مِنْهُ کَمَا دَخَلْتُه‏.

[27] محمد بن على‏ بن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ، ج‏2، ص: 95

[28] محمد بن على‏ بن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ، ج‏2، ص: 95

[29] محمد بن على‏ بن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ، ج‏2، ص: 104

[30] الفتح، آیه 20

[31]  میرمحمد بن میر عبدالله حسینى ترمذى‏، مناقب مرتضوى( کشفى)، ص:350

[32]  میرمحمد بن میر عبدالله حسینى ترمذى‏، مناقب مرتضوى( کشفى)، متن ،ص:368