مسئولیت مردم در قبال دولت اسلامی
۱۳۹۴/۰۵/۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

انگیزه سازی

مردم نسبت به حکومت اسلامی چه نقشی بر عهده دارند؟ آیا حاکم اسلامی حقی بر گردن مردم دارد؟ یا فقط این مردم هستند که بر گردن حاکم حق دارند؟ محدوده وظایف مردم چیست؟ آیا مربوط به تشکیل حکومت است و یا بعد از آن نیز وظایفی متوجه آن‌هاست؟

حقیقت آن است که تجربه‌های مختلف تاریخی نشان می‌دهد که مردم نقشی اساسی در این راستا دارند و این مطلب نیاز چندانی به اثبات ندارد، بلکه امری بدیهی و قابل وجدان است. لذا بیش از هر چیز باید بر روی شرح و محدوده‌ی وظایفی که مردم نسبت به آن مسئولیت دارند بیندیشیم و تحقیق کنیم.

در طول تاریخ، هر کجا حکومتی برقرار شده، نقش مردم در تشکیل و استمرار آن و یا در شکست و سقوط آن کاملاً مشهود و واضح است.

اما نسبت به حکومت اسلامی، این مسأله به قابلیت‌ها و ظرفیت‌های نظام و حکومت اسلامی مربوط می‌شود که اهمیت حرکت در راستای ایجاد و سپس استمرار و حفظ آن و همچنین کمک به رشد و ارتقای کمی و کیفی اجرای احکام و دستورات اسلامی را به عنوان یک مسئولیت مهم بر دوش مردم مسلمان قرار داده است.

همچنین توجه به حرکت‌های سیاسی و اجتماعیِ انبیاء و اولیاء الهی که در جای جای قرآن کریم و تاریخ انبیاء و مخصوصاً تاریخ اسلام ذکر شده است، اهمیتِ جایگاه و مسئولیت مردم را در ایجاد و تعالی حکومت‌های الهی، بیشتر واضح می‌نماید.

یکی از داستان‌های قرآنی که در این زمینه می‌توان به آن اشاره کرد، بخشی از داستان حضرت موسی (علیه السلام) است.

وقتی بنی اسرائیل بعد از سال‌ها حقارت و سختی و انتظار موفق شدند به خاطر تبعیت و همراهی با رهبرِ الهی در عصر خود، از چنگال حکومت فرعون گریخته و به آزادی برسند، می‌بینیم که عدم استمرار این حمایت و همراهی، آنها را گرفتار مصیبت‌های مختلفی کرد. بنی اسرائیل مورد خشم و غضب الهی قرار گرفتند و این مطلب برای ما در این زمان نیز درس‌آموز می‌باشد.

قصه از آنجا شروع شد که پس از آزادیِ بنی اسرائیل از فرعون، و زمانی که به سمت سرزمین موعودشان در حرکت بودند، به ایشان فرمان رسید که باید با گروهی از ظالمینِ مستقر در آن سرزمین بجنگند و خداوند نیز به آنها وعده نصرت و پیروزی داده بود، اما زمانی که فرمان جهاد را شنیدند، از اطاعت و فرمان‌بری سر باز زدند. لذا می‌بینیم در اثر این بی‌اعتنایی به دستور خداوند، بنی اسرائیل دچار دو آفت و خطر مهمی می‌شوند که حضرت علی (علیه السلام) در خطبه شقشقیه به آن اشاره کرده‌اند، یعنی سرپیچی از تبعیت کامل و مستمر از حاکم اسلامی و توجه به دنیا و راحت طلبی.[1] همین امر سبب می‌شود تا بنی اسرائیل سال‌ها دچار خفت و سختی شوند. این داستان در آیات بیست تا بیست و شش سوره مائده ذکر شده است.

از سوی دیگر، درک اهمیت این مسئولیت، علاوه بر ادلّه و جهات قرآنی و تاریخی، از لحاظ تکوینی نیز قابل توجه است.

چرا که خداوند، انسان را موجودی مختار قرار داده و در انتخاب نوع زندگی، از مسایل جزئیِ روزمره گرفته تا انتخاب دین و حتی انتخاب حاکم و سرپرست، ضمن اینکه راه صواب را به انسان معرفی کرده و او را از راه ناصواب برحذر داشته، اما هرگز او را مجبور به امری نکرده است. لذا در قرآن کریم می‌فرماید:

«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی[2]

هیچ اجباری در انتخاب دین اسلام نیست و به تحقیق راه رشد و راه صحیح، از راه بد و گمراهی بیان و جدا شده است.

و در ادامه، انسان‌ها را از قبول سرپرستی طاغوت نهی کرده و به سمت خود دعوت می‌کند. و به طور خاص به قبول سرپرستی خداوند و حکومت الهی، متوجه می‌نماید.

پس نقش اساسی، چه در شکل‌گیریِ حکومت الهی و چه در استمرار و بقای آن، به انتخاب و اختیار انسان‌ها برمی‌گردد. و تا زمانی که مردم حرکتی در این جهت نکنند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد و کوتاهی آنان در این امر، باعث می‌شود تا بیشتر احکام اسلامی عملاً اجرا نشده و بر زمین باقی بمانند.

 

اقناع اندیشه

همانطور که گذشت میزان مسئولیت مردم، بر اساس میزان اهدافی است که اسلام برای حکومت بیان کرده است. بر همین اساس، نگاهی خواهیم داشت به سه محور مهم. 1- ایجاد و تأسیس 2- حفظ و استمرار 3- ارتقاء و رشد دولت اسلامی.

1- اصل تشکیل حکومت اسلامی:

رسیدن به هدف بعثت در سطح جامعه، که به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همانا شیوع کرامت اخلاق در جامعه انسانی می‌باشد،[3] نیاز به آماده شدن مقدماتی دارد که از جمله‌ی آنها، تحقق عدالت اجتماعی بوده و در قرآن به آن تصریح شده است.

اما نکته‌ای که در این میان قابل توجه می‌باشد، آن است که تا زمانی که دولتی اسلامی بر اساس احکام و دستورات قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) بر پا نشود، هیچ تضمینی برای اجرایی شدن احکام اسلامی و مخصوصاً ایجاد عدالت اجتماعی نیست. و هیچ‌گاه در پناه حکومت طاغوت نمی‌توان چنین هدفی را تحقق بخشید. بالاتر اینکه، بر سر این راه، طاغوت همیشه یک مانع اصلی می‌باشد. نمونه‌ای از یارکشی‌های حاکمیت طاغوت در برابر جبهه حق را می‌توان در آیات پایانی سوره غافر مشاهده کرد.

بر همین اساس، خداوند متعال در سوره حدید تحقق این موضوع را بر عهده مردم قرار می‌دهد.

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ.[4]

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را یارى مى‏کند بى‏آنکه او را ببینند، خداوند قوىّ و شکست‏ناپذیر است.

نکته اول این است که خداوند می‌فرماید ما کتاب و میزان را فرستادیم، اما برپایی قسط و عدالت اجتماعی تنها وظیفه ما نیست، بلکه نیازمند یاری و نصرت مردم است و خودشان نیز باید بخواهند.

نکته دوم بحث قیام است که باید مردم حرکت کنند و این امر را مطالبه کنند و رسل الهی را یاری کنند.

اما اینکه چرا قسط را به معنای عدل تفسیر نکردیم و از آن به عدالت اجتماعی تعبیر شد، با توجه به این کلام مقام معظم رهبری فهمیده می‌شود:

«در قلمرو حیات اجتماعى، چیزى که به عنوان هدف معین شده، عدالت‏ اجتماعى‏ است. «لیقوم الناس بالقسط». «قسط» با «عدل» فرق مى‏کند. عدل یک معناى عام است. عدل همان معناى والا و برجسته‏اى است که در زندگى شخصى و عمومى و جسم و جان و سنگ و چوب و همه‏ى حوادث دنیا وجود دارد. یعنى یک موازنه‏ى صحیح. عدل این است. یعنى رفتار صحیح؛ موازنه‏ى صحیح؛ معتدل بودن و به سمت عیب و خروج از حد نرفتن. این، معناى عدل است. لکن قسط، آن‏طور که انسان مى‏فهمد، همین عدل در مناسبات اجتماعى است. یعنى آن چیزى که ما امروز از آن به «عدالت‏ اجتماعى‏» تعبیر مى‏کنیم. این، غیر از آن عدل به معناى کلى است. انبیا اگرچه حرکت کلى‏شان به سمت آن عدالت به معناى کلى است... اما آن چیزى که فعلًا براى بشر مسئله است و او تشنه‏ى آن است و با کمتر از آن نمى‏تواند زندگى کند، قسط است. قسط یعنى اینکه عدل، خُرد شود و به شکل عدالت‏ اجتماعى‏ در آید. «لیقوم الناس بالقسط.» انبیا براى این آمدند.»[5]

لذا این مردم هستند که با نصرت انبیا و اولیای الهی می‌توانند در قدم اول با تشکیل حکومت و دولت اسلامی به سمت تحقق این هدف حرکت کنند.

آنچه در این قسمت بیان شد اولین قدم و اولین وظیفه مردم در برابر دولت اسلامی است و به معنای پایان وظیفه آنها نیست.

2- حفظ و استمرار دولت اسلامی:

در طول تاریخ موارد بسیاری مشاهده می‌شود که مردم ابتدا با شور و حرکتی بر محور حق، عدالت را طلب کرده‌اند، اما از ادامه راه باز مانده و نتوانستند دولت اسلامیِ تازه تأسیس را در تمام سختی‌ها همراهی کنند و همین کوتاهی و یا بی‌تفاوتی، سبب شکست آن حرکت و حکومت گردیده است. برای نمونه می‌توان به تنها ماندن امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن مجتبی (علیه السلام)  و به مسلخ رفتن حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) اشاره کرد.

لذا دومین وظیفه مردم، حفظ و استمرار حرکت اولیه است. این وظیفه به نوعی بالاتر از وظیفه‌ی قبل می‌باشد، زیرا همیشه طاغوت‌ها در اشکال مختلف در برابر جبهه حق مبارزه می‌کنند و سعی در براندازی آن دارند.

طبق بیان قرآن، جریان حق موظف است تا در سه جبهه‌ی سیاست، فرهنگ و اقتصاد با طاغوت مبارزه کند.

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسىَ‏ بَِایَتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِینٍ * إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ فَقَالُواْ سَاحِرٌ کَذَّابٌ.[6]

ما موسى را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم * به سوى فرعون و هامان و قارون ولى آنها گفتند: «او ساحرى بسیار دروغگو است!»

در این آیه، به سه فرد که نمادی از سه جبهه‌ی باطل می‌باشند، اشاره شده است. فرعون نمادی از جبهه‌ی طاغوت سیاسی؛ هامان نمادی از جبهه‌ی فرهنگی و مبارزه با فریب و تزویر، و قارون به عنوان نمادی از جبهه‌ی مبارزه‌ی اقتصادی با دنیاپرستان و صاحبان زر می‌باشد.

مرحله اول، مبارزه با طاغوت سیاسی است که با تشکیل حکومت اسلامی، انجام می‌شود، اما دو گروه دیگر که به نوعی پشتوانه طاغوت سیاسی و عامل بقای آن محسوب می‌شوند، سعی می‌کنند تا به روش‌های مختلف، با یکدیگر متحد شده و دولت اسلامی را به زمین زده و به مطامع خود دست یابند. ساخت مسجد ضرار در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شکل‌گیری مارقین و ناکثین و قاسطین در زمان امیر المؤمنین (علیه السلام) نمونه‌هایی از همین امر می‌باشد.

در این مرحله، باز هم مردمند که اولاً با آگاهی و بصیرت و ثانیاً با همراهی کردن حاکم اسلامی، خدعه‌ها را در اشکال گوناگونِ آن، از بین برده و در میان انبوه فتنه ها، با پشتیبانی از دولت و حاکم اسلامی، کشتی نجاتِ دولت اسلامی را از هر گونه تلاطم و یا غرق شدن نجات می‌دهند.

امام المتقین، حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در مورد همین مرحله، که حرکت به سمت نابودیِ فرعون‌های فرهنگی، اعتقادی و اقتصادی بوده و هنگامه‌ی کامل شدن و استقرار حقیقیِ دولت اسلامی است، وظیفه مردم را به این صورت بیان می‌کنند:

أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم‏.[7]

و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیر خواهى کنید، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید و هرگاه فرمان دادم اطاعت کنید.

وظیفه مردم در نظام جمهوری اسلامی، در این مرحله، از زبان امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) بدین صورت بیان شده است:

«اگر آگاهى شما ملت نبود، کارها سخت مى‏شد، لیکن آگاهى شماست که جلوى دشمن را گرفته است.

در کنار صبر و وفا و استقامت شما، و با کسب کمک‌ها و امدادهاى الهى، همه‏ى ما هرجا هستیم، دو وظیفه‏ى‏ سنگین را بر عهده داریم که باید آن‏ها را به بهترین وجه انجام دهیم.

وظیفه‏ى اول این است که صلابت و ابهت و عزت انقلاب را حفظ کنیم و راه امام را با قاطعیت ادامه دهیم و تسلیم باج‏خواهى‏هاى دشمنان اسلام و انقلاب نشویم. شرق و غرب عالم، این انقلاب را شناخته‏اند و زورگوهاى دنیا هم توقعشان را از جمهورى اسلامى کم کرده‏اند. قدرت‌هاى استکبارى باید بدانند که انقلاب ما مانند صخره است و نمى‏توان به او ضربه زد و چیزى از او کاست. ما باید این اقتدار و ابهت را حفظ کنیم. امید ملت‌هاى مسلمان به انقلاب و جمهورى اسلامى، به خاطر همین صلابت است.»[8]

3- ارتقاء و رشد دولت اسلامی:

مستحکم‌تر شدن پایه‌های دولت اسلامی و بالاتر رفتن توانِ آن در جهت ایجاد عدالت اجتماعی در سراسر دنیا، به عنوان رسالت جهانی اسلام، نیازمند حرکت سومی است که در ادامه دو وظیفه قبلی متوجه می‌شود و مردم مؤمن و انقلابی نباید از نقش خود در این زمینه نیز غافل باشند. در غیر این صورت همیشه باید درگیر مشکلاتی باشیم که عوامل بیگانه برای ما ایجاد می‌کنند و طمع آنها هیچ‌گاه قطع نمی‌شود.

قرآن کریم حرف اول و آخر را در این آیه فرموده است:

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُم‏.[9]

و آماده کنید براى (کار زار با) ایشان هر چه را مى‏توانید از نیرو و از اسبان بسته شده که بترسانید با آن دشمن خدا و دشمن خود را و دیگران را از غیر ایشان که شما آنان را نمى‏شناسید و خدا مى‏شناسد.

یکی از تلاش‌های مستمر رهبر انقلاب از ابتدای دوران رهبری، توجه دادن مردم به این امر و ایجاد روح امید و نشاط در میان آن‌ها و برای حرکت در این زمینه و رسیدن به آینده روشن است.

 ایشان در ادامه بیانات قبلی می‌فرمایند:

«... وظیفه‏ى دوم، توجه به سازندگى و آبادانى کشور است. اگر ما نتوانیم کشور خود را بسازیم، ملت‌هاى مسلمان از ما مأیوس مى‏شوند و دشمنان نیز نسبت به ما جرى خواهند شد. بدگوها خواهند گفت این‏ها نتوانستند کشورشان را بسازند و آباد کنند. ما وظیفه داریم براى آبادانى کشور تلاش کنیم و سازندگى را در همه‏ى ابعاد طبیعت و شهرها و روستاها و اقتصاد و صنعت و کشاورزى و اشتغال و غیره محقق سازیم. همچنین وظیفه داریم فقر و محرومیت را در کشور از بین ببریم و به زندگى این قشر بیشتر رسیدگى کنیم. این، وظیفه‏ى ما و وصیت امام (رحمة الله علیه) است.

سازندگى باید در تمام ابعاد مادّى و معنوى آن صورت گیرد. هم باید چرخ‌هاى اقتصاد به حرکت درآید، و هم باید روحیه‏ى معنوى و اخلاق و رابطه‏ى با خدا در ما تقویت شود. همه‏ى ما در قبال این وظیفه‏ى بزرگ مسئولیم. از من که به عنوان یک طلبه در نظام جمهورى اسلامى مسئولیتى دارم، تا علما و دانشگاهیان و کارگران و کشاورزان و شهرى و روستایى و کارمند و بازارى و هرکس که مى‏تواند در راه این سازندگى بزرگ کوشش کند، باید نهایت تلاش خود را انجام دهیم. خوشبختانه مسئولان کشور مشغولند. کمک و حمایت مردم هم بایستى دائماً پشتوانه‏ى کار آن‏ها باشد.»[10]

 

رفتار سازی

در عصر کنونی، بعد از قیام مردمِ ایران و ظهور انقلاب اسلامی، یک بار دیگر بعد از حکومت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و أمیر المومنین (علیه السلام) در کشور ایران پرچم دولت اسلامی بر پایه کلام خداوند متعال و دستورات اهل بیت عصمت و طهارت، برافراشته شد و مردم نقش خود را در مرحله اول به خوبی انجام دادند و در مرحله دوم در طول این سی و چند سال نیز در راه استمرار این حرکت کوششی فراوان نموده و از این به بعد نیز به امید خدا تلاششان ادامه خواهد داشت.

آنچه به عنوان وظیفه‌ی امروزِ مردم بیشتر خودنمایی می‌کند، تقویت مرحله سومِ وظایف مردم در برابر حکومت اسلامی می‌باشد تا کشورمان بتواند به استقلال حقیقی در همه‌ی جنبه‌های سیاسی، اقتصادی و علمی دست یابد.

آنچه امروزه رهبر انقلاب در قالب اقتصاد مقاومتی و تقویت توان تولید داخلی و خرید محصول ایرانی و حمایت از کارگر ایرانی بیان می‌کنند، یکی از همین وظایف است که در کنار تقویت رشد علمی و نظامی و غیره، باید مورد توجه جدی مردم قرار بگیرد.

امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) می‌فرمایند:

«وظیفه‏ى‏ ما این است که حفاظت و سلامت انقلاب و رشد روزافزون نظام جمهورى اسلامى و ریشه دواندن هرچه بیشتر این نظام را، با کار مخلصانه و وحدت کلمه و داشتن ارتباط و پیوند قلبى با خدا و اتکاى به نفس تضمین کنیم. با این روش، ما تا ده‌ها سال دیگر، به فضل پروردگار خواهیم توانست انقلاب را به پیش ببریم.»[11]

خداوند متعال می‌فرماید:

إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.[12]

اگر خدا شما را یارى کند، محال است کسى بر شما غالب آید و اگر به خوارى واگذارد، آن کیست که بتواند بعد از آن شما را یارى کند؟ و اهل ایمان تنها به خدا (و قدرت و رحمت او) باید اعتماد کنند.

بی شک نصرت و یاری الهی، در صورتی شامل ما خواهد شد که در این مرحله نیز با یاری نظام اسلامی که همان یاری جبهه حق و یاری خداوند متعال و اولیای اوست، عزم راسخ خود را اعلام کنیم. و از سوی دیگر، همانطور که در آیه مبارک آمده است، کوتاهی‌های ما نتیجه‌ای جز خذلان و خواری را به همراه نخواهد داشت. لذا خداوند در سوره‌ی محمد، یاری از ناحیه‌ی ربوبی خویش را مشروط به حرکت اولیه‌ی مردم در یاری خدا می‌نماید:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ.[13]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر دین خدا را یارى کنید، خداوند شما را یارى کرده، و قدم‌هایتان را ثابت مى‏کند.

و امروزه شکی نیست که سرنوشت حکومت اسلامی ایران، ارتباط تنگاتنگی با آبرو و عزت اسلام و مسلمین و مخصوصاً شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام) پیدا کرده است، که همین امر وظیفه و مسئولیت مردم را در تبعیت از حاکم اسلامی و رهبری معظم انقلاب سنگین‌تر می‌کند، تا خدای ناکرده به سرنوشت کوفیان دچار نشویم و در میانه راه، امام خویش را تنها نگذاریم.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در خطبه معروف به شقشقیه، درباره تنها ماندن خود در نیمه راه می‌فرمایند:

«روز بیعت، فراوانىِ مردم چون یال‏هاى پُرپشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین (علیهما السّلام) لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه‏هاىِ انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. امّا آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعى پیمان شکستند و گروهى از اطاعتِ من سرباز زده و از دین خارج شدند، و برخى از اطاعت حق سر بر تافتند، گویا نشنیده بودند سخن خداى سبحان را که مى‏فرماید: «سراى آخرت را براى کسانى برگزیدیم که خواهان سرکشى و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است.» آرى! به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند، امّا دنیا در دیده‌ی آنها زیبا نمود، و زیور آن چشم‏هایشان را خیره کرد.»[14]

 

پرورش احساس

از کلام امیر المؤمنین (علیه السلام) برمی‌آید که علت این تنهایی، دلبسته شدنِ مردم به دنیا و زیورهای آن و غفلت از وظیفه‌ی خود در برابر دولت اسلامی بوده است. قرآن نیز در همین راستا با نهی بسیار شدید، انسان‌ها را از این روحیه و رفتار برحذر داشته و می‌فرماید:

قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ.[15]

بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خویش شما و اموالى که بدست آورده‏اید و تجارتى که از کساد آن مى‏هراسید و مسکن‏هایى که بدان علاقمندید در نظر شما محبوب‏تر است از خدا و رسول او و جهاد در راه او، پس منتظر باشید تا خدا فرمان خود را بیاورد، و خدا مردم تبه‏کار را هدایت نمى‏کند.

آری! امروز هر نوع کوتاهیِ مردم در برابر ولیّ امرشان و نسبت به دولت اسلامی می‌تواند، خاطرات تلخ دوران امیرالمومنین (علیه السلام) و فرزندانش را زنده کند.

امروز دشمنان ما کاملاً هوشیارند و چشم همه‌ی آنها در انتظار غفلت‌های ماست.

به فرمایش مقام معظم رهبری: «وَ مَنْ‏ نَامَ‏ لَمْ‏ یُنَمْ‏ عَنْهُ» ؛ اگر تو خوابت برد، بدان دشمنت بیدار است.[16]

همانطور که یاری رساندن به حاکم اسلام و دولت اسلامی ثمرات زیبای مدینه النبی و دوران کوتاه اوایل حکومت امیرالمومنین (علیه السلام) را به نمایش گذاشت، در مقابل می‌بینیم نتیجه کوتاهی‌های مردم نیز از همان ابتدای دورانِ پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آشکار شده و به فساد علنی در حکومت عثمان و معاویه و تبدیل هویت حکومت اسلامی به نظام موروثیِ خاندانی و شاهنشاهی منتهی شد و همین نقص سبب گردید تا امیر المؤمنین (علیه السلام) از خداوند خلاصی از دست کوفیان را طلب کند.[17] و امام حسن (علیه السلام) تن به صلح دهد. و ثمره‌اش این شد که پس از آن مجبور شدند بیست سال تحت ظلم شدید معاویه زندگی کنند و ثمره‌ی تنها گذاشتن حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) فاجعه حرّه و آتش سوزی کعبه شد که همه این‌ها مستقیماً مربوط به غفلت، دنیاطلبی و ضعف مردم در انجام وظایفشان در برابر حکومت اسلامی، در جنبه‌های مختلف بود.

 

مناجات

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
دهه‌ی آخرِ ماه، اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفره‌ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز

 



[1] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 3 (معروف به شقشقیه)

[2] سوره بقره، آیه 256

[3] إنَّمَا بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ. (مجموعه ورام، ج 1، ص 89)

[4] سوره حدید، آیه 25

[5] بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید مبعث سال 1371

[6] سوره غافر، آیه 23 و 24

[7] سید رضی، نهج البلاغة (للصبحی صالحی)، ص 79

[8] بیانات در مراسم بیعت گروهى از رزمندگان سپاه پاسداران و روحانیون شهرهای خمین، دامغان و گناباد، 3/4/1368

[9] سوره انفال، آیه 60

[10] بیانات در مراسم بیعت گروهى از رزمندگان سپاه پاسداران و روحانیون شهرهای خمین، دامغان و گناباد، 3/4/1368

[11] بیانات در مراسم بیعت هزاران نفر از نمایندگان کارگران سراسر کشور، 5/4/1368

[12] سوره آل‏عمران، آیه 160

[13] سوره محمد، آیه 7

[14] نهج البلاغة، ترجمه دشتى ص: 47

[15] سوره توبه، آیه 24

[16] بیانات در مراسم بیعت هزاران نفر از نمایندگان کارگران سراسر کشور، 5/4/1368

[17] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 25