شب سوم، فیش محرم 1395/نمادها و شعائر در انقلاب حسینی (ع)
۱۳۹۵/۰۷/۰۴

بسم الله الرحمن الرحیم

شب سوم محرم

ایجاد انگیزه[1]

آنگاه که اقوام و ملل و ادیان بزرگ با گرایش مختلف مذهبی را بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که هر یک به فراخور آداب و تعالیم خویش، نمادها و سمبل‌هایی را برای خود انتخاب و معرفی کرده‌اند. این نمادها در فرهنگ دینی، همان «شعائر مذهبی» هستند.

نمادها و سمبل‌ها دارای دو ویژگی مهم و اساسی می‌باشند: یکی از این ویژگی‌ها «قدرت تداعی معانی» است؛ یعنی به‌محض اینکه فردی چشمش به آن نماد می‌افتد، بلافاصله پیام و محتوای آن نماد در اندیشه‌اش جاری می‌شود و با ظهور و هویدا شدن نمادها و شعائر دینی، به تمدن و یا فرهنگی که نماد بر اساس آن شکل گرفته، می‌رسد. از این رو، مکتب و مذهبی پایدار و تأثیرگذارتر است که حالت تداعی معانی در آن قویی‌تر باشد.

ویژگی دوم نمادها «پر رمز و راز بودن آن‌ها» است که حاکی از امری سری و درونی است و هر چه دایره آداب، شعائر و افعال در فرهنگی وسیع باشد، نشان از گستردگی و عمیق بودن شکل درونی آن است که به تعبیرات دینی از آن به حکمت و فلسفه تعبیر می‌شود و بر اساس این حکمت و فلسفه، اعمال و عبادات شرعی به صورت نمادین انجام می‌پذیرد و در بر دارنده مفهوم و ایده‌ای می‌شود که آن را از سایرین متمایز می‌کند.

بنابراین نمادها تأثیر فراوانی در انتقال پیام و ترویج یک فرهنگ دارند و در حقیقت شناسنامه‌ای برای شناسایی آن مکتب یا فرهنگ هستند. حال با توجه به اهمیت و آثار نمادها در انتقال پیام و ترویج فرهنگ، شایسته است، نمادها و شعائر انقلاب حسینی (ع) موردبررسی و تحلیل قرار گیرد تا ببینیم چه نمادهایی در انقلاب حسینی (ع) وجود داشته که سبب پایداری این جریان سرخ شده است؟

کدام شعائر پر رمز و راز از انقلاب سرخ حسینی (ع) در ذهن ما شکل گرفته است؟

دشمنان انقلاب حسینی (ع)، چگونه با این نمادها برخورد می‌کنند؟

متن و محتوا

بی‌شک در انقلاب حسینی (ع) نمادها و شعائر مختلفی وجود دارد که حاکی از مظلومیت و حقانیت قیام سرخ حسینی (ع) است؛ اما از مهم‌ترین نمادها، پایبندی به پوشش کامل اسلامی برای بانوان حتی در سخت‌ترین شرایط است. این استقامت سبب تداعی معانی بلند و حاکی از پر رمز و راز بودن حکمت پوشش اسلامی است. بر اساس منابع تاریخی، واقعه کربلا حاکی از پایبندی به پوشش کامل اسلامی برای بانوان انقلاب حسینی (ع) حتی در سخت‌ترین شرایط است. در اینجا به برخی از این گزارش‌ها اشاره می‌شود:

گزارش اول: تقاضای چادر

شیخ مفید نقل می‌کند که زنان حسینی (ع) در صحرای کربلا از عمر سعد چنین درخواستی داشتند: «وَ سَأَلَتْهُ النِّسْوَةُ لِیَسْتَرْجِعَ مَا أُخِذَ مِنْهُنَّ لِیَتَسَتَّرْنَ بِه[2]؛‏ زنان از او خواستند آنچه از آنان گرفته شده بازگردانده شود تا خود را با آن بپوشانند» اما چون آن خواسته اثری نداشت و دستور عمرسعد کارساز نشد و کسی چادرها را بازنگرداند، این بار تقاضای خود را به گونه‌ای دیگر و به شخصی غیر از او ابراز کردند و این درخواست دوم زمانی اتفاق افتاد که عمر سعد اسرای اهل حرم را به کوفه برد. اهل کوفه برای تماشای اسرا اجتماع کردند. یکی از زنان کوفی که بر بامی ایستاده و بر آنان مشرف بود، پرسید: «مِنْ أَیِّ الْأُسَارَى أَنْتُن‏؟؛ شماها از کدامین اسرا هستید؟»

جواب دادند: «نَحْنُ أُسَارَى مُحَمَّدٍ؛ ما اسرای آل محمد هستیم» زن از بام پایین آمد و هر چه چادر، مقنعه، روسری و پارچه‌ای که داشت جمع کرد و به آنان داد و آنان خود را پوشانیدند.[3]

سؤال مهم و قابل تأملی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چرا کاروان اسرا با آنکه گرسنه بودند، نان و خرما را قبول نکردند؛ ولی چادر و مقنعه‌ها را قبول کردند؟ آیا نمی‌خواهند بفهمانند که حجاب اهمیتش بسیار زیاد است و حتی می‌توان عطیّه‌های دیگران را قبول کرد و با آن خود را از دید نامحرم حفظ کرد؟!

آیا پایبندی زنان عاشورایی به حجب و حیا نمی‌تواند نمادی با تداعی معانی بلند در انقلاب حسینی (ع) باشد؟ آیا این‌ها زنان ما را به رعایت حجاب در هر حال و هر موقعیت و با هر وسیله دعوت نمی‌کند؟!

پرواضح است که حجاب نشانه کرامت و ارجمندی زن مسلمان است و زنان عاشورایی و زینب گونه که پیامبران حریت و آزادگی و آیات عصمت و عفت بوده و هستند، حفظ کرامت و شخصیت خود را بر همه چیز مقدم می‌دارند.

گزارش دوم: پنهان داشتن خود از نامحرمان

پس از چند روزی که اسرا در کوفه ماندند، آنان را به سوی شام روانه کردند. در هنگام حمل‌ونقل اسرا از مکانی به مکان دیگر، آنان را همانند اسرای کفار و گاه بدون پاسداشت حرمت آنان از نظر امکان حفظ کامل حجاب، انتقال می‌دادند و این کار، اعتراض اهل‌بیت (ع) و حضرت سجاد (ع) را برانگیخت و آنان برای حفظ حجاب از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کردند و حتی اگر لازم بود به خواهش و تمنّا نیز متوسل می‌شده‌اند، در حالی که هیچ سراغ نداریم، امام حسین (ع) یا اهل حرم برای امور مادی به دشمن متوسل شده یا التماس کرده باشند و باز هیچ موردی نمی‌یابید که اهل حرم پس از اسارت از دشمن تقاضای نان، آب و سایر امور مادی را داشته باشند، ولی دقت در حوادث شام، اصرار بانوان بر حفظ پوشش و حجاب و دور نگه داشتن خود را از انظار تماشاچیان روشن می‌کند.

سید بن طاووس نقل می‌کند که «وقتی اسرا به دمشق نزدیک شدند، ام‌کلثوم به شمر نزدیک شد و گفت: از تو درخواستی دارم. شمر گفت: درخواستت چیست؟ گفت: هنگامی که خواستی ما را به شهر وارد کنی، از دروازه‌ای که تماشاچیان آن کمتر باشند، وارد کن و به مأموران پیشنهاد کن، سرها را از بین کجاوه‌ها بیرون ببرند و از ما دور کنند، زیرا ما از بس در چنین حالتی و چنین وضعی مورد دید واقع شدیم خوار و ذلیل گشتیم. ولی شمر از بس ظالم و یاغی بود، دستور داد سرها را بر نیزه‌ها در بین کجاوه‌ها قرار دهند و آنان را با آن حال از بین تماشاچیان عبور داد.»[4]

از این حوادث، پلیدی، خباثت و کفر و کینه بیش‌ازحد مخالفان آنان روشن می‌شود. دشمنان با برنامه نفوذ نیز در صدد محو آثار اسلام بودند و تلاش می‌کردند حجاب و پوشش شرعی را بی‌ارزش و منسوخ نشان دهند. از این روست که با تقاضای ام‌کلثوم مخالفت می‌کردند.

گزارش سوم: تقاضای حضرت سکینه از سهل بن سعد

صاحب مناقب از سهل بن سعد نقل می‌کند که در مسیر بیت‌المقدس، به شام رسیدم. دیدم مردم شادند و به یکدیگر بشارت می‌دهند. زنان به دف زنی و پای‌کوبی مشغولند. پیش خود گفتم: اکنون ایام شادی و عید شامیان نیست، کسی را دیدم و از علت این شادمانی سؤال کردم ... گفتند: این سر حسین (ع) است که از عراق به شام هدیه شده است. گفتم: عجبا! سر حسین (ع) را می‌آورند و مردم چنین شادی می‌کنند.

ناگهان اسب سواری را دیدم که بر نیزه‌اش سری است که بسیار شبیه سر رسول اللّه (ص) است و ناگهان پشت سر او زنانی را دیدم که بر شتران بدون جهاز سوارند. به اولین نفر آنان نزدیک شدم و عرض کردم: «ای دخترک، تو کیستی؟» گفت من سکینه دختر حسینم.

گفتم: حاجتی داری؟ من سهل بن سعد هستم. جدّ تو را دیده‌ام و سخنش را شنیده‌ام.

گفت: ای سعد! به کسی که این سر به دست او است بگو سر را جلوتر ببرد تا مردم مشغول تماشای آن شوند و چشمشان به اهل‌بیت رسول اللّه (ص) نیفتد. سهل می‌گوید: نزد صاحب سر رفتم و گفتم خواسته‌ای دارم که اگر برآوری چهارصد دینار به تو خواهم داد. گفت: خواسته‌ات چیست؟ گفتم: این سر را از کجاوه جلوتر ببر، او انجام داد و من طبق وعده‌ام چهارصد دینار به او دادم.[5]

هر دینار طلا تقریباً معادل یک مثقال است و هر مثقال بیشتر از 25/4 گرم است؛ بنابراین چهارصد دینار بیش از هزار و ششصد گرم طلا خواهد شد و اینکه کسی این مقدار طلا را می‌بخشد تا تنها بعضی از زنان اهل‌بیت رسول اللّه (ص) کمتر در معرض دید نامحرمان قرار گیرند، اهمیت حفظ حجاب را به خوبی روشن می‌سازد.

گزارش چهارم: اعتراض به سلب پوشش از اهل حرم

وقتی اسرای اهل‌بیت (ع) را وارد شام کردند و آنان را به مجلس یزید بردند. او با تکبّر به بیان افتخارات و پیروزی‌های خود پرداخت. آنگاه حضرت زینب (س) به پا خاست و با بیان آیاتی از قرآن، استهزا گری یزید را ناشی از تکذیب آیات الهی و مهلت دادن خداوند به او را برای افزون شدن گناهان او و سرانجام گرفتار شدنش به عذاب الهی دانست. سپس فرمودند: «أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَد[6]؛ ای فرزندان آزاد شده! آیا این عدل است که تو زنان و کنیزکان خود را در پشت پرده و حجاب نگاه‌داری و دختران رسول اللّه (ص) را به عنوان  اسیر بدین سوی و آن سوی کشانی، پرده حرمت آنها بدری روی آنان را بگشائی و دشمنان آنها را از شهری به شهری برند؟!»

نکته مهمی که حضرت زینب (س) از آن سخت آزرده شده این است که زنان یزید پوشیده‌اند و او و زنان دیگر پوشش کامل ندارند و به همین جهت نمی‌گوید، زنان تو در کاخ و اسیران در کوخند یا زنان تو سیر و اسیران گرسنه‌اند، بلکه تنها و تنها بر حجاب اصرار می‌کند. علاوه بر این، باید توجه داشت که پوشش به طور کامل برداشته نشده، اما آن حضرت این‌چنین نسبت به آن حساسیت به خرج می‌دادند و جزع و فزع می‌کردند.

هدف از نقل این گزارش‌ها هم نشان دادن اهمیتی است که خاندان امام حسین (ع) نسبت به حجاب و عفاف خویش داشتند و هم رسوا ساختن دشمن است؛ زیرا یزیدیان حریم حرمت عترت پیامبر (ص) را نگاه نداشته و زنان و دختران حسینی (ع) را در معرض تماشاى مردم قرار داده بودند!

آری، زنان و دختران عاشورایی با آنکه زیردست دشمن بودند و داغدار و مصیبت‌زده و از منزلی به منزلى و از شهرى به شهرى وارد می‌شدند، با نهایت دقت، نسبت به حفظ‌ حجاب و عفاف مراقبت داشتند و در همان حال نیز سخنرانی‌های افشاگرانه و انجام رسالت و تبیین و دفاع از اهداف شهدا باز نمی‌ماندند. این درسى براى بانوان در همه دوران و همه شرایط است که بانوان ما از انقلاب امام حسین (ع) می‌توانند بیاموزند. از طرفی دیگر برنامه نفوذ یزیدی در هتک حرمت بانوان و ترویج بی‌حجابی قابل تأمل است که این نفوذ در هر زمانی شکل خاص خودش دارد.

بعد از انقلاب ایران نیز دشمن از طریق جنگ نرم به دنبال ترویج بدحجابی در ایران است، حال آیا عده‌ای با بدحجابی خود به تکمیل پازل دشمن در پروژه نفوذ کمک نمی‌کنند؟ ما چه جوابی در برابر شهدای حجاب خواهیم داشت؟ چه پاسخی در برابر اهل حرم حسینی (ع) که در سخت‌ترین شرایط اسارت، این شعائر و نماد اسلامی را حفظ کرده‌اند، خواهیم داد؟

حجاب و غیرت دو روی یک سکه

حجاب و غیرت دو روی یک سکه هستند، نمی‌شود از حجاب صحبت کرد و از غیرت صحبتی به میان نیاورد. نمی‌شود از غیرت مردی صحبت کرد و از حجاب همسر او سخنی نگفت. اگر از حجاب زنان عاشورائی کلامی می‌گوییم، جا دارد از غیرت مردان عاشورائی هم بگوییم. بنی‌هاشم، غیرتمندان روزگار خویش بودند و جوانان بنی‌هاشم پیوسته اهل‌بیت امام حسین‏ (ع) را در طول سفر به کربلا محافظت می‏کردند. شب‌ها نیز با حراست این جوانان به‏ویژه قمر بنی‌هاشم، زنان حرم آسوده و بی‏هراس می‏خوابیدند. امام حسین‏ (ع) و دیگر مردان غیرتی عاشورا، در حفظ امنیت اهل‌بیت و جلوگیری از تعرض دشمنان به زنان تدابیری اندیشیدند که به آن اشاره می‌کنیم:

الف) کندن خندق در اطراف خیمه‌ها

امام حسین (ع) دستور داد تا چادرها و خیمه‌ها را به هم نزدیک کنند و در اطراف خیمه‌ها خندقی حفر کنند و در درون آن خاشاک، هیزم و نِی بریزند تا هنگام شروع جنگ، خندق‌ها را مشتعل سازند و دشمن، تنها از یک طرف با آن‌ها بجنگد. به هر حال مسئله حفر خندق و یا وضع خاشاک در آن وضع بحرانی با تعداد نفرات کم، علاوه بر نشان دادن تاکتیک‌های نظامی حضرت اباعبداللّه (ع)، نشانه دقت ایشان در حمایت از اهل‌بیت خویش است.[7]

ب) نحوه برپایی خیمه‌ها

برپا ساختن خیمه‌ها به صورت نزدیک به هم و تودرتو ساختن طناب‌های آن‌ها و بالاخره هلالی قرار دادن آن‌ها نشان از غیرت حسینی (ع) است.

مردان عاشورای لحظه‌ای از حفظ امنیت خیمه‌ها غافل نشدند و علاوه بر دستور آتش زدن هیزم‌های خندق، در شب عاشورا مأموریت یافتند خیمه‌ها را به هم نزدیک کنند تا دشمن نتواند از لابه‌لای خیمه‌ها رد شود.

شیخ مفید این حادثه را از قول حضرت سجاد (ع) چنین نقل می‌کند: «در شب عاشورا نشسته بودم و عمه‌ام زینب به پرستاری من مشغول بود. پدرم و جُوْیَنْ ـ که قبلاً غلام ابوذر بود ـ به کناری رفتند و او شمشیر پدرم را اصلاح می‌کرد و پدرم اشعار «یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلِ ...» را می‌خواند و تکرار می‌کرد تا من مراد پدرم را دریافتم [اشعار از بی‌وفایی دنیا و کشته شدن افراد خبر می‌داد] و دانستم که بلا نازل‌شده است. عمه‌ام نیز شنید و به گریه افتاد و از جا پرید. در حال حرکت جامه‌اش به زمین می‌کشید، به نزد حسین (ع) شتافت و سر به گریه و ندبه گذاشت. حضرت نگاهی به او کرد و فرمود: «ای خواهر، شیطان بردباری تو را نرباید» و چشم‌های پدرم پر از اشک شد ... سپس حضرت بر صورت زینب آب پاشید و ... آنگاه حضرت از نزد خواهرش به نزد اصحاب رفت و به آنان دستور داد تا خیمه‌ها را به هم نزدیک کنند و طناب‌ها را در یکدیگر داخل کنند و خودشان بین چادرها واقع شوند و با دشمن از یک طرف مواجه شوند؛ در حالی که خیمه‌ها پشت سرشان و جانب چپ و راستشان واقع شود و آنان را احاطه کرده باشد، مگر از طرفی که دشمن به‌سوی آنان می‌آید.[8]

روشن است که تاکتیک نظامی، بسیار دقیق بوده است؛ زیرا علاوه بر خندق که مانع از تجاوز دشمن به خیمه‌ها می‌شده، طناب‌های چادرها تودرتو واقع می‌شده تا دشمن نتواند از بین آن‌ها عبور کند و محدوده میدان را نیم هلالی قرار داده‌اند و خودشان نیز در دهانه آن نیم هلال واقع‌شده‌اند و علاوه بر مواجه‌شدن با دشمن از یک‌سو، خیمه‌ها از هرگونه گزند و تجاوز در امان می‌ماند.

ج) سخنان امام حسین (ع) در قتلگاه

پس از شهید شدن اصحاب و اقوام، همگان به سوی حضرت اباعبداللّه (ع) حمله‌ور شدند. هر کس جلو می‌آمد از حضرت شکست می‌خورد تا اینکه عمر سعد فریاد زد: «این مرد فرزند علیّ است. این فرزند شجاعترین مرد عرب است» و دستور داد تا از هر طرف به حضرت حمله کردند و بین او و خیمه‌ها فاصله انداختند. در این هنگام امام حسین (ع) فریاد کشید و فرمود: «وَیْحَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْرَاباً فَنَادَاهُ شِمْرٌ فَقَالَ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ قَالَ أَقُولُ أَنَا الَّذِی أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونِّی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتُاتَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً[9]؛ وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از معاد هراسی ندارید، در دنیایتان آزادمرد باشید و به حسب و شرافت خود نگاه کنید، چون شما عرب هستید. شمر ندا برآورد که چه می‌گویی فرزند فاطمه؟ حضرت فرمود: می‌گویم من با شما می‌جنگم و شما با من، زنان گناهی ندارند. تا من زنده‌ام طغیان گران خود را از حرم و اهل‌بیت من بازدارید.»

آری، امام حسین (ع) با اینکه می‌داند تا لحظه‌ای دیگر هیچ مدافعی برای اهل‌بیتش نیست و تنها مدافع آنان نیز تا لحظات دیگر از پا درمی‌آید، ولی باز حاضر نیست، ببیند اهل‌بیتش مورد هجوم دشمن واقع شوند و شرافت عربی آنان را گوشزد می‌کند تا شاید بدین‌وسیله آنان را از تعرض به زنان بازدارد. آیا این عمل حضرت درس حمیّت، غیرت و دفاع از تمام خانواده برای تمام مردان جهان نیست؟ آیا دوستداران حضرت نباید برای حفظ خانواده از تعدّی دیگران تلاش کنند؟

گریز و روضه

در کتاب مناقب آل ابی‌طالب، نقل‌شده حضرت اباعبداللّه (ع) پس از تنهایی و کشته شدن اصحاب و یاران، برای رفع تشنگی و تجدیدقوا، به سوی فرات رفت. صف دشمن را شکافت و خود را به آب رساند. همین که کنار شریعه ایستاد و دست خود را به سوی آب دراز کرد، یکی از لشکریان عمرسعد فریاد زد:

«یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ! تَتَلَذَّذُ بِشُرْبِ‏ الْمَاءِ وَ قَدْ هُتِکَتْ‏ حُرْمَتُکَ فَنَفَضَ الْمَاءَ مِنْ یَدِهِ وَ حَمَلَ عَلَى الْقَوْمِ فَکَشَفَهُمْ فَإِذَا الْخَیْمَةُ سَالِمَةٌ[10]؛ ای حسین! آیا از نوشیدن آب بهره‌مند شده و لذت می‌بری، در حالی که اهل‌بیت تو مورد تعرض واقع‌شده‌اند؟! حضرت آب را ریخت و بر قوم حمله کرد، صف آنان را درید و خود را به خیمه رسانید، دید خیمه‌ها سالم است و مورد هجوم واقع نشده است.»

درست است که حضرت می‌توانست یک لحظه درنگ کند و آب بیاشامد و سپس به سراغ خیمه‌ها رود، ولی این عمل (ریختن آب و برگشتن با سرعت) نشانگر اوج اهتمام حضرت به حفظ حریم خویش از تعرض بیگانگان است به طوری که آشامیدن آبی که با رنج فراوان خود را به آن رسانیده، در نظرش کم‌اهمیت جلوه می‌کند و مهم‌تر اینکه دشمن نیز از این روحیه امام آگاه است و از آن سوءاستفاده می‌کند و به دروغ شایع می‌کند، به خیمه‌ها حمله شده است.

آری، همه حسینیان در کربلا به فکر پوشش مناسب برای زنان و دختران اهل حرم بودند و حتی دختران خردسال عاشورایی نیز نسبت به مسئله حجاب احساس تکلیف می‌کرد. نقل شده دختر کوچک امام حسین (ع) بعد از اسیری بی‌هوش شد و آنگاه‌که به هوش آمد، اولین درخواستی‌ که داشت این بود که عمه جان چیزی‌ هست که با آن خودم را بپوشانم.

یک‌نیمه شبی هم دختر سه ساله امام حسین (ع) از خواب بیدار شد و صدا می‌زند پدرم کجاست؟ الان او را دیدم. اهل خرابه دورش را گرفتند؛ اما هر قدر نوازش کردند آرام نشد. دختر عزیز پدر است، اگر نازی کند خریدارش پدر است؛ اما این دختر بابا ندارد. صدای شیون از همه بلند شد. گویا مصیبت‌ها تازه شده و بر سر و صورت می‌زدند. یک‌مرتبه دیدند خرابه نورانی شد طبقی را وارد کردند و جلوی رقیه گذاشتند.

پارچه‌ای روی آن قرار دارد. با دست‌های کوچک پارچه را کنار زد. یا الله! چشمش به سر بریده بابا افتاد.

نازدانه اباعبدالله، ناله‌ای زد و سر را به دامن گرفت و همچون حضرت زهرا (س) برای حسین مادری کرد.

یک‌باره شروع کرد به درد دل کردن.

بابا! تا که با عمۀ خود راهی بازار شدم              مورد مرحمت خندۀ اغیار شدم

تا که در بزم شراب تو گرفتار شدم                    خالصانه متوسّل به علمدار شدم

من نگویم چه به روز سر من آوردند                   چادری را که برایم تو خریدی بردند

نگفت من را زدند. بدنم کبود شده، نه! بلکه مانند مادری که در دیدار عزیزش همه درد‌های خودش را فراموش می‌کند. صدا زد: «یَا ابَتَاه مَن ذَالَّذِی قَطَعَ وَرِِیدَیک[11]؟ ای پدرم چه کسی سر تو را از بدن جداکرده؟» «یا ابتاه مَن ذالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائکَ[12]؟ چه کسی محاسنت را به خونت رنگین کرد؟» سر را به سینه چسبانید و گریه می‌کرد. دیدند لب‌ها را بر لب‌های بابا گذاشت ناله‌ای زد و به زمین افتاد.

 

 



[1]. روش ابهامی.

[2]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص 113.

[3]. مثیر الأحزان، ص 85.

[4]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص 174.

[5]. بحار الأنوار، ج‏45، ص 127.

[6]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص 308.

[7]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 95.

[8]. همان، ص 93.

[9]. بحارالانوار، ج 45، ص 51.

[10]. بحارالانوار، ج 45، ص 51.

[11]. نفس المهموم، منتخب طریحی.

[12]. منتهی الآمال به نقل از کامل بهائی.