خورشید در بند اسارت
۱۳۹۵/۰۹/۱۷

امام حسن عسکری(ع) در سال 232 هجری قمری چشم به جهان گشود.[1] مادر ایشان، از زنان نیکو کار و داراى بینش اسلامى بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکرى (ع) پناهگاه و نقطه ی اتّکاى شیعیان در آن مقطع زمانى بسیار بحرانى و پراضطراب بود. [2]

به نام خدا

 

امام حسن عسکری(ع) در سال 232 هجری قمری چشم به جهان گشود.[1] مادر ایشان، از زنان نیکو کار و داراى بینش اسلامى بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکرى (ع) پناهگاه و نقطه ی اتّکاى شیعیان در آن مقطع زمانى بسیار بحرانى و پراضطراب بود. [2]

در زمان حیات این حضرت شرایطی فراهم آمد تا به روشنی ثابت شود جهان ظرفیت و طاقت حضور حجت خدا را  بر زمین و در عیان ندارد. پس باید برای حفظ حجت خداوند و همچنین بهره بردن از هدایات و افاضات امام عصر برنامه ای جدید فراهم شود.

محدودیت ها و تنگناهای شدیدی که از زمان امام هادی(ع) بسیار شدت گرفته است، گویای همین مطلب است. امام حسن عسکری نیز 6 سال امامت می کنند و مانند پدران خویش از محدودیت های عجیبی در رنج هستند.

در واقع مسئله ای که منجر به فراهم آمدن شرایط سخت و دشوار برای اهل بیت گشته است به استحاله ی مردم در طول زمان برمی گردد. وقتی با نگاهی عمیق به واکاوی ریشه های غیبت می پردازیم به صفحه های تلخی از تاریخ بر می خوریم که با حوادث گوناگون به ما می گویند "از ماست که بر ماست!".

خداوند هرگز در پی سلب افاضات خویش از بندگان نبوده است و حضور ائمه در بین مردم تا آخرین حد ممکن- یعنی زندگی امام در سخت ترین محدودیت ها گویای همین معناست. خداوند متعال با قراردادن اهل بیت پیامبر(ص) در میان مردم به منظور اتمام حجت با آنها، فرصت استفاده از محضر ایشان را فراهم می کند. اما بی تفاوتی مردم سرنوشت آنها را به گونه ای رقم می زند که سر انجام از رویت امام خویش بی بهره می مانند.

ظلمی که ستمگران  بر رعایا می آورند ریشه در اعمال و افکار و عقاید خود ایشان دارد. اینکه رنج بی پدری و تحمل یتیمی امروز ما ریشه در گریه های بی پایان مادری بصیر و مهربان دارد، حرفی گزافه در حد روضه های سوزناک فاطمیه نیست؛ بلکه حقیقتی بس تلخ است. در واقع بی تفاوتی مردم از همان روزها نسبت به پایمال شدن حق فاضل ترین مرد روزگار، اولین خشت های یتیمی مارا چید. واقعه ی عاشورا اوج بروز این ریشه بود. آنچه پس از آن رخ داد تنها به واسطه ی فیض خداوند و برای اتمام حجت بر بندگان بود.

 حلم امام سجاد(ع) علم امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، رنج و درد امام موسی کاظم(ع)، غربت و تهایی امام علی بن موسی الرضا(ع) و امام جواد(ع)، و سرانجام سرنوشت تلخ امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، همه و همه بر انسان ها گذشتند تا انسان ها بدانند گریزی از غیبت ولی خدا نیست

 تا قبل از قیام عاشورا وظیفه ی اهل بیت هدایت علنی مردم و دعوت به ایجاد حکومت اسلامی بود. اما پس از آن به دلیل ترک امر به معروف و نهی از منکر توسط مردم، و نفوذ بیشتر سواستفاده گران وظیفه اهل بیت(علیهم السلام) به ترویج علوم الهی تقلیل یافت.

 

ابراز علم امامت به صورت گسترده

سرانجام در زمان امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) شیعه در اثر بروز ضعف و ناکارآمدی در دستگاه حکومت دوباره به قدرت و اقتدار دست یافته بود. لذا اکنون ایجاد شبکه های ارتباطی قوی در کمال محدودیت یکی از اقدامات مهم اهل بیت بود.[3]

یکی از ابعاد زندگی امام حسن عسکری(ع)، ابراز و اظهار علم امامت به وسیله ی غیب گویی ها و پیشگویی ها توسط ایشان است. چنین سیره ای در زندگی سایر اهل بیت بسیار کمتر مشاهده می گردد. اما امام حسن(ع) به شکل قابل توجهی در موقعیت های مختلف علم و قدرت خود را به نمایش می گذاشتند.

اظهار علم امامت توسط ایشان دلایل مختلفی دارد. از جمله اینکه ایشان به دو دلیل در پایگاه نظامی زندگی کرده و اساسا به صورت بیست و چهار ساعته تحت مراقبت و پیگیری شدید بودند و علاوه بر این هفته ای دوبار برای آرامش خیال خلیفه باید در قصر حاضر شده و خود را به خلیفه نشان می دادند. دلیل اول  قدرت گیری شیعه و ضعف خاندان عباسی بود. آنها به خوبی آگاه بودند که در صورت بروز شورش مسلما مردم به سراغ شایسته ترین افراد به خلافت یعنی امام حسن عسکری(ع) خواهند رفت. و تازمانی که دسترسی مردم به ایشان محدود باشد خیال خلفا از جانب امام آسوده خواهد بود.[4]

 اما دلیل دوم این بود که خاندان عباسی از طریق اخبار متواتر می دانستند مهدی موعود که تار و مار کننده ی حکومت های خودکامه است از نسل حضرت عسکری(ع) خواهد بود. لذا پیوسته مراقب وضع زندگی ایشان بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند. آنها حتی        تمام کنیزان و همسر امام را پیوسته زیر نظر داشتند. اما به لطف خداوند آثاری از بارداری در بانو نرجس خاتون مشاهده نمی شد.[5]

 چنین محدودیت های سنگینی اجازه ارائه ی کوچکترین سخنی حتی به صورت دعا و نیایش مانند امام سجاد(ع) را از ایشان سلب کرده بود و از آنجا که پس از شهادت امام هادی به دلیل خطرات جدی برای امام بعد ایشان نتوانستند امام بعد از خود را میان عموم شیعیان اعلام کنند، تردید و تزلزل های زیادی در مورد امامت ایشان واقع می شد. لذا بیم آن می رفت که مسیر امامت به انحراف رفته و سایر شیعیان نیز جانشین امام خود را به درستی نشناسند. با توجه به محدودیت های تبلیغی، تنها راه ممکن برای امام همین ابراز علم و پیشگویی ها بود. [6]

 دلیل دوم نیز برمی گردد به اختناق شدید و خطرات جدی و مهمی که یاران نزدیک و مورد اعتماد امام را تهدید می کرد. در شرایط آن روز عراق، از دست دادن چنین یارانی برای جریان تشیع بسیار گران تمام میشد. لذا در بسیاری موارد شاهد هستیم امام تنها برای نجات جان آنها با نامه و... از احتمال خطری در آینده ی نزدیک باخبرشان می سازد.[7]

 

قطع ارتباط مستقیم با مردم

همچنین در زمان حضرت عسکری(ع) شاهد پررنگ تر شدن نقش وکلا و نمایندگان در ارتباط گیری اما با شیعیان هستیم. به طوری که امام به جز در شرایط خاص به ندرت با مردم به صورت مستقیم مکاتبه یا ملاقات دارند.

علت این رویداد برمی گردد به این مسئله که تحمل غیبت برای شیعیانی که در هر زمان که اراده می کردند می توانستند  ولو به سختی های فراوان امام خود را ببینند و حقیقت شبهات ایجاد شده برای خود را از او بپرسند، بسیار سخت و طاقت فرسا بود. لذا حکمت امام اقتضا می کرد آنان را برای وضعیت جدید که به زودی به آن دچار خواهند شد آماده سازد. قطع ارتباط مستقیم با شیعیان و امکان ارتباط از طریق نماینده ها و و کلا مهمترین اقدام در این راستا بود.

 

آغاز غیبت و ایجاد آمادگی های لازم

مسئله ی دیگر در این زمان معرفی جانشین امام به شیعیان است. لذا پس از تولد ایشان به مدت پنج سال امام حسن عسکری  فرزند خویش را به یاران نزدیک و شیعیان خاص خود نشان می دادند تا کسی به وجود ایشان تشکیک نورزد. اما برای جلوگیری از هرگونه خطر محتمل ایشان هرگز در ملا عام دیده نشدند. [8] سپس به مدت 69 سال ایشان به وسیله ی نواب خاص با شیعیان در ارتباط بودند. اما بعد از مرگ آخرین نایب یعنی علی بن محمد سمری ارتباط کاملا قطع گشته و غیبت کبری آغاز گردید.

غیبت از سخت ترین ابتلائات انسان و در واقع بدترین مجازات او در برابر گناهان و قدرناشناسی های او بوده و هست. ایتام آل محمد همان کسانی هستند که از امام خویش دور بوده و در عقب ماندگی حاصل از این دوری دست و پا می زنند. غیبت کبری در واقع آغاز غربت شیعه است. اساس حضور امام در میان مردم به دلیل هدایت و رسیدن افاضات ایشان به مردم است. پس هنگامی که چنین امکانی به کل از میان رفته است باید راه جدیدی جایگزین شود و حفظ جان امام اولویت دارد. در طول مدت غیبت کبری که تا به امروز به درازا انجامیده است، برکات امامت ایشان هرگز از شیعیان قطع نشده است.

امام پیش از غیبت به یاران خود تاکید داشتند که هرگاه کسی ادعای ارتباط با ما را داشت قطعا دروغگوست.[9] گویا ایشان به خوبی می دانستند در اثر به درازا کشیدن  مدت غیبت در میان شیعیان سواستفاده گرانی برخواهند خاست. آنان با استفاده از نشانه هایی از ایشان که در روایات ما و یا در سایر کتب آسمانی ذکر شده ادعای ارتباط با امام را داشته و به منحرف کردن مردم می پردازند.  افراد ساده لوح نیز با توجه به احساس فشار حاصل از ظلم، چنین ادعاهایی را باور می کنند.[10]

در زمینه ی برکات حاصله از وجود امام عصر نسبت به مردم می توان اشاره به هدایت های فکری دانشمندان و یا حتی مردم عادی اشاره کرد. اما مهمترین مسئله تاثیر تکوینی حضور امام به عنوان حجت خداوند برروی زمین است. خداوند در قرآن می فرماید: "ما خلقنا الانس و الجن الا لیعبدون" پس مهمترین انگیزه ی خلقت عبادت و شناخت خداوند است. که این شناخت میسر نمی شود مگر به واسطه ی فیض حجت خداوند. اکنون نیز تنها انگیزه ی خلقت آفرینش در حقیقت همان امام عصر غایب می باشد. و از همین روی است که واسطه ی فیض خداوند بر بندگان ایشان می باشد.

همچنین در اثر گذر زمان و ظهور فساد در زمین و بروز انحرافات و گرفتار شدن  مردم به انواع فتنه ها و ابتلائات، تغییرات و کژی هایی در دین خداوند حاصل می آید. این اتفاق می تواند امید و روشنایی را در سینه ی عالمان و عامیان از بین برده و آنها را نسبت به اموردینی سرد نماید. از همین رو تنها امید داشتن به ظهور امامی برحق که در سینه ی خود تمام تعالیم اصیل اسلام را به میراث دارد، آنان را از این سردی رهایی می بخشد.



[1] - کلینى، اصول کافى، تھران، مکتبة الصدوق، 1381 ه'. ق، ج 1، ص503

2- حاج شیخ عباس قمى، الأنوار البھیة، مشھد، کتابفروشى جعفرى، ص 15

[3] - حسن بن على بن شعبة، تحف العقول، الطبعة الثانیة، 1363 ه'. ش، قم، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرّفة، ص 487.

[4] - على بن عیسى الاربلى، کشف الغمّة، تبریز، مکتبة بنى ھاشمى، 1381 ه'. ق، ج 3، ص 197.

[5] -  ابن شھر آشوب، مناقب آل أبى طالب، قم، کتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص.

[6] - 68- طبسى، شیخ محمد جواد، حیاة الامام العسکرى، الطبعة الأولى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1413 ه'. ق، ص121

[7] -  على بن عیسى الاربلى، کشف الغمّة، ج 3، ص 207 - مجلسى، بحار الأنوار، ج 50 ، ص297.

[8] - 87- صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین، 1405 ه'. ق، ج 2، ص 384باب 38

[9] - 63- طوسى،الغیبة، ص 242 و 243.

[10] - 138- ابو الفرج الاصفھانى، مقاتل الطالبیین، نجف، المکتبة الحیدریة، 1385 -. ق، ص . 1