نمایش صفحات


الف ـ تعریف هنر
          هنر به لحاظ جوهرى و ذاتى ـ البته با اندکى تسامح ـ به دو قسم بخش‏پذیر
است:
          1 ـ هنر شهوى؛
          2 ـ هنر شهودى.

1 ـ هنر شهوى
          هنرى که در خدمت شهوت و هوس ونفسانیت انسان است، یعنى منشأ آن
نفسانیت و باز نمایاندن هوس‏هاست و خواهش‏هاى نفسانى غرض اوست،
هنر شهوى است.

2 ـ هنر شهودى
          هنرى که منشأ آن شهود و معرفت است، عرفان و ادراک حق است،
هنر اشراقى و شهودى است؛ هنر معنوى و مینوى است، زیرا متعالى‏ترین
نمونه‏هاى اثر هنرى همان توصیف‏هایى است که درباره مینو و بهشت و باغ برین در
قرآن کریم باز گفته شده و ما براى کشف هنر دینى و هنر اسلامى باید با این نگاه،
قرآن را مطالعه کنیم.
          مجموعا درباره توصیف بهشت، آنچه بیان شده است، هنرى است
و معمارى اسلامى هم عبارت از معماریى است که بر توصیف بهشت منطبق باشد،
مسجد محل تجلى مجموعه‏اى از هنرهایى است که مصداق مسلم هنر شهودى
و هنر مینوى است.
          به طور کلى «هنر» از سنخ خلقت، باز آفرینى و خلق دوباره است؛
به هر اندازه که هنرمند قادر باشد در بازآفرینى معنى و شى‏ء را کما هى بیافریند،
اثرش هنرمندانه‏تر خواهد بود، زیرا هنر نسخه دوم خلقت تلقى مى‏شود. نسخه اول
وجود حق تعالى است.

ب ـ توصیف هنر
          هنر را صاحبنظران، اشک روح، چراغ جان آدمى، مسیحاى عشق و تجلى
شیدایى شمرده‏اند و معتقدند آدمیان را بیش از آنچه از زبانشان مى‏توان شناخت،
در هنرشان جلوه گرند؛ براى هنرمند واقعى، همه هستى بانگ توحید و نغمه
آسمانى و صیقل ارواح است.
          هنرمند آنگاه که براى ارضاى غریزه زیبا دوستى و گرایش به جمال و کمال
به هنر روى مى‏آورد، در واقع به نداى فطرت پاسخ گفته است.
          هنرمند عدسى بزرگ کننده‏اى است که حقایق حیات را بزرگ مى‏کند.
حافظ مى‏گوید:

برهنگان طریقت به نیم جو نخرند
 قباى اطلس آن کس که از هنر عارى است

*     *     *
گر در سرت هواى وصال است حافظا
 باید که خاک درگه اهل هنر شوى*     *     *

عشق مى‏ورزم و امید که این فن شریف
 چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود

          از طرفى «پیام هنرمند با لذت هنرى قرین است، لذت هنرى، ما را از جهان
خاکى مى‏رباید و با جلوه‏اى غنى‏تر، سرشارتر و پر هیجان‏تر از هستى آشنا مى‏سازد
که خود، هشیارانه یا ناهشیارانه در هواى آنیم. لذت هنرى وجود روحانى ما را پر
مى‏کند و توقعات آن را هم بر ملا مى‏سازد. سیر و تأمل هنرى داروى معجزه آفرینى
است براى ملال زندگى است. نه آن ملال گذرا که خاستگاهش شناخته و مرزهایش
پیدا است. ملال محض که با بهروزى و خجسته روزگارى نیز همبر مى‏شود و ریشه
آن در خود زندگى است».
         حافظ باز هنر را این گونه توصیف مى‏کند:

عاشق و رند و نظر بازم و مى‏گویم فاش
 تا بدانى که به چندین هنر آراسته‏ام


مساجد نمایشگاه آثار هنرى اسلام
          در مساجد، نه تنها دین با هنر ملاقات مى‏کند، بلکه مهم‏ترین نمودهاى هنر
اسلامى، معمارى مساجد و ویژگى‏هاى بارز آن است.
          صرف نظر از نزهت معنوى، این بناهاى با شکوه در چشم هر مورخ نیز در
خور آن است که «گالرى‏هاى هنر اسلامى» تلقى شود. هنرمندان بى‏نام و نشانى که
تمام هستى خویش را وقف ساختمان مساجد کرده‏اند، از شوق مقدسى بهره‏مند
بوده‏اند. آنان با اشتیاقى وصف‏ناپذیر کوشیده‏اند تا بهترین تصور خود از زیبایى را در
این آثار مقدس جلوه و جلا بخشند.
          حقیقت این است که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبایى را که در
اطراف خویش مى‏دیده اگر آن را در خور عظمت و شایسته جلال و جمال خدا
مى‏یافته، سعى مى‏کرده است تا به هنگام فرصت، براى آن در مسجد جایى باز کند.
          در بناى بسیارى از مساجد، هنرهاى گوناگون با هم در آمیخته است.
          مجموعه‏اى از جلوه‏هاى هنرى را مى‏توان در مساجد مشاهده کرد که از آن
باید به «هنر پرستشگاهى» یا «هنر قدسى» به تعبیرى، یاد کرد.
          جلوه‏هاى هنر در مساجد فراوان است، همچون معمارى، مهندسى،
گچبرى، آجر کارى، موزائیک سازى، کاشیکارى، سفالگرى، سنگ تراشى،
مقرنس سارى، آئینه کارى، کنده کارى، منبت کارى، خاتم کارى، سنگاب‏سازى،
نگارگرى، خوشنویسى، تذهیب، پرتوپردازى، آواپردازى، فضا آرایى،
محوطه سازى، فرشبافى و گلیم بافى.
          در طول نسل‏ها و قرون و اعصار، در فاصله آفاق گوناگون، هنر اسلامى
ملجئى پاک‏تر و نمایشگاهى امن‏تر از مسجد نشناخته است و اشتراک مساعى اقوام
و امم گوناگون اسلامى در تکمیل و تزیین مسجد با وجود حفظ خاصیت‏هاى ملى
و محلى، نوعى بى تعلق را در معمارى اسلامى سبب شده است، که البته با تمدن
و فرهنگ اصیل اسلامى مناسبت تام و تمام دارد و از مفاخر معنوى مسلمین
به شمار مى‏رود.
          ترکیب مناسب مجموعه همین عناصر است که ابنیه اسلامى را در شام،
مصر، هند، اندلس و در عراق و ایران و در همه جا، قدرت و جلالى افسانه‏آمیز
مى‏بخشد. همین مایه تناسب و هماهنگى است که «قصر الحمراء» را در «غرناطه»
از وراى غبار قرن‏ها هنوز چنان جلوه و شکوهى بخشیده است که گویى به گفته
«ویکتور هوگو» شاعر فرانسوى: «آن را جنى‏ها مثل رؤیایى زر اندود و آکنده از آهنگ
ساخته‏اند.» یا بناى «تاج محل» را در «آگره» با چنان تناسبى از زیبایى و ظرافت
سرشار کرده است که هنوز هر مورخ تیز بین امروز مى‏تواند درباده این رؤیاى
مرمرین که به یاد مرگ و زندگى یک ملکه مسلمان هند بنا شده است، بگوید:
«اگر زمانه عقل و هوش مى‏داشت، شاید هر چه جز تاج محل بود منهدم مى‏کرد
و براى تیمار دل آدمى این نشان گرانمایه شرافت انسانى را بر جاى مى‏نهاد».
          از آنجا که هنر با «نماد» آمیخته است و نمادها ماهیت و جوهر هنر را تشکیل
مى‏دهند، لذا مجموعه‏هایى از هنر که در استخدام مسجد قرار گرفته، فراوان است
و به نوبه خود پیام دارد، از این رو نمادهاى معنى دار به شمار مى‏رود.
          در هنر معمارى در مساجد، خطوط عمودى، افقى و منحنى، معنى دارند،
ساخت گنبد، محراب، گلدسته‏ها، ستون‏ها، منبرها و مقرنس‏ها، همه و همه نوعى
پیام را به مخاطب القا مى‏کنند، آنهم پیامهاى جاودانى، فضاهاى باز نیز نمادهاى
دیگرى هستند که در ساخت مسجد مد نظر بوده‏اند.
          نوعا رنگ‏هاى که در ساختمان مساجد نیز به کار رفته است، همسانى خاصى
را نشان مى‏دهد، از قبیل: آبى، فیروزه‏اى، لاجوردى، کبود، سبز، پرتقالى و زرّین،
که این رنگ‏ها بیشتر در هنر مسجد و نگارگر و تزهیب‏ها و سایر مقوله‏هاى هنرى
به استخدام در آمده‏اند و صد البته که پیام دارند.
          همچنین خط نوشته‏ها، نوع آنها و نوع آنها و نوع خطوط برگزیده،
خطوط کوفى، که بیشتر در مساجد کهن استفاده شده و بعدها خط نسخ و ثلث ابداع
شده و سرانجام خط نستعلیق نیز به کار رفته است. از جمله نمادهاى دیگر،
نماد نباتات گیاهى است که در تصویر سازى مسجد به کار رفته است و البته نقش‏ها
و تمثال‏هاى ذى روح در مساجد اسلامى خلاف کلیساها، کاربرد ندارند.
          در گذشته، در اسپانیا، سبک معمارى متداول در ایران و شام، به نام
«سبک مراکشى» شهرت یافت. بعدها فاتحان نصارى قسمتى از مساجد اندلس را
کلیسا کردند. قلعه الکازار ـ شکل فرنگى شده «القصر» ـ که در اشبیلیه به وسیله ـ
«ابو یوسف یعقوب» بنا شده، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و «ایزابلا» واقع شد.
          «قصر الحمراء» که مجموعه‏اى است زیبا از باغها، قصرها و حیاط‏ها
و استخرها و ایوان‏ها در کمال شکوه و زیبایى، در «غرناطه»، نمونه‏اى از افراط در
تزیین تجمل برخى مسلمین است که عاقبت آن در کلام «شارل پنجم» که آن ایوان را
دیده و با نظر عبرت نگریسته گفته بود: «بیچاره آنکه این‏همه را از دست داده‏است».
          در هند، این معمارى باز چنان وحدت و اصالت خود را حفظ کرد که به گفته
بعضى مؤرخان، انسان وقتى بناى تاج محل را در آنجا مى‏بیند، نه در ایران
یا اندلس، دچار حیرت مى‏شود، اما از حیرت وقتى بیرون مى‏آید که متوجه مى‏شود
دیار اسلام است نه هند و اندلس، یعنى همه جاى آن وحدت است
ـ وحدت اسلامى ـ چنانکه هنوز قطع منار دهلى با 250 پا ارتفاع بعد از هفت قرن
حکایت از قدرت و عظمت اسلام دارد که چگونه با طبیعت به مقابله برخاسته
است و در سرزمین هند وان عظمت خود را به رخ مى‏کشد، گرچه گه گاه با خشونت
و قساوت امثال «قطب‏الدین ایبک» همراه شده است.
          هنر اسلامى در مساجد همچون فرهنگ اسلامى، هم از حیث مواد تنوع
دارد، هم از حیث تکنیک، حتى نقاشى و مجسمه سازى و موسیقى هم با آنکه با
کراهت، اگر نه حرمت تلقى مى‏شدند، در محیط تسامح‏آمیز اسلامى، فرصتى براى
نشو و نماى خویش پیدا کرده‏اند.
          موسیقى‏درهنر مذهبى و دینى کلیسا، سخن آخر را مى‏گوید، اما در هنر دینى
و مکتبى مسجد چنین نیست، لکن سایر هنرها و نمادها در استخدام مسجدند.
          نکته مهم اینکه هنر اسلامى در همه زوایاى زندگى ما ریشه دوانده است.
برخلاف برخى ملت‏ها و ادیان که در گوشه موزه‏ها و زوایه گالرى‏ها و نمایشگاه‏ها
قرار داده شده تا برخى تماشاچى به دیدن آنها بروند.
          هنر اسلامى نه تنها در مسجد بلکه در متن زندگى مردم جریان دارد، در خانه
و مسکن، بازار و مدرسه و مسجد و منبر و محراب و قرآن و حدیث و در قلمرو
خطاطى آیات و ادعیه و قرائت قرآن و تعزیه و سوگوارى و مدح و مصیبت و کتابت
و صحافى و تجلید و تذهیب و لباس و پرده و ظروف و فرش و کفش و شمشیر و زره
و در و دیوار و حتى غلیان و قلمدان و سرانجام در همه جا رخنه کرده است.
این امر به آن سبب است که هنر دینى از «حس اجتماعى فراگیر» تغذیه مى‏شود که
آن: «اسلام» است و زمینه کارش هم گسترده و گستره این حس اجتماعى است.
          بدیهى است اگر ما در حفظ مساجد و هنرهاى به کار رفته در آنها، کوتاهى
کنیم آیندگان بر ما نفرین خواهند کرد که چنین گوهرها و هنرهاى گران‏بهاى جوشیده
از متن مردم و دین را به آسانى و بدتر از آن به تقلید از غرب از دست داده‏ایم.
          «نیلوفر آبى» در ساخت مساجد زیاد مشاهده مى‏شود، گو اینکه «نیلوفر آبى»
جنبه سمبلیک و نمادین جهانى دارد؛ به این معنا که کلیه مذاهب نیلوفر آبى را
مقدس مى‏شمارند، حتى در بودائیسم و هند وایسم نیز این گونه است.
دین‏هاى ساخته شده دست بشر و دینهاى جعلى همچون بهائیت و بابیت
«نیلوفر آبى» را مقدس مى‏دانند. از این رو بزرگترین معبدى که بهایى‏ها در جهان
دارند، یک «نیلوفر آبى» در دهلى‏نو است.
          تاک و مونیز در هنر مسجد جایگاه ویژه‏اى دارد، گل بوته‏ها و اشجار نیز که در
لسان قرآن مفاهیم ویژه‏اى دارند، در هنر مسجد به کار رفته‏اند.
          قدر مسلم آنجه هنرمندان مسلمان در طول تاریخ در زمینه‏هاى گوناگون هنر
پدید آورده‏اند، نمى‏تواند هنر اسلامى تلقى شود و مهر اسلام بر پاى آن حک شود،
اما به طور کلى هنر مسلمین که زمینه‏اش حیات فردى و اجتماعى مردم بوده
به اشکال گوناگون از جمله در معمارى و ساختمان مساجد بروز کرده است.
          و اما نتیجه‏اى که از این مبحث مى‏توان گرفت این است که: تمدن اسلامى
به طور اجمال هنرى پدید آورده است که همواره جایگاهى مهم و مرکزى داشته
چشم‏انداز و نگرش اسلام مبتنى بر بُعد زیبایى در زندگى را تداعى کرده و بنابر همان
حدیث مشهور: «ان اللّه‏ جمیل یحب الجمال»، زیبایى و نیکى را به خود ذات بارى
مربوط ساخته است. تأکید بر مراعات آداب و پاکیزگى دینى و حیات روزمره و نیز
دستورهاى صریح قرآن به درک زیباییهاى خلقت و همه آنچه خداوند آفریده است،
به وضوح عنایت جدى اسلام را به زیبایى نشان مى‏دهد. اگر به پدیده‏هاى تمدن
اسلامى از معمارى و شهرسازى و ساختمان مساجد تا شعر و سایر صور ادبى،
توجه کنیم اهمیت هنر را در جهان اسلام خواهیم دید.
          شاهکارهاى بزرگ هنرى و هنر اسلامى همچون مساجد در اسپانیا، قاهره،
سمرقند، استانبول، اصفهان و سایر جاها، ناشى از روح وحى اسلامى و طنین
و جوهر همان روح است. این بناها عینى‏ترین و روشن‏ترین پیام اسلام را در
هماهنگى و تناسب و صفا و آرامش خود متبلور ساخته است.
          هنر اسلامى در مساجد، در طول قرون و اعصار متمادى، محیطى فراهم
آورده که در آن مسلمین با به یاد داشتن دایمى خداوند و با عنایت و تأمل در باب
زیبایى که نهایتا فقط ناشى از خداوند است که به مفهومى مطلق زیبا (الجمیل)
است، زندگى و کار کنند. هنر اسلامى مستقیما با روح قرآن و وحى اسلام مرتبط
است، و اجتناب آن از عرضه هرگونه صورت شمایل سازانه یا تمثال پردازانه‏اى از
الوهیت به همین دلیل است.
          این هنر برنا پایدارى این جهان و جاودانگى ماوراى آن تأکید دارد. هنرى که
در معمارى مساجد به کار رفته در پى مربوط ساختن هنر با زندگى روزمره مردم
بوده است.
          رایج‏ترین تعابیر و الفاظى که در زبان عربى براى اطلاع بر مفهوم «هنر» به کار
رفته است، یعنى تعابیرى همچون «صناعه» و «فن» نه تنها بر هنر به معناى غربى این
اصطلاح نیز دلالت مى‏کرده، بلکه معناى انجام دادن خوب و صحیح هر امرى را نیز
مى‏رسانیده است. علاوه در این اسلام همواره بر رابطه نزدیک «هنر و دانش» تأکید
ورزیده و سفارش مکرر و پر سابقه بسیارى از استادان هنر و صنایع دستى در جهان
اسلام بر این که هنر ناشى از ازدواج «فن» و «حکمت» است نیز همواره مؤید این
معنا بوده است.
          آنچه را که هنر اسلامى از تمدن‏هاى گوناگون همچون «ایران باستان»
و «بیزانس» وام گرفته است، در پرتو وحى قرآنى دگرگون ساخته و از آنها اشکال
و صورت‏هاى هنرى کاملاً متمایزى پدید آورده است که مظاهر و شواهد آن را
مى‏توان در سرزمین‏هاى دیگر از شرق تا غرب، دید.
          متأسفانه جوان مسلمان امروز آگاهى زیادى از معمارى اسلامى و هنر
اسلامى در مساجد ندارد. نخستین گامى که هر جوان مسلمان در این زمینه باید
بردارد، این است که با سنت هنرى خاص خود که بر مراتب ارزشى و فلسفه هنر
خاصى، متفاوت از مراتب ارزش‏ها و فلسفه هنر موجود در غرب مبتنى است،
آشنا شود. این مهم نیز از وظایف همگانى است که در مسیر آشنا ساختن جوانان
مسلمان گام‏هاى اساسى بردارند، چرا که جوان مسلمان باید غناى سنت هنرى
سرشار اسلامى در معمارى مساجد را بشناسد تا بتواند انتقادات معتقدان متجددى
را که گمان مى‏کنند همه تمدن‏ها باید هنرهاى یکسان یا سلسله مراتبى مشابه داشته
باشند و مدعى‏اند اسلام هیچ‏گونه هنر تجسمى و موسیقى نداشته است،
پاسخ گویند.
          جوان مسلمان چنانچه از مواریث هنرى خود و اهمیت و غناى آن آگاه باشد،
مى‏تواند همواره مقابل چنان اعتقاداتى بایستد و بگوید که اگر اسلام هنر
پیکره‏سازى پدید نیاورده یا همان اهمیتى را براى نقاشى قائل نبوده که غرب قائل
است، در عوض ، هم نیل به ژرفا و شکوه هنر اسلامى و معمارى مساجد قاصر
نمانده است. وانگهى به استثناى پیکره سازى که در شرع اسلامى، مانند یهودیت،
حرام است، اسلام در محدوده هنر غیر شمایل نگارانه‏اى که هر گونه تمثال سازى
ونقاشى از صورتهاى خیالى الوهى را منع کرده است، عالى‏ترین شکل هنر را عملاً
در همه مقولات متصور هنر، بخصوص در زمینه معمارى و بالاخص در مساجد
پدید آورده است.