نمایش صفحات


 درونى
1 ـ خانواده
          خانواده نهادى است که پایه سعادت یا شقاوت انسان در آن پى ریزى شده
و از آن نشأت گرفته است؛ خوشبختى یا بدبختى آینده و سرنوشت افتخارآمیز
یا نکبت در خانواده رقم مى‏خورد؛ به همین سبب بخشى از عوامل و موانع جذب
جوانان به مساجد، ریشه در کانون خانواده دارد که از جمله موانع جذب جوانان
به مساجد، مى‏توان این موارد را نام برد:
          الف) والدینى که خود به ظاهر مسلمان‏اند ولى عملاً پایبند به احکام
و تکلیف‏هاى دین نیستند و در عمل بى‏اعتنا هستند این والدین با مراکز مذهبى
و برنامه‏هاى دینى و مساجد بیگانه‏اند و قهراً فرزندانشان هم برابر عملکرد و سیره
آنها مشى مى‏کنند و نوعاً شخصیت فرزندان چنین خانواده‏هایى جداى از دین شکل
مى‏گیرد.
          ب) معاشرت‏ها و مهمانى‏هاى خانوادگى و خویشاوندى و دوستان،
اختلاط‏هاى نامشروع و ضد اخلاق، بى‏بند وبارى و مراعات نکردن ضوابط
و حدود شرعى در معاشرت‏هایى که زمینه‏ساز فساد و آلودگى است. نوجوان
و جوان در سنى است که آزادى مطلق و لذت‏گرایى و بى‏بند و بارى و ارضاى غرایز،
موافق با طبع اولیه و طبیعت اوست و چون دین و مراعات اصول اخلاقى او را
محدود و مقید مى‏کند با طبع اولیه او سازگار نیست، پس قهراً تمایلى به ورود
به مسجد یا هر مرکز دینى از خود نشان نمى‏دهد و این‏گونه معاشرت‏ها در چنان
خانواده‏هایى با نتایج تخریبى که در پى دارد، راهنمایى‏ها و تلاش‏هاى عوامل
سازنده بیرونى را هم خنثى و بى‏اثر مى‏کند.
          ج) بى‏توجهى و حساسیت نداشتن والدین مسلمان و متدین درخصوص
تربیت دینى و تکلیف‏هاى الهى فرزندان. که نه تنها از همان سنین پایین بچه‏ها
را به انجام دادن فرایض و حدود الهى عادت نمى‏دهند و تشویق نمى‏کنند،
چنانچه فرزندان نیز از دیگران یا جاهاى دیگر اثر پذیرفته باشند و در امر دین اهتمام
ورزند، والدین از بى توجهى یا به بهانه اینکه الآن برایشان زود است و یا اکنون برآنها
واجب نیست، فى المثل: با نماز، روزه، حجاب و غیره فرزندان، مخالفت مى‏کنند.
          همین بى‏توجهى والدین در سنین پایین فرزندان و بى‏توجهى خانواده در
پیوند دادن فرزندان خود به مسجد، و مأنوس کردن با بچه‏هاى مسجد و انجام ندادن
تکلیف‏هاى دینى از آغاز، سبب مى‏شود که این فرزندان در سنین بالا با مساجد
و مسائل دینى بیگانه شوند، یا اگر تمایلى در آنها پدید آید، عملاً براى آنها سخت
است که با مسجد انس گیرند و به تقیّدات دینى پایبند باشند این گونه افراد فکر
مى‏کنند در صورت تمسّک به مسائل دینى، در میان دوستان‏شان خجل‏خواهندشد.
          د) اختلاف والدینى که خود را متدین و پایبند به قیود مذهبى و احکام دین
مى‏دانند، ولى در محیط خانه، گاه نزد بچه‏ها دعوا و مشاجره و توهین و غیره
به یکدیگر روا مى‏دارند، پدر و مادر برخى احکام دین را بر سر هم چماق مى‏کنند
و نتیجه این گونه برخوردهاى منفى و نامناسب، علاوه بر آثار سوءعدیده در روح
و روان و اعصاب بچه‏ها، بدبینى و تنفر از مراکز دینى، از جمله مسجد را،
در پى خواهد داشت.
          هـ) زمینه‏سازى نکردن به منظور ایجاد آمادگى و پذیرش در نوجوان و جوان
که گاه ممکن است جاذبه برنامه‏هاى تلویزیون یا بازى فوتبال و یا غیره، بیش از نماز
اول وقت یا ورود به مسجد براى استفاده از برنامه‏هاى آن باشد.
          و) تحمیل‏ها در اداى تکالیف‏هاى دینى بى‏آنکه فرزندان توجیه شوند،
آن هم بدون در نظر گرفتن استطاعت و ظرفیت جسمى و روانى یا حال و نشاط
و وقت کافى آنها و سوء استفاده از حیا و رودربایستى‏ها در آن تحمیل‏ها.
          براى نمونه یک نویسنده ضد مذهب مسیحى علت بیزارى و تنفر خود را از
مذهب مسیحیت و کلیسا همین تحمیل‏هاى نامعقول و غیر منطقى ذکر مى‏کند.
          ز) وجود تناقض در رفتار و کردار والدین که الگوى فرزندانشان هستند.
          ح) ممانعت از ورود فرزندان به مسجد و تبلیغ سوء علیه روحانیون و دین
و ایجاد حس بدبینى و القاى باورهاى غلط به جوانان و نوجوانان و دلسرد کردن آنها
از حضور در مساجد و غیره.

2 ـ محیط‏هاى آموزشى
          الف) ناهماهنگى تربیتى بین خانه و مدرسه.
          ب) تضاد در متن برنامه‏ها و ناهماهنگى در نظام آموزشى و محتویات کتب
درسى و آنچه در کلاس‏ها مطرح مى‏شود.
          ج) نبودن امکان لازم و مناسب مانند کتاب، نمازخانه مناسب،
نماز جماعت، جلسات دینى و فوق برنامه‏هاى جذاب و مفید و اقناع کننده
با کمبود حضور مبلغان لایق و آگا به مناسبت‏هاى مختلف در محیط‏هاى آموزشى،
جلسات پرسش و پاسخ و غیره.
          د) منحصر بودن فعالیت‏ها و آموزش‏هاى دینى به معلمان و مربیان دینى
یا گروه معارف دانشگاه‏ها.
          هـ) ناتوانى علمى یا بى‏حوصلگى یا آشنا نبودن با شیوه‏هاى صحیح آموزشى
و هنر معلمى برخى معلمان و مربیان و استادان در محیط‏هاى آموزشى به ویژه در
آموزش‏هاى دینى و پاسخ‏گو نبودن به نیازهاى فکرى و فرهنگى و فطرت
حقیقت‏جویى، پى‏جویى و کنجکاوى نوجوانان و جوانان که بتدریج حالت دین
زدگى در دانش‏آموزان و دانشجویان پدید مى‏آورد.
          از آن طرف جوانان ما اگر با وجود خلأ فکرى و مذهبى با متولیان مکتب
و بینش مواجه شوند که به گونه‏اى جذاب با برخوردهاى زیبا و عاطفى و... نیاز او را
به صورت دیگرى پاسخ دهند طبیعى است که جذب دیگران خواهند شد.
          و) القاى ناهماهنگى دین و علم و اصرار بر متضاد بودن آن دو از جانب
برخى آموزگاران و استادان بى‏تعهد.
          ز) بدآموزى، مغلطه‏کارى، تبلیغات سوء و تلقینات ناصواب.

3 ـ جامعه
          الف) دوستان ناباب و معاشران ناصالح.
          ب) آلوده بودن جو عمومى حاکم بر جامعه و محیط ناامن فکرى و فرهنگى
براى جوانان.
          ج) فشار و تحصیل کارى نامعقول و توجیه نشدنى.
          د) سوء عملکرد دستگاه‏هاى اجرایى و نیروهاى انتظامى در برخى از
برخوردها با افراد خاطى و مسئله دار.
          هـ) تناقض در گفتار و رفتار برخى مسئولان و کارگزاران نظام اسلامى.
          و) آزادى‏هاى بى‏حد و حصر و سوء استفاده فرصت‏طلبان و مسامحه
مسئولان در نظارت و برخورد قانونى با مسائل.
          ز) کمرنگ شدن تدریجى معنویت در جامعه و گرایش شدید به مادّیات،
حتى در میان مسئولان و کارگزاران، ارزش بودن مادیات و بى‏توجهّى به معنویات که
این بیمارى با تأسف در ازدواج و انتخاب شغل و موقعیت‏هاى اجتماعى،
به نحو بارزى نمایان مى‏شود و هیچ‏گاه به معنویات توجهى نمى‏شود.
          ن) جشن‏هاى عروسى در منازل و تالارها که گاه در خیابان‏هاى شهر هم
به شکل زننده‏اى مشاهده مى‏شود.
          ح) بى‏ضابطگى و نظارت نکردن جدى بر ورود ارمغان غرب: لباس‏هاى
نامناسب و نوارهاى ویدئویى ضد اخلاق و فضیلت، مجلاتى با عکس‏هاى
مستهجن، مسافرت به کشورهاى خارجى به ویژه غرب و تأثیرپذیرى از آن
و گشت‏هاى سیاحتى و رفت و آمدها.
          ط) صف‏بندى‏هاى اجتماعى و احزاب سیاسى، گروه‏هاى انحرافى مانند
تکنو، متالیکا و غیره که هر یک مرام و تفکر و برنامه ضد اخلاقى خاصى دارند
و دام و تله‏اى براى شکار نوجوانان و جوانان معصوم بى‏خبر هستند. هدف این
گروه‏ها به انحراف و فساد کشاندن آنان است.
          این‏ها آزادانه در جامعه فعالیت مى‏کنند و سبب خودآزارى و سادیسم
و مزاحمت و جنون و رشد فساد و برهم زدن امنیت جامعه و منکوب ساختن
حیثیت اجتماعى و عفت عمومى مى‏شوند و با تأسف مسئولان امر نیز از آنها
جلوگیرى نمى‏کنند.
          اگر کسانى هم به لحاظ احساس مسئولیت، واکنش نشان مى‏دهند و با آن‏ها
برخورد کنند، در محاکم قضایى نه تنها با آنها برخورد قانونى معقول و جدى
نمى‏شود و محکوم نمى‏گردند، بلکه آمر به معروف و ناهى از منکر، خود دچار
مشکل مى‏شود که جداً جاى تأسف است که گاه آن چنان بى‏اعتنا و ساکت
و غافلیم، چه دولت و چه مردم حزب اللّه‏ متدّین، که انگار افراد منحط و فاسد
و مخالف در کشور وجود ندارند، ما ناخواسته در عمل آنها را تأیید و عملکردشان را
نادیده مى‏گیریم و باعث مى‏شویم تا جوآنها به دام آنها گرفتار آیند، چگونه مى‏توان
انتظار داشت جوان بى‏تجربه در سنى که تمایلات و گرایش‏ها و خواسته‏ها،
به شدت در باطن او وجود دارد، پاک و سالم بماند و به فضیلت‏ها رو کند و در
مجسد معتکف و در آنجا پرورده شود؛ حال آنکه در کوچه‏ها و خیابان‏ها به هر سو
مى‏نگرد، شاهد صحنه‏ها و مظاهرى است که به هیچ وجه درخور نظام و شئون
اسلامى نیست.

4 ـ خود فرد
          الف) از جمله موانع جذب جوانان به مسجد و گریز از مراکز دینى و از
مهمترین ادلّه بى‏علاقگى به امور مذهبى یا تنفر از دین و گرایش به پوچى و انحراف
در جوانان، فقدان جهان بینى مطلوب و نداشتن بینش صحیح است، اگر باورها در
انسان منفى، سراب گونه و غلط باشد، طبیعى است که اعمال و کردار مبتنى بر آن
باورها، صحیح و متکامل و سعادت آفرین نخواهد بود، چون از حرکات، سکنات،
کردار، کنش‏هاى رفتارى و جلوه‏هاى عملى فرد که نمودى از باورهاى درونى اوست
و حتى از طرز لباس پوشیدن، سخن گفتن، ژست گرفتن و استخدام کردن واژه‏ها در
محاورات روزمره فرد مى‏توان به سهولت به عقاید و باورهاى او پى برد؛ مثلاً کسى
که خدا و قیامت را باور داشته و در حقیقت انسانى وارسته و مؤمن است، ایمان
و باورهاى دینى و مذهبى خود، حتّى در ظاهر اعمال، رفتار، حرکات، سکنات،
نگاه و برخورد و مراوده و معاشرت‏هاى او اثر مى‏گذارد؛ فى‏المثل از پوشش
نامناسب و حضور در مجامع یا از ورود به مواضع اتهام و موارد احتمال لغزش و گناه
پرهیز و خوددارى مى‏کند؛ چرا که آنها را با شخصیت خود سازگار نمى‏بیند
و تناسبى بین خود و آن نحو پوشیدن یا ورود در مکانهاى نامناسب و آلوده،
احساس نمى‏کند. چه بسا ممکن است از لحاظ احساسات فردى و گرایش ذاتى
و زیبایى گرایى، با آنکه به زیبایى مى‏اندیشد و خودنمایى و زیبایى را دوست دارد،
از وسائل زینتى و آرایش زننده و تبّرج صرف نظر و از پوشش نامناسب و دون شأن
خود و مدگرایى پرهیز نماید.
          و یا بالعکس شخصى به دلیل مدگرایى و تقلید، از چیزى که مناسب
شخصیت او نیست و براساس همان باورهاى غلط درونى اوست به گونه‏اى
نامناسب لباس بپوشد و در کوچه و خیابان ظاهر شود و با زبان پوشش و لباس
باورهاى غلط خود را به رخ دیگران بکشد و فخر و خودنمایى کند، زیرا آنچه براى
او مهم است، مدگرایى بر اساس بینش و اندیشه‏هاى غلط است.
          فرض کنید خانمى که مانتوى بلند و مناسب مى‏پوشد ولى نه براى مراعات
حجاب و حفظ گوهر عفاف یا مردى که صورت خود را با تیغ نمى‏تراشد و ریش
مى‏گذارد ولى نه به جهات شرعى و مانند آن، بنابراین عقاید و باورهاى درونى فرد،
او را تعدیل و کنترل یا افسار گسیخته و بى‏بند و بار مى‏سازد. این است که مى‏گوییم
باورهاى صحیح و بینش مطابق با حقیقت مى‏تواند جوان را در مسیر هدایت
و تکامل قرار دهد و همان باورهاى صحیح و حق، پلیس و محافظ درونى مطمئن
براى او باشد و او را صیانت کند.
          ب) شکست‏ها و سرخوردگى‏ها و کمبودها و عقده‏هاى روانى.
          ج) اثرپذیرى از تبلیغات سوء علیه اسلام و روحانیون.
          د) برداشت غلط از دین و نداشتن بنیان و مایه علمى لازم (علم دین)
و شناخت ناقص و غیراصولى از مذهب و فلسفه دین.
          هـ) نداشتن معرفت لازم (ولو به اجمال) به فلسفه و رموز احکام دین
و دستورهاى الهى؛ شخص با دید سطحى و اندیشه ابتدایى تصوّر مى‏کند
دستورهاى دینى اعماق پوچ و بى‏فایده است پس نباید به آنها عمل کرد.
          امیرالمؤمنین  علیه‏السلام مى‏فرمایند:
     «النّاس اعداء ما جهلوا».
          با تأسف از این لحاظ نیز اندیشمندان آگاه و نویسندگان و محققان آثار مدون
چندانى ارائه نکرده‏اند که بتواند پاسخ‏گوى نفس نقاّد و ذهن پویاى نسل جوان تشنه
و تحصیل کرده جستجوگر باشد.
          بى‏اطلاعى از مفاهیم ارزشى اسلام و روى آوردن به توهمات و تخیلات
و رمان و مجلات و جراید ورزشى و قهرمان‏پرستى و حقیقت‏گریز و خواند
داستان‏هاى افسانه‏اى و فرار از مسئولیت و پرکردن اوقات فراغت با آنها و خلاء
فکرى و کمبودهاى روانى جوان را به ورطه فساد اخلاقى مى‏کشاند که عاقبت او را
با مسجد و آثار حسن آن و ارزش‏ها انسانى بیگانه مى‏شد و از او موجودى غیرآنچه
در فلسفه آفرینش مطرح شده و مدنظر بوده بار مى‏آورد.

5 ـ مسجد
          و اما موانع جذب جوانان به مساجد که از خود مسجد ناشى مى‏شود عبارت
است از:
          1 ـ متنوع نبودن برنامه‏هاى مساجد که اغلب یکنواخت، کسالت آور و خسته
کننده است و ناآشنا بودن گردانندگان آن با شیوه‏هاى جذب جوانان و فنون تبلیغ در
مقابل متنوع و جذاب بودن برنامه‏هاى بیرون نظیر باشگاه‏هاى ورزشى، ویدئو،
ماهواره و غیره؛ باید اذعان داشت که:
          2 ـ منطبق نبودن برنامه‏هاى مساجد با نیازهاى فکرى و فرهنگى جوانان
و مناسب نبودن وضع زمان و مسائل روز
          3 ـ تکرارى بودن حرفها و سخنان روحانیان در موضوعاتى خاص که جوان
احساس مى‏کند اگر در مسجد حضور یابد بهره‏اى نخواهد برد.
          4 ـ طرح نکردن مسائل  جوانان و حلّ مشکلات آنان.
          5 ـ عدم ارائه برنامه‏هاى مناسب و مطرح نکردن دو عامل مهم:
          الف) آثار و فواید مسجد و برکات آن و ویژگى‏هاى فرد اهل مسجد.
          ب) آثار سوء و پیامدهاى منفى گریز از مساجد و دورى از آن و خصوصیات
فرد بیگانه با مساجد.
          6 ـ اختصاصى شدن تدریجى برخى مساجد تنها براى قشر پیران و احساس
غربت و حقارت براى جوان، که اینجا دیگر جاى او نیست.
          7 ـ گاه موانع حضور جوانان در مساجد، فصلى و مقطعى است؛ نظیر همزمان
بودن ایام ماه مبارک رمضان یا محرم و غیره با اوقات امتحانات و پایان ترم
دانشگاه‏ها، که باید مسئولان آموزش و پرورش تمهیداتى به کار گرفته و چاره‏اى
بیندیشند.
          9 ـ طولانى بودن نماز جماعت و سخنرانى، و به تأخیر انداختن
کارهاى واجب.
          10 ـ برپایى فعالیت‏هاى فرهنگى مساجد در ایام خاصى از سال، نظیر ماه
مبارک رمضان یا ماه محرم با روزهاى عید یا وفات امامان معصوم علیهم‏السلام و مجالس
ختم؛ که براى جوانان عادت همیشگى نمى‏شود.
          11 ـ محل درآمد بودن مسجد براى بعضى از روحانیان که سال‏ها
امام جماعت مسجد خاصى بوده‏اند و حرف جدیدى براى گفتن ندارند و زحمت
تحقیق و مطالعه و بیان مطالب جدید به خود نمى‏دهند.
          12 ـ وضع نامناسب لباس و شکل ظاهرى امام جماعت یا مبلّغ اسلامى که از
لحاظ روانى خود شایند جوانان نیست و ایجاد تنفر مى‏کند.
          «دیل کارنگى» در کتاب «آئین سخنرانى» از جمله زمینه‏هاى مهم همین
آراستگى ظاهر را ذکر مى‏کند.
          چه اینکه سیره نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، امامان معصوم علیهم‏السلام و علماى بزرگ وارسته،
علاوه بر پیراستگى باطن، مراعات نظافت و آراستگى قیافه و ظاهر نیز بوده است.
          13 ـ وجود تناقض در گفتار و کردار و اعظان دین است که در محراب و بالاى
منبر یک طور و در خلوت طور دیگر عمل مى‏کنند.
          14 ـ مشاهد ضعف‏ها در وابستگان درجه اوّل امام جماعت (همسر
و فرزندان و مادر و پدر) و افراد تحت تکفل او؛ «و انذر عشیرتک الاقربین».
          15 ـ وجود هیئت امنا و خادمان تند و خشن و بداخلاق و مستبد در مسجد
که دافعه قوى دارند.
          اعمال روش‏هاى خشک و مستبدانه در آموزش‏هاى مذهبى و به کارگیرى
شیوه‏هاى غلط تعلیمى و درخواست اطاعت کورکورانه و بى قید و شرط که موجب
بى علاقگى و دلسردى از دین و مراکز دینى مى‏شود.
          17 ـ مراعات نکردن عفّت کلام و بکارگیرى واژه‏ها و کلمات نامناسب
و سوء تفاهم برانگیز و دون شأن مبلّغ اسلام، در سخنرانى‏ها و مراعات نکردن ادب
در گفتار و نگاه و نداشتن برخورد زیبا از لحاظ روانى در جذب مخاطب بسیار
مؤثر است.
          18 ـ وجود افسانه و اساطیر و موهومات و خرافات و شبهات و تحریفات
به اسم مذهب در تبلیغات که سبب بدنامى و کاستن جاذبه دین در اذهان مى‏شود.
          19 ـ کج فهمى در دین و تبلیغات ناقص و بد معرفى کردن دین به مردم
و بدآموزى و افراط.
          20 ـ ناآشنایى با روان‏شناسى تبلیغات، موقع نشناسى، نداشتن حسن
انتخاب و کج سلیقگى در طرح مطالب در برخورد؛ مردم
          21 ـ وجود امامان جماعت در مساجد که صلاحیت علمى و توان تبلیغى،
اخلاقى، سیاسى و اجتماعى لازم را ندارند و کسانى که خوشنام و خوش سابقه
نیستند و تبلیغ و امامتشان به دل نمى‏نشیند.
          22 ـ تشخیص ندادن درد و نداشتن درک صحیح از روان‏شناسى دوره جوانى
و بیگانه بودن با دنیاى جوانان و ندانستن زبان آنها و ناتوانى در طرح ارزش‏ها
و مجاب ساختن آنان و متقاعد کردن و پاسخگو بودن به سؤالات آنان، رمز موفقیت
استاد «شهید مطهرى» در بیان و بنان و نفوذ در میان قشر جوان و تحصیل‏کرده،
همین دردشناسى و آشنا بودن با نیاز و زبان مخاطبان خود بود.
          23 ـ القاى ترک لذت و بهره نبردن از مواهب و نعمت‏هاى الهى و پرهیز از
شیک‏پوشى و آراستگى به اسم دین و تلقین اینکه دین‏دار واقعى نباید بخندد،
لذّت ببرد و شیک بپوشد.