نمایش صفحات

 

          در اصطلاح روایى، تمام روى زمین، مسجد و سجده‏گاه انسان است.
رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

     «جعلت لى الارض مسجدا و طهورا».[1]

    «زمین براى من سجده‏گاه و پاک کننده است».

          «قاضى عیاض» گفته است مسجد بودن کل زمین از خصایص امت مسلمان
است، زیرا امت‏هاى پیشین جز در مکانى که یقین به طهارت و پاکى آن داشتند
نمى‏توانستند در جاى دیگر نماز بگذارند، لکن امت مسلمان در همه نقاط زمین
مى‏توانند نماز بگذارند، جز در مکان و جایى که به نجاست و ناپاکى آن یقین و جزم
داشته باشند.[2]

         «قرطبى» گفته است: مسجد و عبادتگاه بودن همه نقاط روى زمین،
از ویژگى‏هاى دوران رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است، زیرا پیامبران پیشین، فقط در صومعه‏ها
و کلیسه‏ها مى‏توانستند به عبادت بایستند و نماز بگذارند، لکن براى
حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گستره زمین، مسجد بوده و آن حضرت در هر مکان که وقت
نماز فرا مى‏رسید، به نماز مى‏ایستاد.[3]


         واژه «مسجد» در عرف و اصطلاح مرم دنیاى امروز، فقط بر معبد و مکان نماز
مسلمانان اطلاق مى‏شود، اما مراکز عبادى پیروان دیگر ادیان توحیدى با نام
و عنوان دیگرى مانند: صومعه، کلیسا، کنیسه، دیر و امثال آنها خوانده و شناخته
مى‏شوند. با وجود این، بر این نکته تأکید است که در بنیان اعتقادى و فکرى
و عملى اسلام هر چند عبادات و فرایض یومیه و جز آنها وقتى معین دارند
و برگزارى آنها در مساجد، فضیلت و اجر و پاداش فراوان دارد، اما به طور کلى براى
ارتباط با خداوند هستى و اداى نماز و دعا و نیایش به درگاه الهى مکان و زمان
خاصى لازم نیست، بلکه انسانى که خود را بنده مطیع در برابر خدا مى‏داند،
همه جا و همه وقت به دنبال رضاى پروردگار و در پى طاعت و فرمانبردارى
حضرت حق تعالى است انسان مؤمن و پارسا همواره براى تحصیل رضاى الهى
تلاش و جهاد مى‏کند و با گام سپردن در مسیر کمال مطلوب و ممکن انسانى،
عمر خود را سپرى مى‏سازد.

          شاهد این سخن حدیث نبوى است:

     «جعلت لى الارض مسجدا و ترابها طهورا اینما ادرکتنى
الصلوة صلّیت
».[4]

    «زمین براى من سجده‏گاه و خاکش پاک کننده است؛ هر کجا
وقت نماز فرا رسد همانجا به نماز مى‏ایستیم».

          اما در بسیارى از ادیان، عرف و رسم چنان است که نماز و نیایش و پرستش،
و به طور کلى ارتباط با خدا را فقط در صومعه و کلیسا و یا اماکن مشابه میسر
مى‏دانند و در جایها و وقت‏هاى دیگر ارتباط انسان با خدا قطع است، که همین
مسئله حالت عبودیت و تسلیم در برابر حق تعالى را از بین مى‏برد؛ گویى افراد بشر
در اماکن و اوقات عادى، یله ورها و از سیطره و قدرت پروردگار متعال خارج‏اند.

          این پندار، افزون بر آنکه از عبادت و پرستش و نماز، مفهومى خشک

و بى‏جان عرضه مى‏کند، انسان در بیشتر اوقات و اماکن زندگى، موجودى بى‏قید
و یله‏ورها از قیود عبودیت و بندگى خدا قلمداد مى‏کند و از او براى خود او و دیگر
همنوعانش عنصرى خطرناک مى‏سازد.

          پس، با آنکه در آیین مقدس اسلام براى نماز، دعا، نیایش و پرستش خدا،
جا و مکان خاصى ضرورت ندارد و همه جا پرستشگاه، و همه زمان‏ها وقت ارتباط
و پیوند با خالق یکتاست، لکن مسجد با مفهوم مقدس و معناى والاى خود در
فرهنگ اسلامى جایگاهى خاص دارد و در قرآن کریم و احادیث نبوى و روایات
معصومین، نکات آموزنده و اساسى در آن باره وارد شده است.

          مسجد، همانند ستاد مقدسى است براى تعلیم و تربیت شایسته.
مسجد، سنگرى است براى ترویج اسلام و دفاع از حریم عقیده و ایدئولوژى حق.
مسجد، آموزشگاهى است براى یادگیرى اصول عبودیت و بندگى و مهدى است
براى آموزش راه و رسم صحیح زندگى اجتماعى فردى. مسجد، دانشگاه انسان‏ساز
و بسترى است براى تربیت عنصر صالح انسانى. مسجد، پایگاه یکتاپرستى،
و مکانى است براى ایجاد زمینه وحدت و یکپارچگى جامعه موحدّ و یکتاپرست.
مسجد خانه ارشاد و هدایت است و نهاد تحکیم بخش روابط عقیدتى و عاطفى
آحاد انسان و سرانجام، مسجد، مکانى است براى تمرین و ممارست خلق و خوى
و رفتار و کردار پسندیده انسانى و محل مناسبى است براى پیاده کردن و عملى
ساختن ارزش‏هاى والاى اخلاقى و رفتارى در ابعاد گوناگون زندگانى و سکّوى پرواز
است به ملکوت، پس از خودسازى فردى و اجتماعى:

     «فیه رجال یحبّون ان یتطهّروا».[5]

    «در مسجد تأسیس شده، بر اساس تقوا و پارسایى،
مردمانى هستند که دوست مى‏دارند پاک و پاکیزه باشند
و خداوند پاکان و پاکیزگان را دوست مى‏دارد».


          بنابراین، مسجد تنها مکان عبادت‏هاى رمزى و نیایش و پرستش‏هاى ویژه
نیست، بلکه در عین مرکزى عبادى بودن، محلّ خاص فرهنگى و تحقق آرمان‏هاى
والاى انسانى است.

          مسجد پایگاهى است فرهنگى که انسان موحد و مسلمان در آنجا در ابعاد
مختلف حیات فردى و در مسائل سیاسى، اجتماعى، اعتقادى، اقتصادى، علمى،
فرهنگى، و حتى نظامى و دفاعى و دیگر ابعاد حیات سلیم بشرى، آموزش مى‏بیند،
آن هم آموزش‏هاى اوّلى و پایه‏اى که براساس آن پرورده مى‏شود، مى‏بالد،
مجال ورود به عرصه پرجنجال زندگى را پیدا مى‏کند و با سلاح تقوا و پارسایى
به معناى کامل و صحیح کلمه و با نوعى مصونیت فکرى و عقیدتى و با پیراستگى
و وارستگى‏هاى لازم با اشتغال در هر سمت و مقامى در صراط مستقیم تکامل
انسانى قرار مى‏گیرد.

          این سخن مورد اتفاق همگان است که مسجد در قرون نخستین اسلامى
با این خصوصیت و ویژگى بوده است؛ در بینش مکتب اسلام عبادت، سیاست،
اقتصاد، اجتماع، اخلاق، علم، فرهنگ، جنگ و دفاع و ده‏ها مقوله دیگر ـ که شکل
دهنده زندگانى در بعد کامل انسانى هستند ـ امور به هم پیوسته‏اند و طرح تنها یکى
از آنها نارساست و فرهنگى ویرانگر به بار خواهد آورد. هر اسلام‏شناس محقق
و ژرف‏اندیش، باید به این حقیقت اعتراف کند و در ارتباط تنگاتنگ مقوله‏هاى یاد
شده نباید شک و تردید به خود راه دهد، زیرا آن مجموعه به هم پیوسته،
فرهنگ الهى و شریعت ناب اسلامى و آیین محمدى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را تشکیل مى‏دهد.

          البته در زمان‏هاى بعد، بر اثر غفلت مسلمانان و شیطنت و ترفند دشمنان
اسلام وضع، دگرگون شد و هم اکنون استکبار جهانى در ستیزى بى امان با فرهنگ
اصیل اسلامى است. آنان وحشت زده و شتابزده با عنوان مبارزه با بنیادگرایى
به میدان آمده و دست‏آموزان داخلى و خارجى خود را براى این پیکار و هجوم
فرهنگى بسیج کرده‏اند، این به اصطلاح «بنیادگرایى» و جهاد و تلاش بر پایه اصول
شناخته شده که جهانخواران و عاملان خود فروخته آنان را سخت عصبانى کرده

همان است که از مساجد نشأت گرفته است.

          «سرتوماس آرنولد» مى‏نویسد: «مسجد تنها یک عبادتگاه نبوده، بلکه مرکزى
براى حیات سیاسى ـ اجتماعى بوده است. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سفیران را در مسجد
به حضور مى‏پذیرفت، شؤون دولت را از مسجد اداره مى‏کرد و براى مردم در امور
سیاسى و دینى از فراز منبر پیام مى‏فرستاد.[6]

         سوگمندانه باید اعتراف کرد که اندیشه باطل تفکیک دین از سیاست،
تصویر واهى جدایى عبادت و بندگى خدا از مسائل معمولى زندگانى، سرآغاز دوره
انحطاط در محیط‏هاى کشورهاى اسلامى، بلکه در سطح جهانى به شمار مى‏رود،
زیرا در عین حال که مستکبران و جهانخواران عملا در همه مسائل و شؤون حیات
مردم جهان مداخله مى‏کنند و در عملکرد ایشان تمام مسائل به یکدیگر مربوط
است، لکن براى دیگران و بخصوص پیروان صدیق پیامبران و بالاخص براى
مسلمانان جهان، چنین حقى را نمى‏شناسند و در نتیجه آشتفگى فرهنگى و هرج
و مرج عملى شگفت‏آورى در دنیا ایجاد کرده‏اند.

          به نظر مى‏رسد اگر همزمان با پیشرفت مادّى که نصیب بشر امروز شده است،
در بُعد روحانى و معنوى هم واقع‏نگرى و حقیقت‏گرایى وجود مى‏داشت و به کل
مسائل به دیده انصاف نگریسته مى‏شد و تعصب باطل و خودکاملى ویرانگر حاکم
نمى‏بود، براستى چهره زندگانى در جهان در هر دو بعد مادى و معنوى،
دگرگون مى‏شد و زندگى براى همه ملت‏ها و آحاد بشر، لذتى خاص مى‏یافت.

          به اعتراف تحلیل‏گران تاریخ ـ اعم از مسلمان و غیرمسلمان ـ مسجد پس از
رحلت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز با شؤون حکومت و دولت و مدیریت اجتماعى توأم بوده
است، خلیفه دوم از فراز منبر دستور عقب‏نشینى مسلمانان را از عراق صادر کرد
و از همان موضع و جایگاه مقدس حرکت و فتح بلاد را فرمان داد.[7]

         بدون تردید این معنا از جنبه‏هاى مثبت و مفید حکومت‏هاى پس از رحلت

پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است، و قطع نظر از نقاط منفى حکومت‏هاى خلافت شعار که اندک
هم نبوده و زمینه‏هاى انحطاط و غلتیدن در سراشیبى دیکتاتورى و سفاکى
و سلطنت‏هاى کاملاً دنیوى را فراهم آورده است، مرکزیت مسجد در حکومت‏هاى
قرون اولیه آثار مثبت و درخورد توجهى داشته، که تدریجا با استبداد و ستم‏پیشگى
سلاطین جور اموى و اخلاف ایشان به بوته فراموشى سپرده شد و فرمانروایى
مسجد به فرمانروایى کاخ‏هاى پرزرق و برق بدل شده است. مسجد بزرگترین
آموزشگاه قرآن، حدیث، فقه، لغت، و دیگر علوم بوده و بیشترین مساجد در ابتداى
تاریخ اسلامى مراکز نهضت‏هاى علمى و فرهنگى محسوب مى‏شده‏اند.
برخى مسلمانان تهى دست در صفّه و سکّوى مسجدالنّبى در مدینه به کسب دانش
مى‏پرداختند، آنجا محل سرپوشیده‏اى در شمال مسجد بوده که مسلمانان فقیر
و بینوا در آن جا پناه مى‏گرفته‏اند.

          مسجد، علاوه بر اعتبار و شأن عبادى خود که خلیفه مسلمین در آنجا نماز
به جماعت مى‏گذارد، مرکز و مقر شؤون دولتى و حکومتى بود. منبر مسجد،
حکم تخت شاهى دوره‏هاى بعدى را در کشورهاى غیراسلامى داشت که فراز آن،
سیاست حکومت تبیین و خطبه‏ها ایراد مى‏شد.

          خلیفه ـ مانند پیامبر ـ سفرا را در مسجد به حضور مى‏پذیرفت و قراردادهاى
مهم دولتى و جهانى مرتبط با مصالح عمومى، در مسجد منعقد مى‏شد و از آن پس
به اجراء درمى‏آمد.

          مسجد مقرّ عالمان تفسیر و حدیث بود و اطفال مسلمین در آنجا دانش‏هاى
مقدماتى و آداب و اصول مى‏آموختند.

          مسجد، جایگاه قاضیان و داوران مسلمان، و حتى براى عده‏اى از مظلومان
پناهگاه سیاسى بود که احیانا با التجاى به آن از شر دشمن در امان بودند،
یا حتى دشمنان را از پاى درمى‏آوردند.

          «مسجد الازهر» مصر در عهد خلفاى فاطمى مرکز مهم فرهنگى و مجمع
علمى دانشمندان، بویژه فقهاى شیعه به شمار مى‏رفت و هر چند در ابتداى امر،

مسجدى ساده بود، لکن بعدها به صورت دانشگاهى درآمد که دانشجویان و طالبان
علم از اطراف و اکتاف جهان اسلام به آنجا روى مى‏آوردند.

          مسجد «قروییّن فاس»، در نیمه قرن سوم هجرى قمرى تأسیس شد و سپس
به یکى از مراکز مهم فرهنگى و علمى درآمد؛ فارغ‏التحصیلان این مسجد با تبحّرى
که در علوم و فنون مختلف داشتند به اقطار اسلامى سرازیر شدند.

          مسجد «قرطبه»،اروپاییان را به خود جذب کرد و آنان را براى تحصیل دانش
و کسب آگاهى بیشتر از اسلام به سوى خود کشید و عده کثیرى از فقیهان،
دانشمندان، شاعران، ادیبان، فلاسفه و مترجمان آثار از آن مساجد فارغ‏التحصیل
شدند.

          حوزه علمیه نجف اشرف به دست «شیخ الطایفه محمد بن حسن طوسى»
در مسجد یا مساجد کنار حرم امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب علیه‏السلام پایه‏گذارى شد
و این مرکز علمى، با سابقه‏اى هزار ساله، تاکنون فقها و دانشمندان برجسته‏اى
به جامعه بشرى تحویل داده که به اقرار و اعتراف برخى حقوقدانان معاصر
و صاحب اثر، نظریه بعضى از فقهاى فارغ‏التحصیل آن حوزه مقدس بر نظریه
مشهورترین دانشمندان و حقوقدان مغرب زمین در زمینه حقوق تطبیقى رجحان
داشته و از عمق ودقت بیشترى برخوردار است.[8]

         افزون بر بعد علمى، بعد سیاسى و مرکزیت مبارزاتى این حوزه شیعى
ـ بویژه در دو قرن اخیر ـ اظهر من الشّمس است. همچون رهبرى نهضت
ضدانگلیس استعمارگر در جنگ‏هاى عراق و رهبرى نهضت مشروطیت ایران در
دوره قاجار، و جنبش تنباکو و سرانجام قیام اسلامى و حرکت بى‏نظیر امام‏خمینى قدس‏سره
در براندازى سلطه استعمارى آمریکا و طرد رژیم دست‏نشانده پهلوى جز آن.

          حوزه علمیه قم نیز در مساجد اطراف مرقد مطهر فاطمه معصومه علیهاالسلام بنیان
نهاده شده و توسعه پیدا کرده است؛ افاضات علمى و انتشار فرهنگ اصیل اسلامى

از این مرکز مقدس علمى ـ دینى، بر همگان روشن است و آثار آن نیاز به اقامه دلیل
و برهان ندارد.

          با این همه آثار شگرف و درخور توجهى که مساجد براى جامعه اسلامى
و انسانى به همراه داشته است موجب شده تا استعمارگران مخّرب فرهنگ،
به قصد سلطه‏یابى بر کشورهاى اسلامى زرخیز شرق و دست‏اندازى به چاه‏هاى
نفت منطقه خاورى مسلمان‏نشین، به توطئه‏چینى بپردازند و با شیطنت و استشراق
علمى در تضعیف این مراکز بکوشند؛ که در نتیجه به تغییر اوضاع سیاسى اجتماعى
آن کشورها دست یافتند و با اجراى سیاست‏هاى موذیانه و اعمال شیوه‏هاى
استعمارى نو و کهنه نظامى و فرهنگى و گماردن نوکران بومى و دست‏آموز و کاملاً
مطیع خود، وضع مساجد را دگرگون ساختند و به وضعى نابهنجار راندند که امروزه
شاهدیم:

          اولاً: مسجد به صورت محلى براى برگزارى نمازهاى پنجگانه و تشکیل
مجالس عزا و ترحیم درآمد رفته‏رفته از نمازگزار خالى شد.

          ثانیا: دانشگاه‏ها را در مقابل حوزه‏هاى علمیه قرار دادند و با تقسیم قشرهاى
مردم به متقدم و متجدد و جوسازى و تبلیغات واهى که در حوزه‏ها تنها علوم قدیمه
و دانش‏هاى اسلامى تدریس مى‏شود، دانشمندان متعهد مسلمان را دور کردند و آن
مراکز را از رونق انداختند و با خیال راحت به افساد فرهنگى و چپاول ثروت‏هاى
ملى پرداختند، در حالى که آن دو نهاد علمى نه تنها در تضاد و تقابل نیستند،
بلکه در کنار یکدیگر مى‏توانند در تکامل علمى و فرهنگ جامعه نقشى عمده
ایفا کنند.

          دردمندانه باید اعتراف کرد که غرب سلطه‏گر و ایادى قسم خورده‏اش در
سایه تکنولوژى و صنعت، به پیشرفت‏هایى نایل آمدند و ترقى خیره کننده مادى
حاصل از اختراع ماشین، زمینه چنان موفقیت نسبى را به نام تجدد براى پرچمداران
کفر و الحاد فراهم ساخت.

          خوشبختانه نسل متعهد و آگاه، امروزه مى‏تواند به داورى صحیح بنشیند

و به این نتیجه برسد که نه روى آوردن به مساجد و تعمیم فرهنگ مسجد،
عامل عقب ماندگى است و نه روى برتافتن از مساجد، موجب پشرفت واقعى
است، زیرا چه عقب ماندگى و چه پیشرفت و ترقى هر یک اسباب و عوامل خود را
دارند؛ اثر مساجد به شرط توجه به ارزش‏ها مثبت و سازنده است. بر مسلمانان
عصر حاضر ـ که عصر بیدارى و بازگشت به خویش است ـ فرض و لازم است که
فرهنگ مسجد را احیا و زنده کنند و این مراکز روحانى و فرهنگى و عبادى را
با همان منزلت واقعى و ماموریت اصلى و فلسفه حقیقى‏اش مطرح سازند، و نیز
حوزه‏هاى علمیه و دانشگاه‏هاى ممالک اسلامى را با روح توحیدى، و تفکر مبتنى
بر خداپرستى و عقیده به مبدأ و معاد و نه بر اساس شرک و کفر و الحاد و اندیشه
صرفا مادى، تجدید سازمان کنند؛ در غیر این صورت، مساجد ما خلوت‏تر
و بى‏رونق‏تر و دانشگاه‏هاى ما بى‏محتواتر خواهد شد و در نتیجه دشمنان اسلام
و مسلمین و ایادى پست و جیره خوار آنان به اغراض پلید و شیطانى خود بیش از
گذشته دست خواهند یافت و ملل مسلمان را پیش از پیش به خاک سیاه خواهند
نشاند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




[1] .  حرّعاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 422 ، مکتبة الاسلامیه، تهران،
ابوعبداللّه‏، محمّد بن اسماعیل؛ صحیح بخارى: ج 1 ، ص 91 ، دارحیاء التراث، بیروت.

[2] .  زرکشى، محمدبن عبداللّه‏، اعلام الساجد باحکام المساجد: ص 27، 1410 ه ق، قاهره،
البته این نکته از لحاظ طهارت و نجاست است و الّا بقیه احکام مانند غصبى نبودن و امثال آن، همچنان به قوت خود باقى است. 

[3] .  همان مأخذ .

[4] .  وسائل الشیعه:  ج 3 ، ص 423 .

[5] .  توبه  /  108 . 

[6] .  دکتر حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام:  1/3/5، دارالحیاء التراث العربى، بیروت.

[7] .  همان مأخذ:  ج 1 ، ص 524 . 

[8] .  موسى، جوان، مبانى حقوق:  ج 2 ، ص 138، تهران .