رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمودهاند: «احب البلاد الى اللّه مساجدها»؛ محبوبترین مکانها در شهرها مساجد هستند. این کلام گهربار آن خاتم رسولان در سیماى شهرهاى جهان اسلام صورت عملى و عینى به خود گرفته است؛ زیرا مساجد مهمترین بناهاى مذهبى هر شهر و روستا هستند که همواره نقش مهمى در زندگى مسلمانان داشتهاند. اهمیت مساجد در شهرها به حدى بود که اگر جایى مسجد جامع یا آدینه نداشت، از اهمیت شهرى محروم بود. مساجد جامع شهرهاى ایران را نه تنها به خاطر کارکرد و رابطه مستقیم و وسیعى که با همه اقشار اجتماعى دارند، بلکه بیشتر به دلیل شکل فضایى و در هم آمیختگى با پیوندهاى کالبدى یا بافت مسکونى، بازرگانى و خدماتى اطراف و نیز به دلیل واحد و قطب بودن، باید یک عنصر شهرسازى اولیه به حساب آورد. در زمانهاى گذشته مسجد جامع مرکز استقرار دینى شهرى بوده که به خاطر مراجعه مستمر همه قشرهاى مردم شهر و به دلیل خلوصى که مىتواند بالقوه داشته باشد، کانون انتشار هرگونه آگاهى نسبت به شرایط عمومى شهروندان و نحوه زندگى و نظام ادارى آنان محسوب مىشده است و در همین مکان خبرهاى نشر یافته به بحث گذاشته شده و انعکاس آنها در افکار عمومى هم نقطه بازگشت خود را مىیابد. اگرچه مسجد جامع مرکزى مذهبى است تا یک مرجع اجتماعى، اما شکلگیرى افکار عمومى و جهتگیرىهاى اهداف مربوط به آینده شهر در این مکان صورت مىگرفته است و به همین لحاظ مسجد جامع شهرهاى ایران بیش از هر چیز بنیادى است اجتماعى و فرهنگى مساجد جامع ایران در ارتباط با شرایط جغرافیایى و اقلیمى محل، تناسب و معادلهاى مقبول بین سه نوع فضاى سرپوشیده، نیمه باز و باز عرضه مىکنند. این مکان که معمولاً بزرگترین و همیشه معتبرترین مسجد شهر است، در پى افزایش نیاز به آن یا همراه با فزونى یافتن قدرت مذهبى مسلمانان شهرها توسعه یافته و بخشى از فضاى مسکونى مجاور را ضمیمه خود کرده است. اگرچه با وجود رشد صنعتى و توسعه روابط اجتماعى ـ اقتصادى و پیروى از الگوهاى شهرسازى غربى، از قطب شهرى بودن مسجد جامع کاسته شده، ولى هنوز هم به اتکاى اعتبار عقیدتى و احترام معنوى که براى آن وجود دارد، به عنوان نقطه عطف مذهبى منحصر به فرد شهر نقش خود را ادامه مىدهد. هنوز هم گنبد و مناره مسجد بلندترین ساختمان بسیارى از شهرى کویرى و نقاط مرکزى ایران به شمار مىآید. اگرچه کارکردهاى متنوعى که این شهرها بر عهده دارند به همراه تغییرات آب و هوایى، پستى و بلندى، مصالح ساختمانى و ساختار اجتماعى و فرهنگى سیماى متفاوتى را عرضه مىدارند، اما مایه سرافرازى آنان مسجد مىباشد.
سازمانهاى دینى در شالوده زندگى شهرى چنان اهمیتى بهدست آوردند که مسجد جامع از ارکان اصلى نظام اجتماعى سیاسى شهر گردید و شهرى را کامل معرفى کردند که عدالت در آن اجرا شود، داراى مسجد جامع باشد و نماینده حکومت یا مقرّ دولت در آنجا استقرار داشته باشد. به همین دلیل، در آغاز معمول نبود در شهرهاى بزرگ بیش از یک مسجد جامع احداث گردد. ولى بهتدریج این سنت شکسته شد و گاه پارهاى از شهرهاى بزرگ داراى جامعهاى متعدد بودند. ابنجبیر، سیاح مسلمان که در اواخر قرن ششم از بغداد دیدن کرده است. در باره آن مىنویسد: «هفده محله دارد که هر محلهاى شهرى مستقل محسوب مىگردد، هشت محله آن داراى مسجد جامع است که نماز جمعه در آنها برپا مىگردد».
در شهرهاى اسلامى براى نمایش جلال معنوى و شکوه و بالندگى ظاهر مساجد بزرگ، بویژه مسجد جامع، جهدى تمام به خرج مىدادند. گرچه غالب این مکانهاى مقدس به فرمان حکمران یا توانگرى صاحب نفوذ بنیاد مىگردید، ولى اغلب کسانى که بهگونهاى در ساختن بنا، طراحى و آرایش مسجد سهمى داشتند، به دلیل اعتقاد درونى و اشتیاق به معبود، در عمل از ایثار آنچه در توان داشتند دریغ نمىورزیدند. همین ایمان و شوق آنان موجب گردید که معمارى با شکوهى پدید آید و هنرمندانِ محلى با ابتکار و خلاقیت خویش رونق مسجد را بالا ببرند و بخش کوچکى از زیبایىهاى جهان هستى را، که جلوهاى از عظمت خداست، با آجرکارىهاى جالب، گچبرىها، طاق و قوسها و... ، در حد توان به نمایش گذارند. در حقیقت، مردمانى با اخلاص و صداقت
تمام از نان و آب خویش مایه گذاشتهاند تا این بنا را بر پاى دادند و آن را در طول اعصار و قرون از گزند بادهاى شدید، تیغه سوزان آفتاب، ریزشهاى جوى، هجوم قبایل وحشى و تاخت و تازهاى غارتگران حفظ کنند. پیوند فضایى مسجد در قلب شهر و یا مراکز محلات شهر با سایر عناصر فعال شهرى و منزلت فوقالعادهاى که این مکان نزد عامه مردم دارد، امتیاز مضاعفى بدان بخشیده و زمینهاى مناسب براى کاربرى آن به منزله جایگاه نهضتهاى رهایىبخش علیه اهل ستم فراهم ساخته است. بدین ترتیب، مسجد به عنوان مکانى مقدّس و امن علاوه بر برقرارى ارتباط با دیگر عناصر فیزیکى شهرى در برقرارى ارتباط با مردم، پناه دادن، هماهنگ کردن، بسیج نمودن و به حرکت درآوردن آنان در راستاى اهداف اسلامى، از توان بسیار بالایى برخوردار بوده است. از این روست که در دهههاى اخیر عوامل استکبارى در راستاى سیاست اسلامزدایى خود با ترفندهاى گوناگون، از جمله تبدیل عناصر مذهبى شهر براى کاربردهاى سودمندتر و یا تحت عنوان عمران شهر و رهایى از بافتهاى فرسوده و کهنه با بهانه آلودگىهاى زیست محیطى آنها، با تخریب بخشهایى حساس از عناصر مذهبى درصدد بر هم زدن پیوستگى مسجد با دیگر فضاهاى شهرى و گسستن پیوند معنوى و روحى مردم با این اماکن بر آمدهاند.
معمارى اسلامى، نه عظیم به معناى شکوه آرمانها و دستاوردهاى تمدنى خاص است، چنانکه در مورد رنسانس مىبینیم،
و نه مروّج بیان ذهنى فرد، آنگونه که در معمارى مدرن مشاهده مىشود. تنها به این معنا عظیم و شگفت است که بناهاى تاریخى خود را براى تعظیم خداوند بر مىافرازد و هر یک از وجوه آنها یادآور قدرت الهى است. هر چند معمارى مقدس در اسلام، در مسجد تجلّى مىیابد، با این همه، مسجد هیچگاه از بقیه محیط شهرى جدا نبوده است. اسلام زندگى پیروان خود را به قلمروهاى مقدس و غیر آن تقسیم نمىکند؛ امور معنوى در همه مظاهر محیط شهرى جارى است و همه مناسکى که در مسجد اقامه مىگردد در خانههاى مسکونى و سایر اماکن شهرى به جاى آورده مىشوند. ساختار محیط متراکم شهرى از همه طرف مسجد را همچون شمعى مقدّس و فروزان در میان گرفتهاند و همه به یک سوى گرایش دارند. به همین دلیل، معمارى شهرهاى مذهبى یا سنتى جهان اسلام آدمى را از کثرت جهان بیرون مىآورد و به قلمرو توحید و یکتاپرستى سوق مىدهد. معمارى که ریشه در سنت مقدس دارد، به هنگام نظم دادن به فضا این نظم را از فضاى مادى به بیان نظم مقدس گسترش مىدهد.