در مرکز شهر، مسجد جامع و فضاهاى وابسته به آن، همراه با مراکز زیارتى و آموزشى، بعد معنوى و فکرى شهر را به وجود مىآورند. بعد از این بخش، معابر، محلات مسکونى، بازارها و سایر مراکز اقتصادى و اجتماعى با پیروى از نظم خاص قرار گرفتهاند، اما مسجد همچون چشمهاى با صفا جویبارهاى معنوى خود را به سوى اماکن جارى مىسازد و نوعى فرهنگ پویاى دینى را تبلیغ مىنماید.
فضاهاى شهرى، خانهها و معابر از ارزشهایى تأثیر پذیرفتهاند که در مسجد بر آنها تأکید شده است. خانه شخصى فضاى داخلى بستهاى است که ضمن تأمین آرامش و امنیت خانواده، اندرونى اعضاى آن بهشمار مىآید، پنجرهها کمتر به خانههاى مجاور و کوچهها اشراف دارند، البته پنجرهها چنان مشبک تهیه گردیدهاند که افراد داخلى بتوانند فضاهاى اطراف و مناظر شهرى را مشاهده کنند و بدون اینکه خودشان دیده شوند، مشغول تماشاى بیرون گردند. درب محکم و سنگین مزیّن به چفت و بست و میخکوبى، پیش از آنکه دروازهاى به سوى خیابان باشد، سدى در مقابل عابران و رهگذران اهل تجسّس است. حتى کوچه ادامه خانه است و به عنوان دالان تلقّى مىشود تا آنکه معبرى براى داد و ستد، گردش و وقتگذرانى باشد. وانگهى داد و ستد به بخش مشخص، یعنى بازار یا سوق اختصاص دارد. در شهرهاى اسلامى کهن هیچ چیز در نخستین وهله میزان تمکّن و دارایى ساکن خانه را مشخص نمىکند؛ چرا که یک پیوستگى و تداخل پیچیدهاى بین مسکن فقرا و اغنیا موجود است. آنچه که محلات زیبا را از خانههاى سادهتر تفکیک مىکند وجود مجموعههاى ساده متوالى و متحدالشکل است. حال آنکه در نوگرایى جدید، منطقهبندى و تقسیمبندى جدید شهرى کاملاً قابل تشخیص بوده و شکاف طبقاتى را کاملاً ترسیم مىنماید؛ در یک سو، خانههاى اشرافى با امکانات رفاهى بسیار افراطى و در سوى دیگر، تراکم شدید شهر در منطقهاى فقیرنشین! در شهر اسلامى هر چه از مکانهاى مذهبى و آموزشى فاصله گرفته مىشود، دایره گستردهتر شده و از فشردگى آن کاسته مىگردد. البته مىتوان جابجایىهاى قومى را در برخى محلات مشاهده کرد؛ همچون محلههاى یمنىنشین در اندلس یا اندلسىهاى ساکن در فاس و نیز محله مربوط به موریتانىها در مدینه، اما همه چیز در فضایى منسجم و بدون بریدگى و گسستگى پیچیده شده است. شهر اسلامى در مجموع ناپایدارى، فناپذیرى، و موقت بودن امور مادى را ترویج مىنماید و بر ارزشهاى معنوى تأکید دارد. همانگونه که بازار با همه اهمیت حیاتى، شکل مجلل و تشریفاتى به خود نمىگرفت و سواى نقاطى که لازمه تمرکز و تبادل فشرده بود، در ارتفاع رشد چندانى نمىکرد، مردم به خود اجازه نمىدادند مساکن خویش را بلندتر از مسجد قرار دهند و احترام آن را در احداث فضاهاى شهرى کاملاً مراعات مىنمودند. مسجد نیز در ارتباط با مبانى عقیدتى و محدودیتهاى مادى بى آن که از قدرش کاسته شود، ابعادى بیش از آنچه متعارف به حساب مىآمد به خود نمىگرفت. سواى مسجد جامع شهر، که بهدلیل اهمیت سیاسى خود در چهارچوب فرهنگى ـ اجتماعى نمىتوانست از گرویدن به ابعادى بزرگ و بخصوص رشد در ارتفاع مصون بماند، سایر مساجد شهرها به شکلى در محیط کالبدى اطراف خود جایگزین شدهاند که بیش از هر چیز تلفیق حجم هماهنگى محیطى و تداوم فضایى را براى شهروندان پیاده جلوهگر مىسازند. به جدارهاى خارجى این مساجد معمولاً توجه چندانى نمىشود و صرفا ورودىهایى که به مجموعه فضایى مسجد راه مىدهند تزیین مىگردند تا از راه ابعاد بزرگترى که دارا هستند، تمیز دادنشان به راحتى مقدور باشد. این دسته از مساجد هیچگاه فقط یک ورودى ندارند، در حالىکه مىتوان غالبا ورودى اصلى آن را تشخیص داد. در توجیه این نکته باید یادآور شد که راهیابى به مسجد و دسترسى مستقیم به آن، چه از شاخههاى گوناگون فضاى مسکونى مسجد و چه از شاخههاى متفاوت بافت بازارها، مطالبى است گواه بر وجود تداوم زندگى متشکل و صمیمانه که سکونت و کار را به عبادت پیوند داده است.
در شهرهاى ایران، مساجد به همراه زیارتگاهها و تکایا چنان در چشماندازهاى فرهنگى مؤثر واقع مىشوند که در غالب آنها، تنها ساختمان مرتفع شهرى این اماکن هستند. همچنین در بافت شهرى نقش مسجد آنقدر تعیین کننده و حساس است که گاهى مسیر اصلى خیابان را از ادامه و تعریض باز مىدارد، به پارهاى از مشاغل اجازه فعالیت نمىدهد و در عین حال، برخى حرفهها را به شدت جذب مىکند.
شهرى که با محورى مقدّس احداث گردیده و سازندگان آن پیگیر تحقق معمارى مذهبى بودهاند، جامعهاى را به یاد مىآورد که باید منسجم، صمیمى و متحد باشند. در این صورت، تمامى شهر یک خانه را تشکیل مىدهد. از این رو، براى نشان دادن جامعه شهرى، «بیتالاسلام» مطرح مىگردد و در واقع، بعد انسانى و معنوى بر فضاهاى فیزیکى و کالبدى تفوّق مىیابند.
در محلات سنتى در پرتو مشترکات درونى و هماهنگى افراد در برگزارى آیینهاى مذهبى و فرهنگى، که غالباً در مسجد محل برپا مىشوند، افراد نوعى پیوند عاطفى میان یکدیگر در خود احساس مىکنند. بزرگِ محل که معمولاً انسانى متدیّن، سالخورده و داراى شهرت اجتماعى بالا و منزلت والاست، در جهت اتحاد و ایجاد تفاهم بین اهل محل مىکوشد و از نزاعها و کدورتها تا حد امکان جلوگیرى مىنماید. ساکنان محل به احترام او رفتار خویش را اصلاح و کنترل مىنمایند و مىکوشند هنجارهاى مذهبى و سنتى را حفظ کنند. همبستگى مذهبى و پیوندهایى که در مسجد محله استحکام و استمرار مىیابد، مرزبندىهاى اقتصادى و طبقاتى را به تحلیل مىبرد و گروههاى غنى در کنار اقشار کم درآمد در نهایت صلح و صفا زندگى مىکنند. فضاهاى مسکونى نیز در قرار گرفتن کنار یکدیگر این انسجام و معیارهاى ارزشى را رعایت نمودهاند؛ زیرا کوشیدهاند در ساختن خانه، همسایه خویش را از نور و نسیم هوا و فضاى باز محروم نکنند و زمینههاى نگاه توأم با گناه را در ساخت و سازها فراهم ننمایند. ورودى خانهها و پوشش روى پلکانى که به بام منتهى مىگردد، از محراب مساجد و آجرکارى ایوانهاى اماکن مذهبى الهام گرفتهاند. کمتر خانهاى را مىتوان مشاهده کرد که از مساکن مجاور ارتفاع بگیرد. در این محلات میزان جرایم، بزهکارى، و کجروى اجتماى ناچیز و قابل اغماض است. احساس تعلق مردم به فضاهاى با ارزش مذهبى، از مشکلات و تنشهاى روانى مىکاهد و روح امید و آرامش را در ساکنان آنها تقویت مىنماید.
در سیماى شهرهاى جدید، اعم از ایران و کشورهاى اسلامى دیگر، معماران و برنامهریزان شهرى از تأثیرات سرنوشتساز و تعیینکننده زلال فرهنگ قرآنى و سنتهاى دینى و بومى بیگانه گشتهاند و بیش از آنکه مبلّغ مظاهر و سبکهاى هنر و معمارى اسلامى باشند، جلوههاى غربى و مادىگرایى و گرایشهاى اقتصادى را در ساخت شهرها مدنظر قرار دادهاند که ارمغان این روند، پیدایش ناهنجارىهاى اجتماعى ـ فرهنگى، فساد و ابتذال و نابسامانىهاى خانوادهها مىباشد.