از دیگر نمادهاى وحدت مسلمانان با محوریت مساجد این است که مسجد کانون تفاهم و نزدیک شدن دلها به هم و مرکز با خبر شدن مؤمنان از حال برادران دینى و رسیدگى به مشکلات یکدیگر است.
این امر به حدى حایز اهمیت است که در صدر اسلام اگر مسلمانى چند روز به مسجد نمىآمد، رسول خدا صلىاللهعلیهوآله با اصحابش به سراغ او رفته وجویاىحالش مىشدند،اگرمشکلى داشت، مشکلش را حل مىفرمودند.
اساساً یکى از انگیزههاى تجمع مسلمانان در مرکزى به نام مسجد براى دفع و رفع مشکلات آحاد جامعه اسلامى و اصلاح امور مسلمانان است. در سیره عملى پیشوایان معصوم علیهمالسلامنیز نمونههاى گرهگشایى و حل مشکلات مردم فراوان به چشم مىخورد که حکایت زیر از جمله آن است: «قال میمون بن مهران کنت جالساً عندالحسن بن على علیهالسلام فاتاه رجل فقال له یابن رسول اللّه، ان فلانا على مال و یرید ان یحبسنى فقال علیهالسلام و اللّه ما عندى مالٌ فاقضى عنک. قال: فکلمه. قال: فلبس نعله فقلت له یابن رسول اللّه انسیت اعتکافک؟ فقال له لم انس و لکنّى سمعت ابى علیهالسلام یحدث عن جدى رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله انه قال: من سعى فى حاجه اخیه المسلم فکانما عبداللّه عزوجل ستة آلاف صائماً نهاره قائماً لیله».
میمون بن مهران مىگوید با امام مجتبى علیهالسلام نشسته بودیم، امام در مسجد معتکف بود، مردى آمد و عرض کرد: اى پسر رسول خدا! فلانى از من مالى طلبکار است و از من شکایت کرده و قصد دارد مرا به زندان بیفکند. امام حسن علیهالسلام فرمود: بهخدا سوگند مالى نزد من نیست تا دین تو را ادا کنم. آن شخص گفت: اى پسر رسول خدا پس بیا با او حرف بزن بلکه به احترام شما به من مهلت دهد. راوى مىگوید: امام بلافاصله حرکت کرد و کفش خود را پوشید. من گفتم: اى پسر رسول خدا، آیا فراموش کردهاى که معتکف هستى؟ فرمود: خیر ولکن از پدرم، از قول رسول خدا صلىاللهعلیهوآله شنیدم که مىفرمود: هر کسى که در برآورده شدن حاجت برادر مسلمانى سعى و تلاش نماید، گویا نه هزار سال خدا را عبادت کرده؛ عبادتى که روزها را روزه داشته و شبها
را تا صبح به نماز مشغول بوده است.