ساختار ارتباطى فردى و اجتماعى در جامعهاى اسلامى همچون جامعه ایرانى، در چارچوب آنچه از آن به «نظام فرهنگى اسلام» تعبیر مىکنند، تعریف و تبیین مىشود. این نظام که خود، پدید آورنده بینشها، گرایشها و رفتارهاى انسانى است، ساختارى است که با الگوگیرى از جامعهاى که از آن به «جامعه الگوى اسلامى» در روزگار صدر اسلام تعبیر مىکنند، در پى آن است تا به گمگشتههایى که ریشه در لایههاى فرهنگى و معنایى مکتب اسلام دارد، دست یافته، از این رهگذر مفاهیمى همچون «عدالت»، «تبعیضستیزى»، «اتحاد»، «تفرقهگریزى»، «برابرى» و «محو نظم طبقاتى» را در جامعه، نهادینه و جایگزین سازد.
گرچه در عرصه ارتباطات اجتماعى، به آن سبب که بر اساس سخن صریح و بیان روشن قرآن، «حکمرانى از آن خداست»، زمامداران جامعه اسلامى تنها در صورتى «مشروعیت» دارند که بر اساس فرمان الهى برگزیده شده باشند، اما نگاهى گذرا به روند تاریخى شکلگیرى و اضمحلال حکومتها، نشان دهنده آن است که ما در کمتر روزگار و زمانى، نظارهگر چنین روندى بودهایم.
از این رو، «بحران مشروعیت» یا به بیانى سادهتر «فقدان مشروعیت»، از دیرباز، همواره همزاد حکومتها در جامعه اسلامى بوده است. این بحران یا فقدان مشروعیت که پیامدهایى گوناگون در پى داشته است، از جمله مواردى است که همواره در گستره تاریخ، سبب شده تا «عرف» و «شرع» یا «احکام حکومتى» و «دستورات دینى»، در برابر یکدیگر صفآرایى کنند تا جایى که «حکمرانان» و «رهبران دینى»، هر یک، شبکهاى ارتباطى ویژه مخاطبان خود در جامعه پدید آورند.
این واگرایى که خود را در نمودهایى بارز و آشکار همچون ایجاد شبکههاى ارتباطى مساجد، حسینیهها و مدارس مذهبى براى «رهبران مذهبى» و پیدایى شبکههاى ارتباطى حکومتى همچون خانقاه براى «حکومتگران» نشان مىدهد، با پیدایى و ورود وسایل ارتباط جمعى و فنآورىهاى «روزآمد» ارتباطى در نیمه نخست قرن بیستم میلادى، جلوهاى دیگر یافت.
بروز، ظهور و ورود این گونه فناورىها به جوامع اسلامى، به ویژه جامعه ایرانى، نه تنها نتوانست آن گونه که باید در جلب اندیشهها و جذب دیدگاههاى عمومى موفق باشد، که به سبب فقدان مشروعیت حاکمان، همچنان این فاصله بعید و واگرایى محسوس، از ژرفا و عمق روزافزونترى نسبت به گذشته برخوردار شد.
این آشفتگى و پدیده بحرانى در تقابل وسایل ارتباط جمعى نوین و نهادهاى سنتى مذهبى، آن چنان در تاریخ معاصر ایران در خور توجه و قابل پرداخت است که پدیدارى دگرگونىها و تحولات اجتماعى و سیاسى در آن همچون نهضت تنباکو، انقلاب مشروطیت، نهضت ملى شدن صنعت نفت، قیام 15 خرداد و پیروزى انقلاب اسلامى، پیش از آنکه از عهده وسایل ارتباط جمعى نوین برآمده باشد، از عهده نهادهاى سنتى مذهبى برآمده است.
پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 و استقرار نظام جمهورى اسلامى در 12 فروردین 1358، نقطه پایانى بر این «واگرایى» و آغازى بر «همگرایى» بود. تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى که در اصول مختلف آن بر «اسلامى بودن» نظام منتخب و حضور «رهبران مذهبى» و «علماى دین» در صحنه سیاسى و اجتماعى جامعه تأکید مىشد، موجب گردید تا جامهاى از «مشروعیت» بر تن وسایل ارتباط جمعى همچون مطبوعات، رادیو و تلویزیون بنشیند.
این همگرایى به ویژه در سالهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، سبب شد تا در صحنههاى حساس همچون فتنه منافقین، کودتاهاى نافرجام و سرانجام، هشت سال دفاع مقدس، همکارى نزدیک دو نهاد «سنتى» و «نوین» برآمده از دو بینش متفاوت در گذشته، مسجد و صدا و سیما، در تهییج، جذب و سازماندهى نیروهاى مردمى، آثارى شگفت و شگرف به بار آورد.