نمایش صفحات

پایان جنگ تحمیلى و آغاز دوران بازسازى ویرانه‏هاى جنگ که همزمان با تدوین برنامه‏هاى توسعه‏اى پنجساله بود، گرچه در زمینه اقتصادى و به مدد آمار و ارقام، دستاوردهاى چشمگیرى در پى داشت، اما در عرصه فرهنگ، به ویژه فرهنگ عمومى، نتوانست آن گونه که باید دستاوردى در پى داشته باشد.

          فقدان بینش کافى مسؤولان و سیاستگذاران در تدوین راهبردى متناسب با فرهنگ بومى، بى‏توجهى به لایه‏هاى متفاوت فرهنگى در جامعه و نگاهى صرفاً آموزشى به فرهنگ و نبود تعریفى کامل و جامع از چگونگى تعامل نهادهاى سنتى و نوین در جامعه، از جمله دلایلى است که مى‏توان از آن‏ها به منزله عوامل «عدم ناکامى» در عرصه برنامه‏ریزى‏هاى فرهنگى توسعه‏اى در جامعه نام برد.

از سویى دیگر، این ناکامى پیامدهاى وجودى خویش را در جامعه به وجود آورد، آن چنان که تشکیل فرهنگسراهاى گوناگون که به رقیبى سرسخت براى مساجد تبدیل شد، ورود صدا و سیما به عرصه‏هاى ویژه نهادهاى سنتى همچون مساجد که این رسانه را تا اندازه «منبر الکترونیک» تنزل داد و فقدان ظرفیت‏سازى در تحول ساختارى نهادهاى سنتى همچون مسجد و حسینیه را مى‏توان از جمله این پیامدها دانست.

اما در این میان، آنچه به این مشکلات ساختارى و ناکامى‏هاى برنامه‏اى، رنگ و بویى دیگر داده است، رویدادى است که مى‏توان از آن به مثابه رویشى از مشکلات و نقصان‏هایى که تا پیش از این در لایه‏هاى متفاوت فرهنگى جامعه وجود داشت نام برد:

انقلاب جمعیتى که حاصل افزایش زاد و ولد در دهه 60 شمسى است موجب شده امروزه، جامعه ایرانى در حالتى قرار گیرد که نزدیک به70 درصد جمعیت آن‏ازنوجوانان و جوانان زیر 35 سال تشکیل شود.

این رویداد، گرچه به خودى خود، مى‏تواند فرصتى گرانبها در پیش روى جامعه باشد و براى اعتلا و جهش تاریخى آن مورد
بهره‏بردارى قرار گیرد، اما نقصان‏ها و ضعف‏هایى که ناشى از فقدان درک مناسب شرایط در پیش رو است، نه تنها نتوانسته این فرصت گرانبها را پدید آورد، که با خود آشفتگى‏ها و بحران‏هایى همچون بحران‏هاى هویت، مشروعیت، مشارکت، نفوذ و توزیع را به دنبال آورده است.

این آشفتگى‏ها که هر یک به سهم خویش مى‏توانند قسمتى از چهره جامعه را تخریب کنند، آن چنانند که روزگار کنونى را از هرگونه توضیح و توصیفى در بیان ناهنجارى‏ها و معضلات اجتماعى، بى‏نیاز ساخته‏اند: نگاهى کوتاه به خیابان‏هاى ابرشهرى مانند تهران و چگونگى برخورد جوانان و نوجوانان با نهادهایى چون مساجد، ما را در بیان آنچه در سر داریم، از هر سخنى بى‏نیاز مى‏سازد.