نمایش صفحات

مسجد از اسلام و مسلمین جدا نیست؛ مسجد نماد دینى ما مسلمانان است. علامت اجتماعى اسلام است. هرجا یک جمع مسلمانى زندگى مى‏کنند، نشانه مسلمانى آنها، حضور در مسجد است. اگر شما در کشورى در جاده عبور کنید، در یک روستایى ببینید تعدادى خانه هست که نشانه زندگى یک عدّه مردم است، گلدسته‏اى ببینید، مسجدى مشاهده کنید، آن مسجد به شما مى‏گوید که این مردم مسلمان هستند. مسجد نشانه حضور خداوند در زمین است و به همین جهت است که با آن که همه چیز از آن خداست، خداوند مى‏فرماید: «ان المساجد للّه‏».[1]

طول عمر مسجد به عنوان مظهر زندگى معنوى اسلام، برابر با طول عمر خود اسلام است. امروز هم گستره مسجد در جغرافیاى جهان، برابر با قلمرو جهانى اسلام است. مسجد مرکز انواع فعالیت‏هایى است که زندگى فردى و اجتماعى یک مسلمان را تشکیل مى‏دهد. شناخت اسلام، فرهنگ و تمدّن اسلامى، بدون شناخت مسجد ممکن نیست. هر کسى در آیینه مسجد نظر کند مى‏تواند اسلام را به تمام وجود در این آیینه مشاهده کند. ظاهر مسجد، معمارى مسجد، هنر به کار رفته در مساجد اسلامى، همه حکایت از ابعاد فرهنگى اسلامى مى‏کند.

نقش اجتماعى مسجد بسیار مهم است؛ مسجد با کلیسا قابل مقایسه نیست. تفاوت مسجد با کلیسا ناشى از تفاوت معناى دین در اسلام و مسیحیت امروزى است. در اروپا، در آمریکا و در دنیاى غرب، دین را یک امر فردى مى‏دانند. حوزه دین را صرفا اخلاق مى‏دانند، یا عمدتا اخلاق مى‏دانند و مخاطب دین را فقط قلب آدمى
مى‏دانند و مى‏گویند افراد آزادند که با معبودى یا معشوقى راز و نیاز کنند. عبادت کنند. دین پاسخگوى این نیاز است و کلیسا جاى این عمل است.

در غرب براى دین نقش سیاسى و اجتماعى قائل نیستند. امروز بر دنیاى غرب تفکر جدایى سیاست از دین حاکم است؛ در نتیجه کلیسا حق دخالت در سیاست ندارد. رهبرى کلیسا با پاپ است. جایگاه پاپ واتیکان است. قلعه مانندى در دل شهر رم است. تشریفات ظاهرى زیادى دارد. پاپ در واتیکان حکومت مى‏کند. سفیر مى‏پذیرد از دیگر کشورها و در کشورهاى دیگر جهان سفیر دارد. اما با تمام این عرض و طول ظاهرى اگر در پارلمان ایتالیا که ممکن است 2 یا 3 خیابان از واتیکان فاصله داشته باشد، قانونى صریحا برخلاف مسیحیت تصویب شود، پاپ آن اندازه قدرت ندارد که به این قانون اعتراض کند. پاپ نمى‏تواند حتى در قوانین مجلس ایتالیا که واتیکان در آن کشور است، اعتراض کند و یا دخالتى بکند. به طور کلّى کلیسا رابطه‏اى با سیاست، جنگ، صلح و اقتصاد ندارد. این است که از دین و اخلاق در سیاست امروزى حاکمان غربى خبرى نیست. این که مى‏بینید براى به دست‏آوردن نفت، براى تأمین انرژى و براى پر کردن جیب سرمایه‏داران، به کشورهاى اسلامى مانند عراق حمله مى‏کنند و بهانه‏تراشى مى‏کنند و صدامى را که روزى خودشان به حکومت رسانیدند، از حکومت برکنار مى‏کنند و به مقدّسات اسلامى توهین مى‏کنند، به نجف اشرف تعرض و جسارت مى‏کنند، همه این‏ها ناشى از آن است که این سیاست، کارى با دین و اخلاق ندارد. کلیسا در جامعه غرب منزوى و در حاشیه است.

اما ما به اسلامى تعلق داریم که پیامبر ما آن روز که از مکه به مدینه هجرت کرد نخستین سنگ بناى حکومت اسلامى را با احداث یک مسجد آغاز کرد. پیامبر در آغاز اداره جامعه مسجد تأسیس کرد و اسلام در طول تاریخ با مساجد زنده بوده و به برکت مساجد، اسلام ادامه حیات داده است. انقلاب اسلامى ما هم از درون مساجد آغاز شد. این مردم متدین بودند که از امام راحل اطاعت کردند و به صحنه آمدند، مبارزه کردند، شهید دادند. مساجد در انقلاب پشتیبان مردم بودند. مساجد در انقلاب، ستادهاى پشتیبانى و عملیات بودند. مساجد مرکز تشکیلاتى انقلاب ما بوده است. انقلاب اسلامى با مسجد آغاز شده و با مسجد هم ادامه خواهد یافت. پدید آمدن این انقلاب به برکت نقش اجتماعى ـ سیاسى مساجد بوده و باقى ماندنش هم در گرو تقویت این نقش است. بنده بسیار خوشحالم که مى‏بینم مساجد جامعه اسلامى ما، در جمهورى اسلامى متحوّل شده‏اند. مساجد جایگاه واقعى خودشان را به تدریج پیدا مى‏کنند. اگر قبل از انقلاب چند مسجد بود که فعالیت‏هاى متنوع داشت امروز در هر شهرى، صدها مسجد به انواع خدمات مشغولند و بهترین نوع مشارکت مردم در حکومت همین است.

اشتباه مى‏کنند کسانى که دم از مشارکت مى‏زنند و مساجد را فراموش مى‏کنند. طبیعى‏ترین شکل مشارکت مردم در اداره جامعه، سیاست و حکومت، حضور مردم در مساجد است. شما هر نقش اجتماعى که از مردم بخواهید با تقویت مساجد ممکن است. مساجد در انتخابات، در پشتیبانى از جبهه‏ها و جنگ، در رسیدگى به محرومان، در تربیت اخلاقى جوانان، در تقویت درس‏هاى دبیرستانى و دانشگاهى، در هدایت و حمایت از خانم‏ها و در ده‏ها فعالیت دیگر بحمداللّه‏ فعالند و این جاى تبریک دارد، جاى تشکر دارد. امروز که از این نمایشگاه دیدن مى‏کردم، گفتم جاى کسانى که این آروزها را در سرداشتند ولى امروزه در میان ما نیستند تا ببینند چه تحوّلى در جامعه حاصل شده، خالى است. من به یاد شهید مطهرى افتادم با آن اندیشه‏هاى مترقى که داشت. اگر مطهرى زنده بود و مى‏دید که مسجد صاحب کارکردهاى اجتماعى و معنوى شده است، چقدر خوشحال مى‏شد و مى‏دید عمرى که او و دیگران مانند او (شهید بهشتى، باهنر و رجایى) براى نشر اندیشه‏هاى صحیح اسلامى صرف کردند، به هدر نرفته و به برکت این انقلاب و به برکت مفهوم مقدس ولایت، این آرزوها و آمال تأمین شده است و باید بیش از این تأمین شود. ما در مجلس شوراى اسلامى موظفیم موانع را از سر راه گسترش مساجد برداریم. اگر خلأ قانونى وجود دارد ما باید اقدام کنیم، همان‏طور که شما براى اداره مسجد اقدام مى‏کنید، حکومت اسلامى هم وظیفه دارد، دولت هم وظیفه دارد، مجلس هم وظیفه دارد، قوه قضائیه هم وظیفه دارد.

در حوزه‏ها باید براى تربیت امام جماعت برنامه‏ریزى خاصى شود. آن روحانى که قرار است امام جماعت بشود، نمى‏تواند همان مسیرى را برود که روحانى دیگرى که مى‏خواهد، مدرّس حوزه بشود یا در قوه قضائیه قاضى بشود. برنامه آموزشى کسانى که قراراست امام جماعت مساجد بشوند، باید با دیگر روحانیون متفاوت باشد. این یک بخش کار است.

از طرف دیگر در شهرسازى باید ما متناسب با حضور جمعیت، مسجد داشته باشیم، همچنان که درمانگاه براى درمان آلام جسمانى باید داشته باشیم، مسجد هم باید در جاى جاى شهرها و محله‏ها پیش‏بینى بشود و در طراحى مساجد باید نقش اجتماعى مساجد دیده بشود. در راه‏ها، جاده‏ها و هرجا که در جامعه اسلامى زندگى هست، باید آنجا مسجد وجود داشته باشد. این تحوّل نگرش مستلزم آن است که ما در قوانین، تجدیدنظر بکنیم. مسجد باید جاى دلپذیر، دعوت کننده و امیدبخش براى جامعه باشد و همه این‏ها تا اندازه‏اى تأمین شده و ان‏شاءاللّه‏ به همت شما مسجدیان، به همت روحانیون ارجمندى که اداره امور مساجد را به عهده دارند، در آینده نیز بیشتر تأمین خواهد شد.

ان‏شاءاللّه‏ در پشتیبانى از انقلاب ایفاى نقش خواهید کرد، آن چنان که در انتخابات مجلس هفتم ایفا کردید. بدانید که دشمنان از مسجد مى‏ترسند، شما این پایگاه را استحکام ببخشید که استحکامبخشى به این پایگاه، تقویت اسلام و عظمت اسلام و مسلمین است. جز عرض سپاسگزارى از حضور شما و همه آن زنان و مردان مؤمنى که به اداره مساجد کمک مى‏کنند، سخن دیگرى ندارم و توفیق همه شما را از خداوند بزرگ خواستارم.

 



[1]  . و مساجد ویژه خداست پس هیچ کس را با خدا مخوانید؛ جن، آیه 18 .