هفته دولت هست و فضاى کشور معطر است به نور شهدایى مانند شهید رجایى و شهید باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر محبوبمان که به همین مناسبت هفته دولت آغاز شده و در هفته دولت، دولت جمهورى اسلامى برخى از خدماتى که براى مردم انجام داده به نمایش گذاشته و به عرض مردم مىرساند. من مایل بودم از این فرصت استفاده کنم که شما را برگردانم به فضاى اوایل انقلاب، چرا چنین فاجعهاى اتفاق افتاد؟ شخصیتهاى عظیمى مانند شهید رجایى، شهید باهنر، شهید مفتح، شهید مطهرى، چرا ما این شخصیتها را از دست دادیم؟ آیا امکان نداشت که جلوگیرى مىکردیم؟
در آن دوران، جمهورى اسلامى کشور نوپایى بود، کشورى بدون حاکمیت قوى، هنوز دولت، ارکانش شکل نگرفته بود، مجریان دولت، کارگزاران دولت، شخصیتهاى کمتجربه ای بودند و سابقه کار اجرایى نداشتند، همه دولتیان کسانى بودند که سابقه دولتى و کار اجرایى نداشتند و در آن دوران، هنوز قواى حاکمیتى مثل ارتش، سپاه، وزارت اطلاعات و دستگاه قضایى و سازمانهاى حاکمیتى شکل و قوام نگرفته بودند. کشورى پر از دشمن و پر از فتنهگر و دنیایى پر از دشمنى نسبت به جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامى کشورى نوپا و نوجوان با هزاران دسیسه و دشمنى در داخل و خارج مواجه بود.
در آن دوران، کشور با یک خلاء عظیم نهادهاى نظامى امنیتى روبرو بود، همه حاکمان و دولتیان خیلى ساده و بدون هیچ تشریفاتى جابجا مىشدند، خودشان سوار بر اتومبیل مىشدند، گاهى فردى، گاهى دسته جمعى، حتى همه اعضاى دولت سوار یک مینى بوس مىشدند و مىرفتند قم خدمت امام راحل.
فضاى آن روز یک فضاى بسیار اخلاقى بود؛ فضا بسیار فضاى معصومانهاى بود، همه نسبت به هم حسن ظن داشتند، همه نسبت به هم اعتماد داشتند، همه نسبت بههم احترام مىگذاشتند. یک فضاى اخلاقى انسانى در کشور حاکم بود. فضاى اخلاقى، اعتماد، شفافیت و انسانیت بود. آن فضا، فضایى بود که شایسته ملت ایران بود و ملّت ایران، ملت بزرگوارى که انقلاب عظیمى را ترتیب داده بود.
آن فضا باید ادامه پیدا مىکرد ولى آن فضا را از ما گرفتند، آن فضا متأسفانه بدلیل شیطنتها و شرارتها و تروریسم کورى که در کشور بوجود آمد و بعد از آن جنگى که به کشور تحمیل شد، از بین رفت.
آن فضاى معصومانه و اخلاقى و انسانى و اسلامى رفتهرفته تبدیل به فضاى دشمنى، سوء ظن، بدبینى و سختگیرى نسبت به هم شد.
مردم ناگهان چشم گشوده و دیدند شخصیتى مانند شهید مطهرى را در میان خود ندارند، طولى نکشید که عزیزان دیگرى را از دست دادند. هر روز مردم منتظر بودند که ببینند چه اتفّاقى رخ مىدهد؟
مردم به هم بدبین شدند، نفوذى منافقین در همه جا بود، جاسوسهاى منافقین و دیگر گروههاى تروریستى در همه جا بودند، آن موقع وزارت اطلاعاتى نبود، سازمان امنیتى وجود نداشت، منافقین هم از این فضا از این خلاء بطور حداکثر سوء استفاده کردند، در دولت دولت نفوذ کردند. در دستگاه قضایى نفوذ کردند. در مجلس نفوذ کردند. در دادستانى نفوذ کردند، در همه جا نفوذ کردند. یادتان هست که بسیارى از بزرگان ما در اتاق کار و پشت میزکارشان به شهادت رسیدند؛ شهید قدوسى در دفتر کارش به شهادت رسید، شهید باهنر و رجایى در دفتر کارشان به شهادت رسیدند، آنقدر فضا مسموم شد و خطرناک شد که پدر به فرزند و فرزند به پدر شک مىکرد. در همین اتوبان، منافقین جلوى مردم را مىگرفتند، همینکه فردى ظواهر دینى داشت، نگاه مى کردند، این ریش دارد، این ادبیات مذهبى دارد، همین کافى بود که او را از ماشین در مىآورند و ترور مىکردند.
کمکم آن فضاى معصومیت و لطافت، آن فضاى اخلاقى و انسانى، تبدیل به فضاى سوءظن، بدبینى و سختگیرى شد و با کمال تأسف جنگ که آمد، این اخلاق غیرطبیعى کمکم ادامه پیدا کرد و به مرور زمان به یک اخلاق اصلى تبدیل شد. ما حدود تقریبا 12 تا 15 سال را در فضاى غیر طبیعى یعنى در فضاى تروریسم، جنگ، تجزیه و کودتا زندگى کردیم؛ رفته رفته این اخلاقِ شرایط اضطرارى در ما شکل گرفت و حالتى طبیعى به خود گرفت و امروز با کمال تأسف این اخلاق همچنان در جامعه ما رسوخ کرده و خیال مىکنیم اصل همین است! یعنى ما به جاى حسن ظن، به هم سوء ظن داریم و به جاى اعتماد با هم بدرفتارى مىکنیم، تحملمان نسبت به هم کم است، نسبت به هم بدبین هستیم، نسبت به هم سختگیرى داریم، رواج شایعات، بدبینىها و بدرفتارىها در جامعه ما عادى شده است.
این اخلاقی که در جامعه ما وجود دارد، اخلاق اسلامى نیست. اخلاق غیراسلامى است که به مرور زمان در شرایط سخت تروریستى و جنگ در جامعه ما بوجود آمده و اگر کسى امروز در مسجد و منبر شروع به بدگویى کند، حرمتشکنى کند، افشاگرى کند، همه براى او کف مىزنند، همه او را تحسین و تشویق مىکنند، در حالى که این غیراسلامى است و همه ما مىدانیم این غیر اسلامى است. اسلام به ما اجازه نداده حرمت شکنى کنیم، آبروریزى کنیم، تحقیر کنیم، آبروى مردم را بریزیم پرونده مردم را افشا کنیم، اسلام ممنوع کرده ولى اگر کسى اینکار را بکند، متأسفانه ممکن است ما بگوییم این فرد انقلابى است و خیلى آدم خوب و درستى است و او را تحسین مىکنیم.
خیلی زشت است وقتى که آبروى مردم در روزنامهها برده مى شود و کسى او را منع نمىکند این را بدانید که چه فاجعهاى در جامعه ما شکل گرفته که معاصى به این بزرگى، حالت عادى به خودش گرفته، این اخلاق غیراسلامى ناشى از شرایط تروریستى و جنگ است و ما باید این اخلاق بد را برگردانیم به حالت طبیعىِ قبل از ترور شهید رجایى و شهید مطهرى و سایر فاجعههایى که در جامعه ما اتفاق افتاده، در آن موقعیت در آن شرایط که هنوز کشور نه ارتشى داشت، نه سپاه داشت، نه قوه قضائیهاى داشت، نه اطلاعاتى داشت.
دو چیز سبب شد که کشور فروپاشى نشود؛ دو عامل مانع رسیدن دشمنان به هدف خودشان شد:
یکى نفوذ عمیق امام، نفوذ بىرقیب امام راحل که آنچه را اراده مىکرد، ملت ایران با شوق و رغبت و اشتیاق عمل مىکرد، این عامل اصلى و بزرگترین عامل بود.
عامل دوّم سازماندهى سنّتى که ما داشتیم به نام مساجد، تنها تشکیلاتى که از قدیم وجود داشت، سازماندهى به معنى مصطلح ادارى نمىگویم یعنى یک جمعى همدیگر را در مسجد مىشناختند، به هم اعتماد داشتند، امام جماعتی داشت و افرادى به آن امام اعتماد داشتند و مثل حالا نبود که به هم بدبین باشیم، مساجد، بزرگترین سازماندهى طبیعى، حزبى، اسلامى، مردمى بود. همین تشکیلات شاه را ساقط کرد و همین تشکیلات بود که از امام راحل به خوبى استقبال کرد، یادتان هست که تا مدتها مساجد مثل یک پادگان عمل مىکرد.
این را در اصطلاح سیاسى «ان جی او» مىگویند. در اصطلاح سیاسى جامعه مدنى مىگویند، جامعه مدنى تنها یک حزب نیست یک سازمان مردمى، یک تشکیلات مدنى است، مساجد ما بزرگترین تشکیلات مدنى بود که شاه نتوانست آن را از بین ببرد و سرانجام شاه در مقابل این تشکیلات، شکست خورد، این اعتراف را یکى از تئوریسینهاى معروف رژیم شاه مىگوید که من اسم کثیف او را نمىبرم: در یک کتابى نوشته است: مساجد در سراسر ایران است، از شهر تا روستا، در هر مسجد هم یک روحانى است، همه این روحانیون هم بالاخره ریشهاشان برمىگردد به قم یا حوزههاى دیگر، اینها یک رأسى دارند، یک مرجعیتى و در آنجا هدایت مىشوند، اینقدر این تشکیلات عریض و طویل و سازمان یافته است و جمعیتى هستند که بدون هیچ چشمداشتى کار مىکنند، در این جمعیت افرادى هم هستند که با بودجه مردم اداره مىشوند و اینها نفوذ در دل مردم دارند، بهگونهاى که یک طفل که متولّد مىشود آنها همان روز اول، طفل را به نوعى به استخدام در مىآورند و یک چیزى در گوشش مىخوانند، معلوم نیست چه چیزى به او مىگویند، از همان اوّل، بچّه تحت تلقین مسجد و روحانى قرار مىگیرد تا آن بابابزرگش که فوت مىکند، مىآید داخل قبر یک چیزى به او مىگوید، یعنى معلوم است یک سازمان عریض و طویل است که حیات و ممات مردم را زیر نظر دارد؛ این تشکیلات، تشکیلاتى نیست که بشود از بین برد و هر حکومتى بخواهد با این تشکیلات در بیفتد، ور مىافتد، این حرف آن تئوریسین رژیم شاه بود و همین تشکیلات، اساس و پایه جمهورى اسلامى بود.
این را بدانید چنانچه دولت و جمهورى اسلامى در جهت تقویت مساجد کار نمىکند، اشتباه مىکند، مساجد کمترین بودجه را دارند و بالاترین خدمت را هم دارند، بیشترین خدمت را به امنیت و اخلاق و دیانت مردم و خانواده ها مىکنند. اینها وظایف دولت است. در همه جاى دنیا دولتها براى امنیت مردم، براى رفاه مردم، درست شدهاند. مساجد بدون اینکه از دولت کمکى بگیرند، این خدمات رایگان را به دولت مىدهد و دولت باید بالاترین امتنان و سپاسگزارى را از مساجد داشته باشد؛ براى اینکه بیشترین خدمت را دارد. در آن دوران سخت مساجد به عنوان تشکیلات مردمى، امام به عنوان رهبر مانع شدند که گروهکها بههدفشان برسند.این یکبخش. بخشهاى دیگر را بهصورت خلاصه عرض مىکنم:
در اوضاع فعلى ، کشور ما در این چند ماه اخیر وارد یک دوران جدید شده و این دوران، از نظر ما، دوران مبارکى است. از نظر ما، موقعیت ممتازى است. کشور الان در یک حال تعادل به سر مىبرد و احزاب، جریانهاى سیاسى، همه به این نتیجه رسیده اند که باید با هم همکارى کنند. احزاب سیاسى بعد از درگیرىها و تنازعات داخلى که داشتند، به این نتیجه رسیده اند که باید اول خودشان را بسازند، خودشان را اصلاح کنند. والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته