نمایش صفحات

در این مقاله با ذکر مقدمه‏اى به کارآمدى اسلام به عنوان مکتب پویا و پر تحرک در همه عرصه‏هاى زندگى، اشاره و با تاکید بر مستدل و منطقى بودن آن در جنبه‏هاى نظرى و عملى به گرایش نسل معاصر به ویژه پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و رویکرد به معنویت و مکتب برتر از یکسو و حساسیت و سخنان اسلام و حجم وسیع توطئه‏ها علیه انقلاب و ناکار آمدى نظام اسلامى از سوى دیگر و ورود اندیشه‏هاى بیگانه در حوزه فرهنگ و اندیشه مسلمین و دامن زدن به شبهات توسط غربزدگان بى‏اطلاع از اسلام، دشمنان را به تلاش براى کاستن جاذبه اسلام و سوق دادن اذهان اندیشه‏ها به سمت اهداف مورد نظرشان واداشت.

پیروزى انقلاب اسلامى نیز از ابعاد مختلف، نگرانى‏هایى را براى قدرت‏ها و مکتب‏ها به وجود آورد و به برخوردهاى خصمانه واداشت که هجوم اندیشه‏هاى وارداتى لیبرالیستى و سکولاریسم و پلورالیسم و... نمادى از آن است.

مقوله دین دولتى و دولت دینى یکى از شبهات است که مقاله به بررسى و پاسخ آن همت گماشته و پیرامون دین و دولت و ضرورت و رابطه آن دو و زمینه‏هاى رشد جامعه در پرتو تعامل بین آن دو نهاد، به بحث پرداخته و در ادامه با توجه به جایگاه مسجد و کارکردهاى آن در فرهنگ اسلام به وظیفه دولت در قبال مساجد و مراکز دینى و نقش مساجد در پیروزى و تداوم انقلاب و رشد فکرى و فرهنگى جامعه و مقاله با هجمه‏هاى دشمنان اشاره نموده است.

 

مقدمه

پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، کارآمدى اسلام به عنوان مکتب پویا و پر تحرک در همه عرصه‏هاى زندگى و مستدل و منطقى بودن معارف آن در جنبه‏هاى نظرى و عملى را براى همه جهانیان آشکار ساخت و طلیعه تحقق اَلاِسْلامُ یَعْلُوا وَ لایُعْلى عَلَیْهِ[1] را به نمایش گذاشت.

حق آن است که اسلام، دین دنیا و آخرت و محیط بر مسایل مختلف انسان و مُشرِف بر همه حوایج و نیازها و خواسته‏هاى معقول و ناظر به همه جنبه‏ها و استعدادهاى مختلف آدمیان است.

آرى در دوران معاصر نه تنها به اثبات مستدلانه ایدئولوگ‏هاى اسلامى؛ بلکه به اعتراف بسیارى از مستشرقین[2]، اسلام برترین دین و قرآن بهترین، کامل‏ترین و جامع‏ترین کتاب آسمانى و حاوى زیباترین دستور العمل‏هاى سعادت آفرینى است که مى‏تواند در دو بعد اندیشه و عمل، راهنماى انسان‏ها قرار گیرد.

گرایش و رویکرد مشتاقانه به اسلام و معنویت و گسترش روز افزون مطالعات پژوهشگرانه نسبت به اسلام از سوى تشنگان حقیقت و جویندگان مکبت برتر، حساسیت دشمنان اسلام را بر انگیخت و حجم وسیع توطئه‏ها علیه اسلام و انقلاب را رقم زد و سردمداران معاند و عوامل فرهنگى استکبار را بر آن داشت تا در قالب‏هاى گوناگون و در اشکال مختلف و با ترفندهاى متنوع و در عین حال جذاب! سعى در دستکارى دانایى و باورها و طرز تفکر و تلقى مردم، به ویژه جهان اسلام داشته باشند و از این رهگذر از جاذبه و مقبولیت اسلامِ ناب بکاهند و افکار و اذهان جستجوگران را به سمتى که خود مى‏پسندند، سوق دهند. چنان که این شیوه‏ها، شگرد همه تاریک‏اندیشان باطل‏گرا در طول تاریخ از صدر اسلام تا به امروز بوده است!

القاء ناکار آمدى نظام اسلامى، ورود اندیشه‏هاى بیگانه در حوزه فرهنگ و اندیشه مسلمین، دامن زدن به شبهات و افکار الحادى توسط صاحبان اندیشه‏هاى علیل و بى‏اطلاع، یا لااقل کم اطلاع از حقیقت اسلام و معارف ناب آن، نمادى از تلاش گسترده دستگاه‏هاى متخصص فرهنگ‏سازى و شکل‏دهى اندیشه‏هاى مخالف است ولى باید به آنان گفت: « یُریدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللّهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ».[3]

 

پیروزى انقلاب اسلامى و نگرانى دشمنان

تردیدى نیست که پیروزى انقلاب در ایران بر اساس تفکر اسلامى، از ابعاد و زوایاى مختلف، نگرانى‏ها و دل مشغولى‏هایى را براى مخالفین و معاندین اسلام پدید آورد.

با یک نگاه کلى به روشنى در مى‏یابیم که پیروزى انقلاب و تأسیس حکومت اسلامى، از ابعاد مختلى، دشمنان داخلى و خارجى را به وحشت انداخته است.

1 . ازنظراعتقادى مکاتب و ادیان را تحت الشعاع قرار داد و جاذبه کاذب مکتب‏ها و ادیان تحریف شده را على رغم شعارهاى فریبنده و تبلیغات گسترده آنها از افکار واذهان سطحى اندیشان خوش باور، زدود و ذهن‏هاى جستجوگر و حقیقت‏طلب را به سمت خویش معطوف ساخت. بدین جهت متولیان آنها را به واکنش واداشت. در این راستا اندیشه جدایى دین از حکومت و سیاست، ناکارآمدى نظام اسلامى در عصر مدرنیته،[4] و پست مدرنیسم،[5] تضاد و تقابل دین و دموکراسى،[6] ناسازگارى قضاى اسلامى با اصول و مبانى حقوق بشر، کفایت عقل و علم و بى‏نیازى از دین، ترویج تفکر لیبرالیسم،[7] سکولاریسم،[8] پلورالیسم دینى، الحاد و التقاط، قرائت‏هاى گوناگون از دین، تبلیغ فرهنگ اباحیگرى وابتذال،[9] نمادى روشن ازآن واکنش‏هاى عاجزانه است.

2 . از نقطه‏نظر سیاسى قدرت‏ها را مضطرب ساخت و احساس شکست و رعب و وحشت در دل آنها پدید آورد و دکترین سیاسى ابرقدرت‏ها را زیر سؤال برد و پیروزى خون بر شمشیر و غلبه ایمان بر سلاح‏هاى مدرن و پیشرفته نظامى را به نمایش گذارد و بذر خودباورى و ایمان و اعتماد به نفس و توکل به خدا را دل‏ها کاشت و به رویش واداشت.

3 . از نقطه نظر تدبیر امور جامعه و تشکیلات ادارى کشور، احزاب و گروه‏هاى مختلف و قدرت‏طلبان و سودجویان منحرف و وابستگان به بیگانگان خارجى را مأیوس ساخت! همان‏ها که به تعبیر امیرالمؤمنین«علیه‏السلام»: «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوُهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُور»؛ بذر گناه و فسق و فجور افشاندند و با آب غرور و فریب، آبیارى و بالنده‏اش کردند و محصول آن را که نکبت و بدبختى براى جامعه و خود آن‏ها بود، درو نمودند![10]

الف: برخوردهاى خصمانه

از این روى، از همان آغاز پیروزى انقلاب اسلامى به ویژه در دهه دوم انقلاب تا به امروز، پیوسته با موضع‏گیرى‏هاى خصمانه و ترفندها و توطئه‏ها و شگردهاى مختلف خصوصا در جبهه اعتقادى و فکرى و فرهنگى، مورد خشم و قهر دشمنان خشمگین و عنود بود و در طول سالهاى گذشته، پیوسته کوشیدند نظام اسلامى را سرنگون یا لااقل دچار انحراف سازند و از جاذبه دین و ایمان و معنویت، به ویژه اسلام ناب بکاهند
و با شبهه‏افکنى و دامن زدن به تفکرات سکولاریستى، نسلى مسخ شده و منحرف، داراى اندیشه التقاطى و رفتارى مبتذل، بپرورند تا آن‏ها همسو با فرهنگ غرب و منافع قدرتهاى استعمارى، وارثان انقلاب و مدیران آینده کشور گردند.

از جمله شبهاتى که مولّدان اندیشه‏هاى بیمار و بدخواه، ایجاد کرده و در اذهان ساده لوحان و سطحى اندیشانى که هنوز شاکله فکرى آنها شکل نیافته، با القاء و تلقین وارد ساختند، طرح پرسش تأمل برانگیز دین دولتى یا دولت دینى است که حقیقت و واقعیت کنونى انقلاب و نظام اسلامى چیست؟ دین دولتى یا دولت دینى؟

ب: خرسندى امریکا از پیدایش انحراف

گفتنى است شوراى روابط خارجى امریکا در گزارش خود از رویکرد ایران در سالهاى اخیر به سکولاریسم ابراز خرسند مى‏کند! و آن را داراى چهار ویژگى به شرح ذیل مى‏داند:

1 . تفکّر جدایى دین از سیاست که به تدریج در جامعه اسلامى ایران رواج یافته و قوت مى‏گیرد!

2 . بسیارى از افراد، تعارض احکام اسلام با دموکراسى و حقوق بشر را پذیرفته‏اند!

3 . با ترویج اندیشه سکولاریستى، جایگاه ولایت فقیه متزلزل و نفوذ و موقعیت روحانیت تضعیف مى‏شود و از قداست مى‏افتند و همچنان به عنوان تنها «مفسّر و ایدئولوگ اسلامى» مطرح نخواهند بود، بلکه حوزه‏هاى فکرى دیگرى نیز در کنار روحانیت به عنوان اسلام شناس و مفسر دین مطرح مى‏شوند!!

4 . ترویج و قبول و پذیرش اندیشه‏ئ سکولاریسم، تدریجا سبب عادى‏سازى رابطه با غرب و امریکا مى‏گردد.

وى با تأکید بر ادامه و گسترش این رویکرد جدید، اظهار مى‏دارد: «این حرکت در مجموع به نفع امریکاست و باید از جانب امریکا قویا مورد حمایت و پشتیبانى قرار گیرد!!».[11]

این قبیل گزارش ها، وظیفه عالمان دین را سنگین‏تر مى‏کند که بى‏تفاوت و ساکت ننشسته و به دفاع از مبانى دین و تبیین اندیشه‏هایى که در تقابل و تعارض با دین هستند، بپردازند و با تکیه بر منطق و استدلال، با سخنان حکیمانه و موعظه خیرخواهانه و جدال احسن[12] به نقد و بررسى اندیشه‏ها و پاسخ به شبهات، همت گمارند و عرصه را براى جولان سراب‏اندیشان یکسو نگر خالى نگذارند تا متاع فکرى سرابگون و بى‏ارج خویش را به ساده‏لوحان جاهل و غافل و نامتمیزان سطحى‏اندیش به قیمتى گزاف نفروشند و اندیشه‏هاى پاک و زلال و حقیقت ناب را در مسلخ مطامع غیر انسانى خویش ذبح نسازند.

لازم است در این رابطه به اختصار با دین، تفکّر سکولاریستى، خاستگاه و برآیند آن، همچنین ارتباط دین و دولت آشنا شویم:

دین چیست؟

براى دین تعاریف متنوعى ذکر شده که ارایه و بررسى آنها خود نیازمند یک مقاله جداگانه است. بدین رو به ذکر سه تعریف برگزیده بسنده مى‏کنیم: «دین، مجموعه‏اى از گزاره‏هاى حقیقى و واقع‏نما در باره انسان و جهان و نیز مجموعه‏اى از آموزه‏هاى دستورى و ارزشى که جهت تنظیم مناسبات انسان با جهان و انسان‏هاى دیگر، از طریق پیامبران از سوى خدا تنزیل یا به تنفیذ وحى توسط عقل سلیم آدمى دریافت مى‏شود».[13]

به بیانى دیگر: «دین مجموعه‏اى است مشتمل بر قوانین اجتماعى و احکام حقوقى که با در نظر گرفتن نیازهاى مادى و معنوى، براى سعادت و بهروزى انسانها از سوى خدا آمده و توسط پیامبر به انسان‏ها ابلاغ شده است».

بنابراین دین و به ویژه اسلام که آخرین و کاملترین آن است در زمینه‏هاى مختلف فردى، خانوادگى، اجتماعى، بین‏المللى و حقوقى داراى قوانین، دستور العمل و احکام و مقررات خاص است.

در بینش اسلامى بالاترین ارزش این است که انسان تابع اراده خدا و بنده خالص او باشد و او را صاحب اختیار مطلق بداند.

به عبارت روشن‏تر: «دین مجموعه‏اى از باورهاى قلبى و ارزش‏هاى اخلاقى و رفتارهاى عملى متناسب با آن باورهاست».

مراد از باورها، اعتقاد به یگانگى خدا و صفات جلال و جمال او و اعتقاد به نبوت و معاد است که از آن به اصول دین یا اصول عقاید تعبیر مى‏شود. مراد از ارزش‏هاى اخلاقى، اخلاقیات و مراد از رفتارها نیز کلیه رفتارهاى متناسب با آن باورهاست که بر حسب اوامر و نواهى الهى و به منظور پرستش و بندگى خداى متعال انجام مى‏گیرد که از آن به فروع دین یاد مى‏شود.[14]

در تعریف اسلام به عنوان یگانه دین حق و تنها نسخه کامل دین الهىِ معتبر و مقبول در دوران معاصر مى‏توان گفت: «اسلام عبارت است از مجموعه‏اى از باورهاى قلبى که بر آمده از امور فطرى و استدلال‏هاى عقلى و نقلى است». و نیز مجموعه تکالیف دینى که از سوى خداوند بر پیامبر«صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» به منظور تأمین سعادت دنیوى و اخروى بشر نازل شده است.

این تکالیف تمامى امورى که به نحوى در سعادت دنیا و آخرت انسان نقش دارد را در بر مى‏گیرد.[15]

 

سکولاریسم

واژه سکولاریسم از ریشه لاتینى سکولام[16] به معنى این جهانى و امور دنیایى گرفته شده است. این مکتب معتقد است که دنیا، سیاست و اداره امور اجتماعى بشر از دین و آخرت جداست.

 

خاستگاه سکولاریسم

خاستگاه سکولاریسم، مغرب‏زمین است و مى‏توان گفت سکولاریسم بازتاب طبیعى حوادث قبل از رنسانس یعنى عکس‏العمل دوران قرون وسطى است که در آن مذهب کاتولیک با همه نواقصش در سایه اقتدار و تبلیغات، در جوامع اروپایى، از جانب متولیّان مکتب مسیحیت، نمونه یک دین کامل معرفى شد و عملکرد سوء اربابان کلیسا، نمونه پاى‏بندى کامل به دین تلقى گردید!!

مخالفت شدید کلیسا با هر گونه نوآورى و اظهار نظرهاى علمى مخالف با تعالیم انجیل آن هم بدون هیچ استدلال معقول و منطقى، تعارض میان دین و علم را برانگیخت و یافته‏هاى جدید علمى، شجره ممنوعه تلقى شد که ابراز و پافشارى بر آن، مکافات مرگ را در پى داشت!

برخوردهاى سخت و خشونت آمیز اربابان کلیسا سبب بدبینى رویگردانى در جوامع مسیحى، به ویژه از سوى قشر تحصیل‏کرده شد و به تدریج به استناد انجیل تحریف شده، نوعى تقسیم کار بین کلیسا و قیصر مقبول افتاد که کار مسیح و کلیسا را به کلیسا و کار قیصر را به قیصر باید سپرد.[17]

بدینسان زمینه اصلى بروز و رشد سکولاریسم، آموزه‏هاى غیر عقلانى و عملکرد خشن پیروان مکتب مسیحیت است. آرى اندیشه سکولاریسم که در حقیقت واکنشى به عقاید و سوء رفتار و عملکرد کلیسا بود در قرن 19 میلادى توسط رابرت اون[18] فیلسوف انگلیسى به صورت مکتب شکل مدون و منسجمى یافت. بدین روى اساس سکولاریسم بر دین‏گریزى نهاده شد و این باور که با پیشرفت علم و در اختیار داشتن عقل، در اداره جامعه نیازى به دین نیست، ترویج گردید.

گفتنى است سکولاریسم با دیگر اندیشه‏هاى فلسفى، سیاسى و اجتماعى:

1 . راسیونالیسم[19] یا عقل گرایى و خردمدارى محض.

2 . پوزیتویسم[20] یا اثبات گرایى، تحقق گرایى، اعتقاد به اصالت حس و نسبیت.

3 . لیبرالیسم[21] یا اصالت دادن به آزادى‏هاى مطلق فردى در کلیه شئون.

4 . مدرنیسم[22] یا تجدد گرایى.

5 . اومانیسم[23] یا بشرگرایى و اعتقاد به اصالت انسان.

6 . آتئیسم[24] یا انکار قدرت‏هاى مافوق طبیعى و تقدس ستیزى.

7 . سیانتیسم[25] یا علم گرایى محض و علم محورى به معنى اخص، از نظر مبانى، خاستگاه، دیدگاه و برآیند، نقاط اشتراک بسیار؛ بلکه در پاره‏اى از امور با آنها وحدت دارد.

 

برآیند پدیده سکولاریسم

بررسى جوامع بشرى نشان مى‏دهد، پدیده سکولاریسم در جوامع مختلف، پیامدهاى ذیل را در پى داشته است:

الف: الیناسیون[26] یا از خود بیگانگى و بى‏هویتى.

ب: تزلزل عقاید دینى و ترویج هرهرى مذهبى.

          ج: نهلیسم یا پوچ‏گرایى.

          د: ابتذال و تسلیم.

          بداهت این ادعا و آشکار بودن آن ما را از ذکر نمونه‏هاى فراوان عملى در کشورهاى جهان سوم، به ویژه دنیاى غرب بى‏نیاز مى‏سازد.

 

دولت چیست؟

مفهوم دولت[27] از واژه‏هاى پر مناقشه در مباحث سیاسى است که تعاریف مختلفى براى آن ارایه شده است و همین خود گویاى چندگانگى نظریاتى است که آن تعریف‏ها از آنها برخاسته‏اند.

تعریف عمومى دولت، عبارت است از: «تشکیلات حکومتى یا مجموعه قواى سه گانه مقننه و قضاییه و مجریه».

برخى از اندیشمندان عرصه سیاست، دولت را این گونه تعریف مى‏کنند: «دولت، اجتماع انسانهاى کم و بیش زیادى است که سرزمینى را در تصرف دایمى خود داشته و حکومت سازمان یافته دارند و بیشتر ساکنان آن سرزمین به طور عادت و یا مشروعیتى که براى آن قایلند، از آن حمایت مى‏کنند».[28]

رابرت دال هم گفته است: «به نظام سیاسى متشکل از ساکنان یک سرزمین و حکومت آن سرزمین دولت
گفته مى‏شود».[29]

در نهایت مى‏توان گفت: «دولت آن واحدى است که ویژگى‏هاى زیر را دارد: جمعیت، حکومت، سرزمین، حاکمیت (انحصار قدرت)».

در هر سرزمینى که مردم آن بناى همزیستى[30] و مدنیت داشته باشند، به ناچار باید به حکومت و امارت تن در دهند. این ضرورت و احساس نیاز اصلى عقلانى و مورد قبول عموم انسانهاست. بر این اساس با توجّه به خصوصیات انسان و ضرورت زندگى جمعى، لزوم دولت و قانون آنچنان بدیهى و مبرهن است که مستغنى از هر گونه استدلال مى‏باشد؛ زیرا حکومت، زعامت و ولایت از اساسى‏ترین اصول تشکل هر جامعه و نیاز جمعى است و با نبود آن، اجتماع و مدنیت شکل نمى‏گیرد. اگر انسان موجودى مدنى بالطبع است، بلاشک نیاز به حکومت و قبول زعامت و ولایت نیز در طبع او نهفته است؛ زیرا التزام به یک امر، التزام به لوازم آن نیز خواهد بود. بنابراین همزیستى و التزام به مدنیت، مستلزم پذیرش حکومت و ولایت است.

کلام نورانى امیرالمؤمنین«علیه‏السلام» ناظر به همین حقیقت است که مى‏فرماید: «لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ اَمیرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ»؛ بى‏تردید مردم به زمامدار نیازمندند؛ نیک یا بد.[31]

 

سکولاریسم و جدایى دین و دولت!

 جدایى دین از دولت، یکى از مشخصه‏هاى نگره سکولاریسم است که همواره برجدایى قلمرو دین از سیاست تأکید دارد.

در اندیشه سکولاریستى، دین امرى فردى قلمداد شده و رسالت آن تنها ایجاد رابطه میان فرد و خداوند است که در آن سیاست هیچ دخالتى ندارد و دین هم نمى‏تواند در رقم زدن سرنوشت اجتماعى بشر و اداره امور جامعه نقشى داشته باشد.

تفکیک دین از دنیا، جدایى دین از حکومت و سیاسیت که هم اکنون مورد اتفاق کلیسا و اربابان اندیشه سکولاریسم است، محصول القائات و آموزه‏هاى توافقى متولیان مکتب مسیحیت تحریف شده در قرون وسطى و روشنفکران است که امروز به وسیله پیشرفت ارتباطات و به دلیل اغراض و اهداف خاصى، دامنه یافته و به صورت ابزارى در خدمت نئوکلنیالیسم[32] یا استعمار جدید قرار گرفته و به منظور دستیابى به اهداف خاصى بدان دامن زده مى‏شود و متأسفانه، باورها و ارزشها و حقایق مهمى را در جهان اسلام با واژگان و تعابیر مذهبى مصطلح، دستکارى بلکه مثله نموده است.

 

دین و رابطه متقابل مذهب و دولت

در اندیشه توحیدى، مالکیت و حاکمیت حقیقى همه منظومه هستى از آن خداست؛ «لِلّهِ ما فِى السَّموتِ وَ ما فِى الاَرْضِ».[33]

بر این اساس همچنان که ربوبیت تکوینى براى او ثابت است، ربوبیت تشریعى و حق امر و نهى و حکومت بر انسان نیز اولاً و بالذّات از آن خداست؛ «اِنِ الْحُکْمُ اِلاّ لِلّهِ اَمَرَ اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیّاهُ».[34]

به راستى اگر خدا آفریدگار و رب و رازق انسانهاست، چرا حق امر و نهى، دستور دادن و حکم کردن نداشته باشد؟ به ویژه آن که معتقدین به خدا، بر این باورند که احکام الهى به سود خدا نیست! بلکه در جهت مصالح مردم است و احکام عادلانه، مطابق با ارزش‏هاى اخلاقى است، چنان که امیرالمؤمنین مى‏فرماید: «اِنَّ اللّهَ اِذا خَلَقَ الْخَلْقَ غَنِیّاً عَنْ طاعَتِهِمْ وَ امِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ ِلاَنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصاهُ وَ لاتَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ»؛ خداوند هنگامى که مخلوقات را آفرید، از اطاعت آنان بى‏نیاز بود و از معصیت آنان در امان زیرا گناه هر کس که او را گناه کرد، ضررى به او نرساند و اطاعت کسى که او را اطاعت مى‏کند، نفعى براى او ندارد.[35]

بنابراین اگر خدا حکم کند اطاعت آن به حکم عقل، نه تنها بى‏اشکال بلکه لازم و ضرورى است.

بدینسان ثانیا و بالعرض افراد خاصى از انسانها حق حکومت و امر و نهى دارند که از جانب خداوند مأذون باشند، در غیر این صورت هیچ انسانى حق ندارد بر دیگر انسان‏ها حکم براند و هیچ کس مجاز نیست، عبودیت غیر خدا را بپذیرد چنان که امیر المؤمنین«علیه‏السلام» فرمود: «وَ لاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً».[36]

براساس اندیشه توحیدى انسان نه خودى در برابر خدا مى‏بیند و نه به داشته‏ها و یافته‏هاى خود (عقل و علم) بسنده و تکیه مى‏کند. به ویژه آن که هم چراغ عقل آدمى کم سو است و هم انسان مبتلا به فقر علمى است و هم دانش و معرفت بشرى مصون از خطا و خرافه و اوهام نخواهد بود!

اما این که رابطه دین و دولت چگونه است؟ در پاسخ باید گفت:

 

الف: دین دولتى

در جامعه‏اى که تفکر سکولاریستى حاکم است، پیداست که دولتمردان تفاهم و آشتى‏اى بین خود و دین احساس نمى‏کنند. در جوامع اسلامى هم اگر دولتمردان داراى روحیه دین‏باورى نباشند یا روشنفکران بیمار و غربزدگانُ متأثر از اندیشه سکولار، زمام امور را در دست داشته باشند، دولت اصل و محور قرار خواهد گرفت و دین ابزارى براى توجیه عملکرد دولتمردان و وسیله‏اى براى فریب و جلب اعتماد و حمایت مردم خواهد شد که در خدمت دولت قرار مى‏گیرد! نظیر آنچه در عربستان سعودى و ترکیه و برخى کشورهاى اسلامى مستعمره و لائیک، شاهد آن هستیم.

ترویج و تبلیغ تفکر جبرگرایانه توسط بنى امیه در صدر اسلام و در ادامه توسط بنى‏عباس... تفسیر آیه اُولِى الاَمْر و وجوب اطاعت از امیر حاکم (هر کس که باشد)... باوراندن شعار اَلْحَقُّ لِمَنْ غَلَبَ! تفسیر انحرافى و دلخواه از مفاهیم بلند اسلامى همچون زهد، صبر، بى‏اعتنایى به زخارف دنیا، توجّه به آخرت، تقوا، انتظار، قداست و معنویت و... به منظور ایجاد روحیه بى‏تفاوتى و بى‏مسؤولیتى و سکوت و تسلیم و... در مردم!! همه و همه در راستاى اهداف حکومت‏هاى نامشروع و مقاصد پلید دولت‏هاى مستبد و حکومت‏هاى انحرافى است.

چنان که در صدر اسلام تفسیر کعب الاحبار یهودى از آیه کنز[37]، تأویل و تطبیق آیه‏شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ‏اللّهِ...»[38] توسط‏سمره‏بن‏جندب به درخواست معاویه و مطابق میل او!، جعل و تقطیع حدیث توسط ابو هریره و... همه و همه ناظر به همین حقیقت است که آنان مى‏پنداشتند دین باید در خدمت حکومت و سیاست حاکم باشد و الا باید با آن به مقابله برخواست!!!

چنین دینى، دین دولتى است که امام خمینى قدس‏سره از آن به اسلام امریکایى تعبیر فرمودند.[39]

 

ب: دولت دینى

در جامعه‏اى که ارزشهاى دینى حاکم و مردم براستى پیرو دین‏اند و دین نزد آنان عزیز و به عنوان یک حقیقت در متن زندگى آنها جارى است و حضور دارد و دولت برخاسته از میان مردم است و دولتمردان به نوبه خود و به معناى واقعى کلمه متدین‏اند، دین اصل و محور است و دولت مبلّغ و مروّج و مُجرى احکام دین است و پیگیرى اهداف والاى دین و تحقق آرمانهاى بلند دینى را وظیفه خود مى‏داند.

در دولت دینى، سیاست‏گذارى دولت، تدبیر امور جامعه، برنامه‏ریزى و جهت‏گیرى‏هاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، تنظیم روابط با سایر دول همه و همه بر محور دین و بر اساس ارزشهاى دینى خواهد بود.

دولتمردان خود را متدیّن به دین، بندگان خدا، مطیع اوامر و دستورات الهى و موظّف به اجراى فرامین الهى و احکام دینى مى‏دانند.

سیماى دولت دینى را در آیینه منشور حکومتى امیرالمؤمنین«علیه‏السلام» (عهدنامه على«علیه‏السلام» به مالک اشتر) مى‏توان به تماشا نشست و در نامه‏هاى امیرالمؤمنین«علیه‏السلام» به ولات و کارگزاران حکومتش به خوبى مى‏توان نظاره کرد، چنان که در سیره عملى و رفتار حکومتى آن بزرگوار نیز به خوبى مشهود است.

امیرالمؤمنین«علیه‏السلام» در نامه‏هایش به والیان و کارگزاران، به ویژه در عهدنامه‏اش به مالک اشتر! نظم، امنیت، رفاه و رونق اقتصادى، آزادى، ایجاد مهر و الفت در جامعه، رعایت حقوق اقلیت‏ها، اجراى قانون و حدود الهى، فراگیرى علوم و فنون، زمینه‏سازى رشد و ارتقاء معنوى مردم و ... را از وظایف دولت دینى بر مى‏شمارد و قویا بر اجرا و رعایت آن تأکید و اصرار مى‏ورزد.[40]

 

دولت دینى و زمینه‏سازى رشد جامعه

یکى از اهداف مهم دولت دینى رشد و ارتقاى جامعه است؛ رشد مادى و معنوى و ارتقاى فراگیر جامعه، مرهون مقدمات و زمینه‏سازى‏هایى است که بدون فراهم آوردن آنها، حصول رشد ناممکن است.

در ذیل به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

 

1 . آموزش و تربیت

یکى از بسترهاى مناسب رشد جامعه، دادن آموزش‏هاى صحیح و به موقع و تربیت جامعه بر پایه ارزشهاى الهى و انسانى است. امیرالمؤمنین«علیه‏السلام» مى‏فرماید: «اَیُّهَا النّاسُ! اِنَّ لى عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَىَّ حَقٌ فَاَمّا حَقُّکُمْ عَلَىَّ النَّصیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفیرُ فَیْئِکُمْ وَ تَعْلیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا وَ تَأْدیبُکُمْ کَیْما تَعْلَمُوا»؛ اى مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقوقى واجب است، حق شما بر من این است که از نصیحت خیرخواهانه به شما دریغ نورزم و به توزیع عادلانه ثروت کشور در میان شما بپردازم و در امر آموزش شما همت گمارم تا نادان و در ظلمت جهل نمانید و شما را تربیت کنم تا شیوه صحیح زندگى را فرا گیرید.[41]

امام على«علیه‏السلام» در خطبه 238 نهج البلاغه، ضمن نکوهش و سرزنش شامیان که آنان را به دلیل سیاست خشن و مزورانه و استثمارگرانه معاویه و حزب او، درشت خویانى پست و بردگانى فرومایه، توصیف مى‏کند، مى‏فرماید: «مِمَّنْ یَنْبَغى اَنْ یُفَقَّهَ وَ یُؤَدِّبَ وَ یُعَلِّمَ وَ یُدَرِّبَ وَ یُوَلِّىَ عَلَیْهِ وَ یُؤْخَذَ عَلى یَدَیْهِ...»؛ شامیان، مردمى که سزاوار بودند اسلام و احکام دین را به خوبى بیاموزند و تربیت صحیح شوند و دانش را فراگیرند و کار آزموده گردند و الگو داشته باشند و رهبرى خیر خواه و دلسوز، دستشان را بگیرد و آنها را به کار مفید وا دارد...  .[42]

 حضرت در این فراز نورانى در حقیقت با اندوه به وظایف و رسالت دولت دینى و دولتمردان متعهد و خیرخواه اشاره مى‏کند، اما وضع و سرنوشت شامیان آن چنان که در نگاه على«علیه‏السلام» توصیف شده‏اند، محصول حاکمیت دولتى بود که از دین، استفاده ابزارى مى‏کرد و براى فریب و اغفال و استحمار و استثمار توده‏ها، دین را به استخدام خویش در آورده بود!!

 

2 . ترویج فرهنگ قسط

در نگاه اندیشه دینى، در جامعه، باید اختلاف طبقاتى و تبعیض و بى‏عدالتى رخت بر بندد و در همه سطوح، عدالت اجرا شود، پس باید دولت قیام به قسط کند، تا مردم در سایه آموزش و تربیت صحیح، قائم به قسط شوند و در اقامه و بسط آن بکوشند و فرمان خدا (قیام مردم به قسط) تحقق یابد و مطلوب همگان (عدالت
اجتماعى)، چنان که دستور خدا و رسالت پیام‏آوران الهى و ایده‏آل همه انسانهاى آزاده و حق طلب بوده و هست، حاصل شود. بر اساس آیه شریفه:«لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاس بِالْقِسْطِ وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیَعْلَمَ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ اِنَّ اللّهَ قَوِىٌّ عَزیزٌ»؛ همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم را به راستى و عدالت بر انگیزانند و آهن را که در آن هم سختى کار و زار و هم منافع بسیار براى مردم است، آفریدیم تا معلوم شود چه کسى خدا و رسولش را در پنهان (با ایمان قلبى) یارى خواهد کرد همانا خدا بسیار قوى و مقتدر است.[43] باید دولت دینى براى تحقق عدالت تلاش کند، در آن صورت مردم با آغوش باز پذیراى حکومت عدل خواهند بود و حکومت دینى را بر هر سیستم سیاسى و ادارى ترجیح خواهند داد و حقوق متقابل دولت اسلامى را رعایت خواهند کرد و در تقویت و نگهدارى آن خواهند کوشید و براى حفظ و بقاى آن تا سر حد جان، فداکارى خواهد نمود و تحت تأثیر تبلیغات بدخواهان قرار نگرفته و به خدعه معاویه‏هاى هر عصرى، تن در نخواهند داد و آمال و آرزوها و آرمان‏هاى انسانى و الهى خویش را در سایه تلاش و خدمات صادقانه دولت کریمه، تدریجا محقق خواهند یافت.

امیر المؤمنین«علیه‏السلام» در فرازى از خطبه 216 نهج البلاغه مى‏فرماید: «فَاِذا اَدَّتِ الرَّعِیَّةُ اِلَى الْوالى حَقَّهُ وَ اَدّى الْوالى اِلَیْها حَقَّها عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قامَتْ مَناهِجَ الدّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعالِمَ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلى اِذْلالِها السُّنَنِ فَصَلُحَ بِذلِکَ الزَّمان وَ طمَعَ فى بَقاءِ الدُّولَةِ وَ یَئِسَتْ مَطامِعَ الاَعْداءِ»؛ پس آن‏گاه که مردم حقوق دولت و حکومت را رعایت کنند و دولت نیز متقابلاً حقوق مردم را مراعات نماید، حق در میانشان قوى و نیرومند خواهد شد و جاده‏هاى دین صاف و بى‏دست انداز مى‏گردد! علائم و نشانه‏هاى عدالت اعتدال مى‏پذیرد و راه و رسم‏ها، درست در مجراى خویش به کار مى‏افتد. بدین ترتیب جامعه اصلاح مى‏شود و امور مردم سامان مى‏پذیرد و مردم در حفظ و بقاى دولت خواهند کوشید و دشمنان مأیوس مى‏گردند.[44]

 

3 . اطلاع‏رسانى؛ ارتقاى بینش و افزونى توان تحلیل

سومین بستر مناسب رشد همه جانبه، بالا بردن سطح افکار عمومى جامعه و وسعت افق دید و ایجاد بینش عمیق و ارتقاى فکرى جامعه است که مردم با مسایل و قضایا، لب نگرانه و ژرف اندیشانه برخورد کنند و واقع‏بینانه به تحلیل حوادث و رخدادها بپردازند و بدانند که بر خلاف شعارهاى فریبنده سیاست‏بازان کاسبکار، انسان براى خداست، چنان که خداوند، جهان هستى را براى انسان آفریده و آن را مسخّر او قرار داده است، انسان باید در خدمت دین خدا باشد، چنان که دین نیز براى هدایت و تنظیم امور مادى و معنوى انسان تشریع شده است. نه آن که به صورت یک طرفه، خدا و دین براى انسان و ابزارى در خدمت ارضاى غرایز او باشند. چنان که امیرالمومنین«علیه‏السلام» به برخى از اصحاب خود فرمود: «من خود و شما را براى خدا مى‏خواهم ولى شما مرا براى خود مى‏خواهید».[45]

امام خمینى قدس‏سره نیز مى‏فرماید: «مقصد را مقصد الهى کنید، براى خدا قدم بردارید».[46] «در اسلام معیار، رضایت خداست و نه شخصیت‏ها... ما معیارها را باید معیارهاى الهى قرار بدهیم».[47]

«ما باید بنده خدا باشیم و همه چیز را از خدا بدانیم... و باید در راه خدمت به او باشیم».[48]

 

4 . آماده‏سازى نیروهاى کارآمد

مهره‏هاى واجد شرایط و نیروهاى کارآمد و مفید براى اشغال مناصب و پست‏ها و قبول مسئولیت، شناسایى و تربیت شوند که داراى دو خصیصه برجسته ذُوالاَیْدى وَ الاَبْصار باشند. بر این اساس، کارگزاران دولت دینى باید داراى دو ویژگى بصیرت و قدرت باشند.

اول) بصیرت: مدیران و کارگزاران لایق باید بصیر و واقع‏بین و موقعیت‏شناس بوده و تنگ نظر و ظاهر بین نباشند تا در مقام عمل و اجرا به افراط یاتفریط کشیده نشوند.

ضرورت تفقّه در دین و مطالعه در تاریخ معاصر و گذشته و اطلاع از سرنوشت گذشتگان، بررسى اوضاع جهان معاصر و... براى پیدایش اکسیر بصیرت در فرد است.

شاید بتوان ادعا کرد مهم‏ترین ویژگى امام خمینى و رمز اصلى موفقیت او همین تفقه در دین بود، نه اجتهاد و تفقّه در احکام فرعى فقط.

دوم) دارا بودن قدرت،  شهامت و جرأت: تا بتوانند تصمیمات مهم اتخاذ کرده و کارهاى بزرگ را به انجام رسانند، چنان که قرآن مجید حضرت یوسف را با همین ویژگى‏ها ستوده، مى‏فرماید: «وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونى بِهِ اَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسى فَلَمّا کَلَّمَهُ قالَ اِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکینٌ اَمینٌ قالَ اجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الاَرْضِ اِنّى حَفیظٌ عَلیمٌ»؛ پادشاه گفت: یوسف را نزد من آورید تا او را از خاصان خود گردانم، چون او را ملاقات کرد به او گفت: تو امروز نزد ما امین و قدرتمند خواهى بود. یوسف گفت: مرا به خزانه‏دارى منصوب کن که من قادر بر حفظ آن و دانا و بصیرم.[49]

 

دولت دینى و مساجد

از آن جا که مراکز دینى به ویژه مساجد از همان آغاز یعنى از زمان پیامبر اکرم«صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» و تأسیس اوّلین مسجد تا به امروز، بهترین و مناسب‏ترین مدرسه تربیت انسان‏ها و مستحکم‏ترین سنگر گسترش دین و انقلاب اسلامى بوده و هست، بر دولت دینى فرض است که در حفظ و تقویت و رونق مساجد بکوشد و از هرگونه مساعدت و معاضدت نسبت به ساماندهى امور مختلف آن دریغ نورزد.

پیامبر گرامى اسلام«صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» وقتى از مکه به مدینه هجرت فرمود، در اوّلین اقدام دست به تأسیس مسجد زد و بنیانگذارى اولین حکومت اسلامى را با پى نهادن مسجد آغاز کرد و مسجد را معبد، مرکز حکومت، مجلس شور و مشورت، مرکز سازماندهى نیروها، محل ملاقات‏ها، کانون تعلیم و تربیت، مصلاى جمعه، مرکز قضاوت و رتق و فتق امور مردم و دفتر کار خود قرار داد و از آن بهره‏بردارى چند منظوره نمود.

در طول تاریخ نیز على رغم حاکمیت حکّام غاصب در بلاد اسلامى، مساجد، مرکز ثقل اجتماع جوانان و کانون نشر فرهنگ و معارف اسلام و محل تعلیم و تربیت و وعظ و خطابه و اندرز بوده است.

انقلاب بى‏بدیل اسلامى ما نیز از مساجد شروع و در مساجد بالنده شد و تکامل یافت و با پشتیبانى مساجد پیروز گردید و به حیاتش ادامه داد.

تمام انتخابات در طول سالیان گذشته پس از پیروزى انقلاب و تعیین سرنوشت کشور با انتخاب نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، مجلس خبرگان، ریاست جمهور و شوراهاى اسلامى و ... در مساجد بوده است.

در هشت سال دفاع مقدس که ویرانگرترین جنگ‏ها توسط حزب کافر بعث عراق و صدام سفاک، با حمایت مستقیم و غیر مستقیم 33 کشور به سرکردگى شیطان بزرگ، امریکاى جنایتکار به جمهورى اسلامى نو پاى ما تحمیل شده بود، اصلى‏ترین نقش در اداره جنگ و تأمین امکانات و سازماندهى نیروها و پشتیبانى همه‏جانبه از رزمندگان جان بر کف را مراکز دینى و مصلاهاى جمعه، به ویژه مساجد ایفا مى‏کردند.

مردم فداکار و ایثارگر ما کمکهاى نقدى، غذا، لباس و دیگر اقلام کمکى خود را به تناسب ایام سال و با در نظر گرفتن 1200 کیلومتر خطوط جنگى، براى ارسال به جبهه‏ها به مساجد تحویل مى‏دادند. خواهران پر شور و حماسه‏آفرین و زینب‏گون ما با حضور در مساجد، به صورت گروهى در طول روز، به بسته‏بندى خشکبار و بافتن پوشاک گرم و دوختن لباس رزم و البسه مورد نیاز رزمندگان همت مى‏گماردند و زحمت مى‏کشیدند.

بى‏سبب نیست که یکى از تئوریسن‏هاى برجسته امریکایى در نطقش، خطاب  به سردمداران امریکا با تلخى، زبان به اعتراف مى‏گشاید و اظهار مى‏دارد: «امریکا على رغم تجارب جاسوسى و اطلاعاتى سازمان دویست ساله  CIAدر شناخت انقلاب اسلامى ایران، اشتباه کرده و از دو اهرم نیرومند محراب و منبر غفلت نموده است!!». و این دو در پایگاهى عظیمى به نام مسجد قرار دارد که در شبانه روز به تناسب ایام، اقشار مختلف مدرم و خیل جستجوگران حقیقت و تشنگان معارف قرآن و شیفتگان ره‏آورد وحى و دانش اهل بیت«علیهم‏السلام» را صف اندر صف، پشت سر امام جماعت در مسجد فرا مى‏خواند و پاى منبر وعظ و خطابه گرد مى‏آورد.

 

پیدایش مراکز موازى مساجد و وظیفه دولت اسلامى

اگر چه امروز با تأسیس فرهنگ‏سراها و مراکز متعدد فرهنگى و تعدد کانال‏هاى مختلف تلویزیونى و ماهواره و اینترنت و اینترانت و... و تعدد و تنوع برنامه‏هاى آموزشى و پرورشى، سرگرمى‏هاى متنوع و برنامه‏هاى ورزشى و تفریحى با سرمایه‏گذارى‏هاى کلان و جذب امکانات فرهنگى به منظور اجراى طرح‏هاى گوناگون، بسیارى از جوانان، جذب آن مراکز و امکانات شده‏اند. و همین خود یکى از عوامل خلوت شدن برخى از مساجد از حضور جوانان است که در آسیب‏شناسى مساجد و مراکز دینى مى‏توان از آن نام برد، به ویژه اگر نسل جوان ما از نقطه نظر علوم و معارف اسلامى، دیانت و معنویت در آن قبیل مراکز اشباع نشوند و از آموزه‏هاى صحیح تأثیر نپذیرند ولى در عین حال اگر بخواهیم نسل نوخاسته و جوانان عزیز، این سرمایه‏هاى عظیم و ثمین که آینده‏سازان جامعه و وارثان خون و حماسه و ایثارند، در عصر انفجار تبلیغات و اطلاعات و سهل الوصول بودن شبکه‏هاى ارتباطى کامپیوتر، ماهواره، اینترنت و هجوم بى‏رحمانه، بلکه به تعبیر رساتر رهبر معظم انقلاب شبیخون فرهنگى و اعتیاد و انحرافات اخلاقى و ابتذال فرهنگى و ناهنجارى‏هاى رفتارى بیمه کنیم، باید زمینه‏هاى سلامت روانى و بستر رشد اخلاقى و معنوى آنها را هموار و مهیا سازیم که یکى از بهترین زمینه‏ها و سالم‏ترین بسترهاى تأمین سلامت نسل جوان و نوجوان کشور و بستر مناسب رشد دینى آنها، مساجد و سایر مراکز دینى است.

از این روى بر دولت کریمه فرض است که در سیاستگذارى بودجه فرهنگى کشور تجدید نظر کرده و با فراهم آوردن امکانات و حل مشکلات و معضلات و ارایه خدمات، در تقویت و رونق این نهاد عظیم فرهنگى و این پایگاه مهم سیاسى ـ اجتماعى، دلسوزانه همّت گمارد و از هیچ تلاشى فرو گذار نکند. و این به معنى دخالت دولت در سیاست‏گذاریها و برنامه‏ریزى‏هاى مساجد نیست؛ در آن صورت، مساجد به سمت دولتى شدن پیش نمى‏روند، بلکه همچنان که مساجد نقطه شروع انقلاب و ضامن بقاى آن تا کنون بوده و خود را موظّف به حفظ و صیانت از خون بهاى شهیدان و دستاوردهاى انقلاب و حاصل زحمات معمار بزرگ انقلاب دانسته و مى‏دانند و حفظ نظام اسلامى را بر خود، اوجب واجبات و اعظم فرائض تلّقى مى‏کنند، بر دولت خدمتگزار و متولیان نظام اسلامى نیز فرض است که در حفظ و تقویت و رشد و گسترش کمى و کیفى این مهم‏ترین مرکز عبادى و معنوى و مستحکم‏ترین سنگر نگاهبانى از انقلاب و بهترین پایگاه‏هاى سیاسى ـ اجتماعى و برترین نهاد فرهنگى کشور بکوشند و در تقویت و رشد و اعتلاى آن از هیچ گونه حمایت و همکارى دریغ نورزند.

 



[1]  .  بحارالانوار، ج 39 ، ص 37 .

[2]  .  شرق شناسایى که عمدتا به دلیل اغراض سیاسى و... پیرامون اسلام و پیشوایان دین و احوال مسلمین و جغرافیاى جهان اسلام، تحقیقات و پژوهش‏هایى به ‏عمل‏آوردند و در این رابطه کتاب‏هایى هم نوشته‏اند نظیر: گوستاولوون، جان دیون پورت، جرجى زیدان، جرج جرداق، کورت فریشلر و... .

[3]  .  سوره صف، آیه 8 .

[4]  . Modernity .

[5] .  Post Modernism .

[6]  . Demicracy .

[7]  . Liberalism .

[8] . Secularism  .

[9]  . Dissouluteness .

[10]  .  نهج البلاغه، خ 2 .

[11]  .  بررسى اندیشه‏ها، سیدمحمد امین، ص 5 .

[12]  .  اُدْعُ اِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هَِى اَحْسَنُ، سوره نحل، آیه 125 .

[13]  .  کتاب نقد، ج 9 و 10 .

[14]  .  پرسش‏ها و پاسخ‏ها، مصباح یزدى، ج 3، ص 10 .

[15]  .  پرسش‏ها پاسخ‏ها، ج 3، ص 10 و 11 .

[16] .  Secolom .

[17]  .  کتاب نقد، ج 2 و 3، ص 13 .

[18] .  Robert Oven .

[19]  . Rationalism .

[20] .  Positivism، مکتبى است فلسفى که تجربه‏هاى حسى و روش منطقى را یگانه منبع تمامى اطلاعات و یافته‏هاى معتبر بشرى مى‏داند.

[21] .  Liberalism .

[22] .  Modernism .

[23] .  Humanism .

[24] .  Atieis .

[25] .  Scientism .

[26] .  Alheonation .

[27] .  State .

[28]  .  بنیادهاى علم سیاست، عبدالرحمن عالم، نشر نى، 1376 .

[29]  .  همان .

[30]  . Symbiosis .

[31]  .  نهج‏البلاغه، خ 40 .

[32] .  Neo Colownialism، به معنى استعمار جدید.

[33]  .  سوره آل‏عمران، آیه 109 .

[34]  .  سوره یوسف، آیه 40 .

[35]  .  نهج‏البلاغه، خ 193 .

[36]  .  نهج‏البلاغه، کلام 31 .

[37]  .  وَالَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لایُنْفِقُونَها فى سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلیمٍ، سوره توبه، آیه 34 .

[38]  .  سوره بقره، آیه 207 .

[39]  .  صحیفه، ج 17، ص 533 .

[40]  .  نهج‏البلاغه، نامه 53 .

[41]  .  نهج‏البلاغه، خ 34 .

[42]  .  نهج‏البلاغه، خ 238 .

[43]  .  سوره حدید، آیه 25 .

[44]  .  نهج‏البلاغه، خ 216 .

[45]  .  نهج‏البلاغه، خطبه 136 .

[46]  . کلمات قصار امام خمینى قدس‏سره، ص 19 .

[47]  .  همان، ص 19 .

[48]  .  همان، ص 21 .

[49]  .  سوره یوسف، آیات 54 و 55 .