نمایش صفحات

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم. الحمدللّه‏ رب العالمین و صلّى اللّه‏ على محمّد و آله الطاهرین. توفیقى است که بنده در خدمت حضرات علما و ائمه محترم جمعه و جماعات از کشور خودمان و دیگر کشورها و برادران مسلمان هستم. البته دومین سال است که این توفیق نصیب بنده شده است.

ایام ولادت حضرت امام امیرالمؤمنین على علیه‏السلام را خدمت همگى شما تبریک مى‏گویم و لازم است از کسانى که در شکل‏گیرى این مجموعه ارزشمند نقش اساسى داشتند، به‏خصوص جناب حجه‏الاسلام والمسلمین ابراهیمى که نقشى بسیار اساسى در فعال کردن این مجموعه و سازمان مساجد داشتند، قدردانى کنم.

اگر چه عرایض بنده زیره به کرمان بردن است، با این همه مطالبى را راجع به مسجد و نقش مسجد در تاریخ اسلام و در زمان حاضر و توقعى که براى آینده از مساجد مى‏رود، به عرض مى‏رسانم.

نقش مسجد در تاریخ اسلام در حوزه سیاسى، اجتماعى و فرهنگى کاملاً مشخص است؛ همه چیز مسلمانان، مسجد بود و همه امور در مسجد ساماندهى مى‏شد؛ از امور دنیوى تا امور اخروى.

مسجد رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مُثَل اعلاى کارکرد و نقش مسجد در تاریخ اسلام بوده و هست. در عهد امام صادق علیه‏السلام هم جمع کثیرى ـ براساس اقوال مختلف نزدیک به چهار هزار تن ـ خدمت امام بزرگوار تلمذ مى‏کردند، مرکز این درس و بحث و تشریح مواضع اسلامى در مسجد بود. نه فقط پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و ائمه ما علیهم‏السلام، بل بزرگان فکرى جهان اسلام، هم بساط ارشاد و طرح افکار عمومى خود را در مسجد مى‏گستردند.

از جمله نقل‏هاى معروف تاریخ در باره حسن بصرى در قالب یکى از بزرگان و عرفاى قرون اولیه اسلام است که در مسجد جامع بصره، مجلس درسى داشت و معارف اسلامى تدریس مى‏کرد. صبح یکى از روزها که وارد شد، دید که عده‏اى در گوشه دیگر مسجد نشسته، از او کناره گرفته و مجلس دیگرى را تشکیل داده‏اند. از او پرسیدند که این‏ها چه کسانى هستند؟ گفت: از ما کناره‏گیرى کرده‏اند. گفته مى‏شود که پایه اولیه تاریخى مکتب فکرى معتزله از همین مسجد شروع شد. یعنى یک طرف حسن بصرى تدریس مى‏کرد؛ مبانى و معارف اسلامى را براساس آنچه خود مى‏فهمید و بعد اشخاصى مثل عمر بن عمیر و واصل بن عطا که آن مسیر را به آن شکل قبول نداشتند و بیشتر تکیه بر مبانى عقلى در استنباط احکام اسلام داشتند، به اصطلاح مسیر خود را از حسن بصرى جدا کردند و در گوشه دیگرى از مسجد جامع بصره نشستند و به درس و بحث پرداختند و مذهب معتزله را پى‏ریزى کردند که چند قرن ادامه داشت و تا زمان معتصم عباسى به اوج رسید، تا ابتداى حکومت معتصم به عنوان یکى از جلوه‏هاى فکرى مکاتب اسلامى بود.

به این ترتیب هم حسن بصرى در مسجد بود و هم پایه‏گذاران معتزله در مسجد بودند. در کتاب‏هاى ما از جمله دیوان سعدى، مى‏گوید که من در جامع کاشغر بودم؛ در سالى که بین محمد خوارزم شاه و خطاب صلح برقرار شده بود، جوانى مقدمات و نحو مى‏خواند که و مى‏گفت: «ضرب زید عمروا»، گفتم: که ختن و ترکستان با یکدیگر صلح کردند، ولى هنوز این زید و عمرو با هم صلح نکردند، سپس قدرى لطیفه گفتم. آن جوان گفت: که تو سعدى نیستى؟

کاشغر شهرى است در شرق و در چین امروز، چینى‏ها به آنجا مى‏گویند کاشون، ما زمانى در خدمت مقام معظم رهبرى آنجا رفتیم و به مسجدى وارد شدیم که چند قرن سابقه داشت.

در جاى دیگر سعدى مى‏گوید که در مسجد جامع دمشق بودم، کسى وارد شد و گفت: آیا در بین شما کسى هست که پارسى بداند؟ گفتم: خیر است، گفتند: فردى در حال نزع فارسى تکلم مى‏کند ما نمى‏فهمیم چه مى‏گوید! بر بالین او حاضر شدم پیرمردى بود در جان کندن و مطالبى، شعرى زیر لب زمزمه مى‏کرد. گفتم: چند سال عمر دارى؟ گفت: صد و پنجاه سال، با خود مى‏گوید که دمى زندگى کردیم حال آنکه صد و پنجاه سال زندگى کرده بود و مى‏گفت: دمى بوده است! زمانى که براى دوستان خودم در جامع دمشق، ماجرا را نقل کردم همه به تعجب افتادند.

باز سعدى مى‏گوید: در مسجد جامع کوفه بودم [ملاحظه کنید که همه این اتفاقات سیاسى و اجتماعى و فرهنگى جملگى در مسجد بوده است] در جامع کوفه بودم و کفشى براى پوشیدن نداشتم کسى را دیدم که پا نداشت، خدا را شکر کردم و بر بى‏کفشى صبر نمودم.

به هر حال همان طور که در تاریخ اسلام مى‏بینیم فرهنگ و هنر و علوم عقلى و علوم تجربى و درس عقاید در کنار فقه و معارف اسلامى در مساجد، تدریس مى‏شده است. مسجد الحمراء که در اندلس اسپانیا قرار دارد، مدت هشتصد سال یا همان بخشى که به آن اندلس گفته مى‏شود، تحت حکومت مسلمین بود. از جمله مورخان فرانسوى راجع به الحمراء، نکته‏اى مى‏گوید و حکایت مى‏کند که یکى از خیره کننده‏ترین مجموعه‏هاى معمارى و هنرى اروپا، مسجد الحمراء است.

در ایران هم مساجد ما تجسم و نماد همه هنرها و علوم به شمار مى‏روند، هم‏چنین مسجد شاه سابق، مسجد امام اصفهان و مسجد شیخ لطف اللّه‏ به لحاظ هنرى و معمارى در دنیا منحصر به فردند هم ریاضى و هم هندسه و هم هنر و هم معمارى و خلاصه همه چیزها در آنها هست؛ زمانى که شما چنین مساجدى در جاى جاى جهان اسلام مى‏بینید، در حقیقت یادگارى از فرهنگ و تمدن اسلامى به شمار مى‏رود.

هم چنین مسجدى که در پکن است، چند صد سال سابقه بنا دارد؛ یعنى در پایتخت قدیمى چین هم که از هزار سال به آن طرف پایتخت چین بوده است مسجدى مربوط به قرن هفتم احداث شده است. ما از آنجا که گذر کردیم، دیدیم که اوقات نماز را بر سر در مسجد به زبان فارسى البته به گونه فارسى قرن هفتم نوشته‏اند؛ آن هم با خطوط فارسى که محتملاً با خط نستعلیق بود نوشته بود اوقات نماز صبح و ظهر و عصر را نوشته بودند و نیز وقت نماز خفتن یعنى نماز عشا، معلوم مى‏شود که اسلام را ایرانى‏ها به آنجا برده بودند و همچنان آثار این فرهنگ اسلامى و ارتباط بین ملل از طریق مساجد و تمرکز آنان نیز در مساجد بوده است. قبر دو تن از علماى بزرگ ایران در مسجد پکن هست که اینها در تأسیس آن مسجد نقش داشته‏اند.

ما به مسجد کاشغر که رفتیم شبیه همین مساجدى ساخته شده است که در ایران مى‏بینید. در آسیاى مرکزى، یعنى در شرق اسلامى، مسجدى متعلق به چند قرن پیش بود و ما آنجا نشستیم، آقاى عباس امام جمعه که قارى قرآن هستند، آنجا بودند آقا به ایشان گفتند که قرآن بخوانند، ایشان شروع به قرآن خواندن کرد و جمعیت انبوهى در مدت کوتاهى به مسجد ریختند، مسجد و شبستان و حیاط آن پر از جمعیت شد، بعد هم موقع نماز ظهر که شد، آن امام جماعت ایستاد و مسجد پر بود از جمعیت و دیدیم که پیرمردى در صف اول رو کرد به سمت راست و گفت: چپ، راست و رو به سمت چپ کرد و گفت: چپ، راست آن هم با همین لحن فارسى که معلوم است متعلق به قرن‏ها پیش بوده است. به این ترتیب مسجد به عنوان میراث‏دار فرهنگ اسلامى، على‏رغم حاکمیت کمونیست‏ها در دوران گذشته، همچنان باقى مانده است.

امروزه اگر به جمهورى آذربایجان هم بروید، مى‏بینید که عمده آنچه اسلام را على‏رغم حکومت طولانى تزارها و کمونیست‏ها بر جمهورى آذربایجان (که در گذشته جزئى از ایران بوده) حفظ کرده است، همین مساجد بودند. در آنجا مسجد تاج فیل را دیدیم که از معماریش معلوم است که متعلق به گذشته دور است، مسجدى که در گنجه است نیز در زمان شاه عباس صفوى ساخته شده و در کنار یک حمام و یک کاروانسرا در قالب مرکزیت شهر گنجه و از عصر حاکمیت اسلام باقى مانده است. خلاصه اگر قرآنى قرار است خوانده شود در مسجد خوانده مى‏شود و اگر مردم صداى قرآن را بخواهند بشنوند، مى‏آیند در مسجد، على‏رغم این که سال‏هاى طولانى کاشغر جزو جهان اسلام نبود، بلکه بخشى از چین بوده است که حاکمیتش در دست کمونیست‏ها بوده و در زمان‏هاى حاکمیت کمونیست‏ها چه در زمان مائو در چین و چه در زمان استالین در شوروى، بسیارى از مساجد را از بین بردند و بسیارى را در شوروى سابق تبدیل به موزه یا انبار کردند، ولى سرانجام باز آنچه از مساجد پابرجا مانده پایگاه‏هاى اسلام شناخته مى‏شود و امروز مسجد به عنوان پایگاه‏هاى بیدارى اسلامى در کل جهان اسلام دیده مى‏شود.

مرحوم حسن البنا پایه‏گذار اخوان المسلمین در مصر کار خود یعنى پایه‏گذارى اخوان المسلمین را (که امروز گسترده‏ترین و پرطرفدارترین مجموعه سیاسى دینى در جهان اهل‏سنت است) از سال 1927 میلادى، یعنى حدود هشتاد سال پیش از مساجد شروع کرد. تعلیم قرآن به جوان‏ها و نوجوان‏ها در مساجد مصر صورت مى‏گیرد که نشان دهنده بیدارى اسلامى در مصر است. امروز اگر شما به مصر بروید، على‏رغم حاکمیت طولانى سکولارها در مصر، که در زمان محمد على پاشا شروع شد و سکولارها یعنى آن‏هایى که معتقد به جدایى دین از سیاست بودند، سال‏ها قبل از ایران، از مصر شروع کردند و پایه‏گذارش هم محمد على پاشا حاکم مصر بود. از آن زمان شروع کردند آن هم براى این که دین را از صحنه اجتماع در مصر جدا کنند. سال‏هاى طولانى آنها کمک کردند، بعد حکومت پادشاهى فاروغ بود و دیگران و سرانجام جمال عبدالناصر هم که آمد، ابتدا با اخوان المسلمین همکارى داشت و بعد مقابل آنها ایستاد و چهار تن از سران اخوان المسلمین را اعدام کرد. به هر حال تقابل با اخوان المسلمین در مصر، به نوعى تقابل با حاکمیت اسلام و حضور اسلام در جامعه بود و مرحوم سید قطب به دست جمال عبدالناصر اعدام شد و امروز که به قاهره مى‏روید، با وجود مساجد متعدد، نماز جمعه برگزار مى‏شود، یعنى در همه مساجد نماز جمعه مى‏خوانند و بنده از نزدیک شاهد بودم که مساجد پر مى‏شود و در خیابان‏ها فرش مى‏اندازند و مردم به نماز مى‏ایستند.

همین وضع را شما در ترکیه مى‏بینید؛ در ترکیه از زمان حاکمیت ترک‏هاى جوان، که اسم حزبشان همین حاکمیت «ترک‏هاى جوان» بود و در زمان حاکمیت مصطفى کمال معروف به آتاترک در سال 1924 میلادى، دین ستیزى به معناى اشد کلمه در ترکیه شروع شد و همین امروز هم که آقاى اردوغان نخست وزیر فعلى ترکیه است، موقعى که مى‏خواهد دخترش را در دانشگاه ثبت نام کند، براى این که دخترش حجابش را حفظ کند او را مى‏فرستند به امریکا!! براى این که ورود دخترهاى محجبه به دانشگاه‏هاى ترکیه، ممنوع است!!! این را موقعى آقاى اردوغان در مصاحبه با مجله نیوزویک گفت: براى این که خبرنگار امریکایى از او پرسید که شنیدیم شما مى‏خواهید حجاب را اختیارى بکنید؟ آقاى اردوغان یک پاسخ نغزى داد، آقاى رجب طیب اردوغان سابقا عضو حزب رفاه آقاى نجم‏الدین اردکان بود و بنده مى‏دیدم که که خانواده‏ى ایشان محجبه هستند و خود او هم پاى‏بند اداى فرایض اسلامى است. جواب خبرنگار مجله بى‏بى‏سى را این‏گونه داد: یعنى شما که امریکایى هستى و مى‏خواهى با این سؤال به نوعى به من ایراد وارد ‏کنى، بدان که من براى این که دخترانم حجاب‏شان را حفظ کنند و در عین حال مى‏خواستم که آنان درس بخوانند، ایشان را به امریکا (که در آنجا مردم آزادند حجاب داشته باشند یا نداشته باشند) فرستادم. این حکایت از این مى‏کند که کسانى که با اسلام مى‏خواستند مقابله کنند، کاتولیک‏تر از پاپ شدند. عواملى که تحت تأثیر بیگانگان در جهت مقابله با ارزش‏هاى اسلامى در کشورهاى اسلامى حاکم شدند عبارت بودند از: رضا شاه در ایران، امان اللّه‏ خان در افغانستان و مصطفى کمال پاشا در ترکیه بودند. هشتاد سال با اسلام در ترکیه مبارزه کردند، اما امروز به شما عرض مى‏کنم که براساس آمارى که ما داشتیم و از آقاى سلیمان دمیرل رئیس جمهور سابق ترکیه شنیدم که تعداد مساجد در آن زمان (امروز حتما بیشتر شده) در ترکیه یکصد هزار مسجد بود. هر مجموعه مسکونى که امروزه در ترکیه ساخته مى‏شود، حتما جزو معمارى آن شهرک‏ها، ساختن یک مسجد لحاظ شده است، مسجد بزرگ آنکارا را سال‏هاى اخیر ساخته‏اند؛ شما در روز جمعه که به آنکارا بروید، مى‏بینید که این مسجد بزرگ، از نمازگزاران پر مى‏شود و در خیابان‏ها مردم مى‏آیند و نماز مى‏خوانند مردم على‏رغم دین‏ستیزى که مصطفى کمال پاشا داشت و بعد عصمت دیمانوف و حزب آن‏ها داشتند، موقعى که به آراى عمومى مراجعه کردند مردم به حزب اسلامى رأى دادند و در دهه 50 او آمد و اسلام را در ترکیه احیا کرد. با این حال همین‏گونه که عرض مى‏کنم مسجدسازى و مراجعه به مسجد و حضور در آن از جمله ارکان مهم رجعت مسلمانان به ارزش‏هاى اسلامى است.

در سایه تحولى که در دنیا حاصل شده و نقطه اوج این تحولات، یعنى قله بیدارى اسلامى که از دویست سال پیش شروع شد و بزرگانى در ایران هم‏چون مرحوم میرزاى شیرازى، سید جمال الدین اسدآبادى و مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى، و شیخ فضل‏اللّه‏ نورى و آخوند خراسانى، مرحوم مدرس و کاشانى و امام رضوان اللّه‏ علیهم در ایران، و در هند افرادى همچون علاّمه اقبال لاهورى و در کشورهاى عربى افرادى نظیر شیخ محمد عبده، عبدالرحمان کواکبى و دیگران نقشى اساسى در بیدارى مسلمانان داشتند.

قله این امواج بیدارى اسلامى را شما در انقلاب اسلامى مى‏بینید و لذا از آن به بعد تحولاتى شگرف در کل جهان اسلام اعم از سنى و شیعه، عرب و غیرعرب، پدید آمده و این موج بر جهان مسیحیت هم اثر گذاشته است.

دو نمونه ذکر مى‏کنم تا ببینید در جهان مسیحیت نیز این بیدارى اسلامى موجب بیدارى دینى شده است؛ رجعت مجدد به دین یعنى رونق مجدد دین و رجعت مردم به دین. بعد از انقلاب نهضت همبستگى در لهستان و فروپاشى کمونیسم در لهستان، بنده سفرى به لهستان داشتم، رهبر این نهضت به بنده گفت: کارى که در ایران شد، موجب شد که دین در دنیا احیا شود، حتى در بین مسیحیت! وى کاتولیکى متعصب و در قید حیات است.

روز گذشته آقاى پاپ‏بندپکت شانزدهم که‏پاپ جدیداست، درشهرکلن‏آلمان خطاب به جوان‏ها که شمار آنان از چند ده هزار تا چند صد هزار گفته شده و پاى سخنرانى آقاى پاپ نشسته بودند، گفت: من شما را دعوت مى‏کنم که از سکولاریزم کناره‏گیرى کنید و به اصل مسیحیت و ارزش‏هاى اصیل آن برگردید!

آگاهید که بعد از این که اروپایى‏ها انقلاب کبیر فرانسه (که منشأ سکولاریزم است) و انقلاب مارکسیستى و نهضت نازى‏ها را در آلمان و دیگران پشت سر گذاشتند، یک رجعت به دین مطرح است؛ همین که پاپ مى‏آید در یک کشور با اکثریت پروتستان و ده‏ها و صدها هزار تن جوان، پاى صحبت پاپ جمع مى‏شوند، او دیگر از این نمى‏ترسد که در اروپا ایشان را هو کنند، وى با صراحت گفت: من سفارش مى‏کنم که دست از سکولاریزم بردارید. سکولاریزم فقط بى‏دینى را رواج نمى‏دهد. بلکه کنار گذاشتن خدا و دین از جامعه در پى آن است. برخى مى‏گویند: هر کسى مى‏خواهد دیندار باشد، بداند که امرى فردى است. ولى پاپ آمده و در قلب اروپا که زادگاه سکولاریزم و جدایى دین از جامعه است، مردم را به رجعت به کلیسا و دست برداشتن از سکولاریزم دعوت مى‏کند.

این‏ها مقدمه‏اى است براى عرض اصلى بنده و آن، این است که جهان به دین برمى‏گردد؛ زیرا همه مسیرها را پیموده و سرخورده شده است، شما مى‏بینید در جهان اسلام نیز به طریق اولى شما این رجعت را مى‏بینید. در همین فلسطین خودمان آنها همه راه‏هاى فکرى و سیاسى را پیمودند آقاى احمد جبریل که رهبر جبهه خلق براى آزادى فلسطین است در جمعى براى ما تعریف مى‏کرد که من در جمع بزرگى از علما در سوریه و لبنان گفتم بعد از انقلاب اسلامى ایران من به اسلام رو آوردم. (خود او به عنوان معلم مارکسیسم است) او بلافاصله گفت: نه اسلام شما بلکه به اسلام امام خمینى رو آوردم. ایشان به عنوان یک نماد الحاد یعنى کمونیسم، به اسلام بازگشت. همین مسئله را شما در فلسطین هم مى‏بینید که موجب پیروزى مسلمانان شده است. امروز اگر صهیونیست‏ها از غزه عقب نشینى کردند، به سبب
مجاهدات مسلمانان بوده است. حماس و جهاد اسلامى با بازگشت به اسلام بود که توانستند براى نخستین بار در تاریخ مبارزات فلسطین، اسرائیلى‏ها را از بخشى از سرزمین غصب شده بیرون کنند.

البته این بخشى از اقدامى بود که حزب‏اللّه‏ در جنوب لبنان کرد و اسرائیل را وادار به عقب‏نشینى نمود. این نقطه کلیدى و بسیار مهم بود آنان نشان دادند که اسرائیل شکست‏پذیر است. در فلسطین، هم حزب‏اللّه‏ و هم مقاومت اسلامى، از اسلام درس گرفتند. امروز پرچم اصلى مبارزه به دست مسلمانان است. آنها مارکسیسم و لیبرالیسم را آزمودند. در زمانى که مرحوم حاج امین الحسینى مفتى فلسطین از علما دعوت مى‏کرد از علماى ایران و کشورهاى عربى که بیایید جمع شوید و در مجامع بین‏المللى متوسل بشویم به جامعه بین‏الملل، یعنى همین وضعى که در دنیاى لیبرالیسم و لیبرال دموکراسى مرسوم است. توسل به مجامع بین‏المللى براى این که حق غصب شده خود را بگیرند که البته به نتیجه نرسیدند.

از دهه 60 که گروه الفتح تشکیل شد، سازمان آزادى‏بخش فلسطین با سه عامل اصلى فتح و جبهه خلق براى آزادى فلسطین و جبهه دموکراسى، این سه ارکان اصلى بودند که دوتاى آنها مارکسیست بودند. مسیرشان مسیر چپ بود و حداقل سکولاریسم، این‏ها هم موفق نشدند و شکست خوردند، اما مسلمانانى که پرچم را برافراشتند و سرانجام در همین روزهایى که ما ناظر هستیم، آخرین نفرات شهرک‏نشینان صهیونیسم از غزه عقب‏نشینى کردند و این آغاز کار است. اصولاً انتفاضه مسجدالاقصى نقشى بسیار اساسى داشته و از حدود 5 سال پیش فعال شده است.

انتفاضه تاکنون نقشى بسیار حساس در شکست اسرائیل ایفا کرده است. مسجد به‏عنوان نهادى مقدس دراسلام مطرح‏است. درباره مسجدالاقصى، شارون نخست‏وزیر کنونى، با کفش وارد مسجد الاقصى شد، عده‏اى پلیس هم همراهیش کردند و غرض او این بود که مسجدالاقصى تخریب شود و جاى او معبد سلیمان به پا شود! این جرقه‏اى بود که به انبار باروت زده شد و تا به آنجا رسید که همین شارون (که آن زمان نخست وزیر نبود، و رهبر حزب اقلیت بود) نتوانست کارى کند و به جاى مسجدالاقصى، معبد سلیمان برپا کند، امروز هم که قدرت در دست اوست او نه فقط نتوانست، بلکه از غزه هم عقب‏نشینى کرد و این نبود مگر به برکت بیدارى اسلامى به مرکزیت مسجد.

امروزه هم وقتى نماز جمعه برپا مى‏شود هزاران پلیس اسرائیلى، بسیج مى‏شوند تا افراد زیر چهل سال را در مسجد الاقصى راه ندهند و نماز جمعه نخوانند. یعنى ترس ایشان از مسجد است، ترس ایشان از کسانى است که معتقد به مسجد هستند معتقد به این که دین باید در زندگى مردم حضور داشته باشد!

امیدواریم که ما هم به سهم خودمان بتوانیم در رونق مساجد نقش داشته باشیم.