بسم اللّه الرحمن الرحیم. با عرض سلام و ادب خدمت شما علماى عزیز و ائمه جماعات، از این که جناب آقاى ابراهیمى زحمت کشیدند و چنین نشستهایى را در این چند سال برگزار مىکردند به سهم خودم سپاسگزارى مىکنم زیرا کار بسیار مهمى است؛ هم به لحاظ این که مساجد نقش مهمى در تعمیق تفکر اسلامى در کشورهاى مختلف مخصوصا ایران داشته و دارند و هم تأثیرى که امروزه مساجد مىتوانند در صحنههاى بینالمللى داشته باشند.
بنده نمىخواهم راجع به اهمیت مساجد در رشد تفکر اسلامى در ادوار مختلف تاریخى، سخن بگویم زیرا شما خودتان صاحبنظر هستید. لذا مىخواهم درخصوص شرایط کنونى و مسائلى که به امنیت ملى و بینالمللى انسانها مربوط است، مطالبى عرض کنم.
سخنم را با مطلبى که وزیر امور خارجه آمریکا گفته است شروع مىکنم. شاید تعجب کنید؛ چون معمولاً سخنرانىها را با صحبتى از ائمه و یا روایات شروع مىکنند، ولى بنده مىخواهم با این موضوع شروع کنم، چون آنها حرف دلشان را زدهاند. بپردازیم به اصل موضوع و بحث را از فاصله دور شروع نکنیم.
اخیرا خانم رایس سخنرانى در دانشگاه قاهره کرد و در آنجا مطلبى گفت که مربوط به کار شما و اهمیت کار شما مىشود. ایشان گفته است که: «مأموریت ما فراتر از دولتهاست! و میدان درگیرىما فقط شامل دولتها نیست؛ این مساجد و سیستم تغذیه مالى آنها براى ما فوقالعاده مهم است!!!».
مساجد چگونه کار مىکنند؟ منبع مالى آنها کجا است؟ مساجد چطور سر پا هستند؟ و در ادامه گفته است که: «امریکا به این نتیجه رسیده است که غیر از کار بر روى سیستمهاى دولتى، باید اهداف دیگرى را نیز دنبال کرد، زیرا عرصه جنگ ما عرصه جنگ نرم است! لذا باید توجه خودمان را بیشتر از قبل بر روى مساجد معطوف کنیم».
موضوع فوقالعاده مهمى است، گاهى انسان مجبور است حرف دلش را بزند و سعى در پنهان کارى نکند. امروز مرز درگیرى، و نگرانى و اضطرابى که امریکایىها براى تسلط بر دنیا دارند، صرفا مسئله دولتها نیست. بلکه مساجد و تغذیه مالى آنها را نیز در برمىگیرد.
این سخن دو پیام دارد، یکى این که نقطه کانونى مورد توجه ما مساجد است و پیام دیگر تغذیه مالى مساجد است. شما باید نگران باشید که درخصوص تغذیه مالى مساجد چه کار مىخواهند بکنند؟ چطور مىتوانند مساجد را وابسته کنند؟ این که مىگویند تغذیه مالى مساجد، یعنى شما باید بدانید این نقطهاى است که روى آن تمرکز کردهاند. مسئله دیگر این که فرد دیگرى است به نام آقاى جیمز لورسى، ایشان هم از صاحبنظران امریکایى است که قبلاً رئیس «C.I.A» (سازمان سیا) بوده است. ایشان هم سخنى دارد که به این بحث مربوط مىشود. بعد هم مىخواهم نتیجهاى بگیرم. ایشان مىگوید: «ما ادیان بسیارى در سراسر جهان داریم؛ از نظر اختلافات با دنیاى اسلام و کشورهاى در حال توسعه و از منظر گسترش لیبرالیزم نیز چند دوره دیدهایم، بعد از جنگ جهانى اول تعداد کمى از کشورها دموکراسى لیبرال را پذیرفتند اما بعد از جنگ جهانى دوم برتعداد آنها افزوده شد. آلمان و ژاپن از جمله آنها بودند. بعد از فروپاشى شوروى ما به دوره آخرالزمان رسیدیم، اکثر کشورها دموکراسى لیبرال را پذیرفتند و ما احساس کردیم امنیت کامل داریم!».
من داخل پرانتز عرض مىکنم، یکى از مسائل مهمى که در بین این موجوداتى که امروز در آمریکا سیطره دارند، مطرح است، نظریه «امنیت کامل» است؛ یعنى براى ما مهم این هست که به چه ساز و کارهایى دست بزنیم (چه اجتماعى، چه فرهنگى و سیاسى) تا بتوانیم به امنیت کامل برسیم؟
ایشان مىگوید: «ما بعد از یازده سپتامبر به این نتیجه رسیدیم که اشتباه کردهایم و چیزى از دید ما مخفى مانده است و آن حرکتى بود که در سطح فرهنگى در دنیاى اسلام وجود دارد و کانون آن این منطقه اسلامخیز است که باید مورد توجه قرار بگیرد! بعد مىافزاید که: کشورهاى منطقه را باید به چند لایه تقسیم کنیم، تعدادى از کشورها بیمارند و تعدادى دیگر خطرناک هستند! بیمارها را معالجه مىکنیم و در کشورهاى خطرناک تغییر ایجاد مىکنیم. اما چطورى معالجه مىکنند؟ کشورهایى مثل اردن و عربستان و بحرین و امارات را بیمار مىنامند. زیرا دولت حاکم مطلوب آنهاست، اما نیروى انسانى و مردم آن کشورها مورد قبول آنها نیست؛ باید معالجه بشود! چگونه باید معالجهشان کرد؟ کتابهاى درسى آنها باید عوض شود. روى رسانههاى آنها باید تسلط پیدا کرد و عملیات روانى در باره اینها انجام شود تا چه بشود؟ تا نسل بعدى که از آنها به وجود مىآید، تصور نکند چیزى بهتر از دموکراسى لیبرال وجود دارد!!».
با صراحت مىگویند در دوران آینده مجموعه اقدامات ما باید به نحوى باشد که جوانان مسلمان تصور نکنند چیزى بهتر از دموکراسى لیبرال وجود دارد!
نگرانى آنها این است که این مساجد با روشنگرى اسلامى که به وجود آوردهاند باعث بشود جوانان مسلمان دنبال هویت خویش بروند، شاخکهاى ذهنى آنها تیز شود و حرفهاى نوینى که متناسب با عصر امروز هست اشاعه پیدا کند. لذا مىگویند باید بمباران تبلیغاتى بکنیم از آموزش دبستان گرفته تا دانشگاه! رسانهها باید به نحوى عملیات روانى انجام دهند که در کشورهاى اسلامى جوان مسلمان حتى تصور هم نکند چیزى بهتر از لیبرال دموکراسى وجود دارد!
به نظر ایشان کانون کشورهاى خطرناک، ایران است و در کشورهاى خطرناک باید تغییر عمده ایجاد شود. یعنى باید اخلال در ساختار حکومتى به وجود بیاید به طورى که وابستگى به همراه آورد. تصورى که از ایران دارند این است که ایران کانون اشاعه فکر است، یعنى دولتى حاکم است که داراى مبناى اسلامى و داراى تفکرى حقیقتجو است؛ یعنى تفکر اسلامى و شیعى که در ایران وجود دارد، مبناى عقلانى دارد که قابل انتشار است.
مسئله دیگر این که عنصر الهام بخش ایران محدود به چارچوب جغرافیایى خودش نیست. آقاى نیکسون کتابى دارد در باره صلح و جنگ، در آنجا کشورها را با هم مقایسه مىکند و مىگوید: تفاوت ایران و عراق در این است که عراق فقط موتور جنگى دارد، اما ایران عنصر الهامبخش دارد. سپس ایران را با شوروى سابق مقایسه مىکند و مىگوید: شوروى هم عنصر الهامبخش داشت اما تفاوت عنصر الهامبخش ایران با آنها در این است که شوروى سابق عنصر الهامبخش خود را در کشورهاى دیگر کپى مىکرد و چون با مختصات بومى هر منطقه سازگار نبود پس مىزدند، اما در تفکر اسلامى این عنصر الهامبخش، متناسب با شرایط بومى است و با هر منطقه سازگار است، چون عنصرى عقلانى است؛ یعنى شما اسلام نوین در مصر دارید، اسلام نوین در لبنان دارید، در عراق دارید، هر کدام یک نوعاند؛ کپى نیستند، لذا پایدارند. پیام با مخاطب بومى سازگار است؛ پس باید پذیرفت که ایران عنصرى الهامبخش است.
موضوع دیگر این که ایران قدرتمند است؛ از نظر دانش و استعداد، صلاحیت اداره کشور را دارد، لذا مىخواهند در این کشور اخلال به وجود آورند! شما مىبینید هر چند گاهى ما با مشکلى مواجه مىشویم. اوایل انقلاب کودتا و تجزیهطلبى بود، سپس حمله عراق به ایران را طراحى کردند، چون نبایستى این انقلاب پا مىگرفت. امروز مسائل دیگرى به وجود آوردهاند که مسئله انرژى اتمى از جمله آنها است، در حالى که امریکایىها در زمان شاه با این موضوع موافقت کرده بودند که ایران فنآورى اتمى داشته باشد، سازمان انرژى اتمى نیز در زمان شاه پایهگذارى شد، همین راکتور تحقیقات اتمى را در زمان شاه به ایران دادند. در زمان شاه قرار شد آلمانها در ایران نیروگاه اتمى بسازند. چه حادثهاى رخ داده است که امروز مىگویند: ایران نباید انرژى اتمى داشته باشد؟ چون نظریه آنها براى اداره دنیا عوض شده است، مىگویند اگر ایران همان وضع زمان شاه را داشت ما نه تنها فنآورى هستهاى به او مىدادیم، بلکه بمب اتمى هم اگر داشت مشکلى نبود، چون بنا بود ژاندارم امریکا در منطقه باشد. اما امروز که ایران کشورى مستقل و اسلامى است، الهامبخش است، فنآورى اتمى نباید داشته باشد، چون قدرتمند مىشود و این قدرت پشت این عنصر الهامبخش قرار مىگیرد و منفجر مىشود! پس باید جلو آن را گرفت.
حقوق بشر مسئلهاى دیگر است؛ زمان شاه در ایران چه خبر بود؟ مبارزین ما در زندان بودند و نمىگذاشتند صداى کسى در بیاید، اما ایران مشکلى درخصوص حقوق بشر نداشت. امروز هر چند وقت یک بار موضوعى را در زمینه حقوق بشر در کشور ما مطرح مىکنند کشورهاى خلیج فارس و اطراف را نگاه کنید، در کدامشان دموکراسى وجود دارد؟ سلاطین آنجا حاکم هستند، اما مشکل حقوق بشر ندارند! ولى علیه ما هر روز مسائلى در باره فقدان حقوق بشر در ایران ارایه مىکنند، زیرا تدبیر آنها این است که شما را کشور خطرناکى جلوه دهند. اما خطرتان کجاست همان جایى است که خانم رایس گفت: مساجد!
نمىخواهم غلو کنم؛ نمىخواهم بگویم فقط مساجد، ولى مسجد رکن فوقالعاده مهمى است؛ رکنى بالقوه مهم است نه بالفعل، در همه جا سعى دارند که همان بالقوه بماند. شما با چند چیز مواجه هستید: اول این مسأله که بدانید آنها توجهشان به مساجد فوقالعاده زیاد هست! متأسفم از این که باید عرض کنم، در کشور ما و بعضى از کشورهاى اسلامى هر کدام به یک شکل، آن قدرى که آنها به مساجد توجه دارند خودمان نداریم! یعنى درک نکردهایم که این پایگاه چه ظرفیتى دارد و چه کارهایى مىتواند بکند!
شما با دو چالش بیرونى و چالش مهم درونى مواجه هستید که با هم مرتبط هستند. چالش بیرونى چیست؟ وقتى خانم رایس مىگوید مساجد، نمىگوید با بلدوزر مساجد را خراب کنید، اصلاً این طور نیست، مساجد باشند، پول هم مىدهیم، حتى مىتوانید مساجد را زیاد کنید، اما نوع کارى که در مساجد باید انجام بشود، متفاوت است. چه کارى نباید در مساجد بشود؟ آقاى جیمز مىگوید: ما با اسلامى خاص مواجه شدهایم و اسمش را گذاشتهاند اسلام جنگى! اما ما مىگوییم اسلام جهادى، اعتقاد آنها این است که این اسلام باید از ذهن جوان مسلمان پاک شود، یعنى فکر جهاد باید از ذهن جوان مسلمان بیرون رود. پس شما با این مسئله مواجه هستید، چه در ایران و چه در کشورهاى دیگر، مىخواهند کارى کنند که در مساجد، آن اسلام واقعى که اسلام ناب محمدى صلىاللهعلیهوآلهوسلم است با همه ابعادش مطرح نباشد و محدود بشود. مىگویند نماز بخوانید، اما نباید این فکر اسلامى را ترویج کنید که این نکته بسیار مهمى است.
بعضى از نزاعهایى که در کشورهاى اسلامى به وجود مىآید نشأت گرفته از همین موضوع است. مىگویند شما وارد این حریم نشوید. هماکنون قانون اساسى عراق در دستور کار است، خوب هزار سال است که نجف پایگاه مرجعیت بوده است، نمىشود که مرجعیت را در عراق نادیده گرفت، مگر مىشود قانون اساسى در آنجا نوشت و مرجعیت را نادیده گرفت، نمىشود! اگر هویت تاریخى آنجا را در نظر بگیریم مىبینیم امکان ندارد. ولى امریکایىها با صراحت گفتهاند که مرجعیت نباید در قانون اساسى بیاید و اگر هم ذکرى شد این مراجع نباید در مسائل سیاسى دخالت کنند، یعنى فقط قبه نُور باشند و در زندگى مردم دخالت نکنند، چرا؟
امریکایىها تحلیلى دارند، مخصوصا آنها که الآن حاکم هستند، با صراحت مىگویند: ما این قدر قدرتمند شدهایم که مىتوانیم هم امیر دنیا باشیم و هم سلطه جهانى داشته باشیم!! اگر کسى مىخواهد آقایى کند باید لوازمش را هم داشته باشد و این لوازم همیشه یکى نیست. همین آقاى جیمز در آخرین کتابش مىگوید: امریکایىها دو چیز را خلط معنا کردند: یکى رهبرى جهانى و دیگرى سلطه جهانى، مىگویند: مىخواهیم هم رهبر جهان باشیم و هم گوناگونى را از همه دنیا بگیریم، مختلف سخن گفتن، مختلف زندگى کردن و...!
اگر کسى مىخواهد آقاى کسى باشد، باید احترام دیگران را هم حفظ کند، ولى آنها طور دیگرى عمل مىکنند. از نظر آنها هیچ دولت و مردمى محترم نیست و حقى ندارد، اینها چرا به این نتیجه رسیدند؟ شصت تن از دانشمندان آمریکایى نامهاى نوشتند و هویت خودشان را نشان دادند، گفتند: ما بهترین روش زندگى براى بشر را به دست آوردهایم!!
مىگویند ما دو روش براى زندگى داریم؛ یکى روش زندگى امریکایى که بهترین دستاورد بشریت و روشى نوین است و همه عرصهها را اعم از سیاست، اجتماع، فرهنگ و دیگر مسائل را در برمىگیرد. در دل این روش زندگى، نگاه نفرتگرایانهاى به زندگى دینى هست، اخلاق نسبى وجود دارد، سیاست لیبرال وجود دارد، اقتصاد سرمایهدارى وجود دارد، مجموع اینها روش زندگى امریکایى را نشان مىدهد. مىگویند: امروز ما مواجه شدهایم با روشى دیگر در زندگى، آن روش دیگر چیست؟ روش زندگى اسلامى است، تفکّر اسلامى فقط نماز خواندن نیست؛ عنصر جهاد را نیز در بردارد، اگر مسائلى همچون جهاد نبود نگرانى آنها کمتر مىشد. مىگویند: چیز جدیدى دارد به وجود مىآید و آن عنصر روشنگرى اسلامى است! که این حرف درستى است.
واقعا امروز دنیاى اسلام وارد عصر روشنگرى اسلامى شده است؛ اگر شما به چهل سال پیش برگردید، مىبینید در کشورهاى اسلامى مانند عربستان، بحرین و امارات حتى یک فرد تحصیلکرده مسلمان نبود که آگاهى او درخصوص مسائل اسلام فراتر از مسائل شرعیهى فردى باشد. اما امروز این طور نیست. امروز طبقه روشنفکرى به وجود آمده است (چه شیعه و چه سنى) مىخواهند هویت اسلامى را یاد بگیرند و به خوبى درک کنند تا روش زندگىشان را براساس اسلام پایهریزى کنند چه در سطح اجتماع، چه سیاست، چه فرهنگ، چه زندگى فردى و چه اجتماعى.
جیمز سخن جالبى دارد؛ مىگوید که: «روشنگرى یعنى خارج شدن از دوران کودکى، از دوران جاهلى، و عبور به جهان اندیشهورزى، یعنى زمانى که عقلانیت بلوغ پیدا مىکند، دوران رهایى از قید سادگى و جسارت فهمیدن و فهماندن فرا مىرسد».
جهان اسلام امروز وارد این عرصه شده یعنى شرایطى به وجود آمده است که از دوران کودکى عبور کند و به دوران اندیشهورزى برسد. مىخواهد از قید حاکمیتهاى سیاسى و بعضى از تعصبات غلط خارج شود، مىخواهد بفهمد. هماکنون عصرِ روشنگرى اسلامى است. نگرانى آنها هم این است، مىخواهند یک اسلام بدلى به ما بدهند. پس نکته اول
این است که باید همین مساجد باشند، اما علاجشان کنیم، در عصر روشنگرى اسلامى باید چیزى ارایه دهیم که مبناى عقلانى داشته باشد. جوان مىخواهد منبسط به اسلام نگاه کند، همه حقایق اسلام را در عرصههاى گوناگون متوجه بشود. این تفکر باید به جوان مسلمان بگوید که تو هویت تاریخى دارى، تو عقبه تاریخى دارى، اسلام محدود به احکام و مسائلى خاص نیست بلکه در همه زمینهها مطلب دارد جهانبینى دارد، ایدئولوژى دارد. آنها مىخواهند در این اخلال ایجاد کنند، لذا شما مىبینید که در عراق همان مقدار مبارزه مىکنند که در افغانستان مىکنند.
براى شما جالب است که بدانید، در بعضى از کشورهاى اسلامى، مىگویند: اگر مىخواهید حزب تشکیل دهید مانعى ندارد اما نباید هویت اسلامى داشته باشد. این مجموعه شطرنجى است که براى دنیاى اسلام طراحى شده است! چرا؟ براى این که این فکر اسلامى از درون مساجد در مىآید، لذا مىخواهند آن فکر جهادى را از بین ببرند تا همانند کبریت بىخطر بشود.
امام على علیهالسلام مىفرماید: «ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه اللّه لخاصة اولیائه». جهاد است که باعث عزتمندى مسلمین مىشود، باعث مىشود براى مجاهدین راه باز شود همانطورکه براى اولیا و خاصان درگاه خداوندى باز مىشود. همین عنصر را مىخواهند بگیرند! چرا با حزب اللّه لبنان مبارزه مىکنند؟ چون حزباللّه مىگوید: ما مىخواهیم از حقوق مردم دفاع کنیم، چیز دیگرى نمىگوید. فکر نوینى در حال پیدایش در منطقه است. شما به هر حال با چالشى بینالمللى که فشارش را در داخل به کشورهاى اسلامى وارد مىآورد، مواجه هستید.
مىخواهم چالش درونى را عرض کنم. خانم رایس مىگوید: «حوزهى کار فقط شامل دولتها نیست، عرصه جنگ ما عرصه جنگ نرم است».
لذا دنبال منابع مالى مساجد هستند. باید به این نکته توجه داشته باشیم که عرصه جنگ نرم یعنى چه؟ یعنى با شما مواجه مىشوند با عملیات روانى که انجام مىدهند، مجموعه محصولات فرهنگى که عرضه مىکنند طورى است که شما تاب نمىآورید، این چالش درونى است! یعنى تمام ساز و کارهاى رسانهاى و امکانات فرهنگى را طورى سوق دهند که جوان مسلمان در کشور خودش در پیلهاى غوطهور باشد تا او را به عالم اطراف خودش مشغول نماید. اعتیاد، فحشا و مسائل اخلاقى نمونههایى از آن است، وقتى سرگرم زرق و برق دنیا شدند دیگر نمىتوانند از این هاله در بیایند.
اقدامات فرهنگى براى دنیاى اسلام فوقالعاده مهم است که روى آن دارند سرمایهگذارى مىکنند. این اختصاص به ایران هم ندارد. مربوط به همه کشورهاى اسلامى است، البته براى ما هم هست. یعنى از ماهوارهها، محصولات فرهنگى و انواع اینها استفاده مىکنند، حتى بازىهاى کامپیوترى طراحى مىکنند، براى این که عرصه، عرصه جنگ نرم است، باید فکرها را عوض کرد، یعنى مىخواهند با جوان مسلمان کارى بکنند که تصور نکند چیزى بهتر از دموکراسى لیبرال وجود دارد. خوب شما این دو چالش مهم را در پیش رو دارید.
چه کار باید بکنیم؟ من چند توصیه دارم:
اولین مسئله این است که فرهنگ اسلامى را یک بُعدى منتشر مىکنند، لذا شما باید تلاش کنید تا همه زیبایىهاى اسلام منتقل شود. یعنى پایگاه مسجد تبدیل شود به مکان تبیین جهانبینى اسلامى، ایدئولوژى اسلامى، همه حقایق اسلامى؛ قبول کنیم که در این زمینه کاستى داریم. خیلى از مساجد هستند که روحانى ندارند! ببینید چقدر ضرر است مسجد را داریم، روحانى هم داریم، اما این دو با هم متصل نمىشوند، چرا نمىشوند؟ بیشتر از همه مشکل مالى است! مثلاً روحانى امکاناتى ندارد که بتواند در محل موردنظر زندگى کند!!
فکر مىکنم استقلال مساجد از نظر مالى رکن است، ولى این نباید ما را غافل کند که کمک کردن به مساجد تنها در حد سرپا نگاه داشتن آن باشد، بلکه باید روحانى برود به مسجد و روشنگرى بکند. نباید این مسئله تحتالشعاع دیگر مسائل قرار گیرد. بعضىها از روى حسن نیت مىگویند: مساجد باید روى پاى خودشان بایستند! اما وقتى مردم آن منطقه پول ندارند خرج روحانى را بدهند، این مسجد چگونه روى پاى خود بایستد. اگر دولت اسلامى وجود دارد، همانطور که براى تئاتر پول مىدهد، براى موسیقى و سینما پول مىدهد، کمى هم پول براى مساجد هم اختصاص بدهد.
این موضوع براى ما خیلى مهم است، اگر خانم رایس مىگوید که مساجد نباید دایر باشد، شما باید دایرش کنید. در مساجد باید همه حقایق اسلام را بگوییم، همان اسلامى که آنها از آن فرار مىکنند. باید جهانبینى اسلامى توضیح داده شود. گاهى فکر مىکنم، اگر برخى از آثار متفکرین را مانند جهانبینى توحیدى شهید مطهرى براى جوانها بیان و توضیح داده شود، اینها هدایت مىشوند، در مورد امواج فکرى صاحب نظر مىشوند. باید با نهجالبلاغه و قرآن آشنا بشوند، باید کلاس قرآن داشته باشیم؛ یعنى خیلى کارها باید در مساجد انجام شود، زیرا فقط نماز نیست، هرچند رکن است. کلاس قرآن و نهجالبلاغه، آیین جهانبینى و ایدئولوژى اسلامى است. یعنى اگر ما مىگوییم وارد عصر روشنگرى اسلامى شدهایم، بدانیم که باید جوانها را از نظر مبانى فکرى تغذیه کرد.
نکته دوم درگیر کردن شیعه و سنى است که آن را تدبیر امریکا و غرب مىدانم؛ مىخواهند ما را مشغول کنند. خطرناکترین شرایط براى آمریکا این است که شیعه و سنى با هم متحد بشوند. لذا سعى مىدارند ما را در هر زمینهاى به هم بدبین کنند؛ یعنى رفتارى که در مناطق مختلف به وجود آمده طورى است که این دو گروه نسبت به هم بدبین شوند.
مرحوم آیهاللّه بروجردى زحمت زیادى کشیدند که این دو قشر را به هم نزدیک کنند. نظر امام بزرگوار ما هم این بود که امروز خطر نزدیک شدن دو فکر شیعه و سنى براى آمریکایىها خیلى جدى است، لذا تلاش مىکنند آنها را به هم بدبین کنند، در نجف بمب مىگذارند تا تمام شیعیان نگران بشوند و روز بعد در منطقه سنّىها این کار را مىکنند تا آنها را هم نگران مىکنند و باعث بدبینى شود. این کارى از پیش طراحى شده است!
توصیهام این است که ما حقایق دینى را بگوییم ولى حواسمان جمع باشد، آنها دنبال این هستند که شیعه و سنى را به جان هم بیندازند! شیعه و سنى با عصبانیت به هم نگاه نکنند زیرا هر دو مسلماناند، باید با هم گفتگو بکنند بدون نفرت و کینه.
از خانم بىنظیر بوتو در مصاحبهاى پرسیدند: شما که تحصیلکرده انگلیس هستید، چه طور عمل کردید که این طالبان را به وجود آوردید؟ آنها که افراطى و تروریستاند؟ گفت: «این قدر به ما حمله نکنید، طالبان را فقط ما به وجود نیاوردیم، طراحىاش را امریکا و انگلیس کردهاند؛ پولش را امارات و عربستان دادهاند و امور اجرایى آن را هم ما انجام دادیم». این خلاصه کلامش است. طالبان را به وجود آوردند تا بین شیعه و سنى اختلاف به وجود آورند!
چندى پیش شهردار لندن گفت: ما «القاعده» را به وجود آوردیم، وقتى که بحران در انگلیس به وجود آمد رویه آنها تغییر کرد. نمىخواهم بگویم این حرف درست است. ولى زمانى که اینها حامى این جریان بودند، نمىدانستند وضعیت «القاعده» تغییر خواهد کرد.
این موضوع برمىگردد به حرفى که امروز نئوکانها مىزنند، آنها در مورد امریکاى لاتین مىگویند که در زمان ریگان جنبشهاى اجتماعى و سیاسى را دامن زدید براى این که مقاصدى داشتید، مىخواستید دولتهایى را نابود کنید و با شوروى سابق بجنگید در آن زمان اینها پا گرفتند و حالا جلو شما مىایستند.
این هم نادرست است، زیرا همه مطلب این نیست. موضوع این است دنیاى اسلام به عصر روشنگرى اسلامى رسیده و انقلاب اسلامى ایران نیز در آن خیلى مؤثر بوده است؛ یعنى نسل امروز صرفا با حقایق سطحى و مسایل پندارى ارضا نمىشود، مىخواهد همه منظومه فکر اسلامى را بفهمد و آنها هنوز این را نفهمیدهاند، اما بعضى از اینها، طالبان را به وجود آوردند تا افراطىگرى به وجود آورد، اگر قبول داریم پس چرا نشستیم؟ پایگاههاى مساجد باید تلاش کنند تا دوستى در دنیاى اسلام به وجود بیاید. نگوییم بهتر است بعضى از مسائل مطرح نشود چون امکان دارد مشکل ایجاد کند. باید از امام بزرگوار و آیهاللّه بروجردى پیروى نمود، آن نگاه، نگاه درستى است.
نکته دیگر فشار آمریکاست تا همه بگویند اسلام مصادف با خشونت است. انصافا بسیار نامردى مىکنند، وقتى حمله کردند به مسجد الخلیل در فلسطین و مردم را قتل عام کردند (حادثه خیلى خشنى بود، قابل توجیه در سطح یک انسان متعارف نبود، کسانى به مسجد حمله کنند و همه را به رگبار ببندند!) در رسانههاى غربى مسئله این طور مطرح شد که حادثهاى سهوى بود، گفتند کسى که این کار را کرده دیوانه بوده است. نگفتند: تروریست! اما به فلسطینیانى که از سرزمین خود دفاع مىکنند، مىگویند: تروریست است! یعنى طراحى عملیات روانى مىکنند؛ آنجا که اسرائیلىها کارى مىکنند مىگویند: دیوانه بود و آنجا که فلسطینى دفاع مىکند مىگویند: تروریست است! چون قصد جوسازى دارند، مىخواهند بقبولانند که اسلام با خشونت مترادف است!! بعضى از رفتارهاى طالبان باعث مىشود این اتهام در ذهن اینها کاملاً جا بیفتد.
اسلام دینى عقلانى است، روش زندگى اسلامى، روشى عقلانى است؛ روایات بسیارى درخصوص توجه به عقل داریم. در قرآن کریم تدبّر و تعقل، حق است. خطرى که آنها احساس مىکنند همین است، چون تا چیزى معقول نباشد فراگیر نمىشود، وقتى بر دلها مىنشیند که زیبایى داشته و مفهوم باشد، از این مسئله مىترسند؛ لذا مىخواهند دین اسلام را افراطى نشان بدهند.
بعد از 11 سپتامبر، توجه به اسلام و خواندن کتابهاى اسلامى در دنیاى غرب فزونى یافت؛ امروز در اروپا و کشورهاى اسلامى این فکر به وجود آمده که زندگى ایرانى و روش زندگى اسلامى بر پایهى عقل استوار است، یعنى با هواپیما به داخل ساختمان نمىرود، بلکه عاقلانه مبارزه مىکند، آمریکا را به صورت عقلانى قبول ندارد؛ رفتارش معقول است، همین مسئله است که آنها را نگران کرده، مبنا داشتن براى مسائل عقلانى یعنى درست مقابله کردن با این امر.
قبل از انقلاب روزى به شهید مطهرى گفتم: دانشجویان ما با این که جوهرشان خوب است ولى گرایش به مارکسیسم و تشکلهاى دیگر پیدا مىکنند، چرا این طور مىشوند؟ (نکتهاى که گفتند به درد امروز ما مىخورد) گفتند: شماها در دانشکده فنى درس مىخوانید، فیزیک مىخوانید، ریاضى مىخوانید، اما از نظر معارف اسلامى کاوش عمیق نمىکنید، بعد از دانشگاه هم اعتبارات اجتماعى پیدا مىکنید، آقاى مهندس! آقاى دکتر! ولى به همین میزان اعتبار اجتماعى، از نظر اسلامى قوام فکرى پیدا نکردهاید، لذا در برخورد با امواج فکرى گمان مىکنید همین موقعیتى را که در اجتماع دارید، در حوزه اندیشه هم دارید. راه حلش این است که مسائل معقول اسلامى را هم بیاموزید تا نگاهتان به مسائل اسلامى، عقلانى باشد؛ که این آموزش مىخواهد، در مساجد باید این فکر جا بیفتد.
اگر امروز مىخواهید جلو سکولاریزم یا لیبرالیزم بایستید، باید به صورت معقول باشد، با فحاشى که نمىتوانید چون جوان مسلمان در دانشگاه و دبیرستان با این فکر مواجه مىشود لذا احتیاج به تعلیم و سازماندهى صحیح دارد. همچنین باید مسائل اخیر را بشناسیم که یکى همه جانبه بودن تفکر اسلامى است، بدانید آمریکایىها نمىخواهند اندیشه جهاد را ترویج کنید.
موضوع دیگر اختلافات شیعه و سنى است و مطلب دیگر این است که مىخواهند مبانى عقلانى در آموزشها پایین باشد؛ یعنى نتواند با مکتبهاى دیگر مواجه شود!
از دیگر مسائلى که امروز براى دنیاى اسلام فوق العاده مهم است، گفتگوى بین ادیان است. سالهاست که بحث گفتگوى بین ادیان در جمهورى اسلامى در سطح وزارت ارشاد و وزارت خارجه مطرح است، اما کافى نیست، باید از حالت رسمى در بیاید و جنبه گستردهترى پیدا کند. اینکه چند تا عالم اسلامى بروند واتیکان و با چند تا عالم مسیحى صحبت کنند، خوب است ولى باید فراتر برویم؛ اگر مىخواهید دنیاى امروز تحول پیدا کند باید روشنگرى اسلامى را منتشر کنید.
براى شما جالب است بدانید اگر 40 سال پیش دانشمندان زیستشناس و ریاضىدان را جمع مىکردید و مىگفتید: کدامتان موحدید؟ شاید یک نفرشان مىگفت: من موحدم! اما امروز شرایط عوض شده است؛ یعنى نیاز فکرى انسانها موجب شده مسیحى و مسلمان به این سو کشیده شوند این امور که به عنوان دانش مىخوانیم، همه حقیقت نیست، چیزهاى دیگرى هم وجود دارد! این نکته مهمى است. امروز در مجامع علمى این بحث مطرح است که آیا این تعریف ارایه شده براى علم و دانش و توانایىها و اندیشه انسانها جامع و کامل است، آیا این مجموعه قدرت عقلانى و توانایى بشر است؟ مسلم است که نمىتوانیم دانش و توانایى فکرى بشر را در قالب علم فرموله کنیم.
براى آنها که در زمینهى علم منطق کار کردهاند روشن شده است که نمىشود همه توانایىهاى فکرى و عقلانى بشر را فرموله کرد و در قالب علم امروز قالبریزى کرد. ذهن بشر چیزى بیشتر مىخواهد، که بخشى از آن انبساط علم است و بخشى هم نیازهاى دیگر است و این موجب گرایش به معنویت و اخلاق شده که مسئلهاى عمومى است و فقط منحصر به دنیاى اسلام نیست. اخلاقگرایى امروزه خیلى طرفدار دارد. گفتگوى بین ادیان باید در سطوح پایینتر جامعه گسترش یابد. گفتگوى بین ادیان کمک مىکند تا شطرنجى که امریکایىها براى به وجود آوردن افراطىگرى درست کردهاند باز شود. براى برقرارى صلح جهانى نقاط قوت بسیارى وجود دارد. اما نمىخواهند چنین شود، مىخواهند سرگرممان کنند تا از راه صحیح منحرف شویم.
اگر تاریخ را مطالعه کرده باشید متوجه شدهاید که انگلیسىها در شرق و خاورمیانه پیوسته دنبال این بودهاند که مذاهب جعلى درست کنند و مردم را به جان همدیگر بیندازند. و امروز با روشى پیچیدهتر مطرح است؛ تدابیر خود را عوض کردهاند، اما نتیجه کار همان است، این که شما را به جان هم بیندازند، سعى دارند مسائل جزیى را بزرگ جلوه دهند. لذا باید حتما روشها را تغییر بدهیم.
باید نکتهاى را عرض کنم که خیلى اهمیت دارد. شاید تا بیست سال پیش دکترینى در امریکا وجود داشت که مىگفتند: «براى کشورهاى ضعیف باید روشمان این باشد که چماق را بلند کنیم ولى صدامون پایین باشد، چماق را که بلند بکنیم آنها کوتاه مىآیند؛ آن وقت با زبان نرم بر آنها مسلط مىشویم» اما امروز روش را عوض کردهاند؛ نئوکانها مىگویند: «چماق بلند با صداى بلند!!» زیرا اعتقاد دارند که ابتدا باید در سطح دنیا از نظر حقوقى دیگران را خراب کنند، و چماق را هم بلند کنند، تا از ترس مرگ، همه را به خودکشى وا دارند. امروزه دنبال جنگ نیستند، اما با صداى بلند و با چماق حرکت مىکنند تا شما با دست خودتان آن چه آنها مىخواهند، انجام بدهید!! لذا دنیاى اسلام مضطرب است. ببینید در عراق چه کار کردند! مردم را بیچاره کردهاند، هرچند خودشان در عراق گرفتار شدهاند. آنها نمىخواهند این حادثه تکرار بشود، لذا صدا را بلند مىکنند که شما از ترس تحرکتان را از دست بدهید. امریکا نمىخواهد حادثه عراق تکرار شود. 140 هزار سربازشان در عراق گرفتار شده است، بیش از 2000 کشته و زخمى دادهاند. در حال حاضر نگران مادرانِ سربازان امریکایى هستند زیرا نمىتوانند این مسئله را توجیه کنند. آنها در آن واحد نمىتوانند در چند جا بجنگند
چون ظرفیتش را ندارند، لذا چماق عراق را بلند کردهاند تا دیگران را فریب دهند، و بترسانند.
باید درست تحلیل کرد؛ دنیاى اسلام دنیاى فقیرى نیست، نباید از صداى بلند ترسید، تدبیر آنها این است! باید به فرزندان مسلمانان تحلیل صحیح سیاسى ارایه بدهیم، آنچه در ظاهر است، عملیات روانى است، همه حقیقت نیست.
اخیرا کتابى نوشته شده به نام «سرزمین من» که نویسندهى آن یهودى است. مؤلف این کتاب مىگوید: «من با این که بوش نسبت به ایران سختگیرى کند موافقم، ولى با رفتار جنگطلبانه علیه ایران مطلقا مخالفم، زیرا اگر با ایران جنگ کنیم آنها با هم متحد مىشوند، خودتان را درگیر مسائل پیچیده و مشکلى مىکنید، بهتر است سیاست چماق و صداى بلند را ادامه دهید».
مسلمانان باید بدانند در عصرى زندگى مىکنند که تاکتیک «صداى بلند و چماق» است، قصد ندارند با شما درگیر شوند، عملیات روانى انجام مىدهند، مراقب باشید تو دلتان را خالى نکنند. زمانى است که شما باید پایگاه بصیرت فرهنگى و بصیرت سیاسى در مسجد بنیان نهید.
من در اینجا الگویى براى مساجد در عصر حاضر طرح و عرضم را تمام مىکنم. امروز اگر بخواهیم این مأموریت بزرگ را در مساجد به خوبى انجام دهیم تا فقط جایى براى نماز نباشد، ابتدا باید سعى کنیم که مسجد بدون روحانى نباشد، و این وظیفه دولت و علماست. در ایران بسیارى از مساجد روحانى ندارند.
نکته دیگر این که باید با مدیریت درست اقامه نمازها سروقت صورت گیرد (صبح، ظهر و مغرب)، نه این که صبحها نماز نخوانند! زیرا نماز صبح خودش باعث بیدارى و بصیرت مىشود؛ وقتى خدا به فجر قسم مىخورد: «والفجر و لیال عشر» یعنى این که فجر موجب بیدارى و بصیرت مىشود؛ این خوابآلودگى که نسل امروز دارد به علت این است که فجر ندارد، صبح باید بیدار شوند! خواب صبح بسیار کراهت دارد، اما همه مىخوابند! اگر مىخواهید روشنى دل و روشنى فکر داشته باشید به گفتههاى اسلام توجه کنید، قرآن را هنگام فجر بخوانید. این یکى از وظایف مساجد است. وقتى مىگوییم اسلام را همه جانبه نگاه کنید، یعنى اینها را هم ببینید، نگوییم تحجر است، اینها اصل و واقعیت اسلام است! امروز تحجر سنتى همان قدر اسلام را تهدید مىکند که تحجّر مدرن تهدید مىکند.
وقتى راجع به اسلام صحبت مىکنیم، همه حقایقش را ببینیم، نه آن که در این زمینه روشنفکرى داشته باشیم به این معنا که بخواهیم اسلام را در قالب سیستم دیگر پیاده کنیم!! وقتى مىخواستیم راجع به مستضعفان صحبت کنیم آنها مىگفتند: پرولتاریا! یادتان هست این گروههاى مارکسیستى چه مىگفتند و چرا؟ مىخواستند اسلام را در قالب مارکسیسم پیاده کنند، فکر مىکردند روشنفکرى فقط آن است! امروز روشنفکرى چیز دیگرى است. وقتى راجع به حقوق انسانها صحبت مىکنند راجع به آزادى صحبت مىکنند، مثل این که اسلام، مخالف است! وقتى راجع به عدالت صحبت مىکنند، مىگویند: عدالت را باید همراه با آزادى در نظر بگیریم!
برادر عزیز! کمى کتب اسلامى بخوانید تا ببینید در عالم اسلام، هم آزادى نهفته است؛ اگر عدالتى که امام على علیهالسلاممىفرماید (که هر ذى حقى به حق خود برسد) بخواهد محقق شود، باید فرد آزاد باشد که برسد.
آزادى یکى از حقوق طبیعى انسان است؛ علامه طباطبایى و شهید مطهرى مىفرمودند: «آزادى یکى از حقوق طبیعى انسانهاست، چرا اینها را از هم جدا و محدود مىکنیم، این تحجر مدرن است؛ اسلام را وارونه نشان مىدهد». کنون که عصر روشنگرى اسلامى است باید حقیقت اسلام را با همان زلالى در نظر بگیریم و با دید عقلانى به آن نگاه کنیم. وقتى خدا به فجر قسم مىخورد نشانه عظمت موضوع است، لذا اگر مىخواهى زندهدل باشى، باید صبح بیدار شوى، اما وقتى مسجد شما صبحها نماز جماعت ندارد، چطور دوست دارید جوانها صبح داشته باشند؟ شما چراغ مسجد را روشن نگه دارید تا آنها صبح داشته باشند؛ تا عادت کنند بیایند. تلاش کنید صبحها حتما در مسجد نماز جماعت برگزار شود. مسجد جاى نماز است، اما باید بدانید مقدماتى لازم است؛ یعنى باید جاذبههاى آن را زیاد کنید. دشمنان با جاذبههاى فرهنگى جوانها را توى تور خودشان مىاندازند، خوب شما هم تور فرهنگى داشته باشید. به ظاهر جوانها توجه نکنید، به باطن آنها توجه کنید. امروز نیاز جوانان مسلمان این است که شما حقایق قلبى را براى آنها بیاورید و اسرار را به آنها بیاموزید.
مرحوم فیض کاشانى وقتى کتاب محجهالبیضاء را نوشت، ضمن ذکر آداب صلاة، اسرار آن را هم نوشت. وقتى شما اسرار حج را مىخوانید، لذت حج را احساس مىکنید. لذت حج و لذت عمل به احکام اسلامى را باید به جوانها چشاند؛ یعنى این معارف قلبى چیزى است که جاذبه اسلام را زیاد مىکند. جوان امروز نیازمند این فکر است؛ باید کانونهاى فرهنگى و هنرى در کنار مساجد به وجود بیاید، ما امکانات زیاد داریم؛ از آموزش کامپیوتر گرفته تا آموزشهاى گوناگون دیگر، جوانى که به سایت کامپیوترى مسجد وارد مىشود باید طورى آموزش ببیند که وقتى «اشهد ان لا اله اللّه» گفتند، مهیاى نماز شود، شما دانه بپاشید تا جوان بیاید. امروز زمانى است که شما باید از روشهاى مختلف استفاده کنید، کلاسهایى با روش امروزى برگزار کنید، امروز شما نیاز به استفاده از روشهاى نو دارید.
من تحلیل کردم که آنها از شما چه مىخواهند؟ اگر مىگویید اسلام باشد ولى در عرصههاى جهانى نباشد؛ یعنى اسلام، جهانى نباشد! شما هم باید بروید اینها را یاد بگیرید، براى خانمها و آقایان، جوانها و کودکان، کلاسهاى قرآن و نهجالبلاغه بگذارید، این کلاسهاست که مىتواند اندیشهى اسلامى را منبسط کند. جهانبینى اسلامى را به روش عقلانى آموزش دهید تا جوانان بتوانند در مقابل افکار دشمنان دوام بیاورند. اگر شما بخواهید مسؤولیت امروز خودتان را بشناسید، باید شرایط بینالمللى را بشناسید و از این ظرفیت استفاده کنید.
یادتان نرود که اول حرفم سخن خانم رایس را گفتم، خاتمهاش هم سخن از او مىگویم تا یادتان نرود چه گفت؟ گفت: «مأموریت ما فراتر از دولتهاست». این مساجد و سیستم تغذیه مالى آنهاست که ما باید به آن توجه کنیم.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته.