نمایش صفحات

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم. با عرض سلام و ادب خدمت شما علماى عزیز و ائمه جماعات، از این که جناب آقاى ابراهیمى زحمت کشیدند و چنین نشست‏هایى را در این چند سال برگزار مى‏کردند به سهم خودم سپاسگزارى مى‏کنم زیرا کار بسیار مهمى است؛ هم به لحاظ این که مساجد نقش مهمى در تعمیق تفکر اسلامى در کشورهاى مختلف مخصوصا ایران داشته و دارند و هم تأثیرى که امروزه مساجد مى‏توانند در صحنه‏هاى بین‏المللى داشته باشند.

بنده نمى‏خواهم راجع به اهمیت مساجد در رشد تفکر اسلامى در ادوار مختلف تاریخى، سخن بگویم زیرا شما خودتان صاحب‏نظر هستید. لذا مى‏خواهم درخصوص شرایط کنونى و مسائلى که به امنیت ملى و بین‏المللى انسان‏ها مربوط است، مطالبى عرض کنم.

سخنم را با مطلبى که وزیر امور خارجه آمریکا گفته است شروع مى‏کنم. شاید تعجب کنید؛ چون معمولاً سخنرانى‏ها را با صحبتى از ائمه و یا روایات شروع مى‏کنند، ولى بنده مى‏خواهم با این موضوع شروع کنم، چون آنها حرف دل‏شان را زده‏اند. بپردازیم به اصل موضوع و بحث را از فاصله دور شروع نکنیم.

اخیرا خانم رایس سخنرانى در دانشگاه قاهره کرد و در آنجا مطلبى گفت که مربوط به کار شما و اهمیت کار شما مى‏شود. ایشان گفته است که: «مأموریت ما فراتر از دولت‏هاست! و میدان درگیرى‏ما فقط شامل دولت‏ها نیست؛ این مساجد و سیستم تغذیه مالى آنها براى ما فوق‏العاده  مهم است!!!».

مساجد چگونه کار مى‏کنند؟ منبع مالى آنها کجا است؟ مساجد چطور سر پا هستند؟ و در ادامه گفته است که: «امریکا به این نتیجه رسیده است که غیر از کار بر روى سیستم‏هاى  دولتى، باید اهداف دیگرى را نیز دنبال کرد، زیرا عرصه جنگ ما عرصه جنگ نرم است! لذا باید توجه خودمان را بیشتر از قبل بر روى مساجد معطوف کنیم».

موضوع فوق‏العاده مهمى است، گاهى انسان مجبور است حرف دلش را بزند و سعى در پنهان کارى نکند. امروز مرز درگیرى، و نگرانى و اضطرابى که امریکایى‏ها براى تسلط بر دنیا دارند، صرفا مسئله دولت‏ها نیست. بلکه مساجد و تغذیه مالى آنها را نیز در برمى‏گیرد.

این سخن دو پیام دارد، یکى این که نقطه کانونى مورد توجه ما مساجد است و پیام دیگر تغذیه مالى مساجد است. شما باید نگران باشید که درخصوص تغذیه مالى مساجد چه کار مى‏خواهند بکنند؟ چطور مى‏توانند مساجد را وابسته کنند؟ این که مى‏گویند تغذیه مالى مساجد، یعنى شما باید بدانید این نقطه‏اى است که روى آن تمرکز کرده‏اند. مسئله دیگر این که فرد دیگرى است به نام آقاى جیمز لورسى، ایشان هم از صاحب‏نظران امریکایى است که قبلاً رئیس «C.I.A» (سازمان سیا) بوده است. ایشان هم سخنى دارد که به این بحث مربوط مى‏شود. بعد هم مى‏خواهم نتیجه‏اى بگیرم. ایشان مى‏گوید: «ما ادیان بسیارى در سراسر جهان داریم؛ از نظر اختلافات با دنیاى اسلام و کشورهاى در حال توسعه و از منظر گسترش لیبرالیزم نیز چند دوره دیده‏ایم، بعد از جنگ جهانى اول تعداد کمى از کشورها دموکراسى لیبرال را پذیرفتند اما بعد از جنگ جهانى دوم برتعداد آنها افزوده شد. آلمان و ژاپن از جمله آنها بودند. بعد از فروپاشى شوروى ما به دوره آخرالزمان رسیدیم، اکثر کشورها دموکراسى لیبرال را پذیرفتند و ما احساس کردیم امنیت کامل داریم!».

من داخل پرانتز عرض مى‏کنم، یکى از مسائل مهمى که در بین این موجوداتى که امروز در آمریکا سیطره دارند، مطرح است، نظریه «امنیت کامل» است؛ یعنى براى ما مهم این هست که به چه ساز و کارهایى دست بزنیم (چه اجتماعى، چه فرهنگى و سیاسى) تا بتوانیم به امنیت کامل برسیم؟

ایشان مى‏گوید: «ما بعد از یازده سپتامبر به این نتیجه رسیدیم که اشتباه کرده‏ایم و چیزى از دید ما مخفى مانده است و آن حرکتى بود که در سطح فرهنگى در دنیاى اسلام وجود دارد و کانون آن این منطقه اسلام‏خیز است که باید مورد توجه قرار بگیرد! بعد مى‏افزاید که: کشورهاى منطقه را باید به چند لایه تقسیم کنیم، تعدادى از کشورها بیمارند و تعدادى دیگر خطرناک هستند! بیمارها را معالجه مى‏کنیم و در کشورهاى خطرناک تغییر ایجاد مى‏کنیم. اما چطورى معالجه مى‏کنند؟ کشورهایى مثل اردن و عربستان و بحرین و امارات را بیمار مى‏نامند. زیرا دولت حاکم مطلوب آنهاست، اما نیروى انسانى و مردم آن کشورها مورد قبول آنها نیست؛ باید معالجه بشود! چگونه باید معالجه‏شان کرد؟ کتاب‏هاى درسى آنها باید عوض شود. روى رسانه‏هاى آنها باید تسلط پیدا کرد و عملیات روانى در باره این‏ها انجام شود تا چه بشود؟ تا نسل بعدى که از آنها به وجود مى‏آید، تصور نکند چیزى بهتر از دموکراسى لیبرال وجود دارد!!».

با صراحت مى‏گویند در دوران آینده مجموعه اقدامات ما باید به نحوى باشد که جوانان مسلمان تصور نکنند چیزى بهتر از دموکراسى لیبرال وجود دارد!

نگرانى آنها این است که این مساجد با روشنگرى اسلامى که به وجود آورده‏اند باعث بشود جوانان مسلمان دنبال هویت خویش بروند، شاخک‏هاى ذهنى آنها تیز شود و حرف‏هاى نوینى که متناسب با عصر امروز هست اشاعه پیدا کند. لذا مى‏گویند باید بمباران تبلیغاتى بکنیم از آموزش دبستان گرفته تا دانشگاه! رسانه‏ها باید به نحوى عملیات روانى انجام دهند که در کشورهاى اسلامى جوان مسلمان حتى تصور هم نکند چیزى بهتر از لیبرال دموکراسى وجود دارد!

به نظر ایشان کانون کشورهاى خطرناک، ایران است و در کشورهاى خطرناک باید تغییر عمده ایجاد شود. یعنى باید اخلال در ساختار حکومتى به وجود بیاید به طورى که وابستگى به همراه آورد. تصورى که از ایران دارند این است که ایران کانون اشاعه فکر است، یعنى دولتى حاکم است که داراى مبناى اسلامى و داراى تفکرى حقیقت‏جو است؛ یعنى تفکر اسلامى و شیعى که در ایران وجود دارد، مبناى عقلانى دارد که قابل انتشار است.

مسئله دیگر این که عنصر الهام بخش ایران محدود به چارچوب جغرافیایى خودش نیست. آقاى نیکسون کتابى دارد در باره صلح و جنگ، در آنجا کشورها را با هم مقایسه مى‏کند و مى‏گوید: تفاوت ایران و عراق در این است که عراق فقط موتور جنگى دارد، اما ایران عنصر الهام‏بخش دارد. سپس ایران را با شوروى سابق مقایسه مى‏کند و مى‏گوید: شوروى هم عنصر الهام‏بخش داشت اما تفاوت عنصر الهام‏بخش ایران با آنها در این است که شوروى سابق عنصر الهام‏بخش خود را در کشورهاى دیگر کپى مى‏کرد و چون با مختصات بومى هر منطقه سازگار نبود پس مى‏زدند، اما در تفکر اسلامى این عنصر الهام‏بخش، متناسب با شرایط بومى است و با هر منطقه سازگار است، چون عنصرى عقلانى است؛ یعنى شما اسلام نوین در مصر دارید، اسلام نوین در لبنان دارید، در عراق دارید، هر کدام یک نوع‏اند؛ کپى نیستند، لذا پایدارند. پیام با مخاطب بومى سازگار است؛ پس باید پذیرفت که ایران عنصرى الهام‏بخش است.

موضوع دیگر این که ایران قدرتمند است؛ از نظر دانش و استعداد، صلاحیت اداره کشور را دارد، لذا مى‏خواهند در این کشور اخلال به وجود آورند! شما مى‏بینید هر چند گاهى ما با مشکلى مواجه مى‏شویم. اوایل انقلاب کودتا و تجزیه‏طلبى بود، سپس حمله عراق به ایران را طراحى کردند، چون نبایستى این انقلاب پا مى‏گرفت. امروز مسائل دیگرى به وجود آورده‏اند که مسئله انرژى اتمى از جمله آنها است، در حالى که امریکایى‏ها در زمان شاه با این موضوع موافقت کرده بودند که ایران فن‏آورى اتمى داشته باشد، سازمان انرژى اتمى نیز در زمان شاه پایه‏گذارى شد، همین راکتور تحقیقات اتمى را در زمان شاه به ایران دادند. در زمان شاه قرار شد آلمان‏ها در ایران نیروگاه اتمى بسازند. چه حادثه‏اى رخ داده است که امروز مى‏گویند: ایران نباید انرژى اتمى داشته باشد؟ چون نظریه آنها براى اداره دنیا عوض شده است، مى‏گویند اگر ایران همان وضع زمان شاه را داشت ما نه تنها فن‏آورى هسته‏اى به او مى‏دادیم، بلکه بمب اتمى هم اگر داشت مشکلى نبود، چون بنا بود ژاندارم امریکا در منطقه باشد. اما امروز که ایران کشورى مستقل و اسلامى است، الهام‏بخش است، فن‏آورى اتمى نباید داشته باشد، چون قدرتمند مى‏شود و این قدرت پشت این عنصر الهام‏بخش قرار مى‏گیرد و منفجر مى‏شود! پس باید جلو آن را گرفت.

حقوق بشر مسئله‏اى دیگر است؛ زمان شاه در ایران چه خبر بود؟ مبارزین ما در زندان بودند و نمى‏گذاشتند صداى کسى در بیاید، اما ایران مشکلى درخصوص حقوق بشر نداشت. امروز هر چند وقت یک بار موضوعى را در زمینه حقوق بشر در کشور ما مطرح مى‏کنند کشورهاى خلیج فارس و اطراف را نگاه کنید، در کدام‏شان دموکراسى وجود دارد؟ سلاطین آنجا حاکم هستند، اما مشکل حقوق بشر ندارند! ولى علیه ما هر روز مسائلى در باره فقدان حقوق بشر در ایران ارایه مى‏کنند، زیرا تدبیر آنها این است که شما را کشور خطرناکى جلوه دهند. اما خطرتان کجاست همان جایى است که خانم رایس گفت: مساجد!

نمى‏خواهم غلو کنم؛ نمى‏خواهم بگویم فقط مساجد، ولى مسجد رکن فوق‏العاده مهمى است؛ رکنى بالقوه مهم است نه بالفعل، در همه جا سعى دارند که همان بالقوه بماند. شما با چند چیز مواجه هستید: اول این مسأله که بدانید آنها توجه‏شان به مساجد فوق‏العاده زیاد هست! متأسفم از این که باید عرض کنم، در کشور ما و بعضى از کشورهاى اسلامى هر کدام به یک شکل، آن قدرى که آنها به مساجد توجه دارند خودمان نداریم! یعنى درک نکرده‏ایم که این پایگاه چه ظرفیتى دارد و چه کارهایى مى‏تواند بکند!

شما با دو چالش بیرونى و چالش مهم درونى مواجه هستید که با هم مرتبط هستند. چالش بیرونى چیست؟ وقتى خانم رایس مى‏گوید مساجد، نمى‏گوید با بلدوزر مساجد را خراب کنید، اصلاً این طور نیست، مساجد باشند، پول هم مى‏دهیم، حتى مى‏توانید مساجد را زیاد کنید، اما نوع کارى که در مساجد باید انجام بشود، متفاوت است. چه کارى نباید در مساجد بشود؟ آقاى جیمز مى‏گوید: ما با اسلامى خاص مواجه شده‏ایم و اسمش را گذاشته‏اند اسلام جنگى! اما ما مى‏گوییم اسلام جهادى، اعتقاد آنها این است که این اسلام باید از ذهن جوان مسلمان پاک شود، یعنى فکر جهاد باید از ذهن جوان مسلمان بیرون رود. پس شما با این مسئله مواجه هستید، چه در ایران و چه در کشورهاى دیگر، مى‏خواهند کارى کنند که در مساجد، آن اسلام واقعى که اسلام ناب محمدى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است با همه ابعادش مطرح نباشد و محدود بشود. مى‏گویند نماز بخوانید، اما نباید این فکر اسلامى را ترویج کنید که این نکته بسیار مهمى است.

بعضى از نزاع‏هایى که در کشورهاى اسلامى به وجود مى‏آید نشأت گرفته از همین موضوع است. مى‏گویند شما وارد این حریم نشوید. هم‏اکنون قانون اساسى عراق در دستور کار است، خوب هزار سال است که نجف پایگاه مرجعیت بوده است، نمى‏شود که مرجعیت را در عراق نادیده گرفت، مگر مى‏شود قانون اساسى در آنجا نوشت و مرجعیت را نادیده گرفت، نمى‏شود! اگر هویت تاریخى آنجا را در نظر بگیریم مى‏بینیم امکان ندارد. ولى امریکایى‏ها با صراحت گفته‏اند که مرجعیت نباید در قانون اساسى بیاید و اگر هم ذکرى شد این مراجع نباید در مسائل سیاسى دخالت کنند، یعنى فقط قبه نُور باشند و در زندگى مردم دخالت نکنند، چرا؟

امریکایى‏ها تحلیلى دارند، مخصوصا آن‏ها که الآن حاکم هستند، با صراحت مى‏گویند: ما این قدر قدرتمند شده‏ایم که مى‏توانیم هم امیر دنیا باشیم و هم سلطه جهانى داشته باشیم!! اگر کسى مى‏خواهد آقایى کند باید لوازمش را هم داشته باشد و این لوازم همیشه یکى نیست. همین آقاى جیمز در آخرین کتابش مى‏گوید: امریکایى‏ها دو چیز را خلط معنا کردند: یکى رهبرى جهانى و دیگرى سلطه جهانى، مى‏گویند: مى‏خواهیم هم رهبر جهان باشیم و هم گوناگونى را از همه دنیا بگیریم، مختلف سخن گفتن، مختلف زندگى کردن و...!

اگر کسى مى‏خواهد آقاى کسى باشد، باید احترام دیگران را هم حفظ کند، ولى آنها طور دیگرى عمل مى‏کنند. از نظر آنها هیچ دولت و مردمى محترم نیست و حقى ندارد، این‏ها چرا به این نتیجه رسیدند؟ شصت تن از دانشمندان آمریکایى نامه‏اى نوشتند و هویت خودشان را نشان دادند، گفتند: ما بهترین روش زندگى براى بشر را به دست آورده‏ایم!!

مى‏گویند ما دو روش براى زندگى داریم؛ یکى روش زندگى امریکایى که بهترین دستاورد بشریت و روشى نوین است و همه عرصه‏ها را اعم از سیاست، اجتماع، فرهنگ و دیگر مسائل را در برمى‏گیرد. در دل این روش زندگى، نگاه نفرت‏گرایانه‏اى به زندگى دینى هست، اخلاق نسبى وجود دارد، سیاست لیبرال وجود دارد، اقتصاد سرمایه‏دارى وجود دارد، مجموع این‏ها روش زندگى امریکایى را نشان مى‏دهد. مى‏گویند: امروز ما مواجه شده‏ایم با روشى دیگر در زندگى، آن روش دیگر چیست؟ روش زندگى اسلامى است، تفکّر اسلامى فقط نماز خواندن نیست؛ عنصر جهاد را نیز در بردارد، اگر مسائلى هم‏چون جهاد نبود نگرانى آنها کمتر مى‏شد. مى‏گویند: چیز جدیدى دارد به وجود مى‏آید و آن عنصر روشنگرى اسلامى است! که این حرف درستى است.

واقعا امروز دنیاى اسلام وارد عصر روشنگرى اسلامى شده است؛ اگر شما به چهل سال پیش برگردید، مى‏بینید در کشورهاى اسلامى مانند عربستان، بحرین و امارات حتى یک فرد تحصیل‏کرده مسلمان نبود که آگاهى او درخصوص مسائل اسلام فراتر از مسائل شرعیه‏ى فردى باشد. اما امروز این طور نیست. امروز طبقه روشنفکرى به وجود آمده است (چه شیعه و چه سنى) مى‏خواهند هویت اسلامى را یاد بگیرند و به خوبى درک کنند تا روش زندگى‏شان را براساس اسلام پایه‏ریزى کنند چه در سطح اجتماع، چه سیاست، چه فرهنگ، چه زندگى فردى و چه اجتماعى.

جیمز سخن جالبى دارد؛ مى‏گوید که: «روشنگرى یعنى خارج شدن از دوران کودکى، از دوران جاهلى، و عبور به جهان اندیشه‏ورزى، یعنى زمانى که عقلانیت بلوغ پیدا مى‏کند، دوران رهایى از قید سادگى و جسارت فهمیدن و فهماندن فرا مى‏رسد».

جهان اسلام امروز وارد این عرصه شده یعنى شرایطى به وجود آمده است که از دوران کودکى عبور کند و به دوران اندیشه‏ورزى برسد. مى‏خواهد از قید حاکمیت‏هاى سیاسى و بعضى از تعصبات غلط خارج شود، مى‏خواهد بفهمد. هم‏اکنون عصرِ روشنگرى اسلامى است. نگرانى آنها هم این است، مى‏خواهند یک اسلام بدلى به ما بدهند. پس نکته اول
این است که باید همین مساجد باشند، اما علاجشان کنیم، در عصر روشنگرى اسلامى باید چیزى ارایه دهیم که مبناى عقلانى داشته باشد. جوان مى‏خواهد منبسط به اسلام نگاه کند، همه حقایق اسلام را در عرصه‏هاى گوناگون متوجه بشود. این تفکر باید به جوان مسلمان بگوید که تو هویت تاریخى دارى، تو عقبه تاریخى دارى، اسلام محدود به احکام و مسائلى خاص نیست بلکه در همه زمینه‏ها مطلب دارد جهان‏بینى دارد، ایدئولوژى دارد. آنها مى‏خواهند در این اخلال ایجاد کنند، لذا شما مى‏بینید که در عراق همان مقدار مبارزه مى‏کنند که در افغانستان مى‏کنند.

براى شما جالب است که بدانید، در بعضى از کشورهاى اسلامى، مى‏گویند: اگر مى‏خواهید حزب تشکیل دهید مانعى ندارد اما نباید هویت اسلامى داشته باشد. این مجموعه شطرنجى است که براى دنیاى اسلام طراحى شده است! چرا؟ براى این که این فکر اسلامى از درون مساجد در مى‏آید، لذا مى‏خواهند آن فکر جهادى را از بین ببرند تا همانند کبریت بى‏خطر بشود.

امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: «ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه اللّه‏ لخاصة اولیائه». جهاد است که باعث عزت‏مندى مسلمین مى‏شود، باعث مى‏شود براى مجاهدین راه باز شود همان‏طورکه براى اولیا و خاصان درگاه خداوندى باز مى‏شود. همین عنصر را مى‏خواهند بگیرند! چرا با حزب اللّه‏ لبنان مبارزه مى‏کنند؟ چون حزب‏اللّه‏ مى‏گوید: ما مى‏خواهیم از حقوق مردم دفاع کنیم، چیز دیگرى نمى‏گوید. فکر نوینى در حال پیدایش در منطقه است. شما به هر حال با چالشى بین‏المللى که فشارش را در داخل به کشورهاى اسلامى وارد مى‏آورد، مواجه هستید.

          مى‏خواهم چالش درونى را عرض کنم. خانم رایس مى‏گوید: «حوزه‏ى کار فقط شامل دولت‏ها نیست، عرصه جنگ ما عرصه جنگ نرم است».

لذا دنبال منابع مالى مساجد هستند. باید به این نکته توجه داشته باشیم که عرصه جنگ نرم یعنى چه؟ یعنى با شما مواجه مى‏شوند با عملیات روانى که انجام مى‏دهند، مجموعه محصولات فرهنگى که عرضه مى‏کنند طورى است که شما تاب نمى‏آورید، این چالش درونى است! یعنى تمام ساز و کارهاى رسانه‏اى و امکانات فرهنگى را طورى سوق دهند که جوان مسلمان در کشور خودش در پیله‏اى غوطه‏ور باشد تا او را به عالم اطراف خودش مشغول نماید. اعتیاد، فحشا و مسائل اخلاقى نمونه‏هایى از آن است، وقتى سرگرم زرق و برق دنیا شدند دیگر نمى‏توانند از این هاله در بیایند.

اقدامات فرهنگى براى دنیاى اسلام فوق‏العاده مهم است که روى آن دارند سرمایه‏گذارى مى‏کنند. این اختصاص به ایران هم ندارد. مربوط به همه کشورهاى اسلامى است، البته براى ما هم هست. یعنى از ماهواره‏ها، محصولات فرهنگى و انواع این‏ها استفاده مى‏کنند، حتى بازى‏هاى کامپیوترى  طراحى مى‏کنند، براى این که عرصه، عرصه جنگ نرم است، باید فکرها را عوض کرد، یعنى مى‏خواهند با جوان مسلمان کارى بکنند که تصور نکند چیزى بهتر از دموکراسى لیبرال وجود دارد. خوب شما این دو چالش مهم را در پیش رو دارید.

چه کار باید بکنیم؟ من چند توصیه دارم:

اولین مسئله این است که فرهنگ اسلامى را یک بُعدى منتشر مى‏کنند، لذا شما باید تلاش کنید تا همه زیبایى‏هاى اسلام منتقل شود. یعنى پایگاه مسجد تبدیل شود به مکان تبیین جهان‏بینى اسلامى، ایدئولوژى اسلامى، همه حقایق اسلامى؛ قبول کنیم که در این زمینه کاستى داریم. خیلى از مساجد هستند که روحانى ندارند! ببینید چقدر ضرر است مسجد را داریم، روحانى هم داریم، اما این دو با هم متصل نمى‏شوند، چرا نمى‏شوند؟ بیشتر از همه مشکل مالى است! مثلاً روحانى امکاناتى ندارد که بتواند در محل موردنظر زندگى کند!!

فکر مى‏کنم استقلال مساجد از نظر مالى رکن است، ولى این نباید ما را غافل کند که کمک کردن به مساجد تنها در حد سرپا نگاه داشتن آن باشد، بلکه باید روحانى برود به مسجد و روشنگرى بکند. نباید این مسئله تحت‏الشعاع دیگر مسائل قرار گیرد. بعضى‏ها از روى حسن نیت مى‏گویند: مساجد باید روى پاى خودشان بایستند! اما وقتى مردم آن منطقه پول ندارند خرج روحانى را بدهند، این مسجد چگونه روى پاى خود بایستد. اگر دولت اسلامى وجود دارد، همان‏طور که براى تئاتر پول مى‏دهد، براى موسیقى و سینما پول مى‏دهد، کمى هم پول براى مساجد هم اختصاص بدهد.

این موضوع براى ما خیلى مهم است، اگر خانم رایس مى‏گوید که مساجد نباید دایر باشد، شما باید دایرش کنید. در مساجد باید همه حقایق اسلام را بگوییم، همان اسلامى که آنها از آن فرار مى‏کنند. باید جهان‏بینى اسلامى توضیح داده شود. گاهى فکر مى‏کنم، اگر برخى از آثار متفکرین را مانند جهان‏بینى توحیدى شهید مطهرى براى جوان‏ها بیان و توضیح داده شود، این‏ها هدایت مى‏شوند، در مورد امواج فکرى صاحب نظر مى‏شوند. باید با نهج‏البلاغه و قرآن آشنا بشوند، باید کلاس قرآن داشته باشیم؛ یعنى خیلى کارها باید در مساجد انجام شود، زیرا فقط نماز نیست، هرچند رکن است. کلاس قرآن و نهج‏البلاغه، آیین جهان‏بینى و ایدئولوژى اسلامى است. یعنى اگر ما مى‏گوییم وارد عصر روشنگرى اسلامى شده‏ایم، بدانیم که باید جوان‏ها را از نظر مبانى فکرى تغذیه کرد.

نکته دوم درگیر کردن شیعه و سنى است که آن را تدبیر امریکا و غرب مى‏دانم؛ مى‏خواهند ما را مشغول کنند. خطرناک‏ترین شرایط براى آمریکا این است که شیعه و سنى با هم متحد بشوند. لذا سعى مى‏دارند ما را در هر زمینه‏اى به هم بدبین کنند؛ یعنى رفتارى که در مناطق مختلف به وجود آمده طورى است که این دو گروه نسبت به هم بدبین شوند.

مرحوم آیه‏اللّه‏ بروجردى زحمت زیادى کشیدند که این دو قشر را به هم نزدیک کنند. نظر امام بزرگوار ما هم این بود که امروز خطر نزدیک شدن دو فکر شیعه و سنى براى آمریکایى‏ها خیلى جدى است، لذا تلاش مى‏کنند آنها را به هم بدبین کنند، در نجف بمب مى‏گذارند تا تمام شیعیان نگران بشوند و روز بعد در منطقه سنّى‏ها این کار را مى‏کنند تا آنها را هم نگران مى‏کنند و باعث بدبینى شود. این کارى از پیش طراحى شده است!

توصیه‏ام این است که ما حقایق دینى را بگوییم ولى حواسمان جمع باشد، آنها دنبال این هستند که شیعه و سنى را به جان هم بیندازند! شیعه و سنى با عصبانیت به هم نگاه نکنند زیرا هر دو مسلمان‏اند، باید با هم گفتگو بکنند بدون نفرت و کینه.

از خانم بى‏نظیر بوتو در مصاحبه‏اى پرسیدند: شما که تحصیل‏کرده انگلیس هستید، چه طور عمل کردید که این طالبان را به وجود آوردید؟ آنها که افراطى و تروریست‏اند؟ گفت: «این قدر به ما حمله نکنید، طالبان را فقط ما به وجود نیاوردیم، طراحى‏اش را امریکا و انگلیس کرده‏اند؛ پولش را امارات و عربستان داده‏اند و امور اجرایى آن را هم ما انجام دادیم». این خلاصه کلامش است. طالبان را به وجود آوردند تا بین شیعه و سنى اختلاف به وجود آورند!

چندى پیش شهردار لندن گفت: ما «القاعده» را به وجود آوردیم، وقتى که بحران در انگلیس به وجود آمد رویه آنها تغییر کرد. نمى‏خواهم بگویم این حرف درست است. ولى زمانى که این‏ها حامى این جریان بودند، نمى‏دانستند وضعیت «القاعده» تغییر خواهد کرد.

این موضوع برمى‏گردد به حرفى که امروز نئوکان‏ها مى‏زنند، آنها در مورد امریکاى لاتین مى‏گویند که در زمان ریگان جنبش‏هاى اجتماعى و سیاسى را دامن زدید براى این که مقاصدى داشتید، مى‏خواستید دولت‏هایى را نابود کنید و با شوروى سابق بجنگید در آن زمان این‏ها پا گرفتند و حالا جلو شما مى‏ایستند.

این هم نادرست است، زیرا همه مطلب این نیست. موضوع این است دنیاى اسلام به عصر روشنگرى اسلامى رسیده و انقلاب اسلامى ایران نیز در آن خیلى مؤثر بوده است؛ یعنى نسل امروز صرفا با حقایق سطحى و مسایل پندارى ارضا نمى‏شود، مى‏خواهد همه منظومه فکر اسلامى را بفهمد و آنها هنوز این را نفهمیده‏اند، اما بعضى از این‏ها، طالبان را به وجود آوردند تا افراطى‏گرى به وجود آورد، اگر قبول داریم پس چرا نشستیم؟ پایگاه‏هاى مساجد باید تلاش کنند تا دوستى در دنیاى اسلام به وجود بیاید. نگوییم بهتر است بعضى از مسائل مطرح نشود چون امکان دارد مشکل ایجاد کند. باید از امام بزرگوار و آیه‏اللّه‏ بروجردى پیروى نمود، آن نگاه، نگاه درستى است.

نکته دیگر فشار آمریکاست تا همه بگویند اسلام مصادف با خشونت است. انصافا بسیار نامردى مى‏کنند، وقتى حمله کردند به مسجد الخلیل در فلسطین و مردم را قتل عام کردند (حادثه خیلى خشنى بود، قابل توجیه در سطح یک انسان متعارف نبود، کسانى به مسجد حمله کنند و همه را به رگبار ببندند!) در رسانه‏هاى غربى مسئله این طور مطرح شد که حادثه‏اى سهوى بود، گفتند کسى که این کار را کرده دیوانه بوده است. نگفتند: تروریست! اما به فلسطینیانى که از سرزمین خود دفاع مى‏کنند، مى‏گویند: تروریست است! یعنى طراحى عملیات روانى مى‏کنند؛ آنجا که اسرائیلى‏ها کارى مى‏کنند مى‏گویند: دیوانه بود و آنجا که فلسطینى دفاع مى‏کند مى‏گویند: تروریست است! چون قصد جوسازى دارند، مى‏خواهند بقبولانند که اسلام با خشونت مترادف است!! بعضى از رفتارهاى طالبان باعث مى‏شود این اتهام در ذهن این‏ها کاملاً جا بیفتد.

اسلام دینى عقلانى است، روش زندگى اسلامى، روشى عقلانى است؛ روایات بسیارى درخصوص توجه به عقل داریم. در قرآن کریم تدبّر و تعقل، حق است. خطرى که آنها احساس مى‏کنند همین است، چون تا چیزى معقول نباشد فراگیر نمى‏شود، وقتى بر دل‏ها مى‏نشیند که زیبایى داشته و مفهوم باشد، از این مسئله مى‏ترسند؛ لذا مى‏خواهند دین اسلام را افراطى نشان بدهند.

بعد از 11 سپتامبر، توجه به اسلام و خواندن کتاب‏هاى اسلامى در دنیاى غرب فزونى یافت؛ امروز در اروپا و کشورهاى اسلامى این فکر به وجود آمده که زندگى ایرانى و روش زندگى اسلامى بر پایه‏ى عقل استوار است، یعنى با هواپیما به داخل ساختمان نمى‏رود، بلکه عاقلانه مبارزه مى‏کند، آمریکا را به صورت عقلانى قبول ندارد؛ رفتارش معقول است، همین مسئله است که آنها را نگران کرده، مبنا داشتن براى مسائل عقلانى یعنى درست مقابله کردن با این امر.

قبل از انقلاب روزى به شهید مطهرى گفتم: دانشجویان ما با این که جوهرشان خوب است ولى گرایش به مارکسیسم و تشکل‏هاى دیگر پیدا مى‏کنند، چرا این طور مى‏شوند؟ (نکته‏اى که گفتند به درد امروز ما مى‏خورد) گفتند: شماها در دانشکده فنى درس مى‏خوانید، فیزیک مى‏خوانید، ریاضى مى‏خوانید، اما از نظر معارف اسلامى کاوش عمیق نمى‏کنید، بعد از دانشگاه هم اعتبارات اجتماعى پیدا مى‏کنید، آقاى مهندس! آقاى دکتر! ولى به همین میزان اعتبار اجتماعى، از نظر اسلامى قوام فکرى پیدا نکرده‏اید، لذا در برخورد با امواج فکرى گمان مى‏کنید همین موقعیتى را که در اجتماع دارید، در حوزه اندیشه هم دارید. راه حلش این است که مسائل معقول اسلامى را هم بیاموزید تا نگاه‏تان به مسائل اسلامى، عقلانى باشد؛ که این آموزش مى‏خواهد، در مساجد باید این فکر جا بیفتد.

اگر امروز مى‏خواهید جلو سکولاریزم یا لیبرالیزم بایستید، باید به صورت معقول باشد، با فحاشى که نمى‏توانید چون جوان مسلمان در دانشگاه و دبیرستان با این فکر مواجه مى‏شود لذا احتیاج به تعلیم و سازماندهى صحیح دارد. هم‏چنین باید مسائل اخیر را بشناسیم که یکى همه جانبه بودن تفکر اسلامى است، بدانید آمریکایى‏ها نمى‏خواهند اندیشه جهاد را ترویج کنید.

موضوع دیگر اختلافات شیعه و سنى است و مطلب دیگر این است که مى‏خواهند مبانى عقلانى در آموزش‏ها پایین باشد؛ یعنى نتواند با مکتب‏هاى دیگر مواجه شود!

از دیگر مسائلى که امروز براى دنیاى اسلام فوق العاده مهم است، گفتگوى بین ادیان است. سال‏هاست که بحث گفتگوى بین ادیان در جمهورى اسلامى در سطح وزارت ارشاد و وزارت خارجه مطرح است، اما کافى نیست، باید از حالت رسمى در بیاید و جنبه گسترده‏ترى پیدا کند. اینکه چند تا عالم اسلامى بروند واتیکان و با چند تا عالم مسیحى صحبت کنند، خوب است ولى باید فراتر برویم؛ اگر مى‏خواهید دنیاى امروز تحول پیدا کند باید روشنگرى اسلامى را منتشر کنید.

براى شما جالب است بدانید اگر 40 سال پیش دانشمندان زیست‏شناس و ریاضى‏دان را جمع مى‏کردید و مى‏گفتید: کدام‏تان موحدید؟ شاید یک نفرشان مى‏گفت: من موحدم! اما امروز شرایط عوض شده است؛ یعنى نیاز فکرى انسان‏ها موجب شده مسیحى و مسلمان به این سو کشیده شوند این امور که به عنوان دانش مى‏خوانیم، همه حقیقت نیست، چیزهاى دیگرى هم وجود دارد! این نکته مهمى است. امروز در مجامع علمى این بحث مطرح است که آیا این تعریف ارایه شده براى علم و دانش و توانایى‏ها و اندیشه انسان‏ها جامع و کامل است، آیا این مجموعه قدرت عقلانى و توانایى بشر است؟ مسلم است که نمى‏توانیم دانش و توانایى فکرى بشر را در قالب علم فرموله کنیم.

براى آنها که در زمینه‏ى علم منطق کار کرده‏اند روشن شده است که نمى‏شود همه توانایى‏هاى فکرى و عقلانى بشر را فرموله کرد و در قالب علم امروز قالب‏ریزى کرد. ذهن بشر چیزى بیشتر مى‏خواهد، که بخشى از آن انبساط علم است و بخشى هم نیازهاى دیگر است و این موجب گرایش به معنویت و اخلاق شده که مسئله‏اى عمومى است و فقط منحصر به دنیاى اسلام نیست. اخلاق‏گرایى امروزه خیلى طرفدار دارد. گفتگوى بین ادیان باید در سطوح پایین‏تر جامعه گسترش یابد. گفتگوى بین ادیان کمک مى‏کند تا شطرنجى که امریکایى‏ها براى به وجود آوردن افراطى‏گرى درست کرده‏اند باز شود. براى برقرارى صلح جهانى نقاط قوت بسیارى وجود دارد. اما نمى‏خواهند چنین شود، مى‏خواهند سرگرم‏مان کنند تا از راه صحیح منحرف شویم.

اگر تاریخ را مطالعه کرده باشید متوجه شده‏اید که انگلیسى‏ها در شرق و خاورمیانه پیوسته دنبال این بوده‏اند که مذاهب جعلى درست کنند و مردم را به جان همدیگر بیندازند. و امروز با روشى پیچیده‏تر مطرح است؛ تدابیر خود را عوض کرده‏اند، اما نتیجه کار همان است، این که شما را به جان هم بیندازند، سعى دارند مسائل جزیى را بزرگ جلوه دهند. لذا باید حتما روش‏ها را تغییر بدهیم.

باید نکته‏اى را عرض کنم که خیلى اهمیت دارد. شاید تا بیست سال پیش دکترینى در امریکا وجود داشت که مى‏گفتند: «براى کشورهاى ضعیف باید روش‏مان این باشد که چماق را بلند کنیم ولى صدامون پایین باشد، چماق را که بلند بکنیم آنها کوتاه مى‏آیند؛ آن وقت با زبان نرم بر آنها مسلط مى‏شویم» اما امروز روش را عوض کرده‏اند؛ نئوکان‏ها مى‏گویند: «چماق بلند با صداى بلند!!» زیرا اعتقاد دارند که ابتدا باید در سطح دنیا از نظر حقوقى دیگران را خراب کنند، و چماق را هم بلند کنند، تا از ترس مرگ، همه را به خودکشى وا دارند. امروزه دنبال جنگ نیستند، اما با صداى بلند و با چماق حرکت مى‏کنند تا شما با دست خودتان آن چه آنها مى‏خواهند، انجام بدهید!! لذا دنیاى اسلام مضطرب است. ببینید در عراق چه کار کردند! مردم را بیچاره کرده‏اند، هرچند خودشان در عراق گرفتار شده‏اند. آنها نمى‏خواهند این حادثه تکرار بشود، لذا صدا را بلند مى‏کنند که شما از ترس تحرک‏تان را از دست بدهید. امریکا نمى‏خواهد حادثه عراق تکرار شود. 140 هزار سربازشان در عراق گرفتار شده است، بیش از 2000 کشته و زخمى داده‏اند. در حال حاضر نگران مادرانِ سربازان امریکایى هستند زیرا نمى‏توانند این مسئله را توجیه کنند. آنها در آن واحد نمى‏توانند در چند جا بجنگند
چون ظرفیتش را ندارند، لذا چماق عراق را بلند کرده‏اند تا دیگران را فریب دهند، و بترسانند.

باید درست تحلیل کرد؛ دنیاى اسلام دنیاى فقیرى نیست، نباید از صداى بلند ترسید، تدبیر آنها این است! باید به فرزندان مسلمانان تحلیل صحیح سیاسى ارایه بدهیم، آنچه در ظاهر است، عملیات روانى است، همه حقیقت نیست.

اخیرا کتابى نوشته شده به نام «سرزمین من» که نویسنده‏ى آن یهودى است. مؤلف این کتاب مى‏گوید: «من با این که بوش نسبت به ایران سختگیرى کند موافقم، ولى با رفتار جنگ‏طلبانه علیه ایران مطلقا مخالفم، زیرا اگر با ایران جنگ کنیم آنها با هم متحد مى‏شوند، خودتان را درگیر مسائل پیچیده و مشکلى مى‏کنید، بهتر است سیاست چماق و صداى بلند را ادامه دهید».

مسلمانان باید بدانند در عصرى زندگى مى‏کنند که تاکتیک «صداى بلند و چماق» است، قصد ندارند با شما درگیر شوند، عملیات روانى انجام مى‏دهند، مراقب باشید تو دل‏تان را خالى نکنند. زمانى است که شما باید پایگاه بصیرت فرهنگى و بصیرت سیاسى در مسجد بنیان نهید.

من در اینجا الگویى براى مساجد در عصر حاضر طرح و عرضم را تمام مى‏کنم. امروز اگر بخواهیم این مأموریت بزرگ را در مساجد به خوبى انجام دهیم تا فقط جایى براى نماز نباشد، ابتدا باید سعى کنیم که مسجد بدون روحانى نباشد، و این وظیفه دولت و علماست. در ایران بسیارى از مساجد روحانى ندارند.

نکته دیگر این که باید با مدیریت درست اقامه نمازها سروقت صورت گیرد (صبح، ظهر و مغرب)، نه این که صبح‏ها نماز نخوانند! زیرا نماز صبح خودش باعث بیدارى و بصیرت مى‏شود؛ وقتى خدا به فجر قسم مى‏خورد: «والفجر و لیال عشر» یعنى این که فجر موجب بیدارى و بصیرت مى‏شود؛ این خواب‏آلودگى که نسل امروز دارد به علت این است که فجر ندارد، صبح باید بیدار شوند! خواب صبح بسیار کراهت دارد، اما همه مى‏خوابند! اگر مى‏خواهید روشنى دل و روشنى فکر داشته باشید به گفته‏هاى اسلام توجه کنید، قرآن را هنگام فجر بخوانید. این یکى از وظایف مساجد است. وقتى مى‏گوییم اسلام را همه جانبه نگاه کنید، یعنى این‏ها را هم ببینید، نگوییم تحجر است، این‏ها اصل و واقعیت اسلام است! امروز تحجر سنتى همان قدر اسلام را تهدید مى‏کند که تحجّر مدرن تهدید مى‏کند.

وقتى راجع به اسلام صحبت مى‏کنیم، همه حقایقش را ببینیم، نه آن که در این زمینه روشنفکرى داشته باشیم به این معنا که بخواهیم اسلام را در قالب سیستم دیگر پیاده کنیم!!  وقتى مى‏خواستیم راجع به مستضعفان صحبت کنیم آنها مى‏گفتند: پرولتاریا! یادتان هست این گروه‏هاى مارکسیستى چه مى‏گفتند و چرا؟ مى‏خواستند اسلام را در قالب مارکسیسم پیاده کنند، فکر مى‏کردند روشنفکرى فقط آن است! امروز روشنفکرى چیز دیگرى است. وقتى راجع به حقوق انسان‏ها صحبت مى‏کنند راجع به آزادى صحبت مى‏کنند، مثل این که اسلام، مخالف است! وقتى راجع به عدالت صحبت مى‏کنند، مى‏گویند: عدالت را باید همراه با آزادى در نظر بگیریم!

برادر عزیز! کمى کتب اسلامى بخوانید تا ببینید در عالم اسلام، هم آزادى نهفته است؛ اگر عدالتى که امام على علیه‏السلاممى‏فرماید (که هر ذى حقى به حق خود برسد) بخواهد محقق شود، باید فرد آزاد باشد که برسد.

آزادى یکى از حقوق طبیعى انسان است؛ علامه طباطبایى و شهید مطهرى مى‏فرمودند: «آزادى یکى از حقوق طبیعى انسان‏هاست، چرا این‏ها را از هم جدا و محدود مى‏کنیم، این تحجر مدرن است؛ اسلام را وارونه نشان مى‏دهد». کنون که عصر روشنگرى اسلامى است باید حقیقت اسلام را با همان زلالى در نظر بگیریم و با دید عقلانى به آن نگاه کنیم. وقتى خدا به فجر قسم مى‏خورد نشانه عظمت موضوع است، لذا اگر مى‏خواهى زنده‏دل باشى، باید صبح بیدار شوى، اما وقتى مسجد شما صبح‏ها نماز جماعت ندارد، چطور دوست دارید جوان‏ها صبح داشته باشند؟ شما چراغ مسجد را روشن نگه دارید تا آنها صبح داشته باشند؛ تا عادت کنند بیایند. تلاش کنید صبح‏ها حتما در مسجد نماز جماعت برگزار شود. مسجد جاى نماز است، اما باید بدانید مقدماتى لازم است؛ یعنى باید جاذبه‏هاى آن را زیاد کنید. دشمنان با جاذبه‏هاى فرهنگى جوان‏ها را توى تور خودشان مى‏اندازند، خوب شما هم تور فرهنگى داشته باشید. به ظاهر جوان‏ها توجه نکنید، به باطن آنها توجه کنید. امروز نیاز جوانان مسلمان این است که شما حقایق قلبى را براى آنها بیاورید و اسرار را به آنها بیاموزید.

مرحوم فیض کاشانى وقتى کتاب محجه‏البیضاء را نوشت، ضمن ذکر آداب صلاة، اسرار آن را هم نوشت. وقتى شما اسرار حج را مى‏خوانید، لذت حج را احساس مى‏کنید. لذت حج و لذت عمل به احکام اسلامى را باید به جوان‏ها چشاند؛ یعنى این معارف قلبى چیزى است که جاذبه اسلام را زیاد مى‏کند. جوان امروز نیازمند این فکر است؛ باید کانون‏هاى فرهنگى و هنرى در کنار مساجد به وجود بیاید، ما امکانات زیاد داریم؛ از آموزش کامپیوتر گرفته تا آموزش‏هاى گوناگون دیگر، جوانى که به سایت کامپیوترى مسجد وارد مى‏شود باید طورى آموزش ببیند که وقتى «اشهد ان لا اله اللّه‏» گفتند، مهیاى نماز شود، شما دانه بپاشید تا جوان بیاید. امروز زمانى است که شما باید از روش‏هاى مختلف استفاده کنید، کلاس‏هایى با روش امروزى برگزار کنید، امروز شما نیاز به استفاده از روش‏هاى نو دارید.

من تحلیل کردم که آنها از شما چه مى‏خواهند؟ اگر مى‏گویید اسلام باشد ولى در عرصه‏هاى جهانى نباشد؛ یعنى اسلام، جهانى نباشد! شما هم باید بروید این‏ها را یاد بگیرید، براى خانم‏ها و آقایان، جوان‏ها و کودکان، کلاس‏هاى قرآن و نهج‏البلاغه بگذارید، این کلاس‏هاست که مى‏تواند اندیشه‏ى اسلامى را منبسط کند. جهان‏بینى اسلامى را به روش عقلانى آموزش دهید تا جوانان بتوانند در مقابل افکار دشمنان دوام بیاورند. اگر شما بخواهید مسؤولیت امروز خودتان را بشناسید، باید شرایط بین‏المللى را بشناسید و از این ظرفیت استفاده کنید.

یادتان نرود که اول حرفم سخن خانم رایس را گفتم، خاتمه‏اش هم سخن از او مى‏گویم تا یادتان نرود چه گفت؟ گفت: «مأموریت ما فراتر از دولت‏هاست». این مساجد و سیستم تغذیه مالى آنهاست که ما باید به آن توجه کنیم.

          والسلام علیکم و رحمه‏اللّه‏ و برکاته.