نهاد خانواده بهلحاظ چند بعدى بودن و رازها و رمزها داشتن، به مطالعه، تعمیق و عبرتآموزى دائمى نیاز دارد. این که براى بقاى خانواده توصیه و تأکید فراوان مىشود و بسیارى از سعادتها و شقاوتها از درون خانواده ریشه مىگیرد، همه دلیل بر ظرافت، اهمیت و پیچیدگى این نهاد مهم انسانسازى است. برنامهریزان به ویژه آنانى که در نهادهاى فرهنگى ـ تربیتى فعالیت مىکنند، نباید به این مهم بىاعتنا بمانند و از بررسى مسائل خانواده و ارایه راه حل براى مشکلات و معضلات آن غفلت ورزند. این که خداوند در قرآن، خانواده را با عنوان «آیه» معرفى مىنماید و آرامش و سکینه قلب آدمى را در گروِ داشتن خانواده سالم و با ایمان مىداند، براى شناخت درست این نهاد کافى است.
آیه الهى بودن، نکات حکیمانه زیادى در خود مستتر دارد؛ هرچه نشانه خدا شود، به منزله این است که صفات الهى در او بروز و ظهور دارد و آن قدر داراى قابلیت است که هم مىتوان راه خدا و مسیر بندگى را در آن آموخت و هم با آن بسیارى از حقایق را باور کرد.
اگر خانوادههاى اهل ایمان و مسجد به همین نکته توجه کنند که رابطه مرد و زن در درون خانواده جلوهاى از جلوههاى الهى است و قاعدهمندىهاى درونى آن باید با الهام از صفات الهى استنباط شود، در آن صورت زمینههاى سعادتمندى در آن خانواده شکل مىگیرد.
خانواده اهل مسجد و نماز باید تلاش کند نشانههایى از عدل الهى، علم الهى، قدرت الهى، قداست الهى و سایر صفات را در خود پرورش دهد و موّدت را به عنوان اکسیر عظیم خانواده سالم و متعادل رعایت کند، هم چنین با پیوند عاطفه و عقلانیت در پرتو عنایات الهى، سعادت واقعى را رقم بزند.
بهراستى که هم ما و همنهادهاى فرهنگى و هم دولتمردان، در مقابل خانواده مسؤولیت داریم. کم توجهى و سستى در مقابل مسائل خانواده، سستى در مقابل آرمانهاى اصیل دینى است؛ زیرا هسته اولیه آرمانها و اعتقادات، قبل از هر جایى از طریق خانواده شکل مىگیرد.
خانواده، کانونى متشکّل از پدر و مادر و فرزندان است. زن و مردى که روزى جدا از هم زندگى مىکردند، پس از وصلت و ازدواج، خود تشکیل دهنده خانواده مىشوند. چیزى که انگیزه تشکیل خانواده مىشود، عشق و علاقه به زندگى مستقل و نیز ارضاى غرایز و از آن جمله غریزه عاطفه و آرام زیستن در کنار همسر است که قرآن نیز بدان اشاره مىکند: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیها».[1] «و نشانههاى خداوندى این است که از جنس خودتان برایتان همسرانى آفرید تا در کنارشان آرام گیرید».
در هر خانواده فرزندانى متوّلد مىشوند که باید تربیت شوند، البته تربیت به فرایندى الهى و معنوى، زیرا فرزند باید محصول چنین روندى باشد تا براساس فطرتش به سوى مقصد سیر نماید.
تربیت در عالم انسانیّت مانند عشق به زیبایى در عالم هنر است. تربیت، کودک را نمىآفریند، بل او را در راه انسان شدن شکوفا مىسازد. انسان شدن نتیجهى منطقى تربیت درست است. در واقع تربیت، پاسخى معقول و رضایتبخش به معناى هستى کودک است.
در خانواده اهل مسجد، تربیت راز و رمزهایى دارد که دانایى و توانایى و به کار بستن اصولى را مىطلبد، تربیت شور و عشق مىطلبد، و والدینى در این امر موفقاند که عملاً درست زندگى کنند و الگوى مناسب داشته باشند. باید دانست که انسانپردازى، کودک نوازى و شکوفایى تنها در فضاى عاطفى خانواده اهل ایمان و مسجد، شکل، قوّت و استمرار مىیابد.
خانواده مسجدى، مهمترین و اساسىترین واحد اجتماعى است که بناى آن بر الفت، همدلى و همدمى استوار و این بنا محبوبترین بناها در پیشگاه خداوند است. روابط آن بر مودت و رحمت پایهگذارى شده و گرمى کانون خانواده اهل نماز و مسجد مورد توجّه عمیق اسلام است.
اما چگونه مىتوانیم خانوادهاى ایدهآل و متعادل و اهل مسجد داشته باشیم؟ این سؤالى است که این مقاله مىکوشد، شاخصهها و نمونههایى کاربردى از آن عرضه کند تا با تمسّک به این شاخصهها و معیارها، قدمى در تعادل بهتر خانواده خویش برداریم.
خانواده به عنوان هسته مرکزى تعلیم و تربیت از جهات گوناگون مىتواند در امر تحکیم و تحریض اعضا براى نماز و مسجد، نقش داشته باشد. پدر و مادرى که خود داراى تربیت صحیحى باشند، به طور طبیعى فرزندانى معتقد و مؤمن تربیت خواهند کرد و فرزندان خانواده نیز در تعامل فکرى و عملى مىتوانند در نحوه رفتار یکدیگر مؤثر باشند.
همچنین پدر و مادرانى که بهطور مرتب در فعالیتهاى اجتماعى و مذهبى حضور پیدا مىکنند، فرزندانشان نیز اجتماعى هستند و از همین رو نهتنها در نماز جماعت شرکت مىکنند، بلکه در امور دیگر نیز حضورى فعال خواهند داشت.
خانوادهها باید مراقب اعمال و رفتار فرزندان خود باشند و آنان را ترغیب به شرکت در امور مساجد کنند، همچنین باید فرزندانشان را با تشویقهاى کلامى و غیرکلامى به مسجد سوق دهند. یقیناً خانواده اهل مسجد، در تمامى امور موفق و اسوهاى براى سایر خانوادهها در تمامى ابعاد خواهد بود.
اهمیت و نقش مسجد
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «لایرجع صاحب المسجد بأقلّ من احدى ثلاث: امّا دعاءٌ یدعوبه یدخله اللّه به اکنّة، و امّا دعاءٌ یدعو به لیصرف اللّه به عنه بلاء الدّنیا، و امّا أخ یستفیده فى اللّه عزّوجلّ».[2]
ملازم مسجد دست کم با یکى از این سه به خانهاش بر مىگردد: با دعایى که به درگاه خدا مىکند و خداوند او را با آن دعا به بهشت مىبرد، یا دعایى مىکند که به سبب آن خداوند بلاى دنیا را از او برمىگرداند و یا برادرى که در راه خداى عزّوجلّ از وجودش بهرهمند مىشود.
در فرهنگ دینى، نام مسجد یادآور بندگى و کرنش در پیشگاه خداوند متعال است. مسجد به معناى جایگاه سجد، و سجده اوج عبادت و بندگى انسان براى خداست. در حقیقت برترین و اصلىترین محل براى عبادت و تقرب جستن به خداوند متعال مسجد است. بنابراین در قرآن کریم بر جنبههاى عبادى مسجد، بیش از هر بعد دیگر تکیه شده است.
مسجد، جایگاه عبادت و پرستش خالصانه خداوند است: «و ان المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احداً».[3]
مسجد، جایگاه زمزمه و نجواى صادقانه با معبود است: «واقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلصین له الدین».[4]
مسجد پایگاه عروج انسان از خاک به افلاک است: «سبحان الذى اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى».[5]
مسجد زیارتگاه خاص خداوند است: «الا طوبى لعبد توضا فى بیته ثم زارنى بیتى».[6] «خوشا به حال بندهاى که در خانه خویش وضو بگیرد، آنگاه مرا در خانهام زیارت کند».
یکى از نقشهاى اساسى مسجد، فراهم کردن زمینه عبادت جمعى و خالصانه است تا مؤمنان در آنجا با پرداختن به نماز و ذکر و دعا، زنگار غفلت از دل و جان بشویند و با خداوند متعال ـ به معناى واقعى کلمه ـ اُنس بگیرند.
ابعاد تربیتى مسجد بهگونهاى با ابعاد عبادى آن مرتبط است؛ زیرا عبادت، پرورش دهنده روح و روان آدمى است و پاسخ به آن، پاسخ به نیازى طبیعى است. کسى که نیازهاى جسمى و روانى خود را به طور منطقى پاسخ گوید، شخصیتى متعادل مىیابد.
عبادت و راز و نیاز با خداوند، نیاز واقعى و فطرى هر انسان و مکمل (بلکه مقّوم) شخصیت او است. البته عبادت در هر مکانى این نیاز روحى را نسبتا تأمین مىکند، ولى این نیاز در مسجد و عبادتگاه بهتر و کاملتر تأمین مىشود. براین اساس باید گفت انسان فطرتا معبد و مسجد را دوست مىدارد و بدان عشق مىورزد.
مسجد با ایجاد آشنایى و پیوند میان مؤمنان و نخبگان و صالحان جامعه، بسترى مناسب براى آموزش و تربیت و پرورش و در نهایت کمال ایشان فراهم مىکند. در مکتب تربیت اسلامى بسیارى از مکاتب دیگر، «انزواطلبى» و «جمع گریزى» بیمارى روحى شناخته مىشود. در حالى که اجتماعى بودن و جمعگرایى نشانهى سلامت روح و روان انسان و تعادل فکرى او بهحساب مىآید. مسجد با فراخوانى پیوسته مسلمانان به جمع، روح جمعگرایى، انعطاف و نظمپذیرى را در آنان تقویت مىکند.
افزون بر آنچه گذشت، مسجد معمولاً جایگاه طرح مشکلات و مباحث اجتماعى است و بهطور طبیعى با حضور در چنین مکانى، روح تعهد و دردمندى در فرد ایجاد مىشود. مسجد پایگاه عمومى مسلمانان و محل حضور قشرهاى گوناگون است. از این رو مسجد جایگاه مناسبى براى تعاون اجتماعى مسلمانان و مشارکت آنان در رفع نارسایىهاى اجتماعى بهشمار مىرود. مسجد در جایگاه اصیل خود الگوى ارزش گذارى است و ارزشهاى فراموش شده در مسجد مطرح مىشود.
مسجد واحد اجتماعى کوچکى است، ولى نماد جامعه اسلامى و نمونه عینى حاکمیت ارزشهاى اسلامى بهشمار مىرود. بنابراین، تحقق ارزشهایى از قبیل تقوا، علم، جهاد، برادرى، مساوات و عدالت، باید از مسجد آغاز شود.
مسجد صفابخش روح و جان
همه روزه با پخش صوت قرآن و اذان از ماذنههاى مساجد، فضاى شهر، آکنده از یاد خدا مىشود و آدمى خسته از هیاهوى دنیا را به ماوایى فرا مىخواند تا روح را از غبار مادیات زدوده، دل را از زنگارها صیقل داده، نور ایمان را تجلّىبخش وجود کرده و با نیروى عشق به خداوند، جان دوباره یابد.
هنگامى که صداى ملکوتى قرآن و اذان سراسر شهر را فرا مىگیرد، رایحه معطر «کلام الهى» چشمان خفته را از خواب غفلت بیدار کرده، فکر و روح را به ملکوت برده و همه وجود انسان خدایى مىشود. با بانگ اذان در سحرگاهان بوى عطر دلانگیز یار در همه جا مىپیچد و رنگ خدا در تاریکى سحر تجلّى بیشترى پیدا کرده و آن گاه حس مىکنى تنها نیستى و کسى با توست که برایت محبت و عشق را فارغ از همه افت و خیزهاى دنیا زمزمه مىکند.
برخى از مردم در طى روز با شنیدن اذان به مسجد مىروند و ضمن اداى فریضه نماز و حضور در این مکان مقدس غمها و شادىهاى خود را با یکدیگر تقسیم مىکنند و با تجدید بیعت روزانه مشکلات خود را به فراموشى مىسپارند.
مسجد از دیرباز نقشى مهم در زندگانى تمام ایرانیان ایفا مىکرده، زیرا حفظ، تعلیم و تفسیر قرآن کریم که سرآغاز آموزش و پرورش اسلامى است، در مساجد صورت مىگرفته است: نقش مسجد فقط محدود به اداى نماز و یا عبادت نبوده و نیست، بل از آن بهعنوان مرکز آموزش و پرورش نیز استفاده مىشده است و این کار در زمان حاضر نیز در بسیارى از مساجد انجام مىشود. مسجد همیشه و در هر زمان کانونى براى گردهمایى مسلمانان، رسیدگى به امور آنان و اطلاع از مشکلات و مسائل جامعه مسلمانان، از جایگاه ویژهاى برخوردار بوده است.
مسجد از زمان ظهور اسلام به عنوان «نماد اسلام» مطرح شد و پیامبر با سوق دادن عمده مراکز عمومى و حکومتى به مساجد، به واقع مسجد را کانون نظام سیاسى جهان اسلام قرار داد. حکومت اسلامى در زمان پیامبر براى اداره جامعه اسلامى، همواره سعى خود را براى رتق و فتق امور، معطوف به مساجد مىکرد و مسجد در این زمان نه تنها به عنوان مکان اداى فرائض دینى بود، بلکه شکلى از عمارت نیز بود. بسیارى از تصمیمگیرىهاى مهم سیاسى و اجتماعى نیز در مسجد صورت مىگرفت و حتى طرح بسیارى از عملیاتهاى نظامى در مساجد پیاده مىشد. رفتهرفته در نزد غیرمسلمانان در جهان، مسجد به یکى از مهمترین مراکز و نمادى از اسلام بهشمار رفت به طورى که موجودیت حکومت اسلامى نیز به آن شناخته مىشد. به همین علت بود که خلفاى اسلامى در سراسر سرزمینهاى فتح شده و به محض استقرار حکومت اسلامى در آن سرزمینها، به ساخت مسجد مىپرداختند.
مسجد، پایگاه وحدت امت اسلامى و محلى براى تقرب به درگاه الهى، مکانى است که در بین مسلمانان از جایگاهى ویژه برخوردار است. مسجد مهمترین پایگاه براى شکلگیرى انقلاب اسلامى در ایران بود و نقش اساسى در پیروزى و شکلگیرى انقلاب اسلامى داشته است.
مسجد مىتواند بهترین پایگاه براى وحدت و هماهنگى بین مسلمانان و بهترین پایگاه براى مبارزه با هواى نفس و مبارزه با استکبار و استبداد باشد. این فضاى فرهنگى پایگاه عبادت است و این پایگاه مىتواند بهترین نقش را در از بین بردن مسائل ضد فرهنگى ایفا کند.
مسجد مکانى است که مسلمانان را متحد مىکند و مىشود موضوعات مختلف به ویژه مشکلات مردم را در آن مطرح و حل کرد، مسجد محلّى است که انسان را از گناه و معصیت باز مىدارد و انسان را به خداوند نزدیکتر مىکند.
مسجد پاکترین مکان و تجلّىگاه مقام والاى انسانى برروى زمین است، بىآلایشترین هدیهاى که به آستان نیلوفرى دل زلال میهمانان خود تقدیم مىکند قرب پروردگار است. بوى عطر و گلاب این مکان مقدس، مشام هر انسان تشنه نیاز به پرستش معبود را چنان پر مىکند که گویى در این دنیاى پر هیاهو نیستى و در آسمان لایتناهى پرواز مىکنى. مساجد، این خانههاى مقدس که در سکوتى معنادار، درهاى رحمت و راز و نیاز را به روى مؤمنان مىگشایند، نخستین سنگر مسلمانان و به خصوص مؤمنان هستند.
شاخصههاى خانواده اهل مسجد
1 . محبّت و صمیمیت
خانواده اهل مسجد، خانوادهاى سرشار از محبّت، صمیمیت و مهربانى است و از حیث عاطفى و آرامش روحى روانى، اسوه و الگویى براى سایر خانوادهها به شمار مىرود.
کودک مىخواهد، پدر و مادر بیش از حد او را دوست بدارند و نسبت به او اظهار علاقه نمایند. فرزند چندان توجهى ندارد که خانوادهاش در کاخ زندگى مىکند یا در کوخ و یا لباس و خوراکش خیلى اعلاست یا نه، امّا بدین موضوع کاملاً توجه دارد که آیا دوستش مىدارند یا نه؟ این احساس درونى را چیزى جز اظهار محبّت و نوازش خانواده مسجدى ارضا نمىکند.
اخلاق و شخصیّت آینده فرزندان در همین اظهار محبّتها شکل مىگیرد. همین آغوش گرم مادر اهل نماز و نیایش و نوازشهاى مخلصانه پدر اهل مسجد است که روح بشر دوستى و علاقه به همنوع را در فرزند مىدمد و براى اظهار همدردى و کمک به دیگران آمادهاش مىسازد و نیز از گوشهگیرى و انزوا مىرهاند. به واسطه محبّت خانواده اهل مسجد است که فرزند احساس شخصیّت مىکند و خود را لایق دوستى مىداند.
همین استعداد عاطفى در انسان، با تضعیف خودخواهى و سوق دادن به سوى دیگران، سبب رشد بسیارى از فضایل در او مىشود. این فضایل که در مسجد پایهریزى و نهادینه شدهاند، شامل کلیه کمالات از قبیل محبّت و دوستى، ایثار و فداکارى، عفو و گذشت، بذل و بخشش، تعاون و همکارى، دلسوزى و غمگسارى و بهطور کلّى تقدم غیر بر خود است که براساس «دیگرخواهى» در انسان پدید مىآید. در همه این موارد، انسان برخلاف اقتضاى خودخواهىاش، قدم از دایره تنگ «خود» فراتر نهاده، گامى به سوى غیر برمىدارد و با مقدم داشتن او بر خود، و در دل گرفتن مهر و علاقه او، از فردیت خویش خارج مىشود.
پیامبر اکرم فرمودند: «آگاهباشیدکهموّدت ودوستىمؤمن،ازبزرگترین عواملایمان است».[7]
و در جایى دیگر فرموند: «سوگند به آن که جانم به دست اوست، وارد بهشت نمىشوید مگر این که ایمان بیاورید و ایمان نمىآورید، مگر این که همدیگر را دوست بدارید».[8]
در نتیجه، نخستین ویژگى برجسته خانواده اهل مسجد، محبّت و صمیمیّت میان اعضاى آن است و خانواده فاقد صمیمیّت و مهربانى، اهل مسجد و متعادل نامیده نمىشود.
2 . پرورش شخصیت و اعتماد به نفس
دانشمندان روانشناس مىگویند، تربیتکننده باید شخصیّت کودک را پرورش دهد و اعتماد به نفس را به او تلقین کند، هم چنین او را بزرگوار و با شخصیت بار بیاورد. خانوادههایى که به فرزندان احترام نگذاشتند، آنها را کوچک شمردند و شخصیّتشان را خرد کردند، طبعا فرزندانى ترسو و بىشخصیّت بار مىآورند که خود را زبون و بىارزش مىپندارند. هنگامى که بزرگ شوند، خود را کوچکتر از آن مىدانند که به کارهاى بزرگ دست بزنند، چنین افرادى در اجتماع منشأ اثر واقع نخواهند شد و به آسانى زیر بار ذلّت خواهند رفت.
امّا اگر فردى در خانواده اهل مسجد رشد و نمو پیدا نماید، خودش را بزرگ و با شخصیّت مىداند، لذا به کارهاى پست تن در نمىدهد و زیر بار خوارى و ذلّت نمىرود. البته این شخصیّت نفسانى تا حدودى به تربیت خانوادگى و روحیات پدر و مادر بستگى دارد. براى پرورش شخصیّت انسانىِ کودک، باید صفات خوب او را یادآورى و او را در حضور خود و دیگران تعریف و توصیف نمود و بزرگى نفس را به او تلقین کرد که بهترین شیوه آن در خانوادههاى مسجدى و اهل نماز دیده مىشود.
همچنین خانواده اهل مسجد، کودکان خود را دوست مىدارد، چرا که برخوردارى از محبّت، اساس عزّت است. از سویى، اعتماد به نفس، انسان را در شناخت و انتخاب هدف عالى رهنمون مىکند.
«امرسون» مىگوید: «اعتماد به نفس، اوّلین رمز پیروزى است و (در مقابل) فقدان آن اندیشه را فلج مىکند».[9]
«دیل کارنگى» مىنویسد: «اگر از من بپرسند: چه کسى موفق است؟ خواهم گفت: کسى که با قدرت تمام توانسته است، خودش را متقاعد کند که موفق مىشود. براى توفیق در کارها هیچ چیز به اندازه اعتقاد و ایمان به توانستن مؤثر نیست. اگر از اجراى کارى بترسید و فکر کنید که قادر به اجراى آن نیستید، تحت هیچ شرایطى آن کار را به نحو مطلوب نمىتوانید انجام دهید. ترس، نیروى محرکه ماشین را که باید بازده مطلوب و کافى داشته باشد، از کار مىاندازد و نقش ترمز را در آن ایفا مىکند. در مقابل، اعتماد و ایمان به توانستن و خواستن، شتاب چنین ماشینى را افزایش مىدهد و بر کارآیى آن مىافزاید».[10]
استاد فقید شهید مرتضى مطهرى مىگوید: «اگر انسان خودِ واقعى را پیدا کرد، دیگر احساس حقارت نمىکند؛ احساس قدرت و عظمت مىکند، و تکبّر و تجبّر نمىکند، چون با روحش ناسازگار است».[11]
بنابراین، خانواده اهل مسجد و عبادت، پرورش دهنده شخصیت و تقویت کننده اعتماد به نفس در فرزندان است. چرا که والدین فهیم و دلسوز به خوبى در مکتب مسجد آموختهاند که فرزندان فاقد شخصیت و اعتماد به نفس، از آیندهاى مبهم و تاریک برخوردار خواهند بود.
3 . تربیت دینى
در خانواده اهل مسجد، اساس و پایه تربیت، متکى بر «تربیت دینى» است. خانواده خداپرست از آن جا که جهان مادى را با تمامى نعمتها و موهبتهایش همواره در حد «وسیله» مىنگرد و سعادت و نیکبختى خویش را هرگز در گرو عوامل مادى نمىداند، لذا نه تنها ناملایمات و ناکامىها، روحیه چنین خانوادهاى را تضعیف نکرده و وضع روانى آنان را متزلزل نمىگرداند، بل همین مشکلات و ناملایمات در حکم وسایل هستند که مانع تخدیر روحى آنان شده و از هرگونه سستى حاصل از خو گرفتن به زندگى بى دغدغه، جلوگیرى مىکنند.
جهان سرد ماشینى و بىروح که در بینش مادى وجود دارد، براى خانواده با ایمان، جهانى زنده، هوشیار، آگاه و سرشار از روح و معنا مىگردد که به زندگى، روح، معنى و هدف مىبخشد.
در سایه تربیت دینى و مکتب مسجد، مجموعه جهان، به خصوص زندگى انسان، که از علم و حکمت مطلق خداوندى سرچشمه گرفته است، تقدّس مىیابد و ارزشمند مىشود؛ فعالیتهاى روزانه و تکالیف فردى و اجتماعى، در چارچوبى از «قداست و معنویت قرار مىگیرد، و دنیاى مادى مقدمهاى مىشود براى رسیدن به «عالم ابدیّت و جهان آخرت».
تجربه تاریخى نشان مىدهد، که هر کجا ایمان واقعى تجلّى پیدا کرده، عالىترین جلوههاى انسانى را با خود به همراه آورده است. عمیقترین عواطف ملکوتى و پرهیجانترین شور، عشق و حرکت از دلهایى سرچشمه گرفته، که نور ایمان حقیقى در آنها تابیده، و همه جا را به نور خود روشن کرده است.
«ایمان به خدا» نه تنها به زندگى معنا مىبخشد و آدمى را از «پوچى و بیهودگى» و تنهایى و غربت رها مىسازد، بلکه به آن روح و صفا مىبخشد و شوق و حرکت مىآفریند؛ گرمى و حرارت مىدهد، و همچنین آرامش آمیخته با رضایت به همراه مىآورد.
4 . خلاقیت
خلاقیت و ابتکار عمل، ثمره شایسته خانوادههاى اهل مسجد و عبادت است، چرا که در چنین خانوادهاى بستر براى رشد همه استعدادها فراهم است. لازمه خلاقیت، داشتن نگرش مثبت به فکر نو و کارهاى نو است. به طور کلى ویژگىهاى تفکر خلاق را که در خانواده اهل مسجد بروز مىکند، مىتوان اینگونه بیان کرد:
1 . جرئت و شهامت اظهار نظر؛
2 . حقیقت جویى و در نظر گرفتن واقعیات؛
3 . اجتناب از سطحى نگرى؛
4 . نگاهى غیر مرسوم به اشیا و پدیدهها؛
5 . داشتن انگیزه و دانش وسیع؛
6 . داشتن طرز تکفر انتقادى؛
7 . داشتن پشتکار و انضباط؛
8 . افقهاى دید وسیع؛
9 . تلاش اجتهادى.
این ویژگىها، عمدتا باید در خانوادههاى مسجدى، بروز کند و متجلّى شود، چرا که شرایط رشد تفکرات خلاق فراهم است. والدین اهل نماز و مسجد، به فرزندان خویش، اعتماد به نفس مىدهند و شرایط را براى اظهارنظر و کارهاى خلاقانه فراهم مىآورند و در چنین وضعیت خانوادگى، فرزندانى خلاق و مبتکر و نوآور ظاهر مىشوند.
5 . نظم، انضباط و وقتشناسى
از جمله شاخصههاى مهم اعضاى خانواده اهل مسجد و نماز، رعایت نظم، انضباط و وقتشناسى است. هم چنان که انضباط و وقتشناسى از ارکان زندگانى نمازگزار است، هر یک از افراد خانواده مسجدى باید براى رعایت حال دیگر اعضا، کارهاى خود را منظّم کند و در وقت مخصوص انجام دهد. در خانوادهاى که نظم حاکم است، آرامش، صفا و صمیمیّت برقرار است و همه افراد بدون نگرانى و ناراحتى و بدون این که مزاحمتى براى دیگران بهوجود آورند، کارهاى خود را انجام مىدهند.
نظم و وقتشناسى، نشان دهنده پاىبندى انسان به مقررات و برنامههاى زندگى است و در موفقیت انسان بسیار تأثیر دارد. امیرمؤمنان، حضرت على علیهالسلام به دو فرزند عزیزش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مىفرماید: «اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى بتقوى اللّه و نظم امرکم».[12] «شما و همه فرزندانم و خاندانم و هر کس را که نامهام به او مىرسد، به تقواى الهى و نظم در امور سفارش مىکنم».
از جمله نکات مهم و برجسته زندگى مردان بزرگ، نظم و وقتشناسى آنان است. در باره امام خمینى قدسسره نوشتهاند: امام در عین پرکارى و تلاش مداوم، بسیار منظّم بودند. در واقع یکى از اساسىترین رموز موفقیت امام در زندگى، نظم ایشان بود. اطرافیان امام، زندگى ایشان را به صورت ساعت خودکار درک کرده بودند و از اینرو دستور کار خود را از روى کار امام منظّم مىکردند. آنان دقیقاً مىدانستند که امام چه ساعتى مىخوابد، چه ساعتى بیدار مىشود، کى باید چاى بخورد و چه زمانى براى ملاقات بیرون مىآید. هنگامى که امام در نجف بود، طلاب، ساعتهاى خود را از با در نظر گرفتن کارهاى امام تنظیم مىکردند.[13]
پس خانوادهاى که فاقد نظم و انضباط باشد و از فرصتها بهره نبرد، با خانواده اهل مسجد که سرشار از نظم و وقتشناسى است، فاصلهاى بسیار دارد.
6 . پاکى و طهارت جسم و جان
خانوادههاى مؤمن، نمازگزاز و مسجدى از سلامت جسمانى و روانى برخوردارند، چرا که آلودگى هر یک از این دو، انسانها را از تعادل خارج مىسازد و آنان را در مسیرى ناشایست قرار مىدهد.
در اسلام، نظافت و طهارت به اندازهاى اهمیت دارد که یکى از هدفهاى دین، و جزئى از ایمان شمرده شده است: «خداوند نمىخواهد براى شما رنج و زحمتى ایجاد کند، اما مىخواهد شما را پاک کند و نعمت خویش را بر شما تمام نماید، باشد که سپاسگزار نعمتهاى او باشید».[14]
در روایتى از پیامبر اکرم نقل شده است که: «پاکیزگى جزو ایمان است».[15]
و امام باقر علیهالسلامفرمودند: «پاکیزه کردن منزل، نیازمندى را برطرف مىکند».[16]
هم چنین امام صادق علیهالسلام فرمودند: «مسواک کردن از آداب پیامبران است».[17]
خانه پیامبر که الگویى براى همه خانوادههاى اهل مسجد به شمار مىرود، با همه سادگى، همیشه پاکیزه بود. آن رسول بزرگوار مىفرمود: محوطه جلو خانه خود را جارو بزنید و تمیز کنید. آن بزرگوار مردم را از ناشسته رها کردن ظرفهاى غذا، هم چنین از بدون سرپوش گذاردن ظرف آب و غذا نهى مىکرد. رسول گرامى دستور داده بود که آبها را مطلقا آلوده نسازند و در موقع شست و شوى بدن، داخل نهرها نشوند.
پس اگر ما بخواهیم، الگویى براى خانواده اهل مسجد و نمازگزار ارائه نماییم، از جمله شرایط چینن خانوادهاى، تأسى کردن به کلام خداوند و دستورهاى پیشوایان دین و پاکیزگى جسم و جان از هر نوع پلیدى و ناپاکى است، به عبارت دیگر سلامت جسم و جان، نقطه آغازین تکامل اعضاى خانواده اهل مسجد است.
7 . عدالت
خانواده اهل مسجد، عدالت را در همه مراحل زندگى و امور رعایت مىکند، چرا که خانواده فاقد عدالت از حالت تعادل خارج مىشود و نمىتواند پرورش دهنده انسانهاى بزرگ در آینده باشد.
سعادتمندى هر خانواده در گرو تعادل در مهر و محبت بین اعضا و فرزندان است؛ زیرا در فرزندان تمایلات و استعدادهاى گوناگون و بلکه متناقضى وجود دارد که اگر پدر و مادر عدالت و مساوات را رعایت ننمایند و فرزندى یا عضوى را بر دیگرى ترجیح دهند، قطعا دشوارىهایى ایجاد مىشود و چه بسا آرامش خانوادهاى در خطر بیفتد و گاهى سرچشمه کینهتوزىها و بدبینىها را در همین جا باید پیدا کرد. بىعدالتىها و تبعیضها سه خطر را متوجه خانوادهها مىسازد:
1 . فرزند به خواهران و برادران خود که محبوبتر از او هستند، بدبین مىشود و کینه به دل مىگیرد.
2 . نسبت به والدین احساس خشم و کینه مىکند.
3 . این بىاعتنایى و تبعیضها، شخصیت طفل را ضعیف مىکند و موجب مىشود وى در همه مراحل زندگى احساس حقارت کند.
در خانواده نمازگزار و اهل مسجد، والدین در توزیع توجّه، محبّت و نگاه به فرزندان، براساس آموزههاى پیشوایان دین با نهایت عدالت و انصاف رفتار مىکنند و به فرزندان خود مستقل از جنسیت، سن و سال و زیبایى و هوش، محبت مىکنند و از مقایسه بین فرزندان خود که موجب ناراحتى و آزردگى خاطر مىشود پرهیز مىنمایند.
پس خانواده مسجدى در همه امور از افراط و تفریط پرهیز مىکند، و براى این که زمینههاى ارتقاى علمى و معنوى فرزندان خویش را فراهم کند، عدالت را به معناى واقعى آن در هر امرى در خانواده در نظر مىگیرد.
8 . مشورت
از جمله شاخصههاى اعضاى خانواده مسجدى، توجه به اصل مشورت و همفکرى در اداره زندگى خانوادگى است. پدر و مادر و فرزند باید در سامان بخشیدن به امور زندگى و تنظیم برنامهها و تصمیمگیرىها از این امر مهم استفاده کنند. تحکّم و زورگویى، امر و نهىهاى یک طرفه و رفتارهاى تحقیرآمیز، صفا، صمیمیّت، رفاقت و دوستى را از محیط خانه دور مىکند.
پدران و مادرانى که در کمال صداقت و یک رنگى و ضمن احترام به شخصیت فرزندانشان، با آنان مشورت و در امور خانه از فکر و نظرشان استفاده مىکنند و آمرانه با آنان سخن نمىگویند، این عمل آنان موجب خواهد شد که فرزندان نیز به والدین خود احترام بگذراند و با آنان مشورت کنند، همچنین اسرار زندگى خود را با ایشان در میان بگذارند و از راهنمایىهاى آنان استفاده کنند.
در چنین خانوادههاى متعادل و مسجدى، نوجوانان و جوانان، احساس مىکنند که عضوى از خانواده هستند و به نظرهاى آنان توجه مىشود. بنابراین از بسیارى انحرافات ناشى از کمبودهاى عاطفى و شخصیتى همچون احساس حقارت، کینهجویى و یا خشونت و گریز از خانه در امان مىمانند.
در مورد اهمیت مشورت در همه امور به ویژه در خانواده، امیرمؤمنان، حضرت على علیهالسلاممىفرماید:
«با افراد آزموده و صاحب تجربه همنشین باش، چرا که آنان تجربهها را با گرانترین بها به دست آوردهاند و تو آن متاع گران قیمت را با ارزانترین قیمت به دست مىآورى».[18]
وجود شوراهاى خانوادگى سبب مىشود که رفتار فرزندان تحت کنترل در آید و آنان دریابند که در همه اعمال و رفتار آزاد نیستند، همچنین در روابط و عملکردها باید دیگران هم به حساب آیند و هنجارهاى جمعىشان پذیرفتنى باشد تا بتوانند راه زندگى را بدون لغزش طى کنند.
شور و مشورتهاى خانوادگى، رابطه اعضاى خانواده را هم دوستانه مىکند و هم قدمى در راه انس و الفت بیشتر برداشته مىشود. مرد، رئیس شورا، زن، معاون، و فرزندان، صاحب رأى و نظرند و این در رشد سیاسى و اجتماعىشان فوقالعاده مؤثر است.
9 . دانشجویى و حقیقتطلبى
دانشجویى و طلب علم از شاخصههاى مهم خانواده مسجدى و نمازگزار است، چرا که دین اسلام علم را چراغ عقل، زینت اغنیا، جمال فقرا و بهترین هدایت مىداند و هیچ گنجى را نافعتر از علم نمىداند.
پیامبر اکرم فرمود: «العلم رأس کل خیر والجهل رأس کل شر».[19] «دانایى سرآمد همه خوبىها و نادانى سرآمد همه بدى هاست».
والدین اهل مسجد، باید فرزندان خود را به علم و دانش تشویق نمایند و فضایل، ارزشها و مزایاى علم و علما را به آنان تذکر دهند، و یادآور گردند علما و دانشمندان، وارثان انبیا و پیامبراناند که بر کرسىهایى بلند، فرازنده و درخشان از نور جاى دارند، جایگاهى که انبیا، شهدا و جانبازان راه خدا، این موجودات مقدّس و الهى، به آن غبطه مىخورند.
خانوادهاى که در مسجد رشد و تعالى یافت مىداند که علم و آگاهى، نخستین شرط موفقیت انسان، بلکه پایه و اساس سعادت اوست، و خوشىهاى دنیا و آخرت به وسیله علم به دست مىآید. بنابراین همه تلاش خویش را در فراگیرى دانش و حقیقت به کار مىبندد. علم، سبب رشد عقلانى انسان است و استعدادهاى نهفته وجودى را به فضیلت مىرساند.
امام صادق علیهالسلام در سخنى فرمودند: «کثرة النظر فى العلم یفتح العقل».[20] «درس خواندن و مطالعه مستمر و زیاد، عقل را شکوفا مىکند».
خانواده اهل مسجد، به خوبى مىداند که انسانِ بدون آگاهى و شناختِ راههاى موفقیت و شرایط بهترِ زندگى کردن، نمىتواند به کمال برسد.
حضرت على علیهالسلام به کمیل فرمود: «ما من حرکة الاّ و أنت محتاج الى معرفته».[21] «اى کمیل، هیچ حرکت و کارى پیش نخواهد رفت، جز این که در باره آن شناخت لازم را داشته باشى».
10 . آزادى اندیشه
در خانواده اهل نیایش و مسجد، امکان اندیشیدن براى همگان فراهم است؛ روحیه تحقیق و تتبع، نتیجه آزادى اندیشه است. در چنین خانوادهاى، حس کنجکاوى فرزندان تحریک مىشود و در نتیجه میل به فکر کردن، مطالعه، و تحقیق کردن افزایش پیدا مىکند و این خود مؤثرترین فعل تربیتى است؛ زیرا فرزندان به توانمندىهاى فردى و اجتماعى خود واقف مىشوند و به هر چیز که در اطراف آنان مىگذرد، با دقت و کنجکاوى مىنگرند.
در چنین خانواده اهل مسجدى، قدرت اندیشیدن و مواجهه با اندیشههاى دیگران فوقالعاده تقویت مىشود و با توجه به این که تربیت، یعنى حرکت به سمت بهتر شدن، یعنى راضى و قانع نبودن به وضع موجود، این که انسان هنوز وظایف خود را به خوبى انجام نداده است، لذا با امید و اعتماد به آینده، قدمهایى براى اداى مطلوبِ وظایف بر مىدارد، و لازمه این امر، برخوردارى انسان از آزادى اندیشیدن است که زمینه و بستر آن در خانواده اهل مسجد و نمازگزار وجود دارد. ضمنا میان آزادى در اندیشیدن با امید به آینده رابطه مستقیم و معنىدارى وجود دارد، به هر میزان انسانها از قدرت اندیشیدن بیشترى برخوردار باشند، به آینده امیدوارتر مىشوند و برعکس یأس و ناامیدى در میان کسانى پرورش مىیابد که فقط به یک قرائت و یک نوع اندیشیدن پاى بند هستند و آن چه را که خود مىاندیشیدهاند، مطلق مىانگارند و در مواقع ناکامى، بذر یأس و ناامیدى در جامعه مىافشانند.
در خانواده مسجدى، آزادى اندیشه، مقدمه آزادى عقیده است. با آزادى اندیشه، عقیده، کامل و بلکه تصحیح مىشود و آزادى عقیده بستر تربیت صحیح، درونى و ماندگار است.
عقل باید طورى پرورش یابد که بتواند افکار و عقاید گوناگون را بسنجد و درباره آنها قضاوت کند. قرآن مجید، هدایت و ارشاد خدا را شامل کسانى مىداند که به سخن گوش فرا مىدهند و بهترین آنها را پیروى مىکنند.[22]
11 . مقاومت در برابر سختىها
خانواده اهل مسجد به خوبى در برابر سختىها و شداید مقاومت مىکند، چرا که مىداند مواجهه با شداید، مربّى، مکمل، صیقل دهنده، جلابخش و کیمیا اثر است.
دانشمندان معقتدند بزرگترین دشمنى که در حق اطفال و کودکان مىشود، این است که پدران و مادران ناآگاه از اصول تربیتى براى محبّت و مهربانى کردن به فرزندانشان استفاده مىکنند. یعنى نوازشهاى بىحساب، مانع شدن از برخورد با سختى، ناز پرورده بار آوردن آنان و امثالهم، که اینها موجب مىشود طفل ضعیف و ناتوان بار آید.
ژان ژاک روسو در کتاب امیل مىگوید: «اگر جسم، در آسایش پیش از اندازه باشد، روح فاسد مىشود؛ کسى که درد و رنج را نشناسد، نه لذت شفقت را مىشناسد و نه طراوت ترحم را، چنین کسى قلبش از هیچ چیز متأثر نخواهد شد و بدین سبب شایسته معاشرت نیست زیرا مانند دیوى خواهد بود در میان آدمیان».[23]
خانواده مسجدى به خوبى مىداند که خداوند براى تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعى و تکوینى دارد و در هر برنامه، شداید و سختىها را گنجانده است. در برنامه تشریعى، عبادات را فرض کرده و در برنامه تکوینى، سختىها را بر سر راه بشر قرار داده است؛ گرسنگى، ترس، تلفات مالى و جانى، شدایدى است که در تکوین پدید آورده
شده تا موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهاى عالى انسانى شود.
گوته در مورد تأثیر آلام و شداید در روحیات انسان مىگوید: «آلام و شداید، هوش انسان را تیزتر مىکند و طوفان حوادث، روحیات انسان را تقویت مىنماید».[24]
افراد قوى و نیرومند کسانى هستند که در گهواره رنج، پرورش یافتهاند. آنان مىتوانند در برابر بزرگترین مصایب مقاومت کنند، ولى کسانى که در مهد عزت و نعمت پرورش یافتهاند، با یک نسیم سرد پژمرده و با یک باد شدید از جاى کنده مىشوند.
12 . اعتدال
اساس خانواده متعادل و مسجدى بر اعتدال بنا شده است لذا به افراط و تفریط کشیده نمىشود. خداى متعال امت اسلامى را امتى متعادل و میانه معرفى مىکند. امت میانه یعنى امتى که همه برنامههایش در حد اعتدال باشد و باید توجه داشت که راه و رسم اعتدال، کوتاهترین و استوارترین راه تربیت است.
امام على علیهالسلام مىفرماید: «بر تو باد میانهروى؛ زیرا یارى کنندهترین چیز براى خوب زندگى کردن است».[25]
در حقیقت سلامت فرد و جامعه در گرو تربیتى متعادل است. روانشناسى تربیتى ثابت کرده است که هرگاه انسان از مسیر اعتدال خارج شود، نقطه آغازین انحراف و گمراهى وى همان نقطه خروج از اعتدال خواهد بود. پس خانواده اهل مسجد، آن خانواده شایستهاى است که اعتدال را در همه زمینهها رعایت و اجرا کند، چرا که خانواده نامتعادل از رشدى یک بعدى برخوردار است و ارزشهایى که از طریق آن حاصل مىشود. از آن جا که تک بعدى است تبدیل به ضد ارزش و ضد هنجار مىشود.
در نتیجه باید اذعان داشت که اعتدال یکى از ارکان خانواده اهل مسجد است، فىالمثل در مسائل اقتصادى ریخت و پاش وجود ندارد و از سوى دیگر سختگیرى بىحساب هم نیست. نه بریز و بپاش است و نه بخور و نمیر.
13 . اقتصاد مناسب
اقتصاد مناسب و شایسته، ویژگى دیگر خانواده اهل مسجد است. پیشوایان معصوم علیهمالسلام تدبیر اقتصادى را بخشى از دین و از نشانههاى مؤمن برشمردهاند.
امام باقر علیهالسلاممىفرماید: «من علامات المؤمن... حسن التدبیر فى المعیشة».[26] «از نشانههاى مؤمن، تدبیر نیکو در معیشت (اقتصاد) است».
غفلت از مال یا سوء تدبیر درخصوص آن، زاینده فقر، و فقر زمینهساز کفر است. تأمین آبرومندانه و کریمانه معیشت خانواده، از ویژگىهاى مطلوب خانواده مسجدى و مؤمن است.
هم چنین لازمه داشتن اقتصاد مناسب، کار، تلاش و فعالیت است. کار و تلاش از عوامل خوشبختى و سعادت انسان، مایه نجات او از افسردگى؛ موجب شادى و نشاط روان، سبب رشد و سلامت اعضا، عامل استقلال و سرپا ایستادن، و مانع رنجها و غصههاست. فقر و نادارى، بلایى مخوف و مصیبتى جانکاه براى انسان است. بخشى از درگیرىهاى خانواده، سستىها و سردىها در روابط و بىاعتنایى به حقوق و مقام همسر، به علت جنبههاى مالى به ویژه با فقر و تنگدستى است.
خانواده مسجدى به این مسائل وقوف کامل دارد و از اقتصادى مناسب و شایسته برخوردار است. فقدان کار و معیشت مناسب، برابر است با فقر و ندارى، و هر کجا که پاى فقر باز شد، معضلات رشد مىکند و زمینههاى ارتقا و تعالى اعضاى خانواده مسدود مىشود.
14 . ساده زیستى
با یک بررسى عاقلانه، درباره زندگىهاى تجّملاتى و تشریفاتى به این نتیجه مىرسیم که با پرهیز از چشم و همچشمىها و تقلید نکردن از رسمهاى غلط و نیر بىاعتنایى به حرفهاى بىارزش افراد نادان، چنان چه زندگىمان با نظم و حساب و قناعتى صحیح همراه باشد، ناراحتىها و نگرانىها از بین مىروند و به آرامش واقعى مىرسیم، چرا که آسایش واقعى در سادهزیستى نهفته است.
در این زمان که تقلید از یک دیگر و نیز از رسوم غلط، اساس زندگى صحیح اسلامى و انسانى را با خطرهایى روبه رو کرده، حرکتى فرهنگى و بازدارنده از سوى خانوادههاى اهل مسجد، ضرورى است تا با الگو قرار دادن تعالیم سعادتبخش اسلام، مردم عزیزمان خصوصا نسل جوان، با بینش بهتر و آگاهى بیشتر در کمندهاى نامرئى شیطان و استکبار جهانى گرفتار نشوند. در مورد زندگانى پیامبر نقل شده است: «و کان خفیف المؤنة».[27] «پیامبر اکرم زندگانى ساده و کم هزینهاى داشت».
امام على علیهالسلام مىفرماید: «پیامبر به کمترین مقدار از نعمتهاى دنیا بسنده مىکرد. کم مىخورد، کم مىنوشید و جامهاى بسیار ساده مىپوشید. زندگى او در خانه، بىتکلّف و آکنده از عشق، آرامش و محبّت بود. از غذایى که به آن رغبت نمىکردند، عیبجویى نمىکردند، روى زمین مىنشستند و با بینوایان غذا مىخوردند».
خانواده اهل عبادت و مسجد نیز با الگوبردارى از زندگانى پیامبر و پیشوایان دین که کاملترین نوع زندگانى را داشتند، ساده زیست هستند، چرا که تجربه ثابت کرده است، اگر خانوادهها از مسیر ساده زیستى خارج شوند، به عرصه رقابت و چشم همچشمى وارد مىشوند و در نتیجه همه نیرو و توان آنان در این زمینه هدر مىرود و از تکامل حقیقى فاصله خواهند گرفت.
15 . تربیت عقلانى
تربیت عقلانى شاخصه ممتاز خانواده مسجدى است؛ زیرا در وجود انسان هیچ موهبتى به اندازه عقل و نیروى تفکر، ارزش حیاتى و انسانى ندارد. نقشى که تعقل در زندگى انسان و در سعادت، تکامل و موقعیت وى در رویارویى با مشکلات بنیادین دارد، مقایسه شدنى با هیچ نیروى دیگرى نیست.
اصولاً قواى خدادادى و موهبتها هنگامى براى انسان سودمند است که تحت رهبرى و اختیار کامل عقل باشد، همچنین مواهب اکتسابى تنها از طریق به کارگیرى قواى عقلانى و نیروى تفکر به دست مىآید.
برخوردارى انسان از موهبت ایمان، معرفت و دانش گرفته تا موهبتهاى زودگذر مادى دیگر، همه و همه در سایه تعقل و تفکر بوده و هم چنین هر نوع تکامل و ترقى معنوى و مادى انسان مرهون به کارگیرى این موهبت بزرگ و مقدس است.
پس چه موهبتى باارزشتر و مقدستر از این نیرو، که وقتى انسان متحیّر، براى رفع تحیر خویش به آن تمسّک مىجوید، او را به راه صلاح و مستقیم رهنمون و باعث مىشود که او راه هدایت را از ضلالت، و سعادت را از فساد و تباهى تشخیص دهد.
از پیامبر نقل شده است: «خداوند به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل و نادان بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) نیکوتر است و خداوند، پیامبر و رسولى را مبعوث نکرد، مگر زمانى که عقل او کامل شد و بر عقول همه امتش برترى یافت».[28]
ضمنا با تأمل در قرآن متوجه مىشویم که روى سخن قرآن همه جا با اندیشمندان، متفکران و صاحبان خرد است.
خواجه عبداللّه انصارى قدسسره مىگوید: «خدایا، به کسى که عقل دادى چه ندادى؟ و به کسى که عقل ندادى چه دادى؟».
پس در خانواده اهل مسجد و با ایمان است که با شکوفایى «قواى عقلانى» همگان به رشد مناسب و شایسته خویش مىرسند.
16 . تصمیمگیرى و قاطعیت
در خانوادهاى که اعضاى آن حضورى فعال در مسجد دارند، افرادى ظاهر مىشوند که انسانهایى با اراده و جدّى هستند و همیشه در هنگام انجام دادن کارها اراده را حاکم مىکنند نه عادت را.
اراده استوار و تصمیم قاطع است که مىتواند در لحظات حساس زندگى و در پیچ و خم مشکلات، دودلى و سستى را از بین ببرد و انسان را از پیچ و خم مشکلات عبور دهد و در مخاطرات یارى کند.
با مطالعه تاریخ درخشان زندگانى کاشفان، مخترعان، سیاست مداران و متفکران بزرگ به این حقیقت مىرسیم که همه پیشرفتها و موفقیتهاى آنان مرهون اراده قوى، عزم راسخ و پشتکار فوقالعاده آنان بوده که وقتى براى رسیدن به هدفى تصمیم مىگرفتند، هیچ مانعى نمىتوانست آنان را از تصمیم خویش منصرف کند و تردید و تزلزل را جانشین آن سازد.
حضرت على علیهالسلام نمونه کامل قاطعیت و استوارى در تصمیمگیرى و تسلیمناپذیرى است، در سخن پر ارجى که نشان دهنده همت بلند ایشان است، فرمودند: «واللّه لو تظاهرت العرب على قتالى ما ولیّت عنها».[29] «سوگند به خدا، اگر تمام عرب به جنگ با من برخیزند، هرگز در صحنه نبرد پشت به آنان نخواهم کرد».
و هم او هنگامى که پرچم را در جنگ جمل به دست پسرش، محمّد حنفیه داد، با این جملات به وى درس قاطعیت آموخت: «تزول الجبال و لاتزل».[30] «اگر کوهها متزلزل شدند، تو تکان نخور».
اراده و تصمیمگیرى صحیح از جمله رموز موفقیّت خانواده اهل مسجد است، چرا که تا وقتى انسان اراده و عزم راسخ نداشته باشد، رسیدن به موفقیّت در کار محال است. سست بودن اراده و تصمیمگیرى در خانواده موجب مىشود سادهترین کارها را نتوانند انجام دهند و به خانوادهاى بىهدف و سرگردان تبدیل شوند.
به راستى افرادى که در خانوادهاى مسجدى و نمازگزار رشد و نمو مىنمایند، متفکرانه تصمیم مىگیرند و در طوفان مشکلات سرخم نمىکنند.
17 . اجتماعى بودن
خانوادهاى که حضورى فعال در مساجد دارد، خانوادهاى جداى از اجتماع و مردم نیست، چرا که نوع زندگى انسان و نیازهاى او همانند تهیه آب، غذا، مسکن، لباس، ابزارهاى زندگى و ضرورتهاى آن در ابعاد گوناگون فرهنگى، صنعتى، اقتصادى و امثالهم انسانها را به گردهمایى، تقسیم کار و تنظیم امور براى تسهیل در تأمین نیازهاى یکدیگر وادار مىکند.
انسان به لحاظ میل باطنى خویش با دیگران رابطه و معاشرت و همزیستى دارد. حتّى اگر ترس از حیوانات یا نیازهاى متنوع و یا عوامل دیگر وجود نمىداشت، باز هم انسان به زندگى اجتماعى تمایل داشت، براساس همین نکته است که انسان را مدنى بالطبع خواندهاند.
در سخنان پیشوایان دین نیز به اجتماعى بودن انسان به طور صریح اشاره شده است. امام صادق علیهالسلام مىفرمایند:
«بدانید که معاشرت مردم براى زندگى شما لازم است و کسى نیست که تا زنده است از مردم بىنیاز باشد، زیرا وجود شما براى همدیگرلازم است».[31]
اسلام که خیر و سعادت خانواده متعادل را تأمین و تضمین مىنماید، دینى است که بسیارى از دستورهاى آن در اجتماع تحقّق پیدا مىکند. حتّى مىتوان گفت که مجموع برنامههاى فردى آن نیز با اجتماع پیوند دارد و براساس مصالح فردى و اجتماعى تنظیم شده است. نماز جمعه و جماعت، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر و دهها نمونه دیگر، غالباً باتوجه به مصالح فردى و اجتماعى تنظیم و مقرر گردیدهاند. اسلام با دیدى همه جانبه و براساس هدفهاى خلقت و با در نظر گرفتن مصالح بندگان خدا، مىکوشد تا خانوادهها در صحنههاى گوناگون اجتماعى حضور یابند و در مسابقههاى بزرگ به رقابت بپردازند و به رشد و بالندگى در علوم و فنون گوناگون و کسب مدارج کمال و مدالهاى افتخار نایل آیند.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرموده است: «من فارق الجماعة قید شبر خلع ربقة الاسلام من عنقه».[32] «هر کس به اندازه وجبى از اجتماع دورى گزیند، بند اسلام را از گردن خود در آورده است».
بنابراین خانواده پرورش یافته در مکتب مسجد، تحت هیچ شرایطى خود را از جامعه جدا نمىداند، بلکه در جامعه فعالیت مىنماید و در ارشاد و بازسازى جامعه نیز تمام تلاش خود را به کار مىبندد.
18 . هدفمند بودن
از دیگر شاخصههاى ممتاز خانواده اهل مسجد، هدفمند بودن است. خانوادههاى هدفدار که شیوه رسیدن به هدفشان را در مکتب مسجد آموختهاند، نه تنها در زندگى شکست نمىخورند، بلکه احساس مىکنند، قدرت، اراده و اختیار فزونترى کسب کردهاند، از این رو سعى بیشترى در راه رسیدن به تکامل مىکنند. روان شناسان معتقدند که انسان در لحظههایى رشد مىکند که تصمیم مىگیرد هدفى را دنبال کند و چنین افرادى در امور زندگى همواره موفقاند.
البته در هر حرکتى باید بدانیم چه مىخواهیم، به کجا باید برویم و از چه ابزارهایى براى رسیدن به مقصد بهره ببریم، تا بتوانیم بهترین راه رسیدن به آن را برگزینیم زیرا تا مقصد و مقصود براى ما مشخص نباشد، انتخاب راه و رسیدن به آن هم مقدور نخواهد بود.
خانوادههاى بلند همت اهل مسجد، زمانى که توفیقى به دست مىآورند، کوشش مىکنند با انتخاب هدفهاى عالىتر و کوششهاى جدّىتر آن را وسیله تکامل بیشتر قرار دهند و از آن عبور کنند و به موقعیت بهترى دست یابند. در واقع هدف عالى براى آنان به سان آب زلالى مىشود که به ریشه شخصیت انسانى آنان نفوذ کرده است و آن را شکوفا و بارور مىسازد.
افرادى که از محیطهاى کوچک و با امکانات کم و زمینههاى نامساعد به موفقیتهاى شگفتانگیز دست یافتهاند، این حقیقت را به خوبى ثابت کردهاند که انتخاب هدف و ایمان به آن مىتواند ایشان را به اوج کمال برساند.
بسیارى از جوانان، مىپندارند که توفیق و خوشبختى، هدف و کیمیایى است که خارج از وجود آنان است و اگر ستارهى اقبال و شانس در آسمان زندگى کسى بدرخشد، او را به موفقیّت و خوشبختى خواهد رساند. اینگونه افراد باور ندارند که موفقیّت زاییده اندیشه و عمل خود انسان است، انسان باایمان و توکّل به خدا و تلاش و کوشش خویش مىتواند آینده خود را بسازد. از اینرو موفقترین افراد کسانى هستند که با تأسى به تعلیمات مکتب مسجد به عمق وجود خود پى مىبرند و عملاً عالىترین بهرهها را از ذخایر وجودى خویش مىبرند.
اصول ساده موفقیّت و رسیدن به هدف عبارت است از:
1 . شکست را فراموش کنید؛
2 . خود را بشناسید؛
3 . فکر کنید و بر تفکر خود مسلط باشید؛
4 . تصمیم درست و منطقى اتخاذ کنید؛
5 . به خودتان اعتماد کنید؛
6 . به پیروزى ایمان بیاورید و باور کنید، خواستن توانستن است.
19 . تقسیم کار
در هر خانه کارهاى گوناگونى وجود دارد، کسب درآمد، خرید نیازهاى زندگى، پخت و پز، نظافت و بسیارى از مسائل دیگر، طبیعى است که انجام دادن این امور به دست یک تن بسیار طاقتفرسا و شاید غیرممکن باشد، پس باید با تقسیم کار، همه نیازهاى خانواده را تأمین کرد. از اینرو هر یک از اعضاى خانواده مسجدى باید متناسب با شأن و منزلت، ذوق و سلیقه، هنر و توان خود، بارى از زندگى را بر دوش گیرند.
حضرت على و فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از ازدواج، از رسول خدا درخواست کردند که کارهاى زندگى را بین آنان قسمت کند، آن چنان که هر یک وظیفه خود را بداند و رسول خدا فرمودند: کارهاى داخل خانه با فاطمه زهرا و کارهاى بیرون خانه با على باشد.
فاطمه زهرا علیهاالسلام بعدها فرمود: خدا مىداند که این تقسیم، مرا بسیار خرسند ساخت، زیرا از رنج وارد شدن در اجتماع مردان معاف شدم.
بنابراین در خانواده پرورش یافته مکتب مسجد، تقسیم کار به نحوى مطلوب و شایسته وجود دارد و این تقسیم کار در بلند مدت، خود موجب ارتقاى همه جانبه اعضاى خانواده مىگردد.
20 . فداکارى
خانواده اهل مسجد، با تأسى به اهداف والاى اسلام، درصدد است با ایجاد روح جمعى و تبدیل من انسانى به ما شور، عشق، و احساس مسؤولیت و دلسوزى نسبت به دیگران و روح فداکارى، ایثار و صمیمیّت را در کالبد اجتماع بشرى و یکایک افراد آن بدمد و آنان را از انحصارطلبى، انزواطلبى و گوشهگیرى که مانع رشد و شکوفایى استعدادهاى انسانى است، باز دارد.
تربیت شده مکتب مسجد، در هر مقام و موقعیتى که باشد، همواره مصالح جمعى را بر خواستههاى شخصى خود مقدم مىدارد، فداکار است، درد اجتماع را درد خود مىداند، در غم و شادى دیگران شریک است و خود را در برابر سختىها و مشکلات اجتماعى مسؤول مىداند و بىاعتنا نیست.
خانواده على و فاطمه علیهاالسلام، الگوى خانوادههاى اهل مسجد
زندگانى این دو اسوه خانوادههاى اهل مسجد و همه عالم امکان، طبیعى، عادى، نشاطانگیز و روح پرور بود. این روح پرورى بهلحاظ صفا و سادگى زندگى آنان بود. ایشان در خانهاى کوچک و گلین، ساده و بى پیرایه که تنها به این اندازه مىارزد که سایبانى براى جلوگیرى از تابش خورشید و یا سقفى براى جلوگیرى از باران باشد زندگى مىکردند.
در تاریخ آمده است که پیامبر اکرم روزى وارد منزل زهراى اطهر شد و دخترش را دید که روى زمین نشسته، با یک دست فرزندش را در آغوش گرفته و شیر مىدوشد و در دست دیگر با آسیاب دستى گندم آرد مىکند. اشک در چشمان رسول خدا حلقه زد و فرمود: «دخترم تلخىها و مشکلات دنیا را به یاد شیرینى و سعادت بهشت بر خود گوارا ساز».[33]
سلمان فارسى مىگوید: «روزى حضرت فاطمه علیهاالسلام را دیدم که چادرى وصلهدار و ساده بر س داشت، در شگفتى ماندم و گفتم: عجبا! دختر پادشاهان ایران و قیصر رو بر کرسىهاى طلایى مىنشینند و پارچههاى زر بافت به تن مىکنند این دختر رسول خداست که نه چادرى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا؟!».[34]
حضرت على علیهالسلام به جنگ مىرفت و جهاد مىکرد و حضرت فاطمه علیهاالسلام شمشیر خونین ایشان را مىشست. حضرت فاطمه علیهاالسلام کانون خانواده را گرم و پناهگاه مىکرد و مىدانست پیروزى حضرت على علیهالسلام در عرصههاى گوناگون تا حدود زیادى مربوط به اعتماد او به کانون خانواده است و با این اقدام کمک مىکرد تا رزم حضرت على علیهالسلام چشم گیر گردد، و حقیقتاً نقش زن در موفقیت شوهر تا چه حد مؤثر است. حضرت على علیهالسلام از جبهه برمىگشت و حضرت فاطمه علیهاالسلام با مهربانى همیشگى خود او را دل گرم مىکرد، تقویتش مىنمود، زخمهایش را مىبست، کوفتگى بدنش را مىزدود و البته حضرت على علیهالسلاممردى قدرشناس بود، وقتى به خانه مىآمد از حال حضرت فاطمه علیهاالسلامجویا مىشد، از تن خستهاش سؤال مىکرد و او را دلدارى مىداد زیرا این دو دل دارِ هم بودند.
امام خمینى قدسسره در مورد شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: «زهراى اطهر از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است، زنى که در حجرهاى کوچک و خانهاى محقّر انسانهایى تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى مىدرخشید».[35]
باید توجه داشت که محیط خانواده پرورش یافته در مکتب مسجد، ضامن خوشبختى براى زن، ارج نهادن به ارزشهاى معنوى شوهر و اصالت دادن به آن هاست. زیرا همه ما بارها دیده و شنیدهایم که اکثر اختلافات، تلخىها و سردىها، بىاعتمادىها، جدایىها و دیگر مشکلات و سختىها بر اثر برخوردار نبودن خانواده از ارزشهاى معنوى و فضایل انسانى است و برعکس همه شادىها، گرمىها، گذشتها، پیوندها و سایر عوامل سعادت خانواده و استحکام رشته الفت و انس و خوش بختى در آن، معلول وجود آن ارزشها بوده است.
آنان که در ازدواج، اصالت و ارزش را به مادیات و امتیازات ظاهرى و غیرمعنوى دادهاند، هرگز در سایه ثروت، رفاه، و نعمتهاى بسیارى که داشتهاند روى سعادت را ندیده و لذّت زندگى بىدغدغه و آرام و گرم را نچشیدهاند و برعکس، روشن ضمیران و بلندهمتانى که به دنبال مظاهر معنوى و ارزشهاى مکتبى، اخلاقى و انسانى بودهاند، با وجود فقر، فشار و مشکلات از زندگى عالى، لذتبخش و ارزشمند برخوردار گشتهاند و این درسى است که حضرت على و حضرت فاطمه علیهماالسلام به ما مىدهند.
حضرت على و فاطمه زهرا علیهماالسلام درس بندگى خدا و مطیع و تسلیم اوامر الهى بودن را از طریق تمرین عبادت به فرزندان خویش آموختهاند.
خانواده اهل مسجد حضرت على علیهالسلام داراى امنیت روانى بود و کانونى بود که افراد آن در کمال آرامش، صفا، صمیمیّت، همدلى و همراهى در کنار هم زندگى مىکردند. ملاطفت و نرمى حضرت فاطمه علیهاالسلام در مقابل کودکان و همسر گرامىاش، محیط کاملاً مساعدى را براى پرورش روح و جان به وجود آورده بود.
روى این اصل بر زنان، عموما و زوجین جوان خصوصا لازم است با سرمشق قرار دادن زهراى مرضیه علیهاالسلام محیط خانه و خانواده را براى شوهر و فرزندان خود مصفّا و پاک سازند و با ایجاد آرامش و سکینه در منزل، موجبات موفقیّت اعضاى خانواده را در مقابله با مسائل بیرونى ـ اجتماعى فراهم نمایند.
الگوگیرى از زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام، براى داشتن خانوادهاى متعادل
1 . امیرالمؤمنین، حضرت على علیهالسلام مىفرمود: «به خدا قسم بعد از ازدواج با فاطمه علیهاالسلام تا هنگام مرگِ او، هرگز کارى نکردم که فاطمه علیهاالسلام غضبناک شود و فاطمه علیهاالسلام هم هیچگاه مرا خشمگین ننمود و از دستورهایم سرپیچى نکرده است».[36] و این نخستین درس به زوجین در همه تاریخ خواهد بود.
2 . حضرت فاطمه علیهاالسلام در تولید کوشا بود و در مصرف حسابگر، زیادهروى نمىکرد و هرگز از حدّ متوسط جامعه قدمى فراتر نمىگذاشت و زندگىاش اغلب پایینتر از حد متوسط بود.
3 . فاطمه زهرا علیهاالسلام مانند زنان دوران جاهلیّت، آرایش و خودنمایى نمىکرد. ایشان خود را فقط براى شوهر خود مىآراست. اگر زنان جامعه ما مسلمان و شیعه آن بانوى معظّم هستند، پس این جلوههاى ناپسند براى چیست؟!
4 . پیامبر اسلام مىفرمود: «بهترین زنان شما کسانى هستند که در برابر هسمرشان مهربانتر، و براى فرزندان خود رحیمتر باشند».[37]
مصداق عینى این سخن، فاطمه زهرا علیهاالسلامبود. او که همدم و مونس فرزندان خود بود، کارهایشان را زیرنظر داشت و در موارد لزوم تذّکر مىداد. و اینک شما خواهر و بانوى مکّرمه، چه شیوهاى را با شوهر و فرزندان خود در پیش
گرفتهاید؟ آیا سعى مىکنید شما هم مصداق فرمایش رسول گرامى اسلام باشید؟
5 . حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب به امیرمؤمنان، حضرت على علیهالسلام مىفرمود: «اى اباالحسن! من از پروردگار خود حیا مىکنم که چیزى را از تو درخواست نمایم که در توان تو نیست».
متأسفانه بعضىها فراموش کردهاند که توقّعات زیاد، بىمورد و غیرمنطقى، نشاط روحى و روانى خانواده را از بین مىبرد. آیا بهتر نیست همسر خود را با شرمندگى اذیت ننماییم!؟
6 . هنگامى که تمام سنگینى بر دوش حضرت فاطمه علیهاالسلام بود، چون کوه در برابر همه سختىها مىایستاد.
پس بر ماست که همچون او راه ایستادگى در مقابل سختىها را بر خود هموار سازیم...!
7 . مهریه فاطمه زهرا علیهاالسلام در حدّ بسیار معمولى و مختصر بود، و زندگى سعادتمندى داشت. چهقدر شایسته است والدین و زوجها به این نکته با اهمیّت توجّه نمایند.
8 . حضرت على و فاطمه علیهماالسلام در شب عروسى هر دو به عبادت خدا مشغول بودند، تا شکرگزار نعمت عظماى ازدواج باشند. نظر شما چیست؟ آیا شما نیز چنین کرده و یا خواهید کرد؟!
9 . فاطمه زهرا علیهاالسلام اصالت را به کارها و مسئولیّتهاى خانه و خانواده مىداد و معتقد بود آن لحظهاى که زن در خانه خود مىماند و به امور زندگى و تربیت فرزند مىپردازد به خدا نزدیکتر است. شما اصالت را به چه چیزى مىدهید؟ خانه یا بیرون؟ در هر صورت آیا به برنامهاى اندیشیدهاید که به بنیاد خانواده لطمه وارد نشود؟
10 . فاطمه زهرا علیهاالسلام آنگاه که کودکان خود را به بازى مىگرفت و به تربیت روحى و پرورش جسمى عزیزان خود مىپرداخت، و مفاهیم ارزشمند انسانیّت، شرف، احسان، نیکى و طرفدارى از حقّ را در قالب اشعار ادیبانه، به آنان مىآموخت. به راستى ما چگونه عمل مىکنیم؟
خانه حضرت على و فاطمه زهرا علیهماالسلام کانون مهر و صفا بود. بیایید صفابخش کانون گرم و پر مهر خانواده خود باشید.
جمعبندى و نتیجهگیرى
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «بهترین مردم کسانىاند که پیش از همه به مسجد داخل مىگردند، و آخر از همه از مسجد خارج مىشوند».[38]
در این زمان که انسانهاى دچار بىهویتى، سردرگمى، اضطراب، و پریشانى گشتهاند و رو به سوى مقصدى نامعلوم و ناهموار نهادهاند و آیندهاى مبهم و تاریک را در فراروى خویش ترسیم مىنمایند، گرایش جوانان و نوجوانان و خانوادهها به مسجد مىتواند راهنما و هادى نسل حاضر و آینده، و روشن کننده آیندهاى بس درخشان براى خانوادهها باشد.
با توجه به اینکه خانواده، خشت اوّل بناى اعتماد و مسؤولیت در هر جامعه است، رشد و انحطاط هر قوم و ملتى تا حدود بسیارى به خانواده مربوط است و سرآغاز هر حرکت و تقویت اندیشهاى را باید در آن جست و جو کرد و به لحاظ این اهمیت است که اسلام توصیه به حفظ آن دارد. «قوا انفسکم و اهلیکم»[39] و هم رسیدگى مجددانه به آن شده است.
خانواده به جهت نقش و اهمیتى که در رشد و سرنوشت نسلها و حیات فردى و اجتماعى انسان دارد، موضوع بحث ادیان گوناگون، مذاهب و نیز دانشهاى متعددى چون روانشناسى، علوم تربیتى، جامعهشناسى و دیگر شاخههاى علوم انسانى، قرار گرفته است.
در حقیقت خمیر مایه شخصیت انسان در خانواده شکل مىگیرد و نگرشها، رغبتها و رفتارهاى خوشایند و ناخوشایند درخصوص پدیدههاى گوناگون از خانه سرچشمه مىگیرد.
پس خانواده اولین مرکز و هستهاى است که کودکان همه چیز را در آن یاد مىگیرند و از همه سکنات و آداب و اطوار والدین تأثیر مىپذیرند و خودآگاه و ناخودآگاه رفتار و خلق و خوى آنان را تقلید مىکنند.
مادر و پدر بدون این که تعهدى داشته باشند، سرمشق و الگوى کودکان مىشوند. اگر مادر و پدر سعى کنند که از سرمشق قرار گرفتن جلوگیرى کنند کودکان به سرمشقهاى دیگر روى خواهند آورد و به نظر مىرسد که این نیازى فطرى است.
درباره تأثیر و نقش الگو در شکلگیرى شخصیت انسان فراوان سخن گفتهاند، در این جا ذکر خاطره یکى از عارفان بزرگ مىتواند شاهد نیکویى بر این موضوع باشد: «روزى از سهل شوشترى که از عرفاى بزرگ و داراى کرامت بود، پرسیدند: چگونه به این مقام و مرتبه رسیدى؟ او پاسخ داد: «من در کودکى نزد دایىام زندگى مىکردم. وقتى هفت ساله بودم، نیمه شب ادرار به من فشار آورد، ناچار از رختخواب برخاستم و به دستشویى رفتم. وقتى برگشتم که بخوابم، دایىام را دیدم که رو به قبله نشسته، عبایى بر دوش کشیده، عمامهاى دور سرش پیچیده و مشغول نماز خواندن است. از حالت او خوشم آمد، کنارش نشستم، نمازش تمام شد، آن گاه از من پرسید: «چرا نشستهاى؟» برو بخواب. گفتم: از کار شما خوشم آمده و مىخواهم پهلوى شما بنشینم. گفت: «نه» برو بخواب. رفتم و خوابیدم. شب بعد نیز از خواب بیدار شدم. باز هم دایى مشغول نماز خواندن بود. وقتى کنارش نشستم به من گفت: «برو بخواب». گفتم: «دوست دارم هرچه شما مىگویید، من هم بگویم». دایىام مرا رو به قبله نشاند و گفت: یک مرتبه بگو «یا حاضر و یا ناظر» من هم تکرار کردم. سپس دایىام گفت: «براى امشب کافى است، حالا برو بخواب». این کار چند شب تکرار شد و هر شب عبارت «یا حاضر و یا ناظر» را چند بار تکرار مىکردم. کمکم وضو گرفتن را نیز آموختم و پس از آن که وضو مىگرفتم، هفت بار مىگفتم: «یا حاضر و یا ناظر».
هر آن کو غافل از حق یک زمان است/ در آن دم کافر است، اما نهان است
عاقبت کار به جایى رسید که من بدون این که نزد دایىام بروم، خودم قبل از اذان صبح بیدار مىشدم و پس از نماز، تسبیح به دست مىگرفتم و پیوسته تکرار مىکردم: «یا حاضر و یا ناظر» از این کار لذتى روحى مىبردم تا این که به این مقام و مرتبه رسیدم».[40]
در دنیاى پیشرفته امروز که فناورى مدرن، بسیارى از معضلات زیستى و اجتماعى مردم را حل نموده است، جهان شاهد بسیارى از معضلات اخلاقى، نابسامانىها، و فروپاشى خانواده هاست. وجود آمار خودکشى بالا، اعتیاد، فحشا، فرار کودکان و نوجوانان از خانواده و مشکل بیمارى خطرناک ایدز، گواه و دلیل محکمى بر بىتوجهى رهبران و مسؤولان به خصوص والدین در امر تعلیم و تربیت و محافظت و مراقبت نکردن از این نهاد مقدس است.
تحقیقاتى که از جامعه اروپا به خصوص آمریکا به همت محققانى چون پروفسور کوهن انجام شده است، نشان مىدهد که توسعه روزافزون جرم و بزهکارى نوجوانان در آمریکا نتیجه تحولّى است که در خانوادههاى آنجا پدید آمده است. شرایط نیک و بد خانواده نخستین و مهمترین مدرس و مهد تربیت و موفقترین کارگاه انسانسازى است و بیشترین دانستهها، تجارب، فرهنگ و تمدن و اخلاق و اندیشه از این راه به کودک سرایت مىکند.
و خلاصه کلام این که گرایش خانوادهها به مسجد راه حل بسیارى از معضلات و مشکلات فراروى بشر به شمار مىرود. خانواده اهل مسجد، خانوادهاى متعادل و سالم در همه ابعاد که پرورش دهنده انسانهاى بزرگ تاریخ است.
به امید آن که روزى همه خانوادهها اهل مسجد، نماز و عبادت باشند. انشاء اللّه
[2] . امالى، طوسى: ص 47 .
[6] . مستدرک وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 363 .
[7] . بحارالانوار: ج 74 ، ص 281 .
[8] . آداب تعلیم و تعلّم در اسلام، شهید ثانى: ص 458 .
[9] . ونیست پیل، معجزه اراده، ترجمه وجیهه آزرمى: ص 71 .
[10] . دیل کارنگى، رمز موفقیت: ص 227 .
[11] . مرتضى مطهرى، فلسفه اخلاق، صدرا: ص 184 .
[12] . نهج البلاغه، فیض الاسلام: نامه 47 .
[13] . مجله با معارف اسلامى آشنا شویم: ش 51 ، ص 103 .
[15] . مفاتیح السعادة، محمد حسابدار، انتشارات توشه، اراک: ص 95 .
[18] . نهجالبلاغه، ابن ابىالحدید: ج 20 ، ص 335 ، کلمه 846 .
[19] . هدایة العلم: ج 2 ، ص 994 .
[20] . محدث نورى، مستدرک الوسائل: ج 2 ، ص 287 .
[21] . تحف العقول: ص 119 .
[23] . مرتضى مطهرى، بیست گفتار: ص 183 .
[24] . جعفر سبحانى، رمز پیروزى مردان بزرگ، انتشارات نسل جوان: ص 155 .
[25] . غررالحکم: ج 2 ، ص 23 و 24 .
[26] . وسائل الشیعه: ج 12 ، ص 42 .
[27] . وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 54 .
[28] . اصول کافى، ج 1 ، کتاب عقل و جهاد.
[29] . نهجالبلاغه: خطبه 45 .
[31] . وسائل الشیعه: ج 12 ، ص 7 .
[32] . بحارالانوار: ج 27 ، ص 72 .
[33] . نهجالحیاة، فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، محمد دشتى: ص 161 .
[34] . نهجالحیاة، فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، محمد دشتى: ص 162 .
[35] . جلوههاى رفتارى حضرت زهرا علیهاالسلام، عذرا انصارى، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه قم: ص 5 .
[36] . کوثر عفاف، اصغر تقىزاده شکیبا، انتشارات اسلامى: ص 141 .
[37] . کوثر عفاف، اصغر تقىزاده شکیبا، انتشارات اسلامى: ص 142 .
[38] . مجله مسجد: ش 63 ، ص 51 .
[40]. افروز،غلامعلى، پرورش احساس مذهبى در کودکان و نوجوانان، تهران،انجمن اولیاء و مربیان،1371 : ص 19 .