نمایش صفحات

جوامعى که هم‏اکنون به صورت جوامع مدرن یا جوامع مدنى از آنها یاد مى‏شود، حداکثر ظرف دو دهه‏ى اخیر به این دستاورد بشرى دست یافته‏اند و انباشت تمام تجربیات تاریخى آنان هم‏اکنون ثمر داده است. اما اسلام به عنوان دینى مترقى و خاتم ادیان الهى، که براى رهنمون کردن بشر به سعادت ابدى و جاودان نازل شده است، از همان ابتدا هیچ‏گاه سعادت ابدى و اخروى انسان را از سعادت دنیوى و مادى وى تفکیک نکرده است. این دین کامل از آنجا که عقیده دارد «دنیا، مزرعه‏ى آخرت است» با ظهور خویش بذر مدنیت و تکامل دنیوى را نیز در جامعه‏ى بشرى «پراکند» تا اعضاى هر جامعه‏اى متناسب با ظرفیت و استعدادها و تجربیات بشرى و سطح ادراک خود، این بذر را بپروراند. دستورات این دین الهى در قالب کتاب آسمانى و جاوید آن «قرآن» و راهنمایى‏هاى پیشوایان این دین در عرصه‏ى امور دنیوى نیز بسترهایى مناسب براى رشد و تکامل بشر برقرار کرد. در 1400 سال قبل که مدنیت در شبه جزیره‏ى عربستان به اندازه‏اى نبود که اقتضاى ایجاد نهادهاى مدنى کنونى را نماید، دین اسلام و پیامبر آن، حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با تأکیدى چشم‏گیر بر ارزش تجمع و تأسیس نهادى به نام مسجد، این نیاز بشرى را به بشر آن روزگار شناساندند.

براى مثال از جمله پدیده‏هاى اجتماعى که در اسلام بدان بسیار اهمیت داده شده است و اثرى بسیار عمیق بر حیات بشرى جوامع مسلمان داشته است پدیده‏ى وقف است.

«از جمله پیامدهاى مهم وسعت وقف و کثرت موقوفات، پى افکندن نهادهاى تمدنى و مدنى بود. گرچه جامعه ما [جامعه ایرانى] به لحاظ سیاسى و فرهنگى مطلقا فاقد عامل شهروندى بود، اما در جهت نهادهاى تمدنى دیگر گام‏هاى بلندى برداشته شده بود. در زمانى که سراسر دنیاى غرب در سلطه‏ى خشن و قرون وسطایى کلیسا بود و مظاهر تمدن و سازمان‏هاى اجتماعى امروز و نهادهایى مانند شهردارى، مراکز بهداشتى و سازمان‏هاى فرهنگى و غیره براى تخصیص خدمات عمومى نه در غرب و نه در سایر نقاط جهان وجود داشت، موقوفات و سازمان‏هاى اداره کننده‏ى آن به عنوان یک سازمان اجتماعى وسیع چنین خدماتى را... عرضه مى‏گردید... . در کلیه شهرهاى بزرگ و کوچک و روستاها و دهات دور افتاده، هزاران مدرسه، بیمارستان، تیمارستان، حمام عمومى، کاروانسرا، قنات، مسجد و حسینیه و غیره که از محل سرمایه‏ى عظیم موقوفات فراهم شده و یا اداره مى‏شود، در اختیار مردم قرار مى‏گرفت... هزاران پزشک، دانشمند و شاعر و فیلسوف به یمن این موقوفات برخاسته‏اند؛ کارى که اگر دولت مى خواست انجام دهد، عهده دولت خارج بود».[1]

همچنین خداوند متعال در قرآن کریم در اکثر مواردى که اراده بر بیان همراهى و یارى خویش دارد، گروه مؤمنان، گروه صابران، گروه متقین و جز آن را شایسته‏ى همراهى خویش مى‏داند.

«اِنَّ اللّه‏ مع المتقین».[2] «اِنَّ اللّه‏ مع الصابرین».[3] «اِنَّ اللّه‏ مع المؤمنین».[4] «اِنَّ اللّه‏ مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون».[5] و حتى در بسیارى از آیات، آنانى را که اهل فلاح و رستگارى مى‏داند، با ضمیر جمع معرفى مى‏کند «... اولئک المفلحون».

خطاب بسیارى از سخنان الهى در قرآن کریم به جماعت مردم «یا ایهاالناس ...» و یا جماعت مومنین «یا ایها الذین آمنوا ....» است.

در اسلام حتى بسیارى از امور عبادى و از جمله مهم‏ترین آن ها «نماز» در صورت برگزار شدن به صورت اجتماعى است که ارزش اصلى خود را خواهد داشت. حتى در سیره‏ى پیامبر، در اقامه‏ى نماز اصل بر جماعت است و اقامه‏ى نماز فرادا، استثناست.

«پیامبر گرامى اسلام بادیه‏نشینان عربى را که اسلام مى‏آوردند از بازگشت به بادیه‏ها نهى مى‏فرمودند و آنان را الزام به سکونت دائمى در محلى مى‏نمودند».[6]

پیامبر اسلام و ائمه هدى علیهم‏السلام نیز با عنایت به همین اصول ارزشمند اسلام، دست به تأسیس مسجد زدند و در آن روزگار به اقتضاى شرایط زمان و مکان، آن را محل اجراى بسیارى از امور اجتماعى علاوه بر امور عبادى نمودند.

«انواع فعالیت‏هاى مربوط به آموزش، امور قضایى، مشاوره، حل اختلاف، مراسم و جشن‏ها، ارتباطات عمومى، حرکت سیاسى، پر کردن اوقات فراغت، خدمات اجتماعى و رفاهى، تعاون، امور دفاعى و مانند آنها در طول دوران‏هاى گوناگون جوامع اسلامى در چارچوب مساجد انجام مى‏شده‏اند».[7]

«مسلمانان براى بسط مدنیت جدید به تأسیس مساجد اقدام مى‏کردند و از این طریق توده‏ى مسلمان را در یک چارچوب تازه سازمان مى‏دادند».[8]

«مسجد مکانى براى عبادت، پایگاهى براى جهاد، مرکزى براى اجتماع مسلمانان، مدرسه‏اى براى تعلیم و تعلم اسلامى [و در کل] عرصه‏اى براى ورود مسلمانان به حیاتى مدنى است».[9]



[1]باقى و دیگران: 235 ، 1381 ش .

 

[2] .  بقره / 194 ؛ توبه / 36 و 123 .

[3] .  بقره / 153 ؛ انفال / 46  .

[4] .  انفال / 19  .

[5] .  نحل / 128  .

[6]باقى و دیگران: 1380 ش .

[7]باقى و دیگران: 241 ، 1381 ش .

[8]باقى و دیگران: 107 ، 1381 ش .

[9]باقى و دیگران: 242 ، 1381 .