بعد از کارکرد نیایشى، قوىترین کارکرد مساجد در طول تاریخ، کارکرد آموزشى آنهاست. این کارکرد بالاخص در دوران قبل از پیدایى نهادهاى مدرن بسیار پررنگ شده است، بهگونهاى که در اکثر جوامع مسلمان مجموعهى تعلیم و تربیت حول محور مساجد شکل گرفته بود.
در روایتى رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «هر نشستى در مسجد بیهوده است، مگر اینکه براى سه کار باشد: خواندن قرآن، ذکر خدا، سؤال از علم و دانش».[1] ما در تاریخ نیز مىخوانیم که پیامبر در مسجد خویش آیههاى قرآن، احکام و معارف دینى و حتى مسائل تاریخى را به مردم آموزش مىداد. جلسات آموزش نیز با نبود آن حضرت ادامه مىیافت؛ زیرا استاد ومدرس کلاسهاى آموزشى مسجدالنبى، فقط پیامبر نبود. افراد دیگرى نیز که از صلاحیتهاى علمى لازم برخوردار بودند، ادارهى این جلسات را بر عهده داشتند: عبداللّه بن رواحه که شخصیتى علمى بود جلسات مربوط به توحید و معاد و مسائل اعتقادى را اداره مىکرد.
آن حضرت در بارهى چنین مجالسى مىفرمود: من نشستن در چنین مجالسى را بر نشستن در جلسات دعا و نیایش که در گوشهاى دیگر از مسجد برپا بود، ترجیح مىدهم، زیرا من براى آموش و تعلیم مردم به پیامبرى مبعوث شدهام.
«تا آغاز قرن چهارم اسلامى، غالبا مساجد در غیر اوقات نماز حکم مدارس را داشت و بعدا مراکز آموزشى، صورت خاصى به خود گرفت. بسیارى از بزرگان علم و دانش دانشآموختگان حلقهى درس کلاسهایى بودند که در مساجد برگزار مىشد.
حتى بعدها که مراکز تحصیلى از مساجد به مدارس منتقل شد، مدارس در جنب مساجد ساخته مىشد و از این طریق پیوند ناگسستنى دین و علم به نمایش گزارده مىشد. آرى، مسجد همواره آموزشگاه مبانى دینى و معارف اسلامى بوده است. از این رو مسجدى که امروز نقش مؤثر خود را در زمینههاى فرهنگى، آموزشى ایفا نکند در حقیقت از اداى بخشى مهم از رسالت خود بازمانده است».[2]
«مساجد از حیث آموزشى سه شکل کاملاً متمایز از یکدیگر اتخاذ کردند. شکل نخست، آن بود که بسیارى از مساجد با محدود کردن دایرهى آموزشى خویش به آموزش عمومى و ابتدایى در حد قرائت قرآن اکتفا کنند. شیوههاى آموزشى در این مکتبها کاملاً سنتى است... شکل دوم مدرن است به این معنا که محلى در مسجد به عنوان کتابخانه در نظر گرفته مىشود. جوانان و نوجوانان و کودکان مسلمان به شکل گروهى از آموزش هاى ابتدایى (که از قرآن آغاز شده و به حدیث، اعتقادات و احکام مىرسد) برخوردار مىشوند. در این شکل... مسجد کلاسهایى با صندلى و تخته سیاه دارد و حتى از ابزارهاى نوین سمعى بصرى براى آموزش در آنها استفاده مىشود.
شکل سوم ارتقاى مسجد تا حد دانشگاه است. برخى از مساجد در جهان اسلام تعلیم و تربیت بدنى در سطوح عالى را نیز برعهده گرفتهاند. در سال 1961 م مسجد الازهر در قاهره به دانشگاهى اسلامى تبدیل شد که همانند دانشگاههاى جدید، دانشکدههاى بسیارى دارد و از حیث دانشکده هاى فقه و کلام اسلامى شهرت دارد».[3]
از دل چنین تلاشهایى علوم بسیارى منبعث از منابع اسلام سرچشمه گرفت. علومى چون فقه، اصول، کلام و فلسفه اسلامى و غیره نقطهى عطف در ایفاى نقش آموزشى مساجد در طول تاریخ، دوران زندگانى دو امام شیعیان، یعنى امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام است. این دو امام با اغتنام فرصت به دست آمده در کشاکش تحولات سیاسى بین امویان و عباسیان دست به پرورش شاگردان بسیارى در علوم گوناگون زدند که پایگاه عرضهى این آموزش مساجد بودند. در تاریخ شمار شاگردان امام صادق حتى تا عدد چهار هزار تن ذکر گردیده است. این دو امام بزرگوار پدید آورندهى طبقهاى جدید به نام طبقهى علماى اسلام هستند.
مساجد از رهگذر کارکرد آموزشى خویش سهمى بسیار مهم در فرهنگ و تمدن اسلامى ایفا کردند.
«چون مسلمانان مسجد را محیط آموزشى ساخته بودند به تبع، کتابخانههایى در آن به وجود آمد. اگرچه اکثر کتابخانههاى مساجد معمولى بودند، ولى بعضى از مساجد بزرگ مجموعههایى کامل از کتابهایى داشتید که در امپراتورى اسلام شهرت فراوانى کسب کردند. دانشمندان و دانشجویان نه فقط آزادانه از این کتابهها استفاده مىکردند، بل براى آنها سخاوتمندانه غذا، مسکن، وسایل نگارش و دیگر خدمات نیز فراهم مىشد... گفته مىشود که دیوان و کتابهاى شعر هشتاد طایفه در مسجد کوفه نگهدارى مىشد... البته در میان شیعیان به سبب آنکه امامان شیعه به ویژه امام صادق به علوم گوناگون احاطه داشتند، کتابنویسى و کتابخوانى به رشتههاى گوناگون علوم قرآنى، علوم اجتماعى و فلسفى، علوم طبیعى کشیده شد. در سلسلهى عباسیان نهضت ترجمهى آثار یونانى به عربى به راه افتاد و ائمهى شیعه نیز در جلوگیرى از القائات سوء و افکار باطل ترجمه شده به عرضهى افکار مترقى و عالى مىپرداختند».[4]
با غنى تر شدن علوم اسلامى و تخصصى شدن آنها، آموزش تخصصى علوم اسلامى در اغلب موارد به مدارس ساخته شده در جنب مساجد منتقل شد.
در دوران معاصر «با شکلگیرى دولت و ملتهاى جدید در جوامع اسلامى یا تحول در ساختار حکومتى ملتهاى کهن، حکومتها به تاسیس نهادهاى آموزشى جدید پرداختند. این امر خود به خود برآموزش در مدارس و مساجد تأثیر گذارد. دو واقعیت نیز در این میان خودنمایى کرد: توسعهى اقتصادى (البته نیاز به نیروهاى متخصصى که آموزش سنتى نمىتوانست چنین محصولاتى داشته باشد) و تحولات اجتماعى ناشى از تماس با غرب (ظهور نقشهاى جدید که آموزشهاى تازهاى مىطلبید). در این نظام آموزشى جدید، حتى آموزشهاى دینى تا حد تعلیمات دانشگاه پیشبینى شد تا مجموعهى آموزشهاى سنتى ناکارکرد شوند. عاملى که باعث تداوم آموزش سنتى مىشد آن بود که تبلیغ و دعوت دینى به نیروهاى آموزش دیدهاى نیاز داشت که نهادهایى مثل وقف یا تمهیداتى مثل خمس هزینههاى آن را تأمین مىکرد و مستقل از دولت بودند».[5]
[1] . مجلسى: ج 77 ، ص 86 .
[3] . باقى و دیگران: 265 ، 1381 ش .
[4] . السباغى: 6 ، 1373 ش .
[5] . باقى و دیگران: 264 ، 1381 ش .