از جمله موفقترین حرکتهاى سیاسى در چند دههى اخیر، انقلاب اسلامى ایران است. این انقلاب از جهات بسیارى، از دیگر انقلابها متمایز است. از جمله وجه تمایز، پایگاه دینى این انقلاب در عصر گریز از ایدئولوژىهاى آسمانى بود. مساجد به عنوان فراگیرترین مرکز دینى در اسلام، در این انقلاب نقشى حساس داشتند.
امام خمینى قدسسره فرمودند این انقلاب، به تأسى از سنت اسلامى در عصر پیامبر، اعتقاد خاصى به اجتماع میان سیاست و اسلام حول محور مساجد داشتند. امام امت در سالهاى قبل یعنى در همان ایامى که از سوى حکومت وابسته شاه به ترکیه و از آنجا به نجف تبعید شدند، در نخستین نطق خود در نجف در مسجد شیخ انصارى در حضور بسیارى از علما و فضلا چنین گفتند: «اسلام سیاست دارد، برنامه ادارهى امور مملکت دارد، ممالک بزرگ را اداره مىکند. بر رؤساى جمهور، سلاطین و دول اسلامى است که اسلام را به عالم معرفى کنند تا مسیحىها خیال نکنند که اسلام چون مسیحیت است و مسجد مثل کلیساست. وقتى نماز در مسجد برپا مىشد، تکلیف معین مىکردند. در مسجد شالوده جنگ ریخته مىشد. در مسجد تدبیر ادارهى ممالک مىشد. کلیسا فقط براى عبادت و نزدیکى به خدا على زعمهم است، لکن مسجد مسلمین در زمان رسول خدا و در زمان خلفایى که بودند، مرکز سیاست اسلام بود. در زمان رسول خدا، در زمان حضرت امیرالمؤمنین و در زمان دیگران، در روز جمعه در خطبهى جمعه مطالب سیاسى، مطالب مربوط به جنگها و مربوط به سیاست مدن مطرح مىشد».
در طول انقلاب اسلامى، آغاز تظاهرات میلیونى مردم از مساجد و پایان آن نیز مساجد بود. روشنگرى و هدایت آنان در مسیر مبارزه، در مساجد انجام مىگرفت. جلسات سرّى و مخفیانه و طرح و برنامهریزى گروههاى مقاومت در مساجد برگزار مىشد. خطابههاى آتشین وعّاظ و خطبا در تحریک مردم براى فتح خاکریزهاى حکومت شاه، پیوسته در مساجد استمرار داشت. وحدت امت اسلامى که عمدهترین عامل پیروزى انقلاب بود، در مساجد معنا و مفهوم مىیافت. همهى اختلافات و تفرقهها با حضور در یک پایگاه مبارزاتى مشترک به نام مسجد، مبدل به وحدت کلمه و مشتى پولادین برضد مزدوران حکومتى مىشد. مسجد بىآنکه نیازمند ثبتنام، حوزهبندى، اجبار، اکراه و این قبیل امور باشد که نوعا در دستههاى سیاسى و گروهى وجود دارد، به تجهیز میلیونها مؤمن معتقد مىپرداخت... .
مسجد در انقلاب اسلامى علاوه بر همهى ویژگىها، یک ویژگى منحصر به فرد داشت که همهى نقش آفرینىهاى خود را مدیون آن است، و آن داشتن ماهیت تشیع است. مساجد شیعیان به لحاظ نداشتن وابستگى مادى و معنوى به حکومتها، همواره توانسته است بدون هیچ گونه ملاحظه کارى و احتیاط پیشگى، با فساد قدرتهاى حاکم درافتد. با توجه به اینکه همهى امور مساجد به دست مردم و با اعانات مسلمانان و وجوهات شرعیهى آنان اداره مىشود، خود آنان نیز حافظان اصلى آن هستند و فریادهاى حق طلبانه خود را از این مراکز به گوش دیگران مىرسانند. ائمهى مساجد که در حوزههاى علمیهى شیعى تربیت شده و خود را به قدرتهاى فاسد نفروختهاند، عهدهدار مسؤولیت مساجد مىشوند. لذا هر حرکتى که از مساجد آغاز مىشود، از یک سو رنگ دینى و الهى، و از سوى دیگر بعد مردمى و جماهیرى دارد. این دو، خود عامل بقاى نهضتها و حرکتهایند. آنگاه انحرافات آغاز مىگردد که شکافى میان نهضتها و پایگاه اصلى آنها ایجاد شود».[1]
البته در پى پیروزى انقلاب، با راه یافتن نهادهاى دینى به متن قدرت اجرایى، این ویژگى مساجد به چالش کشیده شده است. این چالش آنجا تشدید مىگردد که همزمان از مساجد به عنوان پایگاه سازمانى حکومتى مانند بسیج استفاده مىگردد و یا نقشهاى اجرایى چون تأیید صلاحیت افراد برعهده مسجد سپرده مىشود.[2] این گونه حرکتها با نقش اصلى مساجد تعارض داشته و این نهاد را دچار تعارض کارکردى مىنماید.
[1] . ماهنامهى مسجد: شماره 46 ، ص 53 .
[2] . ماهنامهى مسجد: شماره 71 ، ص 18 .