در جامعهاى که مدرنیسم و رویکرد به آن شکل غربى غالب است مساجد دو روش را مىتوانند اتخاذ کنند:
الف) روش محافظه کارانه
«جهت فرایند نوسازى بدان سمت است که بخشى عمده از کارکردهاى اجتماعى مسجد را به نهادهاى عرفى تحویل کند و مسجد صرفا کارکرد نیایشى داشته باشد».[1] چرا که تجدد و مدرنیسم به همه پدیدهها، حتى به پدیده دین و تقدس، نگاهى زمینى دارد. این نکته البته به معناى ضدیت با ماورا و انکار آن نیست، بل به معناى نگریستن به پدیدههایى از جمله ماورا با رویکرد زمینى و عینک مادى (عرفىسازى) است. «در چارچوب رهیافت محافظهکارانه تلاش مىشود مسجد در عین کارکردهاى نیایشى، بخشى از شکافهاى کارکردى دیگر نهادها مثل تأمین اجتماعى، آموزش و پرورش، خانههاى جوانان، نیروى انتظامى، قوه قضائیه یا در صورت جنگ، نهادهاى دفاعى را پر کند. مسجد در این حال محلى براى تغییر وضع موجود نیست، بل به جامعه کمک مىکند تا امور آن بهتر اداره یا از بحرانهاى آن کاسته شود. در
این چارچوب، وعظ و خطابههایى که در مسجد عرضه مىشود و نیز گروههایى که در حول و حوش آن شکل مىگیرند متوجه کاهش رنج انسانها هستند».[2]
«این امر البته از مخالفت بنیادى نوسازى و تجدد با دین ناشى نمىشود، بل اصولاً نوسازى در جهت ایجاد نهادهاى تخصصى براى پاسخ دادن مداوم و بهینه به نیازهاى مردم است. بسیارى از کارکردهاى اجتماعى مسجد در دنیاى امروز به نهادهایى که جامعه چارهاى بجز ایجاد، تقویت و گسترش آنها ندارد، تحویل شدهاند و از این جهت حتى اگر مساجد
بخواهند نقش اجتماعى مستقیم داشته باشند اولاً ناچار به محدود کردن این نقشها هستند. ثانیا خود را فقط باید به صورت یکى از نهادهاى عرضه کنندهى آن خدمات و کارکردها (و نه فقط عرضه کننده آنها) معرفى کنند و ثالثا در محدودهى همان کارکردها مىباید به نحوى تخصصى به موضوعات (حتى وعظ و خطابه) بپردازند تا بتوانند در کنار رقباى جدى به رقابت بپردازند».[3] آنچه گفته آمد البته تحلیل وضع مساجد با رویهى محافظهکارانه در هر جامعه مدرن است.
ب) روش لیبرال
«در چارچوب رهیافت آزادىخواهانه، از دین نیز تصویرى آزادى خواهانه عرضه مىشود. همچنین دین و دیندارى در شرایطى آزاد معنا مىشوند. انسان مؤمن در این شرایط انسانى است که مختارانه و آزادانه بدون هیچگونه اکراه و فشار به نگرشهاى دینى باور دارد و رفتارهاى دینى از خود بروز مىدهد. قواعد بازى میان دینداران، همان قواعد بازى لیبرال
است، به حداکثر رساندن آزادى فرد (= دیندار) و به حداقل رساندن اجبارهاى اجتماعى (= از جمله جامعهى دینى). براساس رهیافت لیبرال، مسجد مرکزى دینى است که افراد بهنحو داوطلبانه و مختارانه به آن مىپیوندند و نه خود هیچ اجبار و اکراهى را در چارچوب فعالیتهاى مسجد مىپذیرند و نه اجبار و اکراهى را بر دیگران تحمیل مىکنند. هر آنچه هست توافقها و قراردادهایى است که جمع مؤمنان آنها را براساس قواعد بازى دمکراتیک میان خود وضع مىکنند.
در رهیافت لیبرال، مسجد هم از حیث روالهاى درونى و هم از حیث تنظیم روابط خود با دیگر مراکز و مؤسسات قواعد بازى آزادىخواهى را رعایت مىکند و در هیچ یک از رفتارهاى خود از اصل آزادى، مختارانه و داوطلبانه بودن حضور افراد در انواع فعالیتها (چه نیایشى و چه اجتماعى) عدول نمىکند. همچنین در فعالیتهایى که مستلزم اکراه و اجبار افراد باشد به هیچ وجه مشارکت نمىنماید. لیبرال بودن در اینجا به روش عمل مساجد اطلاق مىشود و نه به محتواى آموزشهایى که در آنها عرضه مىشود. طبیعى است که مساجد عرضه کنندهى آموزشهاى دینى و محل ذکر و عبادت باشند و به انواع نیازهاى مؤمنان توجه کنند، اما همین امور از طریق روشهاى گوناگون تحقق پذیرند. به عنوان مثال هر واعظ مىتواند به نحوى صلحآمیز به عرضهى باورها و اعتقادات دینى اقدام کند و کار خود را به قلمرو داوطلبان
و افرادى که ارادتا حضور در مسجد پیدا کردهاند محدود کند. اما در مقابل، واعظ دیگرى ممکن است براى دعوت افراد به ایمان و امر به معروف یا نهى از منکر به خشونت و اعمال قهرآمیز نیز متوسل شود.
تناقض نماى دعوت دینى در همین جاست که ظهور مىکند. دعوت دینى اگر بخواهد تا عمق جان افراد نفوذ کند، طبیعتا نمىتواند همه افراد جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. اما دعوى تنها حقیقت ممکن بودن و تلاش براى اعمال تأثیر قهرى هر سبک و روشى را مجاز مىداند و با اصالت دادن به اداى تکلیف قائل به نتیجه نیست. مساجد به عنوان کانون دعوت اسلامى از یک سو نمىتوانند قلت مخاطبان را بپذیرند و از سوى دیگر نمىتوانند به مؤمنان ظاهرگرایى که صرفا براساس نظام پاداشها و تنبیهات به آنها رو مىکنند، قناعت کنند. از آنجا که مسجد مىخواهد تجلى بیرونى و محل ظهور انواع تجلیات ایمان باشد طبعا کار دشوارى بر عهده گرفته است، چرا که ایمان پدیدهاى درونى و دل بسته است که عینیت یافتن آن هم مىتواند تهى کننده آن از معنا باشد و هم مىتواند بستر رشد و معنا یافتن آن قرار گیرد».[4]
شاید این نوع از مساجد همان چیزى باشد که اکنون در مد آرمانى جامعه مدنى غربى از آن تعبیر به سازمان داوطلبانهى غیردولتى از نوع مذهبى مىگردد. مساجد اینگونه را هماکنون فقط مىتوانیم در جوامع غربى که مسلمانان در اقلیت هستند بیابیم. اصول و قواعد دموکراتیک در بین این مسلمانان به علت زندگى در غرب نهادینه شده است و از سویى بسترهاى لازم براى حفظ هویت دینى آنان فراهم است، تا در قالب تشکلهاى خصوصى و غیردولتى ـ تا آنجا که مخل آزادىهاى دیگران نباشند ـ و همچنین مشروعیت نظامهاى حکومتى را به چالش نکشند به فعالیتهاى مورد علاقه خود بپردازند.
اما چنین مساجدى به علت بومى نبودن مدل مدرنیسم و جامعهى مدنى به معناى غربى آن در جوامعى چون ایران قابل احداث نیست. بهاین لحاظ تحلیل نقش مساجد و پایگاههاى دینى در جوامعى چون ایران که داراى جمعیتى قریب به اتفاق مسلمان است و دین بر مصدر حکومت قرار دارد، با توجه به ویژگىهاى خاص دین اسلام (از ادعاى جامعیت آن) احتیاج به مدل نظرى دیگرى دارد.
[1] . باقى و دیگران: 147 ، 1381 ش.
[2] . باقى و دیگران: 247 ، 1381 ش .
[3] . باقى و دیگران: 248 ، 1381 ش .
[4] . باقى و دیگران: 248 ، 1381 ش .