نمایش صفحات

براى تحلیل نقش مسجد در هر جامعه با اکثریت مسلمان که هنوز به توسعه به معناى غربى آن دست نیافته است، باید به نوع هویت دینى آن جامعه توجه نمود؛ چرا که مسجد در وهله‏ى اول پایگاه دینى جامعه‏ى مسلمان محسوب مى‏گردد. محمد قوچانى (1379)، جامعه‏شناس ایرانى، سه نوع هویت دینى را در یک جامعه دینى شناسایى کرده است:

 

الف) هویت دینى اعتقادى

«اگر از هویت دینى اعتقادى انتظار اعتقاد به معناى حقیقى و راستین آن را داشته باشیم باید بگوییم که هویت اعتقادى، جز در هنگامه‏هاى تولد ادیان، به وجود نمى‏آید؛ چرا که در هنگامه‏هاى مذکور (صدر ادیان)، اولا سطح اعتقاد به سطح دانش بوده است و در نتیجه اعتقاد دین در مصافى برابر، بر اعتقادات ضددینى و غیردینى پیروز شده است؛ ثانیا در این پیروزى هیچ کاتالیزور و تسریع‏گر خارج از مدارى وجود نداشته است. نه آیین و عرف، جبرکننده‏ى پنهان دین‏ورزى اجتماعى بوده است، و نه دولت و قدرت، اجبارگر رسمى و آشکار تکوین هویت دینى مذکور؛ بل موانع عمده‏اى بر سر راه ایجاد هویت مزبور ایجاد شده است... .

اما پس از تولد یک اعتقاد (از جمله اعتقادات دینى) به تدریج دفاع از آن اعتقاد نه یک کار انقلابى که کارى ارتجاعى مى‏شود. در شرایطى که یک اعتقاد در نتیجه‏ى یک انقلاب (سیاسى یا فکرى) متولد مى‏شود، چگونه مى‏توان از تبدیل آن به ارتجاع سخن گفت؟ مقصود ما از ارتجاع در اینجا نسبتى است که آن اعتقاد با رقیبان خود مى‏یابد. او در مصاف با رقیبان خود چنان مى‏کند که رقیبان دیروز با او مى‏کردند وحتى در شرایط بحرانى با رقیبان درونى خود بدتر از رقیبان بیرون خود عمل مى‏کند، به این معنا که باز تولیدکنندگان اعتقادات دینى را از خود مى‏راند، چرا که به تدریج در سطوح عالى اعتقاد مذکور، طبقه‏اى از نخبگان حوزه قدرت یا معرفت شکل مى‏گیرند که باز تولید اعتقاد دینى را در حکم کفر یا طغیان مى‏شمارند و در نتیجه یک «ایدئولوژى» به ضد «ایدئولوژى» تبدیل مى‏شود و از حرکت باز مى‏ایستد دو دیگران را هم از حرکت انذار مى‏دهد و تحذیر مى‏کند. در چنین شرایطى حفظ هویت دینى موجود جامعه شرط بقاى حاکمیت دینى موجود است و این دو نسبتى مستقیم با هم دارند. از آن پس، برخلاف شرایط تاسیس ایدئولوژى، ترویج ایدئولوژى داراى کاتالیزور حکومتى مى‏شود و اعتقاد نه حول دانش که حول قدرت شکل مى‏گیرد. در نتیجه، وجود آن اعتقاد و هویت اعتقادى نیز هم بسته وجود دولت و قدرت دینى است، چنانکه گمان مى‏رود با زایل شدن دولت دینى هویت این جامعه نیز از دست رود.

از سوى دیگر، این هم بستگى دین و دولت دینى سبب مى‏شود که هر نوع ناخشنودى و زدگى از دولت دینى به دین دولتى نیز تسرى ییابد و چون یکى در معرض برافتادن قرار گیرد، دیگرى نیز چنین مى‏گردد».[1]

چنین رویکردى به دین و به تبع آن به پایگاه دین در جامعه (= مسجد) را به‏طور واضح در سال‏هاى ابتدایى پیروزى انقلاب اسلامى ایران شاهد بودیم. مسجد در نقش شوراهاى محلى ظهور پیدا کرد و حتى فراتر از آن بسیارى از سازمان‏هاى دولتى در فضاى مسجد سعى در عرضه خدمات به جامعه نمودند. تشدید چنین اوضاعى را در دوران جنگ هشت ساله مى‏توان مشاهده نمود.

اما با پیچیده‏تر شدن انتظارات از دولت و حکومت و بروز ضرورت‏هاى توسعه‏اى بخصوص در سال‏هاى پس از جنگ، و تغییر فضا و دید جامعه به حکومت، این نقش مسجد کم رنگ‏تر شد و مساجد در سلسله‏ى مراتب سازمان‏هاى حکومتى تنزل پیدا نمود و نقش‏هاى کنار به آن محول گردید.

به طور کلى نمودهاى عینى تأثیر هویت دینى اعتقادى در نهاد دینى مسجد را در اشکال زیر مى‏توان یافت مساجد کانون استقرار پایگاه‏هاى سازمانى حکومتى به نام «بسیج» مى‏گردند یا در بسیارى مواقع حقوق شهروندى براى افرادى به رسمیت شناخته مى‏شود که مساجد «صلاحیت» آنان را تأیید کنند، بودجه‏هاى دولتى براى مساجد در نظر گرفته مى‏شود،
انواع سازمان‏ها و وزارتخانه‏هاى دولتى دخیل در برنامه‏ریزى مساجد و نظارت بر آن مى‏گردند و جز آن.

 

ب) هویت دینى آیینى

«اگر جامعه‏اى در رویکرد خود به سوى دین، آنچه را مى‏خواهد در «آیین» بجوید، «هویت دینى» آن جامعه و «هویت دینى آیینى» نام دارد و مهم‏ترین صفت مشخصه‏ى جامعه‏ى مذکور عام بودن به آیین‏هاى دینى برشمرده خواهد شد. این رویکرد و لزوما رویکرد خود آگاهى نیست و معمولا در مقایسه با رویکردهاى اعتقادى به دین متاخر است؛ چرا که پس از اعتقاد آوردن اعضاى جامعه به دین، به تدریج دینى بودن ویژگى بدیهى آن جامعه تلقى مى‏شود و در نتیجه امکان خروج آن جامعه از دین خود به خود محال مى‏گردد؛ در این امکان محال، بیش از همه عرف نقش دارد. عرف با هضم دین به عنوان درون مایه‏ى خود، جرأت و جسارت عرف‏شکنى و سنت‏شکنى را از جامعه سلب مى‏کند و نقطه‏ى آغاز آفرینش، نقطه‏ى خلق هویت کنونى بوده و قبلاً موجود نبوده است. در این جامعه همه مادرزاد دیندارند و هیچ کس پرسشى از چرایى و حتى چگونگى دیندارى خود نمى‏کند، اما همه دیندارى اینان در عمل به آداب دینى جلوه‏گر مى‏شود و جد و جهدى در فهم دین به عمل نمى‏آید. هویت دینى آیینى مهم‏ترین پایگاه اجتماعى خویش را در میان «توده»ها مى‏یابد و توده‏ها نیز مهم‏ترین عامل تداوم این هیئت در طول تاریخ به شمار مى‏روند. نسبت هویتى دینى آیینى، با هویت دینىِ آرمانى، نسبتى دوگانه است: از سویى آنان دین را در کمال سادگى در مى‏یابند، از این رو با ماهیت توده‏اى دین ارتباطى آشنا دارند، از سوى دیگر با افزودن خلقیات خویش بر دین آن را عوض مى‏کنند و پیچیده و ناخالص مى‏کنند. زنگار زمان بر دین آیینى بیش از هر نوع دیگر دین پیرایه مى‏بندد. دین آیینى به آسانى در معرض برافتادن است، چرا که این نوع دین معمولاً از آن پیران سر به زیر است و چون مستند به  دلیل و یقین نیست به سهولت مقهور رقیبان مى‏شود».[2]

نمودهاى عینى چنین وضعى در جامعه‏ى التقاطى چون ایران، رقابت رادیو تلویزیون در برنامه‏هاى وعظ و خطابه و مداحى با مساجد است. اکنون شاهدیم که تلویزیون با عرضه‏ى مطلوب‏تر این محصولات به «توده»، مساجد را خالى نموده‏اند. در این زمینه روحانیت و متولیان مساجد هم با کم‏کارى و اغفال از تغییرات محیطى و حتى مشغول شدن به امورات حکومتى و اجرایى، قصورى نه چندان در خور اغماض داشته‏اند و با این اهمال خویش به بدعتى بسیار بزرگ رضا دادند و آن تنزل معناى دین و دین دارى در جامعه به اداى صِرف مناسک و آیین‏هاى عبادى چون عزادارى و مداحى و غیره است که البته این شکل از اداى مناسک حتى با اصل و فلسفه مناسبت‏هاى اجراى این آیین‏ها در تضاد و تناقض است. به عبارت دیگر در وضع کنونى جامعه، شواهد بسیار جدى وجود دارد که هویت دینى جامعه نه فقط از هویت ایمانى تنزل یافته بل حتى پایین‏تر از هویت اعتقادى، به هویت آیینى اکتفا شده است.

در آسیب‏شناسى این نوع دیندارى کافى است هر فردى با اندک وجدان بیدار و عقل سلیم (حتى غیر مسلمان) از خود بپرسد آیا امام حسین علیه‏السلام بدین علت حماسه عظیم عاشورا را خلق کرد که اکنون فقط در دهه‏ى عاشورا براى یادبودش این‏گونه مراسم برپا دارند و حتى لحظه‏اى هم از اهداف و نیات امام حسین از اقدام به چنان قیامى سخنى به میان نیاید؟ به راستى اکنون عملاً امام حسین در جامعه‏ى اسلامى نقشى چون مسیح را یافته است که کشته شد تا گناهان عزادارانش را به دوش بکشد و آنان را از عذاب برهاند!! در این مورد، دردناکتر آن است که نقش مساجد را در ترویج فرهنگ اصیل عاشورا در قبل از انقلاب و دوران دفاع مقدس به یاد بیاوریم و آن وضع را با انحطاط کنونى مقایسه کنیم.

استاد مرتضى مطهرى با دید بسیار تیزبین و نقاد خویش در نخستین ماه‏هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى در یکى از سخنرانى‏هاى خود مى‏گوید: «نگاهى به وضع مسجد نشان مى‏دهد که بعد از انقلاب، اغلب مساجد خلوت شده است. علت اولیه این امر این است که تا قبل از پیروزى انقلاب، مساجد به بهترین نحو، نقش انقلابى خود را انجام مى‏دادند و در آنها همان مسائلى مطرح شد که مردم خواستار بودند. اما بعد از پیروزى، مساجد خود را با این تغییر هماهنگ نکردند. اکنون ضرورت احیاى مسجد بیش از هر زمان دیگرى احساس مى‏شود. البته لازم است در کنار مساجد، رادیو و تلویزیون هم برنامه‏هاى مذهبى داشته باشند. احزاب اسلامى و کانون‏هاى تعلیمات سیاسى و مذهبى هم باید تشکیل شود. مردم از طریق این کانون‏ها مى‏باید تعلیمات و آموزش‏هاى سیاسى ببینند؛ اما اگر همه این نهادها جاى مسجد را بگیرند، آن وقت فاجعه پدید مى‏آید. راه جلوگیرى از این فاجعه تعطیلى این نهادها نیست. بل مساجد هستند که باید در وضع خود تجدید نظر کنند». (مسجد و نقش آن در رفتار دینى مردم) عجیب‏تر این است که این‏گونه رفتارهاى متباین با سنت اصیل اسلامى از سوى نهادها و ارگان‏هاى داعیه‏دار دفاع از سنت و ارزش‏ها ترویج مى‏گردد و یا حداقل به دیده‏ى اغماض نگریسته مى‏شود؛ در حالى که همین نهادها و جمعیت‏ها در مقابل جرقه‏هاى فکرى و اندیشه‏اى نقاد، با قدرت تمام مقابله مى‏کنند و این حرکت‏هاى فکرى را بر نمى‏تابند و با اعمال قدرت سرکوبگرانه (و نه مقابله به مثل از راه خردورزى و دفاع عقلانى) با این تلاش‏ها برخورد مى‏نمایند.

 

ج) هویت دینى ایمانى

«هویت دینى ایمانى اما بیش از هر چیز با «فردیت» انسان‏ها تناسب دارد و محصور در زمان و مکان خاصى نیست. این نوع هویت در هر زمان امکان بروز مى‏یابد و در عین حال کمترین اثر را از زمان مى‏یابد، چرا که عوامل مقوم خود را از خارج دین نمى‏جوید. دانش، قدرت، عرف و آیین، هیچ یک یگانه عامل موجده‏ى هویت دینى ایمانى نیست. هر چند ایمان با هر یک از آنها نسبت‏هایى دارد، اما بسته و بنده آنها نیست. دخول دینداران و دین باوران به حوزه‏ى ایمان از مصدر جامعه (مانند دین آیینى) یا دولت (مانند دین اعتقادى، در مرحله ثانویه) نیست، بل هر فرد منفردا وارد عرصه‏ى دین مى‏شود و پرسشگرانه از کفر مى‏آغازد و احیانا به ایمان مى‏رسد و از این لحاظ تا حدودى شبیه هویت دینى اعتقادى در مرحله‏ى اولیه (تأسیس اعتقاد) است. اما برخلاف هویت دینى اعتقادى، توافق دینداران در هویت دینى ایمانى با دین، توافقى اجمالى است نه تفصیلى. این توافق، توافق بر سر مبدأ و معاد است و نه الزاما بر سر مسیر و طریق، چنانکه هویت اعتقادى ترسیم مى‏کند.

هویت دینى ایمانى چون به میل ـ و نه اکراه ـ زاده مى‏شود و چون از فرد به جامعه حرکت مى‏کند، نه از جامعه یا دولت به فرد، سیرى صددرصد طبیعى دارد. در جامعه‏اى که چنین هویتى زاده شود هیچ نیازى به ممیزى دولت بر عوامل ضد مذهب نیست. متضادترین رسانه‏ها با دین در ظل جامعه دینى ایمانى و در ظلّ حکمت دینى ایمانى اجازه‏ى حیات دارند و حتى به ادامه‏ى حیات تشویق مى‏شوند، چرا که بر فربهى و فرهمندى دین مى‏افزایند؛ آن را به باز تولید وا مى‏دارند و نوآمد و نوروزگار مى‏سازند. بنابراین، به طور طبیعى، «ایدئولوژى دینى» نیز از تبدیل به صور ارتجاعى ایدئولوژى (= هویت دینى اعتقادى) در امان خواهد ماند، چرا که در تمام دوران حاکمیت خود از رقابتى برابر حمایت مى‏کند؛ و از بر باد رفتن ایمان مردم و قدرت خود در هراس نیست؛ چون مى‏پندارد که اگر ایمانى برباد رفتنى است دیر یا زود برباد خواهد رفت و اگر ایمان سست بنیاد مذکور چنان گذرا باشد، قدرت مسبوق بدان نیز دو چندان گذرا خواهد بود. چنین هویتى در حقیقت برخاسته از معرفتى است که فهم را با نسبیت محک مى‏زند و معتقد است که نمى‏توان هیچ عقیده‏ى باطلى را از گزند حق در امان داشت. بنابراین شاید بتوان گفت هویت دینى ایمانى دیرپاترین و پویاترین نوع هویت دینى است».[3]

ضرورت چنین رویکردى به مساجد و در کل مسئله دین و دیانت در جامعه‏ى امروزى، بیش از هر چیزى در ماهیت «جهان امروز» نهفته است. عصر امروز مشخصه‏هاى بارزى چون عصر پایان ایدئولوژى‏ها، چالش‏هاى معرفت شناختى، گسترش ارتباطات (که دنیا را به دهکده‏اى تبدیل کرده است) و رقابت برابر و نابرابر فرهنگ‏ها در سطح جهانى، دارد.

بشر امروز هم‏اکنون وسعت دیدى به پهناى همه دنیا و تاریخ یافته است و به مدد ارتباطات جهانى، گزینه‏هاى بسیار متنوعى را نه فقط در اقتصاد که در پى آن در همه ابعاد دیگر زندگى اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و غیره امروزى یافته است به گونه‏اى که گاهى آدمى دچار سر درگمى در انتخاب مقصود خویش مى‏گردد... هر متاعى براى عرضه، و هیچ قدرتى براى تحمیل ندارد، بل باید با رقابت با دیگر عرضه کنندگان، انسان آزاد امروزى را قانع کند. در این فضا حتى «توسعه» (= چالش بنیادین جوامعى چون ایران) نیز «به مثابه آزادى» معنا مى‏گردد و راه توسعه از مسیر آزادى مى‏گذرد. به عبارتى دیگر «توسعه عصاره امکان‏هاى آزادى است».[4]

پویایى نهفته در چنین رویکردى به دین و توسعه مى‏تواند براى هر جامعه توسعه نیافته، چون ایران، مدلى بومى از توسعه را به ارمغان آورد. بنابراین ما نیز مدل مطلوب کارکرد (رسالت) مساجد را نیز با توجه به این رویکرد دینى مطرح خواهیم کرد.



[1]  .  قوچانى: 180 ، 1379 ش .

[2]  .  قوچانى: 182 ، 1379 ش .

[3]  .  قوچانى: 183 ، 1379 ش .

[4]  .  سن: 331 ، 1381 ش .