رابطه خانواده با مسجد، از چند جهت شایان بحث و بررسى است. اما در این جا تنها به بررسى رابطه کمى و کیفى مىپردازیم.
1 .رابطه کمى
1 . 1) رابطه موقت و محدود: بدینگونه که انسان به وقت نیاز و یا در ایام خاص مانند ماه مبارک رمضان به مسجد روى مىآورد و پس از رفع نیاز و یا پایان ایام خاص، رابطه خود را با مسجد کم و یا حتى ترک مىکند.
این رابطه خالى از فایده و ارزش نیست، ولیکن مورد توصیه و سفارش الهى نیست و حتى مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفته است زیرا به این معناست که انسان هرگاه به مصیبت و گرفتارى مبتلا شود، به خدا رو آورد و هنگامى که گرفتارىاش برطرف گردد، بار دیگر خدا را فراموش مىکند. از این رفتار و کردار نکوهیده در چند جاى قرآن، از جمله در این آیه شریفه انتقاد شده است: « فاذا رکبوا فى الفلک دعواللّه مخلصین له الدین، فلما نجیهم الى البر اذا هم یشرکون».[1] «هرگاه سوار کشتى شوند، خدا را از روى اخلاص و پاکى مىخوانند و همین که به خشکى رسند[و از کشتى پیاده گردند ]شرک مىورزند!».
بىتردید هر کس به چنین روش و شیوهاى در استفاده و بهرهمندى از مسجد، روى آورد مورد نکوهش و سرزنش الهى قرار مىگیرد و بدین جهت باید در حد امکان از آن پرهیز کرد.
2 . 1) رابطه دایم و غیرمحدود: رابطه نیک و پسندیده خانوادهها با مساجد، آن است که حد و حصارى نداشته و دایم و همیشگى باشد و در حقیقت، مسجد خانهاى دیگر براى آنان باشد.
در قرآن کریم آمده است: «واقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلصین له الدین».[2] «توجه شما در هر مسجدى به او باشد و او را بخوانید، در حالى که دین (خود) را براى او خالص مىگردانید».
این توصیه الهى بیانگر این معناست که انسان همیشه باید به خدا توجه داشته باشد و از روى اخلاص و نیت پاک، او را بخواند و براى این امر در عبادتگاه و به ویژه در مسجد، تأکید بیشترى شده است و این امر نشان دهنده لزوم حضور شایسته و بایسته مسلمانان در مساجد است.
پیامبر اکرم نیز در روایتى فرمود: «من کان القرآن دربته و المسجد بیته، بَنى اللّه تعالى له بیتا فى الجنة و درجة دون الدرجة الوسطى».[3] «هر کس که قرآن همدم او و مسجد خانه وى باشد، خداوند متعال خانهاى در بهشت براى او بنا و درجهاى پایینتر از درجه وسطى به وى عطا مىکند».
2 . رابطه کیفى
1 . 2) رابطه فیزیکى و ظاهرى: گاهى اوقات، انسان به مسجد مىرود و حضور فیزیکى و جسمى در آن پیدا مىکند، ولى روحش در قید و بند چیزهاى دیگر است و فکر و خیال او در عرصههاى دیگر و خارج از حوزه معنویت و عبادت قرار گرفته است. چنین انسانى، رابطه بىحاصل و بىارزش با مسجد برقرار کرده و از کسب ثواب و ارزشهاى معنوى و روحى محروم مانده است. محرومتر از او کسى است که در مسجد به کارهاى غیرعبادى و حتى گناه آلود بپردازد.
پیامبر خدا در حدیثى فرمود: «الجلوس فى المسجد لانتظار الصلاة، عباده مالم یحدث». قیل: یا رسول اللّه و ما یحدث؟ قال صلىاللهعلیهوآله: «الاغتیاب».[4] «نشستن در مسجد به انتظار نماز، عبادت است مادامى که حدثى از او سر نزند». پرسیده شد: اى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به چه چیزى محدث مىشود؟ فرمود: «به غیبت کردن».
آرى، غیبت از دیگران و سخن گفتن از کسى که در جمع آنان نیست و پرداختن به شایعات و پر و بال دادن به آنها و یا فرو رفتن در امور دنیوى و فارغ شدن از عبادت و پرستش الهى، منافات با روح عبادت و طاعت الهى دارد و انسان را به مقصود و مقصد نمىرساند.
در روایات اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام آمده است: «یأتى فى آخرالزمان اناس یأتون المساجد، فیقعدون فیها حلقا، ذکرهم الدنیا و حب الدنیا، لاتجالسوهم، فلیس للّه فیهم حاجه».[5] «در روزگار آخرالزمان، مردمى وارد مسجد مىشوند و حلقهاى براى خویش تشکیل مىدهند و درباره دنیا و دوستى (مظاهر) دنیا به گفتوگو مىپردازند (و از عبادت و نیایش غافل مىمانند)، با چنین کسانى همنشینى نکنید. زیرا خدا را (رغبت) و حاجتى به آنان نیست».
2 . 2) رابطه معنوى و باطنى: رابطه خانواده با مسجد باید مفید و ثمر بخش باشد و این رابطه، در صورتى برقرار مىگردد که انسان با همه وجود خود در مسجد حضور پیدا کند و روح و روان خویش را با عطر معنویت و عبادت مسجد، معطر گرداند و علاوه بر حضور فیزیکى و جسمى، حضور معنوى و باطنى داشته باشد و اندیشه و توجهات او تنها به خدا و خداشناسى و خداستایى مشغول باشد و خود را از هر فکر و خیال دنیوى برهاند.
امام زینالعابدین علیهالسلام درباره حضور معنوى در مسجد فرمود: «والمساجد بیوت اللّه، فمن سعى الیها فقد سعى الى اللّه و قصد الیه والمصلى مادام فى صلاته فهو واقف بین یدى اللّه عزّوجلّ».[6] «مساجد، خانههاى خداست. پس هرکسى که به سوى آنها بشتابد، به سوى خدا شتافته و او را قصد کرده است و شخص نمازگزار، مادامى که در حال نماز است، در نزد پروردگار متعال قرار گرفته است».
مىتوان از این حدیث شریف، چنین به دست آورد: انسانى که در مسجد، در حال نماز است و همه توجهات او تنها به سوى خداست و او را از روى اخلاص و ایمان، عبادت و پرستش مىکند، چنین کسى توفیق لقاى الهى یافته و به مقام بس والا و بزرگى نایل شده است.
[3] . الجعفریات، محمد بن محمد بن اشعث: ص 31 ؛ مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 357 .
[4] . الکافى، شیخ کلینى: ج 2 ، ص 357 .
[5] . تنبیه الخواطر، ورام بن ابىفراس: ج 1 ، ص 69 .
[6] . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق: ج 1 ، ص 199 .