اگر مساجد به عنوان کانون هسته بسیجگر انقلاب اسلامى در تحقق انقلاب نقش محورى داشت، باید در تداوم و بقاى انقلاب نیز با در نظر گرفتن متغیرهاى جدید جامعه، کارکرد خود را بروز دهد.
نگارنده در این پژوهش ضمن بیان مؤلفههاى هسته بسیجگر انقلاب اسلامى و نقش مسجد در تأسیس این هسته هدایت و سازماندهى، انقلاب اسلامى، بر لزوم تلاش مضاعف از سوى مساجد و متولیان آن در حوزه نرمافزار براى تعمیق ایمان دینى و اعتقاد عملى مردم به مکتب اسلامى که امام پرچمدار آن بود، تأکید نموده است تا با این رویکرد شالوده تمدن اسلامى بر محوریت مسجد شکل گیرد.
سؤالات اساسى
1) نقش مسجد در تأسیس هسته بسیجگر انقلاب اسلامى چه بود؟
2) کارکردهاى مسجد در حدوث انقلاب اسلامى معطوف به چه امورى بود؟
3) در تداوم انقلاب اسلامى مساجد با چه رویکردى قادرند در تعمیق، بسط و گسترش ایده پایدارى حکومت دینى و قوام و دوام انقلاب اسلامى با عنایت به متغیرهاى جدید جامعه ملى و جهانى بکوشند؟
فرضیه
مسجد، اکنون نیز کانون تأسیس هسته بسیجگر انقلاب اسلامى مىباشد، به دلیل اینکه علت محدثه انقلاب همان علت مبقیه انقلاب مىباشد، بنابراین راز ماندگارى و تداوم انقلاب اسلامى در گرو بالندگى و کارآمدى ماهیت هسته بسیجگر انقلاب متناسب با شرایط متحول جامعه مىباشد.
تعریف مفاهیم و واژهها
1 ـ بسیج (Mobilization): منظور از بسیج، توانایى بالفعل رهبر یا رهبران در جلب حمایت و پشتیبانى بخشهاى گستردهاى از مردم در جریان یک جنبش اجتماعى و یا انقلاب مىباشد. این تودههاى مردم، گم شده خود را در رهبر و آرمان و اندیشه او مىجویند و رهبر نیز نشان مىدهد که تنها برآورنده خواستهها نیازهاى معنوى و مادى آنهاست.
2 ـ انقلاب عبارت است از: بسیج شدن و در حالت بسیج ماندن؛ بنابراین هنگامى که نظام سیاسى قادر به حفظ حالت بسیج مردم نباشد، انقلاب پایانیافته تلقى مىگردد.
مباحث نظرى بسیج سیاسى مردم
تحلیل هسته بسیجگر در انقلاب اسلامى ایران براساس دیدگاه چارلزتیلى صورت مىگیرد. تیلى از جامعهشناسان معروف انقلاب در تئورى خود، مسئله هسته بسیجگر انقلاب را مطرح کرد. بهنظر او هرگاه یک گروه بکوشد تا کنترل خود را بر منابع افزایش دهد، در حال بسیج به سر مىبرد و هرگاه کنترل یک گروه بر منابع مزبور کاهش یابد، آن گروه در حالت ضد بسیج[1] قرار مىگیرد.
به گفته تیلى عوامل تعیینکننده توانایى بسیج گروهها و جماعتهاى مختلف عبارتست از:
1 ـ امکانات موجود گروه؛
2 ـ مساعدت محیط؛
3 ـ تشکیلات سازمانى گروه.
تیلى گروهها را از لحاظ توانایى بسیج به دو نوع تقسیم مىکند:
نخست: گروههاى جماعتى[2] که ویژگى محلى دارند، تشکیلات آنها محدودو موضعى است و همه اعضاى آنها داراى قدرتى کم و بیش یکسان مىباشند. در ضمن وفادارىهاى درونى این گروهها زیاد، اما قدرت بسیج آنها کم است.
دوم: گروههاى سازمانیافته انجمنى[3] که داراى تشکیلات وسیع و پیچیدهاى مىباشندو هر چند وفادارىهاى درونى آنها از نوع اول کمتر مىباشد، اما توانایى سازماندهى و بسیج بالایى دارند.
تیلى در مورد بسیج تودههاى مردم به دو عامل تسهیلکننده اشاره مىکند:
نخست: نارضایتى تودهها که از ناتوانى رژیم حاکم در پاسخگویى به انتظارات آنها ناشى مىشود و یا از فشارهاى ناگهانى که رژیم در شرایط بحرانى (نظیر جنگ و بحران اقتصادى و...) بر تودهها وارد مىکند، سرچشمه مىگیرد.
دوم: وجود برخى روابط و همبستگىهاى جماعتى در میان توده مردم. این همبستگىها، کنش جمعى را در میان تودهها امکانپذیر مىکند. به نظر تیلى، صرف نارضایتى در میان توده مردم براى کشیدهشدن آنها به انقلاب کافى نیست، بلکه این نارضایتىها فقط زمینههاى استقبال این تودهها را از گروههاى معارضه جو و انقلابى فراهم مىکند و در چنین شرایطى وجود همبستگىهاى جماعتى نقش مهمى در تسهیل بسیج انقلاب تودهها و توسعه گروههاى انقلاب دارد.
جرالد گرین، انقلاب اسلامى ایران را براساس مفهوم ضد بسیج[4] بررسى کرده است.طبق تعریف گرین، ضد بسیج عبارت است از: «بسیج عمومى علیه نظام سیاسى حاکم از سوى گروهى که در مقابل برگزیدگان حاکم صفآرائى کردهاند.» گرین شرایط ضد بسیج را به شرح زیر بیان مىکند:
1 ـ تضعیف اراده و توانایىهاى دولت؛
2 ـ سادهسازى سیاست؛
3 ـ قطببندى تودهها؛
4 ـ سیاسى شدن بخشهایى از جامعه که به طور سنتى غیرسیاسى بودهاند؛
5 ـ رویدادهاى بحرانزا؛
6 ـ واکنش خشونتآمیز از سوى رژیم.[5]
چگونگى شکلگیرى بسیج مردم در انقلاب اسلامى
با استفاده از تئورىهاى فوق مىتوان دلایل شکلگیرى بسیج انقلابى مردم در انقلاب اسلامى ایران را مورد ارزیابى قرار داد. در تجزیه و تحلیل «بسیج انقلابى» در انقلاب اسلامى ایران باید عوامل زیر را مؤثر دانست:
1 ـ وجود نیروهاى متشکل اجتماعى، خصوصا نیروهاى مذهبى که از حضور در عرصه رسمى سیاست محروم بودند و این محرومیت سیاسى در حالى رخ مىداد که جامعه ایران جامعهاى به شدت در حال تغییر بود.
نیروهاى مذهبى مردم محروم از حضور در عرصه سیاست و ناراضى از وضعیت فرهنگى سیاسى جامعه، پیرامون شخصیتى حلقه زدند که بنیان مشروعیت حکومت پهلوى را به چالش کشیده و مردود اعلام کرده بود.
مهمترین نقطه قوت مبارزات روحانیت علیه رژیم پهلوى به عنوان یک نیروى متشکل، تبعیت کامل آن از امام بود. هرچند رهبرى انقلاب به لحاظ ظاهر فاقد یک حزب و تشکیلات منسجم بود، اما تبعیت از امام و قرار داشتن برخى از طرفداران امام در رده فضلا و مدرسین حوزهها، موجب گردید در عمل و در سطح کشور، شبکهاى از طرفداران امام، همچون سازمانى نیرومند و متشکل قادر شدند گردونه انقلاب را به حرکت درآورند.
2 ـ نفوذ مذهب شیعه در میان اقشار متوسط شهرى و خصوصا ظهور مذهب شیعه به عنوان یک ایدئولوژى و تئورى انقلابى در میان اقشار تحصیلکرده مذهبى.
3 ـ انسداد سیاسى یا فقدان چرخش نخبگان و مناصب در ساختار حکومت پهلوى. نکتهاى که حائز اهمیت مىباشد این است که همزمان با شکلگیرى ایدئولوژى انقلابى در جامعه، براساس فرایند نوسازى اجتماعى تعداد زیادى تحصیلکرده که توان ورود به لایههاى تصمیمگیرى نظام و حوزه سیاست رسمى و قانونى را، به دلیل فرمایشى بودن مجلس، احزاب و دولت نداشتند، پاسخ تمام مطالبات و اعتراضات خود را در ایدئولوژى اسلامى جستجو مىکردند؛ بدین ترتیب، دین چارچوب و عاملى شد که نهتنها قشر تحصیلکرده انقلابى را به شبکه وسیع مردمى وصل نمود، بلکه رهبرى بسیجگر انقلاب نیز توانست با بهرهگیرى درست از منابع دینى و ظرفیتهاى انقلابى، جاذبه فراوانى براى همگان اعم از روشنفکران و تودهها پیدا کند و سازمانى به نام شبکه مذهبى و امکانات دینى با محوریت مساجد که به دلیل قداست آن و تلقى شدنش به عنوان خانه خدا، نه تنها به عنوان پناهگاه و مرکز تشکیل دینى، مذهبى و حقانیت سیاسى بلکه به عنوان مکان مناسب به منظور تربیت نیروى انقلابى، مؤمن و وظیفهشناس، شکل گیرد.
بر همین اساس یک نهضت نسبتا وسیع خودجوش در تهران و در غالب شهرستانها در میان مبارزین و جوانان مسلمان براى تأسیس انجمنها و هیأتها و مؤسسات اسلامى با برنامههاى امدادى، فرهنگى، تبلیغاتى، بهداشتى و حتى تولیدى و تجارى راهاندازى شد و شرکتها و بنگاههاى نشریاتى فعال به وجود آمد، درمانگاهها و بیمارستانهاى خیریه به سبک اجتماعى تأسیس شد، صندوقهاى قرضالحسنه بازگشایى شدند. انجمنها و مجامع دینى از هر طرف سر درآورد که هدف و برنامه همه آنها در حول محورهاى خدمت، تربیت، وحدت، تشکل و آمادگى براى رسیدن به آزادى، استقلال و حکومت اسلامى دور مىزد.
انتقال شهید مطهرى به تهران در سال 1335 و پیوستن به فعالیتهاى جوانان و دانشگاهیان، تفسیر قرآن و منبر مرحوم طالقانى در مسجد هدایت، تلاشهاى عالمانه دکتر مفتح در مسجد قبا، نقش بزرگى در این راستا ایفا نمود به صورتى که روحانیت جوان نیز آهسته آهسته، تمایل و تحرک بیشترى از خود نشان داد.
مسجد؛ پایگاه اطلاعرسانى و سازماندهى
در دهه چهل و پنجاه که به دلیل سلطه نظام سیاسى پهلوى بر وسائل ارتباط جمعى، نیروهاى انقلاب از حق هرگونه فعالیت فرهنگى، اجتماعى و سیاسى محروم بودند، مساجد مناسبترین رسانه ارتباط جمعى به منظور آگاهى بخشى به مردم و نیز مهمترین پایگاه براى هدایت و سازماندهى نیروى انقلاب به شمار مىرفت. از این رو براى تبیین نقش مسجد در دوران انقلاب اسلامى مىتوان به دو سر فصل مهم اشاره نمود: مسجد به عنوان پایگاه فرهنگى و رسانهاى مسجد به عنوان کانون هدایت و سازماندهى.
درخصوص نقش مسجد به عنوان پایگاه فرهنگى و رسانهاى، باید بر این نکته توجه نمود که در دوران حکومت پهلوى، عموم مردم از طبقات مختلف اجتماعى، نابسامانىهاى فرهنگى اقتصادى و سیاسى را مشاهده کرده و متناسب با میزان درک و دریافت خود به تجلیل پدیدههاى اجتماعى مىپرداختند.
مسجد به سبب مسائل معنوى خویش پایگاهى چندمنظوره بود که در آن همه اقشار جامعه، یا تمامى باورها و عقاید خویش همه روزه به دور هم جمع مىشدند و به تمامى امور مربوط به جامعه خود رسیدگى و مشارکت مىنمودند و در واقع، مسجد، مرکز ارتباط جماعت اسلامى و بدنه مادى ملموس آن تلقى مىشود به صورتى که جماعت اسلامى کامل نمىشود مگر با داشتن مسجدى که اعضاى آن را به همدیگر مرتبط مىسازد.
در حقیقت مسجد، اصلىترین مرکز ارتباطى و اطلاعاتى بود که امکان خبرگیرى از تمامى وقایع وجود داشت. زمانى که مؤذن اذان نابهنگام سر مىداد، همگان مىفهمیدند که حادثهاى مهم اتفاق افتاده است و خود را به مسجد مىرساندند تا از آن خبر مطلع گردند.
با تشدید مبارزات مردم علیه حکومت پهلوى، مسجد در این زمینه جایگاه ارزشمندترى پیدا نمود. حضور روحانیون و نخبگان دانشگاهى در اماکن مذهبى، حسینیهها و مساجد، مردم را به واقعیتهاى جامعه، فساد دربار و مظالم دستگاه حکومت و سیاستهاى ضددینى نظام پهلوى آشنا مىکرد. بنابراین مسجد ضمن گستتن پیوندهاى مردم با نظام سلطنت، به عنوان جایگاهى به منظور ترسیم مؤلفههاى حکومت مطلوب، نقش بسیار مهمى پیدا نموده و مردم از طریق مساجد، به خویشتن بازگشته و پرچمدار هویت دینى و اسلامى مبتنى بر ارزشهاى الهى شدند.
درخصوص نقشه هدایتى و سازماندهى مساجد نیز باید به این مهم اشاره نمود که مسجد در سازماندهى مردم به منظور تغییر وضعیت موجود و نیل به شرایط مطلوب نقشى بسزا داشت.
مسجد به عنوان مرکز تصمیمگیرى سیاسى از زمان پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مطرح شد. در تاریخ مردم ایران نیز مسجد به عنوان پایگاه سیاسى علما و مردم بر علیه ظالمان و حاکمیت جور بوده است. بسیارى از تصمیمگیرىهایى که موجب براندازى حکومتها و نظامهاى سلطه گردید، در مسجد صورت مىگرفت، چرا که در باور و فرهنگ مردم ما، مسجد مکانى مقدس است و علما نیز افرادى والا و داراى درجات معنوى مىباشند. لذا سخنان و مواضعشان صحیح و بر حق قلمداد مىشود و نیز مسجد مهمترین پناهگاه مظلومان از دست جابران و محلى براى تحصن و اعلام خشم و کینه نسبت به حکام بوده است و این باور مردمى، هماره حاکمان جور را از حمله مستقیم به مساجد بازمىداشت.
مساجد پایگاه خودآگاهى و حرکت جمعى و اعتراضات مردمى نیز بود. افراد و خانوادههایى که در راستاى آرمانهاى دینى خود، به مبارزه پرداخته و به زندان افتاده بودند، مورد حمایت مساجد قرار مىگرفتند.
توانایى چشمگیر روحانیت در بسیج مردم در مساجد، تکایا و حسینیهها را مىتوان یکى از ویژگىهاى زندگى سیاسى در انقلاب اسلامى ایران به شمار آورد. این توانایى در مرحله نخست، حاصل کاربست یک ایدئولوژى احیاگرانه اسلامى بود، ایدئولوژیى که پاکسازى جامعه از نشانههاى فرهنگى و تمدن غربى و تلاش در راستاى ایجاد یک جامعه جدید و پرورش یک انسان نوین را وعده داده، مردم را به صحنه آورد و پشتیبانى، مبارزه و حتى فداکارىهاى این مردم همیشه در صحنه را ممکن ساخت. تفکرى که این جریانات را پدید آورد، معتقد بود که در رهبرى نسل جوان بیش از هر چیز باید دو کار انجام شود: یکى باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره بود. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامى بىمورد است.[6]
راز مقبولیت ایدئولوژى اسلامى در آن بود که مىکوشید به نزاعهاى روحى و روانى تودههاى جابجا شده در اثر دگرگونىهاى فرهنگى اجتماعى و اقتصادى شبه غربى پاسخ دهد.
به منظور شناسائى عناصر اصلى این ایدئولوژى و پیوند آن با نیازهاى روحى روانى تودههاى بسیج شده مىتوان به موارد ذیل اشاره نمود.
1) اسلامى کردن جامعه: تودههاى مردم که قادر به مضمحل شدن در فرهنگ و شیوه جدید زندگى که صبغه غربى پیدا کرده بود، نبودند، به شکلگیرى جامعهاى پرداختند که ارزشها و قواعد حاکم بر آن با ارزشها و مطلوبهاى آنان انطباق داشت. تودهها، چاره رها شدن از این وضعیت نامطلوب و متوقف کردن روند دگرگونىهاى شبه غربى را حاکم شدن اصول اسلامى در همه بخشهاى جامعه مىدانستند. رواج مفاهیمى همانند اقتصاد اسلامى، بانکدارى اسلامى، جزاى اسلامى، مدیریت اسلامى، ناشى از تلاش براى ساختن جامعهاى مبتنى بر آموزههاى اسلامى و تقابل با نماد زندگى شبه غربى مىباشد.
تلاش بىوقفه استاد مطهرى در سالهاى دهه چهل و پنجاه صرف تدوین ایدئولوژى اسلامى به عنوان یک مکتب و یک دستگاه هماهنگ فکرى و آشکار کردن چهره واقعى اسلام و زدودن زنگارهاى بدعت و خرافهاى شد که در طول تاریخ بر چهره تابناک آن نشسته بود. در واقع شهید مطهرى به دنبال آن چیزى بود که در قیام 15 خرداد نیاز به آن احساس مىشد، یعنى یک ایدئولوژى مدون و یک مکتب جامع به زبان روز و پاسخگو به شبهات جدید که نهضت براساس آن به حرکت خود ادامه دهد و انقلابیون به انحراف کشیده نشوند و پس از پیروزى نیز داراى برنامه باشند.[7]
2) غربستیزى: ایدئولوژى انقلاب اسلامى، با تقلیدى و شبهغربى خواندن نوسازى و تغییرات اجتماعى به وجود آمده در جامعه، به نیازها و علایق مردمى که فرهنگ و تمدن غربى را عامل نابسامانىها و مشکلات عدیده فرهنگى و اجتماعى قلمداد مىکردند، پاسخ داد.
3) رهبرى: جابجایىهاى گسترده اجتماعى، موجبات بىثباتى اجتماعى، ناامنى، سرگشتگى، و احساس بىهویتى را فراهم کرد و در چنین وضعیت روحى و روانى، رهبرى آگاه و دلسوز با برخوردارى از جاذبه روحانى، تسلاى روحى ملت را به ارمغان آورد، زندگى آنان را از معنا و هدف پرساخت و مردم با یافتن حقانیت در سخن و کردار رهبر، اعتماد به نفس را در نقش جدید خود به عنوان پیرو پیدا کردند.[8]
ویژگىها، مولفهها و مختصات و امتیازات ایدئولوژى اسلامى در کانونهایى بهنام مساجد براى تودهها تبیین مىشد. شاگردان و وفاداران به امام چه در هیأت روحانى و چه در شکل دانشگاهى، از حضور انبوه تودههاى مردم در مساجد، استفاده لازم بهمنظور بسیج و آماده ساختن آنان براى تغییر حاکمیت را به عمل آوردند و با تکیه امام به نقش محورى مسجد به عنوان کانون انقلاب، سازماندهى انقلاب اسلامى را شکل دادند و به همین دلیل است که تدااسکاچیل از تئوریسینهاى مشهور انقلاب، معتقد است «که در ایران به نحوى بىنظیر و یگانه، انقلاب ساخته شد، اما نه توسط احزاب انقلابى مدرن موجود در صحنه سیاسى.
در خاتمه باید متذکر شد که براى ادامه حیات جامعه و استقلال کشور و روند تحولات آینده آن نیز هیچ راهى جز انسجام همگانى و برخوردارى از هویت ملى و تمایل گروه مرجع و نخبگان به درون نیست و این هر سه تنها با محوریت مسجد به عنوان رفیعترین قله هویتیابى، خودباورى و انسجام امکانپذیر است.
اکنون باید به این پرسش پرداخت که نسل جوانى که اکثریت جمعیت ایرانى را تشکیل مىدهد چرا از مسجد دور افتاده و شکافى بین خود و پایگاههاى دینى حس مىکند؟ چرا متولیان امروز، مدیریت مساجد و سایر ارگانهاى برنامهریز نتوانستند در جذب جوانان به سوى مساجد موفق گردند؟ آیا وقت آن نرسیده که با تعمق بیشترى به این نسل توجه کرده و با انگیزهها و برنامهریزى صحیح و دقیق و نیازسنجى مطلوب آنها را به سوى مساجد هدایت و راهبرى کنیم؟ آیا وقت آن نرسیده که مساجد به جایگاه واقعى خود صعود کند و پناهگاه هر قشر و فردى و تأمینکننده هر گونه نیاز جوانان باشند؟
[3]2 . Association groups
[4]3 . Counter mobilization
[5]1 . J. Green . "Revolution in Iran": The Politics of counter Mobilization (New York: Papereyer 1982)PP.126_136.
[6] . مرتضى مطهرى، دهگفتار، تهران، موسسه صدرا، 1361: ص 191 .
[7] . سیرى در زندگانى استاد مطهرى: ص 82 .
[8] . مونتى پالمر و دیگران، نگرش جدید به علم سیاست، ترجمه منوچهر شجاعى (تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بینالملى، 1367): ص 153 .