دورهاى که با عنوان رونق مسجد از آن یاد مىشود، از دورههاى درخشانى است که رابطهى متقابل مذکور، در آن به شایستگى در خور تشخیص است. در این دوره با اشاعهى بینش سیاسى و اجتماعى در میان روحانیون و گردانندگان مساجد و ورود آنها به بعضى از فعالیتهاى سیاسى و فرهنگى، افراد جدیدى که عمدتا از طبقهى جوان بودند، به سوى مسجد جذب و از فضاى معنوى مسجد، متأثر شدند. از سوى دیگر باورهاى عمیق مذهبى و انگیزههاى پاک معنوى که در آن زمان روندى رو به رشد داشت، پشتوانهاى بزرگ براى شکلگیرى حرکتى عظیم و انقلابى بود.
1 ـ کارکرد معنوى
برگزارى نماز جماعت، جلسات وعظ و غیره. ایفاى کارکرد معنوى مسجد، ضمن این که جریانى مستقل و پایدار به شمار مىآید، با سایر تحولات و کارکردهاى مسجد در ارتباط متقابل بوده است. به این معنا که از یک سو، تقویت انگیزههاى معنوى، پشتوانه و ذخیرهى عظیمى براى پیشبرد نهضتها و انقلابها در مواقع مقتضى بوده است[1] و از سوى دیگر، همگام با افزایش فعالیتهاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى مسجد، کارکرد معنوى آن نیز تقویت مىشده است.
2 ـ کارکرد سیاسى
به علت نفوذ گستردهى اسلام در جامعهى ما، بسیارى از حرکتىهاى سیاسى و اجتماعى در طول تاریخ، از طریق تشکلهاى غیررسمى در مساجد و سایر محافل مذهبى صورت مىگرفته است. مساجد در دورههاى گوناگون همواره پایگاههاى مطلوبى جهت انواع فعالیتهاى سیاسى محسوب مىشدهاند. در دوره رونق، کارکرد و فعالیت سیاسى مساجد، در نقطه اوج خود قرار داشت.
در دورهى پس از پیروزى انقلاب، مساجد پایگاه سیاسى و سنگر مبارزه بودند. در مراحل مقدماتى یعنى تا قبل از 1365 ش فعالیتهاى سیاسى در مساجد غالبا بهشکل غیرعلنى و مخفیانه صورت مىگرفت.
پس از پیروزى انقلاب، فعالیتهاى سیاسى در مساجد، به دو شکل عمده صورت مىگرفت: نخست، دعوت از شخصیتهاى مبارز و سابقهدار سیاسى براى سخنرانى و برگزارى جلسات بحث و مناظره، و دیگرى، فعالیتهاى سیاسى و احیانا نظامى برضدّ گروهکها و دشمنان انقلاب، مساجد در بسیارى از مواقع پایگاه حزبى غیررسمى و طبیعى در مقابل سایر حزبهاى و دستهها بودند. در دورهى جنگ هشت ساله نیز، مساجد با اعزام نیروهاى بسیجى و تهیهى نیازمندىهاى جبههها مهمترین پایگاه پشتیبانى جنگ محسوب مىشدند.
برپایى جلسات سخنرانى و بحث و مناظره دربارهى مسائل انقلاب نیز، عده زیادى از مردم را به سوى مساجد جذب مىکرد. اغلب جوانان با شرکت در اینگونه مجامع، هم وفادارى و پاىبندى خود را به انقلاب نشان مىدادند و هم از آخرین اطلاعات و تحلیلها درباره گذشته، حال و آینده انقلاب مطلع مىشدند.
3 ـ کارکرد فرهنگى
مراد از کارکرد فرهنگى، نقشى است که مساجد در جهت افزایش آگاهىها و بینشهاى مردم، در زمینههاى گوناگون مذهبى ایفا مىکنند. این کارکرد به دو شیوه اجرا مىشود:
نخست شیوهى سنتى که ضمن برنامههاى وعظ و خطابه و عزادارى، جلسات قرآن و نظایر آن معارف و احکام واخلاق اسلامى نیز تعلیم داده مىشود.
دوم: شیوهى جدید که ارتقاى بینشهاى مذهبى از طریق تشکیل کلاسهاى معارف و طرح سلسله مباحث منظم در بارهى موضوعات متنوع اسلامى، تشکیل گروههاى پژوهشى، تأسیس کتابخانه و نوارخانه، برگزارى مسابقات و نمایشگاههاى کتاب و جز آن صورت مىگیرد. در شیوهى دوم مخاطبان عمدتا از قشر جوان هستند و اجراى آن در مقایسه با شیوهى اول، مستلزم تلاشهاى بیشترى، هم از جانب مجریان و هم از جانب مخاطبان است و رواج شیوهى دوم، به دورهاى مربوط مىشود که از یک سو عدهاى چشمگیرى از جوانان متعلق به خانوادههاى مذهبى وارد دبیرستانها و دانشگاهها شدند و از سوى دیگر اشاعهى بینشهاى سیاسى و اجتماعى در محافل مذهبى، موجب شده بود که متفکران مذهبى حوزه و دانشگاه، اسلام را دینى زنده و حیات بخش معرفى کنند.
طبقهى تحصیل کردهى مسلمان در چنان شرایطى مىتوانست با سربلندى و افتخار، خود را وابسته و معتقد به اسلام معرفى کند و پیوسته در جست و جوى زوایاى کمتر شناخته شدهى این مکتب باشد. این طبقه در چنین فضایى، مساجد و کتابخانههاى آن را محیط مناسبى براى فعالیتهاى فرهنگى تشخیص داد. در این دوره علاقه و گرایش جوانان به مطالعه و پژوهش درباره مسائل عقیدتى، اخلاقى، تفسیر، سیره و تاریخ اسلام، مناظرات میان ادیان و مذاهب و مکاتب و به ویژه مسائل اقتصادى، سیاسى، حقوقى و اجتماعى از دیدگاه اسلام پیوسته رو به تزاید بود. این حرکت فرهنگى که حدودا از سالهاى آخر دههى چهل شمسى آغاز شد، در مساجدى که امامان جماعت آنها از چهرههاى برجستهى فرهنگى به شمار مىآمدند، نمایانتر بود این شور و اشتیاق در اوایل پیروزى انقلاب نیز به شکلى گسترده مشاهده مىشد.
4 ـ کارکرد اقتصادى و رفاهى
مساجد در کنار کارکردهاى معنوى، سیاسى و فرهنگى، متناسب با شرایط هر دوره و در حد توان خود، خدمات اقتصادى و رفاهى نیز داشتهاند. این خدمات هم به علت آن که وظیفهاى دینى و اخلاقى در جهت حل مشکلات مردم محسوب مىشد و هم از آن رو که وسیلهاى براى جذب بیشتر افراد از جمله جوانان و نوجوانان به مساجد به شمار مىآمدهاند، صورت مىگرفته است. بعضى از خدمات مذکور شکل دائمى و مستمر داشتهاند، مانند فعالیت صندوقهاى قرضالحسنه، تأسیس درمانگاههاى خیریه، تأسیس شرکتهاى تعاونى محلى یا اجراى برنامههاى تفریحى و ورزشى و تشکیل کلاسهاى هنرى براى جوانان، اما بعضى از این خدمات به سبب نیازهاى مقطعى به صورت موقت عرضه شدهاند.
در کنار خدمات و کارکردهاى رفاهى مذکور که گردانندگان مساجد آن را آگاهانه و برنامهریزى شده عرضه مىکردهاند، مساجد، کارکردهاى رفاهى دیگرى نیز داشتهاند که لزوما آگاهانه و برنامهریزى شده نبودهاند. چنین کارکردهایى را معمولا کارکردهاى پنهان مىنامند. مثلاً مساجد در ارضاى نیاز تعلّق (Relatedness need) یا نیاز به مورد علاقه و تأیید و احترام دیگران بودن، کارکرد نیکویى دارند. کسانى که در مساجد جمع مىشوند نوع خاص از گروه را تشکیل مىدهند که از جهت عقیده و مسلک و ارزشها و گرایشها با هم مشترکاند و میان آنها همبستگى وجود دارد، پس فردى که در مسجد حاضر مىشود خود را در میان جمعى مىبیند که «خودى» هستند؛ و رفتار و حرکاتشان حاکى از علاقه، تأیید و احترام آنان به ایشان است؛ به همین جهت، نوعى رضاى خاطر در خود احساس مىکند و از همین روست که گفته مىشود مساجد در ارضاى نیاز تعلق، نقشى مهم ایفا مىکنند.
«مالینوفسکى» اینگونه نیازها را که نتیجهى تلاشها، تجربه ها و آگاهىهاى فزاینده بشرى و توسعهى زندگى اجتماعى است، «نیازهاى ثانوى فرهنگى» مىنامد، که برخلاف محدودیت نیازهاى اولیه، این دسته از نیازها بسیار متعدد و متنوع و پیوسته در حال رشد هستند. یعنى دقیقا به موازات تحولات اجتماعى در عرصههاى علمى، فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و غیره اینگونه نیازها هم ایجاد مىشوند و توسعه مىیابند.
تبیین پدیدهها براساس نیازها باید تحت ضوابط و شرایطى ویژه صورت گیرد. باید توجه کرد که پدیدههاى مورد تبیین ممکن است از نوع رفتار و شیوه عمل یا از نوع سازمان و مؤسسه باشد، در هر دو مورد باید ببینیم که آن شیوه عمل یا آن سازمان، به چه نیازهایى پاسخ مىدهد، به عبارت دیگر، وجود چه نیازهایى در رواج آن شیوهى عمل یا در پیدایى و بقاى آن سازمان یا جایگاه مؤثر بوده است.
در این جا صراحتا مىتوان گفت که ما منکر این نیستیم که بعضى از پدیدههاى اجتماعى، نیازهاى خاصى را پاسخ مىدهند، بدون این که عاملان و افراد مشارکت کنند. نیاز مذکور را احساس مىکنند، بدون آنکه به گونهاى آگاهانه در ایجاد یا بقاى آن پدیده مشارکت داشته باشند بر عکس، معتقدیم که بسیارى از پدیدههاى اجتماعى کارکردهاى مفیدى دارند که نمىتوان کارکردها را به انگیزهى آگاهانهى مشارکتکنندگان نسبت داد.
[1] . در این حالت، کارکرد معنوى در خدمت کارکردهاى سیاسى و اجتماعى قرار مىگرفته است.