نمایش صفحات

در تبیین پدیده‏ى کاهش حضور مردم در مساجد، از یک سو با کارکردهاى مسجد به مثابه سازمانى اجتماعى مواجه‏ایم و از سوى دیگر با انسان‏هاى کنش‏گرى که با توجه به نیازهاى خود درباره‏ى حضور یا غیبت در مسجد تصمیم مى‏گیرند.

بر این مبنا کاهش حضور مردم در مسجد را به سه عامل کلى مى‏توان مربوط دانست:

1) مقطعى بودن بعضى از نیازهایى که مسجد در دوره‏ى رونق خود پاسخ‏گوى آن‏ها بوده است.

2) تغییر در تعادل نیازى یا ارزشى مردم به‏گونه‏اى که در برابر نیازهاى متعالى و جمعى که مسجد عهده‏دار پاسخ‏گویى به آن‏ها بوده است، احساس کمبود نمى‏کرده‏اند.

3) ترجیح مردم به ارضاى نیازهاى فرهنگى، معنوى، سیاسى و رفاهى خود به طریقى غیر از حضور در مسجد به علت. توانایى‏هاى مسجد یا پیدایى نهادها و سازمان‏هاى جایگزین.

با توجه به جایگاه خطیر مسجد در طول تاریخ اسلام و نقش ویژه‏ى آن در انقلاب، کیفیت و کمیت حضور مردم در مساجد، از دیدگاه مسئولان نظام اسلامى و به‏طور کلى هر انسان متعهد و وفادار به اسلام و انقلاب، مسئله‏اى بسیار اساسى تلقى مى‏شود. آن چه انتظار مى‏رود این است که جوانان حضورى فعال، انبوه و متراکم در مساجد و فعالیت‏هاى متنوع آن داشته باشند. اما مشاهدات تجربى، اظهارات گردانندگان امور مساجد و مصاحبه‏هاى اکتشافى اولیه با تنى چند از مردم عادى و بعضى از افراد فعال در مساجد نشان داد که حضور مردم در مساجد، در قیاس با سال‏هاى شکل‏گیرى انقلاب (57 ـ 56) و نیز سال‏هاى پس از پیروزى انقلاب (60 ـ 58) کاهش یافته است.

 بنابراین فعال یا غیرفعال بودن مساجد، هم به کارکردهایى که این سازمان در روند فعالیت تاریخى خود بر عهده داشته بستگى دارد و هم به انتخاب‏ها و ترجیحات مردم و مبناى ارزشى آن انتخاب‏ها و ترجیحات.

الگوى نظرى دیدگاه مالینوفسکى براین اساس استوار است که پدیده‏هاى اجتماعى باید به اعتبار نیازهاى زیستى فردى و نیازهاى ثانوى فرهنگى تبیین شوند.[1]

منظور از نیازهاى زیستى فردى، نیازهاى اولیه‏اى است که خاستگاه آن‏ها، ویژگى‏هاى طبیعى انسان و ترکیبات خاص جسمى و روحى اوست. مانند نیاز به آب، غذا، امنیت، احترام، نیازهاى جنسى و غیره بشر براى تامین این نیازها از بدو خلقت تاکنون همواره تلاش کرده و با استفاده از نیروى فکر و تخیل، پیوسته در پى راه‏هایى براى ارضاى بهتر و آسان‏تر این نیازها بوده است اما خود این تلاش‏ها و تجربه‏هاى جمعى براى کشف ابزارها و شیوه‏هاى نوعى زندگى، به خلق نیازهاى جدید نیز منجر شده‏اند.

 



[1]  .  باتومور:  31 .