نمایش صفحات

جایگاه مسجد در شهرسازى اسلامى

با ورود اسلام به ایران، شهرسازى و شهرنشینى وارد مرحله‏اى تازه شد. در این دوره زندگى شهرى شکل گرفته از دوره‏ى پیش از اسلام تغییر یافت. در دوره‏ى پس از ورود اسلام به ایران، قوانین اسلامى وارد زندگى شهرنشینان شد. این قوانین در روابط اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى جوامع تأثیر به‏سزا داشت.

دستورات و قوانین فراگیر اسلام، در شکل‏گیرى اجتماعى، سیاسى و اقتصادى جوامع اسلامى مؤثر بوده است؛ چنانکه تا قرن‏ها بیشتر فعالیت‏هاى شهرهاى اسلامى بر مدار یک مسجد با موقعیت مرکزى انجام مى‏گرفت و مساجد. بویژه مسجد جامع به شهرهاى اسلامى چهره‏اى کاملاً مشخص مى‏بخشید. این نقش کانونى (مسجد جامع و بازار با محله‏هایش) همواره
منشأ تحرک‏هاى اجتماعى، سیاسى و اقتصادى در اسلام و نیز روابط نزدیک دانشمندان با طبقات متوسط شهرى بوده است.

مورفولوژى شهرهاى اسلامى همواره از اصول و قوانین اسلامى تأثیر پذیرفته است و شکل‏یابى شهرى‏ها بعد از سال 62 میلادى، که آیین حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مدینه مطرح شد، شروع مى‏شود. گسترش قوانین اسلامى، بعد از مدتى برخوردهاى کند. بدین‏سان قوانین اسلامى، هم در چارچوب طرح‏هاى شهرى، مسکونى و ساختمانى است و هم با جانشین ساختن برادرى اسلامى، در مورفولوژى شهرى توازن ایجاد مى‏کند.

ایدئولوژى اسلامى، هرگز سیستم کاست، طبقه‏گرایى، نژادگرایى و قوم‏گرایى را نپذیرفته است. در جامعه‏ى اسلامى، بروز مکتب‏هاى فکرى در مدارس نظامیه یا مساجد (که بیشتر در مجاورت بازار فعالیت فلسفى علمى داشتند) به نحوى فرهنگ شهرى را تحت تأثیر قرار داده است. این مکتب‏هاى مذهبى ـ فلسفى با نفوذ در فرهنگ شهرى، احساسات و تعصبات وابستگى به قوم و قبیله و خاندان را بسیار تعدیل کرده است. در مساجد که محل عبادت مسلمان محسوب مى‏شود همه‏ى مردم برابرند و هیچ نوع امتیازى از لحاظ طبقه، رنگ پوست و قوم بین مردم دیده نمى‏شود.

بعد از مسلمان شدن ساکنان نواحى مختلف جغرافیایى بر اثر ایدئولوژى اسلامى، یک جاى‏گزینى کاملاً مشخص، بین زندگى عمومى و خصوصى مردم به وجود آمد، یعنى زندگى خصوصى خانواده‏ها به حریم استوار خانه یا مکان‏هاى محصور کشیده شد و از خیابان و کوچه (محل زندگى عمومى) قطع ارتباط پیدا کرد. از طرفى مناطق مسکونى شهرها به سوى مساجد و مدارس متمایل گشت. مکتب‏هاى فکرى و فلسفى هر یک هوا دارانى پیدا کردند و غالبا در محله‏ى ویژه‏اى ساکن شدند. گاهى هم قبیله‏ها و گروه‏هاى قومى ساکن در شهرها هر یک از یک مکتب فکرى اسلامى تبعیت مى‏کردند. این گروه‏هاى قومى، از دانشمندان مکتب‏هاى اسلامى، فلسفه و قوامین اسلامى را فرا مى‏گرفتند. این دانشمندان از امام جماعت، معلم، قاضى، مشاور و کارگزاران مساجد تشکیل مى‏شدند. تنظیم آیین نامه‏ها و اصول رایج در بازارها از تصمیمات آنها منشأ مى‏گرفت.[1] به‏طور کلى در اوایل گسترش اسلام، از همه‏ى عواملى که ساخت داخلى و مورفولوژیک شهرهاى اسلامى را تشکیل مى‏داد، سه عامل مهم، یعنى محل حاکمان، مساجد جامع یا مناره‏ها و مأذنه‏ها و راسته بازار بسیار چشمگیر بود. (در قسمت‏هاى آتى توضیح داده شده است).

مى‏دانیم که بِلال در زمان پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بر بلندترین بام‏هاى منازل اذان مى‏گفت. این فکر که مؤذن در محل مرتفعى اذان بگوید مسلمانان را بر آن داشت تا براى او، جایگاه مخصوصى بسازند تا متصل یا نزدیک آن باشد.

دوران ظهور مأذنه در شهرسازى اسلامى به عصر اموى بر مى‏گردد که در آغاز، شکل ساده‏اى داشت و بعد از مدتى اطراف آن، برج و دیوار و نرده‏اى کشیدند و بر روى آن سایه بانى قرار دادند. کم‏کم این فکر پیدا شد که هنگام مغرب، چراغى در مأذنه‏ها روشن کنند تا هم علامت فرا رسیدن وقت نماز باشد و هم مردم بدانند مسجد در چه نقطه‏اى از شهر قرار گرفته است.[2]

در باره علت انتخاب شکل مناره، آرا و عقاید گوناگونى بیان شده است:

الف) مأذنه هایى که در شهرهاى ایران و هند دیده مى‏شود به شکل برج‏هایى است که براى دیده‏بانى یا نگهبانى شهرها مى‏ساختند.

ب) عده‏اى معتقدند بناهاى مذهبى عربى از بناهاى مذهبى ایرانیان تأثیر پذیرفته است از طرفى گلدسته‏هاى قرینه، تزیینات و کاشى‏کارى نیز از مختصات مناره‏هاى شهرسازى ایرانى است.

ج) مأذنه‏هاى اسلامى به سایه‏بان‏ها و بادگیرهایى که روى بام‏هاى منازل ساخته شده است، مشابهت دارد.[3]

استقرار مسجد در بافت جوامع، به تغییر شکل کالبدى آنها منجر شد به‏تدریج سازمان‏هاى دینى نوین در شالوده‏ى زندگى جوامع نفوذ کرد. مسلمانان وظایف مذهبى خود را به جا مى‏آوردند و روابط اجتماعى خویش را بر اساس قوانین اسلامى تنظیم و اجرا مى‏کردند. بنابراین مسجد جاى خود را در اجزاى نظام اجتماعى باز کرد. همبستگى مذهبى، شکلى تازه به روابط موجود میان افراد ساکن در محلات داد. این همبستگى بین شهر و روستا نیز روابطى نو بر قرار کرد. مفهوم منطقه‏ى شهرى در این دوره متجلى شد، که عبارت بود از روابط متقابل بین شهر و روستا براساس مبادله‏ى مازاد تولید، کالاهاى صنعتى، مروجان مذهبى و غیره بین یکدیگر و نفوذ شهر در روستاها و شهرهاى کوچکتر اطراف در قرون اوّلیه اسلامى مسجد جامع به عنوان یکى از نشانه‏هاى تمایز شهر از روستا محسوب مى‏شد.[4]

در این دوره مجتمع‏هاى جمعیتى و مسکونى که داراى مسجد جامع و منبر بودند به عنوان شهر شناخته مى‏شدند، که بعدها مساجد عمومیّت پیدا کرد و در روستاها نیز احداث شد.

مسجد در قالب سمبل دین اسلام که در همه‏ى جنبه‏هاى زندگى مسلمین نفوذ کرده بود، شناخته مى‏شد. همچنین به‏لحاظ نقشى که مسجد در جامعه‏ى اسلامى در تجمع افراد و تصمیم‏گیرى‏هاى سیاسى و مذهبى ایفا مى‏کند، اهمّیّت فراوانى یافت. در دوره‏ى پس از ورود اسلام، مسجد جامع مرکز استقرار دینى شهرى بود که به‏سبب مراجعه‏ى مستمر همه‏ى طبقات مردم شهر و به لحاظ خلوصى که مى‏توانست بالقوه داشته باشد، نقطه‏ى پخش هرگونه آگاهى از شرایط عمومى شهروندان و نحوه‏ى زندگى و نظام ادارى آنان محسوب مى‏شد. در همین مکان نیز آگهى‏هاى پخش شده به بحث گذاشته مى‏شدند و انعکاس آنها نیز در افکار عمومى، نقطه بازگشت خود را مى‏یافت.

مسجد جامع بیشتر مرکز مذهبى محسوب مى‏شد تا یک مرجع اجتماعى. اما شکل‏گیرى افکار عمومى و جهت‏گیرى اهداف مربوط به آینده در این مکان صورت گرفت به این لحاظ است که مسجد جامع در ایران و به‏ویژه در آن شهرها که بیشتر در معرض هجوم خارجیان و یا تصرف نیروى حکومت‏هاى منطقه‏اى بوده‏اند، بیشتر از هر چیز بنیادى اجتماعى است.[5]

در مسجد علاوه بر امور مذهبى، کارهاى فرهنگى و تربیتى جامعه نیز انجام مى‏شد، به عبارت دیگر قبل از پیدایى و تأسیس مدارسى که به‏صورت مستقل به تدریس علوم در سطوح متوسطه و عالى بپردازد، این نقش در جامعه‏ى اسلامى به عهده مسجد گذاشته شده بود. پس از محول شدن این نقش به مدارس جدید، مساجد به عنوان مراکز تبلیغى، فرهنگى،
مذهبى و آموزش علوم و معارف اسلامى ادامه‏ى حیات دادند.

در شناخت سیماى داخلى سیماى خارجى شهرهاى اسلامى مى‏توان به نشانه‏هایى اشاره کرد که هم براى کاربرى‏هاى شهرى مورد استفاده قرار مى‏گرفته‏اند و هم هدایت کننده‏ى مسافرانى بوده‏اند که نیاز به راهنمایى براى هدایت شدن به طرف مقصد داشته‏اند. مناره‏هاى مساجد در شهرهاى اسلامى این نقش را به شایستگى ایفا مى‏کردند.

در شناخت سیماى داخلى شهرهاى ایرانى ـ اسلامى در درجه‏ى اول مى‏توان سر در مساجد، خانه‏ها، آب انبارها و بازارها را مشاهده کرد.

کاشى‏کارى‏ها، قوس‏هاى تزئینى و هنرمندى‏هایى که در ساختن گنبد مساجد و یا در ساختمانهاى خصوصى و عمومى به‏کار رفته، ویژگى‏هاى زیبایى شناسنانه‏ى سیماى شهرها را به نمایش مى‏گذارد.

نشانه‏ها از عوامل مهم در سیماى درونى شهرهاى ایرانى ـ اسلامى است. این عامل در شکل مناره‏ها، سردر و گنبد مساجد، سقف آب انبارها و یا قلعه‏ها که در بلندى ساخته مى‏شدند در خور رؤیت است.

سه عامل عمده در ساخت شهرهاى اسلامى خود نمایى مى‏کند:

1 ـ ارگ و بارو:ارگ مجموعه‏اى از ساختمان‏ها بوده که تشکیلات و سازمان حکومتى شهر را در خود جاى مى‏داد و همچنین مقر سلطان یا حاکم بوده است. در مرکز شهر داخلى محصور در دیوار، بازارها و مسجد جمعه قرار داشته که ارگ بر این دو مسلط بوده است.

در شهر، علاوه بر ارگ باروها و دیوارهاى محافظت کننده نیز احداث مى‏شد.

2 ـ مسجد جامع و فضاهاى مذهبى و آموزشى: یکى از عوامل سه‏گانه در شهرهاى اسلامى مسجد جامع است. مسجد جامع، گاه به‏عنوان مقر حکومت، پیوند دهنده‏ى مذهب با حکومت بوده است، مانند مساجدى که دارالاماره بوده‏اند، یا ارگ تبریز که به‏صورت مسجد ساخته شد، ولى مدتى بعد در قالب مرکز حکومت ایفاى نقش مى‏کرد. مسجد جامع بعنوان الهى و مذهبى مدافع مردم و توده‏ى ملت در مقابل حاکمین ستمگر بوده و نقش هماهنگ کننده‏ى مبارزاتى بر ضد آنان را بر عهده داشته است.

تحولات مهم مسجد در شهر اسلامى را مى‏توان در مراحل زیر مشاهده کرد:

در مرحله‏ى اول که مربوط به ابتداى ظهور اسلام مى‏شود، مسجد صورتى ساده داشت. الگوى آن مسجدالنبى در مدینه است. این مسجد مکانى است که در حیاط آن دستورات به اطلاع امت رسانیده مى‏شود. مسجد مکانى است که محل استقرار دولت اسلامى نیز هست. در شهرهاى تسخیر شده این مسجد یا در مکان معابد قدیمى مستقر مى‏گردد و یا بنائى ساده است که در کنار میدان اصلى شهر بر پا مى‏گردد. در کنار «آگورا» یونانى، در کنار «فورم» رومى، در جوار «میدان» شار پارسى، همه جا در پر آمد و شدترین نقطه شهر برپا مى‏گردد. در این مرحله مسجد فقط دگرگونى عمده‏اى است که در سازمان فضائى ـ کالبدى شهر اسلامى شده رخ مى‏دهد. چهره‏ى شهر عمدتا همانى است که از قبل بوده داشته است.[6]

در مرحله‏ى دوم، یعنى در عهد بنى‏امیه، مسجد و قدرت امپراتورى هم‏بستگى نزدیکى پیدا کردند. بین مسجد و دارالاماره فاصله‏ى اندکى دیده مى‏شود از بسیارى موارد از طریق ارتباطى سر پوشیده دو بنا به یکدیگر مرتبط مى‏شدند.

استقرار مسجد جامع معمولاً در ارتباط مستقیم با شارع عام و بازار نیز بررسى مى‏شود.

نخستین حرکت‏هاى عمده براى دگرگونى بافت کالبدى و سازمان فضائى شهر، بر حسب موقعیت سیاسى ـ اقتصادى و اجتماعى ـ فرهنگى آن آغاز مى‏شود.

در مرحله‏ى سوم یعنى در زمان خلافت عباسیان و در حین شکل‏گیرى امپراتورى اسلامى به تدریج مسجد و قدرت سیاسى حکومت از یکدیگر جدا شدند.مسجد جامع به عنوان مکان اصلى اجتماعات مردمى به‏کلى خود را از حکومت جدا مى‏کند.[7] و از صورت ساده و بى‏پیرایه‏ى دوره‏ى اول و تا حدودى دوره‏ى دوم خارج مى‏شود، در این زمان هنوز شهر جایى است که مسجد جامع در آن احداث شده باشد و در هر مکانى تا زمانى که مسجد جامع نباشد، على‏رغم انبوهى جمعیّت و تمرکز فضائى مکان، شهر نامیده نمى‏شود.

در مرحله‏ى چهارم که از قرن ششم آغاز شد، در شکل و توزیع مساجد دگرگونى‏هاى بنیادى داده شد. مسجد جامع و دیگر مساجد، پیش از آن که محلى براى عبادت باشند، مکانى جهت خودنمائى حکومت‏ها مى‏گردند. ظاهر پر شکوه و معمارى‏هاى به یادماندنى در ساخت مساجد نقش اساسى مى‏یابند. به تبع این دگرگونى‏ها شهر نیز دچار تغییرات عمده مى‏گردد. محلات بر مبناى جدائى قومى، نژادى، فرهنگى، مذهبى و غیره بر پا مى‏گردند، هر محله مسجد خاص خویش را دارد.

تشکیل دولت اسلامى در این دوره و جدائى وظایف و آرمان‏هاى مذهبى از اهداف سیاسى، شکل‏گیرى محلات در خود، بیگانه از یکدیگر و همراه با روستاهاى هم کیش، هم‏فرقه، هم‏نژاد و جز آن سبب مى‏گردد تا ملاک تعیین شهر براساس داشتن مسجد جامع از بین برود. به بیان دیگر در این دوره هر شهر مى‏باید مسجد جامع داشته باشد، ولى هر جا که مسجد جامع داشت مقام و موقع شهرى پیدا نمى‏کرد.[8]

در دوره‏ى دوم و سوم مساجد مهم‏ترین وجه تمایز شهر از روستا هستند و مسجد جامع مشخص کننده‏ى موقعیت شهرى در اجتماعات اسلامى به‏شمار مى‏آید.

مسجد در شهر به عنوان مهمترین بناى عمومى تلقى شود و در تفکرات مربوط به شهرسازى اسلامى نقش عامل زیر بنایى را ایفا مى‏کند. گاه نیز مساجد در شهرها طراحى‏هاى دیگر را مشروط به موقعیت خود مى‏کرده‏اند.

اخذ این موقعیت مربوط به زمانى است که مساجد همراه با قسمت‏هاى دیگر یک شهر یا یک قسمت آن طراحى و ساخته مى‏شدند. چرا که مساجد ایران را مى‏توان از نظر طریقه‏ى جایگزینى آنها در بافت شهرى به دو رده‏ى بزرگ تقسیم کرد:

نخست مساجدى که شکل‏گیرى آنها در بستر کالبدى شهرها به‏تدریج در طى زمان صورت گرفته و تحت تأثیر عوامل مذهبى و اجتماعى، اقتصادى و شهرسازى تغییر شکل یافته است.

دوم مساجدى که با طرح قبلى و گسسته از بافت کالبدى مجاور، یک‏بار براى همیشه فضاى آن تعیین و تثبیت گردیده است.

قبول مساجد بعنوان فضایى مهم در شهر به هنگامى است که پذیرش دین اسلام توسط مردم به صورت قلبى و ارادى صورت مى‏گرفت و به عنوان محل انجام امور مذهبى و در کنار آن فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى انتخاب شد. به دیگر سخن در میان اندام‏هاى درون شهرى هر شهر و روستا، نیایشگاه همواره جاى ویژه خود را داشته و دارد و از اندام‏هاى دیگر نمایان‏تر و چشم‏گیرتر است.

مسجد جامع به عنوان مهم‏ترین نقطه‏ى عطف، بیشترین جاذبه را دارا بوده است؛ چرا که در ارتباط فضایى متقابل با بازار قرار داشته است. گاه نیز مسجد جامع یا مساجد دیگر در طول اندام بازار جاى مى‏گرفتند؛ یعنى آمیخته با کالبد واحدهاى معمارى ـ شهرسازى آن این اتصال به بدنه‏ى بازار به سبب دارا بودن قدرت مذهبى مسجد جامع بوده است؛ مانند تهران، اصفهان، تبریز، سمنان، قم و غیره بافت‏هاى مسکونى پشت یا اطراف بازار نیز از راه ورودى‏هاى متعدد مسجد جامع و یا در مسیر ارتباطى با درب مسجد به بازار راه پیدا مى‏کرده است؛ نظیر موقعیت مسجد حکیم اصفهان، گاهى نیز مسجد در محل تقاطع چند راسته بازار یا امتداد مسیر بازار قرار داشته است.

بنابراین در شهرهاى ایرانى مسجد جامع از یک سو در رابطه‏ى مستقیم با بافت مسکونى قرار داشته، از سوى دیگر در ارتباط با بافت تجارى ـ بازرگانى و خدماتى بوده است. گاه نیز در ارتباط و یا در تقابل با مرکز حکومتى ایفاى نقش مى‏کرده است.

در شهرها مساجد را مى‏توان به چند دسته تقسیم کرد:

مسجد جامع، مسجد متوسط، مساجد کوچکى که براى عبادت احداث شده بودند. مساجد مذهبى ـ آموزشى. پس مساجد علاوه بر نقش مذهبى، اجتماعى و سیاسى، تا قبل از احداث مدارس مستقل به ایفاى نقش آموزشى نیز مى‏پرداخته‏اند. در مساجدى که مرکز آموزشى نیز بوده‏اند، از تعلیمات ابتدایى تا پیچیده‏ترین مسائل فلسفى تدریس مى‏گردیده است.

3 ـ بازارها: بازارها در توسعه و گسترش شهر ایرانى ـ اسلامى نقشى مهم برعهده داشته‏اند، به‏نحوى که در شهرهاى تازه‏اى که ساخته مى‏شد، بازار ابتدا در ارتباط فضایى با مسجد جامع و مقر حکومتى بنا مى‏شد. مى‏توان چنین گفت که دو عامل بازار و مسجد همواره در فرهنگ شهرهاى اسلامى، نقشى مهم داشتند، به‏طورى که هنگام احداث یک شهر اسلامى، محل حکومت، مسجد جامع و یک میدان مرکزى با هم و وابسته به هم ساخته مى‏شد و بازار و میدان از عوامل مهم تشکیل دهنده‏اى مورفولوژى شهرى به‏شمار مى‏آمد.

به‏طور کلى کیفیت عمومى شهرسازى، شیوه‏ى ترکیب و طراحى سازمان فضایى کارکردهاى زندگى انسان در شهرها، از همان آغاز با توجه به جهان‏بینى حکومت اسلامى و آگاهانه بر محور بنیاد سه کار کرد اصلى یعنى مسجد (یا جامع یا حوزه‏ى علمیه)، ساختمان‏هاى دستگاه اجرایى حکومت و بازار به ترتیب براى اجراى ضرورت‏هاى دینى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى در شهرها و حوزه‏هاى تابعه روستایى آنها، مى‏چرخید.

ساختمان مسجد براى بر پاداشتن جمعى، مهم‏ترین وظیفه‏ى دینى، یعنى اداى نماز جماعت و حتى وظایف عبادت و اعمال مباح و محل اجتماع و موعظه و ارشاد و ابلاغ دستورات الهى بود.[9] به‏این ترتیب مسجد در قالب نخستین پدیده‏ى جغرافیایى برخاسته از اندیشه اسلامى به عنوان یک کانون عبادى ـ سیاسى در سطح جهان گسترش یافت و با نقش‏هاى عمده‏اى که ایفا کرد، خمیر مایه‏ى تغییرات نهادى در ساختار اجتماع و اصول ادارى ـ سیاسى در سرزمین‏هاى اسلامى گردید. هماهنگ با رشد و توسعه‏ى سر زمین‏هاى اسلامى، مساجد به صورت‏هاى گوناگون در نقاط مختلف ظاهر گشت و به صورت شبکه‏ى سازمان یافته‏اى در سطح شهر شکل گرفت. مسجد فقط فضائى ویژه براى عبادت نبوده است، بل علاوه بر جلسه‏هاى وعظ و ارشاد مسلمین، مجالس درس و بحث نیز در آن تشکیل مى‏شده است. حتى پس از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجرى که فضاى مدرسه به صورت جدا و متمایز از مسجد پدید آمد.

علاوه بر این اغلب مسجدها سنگر مبارزه اجتماعى مردم بر ضد حکام ظالم و کانون تجمع مردم در هنگام خوف و اضطرار بوده است.

مسجد جامع در شهرهاى اسلامى همواره قلب و مرکز شهر جاى داشته و دارد، یا چند سوى آن بازار امتداد مى‏یافت و در پیرامون آن مؤسسات اجتماعى همچون دارالحکومه، کاروانسرا، میهمانخانه‏هایى براى مسافرین، محل‏هایى براى فقر او بینوایان، دارالشفاء، خانقاه، آب انبار، حمام و مدارس قرار داشتند و سپس فضاى حسینیه و تکایا که مربوط به دوره‏ى صفویه
مى‏شود به آن اضافه شدند.

افزایش جمعیت شهرها و تغییرات ویژگى‏هاى اجتماعى آن در طول تاریخ به‏تدریج باعث افزایش تعداد مساجد در تمام شهرها شد به‏طورى که امروز اکثر شهرها مساجد متعددى دارند. در حال حاضر بیش از پانزده هزار مسجد در شهرهاى ایران وجود دارد.[10] در پنجاه سال گذشته، با توسعه‏ى علم و فنآورى، دگرگونى در اقتصاد، نگرش‏هاى سیاسى و پویایى فرهنگ‏ها در برنامه‏ریزى شهرى کشورهاى اسلامى مؤثر بوده است و در بیشتر موارد، برنامه‏ریزى و نوسازى شهرها تحت تأثیر فرهنگ غربى، ساخت و بافت تازه‏اى به شهرهاى اسلامى بخشیده که تا نیم قرن پیش سابقه نداشته است. این عملکردها بر اثر ملاخله برنامه‏ریزان، معماران و شهرسازانى صورت گرفته است که در غرب آموزش دیده‏اند و در برنامه‏ریزى شهرهاى اسلامى یا از الگوهاى غربى تبعیت مى‏کنند، یا الگوها و معیارهاى ویژه‏ى فرهنگ و جامعه‏ى پر درآمد دیگرى را به کار مى‏گیرند.

در سال‏هاى اخیر در کشورهاى اسلامى، بدون در نظر گرفتن شرایط فرهنگى و حتى اقلیمى، عوامل مهم شهرهاى اسلامى را تخریب مى‏کنند، در حالى که برخى از کارشناسان اروپایى معتقدند در سال‏هاى آینده، مناسب‏ترین طرح براى مرکزى شهرهاى اسلامى همان طرحى است ک از قرن‏ها پیش، بخش مرکزى شهرهاى اسلامى را رونق داده و سامان بخشیده است. بدین‏سان، شهر اسلامى به جزیره‏اى مى‏ماند که پیرامون بخش مرکزى آن را پیاده‏روها احاطه کرده است.

ملاحظه مى‏شود که در گذشته، شرایط اقلیمى، اعتقادات مذهبى (نمونه بارز آن مسجد) ـ اجتماعى، و سنت‏هاى محلى، شهرهاى اسلامى را تحت تأثیر قرار داده بود، در صورتى که در سال‏هاى اخیر در کشورهاى نفت‏خیز منطقه به سبب تأمین ثروت‏هاى کلان از راه فروش نفت، مورفرلوژى بسیارى از شهرهاى اسلامى به کلى دگرگون شده و تحت تأثیر اقتصاد خدماتى شکل گرفته است.[11]

 

 



[1]  . شکوئى، حسین، دیدگاه‏هاى نو در جغرافیاى شهرى، انتشارات سمت، 1373 : ج 1 ، ص 185 ـ 188 .

[2]  . شکوئى، حسین،  همان:  ص189 -190 .

[3] . فاضل، محمود، مأذنه‏ها، مجله‏ى هنر و مردم:  شماره‏هاى 77 و 78 .

[4] . اشرف، احمد، ویژگى‏هاى تاریخى شهرنشینى در ایران، در نامه‏ى علوم اجتماعى، دوره‏ى 1،  شماره‏ى 4، تیرماه 1354 .

[5]  . مشهدى‏زاده، ناصر، تحلیلى از ویژگى‏هاى برنامه‏ریزى شهرى در ایران، دانشگاه علم و صنعت ایران، 1374: ص 192 .

[6] . حبیبى، سیدمحسن، از شار تا شهر، دانشگاه تهران، 1378 :  ص 43 .

[7]  . یعقوبى، البلدان، ترجمه‏ى محمدابراهیم آیتى، سیماى بغداد.

[8] . قمى، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، تصحیح و تشحیه جلال‏الدین تهرانى، توسن، تهران، 1361 .

[9] . مؤمنى، مصطفى، نظرى بر شهرشناسى جغرافیایى شهرهاى ایرانى ـ اسلامى، نمایه‏ى پژوهش شماره‏ى 9 و 10، 1377: ص 37.

[10] . نظریان، اصغر، جغرافیاى شهرى ایران، دانشگاه پیام نور، 1377 : ص 26 .

[11] . شکوئى، حسین، همان:  ص 194 و 195 .