بسم اللّه الرحمن الرحیم. «إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدىً وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلاَ تَخْشَوْا النَّاسَ وَاخْشَوْنِی».
بنده هم این ایام مبارکه مبعث پیامبر عظیم الشأن اسلام صلىاللهعلیهوآله و همچنین ایام مبارکه ماه رجب و اعیادى که در ماه مبارک شعبان در پیش رو داریم را به همه عزیزان تبریک عرض مىکنم و از همه عزیزان و برادران گرامى مخصوصا روحانیون عزیز که در این جلسه بسیار صمیمى جمع شدهاید تشکر مىکنم، بنده امیدوارم خداوند توفیق خدمتگزارى را به ما و شما عنایت فرمایند.
این آیهاى را که تلاوت کردم یکى از آیات بسیار جالب قرآنى است که یاد دارم مرحوم شهید صدر در بحثهاى قرآنىشان براى اثبات نقش خط روحانیت، علما و مرجعیت در جهان و در تاریخ به این آیه تمسک مىکردند و از جمله آیاتى که ایشان سعى مىکردند بحث بسیار مهم و اساسى ولایت فقیه که سنگ بناى انقلاب اسلامى ما و سنگ بناى این نظام مقدس را هم از این آیه استفاده کنند و حالا در این جمع علما و روحانیون عزیز جا دارد آیه مورد توجه قرار بگیرد انشاء اللّه با کار، کنکاش و تحقیق بیشتر در پیرامون این آیه خود عزیزان به معانى و ابعاد بیشترى و فرازهاى بهتر و گستردهترى هم دست پیدا کنند، آیه در رابطه با خط انبیاست و در حقیقت نمىخواهد خط نبوت را که خط شهادت یا شاهدیت انبیا در تاریخ و وظیفه و نقش آنهاست، مشخص کند. مىفرماید: «انا انزلنا التوریه» که بزرگترین کتاب شریعت الهى است و مسبوطترین دستورات شرعى در کتاب تورات و الواحى که بر حضرت موسى على نبینا و علیهالصلوة والسلام وارد شده در این کتاب بوده و هست. حتى شاید احکامى که در این کتاب آمده، از احکامى که در اسلام آمده بیشتر و مبسوطتر باشد. «إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدىً وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ» ذکر تورات در اینجا بعنوان یکى از مهمترین و اولین شریعت مبسوط الهى است و الا تورات خصوصیتى ندارد، مخصوصا که شریعت تورات در شریعت مسیحیت و حضرت عیسى علیهالسلامهم محفوظ ماند و خیلى از احکامش هم در اسلام تثبیت شده است و همه شرایع الهى این چنینى است که از طرف پروردگار عالم تنزیل شده است به جهت اینکه به آنها حکم شود تا در جامعه بشرى احیا شوند «یحکم بها النبیون» به اینها حکم کنند؛ نه تنها در باب قضاوت و حکم قضایى بلکه این اطلاقى هم که دارد در همه امور باید احکام الهى در جامعه احیا شود و حاکمیت، حاکمیت تورات، نور و هدایت الهى باشد. کسانى که اسلام بیاورند، به انبیا ایمان بیاورند و هدایت شوند. انزال شرایع الهى و کتب آسمانى به این جهت است که اینها در جامعه مدنى انسانها حاکمیت پیدا کنند و احیاگر این نور هدایت و تعالیم آسمانى در روى زمین باشند و هم ربانیون. ربانیون هم معناى لغوىاش کسانى هستند که تربیتهاى ویژه شدند نصب ویژه بهعنوان وصى یا ولى و بدست خود انبیا تربیت شدند و هم در روایات اهلبیت عصمت و طهارت تفسیر شده که این مقطع ربانیون در این آیه شریفه به معناى ائمه اطهار و اوصیاى انبیا یعنى کسانىکه بطورمستقیم به دست انبیا الهى هم تربیت شدند و تقویت یافتند و هم تربیت ویژه شدند و در روایات ما ائمه اطهار علیهمالسلاماینگونه بعنوان وصى یا ولى و جانشین نسبت به شریعت و پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله منصوب شدند. معناى آیه هم با این تناسب دارد، ربانیون آن تربیت شدگان ویژه و مخصوص مىباشد.
«والاحبار»؛ دسته سوم احبار، جمع حبر. حبر به معناى عالم. عبداللّه بن عباس معروف بود به حبر الامه، چون یکى از علما و دانشمندان بزرگ اسلامى در صدر اول و از شاگردان امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. اینجا علما در کنار انبیا و ربانیون بعنوان مقطع سوم آمده است که پس حاکمین به شریعت الهى در این سه دسته قرار گرفته شدن اند. اول انبیا بعد ائمه و اوصیاء ویژه آنان و پس از آن علما و احبار که مرحوم شهید صدر از این ذکر «احبار» در این آیه بحث ولایت فقیه را هم استفاده مىکردند که ما در قرآن به شکل صریح آیهاى دال بر ولایت فقیه نداریم. این آیه با این کلمه احبار که در اینجا آمده است. برداشتى که این شهید بزرگوار از این آیه داشتند و برداشت تازه و بسیار جالبى هم هست و این در حقیقت همان خط انبیا و حاکمیت شرایع الهى بر روى زمین را اول توسط انبیا بعد ائمه اطهار و اوصیاى خاص و منصوبین خاص آنان و پس از آن علما و دانشمندان به دین «احبار»، عالمانى که بر اساس آن مکتب الهى تربیت شدند و هم وظیفه دارند و مکلف و موظفند که «یحکم بها» به تورات و شریعت الهى حکم کنند. در هر زمان آن شریعتى که آنها وظیفه دارند آن را در جامعه احیا کنند و حاکمیت آن شریعت را بدست بگیردند و ذیل آیه چنین مشخصه را بیان مىکند «بما استحفظوا من کتاب اللّه و کانوا علیه شهداء» اینها حاکمیتشان، وظیفه در احیاى شریعت اسلامى و الهى و شریعت آسمانى، نور و هدایتى که از طرف خداوند بر بشریت نازل مىشود را براساس ملاک «بما استحفظوا من کتاب اللّه» دارند، اینها آگاهان به کتاب خدا هستند این همان بحث اشراف و تعلم کامل و تربیت شدن در آن مکتب آسمانى است، حافظ کتاب باشند این حفظ به معناى حفظ همه جانبه در مقابل شبهات و تحریفات و دشمنىهایى است که از مکتبهاى الحادى و شیطانى در همه دوران علیه حکومت ارزشهاى الهى و انبیایى از طرف دشمنان و شیاطین آن زمان صورت مىگیرد اینها حافظند و از تحریف و شبهات فتنهانگیز و ترفندهایى که موجب تزلزل مؤمنان و مسلمانان مىشود دفاع کرده و کتاب خدا را همه جانبه حفظ مىکنند. هم اشراف علمى و هم اشراف معنوى دارند و شریعت الهى را از همه آسیبهایى که دشمنان و شیاطین دنبال مىکنند حفظ مىکنند و این جنگ و جدال میان این مکتب حق و باطل از ابتداى خلقت انسان بوده و تا آخر هم هست و یک امر قهرى مىباشد. که این بعد علمى ـ فکرى به اصطلاح امروز بعد ایدئولوژى مسئله هست «بما استحفظوا من کتاب اللّه» اینها باید واقعا حافظ باشند و با آگاه و روشن بودن به همه تعالیم کتاب و شریعت الهى آن را از مصدر ناب بگیرند و استفاده کنند. «و کانوا علیه شهدا» که این همان خط شاهدیت و شهادت است. «لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» شهید در این آیات به معناى کشته شده در راه خدا نیست، اصلاً شهید در قرآن شاید به آن معنى استعمال نشده باشد. شهید به معناى شاهد و گواه، کسیکه در راه خدا کشته مىشود به این مناسبت به او شهید مىگویند چون، بر آن امت هم در دنیا و هم در آخرت گواه خواهد بود.
«و یکون الرسول علیکم شهیدا»، «بما استحفظوا من کتاب اللّه و کانوا علیه شهیدا» این سه طایفه انبیا، ربانیون و احبار که اینها در عرصه تاریخ بر امت هایشان شاهد هستند. و «ان یکون الرسول علیکم شهیدا»، «تکون شهدا على الناس». شاهد بودن معناى ظریف و گسترده و توسعه یافتهاى دارد و آن اینکه باید هم در خودشان آن تعالیم و ارزشهاى الهى را پیاده کنند و هم در جامعه شاهد بر آن باشند و اینها معیار و شاهد هستند که چه چیزى حق و چه چیزى باطل است. اینها اسوه و الگو هستند، اینها قدوه مردم هستند الگوهایى که مردم به آنها اقتدا مىکنند. اینها مردم را بدنبال خود مىکشند و مردم را به جهت برپایى آن شریعت الهى و احیاى آن ارزشها و حاکمیت تورات و انجیل و قرآن به صحنه مىکشند. شاهد در اینجا به این معناست. این دو خصلت که در ذیل این آیه ذکر شده است، خصلت سوم «فلا تخشوا الناس و اخشون» این هم یک سیاست و راهکار است در حقیقت یعنى به الگو رسیدنها و کشیدن مردم به صحنه حاکمیت الهى و هدایتهاى آسمانى و شرایع پیامبران. شرطش این است «لا تخشوا الناس و اخشون» این همان شجاعتى است که در رهبران و انبیاء و اولیاء یک شرط اساسى است، خوف از مردم بایستى نداشته باشى «لا تخشوا الناس» فقط از خدا بترسى «واخشون» که واقعا یک خصیصه و راهکار بسیار اساسى است شرط بسیار مهمى است و ما برکات و ثمراتش را مىبینیم که چگونه وقتى که رهبران صالح و مؤمن اسلامى و الهى با شجاعت و نداشتن هیچگونه خوفى از دشمنان اسلام جامعهاى را رهبرى مىکنند، برکات الهى چگونه باز مىشود و واقعا امدادهاى الهى و غیبى شروع مىشود. ممکن است بر حسب ظاهر و حسب یک مقطع محدودى یک شکست شکلى و صورى هم شکل بگیرد ولى این شکست مقدمه یک پیروزى بسیار عظیم و یک تحول است و بر حسب ظاهر که آن حاکمیت آن شکست هم هست. در حقیقت آن شکست، شکست شکلى است نه شکست محتوایى؛ از نظر محتوا غالب شده است عین نهضت عاشورا و کربلا.
امام حسین علیهالسلام در آن نهضت بر دشمن خود پیروز شد و دودمان خلافت بنىامیه و خلافت کفر را از بین برد که اگر آن قیام و آن شهادت و آن ایثار بىنظیر و جانسوز در تاریخ نبود، اسلام از بین رفته بود قطعا، این یک تحلیل روشنى است چیزى که حافظ اسلام و انوار الهى شد و شریعت الهى را حفظ کرد و بشریت را از آن خطر و هجمه بسیار خطرناک حفظ کرد. دودمان بنىامیه به تصریح معاویه ابن ابىسفیان دنبال این بود که اسم و یاد و ذکر پیامبر صلىاللهعلیهوآله و شهادتین را از دل و جان جامعه و مردم ببرد. این هجمه بسیار وحشیانه و خشن و خطرناک که قطعا همه جنود ابلیس پشت سر این جریان قرار گرفته بود در تاریخ اسلام بوسیله این شهادت از بین رفت. بعد این شهادت یک آب زلالى شد که همواره نه فقط در زمان خودش و طاغوت زمان خودش در مقابل هر طاغوتى امت اسلامى را بیمه کرده و سرمشق داد و راه را نشان داد که چگونه در مقابل آن طاغوتها قیام کنند و بجز از خدا نترسند و به تکلیف شرعى خودشان عمل کنند تمام حرکتهایى که پس از قیام خونین کربلا انجام شده همه از قیام امام حسین علیهالسلامسرچشمه گرفته است حتى کسانى که از نظر اعتقادى و خطى در خط اهل بیت علیهمالسلام نبودند و حتى قیامهاى ابنزبیرها هم در تاریخ در مقابل بنىامیه از قیام کربلا نیرو گرفت و اصلاح و برگشت دادن اسلام راستین و اسلام ناب و حاکمیت در جامعه براى برگشت دادن ارزشها از این شعار استفاده کرد و هر انقلابى که رخ داد و هر حرکت و قیامى در جهان اسلام، شروع شد همه از این شعار استفاده کرده و از این نیرو گرفتند و حتى خارج از جهان اسلام نیز همین طور است.
شما در خاطرات گاندى بخوانید چقدر از قیام امام حسین علیهالسلام و شخص ایشان تجلیل مىکند و مىگوید من مقاومت در مقابل استکبار انگلیس را از او درس گرفتم، قیام خود ما همان نهضت انقلاب اسلامى که خیلى مشخص است در نظر بگیرید، همه ادبیات و مفاهیماش برگرفته از قیام کربلا و عاشورا و تاسوعاست. علاوه بر این که این همان خطى است که خود این قیام این خط را تأسیس کرد و در جهان اسلام تثبیت کرد و ائمه بعدى، بعد از امام حسین علیهالسلام این خط را تأسیس کردند و اصلاً این مولود آنهاست. این امتداد همان خط است به معناى اخصش است که به این عظمت شکل گرفت البته در تاریخ نورانى تشیع و بخصوص مرجعیت، مقطعهاى زیادى بوده که این مسئله به شکلهاى کوچکتر و مختصرترى رخ داده البته در همان مبارزهاى که همیشه بین کفر و اسلام و بین حق و باطل وجود دارد و این سنت الهى است و حکمت الهى از خلقت انسان بوده و خواهد بود. قیامها و حرکتها و هدایتها، بر پا کردن و احیاى دین به شکلهاى مختلفى در تاریخ تشیع بوده که من نمىخواهم وارد این فصلها و بخشها بشوم و تاریخ تشیع خودش یک بحث واقعا ارزندهاى است که ما لازم است حرکت شیعه در تاریخ را که حرکت ائمه اطهار علیهمالسلامبعد از امام حسین علیهالسلام بوده است را تحلیل کنیم و بعد حرکات علما و احبار که مراجع ما بودند، روات احادیث در زمان ائمه بودند را تحلیل کنیم. بعد علمایى که پس از عصر غیبت صغرى و غیبت کبرى در تاریخ با نام مرجعیت شکل گرفت نقش اینها در همین «یحکم بها النبیون و الربانیون و الاحبار» نقش احبار چه بوده است. واقعا در تاریخ اسلام این یک بحث بسیار مهمى است جاى بحث و تحقیق و کنکاش زیادى دارد ما امروز نیازمندیم این تاریخ را توضیح بدهیم و تحلیل بکنیم. یکى از مسائلى که مکتبهاى امروز دنیا خیلى به آن مىپردازند با اینکه فرصتها و امکاناتش را هم ندارند این است که سعى مىکنند حرکات خود را به یک ریشه مهم تاریخى متصل کنند. کمونیستها وقتى مىخواستند کمونیسم خود را ترویج کنند براى آن ماتریالیسم تاریخى تدوین کرده بودند و سعى مىکردند خودشان مقطعى از یک حرکت ممتد تاریخ بشرى بدانند که البته نادرست بود و همانجا نقد مىشد، ما این تاریخ را داریم ولى متأسفانه دنبال نکردیم مخصوصا تاریخ تشیع، تاریخ فکر تشیع و فکر شیعى و تاریخ مرجعیت و علما و همین احبار که در این آیه به آن اشاره شده است را دنبال نکردیم. و آن زنجیرهها و حلقههاى وصل این تاریخ به حرکت ائمه اطهار علیهمالسلام و حرکت کربلا و عاشورا و حرکت صلح امام حسن علیهالسلامو حرکت حکومت چهار ساله امیرالمؤمنین علیهالسلام و زمان خود پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و اینکه چگونه این سلسلهها و قطعات این زنجیره واحد به این انقلاب با عظمت منتهى شده را بررسى نکردیم. این انقلاب هم قطعا یک مقطعى است و یک حلقهاى است براى رسیدن به یک فتح بزرگتر و تحول بسیار عظیم و توسعه یافته در جهان که شواهدش را امروز مىبینیم و حتما به روز موعود بزرگ که خط انبیاء و خط اسلام و هدایتها و انوار الهى در جهت احیاى قسط الهى در کل سرزمینها بدست آن انسان صالحى که همه انتظار او را مىکشند منتهى خواهد شد. پس بنابراین نقش علما نقش بسیار مهمى است و این نقش هم در گرو این سه خصلت است. تعلیم و تعلم در مکتب الهى در حدى که بتوان حافظ کتاب، حافظ اسلام و حافظ آن مکتب شد. این خیلى مسئله مهمى است. حافظ بودن هم اشراف بر مبانى آن مکتب الهى و اسلام ختم نبوتها و جامع تعالیم الهى است که در تورات و انجیل وارد شده است. بحمداللّه قرآن از هر تحریفى محفوظ مانده این هم بحمداللّه مقدار زیادى از سنت پیامبر و ائمه اطهار علیهمالسلام در مذاهب دیگر اسلامى حفظ شده و کاملش در مذهب ما حفظ شده که خیلى نعمت بزرگى است. اشراف، بر همه اینها و تعلم و تربیت شدن به این تعالیم بسیار ارزنده و گسترده و غنى از یک طرف براى دفع خطرات علیه این مکتب و حفظ در مقابل تهاجمها، ترفندها، دشمنىها، شبهه افکنىها و در مقابل مکتبهاى دیگرى که بوسیله شیاطین انس و جن همواره در آن جدال بین حق و باطل و کفر و اسلام همیشگى وجود دارد و دائمى است اهمیت دارد چون این دشمنىها از بین نمىرود و روز به روز این شبهات، اشکالات و آسیبها به شکلهاى گوناگون فکرى، اخلاقى عملى، سیاسى و اقتصادى مطرح مىشوند. لذا کسى که مىخواهد حافظ کتاب باشد همان حبر، عالم و علمى که مىخواهد حافظ کتاب باشد بایستى اطلاع بر آن پیدا کنند تا بتوانند دفاع کرده و شریعت را حفظ کنند:«بما استحفظوا من کتاب اللّه» اینجاست که واقعا توجه به فرهنگها و مکتبهاى روز در حوزههاى علمیه بحمداللّه تحت عنوان بحثهاى جنبى که خیلى جانبى هم نیست دنبال مىشود، مخصوصا براى شما که در حوزههاى مراکز شهرهاى کلان با مسائل فرهنگى و سیاسى و اجتماعى مردم و مسئولان ارتباط نزدیک دارید، اشراف بر این فرهنگها که امروز از این راهها دشمنان ما و شیاطین انس و جن و شیاطین بزرگ مىآیند و وارد مىشوند، اهمیت دارد. این مقولههاى جدیدى که در مسائل گوناگون سیاسى، اجتماعى، مفهومى، مفاهیم و اعتقادى مطرح مىشود و این واژههاى جدیدى که بکار گرفته مىشود و یا یک واژه مىخواهند مجموعهاى را گمراه کنند اطلاع بر این رشتههایى که به گونهاى که در ارتباط با مسائل قرآنى و الهى قرار مىگیرد تحت عنوان رشتههاى علمى یا علوم انسانى یکى از شرایط بسیار مهم امروزه ما مىباشد. اینها را بایستى اول مطالعه و درک کنیم حتى اگر لازم باشد برخى از اینها در برنامههاى درسى وارد و الزامى بشود که حوزهها اینها را تدریس کنند و نظرات برتر و عالمانهتر و عمیقتر اسلامى در مقابل هر رشتهاى از این رشتهها مطرح شود در اقتصاد اسلامى، فلسفه اسلامى و در مسائل اجتماعى و جامعهشناسى و مسائل سیاسى ـ حقوقى به کار گرفته شود. این مسائل عریض و طویلى که امروزه تحت عنوان آزادىها، حقوق بشر، حقوق زن، حقوق اجتماعى، حقوق شهروندى و حقوق عامه مطرح است قطعا باید علما و فضلاى حوزههاى علمیه بر اینها اشراف پیدا کنند. اولاً باید بفهمند اینها چه مىگویند و خود مفهوم را دریابند، بعد در اسلام در مقابل اینها چه چیزى مطرح هست را پیدا کند که بحمداللّه مقدار زیادى از اینها در منابع ما که در رشتههاى حوزوى خود آنها را کنار گذاشتیم وجود دارد. این سرى از روایات چون خیلى دخالت در آن فتواهاى مربوط به رسالههاى علمیه را که بیشتر، افراد و آحاد جامعه و تکالیف فردى نه تکالیف اجتماعى را در نظر دارند نداشته است به آنها توحه نشده و آنها کنار گذاشته شدهاند چون دخالتى در درسهاى فقهى نداشته است. امروز همه آن میراث عظیم و غنى که در روایات ما شاید از آن به «روایات اخلاقى» یا آداب تعبیر کنیم یا تعبیرات دیگرى مانند سنتها یا دیدگاهها یا مفاهیم اجتماعى داشته باشیم با اینکه اینها مسائل بسیار عظیم و مهمى است امروز اینها باید در داخل کار علمى حوزهها قرار گیرد چون امروز محل ابتلاست و با قیام این نظام مقدس و با این تحولى که در جهان اسلام و در کل جهان شده امروز کفر و اسلام در همه عرصهها با هم صفآرایى کردهاند، نه فقط در فقه و چند تا فتواى فقهى مربوط به کارهاى فردى اشخاص یا کارهاى اجتماعى آنها بلکه در همه عرصهها با هم مقابله و صفآرایى کردهاند، آنها جنود شر و باطل خودشان را بسیج کردهاند ما هم باید این طرف بسیج کنیم و خوشبختانه همه چیز هم داریم. شما مراجعه کنید و ببینید چقدر ما روایات داریم؛ بیش از روایات موجود در رابطه با احکام قضایى فقهى، ما روایتى درباره آداب قضا، سیاستهاى قضایى و راهکارهاى علاج مشکلات قضایى داریم که متأسفانه به آن توجه نشده است.
این روایات سیاستهاى کلان قضایى را مشخص مىکند همچنین ما روایات زیادى در خصوص حقوق شهروندى آن هم خیلى بهتر از آنچه غرب تحت عنوان حقوق شهروندى مطرح کرده، داریم. روایات زیادى در خصوص «حق دفاع» و «حق دفاع متهم» قبل از اتهام، حین اتهام، قبل از دستگیرى، حین دستگیرى، بعد از دستگیرى، قبل از حکم، بعد از حکم، داریم که به این دقت و ظرافت حتى در کنوانسیونهاى سازمان ملل و در حقوق قضا و منشورها وحود ندارد. منشورهاى حقوق بشر هم آنها را به دقت ندیدهاند. اینها که من عرض کردم مواردش را پیدا کردم و آنقدر روایات عجیب و تکان دهنده پر محتوا در مورد عدالت قضایى داریم در خصوص بى طرفى قاضى که در هیچ جاى آن قوانین ذکر نشده است. شما کجا دیدید و در کدام قانون قضایى دنیا و در کدام نظام قضایى و دستورات مربوط به محکمه قضایى مانند آن را دیدهاید. آنچه که ما در رابطه با بىطرفى قاضى داریم در روایات بىطرفى قاضى آمده است که قاضى حق ندارد یکى از طرفین دعوى را به تنهایى حتى اگر رفیق و مرید او باشد بدون حضور دیگرى تا وقتى که پرونده بررسى نشده و تمام نشده در خانه خودش مهمان کند چون این طرفدارى تلقى شده و در نظر دیگرى شبهه ایجاد مىکند «لایستضاف الخصم» قاضى حق ندارد یکى از دو متشاکى را مهمان خودش قرار بدهد این روایت در این خصوص آمده است که یکى از دوستداران و اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسلام بر ایشان وارد شد. مهمان شد، شب اول مقدارى که گذشت، گفتند که من یک پرونده و یک شکوائیه علیه فلان کس دارم و آمدهام تا شما یا قاضى شما قضاوت کند. تا امام فهمید گفت: باید از منزل من بیرون بروى. گفت: چرا؟ او این روایت را گفت که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «لا یستضاف الخصم الا و معه خصم» تو دیگر حق ندارى امشب اینجا باشى و او را از خانه خودش بیرون کرد. این قدر تساوى و بىطرفى حفظ شده و قاضى حق ندارد در محکمه به یکى از دو طرف بیش از دیگرى نگاه کند و مشاوره کند،
در گوشى چیزى بگوید بدون اینکه دیگرى چیزى بشنود این جایز نیست حالا ممکن است فقها فتوا ندهند که این جایز نیست یا قضاوت باطل است ولى این دستور در روایات ما آمده است این سیاست ذکر شده است این دقت در مساوات بین دو طرف دعوا و بىطرفى قاضى که مبناى اعتماد مردم و مبناى عدالت قضایى است به این شکل در اسلام آمده و صدها مسئله دیگر که اینها را ما بعنوان اینکه احکام فقهى نیستند در کتب فقهى معترض نمىشویم. امروز باید اینها را داخل بحثهاى طلبهگىمان بیاوریم و در بحثهاى سطح و خارج بنظر من باید بیاوریم آن وقت اینها را اگر وارد کنیم از درون اینها آنقدر مسائل بسیار ارزنده و ظریف بدست مىآید که اگر ما اینها را نظریهپردازى کنیم «بما استحفظوا من کتاب اللّه» و قانونمند کنیم و سیستمسازى کنیم، و بخشهاى حقوق بشر، حقوق زن، حقوق متهم، عدالت قضایى، سیاستهاى قضائى، نظام قضاى اسلامى، بحث آزادى، حقوق عامه، حقوق مردم، حقوق شهروندى همه اینها وجود دارد. ولى نیاز به کار دارد تا با این قالبها و واژههایى که امروز مطرح مىشود به مصاف آنها آورد، آن وقت عظمت اسلام، عمق اسلام، تطابق اسلام با فطرت انسان و با آن ارزشها شکل مىگیرد و مشخص مىشود. حفاظت از اسلام در برابر تهاجم فرهنگى و تهاجم مکتبهاى باطل امروز دنیا از این راه شکل مىگیرد. حوزهها بایستى اولاً این مسئولیت و مفاد این آیه را خوب مقابل چشمان خود تجسم داده و ببینند که چه نقش مهم و چه وظیفه سنگینى بر عهده علما و عالمان و احبار در این آیه گذاشته شده و چه نقش تاریخى براى آنها لحاظ شده و چه راهى این آیه شریفه باز کرده و چگونه راه را مشخص کرده و راهکار هم ارائه داده است. «بما استحفظوا من کتاب اللّه» این کار بسیار مهمى است که بحمداللّه شروع شده و یکى از برکات این نظام توسعه در این بخش است. البته قبل از این هم بوده و اینها متوقف به نظام نیست و خود برپایى حکومت اسلامى یکى از وظایف انبیا و ربانیون و احبار و علما است و این خط، خط خیلى وسیعى است و وظیفه و نقش آن خیلى کلانتر از برپایى حکومت اسلامى است. در جایى که حاکم اسلامى و حکومت اسلامى هم نباشد این نقش به وسیله انبیاء و اوصیاء و احبار و علما محفوظ است ولى وقتى که حاکمیت اسلامى برپا مىشود این نقش خیلى حساس و گستردهتر مىشود امکاناتش بیشتر شده، تقصیر و قصور و کاهلى و بىتفاوتى نیز گناه
نابخشودنىترى خواهد شد. «بما استحفظوا من کتاب اللّه و کانوا علیه شهدا» الگو شدن، مستلزم احیا این امر در خود، بعد کشاندن جامعه و مردم با این الگوسازىها است، اینکه امام توانست یک ملتى و بعد یک جامعهاى را به صحنه حکومت انبیاء و صالحان و ارزشهاى انبیا و ارزشهاى الهى بکشاند، به این دلیل است که اول در خودش اینها را پیاده کرد و الگوى تمام عیار براى مردم شد و مردم وقتى دیدند این الگو را دنبال کردند و آمدند. اول خودش را فراموش کرد و در طبق اخلاص براى هدفهاى بزرگ و هدفهاى الهى ایثار کرد. مردم هم وقتى این را دیدند، همان جرأت، شجاعت، ایثارگرى و از خودگذشتگى را نشان دادند، و با قطع تعلق به مسائل دنیا و ماده و زن و بچه و مسائل دیگر در میدان آمدند و دیدید چه عظمتى شکل گرفت. امروز هم که دنیا این راه را دنبال مىکند. «لا تخشوا الناس» ناس هر کجا در قرآن ذکر مىشود به معنى دشمنان است. «ناس» ناسالم و فاسد است هیچ وقت خوبان در آیات به ناس تعبیر نمىشود «الذین قال لهم الناس» عبداللّه بن ابى از سرکردگان منافقان مدینه بود، در این آیه هم همین جور است. «لاتخشوا الناس» یعنى از مردم بد، از طاغوتها و ترفندهاى آنها نهراسید «واخشونى» از من بترسید، و این راهکار اثرات خودش را، هم در تاریخ قدیم، هم در تاریخ معاصر ما نشان داد مخصوصا در تاریخ معاصر این شجاعت امام چقدر و عدم خوف امام از طاغوت و طاغوتیان و فقط به تکلیف عمل کردن و از خدا ترسیدن که همان معناى عمل به تکلیف است برکات خود را نشان داد که امام به آن تکیه مىکرد. فقط از خدا باید ترسید و به تکلیف او عمل کرد و بس. پیروزى حزب اللّه لبنان هم که در حقیقت ثمره و شاخهاى از غرس مبارک امام است آن هم به همین جهت بود اگر سید حسن نصراللّه و حزباللّه مىترسید قطعا این پیروزىها حاصل نمىشد، که جاى ترس هم داشت و همه از اسرائیل مىترسیدند بخصوص دولتهاى عربى با آن همه امکانات نظامى مىترسیدند ولى این مجموعه کم اما با ایمان که واقعا الگو شدند و شاهد بر این امتهاى اسلامى شدند و امروز مىبینیم چه عظمتى ایجاد کردند و ایجاد مىکنند. و هنوز این راه هرچه بیشتر طى بشود و آنچه در درون راه انبیا و راه ائمه و اسلام ناب که اسلام ائمه اطهار علیهمالسلاماست. هرچه این تعالیم، این اخلاق فردى و اجتماعى، حقوق اسلامى، دیدگاهها، سیاستها، جهتهاى بلند و ارزشها از منابع غنى اسلامى ما که بحمداللّه بیشترین و غنىترین منابع هم در اختیار ماست در اختیار مذهب اهلبیت هست بیرون کشیده شوند، برکات زیادى خواهد داشت. آنچه که مذاهب دیگر از این متون غنى اسلامى دارند و در تاریخ ثابت شده که به برکت اهلبیت عصمت و طهارت بوده که با تدریسهایى که کردند، همه ائمه مذاهب دیگر شاگردان ائمه ما بودند واین در تاریخ ثبت شده است. در مقدمه کتاب دایرة المعارف اشاره شده و در تاریخ این مسئله ذکر شده است که روایات اهلسنت را ائمه ما حفظ کردند، حتى روایاتى که از غیر ناحیه ائمه صادر شده بود. اگر حرکت ائمه در حفظ روایات و سنت پیامبر صلىاللهعلیهوآله نبود سنت پیامبر صلىاللهعلیهوآله در دست برادران اهلسنت هم الآن نبود تنها کسى که در مقابل حرکتى که پس از فوت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در رابطه با اکتفاى به قرآن «حسبنا کتاب اللّه» و حذف سنت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهایجاد شده بود دفاع کرد، امیرالمؤمنین علیهالسلام بود و شاگردان امیرالمؤمنین علیهالسلامکه در اوج آن دشمنىها و حالت خفقانى که نسبت به نقل حدیث پیامبر صلىاللهعلیهوآله انجام مىگرفت. در عصر اول ایشان تدریس کرد و شاگردانى را تربیت کرد. احادیث پیامبر صلىاللهعلیهوآله را دستور داد حفظ کنند، منتقل کنند، منتشر کنند، عبداللّه ابن عباسها و دیگران را تربیت کرد و سنت پیامبر صلىاللهعلیهوآله را حفظ کرد و روایاتى را که حتى از غیر طریق امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه نقل شده است در مذاهب اسلامى دیگر آنها بعد از این استفاده کردند اگر نبود که اینها هم از بین مىرفت و اگر از بین مىرفت یعنى یک منبع دوم غنى اسلامى پس از قرآن که سنت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و احادیث معصومین است از بین مىرفت. بنابراین همه ما کاملترین اینها را در تشیع داریم و ثابت شده است. امروز بحمداللّه آثار و برکات عملى آن هم در احیاى اسلام ناب خودش را نشان مىدهد که وقتى این تعالیم حفظ شد، چگونه این پیروزىها و این نصرتها در مقابل دشمنان اسلام، این تحولها و انقلابهاى عظیم، این حاکمیت ارزشهاى اسلامى و الهى در جامعه شکل مىگیرد، وقتى درست طبق آن نسخه عمل مىشود «بما استحفظوا من کتاب اللّه» نقش علما و مراجع بزرگ ما در تاریخ خیلى نقش عظیمى بوده «کانوا علیه شهدا» این الگو شدن، اسوه شدن، احیا کردن در خود و در جامعه و کشیدن دیگران به عرصه و میدان وقتى درست مىشود که درست بدان عمل مىشود که «فلا تخشوا الناس» ترس از مردم در کار نباشد و وحشت فقط از خدا باشد، نصرت الهى هم شکل مىگیرد. امیدواریم که خداوند متعال به برکت این ایام مبارک و به برکت مبعث پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله ان شاء اللّه همه ما را به آنچه که وظیفه ماست موفق کند، خوب عمل کنیم مخصوصا علما و بزرگان و حوزههاى علمیه من مجددا از همه تشکر مىکنم.
و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته