نمایش صفحات

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم. «إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدىً وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللّه‏ِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلاَ تَخْشَوْا النَّاسَ وَاخْشَوْنِی».

بنده هم این ایام مبارکه مبعث پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و همچنین ایام مبارکه ماه رجب و اعیادى که در ماه مبارک شعبان در پیش رو داریم را به همه عزیزان تبریک عرض مى‏کنم و از همه عزیزان و برادران گرامى مخصوصا روحانیون عزیز که در این جلسه بسیار صمیمى جمع شده‏اید تشکر مى‏کنم، بنده امیدوارم خداوند توفیق خدمتگزارى را به ما و شما عنایت فرمایند.

این آیه‏اى را که تلاوت کردم یکى از آیات بسیار جالب قرآنى است که یاد دارم مرحوم شهید صدر در بحث‏هاى قرآنى‏شان براى اثبات نقش خط روحانیت، علما و مرجعیت در جهان و در تاریخ به این آیه تمسک مى‏کردند و از جمله آیاتى که ایشان سعى مى‏کردند بحث بسیار مهم و اساسى ولایت فقیه که سنگ بناى انقلاب اسلامى ما و سنگ بناى این نظام مقدس را هم از این آیه استفاده کنند و حالا در این جمع علما و روحانیون عزیز جا دارد آیه مورد توجه قرار بگیرد ان‏شاء اللّه‏ با کار، کنکاش و تحقیق بیشتر در پیرامون این آیه خود عزیزان به معانى و ابعاد بیشترى و فرازهاى بهتر و گسترده‏ترى هم دست پیدا کنند، آیه در رابطه با خط انبیاست و در حقیقت نمى‏خواهد خط نبوت را که خط شهادت یا شاهدیت انبیا در تاریخ و وظیفه و نقش آنهاست، مشخص کند. مى‏فرماید: «انا انزلنا التوریه» که بزرگترین کتاب شریعت الهى است و مسبوط‏ترین دستورات شرعى در کتاب تورات و الواحى که بر حضرت موسى على نبینا و علیه‏الصلوة والسلام وارد شده در این کتاب بوده و هست. حتى شاید احکامى که در این کتاب آمده، از احکامى که در اسلام آمده بیشتر و مبسوط‏تر باشد. «إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدىً وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ» ذکر تورات در اینجا بعنوان یکى از مهمترین و اولین شریعت مبسوط الهى است و الا تورات خصوصیتى ندارد، مخصوصا که شریعت تورات در شریعت مسیحیت و حضرت عیسى علیه‏السلامهم محفوظ ماند و خیلى از احکامش هم در اسلام تثبیت شده است و همه شرایع الهى این چنینى است که از طرف پروردگار عالم تنزیل شده است به جهت اینکه به آنها حکم شود تا در جامعه بشرى احیا شوند «یحکم بها النبیون» به این‏ها حکم کنند؛ نه تنها در باب قضاوت و حکم قضایى بلکه این اطلاقى هم که دارد در همه امور باید احکام الهى در جامعه احیا شود و حاکمیت، حاکمیت تورات، نور و هدایت الهى باشد. کسانى که اسلام بیاورند، به انبیا ایمان بیاورند و هدایت شوند. انزال شرایع الهى و کتب آسمانى به این جهت است که این‏ها در جامعه مدنى انسان‏ها حاکمیت پیدا کنند و احیاگر این نور هدایت و تعالیم آسمانى در روى زمین باشند و هم ربانیون. ربانیون هم معناى لغوى‏اش کسانى هستند که تربیت‏هاى ویژه شدند نصب ویژه به‏عنوان وصى یا ولى و بدست خود انبیا تربیت شدند و هم در روایات اهل‏بیت عصمت و طهارت تفسیر شده که این مقطع ربانیون در این آیه شریفه به معناى ائمه اطهار و اوصیاى انبیا یعنى کسانى‏که بطورمستقیم به دست انبیا الهى هم تربیت شدند و تقویت یافتند و هم تربیت ویژه شدند و در روایات ما ائمه اطهار علیهم‏السلاماین‏گونه بعنوان وصى یا ولى و جانشین نسبت به شریعت و پیامبر اکرم  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله منصوب شدند. معناى آیه هم با این تناسب دارد، ربانیون آن تربیت شدگان ویژه و مخصوص مى‏باشد.

«والاحبار»؛ دسته سوم احبار، جمع حبر. حبر به معناى عالم. عبداللّه‏ بن عباس معروف بود به حبر الامه، چون یکى از علما و دانشمندان بزرگ اسلامى در صدر اول و از شاگردان امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود. اینجا علما در کنار انبیا و ربانیون بعنوان مقطع سوم آمده است که پس حاکمین به شریعت الهى در این سه دسته قرار گرفته شدن اند. اول انبیا بعد ائمه و اوصیاء ویژه آنان و پس از آن علما و احبار که مرحوم شهید صدر از این ذکر «احبار» در این آیه بحث ولایت فقیه را هم استفاده مى‏کردند که ما در قرآن به شکل صریح آیه‏اى دال بر ولایت فقیه نداریم. این آیه با این کلمه احبار که در اینجا آمده است. برداشتى که این شهید بزرگوار از این آیه داشتند و برداشت تازه و بسیار جالبى هم هست و این در حقیقت همان خط انبیا و حاکمیت شرایع الهى بر روى زمین را اول توسط انبیا بعد ائمه اطهار و اوصیاى خاص و منصوبین خاص آنان و پس از آن علما و دانشمندان به دین «احبار»، عالمانى که بر اساس آن مکتب الهى تربیت شدند و هم وظیفه دارند و مکلف و موظفند که «یحکم بها» به تورات و شریعت الهى حکم کنند. در هر زمان آن شریعتى که آنها وظیفه دارند آن را در جامعه احیا کنند و حاکمیت آن شریعت را بدست بگیردند و ذیل آیه چنین مشخصه را بیان مى‏کند «بما استحفظوا من کتاب اللّه‏ و کانوا علیه شهداء» اینها حاکمیت‏شان، وظیفه در احیاى شریعت اسلامى و الهى و شریعت آسمانى، نور و هدایتى که از طرف خداوند بر بشریت نازل مى‏شود را براساس ملاک «بما استحفظوا من کتاب اللّه‏» دارند، این‏ها آگاهان به کتاب خدا هستند این همان بحث اشراف و تعلم کامل و تربیت شدن در آن مکتب آسمانى است، حافظ کتاب باشند این حفظ به معناى حفظ همه جانبه در مقابل شبهات و تحریفات و دشمنى‏هایى است که از مکتب‏هاى الحادى و شیطانى در همه دوران علیه حکومت ارزش‏هاى الهى و انبیایى از طرف دشمنان و شیاطین آن زمان صورت مى‏گیرد این‏ها حافظند و از تحریف و شبهات فتنه‏انگیز و ترفندهایى که موجب تزلزل مؤمنان و مسلمانان مى‏شود دفاع کرده و کتاب خدا را همه جانبه حفظ مى‏کنند. هم اشراف علمى و هم اشراف معنوى دارند و شریعت الهى را از همه آسیب‏هایى که دشمنان و شیاطین دنبال مى‏کنند حفظ مى‏کنند و این جنگ و جدال میان این مکتب حق و باطل از ابتداى خلقت انسان بوده و تا آخر هم هست و یک امر قهرى مى‏باشد. که این بعد علمى ـ فکرى به اصطلاح امروز بعد ایدئولوژى مسئله هست «بما استحفظوا من کتاب اللّه‏» اینها باید واقعا حافظ باشند و با آگاه و روشن بودن به همه تعالیم کتاب و شریعت الهى آن را از مصدر ناب بگیرند و استفاده کنند. «و کانوا علیه شهدا» که این همان خط شاهدیت و شهادت است. «لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» شهید در این آیات به معناى کشته شده در راه خدا نیست، اصلاً شهید در قرآن شاید به آن معنى استعمال نشده باشد. شهید به معناى شاهد و گواه، کسیکه در راه خدا کشته مى‏شود به این مناسبت به او شهید مى‏گویند چون، بر آن امت هم در دنیا و هم در آخرت گواه خواهد بود.

«و یکون الرسول علیکم شهیدا»، «بما استحفظوا من کتاب اللّه‏ و کانوا علیه شهیدا» این سه طایفه انبیا، ربانیون و احبار که این‏ها در عرصه تاریخ بر امت هایشان شاهد هستند. و «ان یکون الرسول علیکم شهیدا»، «تکون شهدا على الناس». شاهد بودن معناى ظریف و گسترده و توسعه یافته‏اى دارد و آن اینکه باید هم در خودشان آن تعالیم و ارزش‏هاى الهى را پیاده کنند و هم در جامعه شاهد بر آن باشند و این‏ها معیار و شاهد هستند که چه چیزى حق و چه چیزى باطل است. این‏ها اسوه و الگو هستند، این‏ها قدوه مردم هستند الگوهایى که مردم به آنها اقتدا مى‏کنند. این‏ها مردم را بدنبال خود مى‏کشند و مردم را به جهت برپایى آن شریعت الهى و احیاى آن ارزش‏ها و حاکمیت تورات و انجیل و قرآن به صحنه مى‏کشند. شاهد در اینجا به این معناست. این دو خصلت که در ذیل این آیه ذکر شده است، خصلت سوم «فلا تخشوا الناس و اخشون» این هم یک سیاست و راهکار است در حقیقت یعنى به الگو رسیدن‏ها و کشیدن مردم به صحنه حاکمیت الهى و هدایت‏هاى آسمانى و شرایع پیامبران. شرطش این است  «لا تخشوا الناس و اخشون» این همان شجاعتى است که در رهبران و انبیاء و اولیاء یک شرط اساسى است، خوف از مردم بایستى نداشته باشى «لا تخشوا الناس» فقط از خدا بترسى «واخشون» که واقعا یک خصیصه و راهکار بسیار اساسى است شرط بسیار مهمى است و ما برکات و ثمراتش را مى‏بینیم که چگونه وقتى که رهبران صالح و مؤمن اسلامى و الهى با شجاعت و نداشتن هیچ‏گونه خوفى از دشمنان اسلام جامعه‏اى را رهبرى مى‏کنند، برکات الهى چگونه باز مى‏شود و واقعا امدادهاى الهى و غیبى شروع مى‏شود. ممکن است بر حسب ظاهر و حسب یک مقطع محدودى یک شکست شکلى و صورى هم شکل بگیرد ولى این شکست مقدمه یک پیروزى بسیار عظیم و یک تحول است و بر حسب ظاهر که آن حاکمیت آن شکست هم هست. در حقیقت آن شکست، شکست شکلى است نه شکست محتوایى؛ از نظر محتوا غالب شده است عین نهضت عاشورا و کربلا.

امام حسین علیه‏السلام در آن نهضت بر دشمن خود پیروز شد و دودمان خلافت بنى‏امیه و خلافت کفر را از بین برد که اگر آن قیام و آن شهادت و آن ایثار بى‏نظیر و جانسوز در تاریخ نبود، اسلام از بین رفته بود قطعا، این یک تحلیل روشنى است چیزى که حافظ اسلام و انوار الهى شد و شریعت الهى را حفظ کرد و بشریت را از آن خطر و هجمه بسیار خطرناک حفظ کرد. دودمان بنى‏امیه به تصریح معاویه ابن ابى‏سفیان دنبال این بود که اسم و یاد و ذکر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و شهادتین را از دل و جان جامعه و مردم ببرد. این هجمه بسیار وحشیانه و خشن و خطرناک که قطعا همه جنود ابلیس پشت سر این جریان قرار گرفته بود در تاریخ اسلام بوسیله این شهادت از بین رفت. بعد این شهادت یک آب زلالى شد که همواره نه فقط در زمان خودش و طاغوت زمان خودش در مقابل هر طاغوتى امت اسلامى را بیمه کرده و سرمشق داد و راه را نشان داد که چگونه در مقابل آن طاغوت‏ها قیام کنند و بجز از خدا نترسند و به تکلیف شرعى خودشان عمل کنند تمام حرکت‏هایى که پس از قیام خونین کربلا انجام شده همه از قیام امام حسین علیه‏السلامسرچشمه گرفته است حتى کسانى که از نظر اعتقادى و خطى در خط اهل بیت علیهم‏السلام نبودند و حتى قیام‏هاى ابن‏زبیرها هم در تاریخ در مقابل بنى‏امیه از قیام کربلا نیرو گرفت و اصلاح و برگشت دادن اسلام راستین و اسلام ناب و حاکمیت در جامعه براى برگشت دادن ارزش‏ها از این شعار استفاده کرد و هر انقلابى که رخ داد و هر حرکت و قیامى در جهان اسلام، شروع شد همه از این شعار استفاده کرده و از این نیرو گرفتند و حتى خارج از جهان اسلام نیز همین طور است.

شما در خاطرات گاندى بخوانید چقدر از قیام امام حسین علیه‏السلام و شخص ایشان تجلیل مى‏کند و مى‏گوید من مقاومت در مقابل استکبار انگلیس را از او درس گرفتم، قیام خود ما همان نهضت انقلاب اسلامى که خیلى مشخص است در نظر بگیرید، همه ادبیات و مفاهیم‏اش برگرفته از قیام کربلا و عاشورا و تاسوعاست. علاوه بر این که این همان خطى است که خود این قیام این خط را تأسیس کرد و در جهان اسلام تثبیت کرد و ائمه بعدى، بعد از امام حسین علیه‏السلام این خط را تأسیس کردند و اصلاً این مولود آنهاست. این امتداد همان خط است به معناى اخصش است که به این عظمت شکل گرفت البته در تاریخ نورانى تشیع و بخصوص مرجعیت، مقطع‏هاى زیادى بوده که این مسئله به شکل‏هاى کوچکتر و مختصرترى رخ داده البته در همان مبارزه‏اى که همیشه بین کفر و اسلام و بین حق و باطل وجود دارد و این سنت الهى است و حکمت الهى از خلقت انسان بوده و خواهد بود. قیام‏ها و حرکت‏ها و هدایت‏ها، بر پا کردن و احیاى دین به شکل‏هاى مختلفى در تاریخ تشیع بوده که من نمى‏خواهم وارد این فصل‏ها و بخش‏ها بشوم و تاریخ تشیع خودش یک بحث واقعا ارزنده‏اى است که ما لازم است حرکت شیعه در تاریخ را که حرکت ائمه اطهار علیهم‏السلامبعد از امام حسین علیه‏السلام بوده است را تحلیل کنیم و بعد حرکات علما و احبار که مراجع ما بودند، روات احادیث در زمان ائمه بودند را تحلیل کنیم. بعد علمایى که پس از عصر غیبت صغرى و غیبت کبرى در تاریخ با نام مرجعیت شکل گرفت نقش این‏ها در همین «یحکم بها النبیون و الربانیون و الاحبار» نقش احبار چه بوده است. واقعا در تاریخ اسلام این یک بحث بسیار مهمى است جاى بحث و تحقیق و کنکاش زیادى دارد ما امروز نیازمندیم این تاریخ را توضیح بدهیم و تحلیل بکنیم. یکى از مسائلى که مکتب‏هاى امروز دنیا خیلى به آن مى‏پردازند با اینکه فرصت‏ها و امکاناتش را هم ندارند این است که سعى مى‏کنند حرکات خود را به یک ریشه مهم تاریخى متصل کنند. کمونیست‏ها وقتى مى‏خواستند کمونیسم خود را ترویج کنند براى آن ماتریالیسم تاریخى تدوین کرده بودند و سعى مى‏کردند خودشان مقطعى از یک حرکت ممتد تاریخ بشرى بدانند که البته نادرست بود و همانجا نقد مى‏شد، ما این تاریخ را داریم ولى متأسفانه دنبال نکردیم مخصوصا تاریخ تشیع، تاریخ فکر تشیع و فکر شیعى و تاریخ مرجعیت و علما و همین احبار که در این آیه به آن اشاره شده است را دنبال نکردیم. و آن زنجیره‏ها و حلقه‏هاى وصل این تاریخ به حرکت ائمه اطهار علیهم‏السلام و حرکت کربلا و عاشورا و حرکت صلح امام حسن علیه‏السلامو حرکت حکومت چهار ساله امیرالمؤمنین علیه‏السلام و زمان خود پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و اینکه چگونه این سلسله‏ها و قطعات این زنجیره واحد به این انقلاب با عظمت منتهى شده را بررسى نکردیم. این انقلاب هم قطعا یک مقطعى است و یک حلقه‏اى است براى رسیدن به یک فتح بزرگ‏تر و تحول بسیار عظیم و توسعه یافته در جهان که شواهدش را امروز مى‏بینیم و حتما به روز موعود بزرگ که خط انبیاء و خط اسلام و هدایت‏ها و انوار الهى در جهت احیاى قسط الهى در کل سرزمین‏ها بدست آن انسان صالحى که همه انتظار او را مى‏کشند منتهى خواهد شد. پس بنابراین نقش علما نقش بسیار مهمى است و این نقش هم در گرو این سه خصلت است. تعلیم و تعلم در مکتب الهى در حدى که بتوان حافظ کتاب، حافظ اسلام و حافظ آن مکتب شد. این خیلى مسئله مهمى است. حافظ بودن هم اشراف بر مبانى آن مکتب الهى و اسلام ختم نبوت‏ها و جامع تعالیم الهى است که در تورات و انجیل وارد شده است. بحمداللّه‏ قرآن از هر تحریفى محفوظ مانده این هم بحمداللّه‏ مقدار زیادى از سنت پیامبر و ائمه اطهار علیهم‏السلام در مذاهب دیگر اسلامى حفظ شده و کاملش در مذهب ما حفظ شده که خیلى نعمت بزرگى است. اشراف، بر همه این‏ها و تعلم و تربیت شدن به این تعالیم بسیار ارزنده و گسترده و غنى از یک طرف براى دفع خطرات علیه این مکتب و حفظ در مقابل تهاجم‏ها، ترفندها، دشمنى‏ها، شبهه افکنى‏ها و در مقابل مکتب‏هاى دیگرى که بوسیله شیاطین انس و جن همواره در آن جدال بین حق و باطل و کفر و اسلام همیشگى وجود دارد و دائمى است اهمیت دارد چون این دشمنى‏ها از بین نمى‏رود و روز به روز این شبهات، اشکالات و آسیب‏ها به شکل‏هاى گوناگون فکرى، اخلاقى عملى، سیاسى و اقتصادى مطرح مى‏شوند. لذا کسى که مى‏خواهد حافظ کتاب باشد همان حبر، عالم و علمى که مى‏خواهد حافظ کتاب باشد بایستى اطلاع بر آن پیدا کنند تا بتوانند دفاع کرده و شریعت را حفظ کنند:«بما استحفظوا من کتاب اللّه‏» اینجاست که واقعا توجه به فرهنگ‏ها و مکتب‏هاى روز در حوزه‏هاى علمیه بحمداللّه‏ تحت عنوان بحث‏هاى جنبى که خیلى جانبى هم نیست دنبال مى‏شود، مخصوصا براى شما که در حوزه‏هاى مراکز شهرهاى کلان با مسائل فرهنگى و سیاسى و اجتماعى مردم و مسئولان ارتباط نزدیک دارید، اشراف بر این فرهنگ‏ها که امروز از این راه‏ها دشمنان ما و شیاطین انس و جن و شیاطین بزرگ مى‏آیند و وارد مى‏شوند، اهمیت دارد. این مقوله‏هاى جدیدى که در مسائل گوناگون سیاسى، اجتماعى، مفهومى، مفاهیم و اعتقادى مطرح مى‏شود و این واژه‏هاى جدیدى که بکار گرفته مى‏شود و یا یک واژه مى‏خواهند مجموعه‏اى را گمراه کنند اطلاع بر این رشته‏هایى که به گونه‏اى که در ارتباط با مسائل قرآنى و الهى قرار مى‏گیرد تحت عنوان رشته‏هاى علمى یا علوم انسانى یکى از شرایط بسیار مهم امروزه ما مى‏باشد. این‏ها را بایستى اول مطالعه و درک کنیم حتى اگر لازم باشد برخى از این‏ها در برنامه‏هاى درسى وارد و الزامى بشود که حوزه‏ها این‏ها را تدریس کنند و نظرات برتر و عالمانه‏تر و عمیق‏تر اسلامى در مقابل هر رشته‏اى از این رشته‏ها مطرح شود در اقتصاد اسلامى، فلسفه اسلامى و در مسائل اجتماعى و جامعه‏شناسى و مسائل سیاسى ـ حقوقى به کار گرفته شود. این مسائل عریض و طویلى که امروزه تحت عنوان آزادى‏ها، حقوق بشر، حقوق زن، حقوق اجتماعى، حقوق شهروندى و حقوق عامه مطرح است قطعا باید علما و فضلاى حوزه‏هاى علمیه بر این‏ها اشراف پیدا کنند. اولاً باید بفهمند این‏ها چه مى‏گویند و خود مفهوم را دریابند، بعد در اسلام در مقابل این‏ها چه چیزى مطرح هست را پیدا کند که بحمداللّه‏ مقدار زیادى از این‏ها در منابع ما که در رشته‏هاى حوزوى خود آنها را کنار گذاشتیم وجود دارد. این سرى از روایات چون خیلى دخالت در آن فتواهاى مربوط به رساله‏هاى علمیه را که بیشتر، افراد و آحاد جامعه و تکالیف فردى نه تکالیف اجتماعى را در نظر دارند نداشته است به آنها توحه نشده و آنها کنار گذاشته شده‏اند چون دخالتى در درس‏هاى فقهى نداشته است. امروز همه آن میراث عظیم و غنى که در روایات ما شاید از آن به «روایات اخلاقى» یا آداب تعبیر کنیم یا تعبیرات دیگرى مانند سنت‏ها یا دیدگاه‏ها یا مفاهیم اجتماعى داشته باشیم با این‏که این‏ها مسائل بسیار عظیم و مهمى است امروز این‏ها باید در داخل کار علمى حوزه‏ها قرار گیرد چون امروز محل ابتلاست و با قیام این نظام مقدس و با این تحولى که در جهان اسلام و در کل جهان شده امروز کفر و اسلام در همه عرصه‏ها با هم صف‏آرایى کرده‏اند، نه فقط در فقه و چند تا فتواى فقهى مربوط به کارهاى فردى اشخاص یا کارهاى اجتماعى آنها بلکه در همه عرصه‏ها با هم مقابله و صف‏آرایى کرده‏اند، آنها جنود شر و باطل خودشان را بسیج کرده‏اند ما هم باید این طرف بسیج کنیم و خوشبختانه همه چیز هم داریم. شما مراجعه کنید و ببینید چقدر ما روایات داریم؛ بیش از روایات موجود در رابطه با احکام قضایى فقهى، ما روایتى درباره آداب قضا، سیاست‏هاى قضایى و راه‏کارهاى علاج مشکلات قضایى داریم که متأسفانه به آن توجه نشده است.

این روایات سیاست‏هاى کلان قضایى را مشخص مى‏کند همچنین ما روایات زیادى در خصوص حقوق شهروندى آن هم خیلى بهتر از آنچه غرب تحت عنوان حقوق شهروندى مطرح کرده، داریم. روایات زیادى در خصوص «حق دفاع» و «حق دفاع متهم» قبل از اتهام، حین اتهام، قبل از دستگیرى، حین دستگیرى، بعد از دستگیرى، قبل از حکم، بعد از حکم، داریم که به این دقت و ظرافت حتى در کنوانسیون‏هاى سازمان ملل و در حقوق قضا و منشورها وحود ندارد. منشورهاى حقوق بشر هم آنها را به دقت ندیده‏اند. این‏ها که من عرض کردم مواردش را پیدا کردم و آن‏قدر روایات عجیب و تکان دهنده پر محتوا در مورد عدالت قضایى داریم در خصوص بى طرفى قاضى که در هیچ جاى آن قوانین ذکر نشده است. شما کجا دیدید و در کدام قانون قضایى دنیا و در کدام نظام قضایى و دستورات مربوط به محکمه قضایى مانند آن را دیده‏اید. آنچه که ما در رابطه با بى‏طرفى قاضى داریم در روایات بى‏طرفى قاضى آمده است که قاضى حق ندارد یکى از طرفین دعوى را به تنهایى حتى اگر رفیق و مرید او باشد بدون حضور دیگرى تا وقتى که پرونده بررسى نشده و تمام نشده در خانه خودش مهمان کند چون این طرفدارى تلقى شده و در نظر دیگرى شبهه ایجاد مى‏کند «لایستضاف الخصم» قاضى حق ندارد یکى از دو متشاکى را مهمان خودش قرار بدهد این روایت در این خصوص آمده است که یکى از دوستداران و اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام بر ایشان وارد شد. مهمان شد، شب اول مقدارى که گذشت، گفتند که من یک پرونده و یک شکوائیه علیه فلان کس دارم و آمده‏ام تا شما یا قاضى شما قضاوت کند. تا امام فهمید گفت: باید از منزل من بیرون بروى. گفت: چرا؟ او این روایت را گفت که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «لا یستضاف الخصم الا و معه خصم» تو دیگر حق ندارى امشب اینجا باشى و او را از خانه خودش بیرون کرد. این قدر تساوى و بى‏طرفى حفظ شده و قاضى حق ندارد در محکمه به یکى از دو طرف بیش از دیگرى نگاه کند و مشاوره کند،
در گوشى چیزى بگوید بدون اینکه دیگرى چیزى بشنود این جایز نیست حالا ممکن است فقها فتوا ندهند که این جایز نیست یا قضاوت باطل است ولى این دستور در روایات ما آمده است این سیاست ذکر شده است این دقت در مساوات بین دو طرف دعوا و بى‏طرفى قاضى که مبناى اعتماد مردم و مبناى عدالت قضایى است به این شکل در اسلام آمده و صدها مسئله دیگر که این‏ها را ما بعنوان این‏که احکام فقهى نیستند در کتب فقهى معترض نمى‏شویم. امروز باید این‏ها را داخل بحث‏هاى طلبه‏گى‏مان بیاوریم و در بحث‏هاى سطح و خارج بنظر من باید بیاوریم آن وقت این‏ها را اگر وارد کنیم از درون این‏ها آن‏قدر مسائل بسیار ارزنده و ظریف بدست مى‏آید که اگر ما این‏ها را نظریه‏پردازى کنیم «بما استحفظوا من کتاب اللّه‏» و قانونمند کنیم و سیستم‏سازى کنیم، و بخش‏هاى حقوق بشر، حقوق زن، حقوق متهم، عدالت قضایى، سیاست‏هاى قضائى، نظام قضاى اسلامى، بحث آزادى، حقوق عامه، حقوق مردم، حقوق شهروندى همه این‏ها وجود دارد. ولى نیاز به کار دارد تا با این قالب‏ها و واژه‏هایى که امروز مطرح مى‏شود به مصاف آنها آورد، آن وقت عظمت اسلام، عمق اسلام، تطابق اسلام با فطرت انسان و با آن ارزش‏ها شکل مى‏گیرد و مشخص مى‏شود. حفاظت از اسلام در برابر تهاجم فرهنگى و تهاجم مکتب‏هاى باطل امروز دنیا از این راه شکل مى‏گیرد. حوزه‏ها بایستى اولاً این مسئولیت و مفاد این آیه را خوب مقابل چشمان خود تجسم داده و ببینند که چه نقش مهم و چه وظیفه سنگینى بر عهده علما و عالمان و احبار در این آیه گذاشته شده و چه نقش تاریخى براى آنها لحاظ شده و چه راهى این آیه شریفه باز کرده و چگونه راه را مشخص کرده و راهکار هم ارائه داده است. «بما استحفظوا من کتاب اللّه‏» این کار بسیار مهمى است که بحمداللّه‏ شروع شده و یکى از برکات این نظام توسعه در این بخش است. البته قبل از این هم بوده و این‏ها متوقف به نظام نیست و خود برپایى حکومت اسلامى یکى از وظایف انبیا و ربانیون و احبار و علما است و این خط، خط خیلى وسیعى است و وظیفه و نقش آن خیلى کلان‏تر از برپایى حکومت اسلامى است. در جایى که حاکم اسلامى و حکومت اسلامى هم نباشد این نقش به وسیله انبیاء و اوصیاء و احبار و علما محفوظ است ولى وقتى که حاکمیت اسلامى برپا مى‏شود این نقش خیلى حساس و گسترده‏تر مى‏شود امکاناتش بیشتر شده، تقصیر و قصور و کاهلى و بى‏تفاوتى نیز گناه
نابخشودنى‏ترى خواهد شد. «بما استحفظوا من کتاب اللّه‏ و کانوا علیه شهدا» الگو شدن، مستلزم احیا این امر در خود، بعد کشاندن جامعه و مردم با این الگوسازى‏ها است، این‏که امام توانست یک ملتى و بعد یک جامعه‏اى را به صحنه حکومت انبیاء و صالحان و ارزش‏هاى انبیا و ارزش‏هاى الهى بکشاند، به این دلیل است که اول در خودش این‏ها را پیاده کرد و الگوى تمام عیار براى مردم شد و مردم وقتى دیدند این الگو را دنبال کردند و آمدند. اول خودش را فراموش کرد و در طبق اخلاص براى هدف‏هاى بزرگ و هدف‏هاى الهى ایثار کرد. مردم هم وقتى این را دیدند، همان جرأت، شجاعت، ایثارگرى و از خودگذشتگى را نشان دادند، و با قطع تعلق به مسائل دنیا و ماده و زن و بچه و مسائل دیگر در میدان آمدند و دیدید چه عظمتى شکل گرفت. امروز هم که دنیا این راه را دنبال مى‏کند. «لا تخشوا الناس» ناس هر کجا در قرآن ذکر مى‏شود به معنى دشمنان است. «ناس» ناسالم و فاسد است هیچ وقت خوبان در آیات به ناس تعبیر نمى‏شود «الذین قال لهم الناس» عبداللّه‏ بن ابى از سرکردگان منافقان مدینه بود، در این آیه هم همین جور است. «لاتخشوا الناس» یعنى از مردم بد، از طاغوت‏ها و ترفندهاى آنها نهراسید «واخشونى» از من بترسید، و این راهکار اثرات خودش را، هم در تاریخ قدیم، هم در تاریخ معاصر ما نشان داد مخصوصا در تاریخ معاصر این شجاعت امام چقدر و عدم خوف امام از طاغوت و طاغوتیان و فقط به تکلیف عمل کردن و از خدا ترسیدن که همان معناى عمل به تکلیف است برکات خود را نشان داد که امام به آن تکیه مى‏کرد. فقط از خدا باید ترسید و به تکلیف او عمل کرد و بس. پیروزى حزب اللّه‏ لبنان هم که در حقیقت ثمره و شاخه‏اى از غرس مبارک امام است آن هم به همین جهت بود اگر سید حسن نصراللّه‏ و حزب‏اللّه‏ مى‏ترسید قطعا این پیروزى‏ها حاصل نمى‏شد، که جاى ترس هم داشت و همه از اسرائیل مى‏ترسیدند بخصوص دولت‏هاى عربى با آن همه امکانات نظامى مى‏ترسیدند ولى این مجموعه کم اما با ایمان که واقعا الگو شدند و شاهد بر این امت‏هاى اسلامى شدند و امروز مى‏بینیم چه عظمتى ایجاد کردند و ایجاد مى‏کنند. و هنوز این راه هرچه بیشتر طى بشود و آنچه در درون راه انبیا و راه ائمه و اسلام ناب که اسلام ائمه اطهار علیهم‏السلاماست. هرچه این تعالیم، این اخلاق فردى و اجتماعى، حقوق اسلامى، دیدگاه‏ها، سیاست‏ها، جهت‏هاى بلند و ارزش‏ها از منابع غنى اسلامى ما که بحمداللّه‏ بیشترین و غنى‏ترین منابع هم در اختیار ماست در اختیار مذهب اهل‏بیت هست بیرون کشیده شوند، برکات زیادى خواهد داشت. آنچه که مذاهب دیگر از این متون غنى اسلامى دارند و در تاریخ ثابت شده که به برکت اهل‏بیت عصمت و طهارت بوده که با تدریس‏هایى که کردند، همه ائمه مذاهب دیگر شاگردان ائمه ما بودند واین در تاریخ ثبت شده است. در مقدمه کتاب دایرة المعارف اشاره شده و در تاریخ این مسئله ذکر شده است که روایات اهل‏سنت را ائمه ما حفظ کردند، حتى روایاتى که از غیر ناحیه ائمه صادر شده بود. اگر حرکت ائمه در حفظ روایات و سنت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نبود سنت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در دست برادران اهل‏سنت هم الآن نبود تنها کسى که در مقابل حرکتى که پس از فوت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در رابطه با اکتفاى به قرآن «حسبنا کتاب اللّه‏» و حذف سنت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهایجاد شده بود دفاع کرد، امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود و شاگردان امیرالمؤمنین علیه‏السلامکه در اوج آن دشمنى‏ها و حالت خفقانى که نسبت به نقل حدیث پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله انجام مى‏گرفت. در عصر اول ایشان تدریس کرد و شاگردانى را تربیت کرد. احادیث پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را دستور داد حفظ کنند، منتقل کنند، منتشر کنند، عبداللّه‏ ابن عباس‏ها و دیگران را تربیت کرد و سنت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را حفظ کرد و روایاتى را که حتى از غیر طریق امیرالمؤمنین علیه‏السلام و ائمه نقل شده است در مذاهب اسلامى دیگر آنها بعد از این استفاده کردند اگر نبود که این‏ها هم از بین مى‏رفت و اگر از بین مى‏رفت یعنى یک منبع دوم غنى اسلامى پس از قرآن که سنت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و احادیث معصومین است از بین مى‏رفت. بنابراین همه ما کامل‏ترین این‏ها را در تشیع داریم و ثابت شده است. امروز بحمداللّه‏ آثار و برکات عملى آن هم در احیاى اسلام ناب خودش را نشان مى‏دهد که وقتى این تعالیم حفظ شد، چگونه این پیروزى‏ها و این نصرت‏ها در مقابل دشمنان اسلام، این تحول‏ها و انقلاب‏هاى عظیم، این حاکمیت ارزش‏هاى اسلامى و الهى در جامعه شکل مى‏گیرد، وقتى درست طبق آن نسخه عمل مى‏شود «بما استحفظوا من کتاب اللّه‏» نقش علما و مراجع بزرگ ما در تاریخ خیلى نقش عظیمى بوده «کانوا علیه شهدا» این الگو شدن، اسوه شدن، احیا کردن در خود و در جامعه و کشیدن دیگران به عرصه و میدان وقتى درست مى‏شود که درست بدان عمل مى‏شود که «فلا تخشوا الناس» ترس از مردم در کار نباشد و وحشت فقط از خدا باشد، نصرت الهى هم شکل مى‏گیرد. امیدواریم که خداوند متعال به برکت این ایام مبارک و به برکت مبعث پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ان شاء اللّه‏ همه ما را به آنچه که وظیفه ماست موفق کند، خوب عمل کنیم مخصوصا علما و بزرگان و حوزه‏هاى علمیه من مجددا از همه تشکر مى‏کنم.

و السلام علیکم و رحمة اللّه‏ و برکاته