نمایش صفحات

1 ـ مسجد نقطه آغاز و سنگ بناى کادرسازى و تشکیل حاکمیت و حکومت اسلامى

اگرچه در سیره حضرت رسول، تشکیل جلسات آموزش در دوران آغازین بعثت و سال‏هاى مخفى دعوت در خانه ارقم بن ابى‏ارقم در کنار مسجدالحرام بر دامنه کوه صفا[1] وبرگزارى نماز جماعت در سال‏هاى پس از آن در درون مسجدالحرام و در برابر کعبه[2] و نشستن در حجر اسماعیل و قرائت قرآن[3] نشانگر اهمیت مسجد در کادرسازى است ولى توجه به رویدادهاى هجرت آن حضرت از مکه به مدینه و تلاش آن پیامبر بزرگ  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى بنیان نهادن یک جامعه ایده‏آل نمونه و آرمانى اسلامى و تغییر جامعه جهل و ظلم و خرافه یثرب به شهر علم و نور و عدالت مدینه النبى نشان مى‏دهد که نقطه آغاز همه تلاش‏ها و سنگ بناى جامعه‏سازى اسلامى و زیر ساخت تشکیل حاکمیت و حکومت اسلامى نبوى، تأسیس مسجد، است.

آرى! تأسیس مسجد قبا در آن اقامت کوتاه سه روزه و انتخاب مکان براى بنیان نهادن مسجد نبوى به محض ورود به مدینه،[4] براى همه مسلمانان و بویژه براى اندیشمندانى که در سیره پیامبر اعظم  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تأمل مى‏کنند، پیامى معنادار در بر دارد.[5] پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در اولین گام به مسجدسازى پرداخت و با این اقدام، مرکز ثقل همه تحولات و اصلاحات لازم را بنیان نهاد و در حقیقت با ساخت مسجد، نخستین گام براى تشکیل دولت اسلامى به معناى حقیقى را برداشت. بدینسان زیر ساخت و عامل اصیل و اصلى همه تحولات فردى و اجتماعى در سیره نبوى، مسجد بود.[6]

 

2 ـ مسجد کانون مرکزى جامعه‏سازى اسلامى

اساسا رسالت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله این بود که جامعه بت‏پرست، مشرک خرافى، عقب مانده، جاهل و پر از ظلم و ستم و تباهى و اختناق آن گونه که امام على علیه‏السلام در نهج‏البلاغه توصیف مى‏کند،[7] را به جامعه‏اى یکتاپرست، آزاد، عادل، انسانى و معنوى تبدیل نماید[8] تا همه بشریت از برکات آن برخوردار گردد:

براى این جامعه‏سازى جدید و این تلاش بزرگ الهى که اقامه عدالت در صدر مى‏نشیند و باید هر چیز و هر کس در جایگاه خود قرار گیرد به یک مرکزیت مطمئن و کارآمد نیاز بود؛ بدین رو پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با برنامه‏ریزى دقیق و الهى خود، براى جامعه‏سازى نوین قرآنى، به تأسیس کانونى به نام مسجد دست یازید.

بدینسان در سنت و سیره نبوى مسجد تنها یک نقطه آغاز و یک مرکز عبادى فردى نبود؛ بلکه بدون مبالغه مسجد مرکز و کانون هدایت همه تحولات، اصلاحات و همه امور بود.[9]

آن حضرت در این کانون نورانى، نخست فرهنگ‏سازى قرآنى را در دستور کار قرار داد و این‏گونه بود که مسجد با نقش فرهنگ‏ساز خود، جامعه نمونه‏اى را تحقق بخشید که در آن جامعه، همه امور از معرفت علمى، تا امور سیاسى و اجرایى همه و همه از مسجد الهام مى‏گرفت و راز تحول یثرب به مدینه آرمانى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را باید در نقش آفرینى عالى این محور مقدس، جستجو نمود.

بدون تردید علم مسجد محور، اجتماع مسجد محور، اقتصاد مسجد محور، سیاست مسجد محور، با علم و اجتماع و سیاستى که محورش مسجد نباشد، تفاوت بنیادین دارد.

شاید تقسیم نمودن فضاى مسجد میان کارکردهاى مختلف و اختصاص هر ستون و اطراف آن به یک امر و آغاز گسترده آموزش‏هاى علمى و عملى را بتوان در این راستا ارزیابى نمود.

برگزارى نماز جماعت، آموزش قرآن کریم و ارایه خطابه‏هاى موعظه‏آمیز و اصلاح‏گرایانه، پذیرش نمایندگان مذاهب و مکاتب و قبایل و بحث و گفت‏وگو با آنان، اسکان مهاجرین بر گرد مسجد و... چنان تحول فرهنگى در یثرب به وجود آورد که به تحقق جامعه آرمانى اسلامى انجامید.

تعلیم و تعلم معارف و آموزه‏هاى قرآن و سنت نبوى، مسجد را به دانشگاهى بدل نمود که در آن علم و اخلاق، آموزش و پرورش، عالم‏پرورى و انسان‏سازى در کنار هم و آمیخته با یکدیگر ارائه مى‏شد به گفته ابن‏مسعود تا به آیاتى که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به ما آموخته بود، عمل نمى‏کردیم آن حضرت آیات جدیدى به ما ارائه نمى‏کرد.

حضور پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در جلسه آموزشى و ترجیح آن بر حلقه ذکر و عبادت با این بیان که «کلاهما الى خیر ولکن بالتعلیم ارسلت»[10] و جدیت در دور باش اصحاب از گناه و فى ازاله الاثام عنهم مجتهدا[11] نشان از آن دارد که حضرتش علم و عمل بر اساس آن را با همدیگر مى‏خواست.

به یک نمونه از معرفت آموزى علمى آموزه‏هاى قرآن در مساجد توجه فرمایید:

مردى بادیه‏نشین به مسجد آمد و از حضرتش تقاضاى تعلیم آورده‏هاى جدید یعنى آیات قرآن را نمود؛ آن حضرت در پاسخ این تقاضا به تلاوت سوره زلزال پرداخت: «فلما انتهى الى (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا) قال: اکفینى» یا محمد مرا بس است که همه پیامت را دریافتم. سپس برخاست و از مسجد آهنگ بیرون رفتن کرد.  پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به اصحاب فرمود: «انصرف الرجل و هو فقیه».[12]

این مورد تنها یک نمونه از هدایت بخشى و معرفت آموزى علمى در مساجد بود که در فرصتى اندک، بادیه‏نشینى را به فقیه‏اى بدل نمود که فقاهتش مورد تأیید پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قرار گرفت و تأثیر بخشى این‏گونه تعلیم در شکل‏گیرى جهان بینى جدید و دغدغه آفرینى در مورد مبدأ و معاد را به خوبى نشان داد. از بیان نمونه‏هاى دیگر در مى‏گذریم که مجال تفصیل و فرصت تکثیر نیست.

در حوزه معرفت‏آموزى عملى نیز مساجد نقش، اثرگذارى و تحول آفرینى بسیار شگفت‏انگیزى ایفا نمودند؛ به عنوان نمونه‏اى از خروار، چون حضور در مسجد، طهارت و نظافت پیشین را طلب مى‏کرد، بویژه با استحباب مسواک و به کار بردن بوى خوش براى اقامه نماز و با اختصاص دادن ستون مخلقه به گیاه عطرآگین خلوق براى خوشبو ساختن خود، مسجد عملاً لزوم رعایت بهداشت و آراستگى را به مردمان مسلمان مى‏آموخت.

برگزارى نماز جماعت در مسجد و قرار دادن افراد در یک صف و کنار هم و منظم ساختن صفوف توسط خود آن حضرت، نه تنها نظام طبقاتى اشراف و بردگان را درهم شکست و همه تفاخرات جاهلى را لگدکوب نمود و نظام نوین اجتماعى دیگرى با ارزش‏هاى جدیدى به وجود آورد، بلکه رعایت نظم و ایجاد صفوفى در هم تنیده و منظم را به همگان آموخت. تشکیل جلسات مشورتى در مسجد، نه تنها لزوم تفکر و تأمل در امور اجتماعى مسلمانان را به همه افراد یاد مى‏داد، بلکه به مسؤولان، رهبران و حاکمان استفاده از نظرات دیگران را آموزش داد.

پذیرفتن هیأت‏هاى نمایندگى مذهبى و قبیله‏اى و ارایه سخنان مستدل و متقن در برابر پرسش‏هاى آنان، عملاً مردمان پرورش یافته در دوران تعصب، جنگ و جاهلیت را به روش گفت‏وگوهاى برهان مدار و جدال احسن و رعایت انصاف در ارزیابى سخنان ارائه شده رهنمون شد.[13] در یکى از مناظرات که فبهت القوم و تحیروا و قالوا: یا محمد اجلنا نتفکر فیما قلته لنا فقال: انظروا فیه بقلوب معتقده للانصاف یهدیکم الله.[14] به ما مهلت بده تا در آنچه فرمودى بیندیشیم. فرمود: بیندیشید ولى با قلب‏هایى که انصاف مى‏ورزد تا هدایت شوید.[15]

اسطوانه حرس آن هم در کنار اسطوانه الوفود در مسجد النبى، اگرچه یادآور استفاد از سلاح براى تأمین امنیت جان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است،[16] ولى افزون برآن و به دلیل تشکیل شوراى نظامى در مسجد، بعد نظامى مسجد در جامعه‏سازى آرمانى اسلام را نشان مى‏دهد؛ دین اسلام و مسلمانان واقعى در کنار بحث و گفت‏وگوهاى مستدل، سلاح نیز در دست دارند تا تهاجمات دشمن را با شدت تمام پاسخ گویند، چنان که دشمن بهراسد و چندان بیمناک شود که هرگز خیال حمله
و غارت و استعمار و استحمار این امت را در سر نپرورانند.[17]

3 ـ مسجد پایگاه وحدت و جایگاه حل اختلاف

از آنجا که بدون در هم آمیختن نیروها و بدون انسجام یافتن یک اجتماع نمى‏توان تحولى انسانى و عمیق به وجود آورد، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به امر خداوند در حرکت و تلاش نوین خود، مردمان را به وحدت فراخواند: «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون».[18] دشمنى‏هاى دیرین را به دوستى‏هاى بى‏مانند تبدیل کرد و با عوامل اختلاف آفرین و با هرگونه اختلاف و اختلاف آفرینى خواه میان مهاجر و انصار و خواه میان عرب و عجم و... به شدت مخالفت مى‏نمود؛ زیرا خداوند فرمان داده بود: «انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم».[19]

مرکز آموزش علمى و عملى و پایگاه اصلى وحدت و حل اختلاف مسجد بود به همین جهت وقتى مسجد ضرار این جایگاه و نقش وحدت آفرینى را از دست داد و به مرکزى براى اختلاف‏افکنى مبدل شد، تخریب گردید و جایگاه انبوه ساختن زباله شد. «و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین... لا تقم فیه ابدا...».[20]

این سنت نبوى به مسلمانان نشان داد که هر مرکز اختلاف آفرین هرکجا که باشد حتى اگر نام مسجد به خود بگیرد، باید تخریب و به مزبله تبدیل شود.

اندیشمندان عزیز و گرامى؛ برادران و خواهران! اکنون نباید تنها به ذکر و یادکرد سنت نبوى در مورد مساجد اکتفا نمود؛ بلکه پرسش اساسى آن است که اکنون براى اصلاح امت اسلامى و نجات بشریت از کجا و چگونه آغاز نمود و از کدامین مرکز تحول و اصلاحات امت اسلامى را پى گرفت؟ پیام کنونى سنت نبوى در مورد مساجد چیست؟

بدون تردید امروز کلید حل مشکلات بسیار امت بزرگ اسلامى در مسجد یافت مى‏شود؛ اقدام و سنت نبوى در تأسیس مسجد، یک حرکت مقطعى یا نمادین و اتفاقى نیست بلکه حساب شده نقطه آغاز را به ما نشان داده است و بدون شک هم اکنون نیز مى‏تواند و مى‏بایست نقطه آغاز و بهترین و کوتاه‏ترین مسیر اصلاح امت اسلامى قلمداد شود. پس باید به سنت نبوى بازگشت و مسجد را احیا نمود زیرا مشکل امت اسلامى نداشتن محل عبادت نیست که براساس فرموده رسولش: «جعلت لى الارض مسجدا و طهورا»[1] بلکه مشکل آنان مرکز هدایت و الهام امور مختلف است که سرچشمه آن در مسجد است.

بدینسان رهبران معنوى و فکرى مسلمانان هم اکنون بر اساس شرح صدر «الم نشرح لک صدرک»[2] احساس مسئولیت «عزیز علیه ما عنتم»[3] و مصلحت سنجى امت «و لا تتبع اهوائهم»[4] باید دامن پردامنه اختلافات را برچینند و وحدت و یکدلى و یگانگى را که صلاح و اصلاح امت اسلامى در آن است، مورد توجه قرار دهند و آن را در احیاى نقش‏ها و کارکرد مساجد جستجو کنند!

آرى مسجد مرکز «یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»[5] بوده و باید باشد و رسالت پیغمبر «لیقوم الناس بالقسط»[6] و «یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم»[7] بوده و باید امروز رسالت دانشمندان مسلمان نیز همان باشد.

به راستى آیا «اسطوانه الوفود» هم اینک نیز براى امت اسلامى پیامى براى برگزارى گفت‏وگوهاى برهانى وحدت آفرین در بر ندارد؟

آیا اسطوانه مخلقه مسلمانان را به طهارت و آراستگى و خوشبویى دعوت نمى‏کند؟

آیا اسطوانه توبه و سریر در مسجد نبوى ما را به اعتکاف و استغفار و توبه فرا نمى‏خواند؟

و آیا سکوت امروزین مساجد در شبکه‏هاى مختلف صدایى، تصویرى، اینترانتى و اینترنتى جهان با اسطوانه حنانه سازگار است؟

به راستى آیا بعد جهاد آفرین مساجد قابل احیا نیست؟ اگر مساجد این کارکرد برگرفته از سنت نبوى را ایفا مى‏کردند حتى اگر دولت‏هاى اسلامى به هر دلیل نمى‏توانستند از کیان امت اسلامى دفاع کنند و اسرائیل و آمریکا از لبنان و فلسطین و عراق برانند، آیا اسرائیل و آمریکا جرأت آن را داشت که این همه جنایات فجیع در لبنان و عراق و افغانستان به وجود آورد؟

افزون بر نقش آفرینى مساجد در حل مشکلات امت اسلامى، هم‏اکنون گمشده بشریت را نیز فقط در مساجد مى‏توان یافت. به گفته الکسیس کارل دانشمند زیست شناس و برنده دو جایزه نوبل: انسان همچنان که به آب و اکسیژن نیازمند است، به خدا نیز محتاج است و احساس عرفانى، احساس اخلاقى، احساس جمال و نور عقل، به شخصیت بشرى، شگفتگى و انبساط پر معنا و کاملى مى‏بخشد... .

ملت‏هایى که نیایش از میان آنان رخت بربندد به طور قطعى سقوط مى‏کنند.[8]

مگر نه آن است که دانشگاه‏هاى صنعتى و تجربى و نظامى بریده از اخلاق و انسانیت و تهذیب که عالمان و متخصصان بى‏تعهد مى‏پرورانند و منشأ ساخت تسلیحات شیمیایى، بمب‏ها و کاربرد آنها علیه افراد بى‏گناه هستند و در یک کلام، جدا ساختن علم، صنعت، تربیت و اقتصاد از دین و مسجد و معبد، این مشکلات را به بار آورده است و هم‏اکنون بشریت خسارت جبران‏ناپذیر این جداسازى را تجربه مى‏کند؟

براستى انسان مادى امروزى که به مادون انسانیت سقوط یافته و با گرفتار آمدن به نوعى جزمیت و دگماتیسم در مورد محسوسات عقل را از کلى نگرى حق جویانه به جزیى نگرى منفعت گرایانه معطوف ساخته و رفاه و پیشرفت اقتصادى، او را از تعالى انسانى و اخلاقى باز داشته، از کدامین مرکز جز مسجد مى‏تواند انتظار هدایت و یارى داشته باشد؟

پس باید با ایمانى راستین و باورى پولادین سنت نبوى در مورد مساجد را پى گرفت که:

در این بحر جز مرد داعى نرفت/ گم آن شد که دنبال راعى نرفت

کسانى کزین راه برگشته‏اند/  برفتند بسیار و سرگشته‏اند

خلاف پیامبر کسى ره گزید/ که هرگز به منزل نخواهد رسید

مپندار سعدى که راه صفا/ توان رفت جز پى مصطفى[9]

 

 



[1] . شرح لمعه، شهید ثانى:  ج 1 ، ص 15 .

[2] .  شرح:  آیه 1 .

[3] . توبه:  128 .

[4] . مائده:  49 .

[5] . جمعه:  2 .

[6] . حدید:  25 .

[7] . اعراف:  157 .

[8] . نیایش:  ص 45 ـ 35 .

[9] . مقدمه کتاب بوستان، سعدى شیرازى .





[1] . سیره ابن‏هشام:  ج 1 ، ص 263 ؛ سیره ابن حلبى: ج 1 ، ص 319 .

[2] . اسدالغابه، ابن‏اثیر، الاصابه ابن‏حجر، به نقل از: فرازهایى از زندگى پیامبر اسلام: ص 97 .

[3] . «کان رسول اللّه‏ یقعد فى الحجر و یقرأ القرآن» بحارالانوار.

[4] . آثار اسلامى مکه و مدینه: ص 199 .

[5] . (لیقوم الناس بالقسط و انزلنا معهم الکتاب و المیزان» حدید:  25 .

[6] . صحیح بخارى: ج 1 ، کتاب علم، ص 42 ؛ فرازهایى از زندگانى: ص 209 ـ 211 .

[7] . «و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه و اهواء منتشره و طوائف متشتته بین مشبه لله بخلقه او ملحد فى اسمه او مشیر الى غیره...». نهج البلاغه: خ اول .

«و انتم معشر العرب على شر دین و فى شر دار منیخون بین حجاره خشن و حیات صم تشربون الکدر و تأکلون الجشب و تسفکون دماءکم و تقطعون ارحامکم، الاصنام فیکم منصوبه و الاثام بکم معصوبه» نهج‏البلاغه: خ 26 .

[8] . «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم» اعراف: 157 .

[9]صحیفه نور.

[10] . بحارالانوار: ج 1 ، ص 206 ؛ منیه المرید، شهید ثانى:  ص 106 .

[11] . بحارالانوار: ج 9 ، ص 332 .

[12] . میزان الحکمه: ج 3 ، ص 2455 .

[13] . آثار اسلامى مکه و مدینه:  ص 225 .

[14] . بحارالانوار: ج 9 ، ص 259 .

[15] . تفسیر موضوعى: ج 8 ، ص 87 .

[16] . ان هذا المحرس کان على ابن ابى‏طالب یجلس فى صفحتها التى تلى القبر مما یلى باب رسول الله یحرس النبى وفاء الوفاء، ج 2 ، ص 448 .

[17] . «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عواللّه‏ و عدوکم» انفال: 60 .

[18] . مؤمنون:  52 .

[19] . حجرات:  آیه 10 .

[20] . توبه:  107 .