حضور زنان در مسجد در روزگار پیامبر صلىاللهعلیهوآله
مطالعه روایات موجود در کتب حدیثى شیعه و عامّه ونیز دقّت در شواهد تاریخى گویاى این حقیقت است که حضور بانوان در مسجد براى انجام دادن نماز جماعت در عصر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از مسلمات تاریخ است زیرا اسلام، نه مردان و زنان را خانه نشین کرده، ونه همهى قیدوبندها را از پاىشان گسسته است، درمقاله حاضربرآنیم براى روشن شدن ابعاد مختلف این بحث، به تفصیل در این باره سخن بگوئیم:
الف) روایاتى که خانه را مسجدِ زن بیان کرده است.
ب) احادیثى که مسجد را متعلق به همة مردم،اعم از زن و مرد دانسته است.
ج) احادیثى که بیانگر حضور زنان در نماز جماعات پیامبر صلىاللهعلیهوآله بوده است.
د) شواهد تاریخى بر حضور زنان در مساجد براى امورى غیر از اقامه نماز.
هـ) بررسى نظریات فقهى فقهاى اسلام در این باره.
و) شرایط حضور زنان در مساجد.
ز) آثار حضور زنان در مساجد.
الف) خانه زن مسجد اوست
دستهاى از روایات، مسجدِ زن را خانه و منزل مسکونىاش دانستهاند. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهفرمودند: «صلاة المرأة وحدها فى بیتها کفضل صلاتها فى الجمع خمسا و عشرین درجة».[1]
نماز فراداى زن در خانهاش، همچون نماز جماعت 25 درجه فضیلت دارد. نیز فرمودند: «اِنّ مساجد النساء البیوت، وصلاة المرأة فى بیتها افضل من صلاتها فى صُفتها و صلاتها فى صُفتها افضل من صلاتها فى صحن دارها و صلاتها فى صحن دارها افضل من صلاتها فى سطح بیتها».[2]
«بهترین مسجدِ زنان خانه است و نماز در خانه، برتر از نماز او در ایوان است. نماز او در ایوان، برتر از نمازش در پشت بام خانه است. همانند این روایات در منابع عامّه نیز از پیامبر صلىاللهعلیهوآله نقل شدهاند».[3]
امام صادق علیهالسلام در این باره فرمودند: «خیر مساجد نسائکم البیوت».[4] «بهترین مساجد براى زنانتان خانه است».
نیز فرمودند: «صلاة المرأة فى مخدعها افضل من صلاتها فى بیتها و صلاتها فى بیتها افضل من صلاتها فى الدار».[5]
نماز خواندن زن در خانه، بلکه در اتاق عقب و اندرونى بهتر است. امسلمه از قول رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهمىگوید: «خیر مساجد النساء قعر بیوتهن».[6] «بهترین مساجد براى زنان، اتاقهاى عقب خانه است».
بنابر روایتى، رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به امام على علیهالسلام فرمودند: «یا على! لیس على النساء جمعة و لا جماعة و لا اذان و لا اقامة».[7] «اى على! براى زنان الزامى جهت شرکت در نماز جمعه و جماعت و گفتن اذان و اقامه نیست».
از مجموعه این روایات با قطعنظر از روایاتى که بعدا به آنها مىپردازیم مىتوان اینگونه استفاده کرد که خواندن نماز در خانه نسبت به مسجد، براى زنان بهتر است. امّا با تأمّل و تحلیل اینگونه روایات چند نکته بدست مىآید:
1 ـ در روایات فوق معمولاً تلاش شده است تا به نحوى به مسئله عفاف بانوان اهمیت بدهند و در واقع در پى بیان این مطلب است که زن نباید در تیررس دید نامحرم نماز گذارد. پس اگر در مسجد، پرده و حائلى او را از دید نامحرم حفظ کند ملاک حکم رعایت شده و بنابراین نماز زن با حفظ حریم و حدود الهى، در مسجد افضل است، چنانچه نماز مرد چنین است.
2 ـ راوى اولین حدیث از امام صادق علیهالسلام «یونس بن ظبیان» است که نجاشى و شیخ طوسى قدسسره، صاحب کتب رجالى، او را ضعیف شمردهاند.[8]
3 ـ دسته دوم و سوم از روایات که بیان خواهد شد، و شواهد تاریخى و سیره پیامبر اعظم صلىاللهعلیهوآله و حتّى فتاواى بسیارى از فقهاى اسلام، بیانگر جواز حضور زن در مسجد است.
ب) روایات عام
در روایات زیادى درباب مسجد، واژههایى وجود دارد که مستفاد از آنها این است که مسجد، متعلق به همه مردم اعم از زن و مرد است و اختصاص به گروهى ندارد. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود: «المسجد بیت کل مؤمن».[9]
مسجد خانه هر مؤمنى است آن حضرت در بیانى دیگر مسجد را خانه همه متقیان و پرهیزکاران دانستهاند.
«انّ المساجد بیوت المتقین».[10] حضرت على علیهالسلام در مورد همسایه مسجد فرمود: «لاصلاة لجار المسجد إلاّ أن یکون له عذر أو به علة، فقیل: و من جار المسجد یا امیرالمؤمنین علیهالسلام قال من سمع النداء».[11]
نماز همسایه مسجد در خانه، نماز کامل وتمام نیست جز این که عذرى داشته باشد. از امام علیهالسلامسؤال شد که همسایه مسجد چه کسى است؟ فرمودند: کسى که صداى اذان را بشنود. و نیز روایات متعددى که درآنها واژة «مَنْ مَشى» و «مَنْ أسَرج» آمده است. پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله فرمود: «من مشى إلى مسجد من مساجداللّه فله بکل خطوة خطاها...».[12] «کسى که به مسجدى از مساجد خدا برود براى هرگامى که برمىدارد تا به منزل برگردد ده حسنه برایش نوشته مىشود و ده گناه از او برداشته و ده درجه ترفیع مىیابد».
در روایت دیگر امام صادق علیهالسلامفرمود: «من مشى الى المسجد لم یضع رجله على رطب و لایابس الاّ سبحت له الارض إلى الأرضین السابعة».[13] کسى که به سوى مسجد گام برمىدارد بر هیچ تر و خشکى قدم نمىگذارد مگر اینکه زمین تا طبقات هفتگانهاش براى او تسبیح مىگویند. و در حدیثى پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: «بشر المشائین فى ظلم اللیل إلى المساجد بالنور التام یوم القیامة».[14] «بشارت باد کسانى را که در تاریکى شب به مساجد مىروند، در روز قیامت، از نورى فروزان و درخشنده در پیشاپیش خود برخوردارند».
و دیگر روایاتى که به طور عام (اعم از زن و مرد)، تأکید و تشویق بسیارى به رفت و آمد به مساجد و حضور مستمر در آن و روشنایى بخشیدن به مساجد شده است.[15]
ج) حضور زنان در نمازهاى جماعت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و روایات دال بر جواز حضور
حضور بانوان در مسجد براى شرکت در نماز جماعت، بخصوص نماز جماعت صبح و عشائین، پشت سر پیامبر صلىاللهعلیهوآله از مسلمات تاریخ است. کعبه اولین خانهاى است که براى عبادت مردم (اعم از زن و مرد) بناشد و عبادت کنندگان را به سوى خود جذب کرد: «انّ اوّل بیتٍ وُضع للناس لَلّذى یبکة مبارکًا».[16]
مکه و مسجدالحرام، کاملترین مصداق مسجد است تا آنجا که نماز فرادى در آن از نمازجماعت در خانه بهتر است و همین مسجد است که اولین نماز جماعت به امامت پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله با حضور مردى چون على بن ابىطالب علیهالسلام و بانویى چون حضرت خدیجه علیهاالسلام در آن جا برگزار شد.[17] در ذیل آیه 59 سوره احزاب که خداوند دستور مىدهد: «اى پیامبر صلىاللهعلیهوآله به همسرانت و دخترانت و زنان با ایمان بگو: جلبابهاى (روسرىهاى بلند) خود را برخویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است».
از معصوم علیهالسلام نقل شده است: «سبب نزول آیه چنین بود که چون زنان براى شرکت در نماز جماعت مغرب و عشاء به مسجد مىرفتند، جوانان بر سر راه آنان مىنشستند و آنان را آزار مىدادند و متعرّض ایشان مىشدند. از اینرو، پس از نزول آیه، زنان انصار با لباس سیاه و بلند و با حجاب کامل در نماز جماعت حاضر مىشدند».[18]
آیه و شأن نزول آن بیانگر نکتهاى ظریف و حکیمانه است، و آن اینکه اسلام در رابطه با حضور زنان در مجامع فرهنگى علمى، اقتصادى، سیاسى و پذیرش مسئولیتهاى اجتماعى از طرف آنان، حتّى زمانى که مورد چشم چرانى و مزاحمت جوانان قرار مىگیرند، با حکم خانهنشینى و ایجاد محدودیت با قضیه برخورد نمىکند، بلکه با ارائه طرحهاى مصونیتآفرین، راه را برحضور هر چه بیشتر آنان مىگستراند. علاوه بر سخن فوق، شواهد تاریخى حاکى از حضور زنان در نماز جماعت رسول اعظم صلىاللهعلیهوآله مىباشد.
امام على علیهالسلاممىفرمایند: «کن النساء یصلین مع النبى صلىاللهعلیهوآله فکن یؤمرن أن لایرفعن رؤسهن قبل الرجال لضیق الأزر».[19] «زنان عقب مردان، نماز جماعت را با پیامبر صلىاللهعلیهوآله به جا مىآوردند و چون لباس مردان کوتاه بود به زنان دستور داده شده بود که پیش از مردان سر از سجده برندارند».
در برخى از روایات در منابع شیعه و سنّى آمده است که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهدر حال نماز چون صداى گریه طفل را در صف زنان شنیدند، نماز را کوتاه خواندند تا مادرش سراغ فرزند رود [تا مبادا نگرانى در مادرش پیدا شود].[20] نیز نقل کردهاند: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نماز صبح را در تاریکى مىخواندند و زنان مؤمن پس از نماز در همان تاریکى برمىگشتند و به خاطر تاریکى، دیگران آنها را، و حتّى خودشان همدیگر را نمىشناختند.[21]
در روایتى مىخوانیم: «زن قریشى به نام «عاتکه بن زید» پیوسته در نماز جماعت مسجد النبى حاضر مىشد، عمر از او خواستگارى کرد، او به این شرط که او را از نماز جماعت منع نکند، پذیرفت با عمر ازدواج کند، عمر هم با نارضایتى پذیرفت، بعد از مرگ عمر، وقتى زبیر از او خواستگارى کرد باز این شرط را مطرح نمود، زبیر هم به ناچار پذیرفت، و او به نماز جماعت مىرفت...».[22]
در زمان عمر، زنان به امامت سلیمان بن ابىخثیمه انصارى در رحبه مسجد، نماز جماعت مىخواندند چنان که مردان به امامت ابى بنکعب نماز جماعت برگزار مىکردند، عثمان مردان و زنان را یک جا جمع کرد، ولى امیر المؤمنین علیهالسلامدر زمان خلافتش دوباره زنان و مردان را ازهم جدا کرد و شخصى به نام عرفجه با زنان نماز مىخواند.[23] دربرخى روایات از طریق شیعه و سنّى آمده است که وقتى زنان براى رفتن به مسجد اجازه خواستند، آنان را منع نکنید. براى نمونه، پیامبر صلىاللهعلیهوآلهفرمود: «لاتمنعوا النساء حظوظهن من المسجد إذا استأذنوکم».[24]
هرگاه زنان شما اجازه رفتن به مساجد مىخواهند، آنان را از بهره و نصیبشان از مساجد محروم نکنید و مانع نشوید. هم چنین آمده است که پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: «لاتمنعوا اِماء اللّه مساجد اللّه».[25] «کنیزان خدا را از رفتن به مساجد خدا منع نکنید».
و نیز فرمود: «إذا استأذنت احدکم امرأته إلى المسجد فلایمنعها».[26] هرگاه همسر یکى از شما اجازه رفتن به مسجد خواست نباید مانع وى شوید. عدهاى چنین پنداشته بودند که زنان فقط هنگام روز مجاز به رفتن به مساجد هستند و در نمازهاى مغرب و عشاء که با تاریکى شب همراه است، زنان نباید براى نماز به سوى مساجد خارج شوند لذا جهت مبارزه با این پنداشت غلط در بعضى روایات آمده است که هر گاه بانوان إذن حضور در مسجد را در شب هنگام خواستند، اجازه بدهید. پیامبر صلىاللهعلیهوآله در دو بیان جداگانه مىفرماید: «لاتمنعوانسائکم من الخروج الِى المساجد باللیل». «إذا استأذن نسائکم باللیلالِى المسجد فأذنوا لهنّ».[27] زنان خود را شب هنگام از رفتن به مساجد منع نکنید و چون اذن خواستند اجازه دهید. در شب که خوفِ بیشتر براى زنان است مىفرماید: إجازه بدهید، پس در روز أولى است
که مسجد بروند. مفاد این روایات آن است که زنان از فضایل و آثار معنوى مسجد محروم نشوند و چنانچه زنان بتوانند حجاب اسلامى و شئون زن مسلمان و عفاف را رعایت کنند، فضیلت نماز
خواندن در مسجد براى زنان، همچون مردان است.
د) گواه تاریخ بر حضور زنان در مساجد در صدر اسلام براى امورى غیر از اقامه نماز
1 ـ پس از وفات پیامبر صلىاللهعلیهوآله هنگامى که ابوبکر غاصبانه بر تخت حکومت نشست، حضرت زهرا علیهاالسلام به مسجد رفتند و خطبه فدکیه را بیان فرمودند.[28]
2 ـ ابوجهل، عدهاى از افراد بت پرست را جمع کرده بود که وقتى پیامبر صلىاللهعلیهوآله در مسجدالحرام در نماز به سجده مىرود شکمبه گوسفندى را بر سر آن حضرت بیفکنند. این عمل ناجوانمردانه انجام شد. خبر به گوش حضرت فاطمه علیهاالسلام خردسال رسید با شتاب به مسجدالحرام رفت و آن را برداشت... .[29]
3 ـ سخنرانى حضرت زینب علیهاالسلام در مسجد اموى شام بوده است و امام زینالعابدین علیهالسلام و مردم اعتراض برحضور ایشان و سایر زنان در مسجد، ننمودند.
4 ـ عن ابىعبداللّه علیهالسلام قال: «و قال علّیًا صلوات اللّه علیه کان یقول: لاارى الاعتکاف الا فى المسجد الحرام او مسجد الرسول او مسجد جامع و لا ینبغى للمعتکف ان یخرج من المسجد الالحاجة لا بد منها ثم لایجلس حتّى یرجع، و المراة مثل ذلک».[30] اعتکاف، یا در مسجد الحرام یا مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله یا مسجد جامع هر شهرى منعقد مىشود و سزاوار نیست معتکف از مسجد خارج شود مگر این که ضرورت باشد و وقتى کارش را انجام داد، بدون این که بنشیند برگردد. در ادامه حدیث مىفرماید: و زنان مثل مردان هستند. پس معلوم مىشود زنان هم مىتوانند به مسجد بیایندو معتکف شوند در روایتى آمده است: زنان پیامبر صلىاللهعلیهوآلهگاه با آن حضرت درمسجد معتکف مىشدند[31]
قرآن کریم هم مىفرماید: «ولاتباشروهنّ و انتم عاکفون فى المساجد».[32] با زنان هنگام اعتکاف در مساجد، مباشرت نکنید. اگر زنان بیرون از مسجد باشند که این سخن معنا نمىدهد. بنابراین یا معتکفین با زنانشان معتکف بودند، یا زنان در مسجد به دیدار مردان مىآمدند. در روایتى آمده است که: «عن ابىعبداللّه علیهالسلام قال: وایّ امراة کانت معتکفة، ثم حرمت علیها الصلاة فخرجت من المسجد فطهرت فلیس ینبغى لزوجها أن یجامعها حتّى تعود الى المسجد و تقضى اعتکافها».
امام صادق علیهالسلام فرمود: «اگر زنى که در حال اعتکاف است،[بواسطه حیض] از نماز باز ماند و از مسجد بیرون رود و دوباره پاک شود، شایسته نیست همسرش با او نزدیکى کند تا این که زن به مسجد بیاید و اعتکاف خود را به پایان برساند».[33]
5 ـ تاریخ از وجود زن مسلمان سیاهپوستى به نام محجنه (اممحجن) در عصر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله خبر مىدهد که، خادمه و نظافتچى مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله بوده است. ابوسعید مىگوید: زنى سیاه چرده که مسجد را جارو مىکرد، شبى وفات نمود. چون صبح شد، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهرا از مرگش با خبر ساختند، فرمود: چرا مرا از مرگ او آگاه نکردید؟ آنگاه پیامبر صلىاللهعلیهوآله با اصحابش بر قبر او حاضر شدند و آن حضرت کنار قبر ایستاد و تکبیر گفت و در حالى که مردم نیز پشت سرش بودند بر او نماز گزارد و براى او دعا کرد.[34] طبق برخى روایات، حضرت فرمود: اینک او را در بهشت مىبینم.[35]
6 ـ حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله وارد محراب امام جماعتى شد و چون محراب به آب دهان آلوده شده بود، با امام جماعت برخورد کرد. همسر امام جماعت از علت برخورد با شوهرش با خبر شد، از این روى آب دهان را از محراب پاک کرد. حضرت فرمود: شوهر را به خاطر خانمش بخشیدم.[36]] لابد این خانم در مسجد بوده که مطلع شده، یا بعد از اطلاع، به مسجد آمده و در محراب حاضر شده و مورد اعتراض پیامبر صلىاللهعلیهوآله واقع نشده است].
7 ـ قال ابوجعفر علیهالسلام: «اذا کان الرجل نائما فى المسجد الحرام او المسجد الرسول صلىاللهعلیهوآله فاحتلم فاصابته جنابته فلیتمم و لا یمر فى المسجد الاّمتیمما حتّى یخرج منه ثم یغتسل و کذلک الحائض اذا اصابتها الحیض تفعل کذلک و لابأس ان یمرا فى سائر المساجد و لا یجلسان فیها».
امام باقر علیهالسلام فرمود: «اگر مردى درمسجد الحرام یا مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله به خواب رود و جنب شود، باید تیمم کند و با تیمم از مسجد گذر کند و خارج گردد، سپس غسل نماید. همینطور زن چنانچه در این دو مسجد حیض شود، اینگونه عمل کند. اما در غیر از این دو مسجد بدون تیمم هم، مىتواند خارج گردد».[37]
8 ـ اگر زن نباید مسجد برود، فاطمه بنت اسد با مسجد چه کار داشت و از آن مهمتر، دیوار خانه خدا هم شکافته شد.
9 ـ از «مالک بن ضمره العنبرى» روایت شده که مىگوید: امیرالمؤمنین على علیهالسلام به من فرمود: آیا به مسجدى که در کنار خانهات قرار گرفته است مىروى؟ عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، آن مسجدى است که زنان در آن نماز مىگذارند. فرمود: «اى مالک! آن مسجدى است که هرگز اندوهناکى در آن نماز و دعا نکرده است مگر این که خداوند، او را از آن اندوه رهایى بخشیده و حاجتش را برآورده نموده است...».[38]
با این وصف در مىیابیم که براى حضور زنان در مساجد، در عصر بنیانگذار نهضت اسلامى، گذشته از این که هیچگونه منعى مشاهده نمىشود بلکه بدان نیز، همچون مردان مورد تأکید و ترغیب قرار مىگیرند و تا آنجا پیش مىروند که علاوه بر شرکت در مساجد عمومى، مساجد اختصاصى و مبارکى هم براى عبادت وتعلیم و تعلم ویژه خود بر مىگزینند.
10 ـ یکى از زنان مسجدى عصر پیامبر صلىاللهعلیهوآله، «نوله بنت اسلیم» است که در روز تغییر قبله در نماز جماعت مسجد بنى حارثه، شرکت داشته و ماجراى آن روز را چنین تعریف مىکند: «دو رکعت از نماز ظهر یا عصر را در مسجد بنىحارثه رو به قبله بیتالمقدس خوانده بودیم که شخصى خبر آورد که رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله بهطرف بیتالحرام روى کرد، بلافاصله مردان به مکان زنان و زنان به مکان مردان تغییر محل داده و چرخیدند و دو رکعت دیگر را رو به بیتالحرام گزاردیم».[39]
11 ـ روایت وارد شده است که روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در بیرون مسجد بودند، دیدند که مردان و زنان باهم از مسجد بیرون مىآیند، رو به زنان کردند و فرمودند: «بهتر است صبر کنید ابتدا مردان بروند، سپس شما».[40]
12 ـ یکى از درهاى مسجد النبى صلىاللهعلیهوآله به نام «باب النساء» است. اگر بنا بود زنان به مسجد نیایند، باب النساء مفهومى نداشت. در روایت آمده است که روزى پیامبر صلىاللهعلیهوآله به یکى از درهاى مسجد اشاره کردند و فرمودند: «لو ترکنا هذا الباب للنساء» خوب است این در را به بانوان اختصاص دهیم.[41]
13 ـ شواهد نشان مىدهدکه تعلّم در مساجد، خاص مردان نبود. زنان مسلمان نیز مجاز بودند به مساجد بروند و به سخنان پیامبر صلىاللهعلیهوآله گوش دهند وگاهى از آن حضرت سوال کنند. اگر احساس مىشد زنان به هر دلیل، سخنان پیامبر را نشنیدهاند پیامبر صلىاللهعلیهوآله آنان را مجددا موعظه و نصیحت مىکرد.[42]
14 ـ در تواریخ نقل شده که در مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله جایگاهى براى معالجه بیماران و مجروحان معین شده بود و پیامبر صلىاللهعلیهوآله و یارانش در آنجا از بیماران عیادت مىکردند واقدى مىنویسد: «در ماجراى جنگ احد، مردم در مسجد چراغ و آتش برافروخته بودند و خستگان و مجروحان را زخمبندى مىکردند. به دنبال زخمى شدن سعد بن معاذ، پیامبر صلىاللهعلیهوآله ایشان را در خیمه «کُعیبه»، دختر سعد بن عتبه در مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله جاى داد. این زن، زخمىها را معالجه مىکرده و از اشیاء گمشده و پراکنده، نگهدارى مىکرد».[43]
15 ـ نقل شده در یکى از روزها که امام على علیهالسلام وارد منزل مىشود و همسرش فاطمه علیهاالسلام را نمىیابد، از منزل خارج، و به سوى مسجد روانه مىگردد، در مسجد نماز مىخواند و سپس مقدارى شن در مسجد جمع نموده و به آن تکیه مىدهد. پیامبر صلىاللهعلیهوآله و فاطمه علیهاالسلامدر حالى که حسنین؟ را به آغوش و دست امکلثوم را در دست گرفته به مسجد مىآیند، در مسجد، مىبینند که امام على علیهالسلام همانگونه که بر شنها تکیه داده بوده خوابش برده است. در این هنگام پیامبر صلىاللهعلیهوآله پاى مبارکش را روى پاى مبارک امام على علیهالسلام گذارده و مقدارى فشار مىدهد و قال: «قم یا اباتراب [بلند شو اى ابوتراب]. در این حدیث مشاهده مىشود که فاطمه زهرا علیهاالسلام به مسجد تشریف بردند درحالى که ضرورى هم نبوده است.[44]
هـ ) بررسى فقهى حضور زن در مسجد
فقهاى اسلام به خصوص شیعه با توجه به سه دسته از روایات که بیان شد و نیز آیاتى از قرآن کریم، نسبت به حضور بانوان در مسجد، اختلافنظر و فتوا دارند. عدهاى همچون علامه حلى قدسسره، آمدن زنان به مساجد را مکروه دانسته و مىفرماید: «یکره للنساء الاتیان الى المساجد لمافیه من التّبرج المنهى عنه، قال الصادق علیهالسلام: خیر مساجد نسائکم البیوت».[45]
و در کتاب نهایة الاحکام مىگوید: «و هذا الحکم (رفتن به مسجد) مختص بالرجال دون النساء لانهن امرن بالاستتار...».[46]
عده کثیرى از فقها گرچه حکم به کراهت حضور زن در مسجد ندادهاند، ولى خواندن نماز در خانه را براى زنان، برتر شمردهاند.[47] شهید اول مىفرماید: «و یستحب للنساء الاختلاف الیها کالرجال و ان کان البیت افضل و خصوصا لذوات الهیئات».[48]
همچنین صاحب غنائم الایام مىگوید: «و اما المرأة فصلاتها فى البیت افضل...».[49]
این دو گروه از فقها، دلیل خود را، توجه نمودن به آیات قرآن و احادیث معصومان علیهمالسلام[50] مبنى بر ممنوع بودن تبرّج (آشکار شدن در برابر دیدگان مردم) براى زنان و دستور شرع مقدّس بر اهمیت حفظ عفاف و رعایت حجاب وعدم اختلاط زنان و مردان، و نیز جلوگیرى از وقوع در فتنه و مفاسد اجتماعى و اخلاقى ذکر کردهاند.[51] برخى دیگر از فقهاى شیعه نهتنها جواز را، بلکه استحباب را در حضور و نماز خواندن زن در مسجد دانستهاند.
مرحوم محقق اردبیلى مىگوید: «گرچه بنا بر برخى روایات، فضیلت حضور در مسجد، مختص مردان است، لکن با توجه به دیگر روایات، و ضعفى که در سند روایت یونس بن ظبیان وجود دارد، مىتوان گفت که ومع ذلک لایبعد الاستحباب اذا کن لایراهن احد و لا یرونه مع عدم مفسدة اخرى».[52]
امام خمینى قدسسرهنیز فرموده: «براى زنها نماز خواندن در خانه، بلکه در صندوق خانه و اطاق عقب بهتر است، ولى اگر بتوانند کاملاً خود را از نامحرم حفظ کنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند».[53]
حتى برخى از فقهاى معاصر مىفرمایند: «براى زنها در صورتى که خود را از نامحرم به خوبى حفظ کنند بهتر است نماز را در مسجد بخوانند و اگر راهى براى یادگرفتن مسائل اسلامى جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد، واجب است به مسجد بروند».[54]
نیز بنابر کتب فقهى یکى از مسائل شرعیه بانوان آن است که زن در حال عادت ماهیانه نمىتواند مسجد برود. پیامبر صلىاللهعلیهوآله هم فرمود: «انّ المسجد لایحلُّ لجنبٍ و لاحائض».[55]
اگر بنا بود زنان اصلاً مسجد نروند چرا فرمودهاند، در ایام عادت نروند. بنابراین مفهوم حدیث و مفهوم فتواى مراجع عظام تقلید این است که وقتى عذر شرعى ندارند، مىتوانند به مسجد بروند.[56] در باب احکام محرمات جنب و حائض آمده است که براى این دو، حرام است رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلىاللهعلیهوآله اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، و نیز توقف در مساجد دیگر، ولى اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد.[57] دلایل قائلان به جواز و استحبابِ حضور بانوان در مسجد، همان شواهد تاریخى بر حضور این قشر از جامعه در نمازهاى جماعت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و نیز عمومات و اطلاقات روایاتى است که بیانگر ترغیب و تشویق بر رفت و آمد به مسجد و بهرهمندى از فضایل مسجد براى انسان، قطع نظر از جنسیّت آن است.[58] علاوه براین که، فقهاى متقدم و متأخر و نیز معاصر، حضور زنان را همچون مردان، در مسجد الحرام و مراسم عبادى، اجتماعى و اخلاقى سیاسى نماز جمعه،[59] اعتکاف و حج جایز شمردهاند.[60]
و) شرایط حضور زنان در مساجد
فقهاى اسلام، اتفاق نظر دارند که حضور زنان در مساجد، جایز است. [جواز بالمعنى الأعم] اینک، باید دید آیا این حضور شرایطى هم دارد یانه؟ در پاسخ بایدگفت: شرع مقدس آداب و دستوراتى بیان کرده که اهمّ آنها عبارتنداز:
1 ـ استفاده نکردن از بوى خوش
یکى از آداب مسجد، زینت کردن به هنگام مسجد رفتن است. قرآن کریم مىفرماید: «یا بنى آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد».[61] «اى فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد زینت خود را برگیرید».
آنچه از کتبروایى و تفسیرى در تفسیرکلمه «زینت» استفاده مىشود این است که «زینت» در آیه شریفه، هم شامل آراستگى ظاهرى مىشود وهم شامل آراستگى باطنى و درونى و ذکر مصادیق در روایات از قبیل: پوشیدن لباس نیکو یا شانه کردن، و استعمال عطر و بوى خوش در نماز و مسجد، جنبه تعیینى ندارد و اینها از مصادیق زینت هستند.[62] در کتب فقهى هم آمده است:
«یستحب التطیب و لبس الثیاب الفاخر عند التوجه الى المسجد».[63] «مستحب است به هنگام رفتن به مسجد، از بوى خوش و لباسهاى نیکو استفاده شود».
اما همین امر مستحب که برآن، اینقدر تأکید شده است، در مورد بانوان نباید بهگونهاى باشد که تحریک کننده و باشئون آنان مخالف باشد. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهفرمود: «اذا شهدت احداکنّ المسجد فلاتمس طیبّا [فلاتطیّب تلک اللیلة]».[64]
هنگامى که یکى از شما زنان قصد مسجد کرد، نباید از بوى خوش استفاده کند. نیز صلىاللهعلیهوآلهفرمودند: هرگاه زنى خود را خوش بو کند، سپس به سوى مسجد برود نمازش قبول نمىشود تا آنکه آن بوى خوش را برطرف کند.[65]
2 ـ عدم اختلاط زن و مرد در مسجد
حضور زنان در مسجد آثار و ثواب بسیار دارد، ولى نباید زمینهاى براى اختلاط فراهم آید. در روایت آمده است که روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در بیرون مسجد بودند، دیدند که مردان و زنان با هم از مسجد بیرون مىآیند. رو به زنان کردند و فرمودند: بهتر است صبر کنید ابتدا مردان بروند، سپس شما.[66] هم چنین روزى حضرت به یکى از درهاى مسجد اشاره کردند و فرمودند: خوب است این در را به بانوان اختصاص دهیم.[67] و بدین ترتیب درِ آمد و شد زنان به مسجد را از
مردان جدا ساختند.
3 ـ پرهیز از سخنان بلند و بیهوده
یکى از نکاتى که افراد، چه زن و چه مرد، شایسته است در مسجد وحتى خارج آن رعایت کنند، پرهیز از سخنان بیهوده و با صداى بلند است. خداوند خطاب به زنان رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهمىفرماید: «فلاتخضعن بالقول فیطمع الذى فى قبله مرض و قلن قولا معروفا».[68]
اى همسران پیامبر! بهگونهاى هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید. خداوند در واقع در این آیه، دستور به وقار وعفاف در کیفیت سخن گفتن را براى زنان بیان مىکند. رسول خدا بلند کردن صدا در مسجد را از نشانههاى نزول بلا برامت مىشمارند و مىفرماید: هنگامى که پانزده خصلت در میان امت من رایج شود، بلا بر آنان نازل خواهد شد، از جملة آنها این است که «اذا ارتفعت الاصوات فى المساجد» صداها را در مسجد بلند کنند.[69] نیز ابوذر غفارى از پیامبر اعظم صلىاللهعلیهوآله پرسید: اى رسول خدا، مساجد را چگونه باید آباد کرد؟ پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «لاترفع الاصوات فیها و...».[70] «آباد کردن مسجد به این است که صدا در آن بلند نشود».
بنابراین بر همه، به ویژه زنان است که از صحبت کردن درباره امور دنیوى و بلند کردن صدا پرهیز نمایند.
4 ـ اجازه شوهر
پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «هنگامى که زنان، از شما اجازه رفتن به مسجد مىخواهند، آنان را از بهره و نصیبشان از مساجد محروم نکنید و اجازه شان دهید».[71]
بهطور کلّى خروج زن از منزل گرچه براى رفتن به مسجد باشد، نباید منافاتى با حقوق شوهران آنها داشته باشد. در غیر این صورت نباید به مسجد یا خارج از خانه بروند.[72]
5 ـ توقف بیجا نکردن در مسیر مسجد
زنان مسلمان باید بدانند که توقفهاى بیجا در کوچهها و خیابانها و مسیر مسجد، شایسته نیست، چنانچه حتى توقف بیهوده در مسجد نیز مذموم شمرده شده است، رسول اعظم صلىاللهعلیهوآلهخطاب به ابوذر مىفرمایند: «یا اباذر کلُّ جلوسٍ فى المسجد لغٌوالاّ ثلاثة: قرائة مُصلًّ اوذکر اللّه تعالى او مسائل من علم».[73] «اى ابوذر! هر نشستنى در مسجد، لغو و بیهوده است مگر توقف سه دسته: آنان که پس از بجا آوردن نماز مشغول قرائت قرآن، یا سرگرم یاد خدا و یا د حال تحصیل علم و دانش و مباحثه علمى باشند».
در حدیثى که از صحیح بخارى نقل شده، آمده است که: پیامبر صلىاللهعلیهوآله نماز صبح را در تاریکى مىخواندند و زنان مؤمن پس از نمازجماعت، در همان تاریکى برمىگشتند و بهخاطر تاریکى دیگران آنها را، و حتى خودشان همدیگر را نمىشناختند.[74]
ز) آثار حضور زنان در مسجد
در متون روایى شیعه و سنّى، براى رفتوآمد به مساجد، فواید وآثار فراوان دنیوى و اخروى بیان شده است. از اینرو بانوان نیز با رعایت شرایطى که در بخش قبلى گفته شد، مىتوانند از همه این نتایج و آثار برخوردار باشند.
آثار سازنده و پاداشهایى که براى آمد و شد به مسجد، در روایات آمده، بهقدرى فراوان است که در روایتى از امام على علیهالسلام هشت مورد آن ذکر شده است.
1 ـ پیدا کردن دوستى که در مسیر اطاعت خداوند از وى بهره گیرد.
2 ـ فراگیرى علم و دانش جدید و سودمند.
3 ـ شنیدن سخنى که او را به سوى نیکى رهنمون گردد.
4 ـ عقاید خود را با دلیل و برهان، محکم و استوار سازد.
5 ـ رحمتى از خداوند که منتظرش باشد.
6 ـ سخنى که او را از بدى باز دارد.
7 ـ گناهى را از روى شرم و حیا ترک نماید.
8 ـ گناهى که در اثر خوف و خشیت آن را ترک کند.[75]
آثار دیگرى هم چون ورود به بهشت،[76] هم ردیف بودن با مقام و منزلت صدیقان و شهدا و حضور در محفل پیامبر الهى،[77] شفاعت کننده هشتاد هزار نفر،[78] طلب آمرزش و دیدار و انس فرشتگان با او در قبر،[79] نجات از آتش سوزان،[80] ایمنى از بلا[81] و صدها اثر کار آمد دنیوى و اخروى که براى حضور در مسجد نقل شده است.
با توجه به مجموعه روایات و آیات شریفه درباره مسجد، مىتوان گفت که اگر بانوان با رعایت شرایط در این مکانهاى الهى وارد شوند، مىتوانند از آثار عبادى معنوى، علمى، سیاسى اجتماعى و به ویژه اثرات اخلاقى، روانى و تربیتى مسجد بهرهمند گردند.
منابع و مأخذ
1 . قرآن کریم.
2 . اختیار معرفهالرجال، الشیخ الطوسى، آلالبیت، قم، 1404 هـ .
3 . الآداب الطیبة فى الاسلام، جعفر مرتضى عاملى، قم، جامعة المدرسین، 1362 .
4 . أسدالغابة، ابناثیر، انتشارات اسماعیلیان، تهران.
5 . اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، تهران دارالکتب الأسلامیة، 1365 .
6 . الأمالى، شیخ طوسى، قم، دارالثقافة، 1414 ق .
7 . بحارالانوار، علامه مجلسى قدسسره، بیروت، موسسة الوفاء، 1404 هـ ق .
8 . تاریخ کتابخانههاى مساجد، محمد مکى السباعى، محمد عباسپورـ محمد جواد مهدوى، مشهد، آستان قدس رضوى، چ اول، 1373 ش .
9 . تحریرالوسیلة، الامام الخمینى قدسسره، قم، اسماعیلیان.
10 . تذکرة الفقهاء، العلامة الحلى قدسسره، قم، مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، 1414 هـ ق .
11 . تفسیر العّیاشى، محمد بن مسعود عیاشى، تهران، علمیّه، 1380 ق .
12 . تفسیر القمى، على بن ابراهیم القمى، قم ، مؤسسة دارالکتاب، چ سوم، 1404 هـ ق .
13 . تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى و جمعى از دانشمندان، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چ 41 ، 1380 ش .
14 . تفسیر نورالثقلین، الشیخ عبد على بن جمعه العروس الحویزى، قم، اسماعیلیان، چ چهارم، 1412 هـ .
15 . التهذیب، شیخ طوسى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 هـ ش .
16 . ثواب الاعمال، الشیخ الصدوق، رضى، قم، چ دوم 1368 ش .
17 . جامع الاخبار، تاجالدین شعیرى، قم، رضى، 1363 .
18 . جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفى، قم، دارالکتب الاسلامیة، چ اول، 1412 هـ .
19 . حج، محسن قرائتى، نشر مشعر، 1373 .
20 . الخصال، الشیخ الصدوق، تحقیق: على اکبر غفارى، قم، جامعهالمدرسین فى الحوزة العلمیة.
21 . الخلاف، محمد بن الحسن الطوسى، قم، موسسة النشر الاسلامى، چ اول، 1417 هـ .
22 . الدروس الشرعیة، الشهید الأول، قم، مؤسسة النشرالاسلامى، چ اول، 1412 هـ .
23 . دعائم الاسلام، نعمان بن محمد تمیمى مغربى، مصر، دارالمعارف، 1385 هـ ق .
24 . الدعوات، قطب الدین راوندى، قم، مدرسة الامام المهدى(عج)، چ اول، 1407 هـ ق .
25 . رجال النجاشى، الشیخ ابىالعباس احمد بن على النجاشى الاسدى الکوفى، مؤسسة النشرالسلامى التابعة لجماعة المدرسین، قم چ پنجم، 1416 هـ .
26 . رساله توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره.
27 . رساله توضیح المسائل، آیهاللّه العظمى مکارم شیرازى، مدرسة الامام على بن ابیطالب علیهالسلام، چ دوازدهم، 1383 .
28 . سنن ابنماجه، محمد بن الحسین بن على البیهقى، دارالفکر، بیروت.
29 . سنن ابىداود، سلیمان بن الأشعث السجستانى، دارالفکر، بیروت، 1420 ق .
30 . السنن الکبرى، احمد بن الحسین بن على البیهقى، دارالکفر، بیروت.
31 . سیماى مسجد، رحیم نوبهار، قم، اعتماد، 1373 .
32 . صحیح البخارى، محمد بن اسماعیل بخارى، بیروت، دارالفکر.
33 . صحیح المسلم، محمد بن مسلم النیشابورى، بیروت، دارالفکر.
34 . صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدسسره.
35 . الطبقات الکبرى، محمد بن سعد، بیروت، دارصادر.
36 . العروهالوثقى، السید الیزدى، بیروت، مؤسسة الأعلمى، 1409 هـ .
37 . علل الشرایع، الشیخ الصدوق قدسسره، نجف، المکثبة الحیدریة، 1386 هـ ، 1966 م .
38 . غنائم الایام فى مسائل الحلال والحرام، المیرزا ابوالقاسم القمى، مکتب الاعلام الاسلامى، چ اول، 1417 هـ ق .
39 . الکافى، شیخ کلینى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 هـ ش .
40 . کشف الغطاء، الشیخ جعفر الغطاء قدسسره، اصفهان.
41 . کشف اللثام، الفاضل الهندى، قم، مکتبة السید المرعشى، 1405 .
42 . کنز العمال فى سنن الا قوال و الافعال، المتقى الهندى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1409 هـ ، 1989 م .
43 . مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نورالدین الهیثمى، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1408 هـ .
44 . مجمع الفائدة و البرهان، المحقق الأردبیلى، قم، جامعة المدرسین، 1409 هـ ق .
45 . مجموعه ورّام، ورّام بن ابىفراس، قم، مکتبة الفقیه .
46 . المستدرک الحاکم، محمد بن محمد الحاکم النیسابورى، دارالمعرفة، بیروت، 1406 هـ ق .
47 . مستدرک الوسائل، محدث نورى، قم ، مؤسسة آلالبیت، 1408 هـ ق .
48 . مستدرک سفینة البحار، شیخ على النمازى الشاهرودى، موسسة النشرالاسلامى لجماعة المدرسین بقم المشرفة،1419.
49 . مستند الشیعة، المحقق النراقى، قم، مؤسسة آل البیت علیهمالسلام لإحیاءالتراث، 1415 هـ .
50 . مسند احمد، الأمام احمد حنبل، بیروت، دارالفکر.
51 . المغازى، محمد بن عمر الواقدى، ترجمة محمود مهدوى دامغانى، دانشگاه تهران، چ اول، 1361 ش .
52 . المکارم الاخلاق، ابىنصر الحسن بن الفضل الطبرسى، دارالکتب الاسلامیة، 1376 .
53 . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسین، 1413 هـ ق .
54 . المیزان فى تفسیر القرآن، العلامة السید محمد حسین الطباطبائى، قم مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین.
55 . نماز بانوان، عباس عزیزى، صلاة، چ دوم، 1381 ش .
56 . نهایة الاحکام فى معرفة الاحکام، العلامة الحلّى، قم، اسماعیلیان، چ دوم، 1410 هـ .
57 . نهج الفصاحة، (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله) ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان.
58 . هدایة العباد، السید الگلپایگانى قدسسره، دارالقرآن الکریم، چ اول، 1413 .
59 . هدایة العباد، الشیخ لطفاللّه الصافى، دارالقرآن الکریم، چ اول، 1416 .
60 . وسائل الشیعه، الحرالعاملى، موسسة آلالبیت علیهمالسلام لاحیاء التراث، مهر قم، چ دوم، 1414 هـ ق .
[1] . وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 237 ، ح 6436 ؛ مکارم الاخلاق: ص 233 ، باب نوادر نکاح ، فصل 10 .
[2] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 374 ، ح 1088 .
[3] . السنن الکبرى: ج 2 ، ص 132 و ج 3 ، ص 131 ؛ سنن ابىداود: ج 1 ، ص 137 ، ح 570 .
[4] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 347 ، ح 1088 ؛ تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 224 ، ح 694 .
[5] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 361 ، ح 11788 ؛ وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 6431 ، 236 .
[6] . المستدرک للنیسابورى: ج 1 ، ص 209 .
[7] . الخصال: ص 511 ، ح 2 ؛ بحارالانوار: ج 85 ، ص 126 ، ح 3 .
[8] . رجال نجاشى: ص 448 ؛ اختیار معرفة الرجال: ص 209 .
[9] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 650 ، ح 20736 .
[10] . همان: ج 7 ، ص 659 ، ح 20785 ؛ نهجالفصاحة: ص 596 ، ح 3083 .
[11] . دعائم الاسلام: ج 1 ، ص 148 ؛ بحارالانوار: ج 80 ، ص 381 و 379 .
[12] . وسائل الشیعة: ج 5 ، ص 201 ، ح 6328 ؛ ثواب الاعمال: ص 291 .
[13] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 233 ، ح 701 .
[14] . همان: ج 1 ، ص 239 ، ح 720 ؛ سنن ابنماجه: ج 1 ، ص 257 ، ح 781 .
[15] . من لایحضره الفقه: ج 1 ، ص 238 ، ح 716 ؛ شیخ طوسى، الامالى: ص 139 .
[17] . حج، محسن قرائتى: ص 79 ـ 80 .
[18] . ر. ک: تفسیر قمى: ج 2 ، ص 196 ؛ تفسیر نورالثقلین: ج 4 ، ص 307 .
[19] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 396 ، ح 1176 ؛ صحیح مسلم: ج 4 ، ص 161 .
[20] . وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 470 ، ح 7 ؛ مجمع الزوائد: ج 2 ، ص 74 .
[21] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 .
[22] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 185 ؛ مسند احمد: ج 1 ، ص 40 .
[23] . الطبقات الکبرى: ج 5 ، ص 27 ـ 26 .
[24] . صحیح مسلم: ج 2 ، ص 33 ـ 32 ؛ صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 ؛ المستدرک: ج 1 ، ص 209 .
[25] . سنن ابىداود: ج 1 ، ص 137 ، ح 566 و 565 ؛ مستدرک سفنیهالبحار: ج 1 ، ص 48 .
[26] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 446 ، ح 959 ؛ صحیح مسلم: ج 2 ، ص 32 .
[27] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 677 ، ح 20872 ؛ صحیح مسلم، ج 2 ، ص 33 .
[28] . ریاحین الشریعة: ج 1 ، ص 319 ؛ صحیح مسلم: ج 4 ، ص 162 .
[29] . صحیح بخارى: ج 5 ، ص 8 .
[30] . الکافى: ج 4 ، ص 176 ، ح 2 و ص 177 ، ح 1 .
[31] . سنن ابىداود: ج 1 ، ص 523 ، ح 2476 .
[33] . تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 398 ، ح 1240 ؛ وسائل الشیعه: ج 2 ، ص 368 ، ح 2388 .
[34] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 119 و 116 ، ج 2 ، ص 92 .
[35] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 617 .
[36] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 376 ، ح 3821 .
[37] . الکافى: ج 3 ، ص 73 ، ح 14 ؛ تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 407 ، ح 1280 .
[38] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 445 ، ح 3956 .
[39] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 557 .
[40] . سنن ابىداود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .
[41] . سنن ابىداود: ج 1 ، ص 137 ، ح 517 .
[42] . تاریخ کتابخانه اهل مساجد: ص 47 .
[43] . الآداب الطیبة فى الاسلام: ص 69 ؛ مغازى: ج 1 ، ص 386 و 180 .
[44] . تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 398 ، ح 1240 ؛ وسائل الشیعة: ج 2 ، ص 368 ، ح 2388 .
[45] . تذکرة الفقهاء: ج 1 ، ص 90 .
[46] . نهایة الاحکام: ج 1 ، ص 353 .
[47] . جواهرالکلام: ج 14 ، ص 150 ـ 149 ؛ الدروس: ج 1 ، ص 155 ؛ الشیخ لطفاللّه الصافى، هدایهالعباد: ج 1 ، ص 120 ، مسئله 712 ؛ السید الگپایگانى قدسسره، هدایة العباد: ج 1 ، ص 139 ، مسئله 712 .
[48] . الدروس: ج 1 ، ص 155 .
[49] . غنائم الایام: ج 2 ، ص 212 ـ 210 .
[50] . تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 244 ، ح 694 ؛ احزاب: 39 و 59 ؛ نور: 31 .
[51] . تذکرهالفقها: ج 1 ، ص 90 ؛ نهایهالاحکام: ج 1، ص 353 ؛ جواهرالکلام: ج 14 ، ص 150 ـ 149 ؛ غنائمالایام: ج 2 ، ص 212 ـ 210 .
[52] . مجمع الفائده: ج 2 ، ص 159 ؛ الدروس: ج 1 ، ص 155 .
[53] . امام خمینى قدسسره، توضیح المسائل: م 894 .
[54] . ناصر مکام شیرازى، رساله توضیح المسائل: م 817 .
[55] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 668 .
[56] . امام خمینى قدسسره، توضیح المسائل: م 450 .
[58] . مجمع الفائدة: ج 2 ، ص 159 ؛ کشف الغطاء: ج 1 ، ص 214 .
[59] . جواهرالکلام: ج 11 ، ص 270 ـ 268 ؛ کشف اللثام: ج 4 ، ص 280 ـ 279 .
[60] . مستند الشیعة: ج 10 ، ص 546 ؛ جواهرالکلام: ج 17 ، ص 228 و 212 ـ 184 ؛ المغنى: ج 3 ، ص 127 و 126 .
[62] . ر. ک: تفسیر المیزان: ج 8 ، ص 79 ؛ تفسیر عیّاشى: ج 2 ، ص 14 ـ 13 ؛ اصول کافى: ج 6 ، ص 517 ، ح 7 و ص 510 ، ح 7 .
[63] . عروة الوثقى: ج 1 ، ص 600 .
[64] . صحیح مسلم: ج 7 ، ص 33 .
[65] . سنن ابنماجه: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .
[66] . سنن ابىداود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .
[67] . همان: ج 1 ، ص 137 ، ح 517 .
[69] . الخصال: ج 2 ، ص 502 ـ 501 .
[70] . مجموعه ورّام: ج 2 ، ص 61 .
[71] . سنن ابنماجه: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .
[72] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 2412 .
[73] . وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 86 ، ح 8 .
[74] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 .
[75] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 237 ، ح 713 ؛ مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 357 ، ح 3772 .
[76] . دعوات راوندى: ص 104 ؛ مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 364 ، ح 3791 .
[77] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 365 ، ح 3793 ؛ جامع الاخبار: ص 79 .
[78] . مستدرک الوسائل: ج 6 ، ص 449 ، ح 7203 .
[79] . وسائل الشیعه: ج 8 ، ص 287 ، ح 10681 .
[80] . علل الشرایع: ج 2 ، ص 466 .
[81] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 239 ، ح 723 .