نمایش صفحات

اهمیت مسجد در اسلام

مسجد در اسلام از همان آغاز تأسیس براى برگزارى عبادت و یاد خدا بوده است، و ارتباط تنگاتنگ مسجد با بهترین جلوه عبادت ـ یعنى نماز ـ بر کسى پوشیده نیست.

در فرهنگ اسلام پیرامون اهتمام به مسجد و توجه به آن تأکید زیادى شده است، خواندن نماز در مسجد بویژه به صورت جماعت ثواب و اجر فراوانى دارد و خداوند بهترین مکان روى زمین را به عنوان خانه خود و مسجد الحرام یاد نموده و نماز در آن جا را مورد تأکید قرار داده است.

پیامبر اعظم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز اول کارى که انجام داد در محله «قبا» در آستانه ورود به مدینه، ساختن مسجد بود و سپس در مدینه نیز، مسجدالنبى را بنا نمود.

از سوى دیگر سفارش به نماز در منابع اسلامى و آیات و احادیث به‏طور آشکار به‏چشم مى‏خورد، به یک نمونه از آن در قرآن کریم اشاره مى‏کنیم: «و اقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنت یذهبن السیئات ذلک ذکرى للذکرین».[1] «و نماز را در دو طرف روز و اوایل شب بپادار، (زیرا) بدرستى که کارهاى نیکو (همچون نماز)، بدى‏ها را محو مى‏کند، این (فرمان)، تذکرى است  براى اهل ذکر».

بنابراین رابطه انسان با نماز باید یک رابطه جدى و پایدار و شبانه روزى و همیشگى باشد!

اکنون نقش مسجد را ـ با توجه به این که جایگاه ارتباط با خدا است ـ در کاهش اضطراب و افسردگى و ارتقاى سطح بهداشت روانى بشر، مورد بحث قرار مى‏دهیم.

 

آرامش گمشده بشر در جهان امروز!

همیشه اضطراب و نگرانى یکى از بزرگترین بلاهاى زندگى انسان‏ها بوده و هست، و مشکلات ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى به طور کامل محسوس است.

همیشه آرامش یکى از گم‏شده‏هاى مهم بشر بوده و به هر درى مى‏زند تا آن را پیدا کند، به‏طورى که اگر تلاش و کوشش انسان‏ها را در طول تاریخ براى پیدا کردن آرامش جمع‏آورى کنیم، خود کتاب بسیار بزرگى خواهد شد.

بعضى از دانشمندان مى‏گویند: به هنگام بروز بعضى از بیمارى‏هاى واگیردار مانند «وبا» از هر ده نفر که در ظاهر به سبب وبا مى‏میرند بیشتر آنان به دلیل نگرانى و ترس است، و تنها گروه اندکى از آنان در حقیقت به جهت مبتلا شدن به آن بیمارى از بین مى‏روند.

به‏طور کلى «آرامش» و «دلهره» نقش بسیار مهمى در «سلامت» و «بیمارى» فرد و جامعه و سعادت و بدبختى بشر دارد، و چیزى نیست که بتوان از آن به آسانى گذشت، و به همین دلیل تاکنون کتاب‏هاى زیادى نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن، و طرز بدست آوردن آرامش است.

تاریخ بشر پر از صحنه‏هاى غم‏انگیزى است که انسان براى تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده، و تن به انواع اعتیادها داده است.

 

عوامل نگرانى و پریشانى

1 ـ گاهى اضطراب و نگرانى به‏خاطر آینده تاریک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمائى مى‏کند، احتمال زوال نعمت‏ها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بیمارى و ناتوانى و درماندگى و احتیاج، همه این‏ها آدمى را رنج مى‏دهد، اما ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایى که همواره کفالت بندگان خویش را بر عهده دارد مى‏تواند این گونه نگرانى‏ها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستى، خدایى دارى توانا، قادر و مهربان.

2 ـ گاه گذشته تاریک زندگى فکر انسان را به خود مشغول مى‏دارد و همواره او را نگران مى‏سازد، نگرانى از گناهانى که انجام داده، از کوتاهى‏ها و لغزش‏ها، اما توجه به اینکه خداوند، غفار، توبه‏پذیر و رحیم و غفور است، به او آرامش مى‏دهد، به او مى‏گوید: عذر تقصیر به پیشگاهش بر، از گذشته عذرخواهى کن و در مقام جبران برآى، که او بخشنده است و جبران کردن ممکن.

3 ـ ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبیعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى، او را نگران مى‏سازد که من در برابر این همه دشمن نیرومند در میدان جهاد چه کنم؟ و یا در مبارزات دیگر چه مى‏توانم انجام دهم؟

اما هنگامى که به یاد خدا مى‏افتد و به قدرت و رحمت او تکیه مى‏زند، قدرتى که برترین قدرت‏ها است و هیچ چیز در برابر آن یاراى مقاومت ندارد، قلبش آرام مى‏گیرد، با خود مى‏گوید: آرى من تنها نیستم؛ من در سایه خدا، بى‏نهایت قدرت دارم!

قهرمانى‏هاى مجاهدان راه خدا در جنگ‏ها، چه در گذشته، چه در حال، و سلحشورى‏هاى اعجاب‏انگیز و خیره‏کننده آنان، حتى در آنجایى که تک و تنها بوده‏اند، بیان‏گر آرامشى است که در سایه ایمان پیدا مى‏شود.

هنگامى که با چشم خود مى‏بینیم و با گوش مى‏شنویم که افسر رشیدى پس از یک نبرد خیره‏کننده، بینائى خود را به‏کلى از دست داده و با تنى مجروح به روى تخت بیمارستان افتاده، اما با چنان آرامش خاطر و اطمینان سخن مى‏گوید که گویى خراشى بر بدن او هم وارد نشد است، به اعجاز آرامش در سایه ذکر خدا پى مى‏بریم.

4 ـ گاهى نیز ریشه نگرانى‏هاى آزار دهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى‏هدف بودن آن است ولى آن کسى که به خدا ایمان دارد، و مسیر تکاملى زندگى را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است، و تمام برنامه‏ها و حوادث زندگى را در همین خط مى‏بیند، نه از زندگى احساس پوچى مى‏کند، نه همچون افراد بى هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است.

5 ـ عامل دیگر نگرانى آن است که انسان گاهى براى رسیدن به یک هدف زحمت زیادى را متحمل مى‏شود، اما کسى را نمى‏بیند که براى زحمت او ارج نهد و قدردانى و تشکر کند، این ناسپاسى او را شدیدا رنج مى‏دهد و در یک حالت اضطراب و نگرانى فرو مى‏برد، اما هنگامى که احساس کند کسى از تمام تلاش‏ها و کوشش‏هایش آگاه است، و به همه آنها ارج مى‏نهد و براى همه پاداش مى‏دهد دیگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است؟

6 ـ سوء ظن‏ها و توهم‏ها و خیالات پوچ یکى دیگر از عوامل نگرانى است که بسیارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى‏برند، ولى چگونه مى‏توان انکار کرد که توجه به خدا و لطف بى‏پایان او و دستور به حسن ظن که وظیفه هر فرد با ایمانى است این حالت رنج‏آور را از بین مى‏برد و آرامش و اطمینان جاى آن را مى‏گیرد.

7 ـ دنیاپرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادى یکى از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانى انسان‏ها بوده و هست، تا آنجا که گاهى عدم دستیابى به رنگ خاصى از لباس یا کفش و کلاه و یا یکى دیگر از هزاران وسائل زندگى ساعت‏ها و یا روزها و هفته‏ها فکر دنیاپرستان را ناآرام و مشوش مى‏دارد اما ایمان به خدا و توجه به آزادگى مؤمن که همیشه با «زهد و پارسائى سازنده» همراه است به همه این اضطراب‏ها پایان مى‏دهد، هنگامى که روح انسان «على‏وار» آن‏گونه وسعت یابد که بگوید: «دنیاکم هذه اهون عندى من ورقه فى قم جراده تقضهما». «دنیاى شما در نظر من بى‏ارزش‏تر از برگ درختى است که در دهان ملخى باشد که آن را مى‏جود».[2]

نرسیدن به یک وسیله مادى یا از دست دادن آن چگونه امکان دارد آرامش روح آدمى را برهم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فکر او ایجاد کند.

8 ـ یک عامل مهم دیگر براى نگرانى، ترس و وحشت از مرگ است که همیشه روح انسان‏ها را آزار مى‏داده است و زآنجا که امکان مرگ تنها در سنین بالا نیست، بلکه در سنین دیگر مخصوصا به هنگام بیمارى‏ها، جنگ‏ها، ناامنى‏ها وجود دارد، این نگرانى مى‏تواند عمومى باشد.

ولى اگر ما از نظر جهان‏بینى مرگ را به معنى فنا و نیستى و پایان همه چیز بدانیم (همان‏گونه که مادیون جهان مى‏پندارند) این اضطراب و نگرانى کاملاً بجا است، و باید از چنین مرگى که نقطه پایان همه آرزوها و موفقیت‏ها و خواسته‏هاى انسان است ترسید، اما هرگاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچه‏اى به یک زندگى وسیع‏تر و والاتر بدانیم، و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسیدن به یک فضاى آزاد بشمریم دیگر این نگرانى بى‏معنى است، بلکه چنین مرگى ـ هرگاه در مسیر انجام وظیفه بوده باشد ـ دوست داشتنى و خواستنى است.

البته عوامل نگرانى منحصر به این‏ها نیست بلکه مى‏توان عوامل فراوان دیگرى براى آن نیز شمرد، ولى باید قبول کرد که بیشتر نگرانى‏ها به یکى از عوامل فوق باز مى‏گردد.

و هنگامى که دیدیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بى‏رنگ و نابود مى‏گردد تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دل‏ها است «الا بذکر اللّه‏ تطمئن القلوب».

 

ارزش یاد خدا (ذکر)

در زمینه ارزش ذکر و یاد خدا سخنى از حضرت على علیه‏السلام ـ بزرگ مرد عبادت و نیایش ـ مى‏آوریم، آن‏جاکه فرموده است: «همانا خداى سبحان و بزرگ یاد خود را روشنى‏بخش دل‏ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایى بشنود، و چشم پس از کم نورى بنگرد، و انسان پس از دشمنى رام گردد. خداوند که نعمت‏هاى او گرانقدر است در دوره‏هاى مختلف روزگار و در دوران جدایى از رسالت «تا آمدن پیامبرى پس از پیامبر دیگر» بندگانى داشته، که با آنان در گوش جان‏شان زمزمه مى‏کرد و در درون عقل‏شان با آنان سخن مى‏گفت. آنان چراغ هدایت را با نور بیدارى در گوش‏ها و دیده‏ها و دل‏ها برمى‏افروختند، روزهاى خدایى را به یاد مى‏آوردند و مردم را از جلوه و بزرگى خدا مى‏ترساندند. آنان نشانه‏هاى روشن خدا در بیابان‏هایند. آن را که راه میانه در پیش گرفت مى‏ستودند و به رستگارى بشارت مى‏دادند و روش آن را که به جانب چپ یا راست کشانده مى‏شد زشت مى‏شمردند و از نابودى هشدار مى‏دادند، همچنان چراغ تاریکى‏ها و راهنماى پرتگاه‏ها بودند. همانا مردمى هستند که ذکر خدا را به جاى دنیا برگزیدند که هیچ تجارتى یا خرید و فروشى آنها را از یاد خدا باز نمى‏دارد. با یاد خدا روزگارى مى‏گذرانند و غافلان را با هشدارهاى خود، از کیفرهاى الهى مى‏ترسانند، به عدالت فرمان مى‏دهند و خود عدالت گسترند، از بدى‏ها نهى مى‏کنند و خود از آنها پرهیز دارند.

با این‏که در دنیا زندگى مى‏کنند گویا آن را رها کرده به آخرت پیوسته‏اند. سراى دیگر را مشاهده کرده، گویا از مسائل پنهان برزخیان و مدت طولانى اقامت‏شان آگاهى دارند و گویا قیامت وعده‏هاى خود را براى آنان تحقق بخشیده است. آنان پرده‏ها (پرده‏هاى آن جهان) را براى مردم دنیا برداشته‏اند، مى‏بینند آنچه را که مردم نمى‏نگرند و مى‏شنوند، آنچه را مردم نمى‏شنوند... .

آنان نشانه‏هاى هدایت، چراغ‏هاى روشنگر تاریکى‏ها مى‏باشند. فرشتگان آنان را در میان گرفته، و آرامش بر آنها مى‏بارند، درهاى آسمان به روى‏شان گشوده و مقام ارزشمندى براى آنان آماده کرده‏اند. مقامى که خداوند با نظر رحمت به آن مى‏نگرد و از تلاش آنها خشنود و منزلت آنها را مى‏ستاید، دست به دعا برداشته و آمرزش الهى مى‏طلبند، در گرو نیازمندى فضل خدا و اسیران بزرگى او هستند. غم و اندوه طولانى دل‏هایشان را مجروح و گریه‏هاى پیاپى چشم‏هایشان را آزرده است. دست آنان به‏طرف تمام درهاى امیدوارى خدا دراز است، از کسى درخواست مى‏کنند که بخشش او را کاستى و درخواست کنندگان او را نومیدى نیست. پس اکنون به خاطر خودت، حساب خویش را بررسى کن، زیرا دیگران حسابرسى غیر از تو دارند».[3]

 

نماز بهترین وسیله براى یاد خدا

در برخى از آیات قرآن به یکى از فلسفه‏هاى مهم نماز اشاره شده است، و آن اینکه انسان در زندگى این جهان با توجه به «عوامل غافل کننده» نیاز به تذکر و یادآورى دارد، با وسیله‏اى که در فاصله‏هاى مختلف زمانى، خدا و رستاخیز و دعوت پیامبران و هدف آفرینش را به یاد او آورد و از غرق شدن در گرداب غفلت و بى‏خبرى حفظ کند، نماز این وظیفه مهم را بر عهده دارد.

انسان صبحگاهان از خواب برمى‏خیزد، خوابى که او را از همه چیز این جهان بیگانه کرده، مى‏خواهد برنامه زندگى را شروع کند، قبل از هر چیز به سراغ نماز مى‏رود، قلب و جان خود را با یاد خدا صفا مى‏دهد، از او نیرو و مدد مى‏گیرد، و آماده سعى و تلاش توأم با پاکى و صداقت مى‏گردد.

باز هنگامى که غرق کارهاى روزانه شد و چند ساعتى گذشت و چه بسا میان او و یاد خدا جدایى افتاد، ناگاه ظهر مى‏شود و صداى مؤذن را مى‏شنود: «اللّه‏ اکبر!... حى على الصلوة...». «خدا از همه چیز برتر است، برتر از آنست که توصیف شود... بشتاب بسوى نماز».

به سراغ نماز مى‏رود در برابر معبود خود به راز و نیاز مى‏ایستد، و اگر گرد و غبار غفلتى بر قلب او نشسته، آن را شستشو مى‏دهد اینجا است که خدا در نخستین دستورات در آغاز وحى به موسى مى‏گوید نماز را بر پا دار تا به یاد من باشى.

جالب این‏که این آیه مى‏گوید: نماز را برپا دار تا به یاد من باشى، اما در آیه 28 سوره رعد مى‏گوید: ذکر خدا مایه اطمینان و آرامش دل‏ها است «الا بذکر اللّه‏ تطمئن القلوب» و در آیه 27 تا 30 سوره فجر مى‏فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیه مرضیه فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى». «اى نفس مطمئنه بسوى پروردگارت بازگرد، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود، در زمره بندگانم درآى، و در بهشتم گام بگذار».

از قرار دادن این سه آیه در کنارهم به خوبى مى‏فهمیم نماز انسان را به یاد خدا وا مى‏دارد، یاد خدا نفس مطمئنه به و مى‏دهد، و نفس مطمئنه او را به مقام بندگان خاص و بهشت جاویدان مى‏رساند.

بنابراین بهترین وسیله براى یاد خدا ارتباط با او به صورت نیایش است، زیباترین جلوه نیایش نماز است.

 

نماز و آرامش روان

نماز یکى از فرایض مهم اسلامى و مشتمل بر دو جنبه عقلانى و فوق عقل است. قسمت عقلانى نماز مقررات حساب شده و قابل سنجش است: غسل کردن، وضو گرفتن، مسواک دندان‏ها و مضمضمه و استنشاق از نظر پاکیزگى و نظافت، مباح بودن آب وضو و لباس نمازگزار و محل نماز از نظر نظم مالى در اجتماع، ترتیب اجزاء نماز انضباط در عمل، تشکیل جماعت از نظر تحکیم روابط دوستانه اجتماع، قیام و قعود و رکوع و سجود از نظر حرکات موزون بدنى، خواندن حمد و سوره و سایر اذکار از نظر تلقین‏هاى روانى و مطالبى نظیر این‏ها هر یک از نظر عقلى قابل محاسبه و اندازه‏گیرى است.

ولى روح نماز و حقیقت آن، با محاسبه عقلى و عملى، قابل اندازه‏گیرى نیست، روح نماز قرب به خداوند و ربط روحانى با پروردگار است، نماز معراج مؤمن و مایه صفاى باطن و عامل اطمینان و آرامش روان است. نماز براى نمازگزاران خاضع و خاشع، بزرگترین پناهگاه معنوى است، حالت وجدانى و متعالى روانى نمازگزاران نه به زبان عقل قابل بیان است و نه با محاسبه علمى قابل اندازه‏گیرى است.

حقیقت غیرقابل سنجش نماز است که ضمیر باطن را از ناپاکى و پلیدى تطهیر مى‏کند و نمازگزار را از گناه باز مى‏دارد. «ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر».

نیروى ناسنجیدنى ایمان و قدرت غیرقابل توصیفى که در باطن نمازگزاران با ایمان به وجود مى‏آید به قدرى شدید است که مى‏تواند تمام غرائز سرکش را مهار کند و از تندروى تمایلات جلوگیرى نماید و آدمى را انسانى پاک و شایسته بسازد. قدرت غیرقابل سنجش ایمان است که مردم معتقد و مؤمن را در خلوت و جلوت از انحراف و ناپاکى باز مى‏دارد.

حالات روحانى مردان پاکدل و هیجان‏هاى درونى صاحبدلان در مناجات‏هاى نیمه شب در پیشگاه خداوند، ناسنجیدنى و غیرقابل توصیف است، ولى منشأ بزرگترین تحول روحى و تعالى روانى است، شجاعت، مالکیت نفس، صفاى دل، خیرخواهى. فداکارى، و خلاصه تمام سجایاى اخلاقى و انسانى در سایه ایمان و در پرتو نورانیت روان به دست مى‏آید.

به یک حدیث توجه مى‏کنیم: «عن جعفر بن محمد علیه‏السلام عن ابیه عن جده، قال: قال رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: اعظم العبادات أجرا أخفاها».

امام صادق صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از رسول اکرم علیه‏السلام روایت کرده است که فرمود: «بزرگترین پاداش براى عبادتى است که پنهانى و در خفا انجام شود».

نیمه شب وقتى که مردم در بستر خواب آرمیده‏اند، تاریکى سراسر جهان را فراگرفته و سکوت همه جا حکم فرماست، خداپرستان، مردان با ایمان؛ به منظور دعا و تضرع در پیشگاه خداوند بزرگ بستر را ترک مى‏گویند.

عشق‏سوزان خداپرستى و شعله فروزان ایمان از اعماق جان آنان زبانه مى‏کشد با شور و شوق وصف‏ناپذیرى وپو مى‏سازند، با خضوع و خشوع به حضور خداوند مى‏روند، حرف مى‏زنند، دعا مى‏کنند، اشک مى‏ریزند، بر خود مى‏لرزند، از خود بى‏خود مى‏شوند. لغزش‏هاى خویش را از خاطر مى‏گذرانند، عذر مى‏خواهند، استغفار مى‏کنند، با خدا پیمان درستى و درست کارى مى‏بندند، از او استمداد مى‏طلبند، و از قدرت زوال‏ناپذیر او کسب قدرت و نیرو مى‏نمایند.

آن حالت روانى، آن هیجان درونى که در نیمه شب به مرد الهى دست مى‏دهد فوق علم است، فوق عقل است. واقعیتى است ناسنجیدنى، حقیقتى است غیرقابل توصیف، ولى اثر خیره کننده‏اش در تمام ذرات وجود آن مرد الهى آشکار است، در جسم و جان او طوفانى بر پا مى‏کند. روى تمام نیروهایش اثر مى‏گذارد، دلش را آرامش مى‏بخشد، به او شهامت و شجاعت مى‏دهد. غرائزش را مهار مى‏کند، از گناهش باز مى‏دارد، دلش را خیرخواه و مهربان مى‏نماید، به او روح از خود گذشتگى و فداکارى مى‏بخشد. و خلاصه او راانسان کاملى مى‏سازد و تمام سجایاى انسانى را در روى بیدار مى‏کند و به فعالیت وا مى‏دارد. آن حالت پاک و نورانى، آن معنویت درخشان آسمانى، حقیقت تقواى کامل و هدف مکتب اسلام است.

چه خوش است یک شب بکشى هوا را/ به حضور خواهى زخدا خدا را

به خلوص خوانى ورقى زقرآن/ فکنى در آتش کتب ریا را

شود آن که گاهى بدهند راهى/ به حضور شاهى چو من گدا را

نیاز به خدا با نیایش آشکار مى‏شود نیایش درخواست کمک و یک سرود عشق است. گویا خداوند به سخن آدمى گوش داده و پاسخ مستقیم مى‏دهد و تعادل روحى برقرار مى‏شود.
          دنیا چهره خشن و ستمگر خود را از دست مى‏دهد و مهربان مى‏شود، نیروى عجیبى از درون ما سر بالا مى‏آورد، نیایش به انسان نیروى تحمل غم‏ها و گرفتارى‏ها را مى‏بخشد و او را امیدوار مى‏کند و به او قدرت استقامت و ایستادگى مى‏دهد.

انس با خدا بشر را به ساحل امن و آرامش مى‏کشاند، آرى، کتاب آسمانى ما، قرآن با یک جمله کوتاه و پر مغز بهترین و نزدیکترین راه را نشان داده، و ما را براى حرکت در آن فرا خوانده و مى‏گوید: «بدانید که یاد خدا آرام بخش دل‏ها است».

اى انسان! خداوند به تو کرامت بخشید و بر بسیارى از مخلوقات برترى داد! آنچه در آسمان‏ها و زمین است براى بهره‏مندى تو آفرید. منزلت تو نزد وى این گونه است که از میان موجودات جهان، تو را براى خود برگزید و بهشت ویژه‏اش را برایت آماده کرد! اکنون که آهنگ جهان، آهنگ حرکت بسوى اوست.  و کاروان هستى رو بسوى او دارد. تصمیم تو چیست؟ آیا در این راه قدم گذاشته‏اى؟!

در پایان امیدواریم جامعه اسلامى، در پرتو حضور در مساجد که سنگرهاى مهم دین است، هر چه بیشتر از آرامش دل بهره‏مند شود.

 



[1] .  هود: 11 ـ 114 .

[2] . نهج‏البلاغه: خطبه 224 .

[3] . نهج‏البلاغه دشتى: خطبه 222 .