در تمدن اسلامى، مساجد علاوه براینکه عامل اصلى تشکیل شهرها بودهاند، تعیینکننده الگوى کلى و هویت مشترک شهرهاى اسلامى به شمار مىرفتند.
شهرهایى که به دست مسلمانان تغییر شکل یافتند یا احداث شدند، حیطه وسیعى از اقیانوس اطلس تا شبه قاره هند را در برگرفتهاند و علىرغم تنوع اقلیم و فرهنگهاى بومى، با ساختار و الگویى یگانه ظهور نمودهاند که مساجد در این فرآیند نقش کلیدى را برعهده داشتهاند. از آن لحظه که شهرها و محلات و مساجد یگانه مىشوند، دین و دنیا دیگر دو مقوله مجزا از یکدیگر نیستند. مساجد، شهرها و محلات، در راستاى مشترک جهت دارند به نحوى که شهرها و محلات از آن جایى آغاز مىگردند که مسجد پایان یافته است. برخلاف دیگر اماکن مذهبى نظیر کلیساها، در مساجد که حاصل کار معماران آگاه و عارف مىباشند، تضاد میان فضاى درونى و برونى اماکن از میان رفته است. به عبارت دیگر، میان مسجد و جامعه اسلامى پیوندى پیوسته وجود دارد، چنان که صحن مساجد معمولاً داراى درها و دروازههایى است که از دو یا سه طرف، ارتباط مردم محلات را با مراکز شهر و بازار تسهیل مىنماید.[1]
مساجد و ساخت اکولوژیک شهرها و محلات اسلامى
براى هر فرد مسلمان در هر نقطهاى از جهان که باشد، مسجد از مفهوم خاصى برخوردار است. هر فرد حداقل طى پنج نوبت در طول شبانه روز از محل سکونت خویش ذهن و روح خود را متوجه خدا ساخته و در صورت عدم حضور در مسجد جهت اداى فریضه نماز هم راستا با موقعیت جغرافیایى مسجد که در مسیر قبله تأسیس یافته است، قرار مىگیرد. این فضاى والا و متعالى، معرف نظامى از اصول، ارزشها و معیارهاى مقدس امام مشخص و دقیق است؛ ارزشهاى اصیلى که بر جامعهاى اسلامى حاکم بوده، فراتر از زمان و مکان جغرافیایى بوده و امت واحده را در اذهان تداعى مىنماید. در صورت تقویت این مشترکات، همان بنیان مرصوص که قرآن بر آن تأکید مىنماید به وجود مىآید. وحدت استوارى که بر معمارى شهرها و محلات اسلامى اثر گذارده و مکانى امن و محیطى آمیخته با صلح و صفا و تفاهم را پدید مىآورد. در این جاست که نقش کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت مساجد بر واحدهاى مسکونى محلات تأثیر گذارده و کیفیت زندگى سالم را ارتقاء مىبخشد. شهرهاى اسلامى سنتى، براساس احساس دینى از زندگى، استقلال هر مؤمن، حرمت حریم خانوادهها و اهمیت خلوت گزینى شکل گرفته است. این طرز تلقى از زندگى کاملاً در ساخت اکولوژیک شهرهاى اسلامى مؤثر بوده است که مرزهاى پردوام محلات و خانهها، بنبست بودن کوچهها و محلات، انتخاب نوعى استقلال در واحدهاى مسکونى و زندگى مشترک همه مردم محله، نمونه روشن آن است. چیزى که اخیرا در باغ شهرهاى اروپاى شمالى متداول گردیده است. شهر اسلامى بیش از آن که منزلگاهى براى قافلههاى عازم نواحى دوردست یا دژى براى حمایت از مؤمنان در برابر هجوم دشمنان باشد، مأمن شیوهاى از زندگى بود که در آن همگان در تصمیمگیرى و اجراى امور به ویژه در سطح محلهاى، مشارکت داشته و مساجد به عنوان میعادگاه چنین مشارکتها و تجمعاتى از اهمیت به سزایى برخوردار بودند.
دیدگاه کل نگرایانه نسبت به مساجد در ساختار شهرها و محلات
اصول معمارى اسلامى ایران را که رأس آن معمارى اماکن مذهبى و مساجد قرار دارد را مىتوان به پنج اصل به شرح ذیل تقسیم نمود:
1 ـ مردمدارى، به معناى داشتن مقیاس انسانى است، که مىتوان آن را در عناصر مختلف معمارى اسلامى ایران مشاهده نمود.
به طور مثال، اگر سه درى را که همان اتاق خواب است در نظر بگیریم، اندازه آن برحسب نیازهاى مختلف یک زن، مرد و کودک یا کودکان آنان در نظر گرفته شده است.
2 ـ نیارش که به مجموعه چیزهایى که بنا را نگاه مىدارد، اطلاق مىگردد. نیارش شامل استاتیک بنا، علم ساختمان یا فن ساختمان و مصالحشناسى در آن است.
3 ـ خود بسندگى بدین معنا که سازندگان بنا سعى مىکنند تا مصالح مورد نیاز را از نزدیکترین مکانها و با ارزانترین بها بدست آورند.
4 ـ درونگرایى که در ساخت یک بنا و نحوه ارتباط آن با فضاى خارجى لحاظ مىگردد. بدین معنا که بنا بهگونهاى ساخته مىشود که همه فضاى درونى آن با هم ارتباط مستقیم پیدا مىکند. به دلیل موقعیت و وضعیت خاص بسیارى از مناطق ایران یعنى خشکى، بادهاى مختلف، شنهاى روان و... بناهاى درون گرا رایج شده است.[2]
در یک نگاه به معمارى ایران، مىتوان گفت که ایران در هنر، معمارى و ادبیات خود، مجذوب پرهیز و پروا از سنگینى است و همین امر، بهتر از هر چیز دیگرى معرف ویژگى آن است. در این جاست که معمار ایرانى با پیروى از اصول معمارى اسلامى و به ویژه معمارى مساجد، در جستجوى زیبایى فکر و بیان و بیش از آن، احساس راحتى و سبکى در احداث خانهها در ساختارهاى محلهاى است.[3]
پیوند ساختارى مساجد با ساختار کلى شهرها و محلات
در شهرهاى اسلامى، معمارى مساجد، معمارى مرکزى شهرها و محلات است. هنگامى که معمارى کوفه به على علیهالسلام سپرده شد حضرت ابتدا مسجد کوفه را بنا ساختند. براساس سنت اسلامى پس از مسجد، مدرسه و سپس بازار را احداث مىکردند.
در تمدنهاى اسلامى، براساس سنن اسلامى سعى شده است تا هنگامى که تقسیم وظایف و گستردگى امور سبب شده تا ساختمانهاى مجزایى به وجود بیایند، حداقل با فضاسازى مشابه معمارى مسجد، فضاى معنوى مسجد به آن مراکز انتقال داده شود.
در تمامى شهرهاى سنتى چه در ایران و چه در کشورهاى عربستان، مصر، سوریه و حتى شمال آفریقا و هند شاهد آن هستیم که در شهر و محلهاى با هویت اسلامى، پس از مساجد که نماد مرکزى هر شهر یا محلهاى هستند، خانهها با همان قوسها و مقرنسهاى معمارى مساجد به وجود آمده و همان فضاى مساجد را تداعى مىکنند. در بناى بسیارى از مساجد، هنرهاى گوناگونى با هم درآمیخته و زیربنایى خاص به معمارى آنها داده است. معمارى در توازن اجزاء کوشیده، نقاشى به الوان کاشىها و نقوش توجه کرده، و خوشنویسى الواح و کتیبهها را جلوه و جلا بخشیده است. علاوه بر شعر، موعظهها و موسیقى نیز براى آنکه از دیگر هنرها باز نماند، در صداى مؤذن، بانگ قارى و واعظ مجال جلوه گرى یافته است. حتى صنایع دستى نیز براى تکمیل و تزیین این مجموعه الهى به میدان آمدهاند؛ از این رو اثرگذارى معمارى مساجد بر معمارى محلات و خانههاى موجود در آن، از منظر زیبایى شناسانه مسئله قابل توجهى است؛ چرا که زیبایى محیط بر روان انسان تأثیر مطلوب گذارده، تجربه فضایى محله را تسهیل نموده و در تقویت روابط عاطفى متقابل مؤثر است. وجود تنوع و یا تسهیل ارتباطات اجتماعى میان شخص و گروه در یک محله نیز در زمره ارزشهاى زیبایى شناختى هستند. از این رو، یکى از اهداف کلان طراحى و برنامهریزى شهرى است. مىبایست حفظ و کثرت زیبایى محیط شهرى باشد، ایجاد فضاى دلپذیر و آرامشبخش در شهر وابسته به عناصر گوناگونى است. رنگ و نور از جمله مهمترین عناصرى هستند که الگوى معمارى و طبیعت ساختارى مساجد در بسیارى از موارد، بهترین الگو براى ترکیب رنگهاست؛ اما در شهرهاى مدرن و امروزى عناصر طبیعى حضور کمترى داشته و بناهاى محلات پیوسته به خاکسترى و سیاه نزدیکتر مىشوند.
مساجد و تغییر شکل و رشد شهرهاى مسلماننشین
عدهاى از محققین براین باورند که دین اسلام به واسطه نظام ارزشى خود، الگوهاى رفتارى، نقش سازمانهاى اجتماعى و مردمى نظیر مساجد در محل سکونت مسلمانان و مورفولوژى سکونتگاههاى انسانى را تعیین نموده است. براى این عده، شهرهاى اسلامى حاصل اعتقادات اسلامى است و تنها با درک اصول و قوانین اسلامى است که مىتوان با اکولوژى شهرهاى اسلامى آشنا شد. در عوض، برخى محققین نیز به جاى استفاده از عنوان شهرهاى اسلامى، به مفاهیم حاصل از اسلام در شهرها معتقد مىباشند. از اوایل دهه 1960، اعتراض به بازنگرى نسبت به تکنولوژى مهار نشده و اثرات آن در محیط زیست، به ویژه انطباق نوع تکنولوژى بر محیط زیست و بازنگرى به تکنولوژى پیشرفته و نتایج حاصل از تخریب محیط زیست، کاملاً با اصول و معتقدات اسلامى پیوند مىخورد. جهان و تعادلهاى فوقالعاده حساس محیط زیست که آفریدگار جهان آن را سامان داده است، امروزه در غرب به عنوان نظام اکولوژیک، بحثهایى را موجب گردیده است. انسان با نظام اکولوژیکى نمىتواند معامله کند. نمىتواند در آن مداخله نماید، آن را تضعیف نموده و در نهایت به تعادلهاى اکولوژیکى آسیب رساند. این طرز تفکر اکولوژیکى، کاملاً با نظام جهان و تعادلهاى حساس محیطى منطبق است. بىجهت نیست که در اعتقادات اسلامى بر تکنولوژى میانى و شایسته محیط زیست تأکید شده و سعادت انسان را در آن مىیابد که در یک محیط هماهنگ با محیط طبیعى و یکدلى با آفریدگار این نظام اکولوژیک زندگى کند. چنین است که در اعتقادات اسلامى، انسان مسئول حفظ و نگهدارى تعادلهاى محیطى است. در گذشته که اصول و اعتقادات اسلامى، محیط زیست شهرى و معمارى شهرها و محلات را تعادل و توازن مىبخشید، ناشى از این طرز تفکر اسلامى بود. ناحیهگرایى در شهرهاى اسلامى، ساخت اکولوژیک شهرها و محلات و محیط زیست شهرى را آسیبپذیر ساخته و وصلههاى ناجورى به عنوان شهرکهاى جدید با محلات جدید را پدید آورده است که تعادلهاى محیطى را بر هم زدهاند. معمارى اسلامى که نماد اصلى آن بناى مساجد است، با خلق یک اثر به صورت میدان، محله، ساختمان، آن را به عنوان یک تولید فیزیکى که مىتواند خادم نسلهاى بسیارى باشد به وجود آورده و در ساخت آن روح و فرهنگ مردم و شیوه زندگى آنان را دخالت مىدهد.
مساجد و بهینهسازى توسعه شهرى و محلهاى
نقش مساجد در بهبود و بهینهسازى توسعه شهرى و محلهاى در راستاى ایجاد منطقه یا محله فعال و زنده شهرى از لحاظ کالبدى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جهت تأمین مطلوب نیازها و خواستههاى شهروندان به ویژه حفظ هویت و احیاى فضاها و ابنیه قدیمى و تاریخى ارزشمند از یک سو و ارتقاى توان تولیدى شهر یا محله و استفاده بهینه و به هنگام از زمین و تولید اراضى شهرى مناسب جهت توسعه شهرى و محلهاى سازمان یافته و اصولى با تعیین کاربرىها و عملکردهاى مطلوب از سوى دیگر، یا به عبارت کلىتر سازمان دهى ساختار فضایى ـ کالبدى محلهاى و استفاده بهینه و به هنگام از پتانسیلها و قابلیتهاى بالقوه محلهاى و ایجاد تعادل میان کالبد قدیم و جدید شهرى از اهمیت به سزایى برخوردار است.
مساجد و رشد بعد معنوى و فکرى شهرها و محلات
در نگاهى کلى، اماکن مقدس و مذهبى به منزله تکرار کار نمونه خدایان در ادیان و آیینهاى مختلف است. به معناى دیگر هر مکان یا شىء که مورد تقدیس قرار مىگیرد، سمبل و نماد تجلى نیروهاى غیبى و الهى یا اولیاء الهى مىگردد. همانندى معابد و اماکن مذهبى به کوههاى کیهانى از این اعتقاد نشأت مىگیرد که کوه مرکز جهان است. آنجا که کوه، زمین و آسمان را به هم پیوند مىزند، به یک معنا آسمان را لمس مىکند، فرازترین نقطه جهان را مشخص مىسازد. کوه مىتواند نمادى براى اتصال به مبدأ و جهان ماوراء الطبیعه باشد. در شکل ظاهرى بسیارى از معابد و اماکن مذهبى معمولاً به عنوان نماد پیوند میان آسمان و زمین مورد توجه بوده است. در تمدنهاى بزرگ شرقى ـ از بین النهرین و مصر تا چین و هند و در تمدنهاى اسلامى، معابد و اماکن مذهبى، ارزش مهمى داشتهاند. معابد و اماکن مذهبى منحصرا تصور جهان نبوده، بلکه به نمایش دوباره دنیاى نمونه خارج از جهان مادى نیز تعبیه شدهاند.
میرچا الیاده براین باور است که جهان به عنوان کیهان به همان اندازه که خود را بهعنوان یک جهان مقدس آشکار مىسازد، درکپذیر مىشود.[4]
از اینرو انسان معتقد به مذهب و دین، هرگونه تصمیمى که براى استقرار در مکانى مىگیرد، این تصمیم گویاى این باور مذهبى است که کیهان کوچکى همانند ساختن آن با جهان برین که متعلق به ارواح قدسى و فرشتگان است، تقدیس نموده و غم غربت خود را کاهش مىدهد. آرزوى او این است که با قدسیان و خداى خود پیوند داشته باشد. از اینرو معابد و مراکز مذهبى را تجلى این پیوند مىداند. و شهرها و محلات اسلامى، مساجد و فضاهاى وابسته بهآن همراه دیگر مراکز زیارتى و آموزشى، بعد معنوى و فکرى شهرها را به وجود مىآورند. در شهرهاى اسلامى، محلات مسکونى، بازارها و سایر مراکز اقتصادى و اجتماعى با پیروى از نظم خاصى حول محور مساجد قرار گرفتهاند. در واقع مسجد همچون چشمهاى با صفا جویبارهاى معنوى خود را به سوى محلات و اماکن جارى ساخته و نوعى فرهنگ پویاى دینى را تبلیغ مىنماید.[5]
فضاهاى شهرى، خانهها، محلات و معابد از ارزشهایى تأثیر پذیرفتهاند که در مسجد بر آنها تأکید شده است. خانه شخصى، فضاى داخلى بستهاى است که ضمن تأمین آرامش و امنیت خانواده، اندرونى اعضاى آن به شمار مىآید. پنجرهها کمتر به خانههاى مجاور و کوچهها اشراف دارند. البته پنجرهها چنان مشبک تهیه گردیدهاند که افراد داخل منزل بتوانند فضاى اطراف و مناظر محلهاى را نظارهگر باشند بدون این که خودشان دیده شوند. کوچه ادامه خانه است و به عنوان دالان تلقى مىگردد، تا آن که معبرى براى داد و ستد، گردش و وقت گذرانى باشد. شهرهاى اسلامى کهن، هیچ چیز در نخستین وهله میزان تمکن و دارایى ساکن خانه را مشخص نمىنماید؛ چرا که پیوستگى و تداخل پیچیدهاى میان مسکن فقرا و اغنیا وجود دارد. آنچه که محلات زیبا را از خانههاى سادهتر تفکیک مىکند، وجود مجموعههاى ساده، متوالى و متحدالشکل است در صورتى که در نوگرایى جدید، منطقهبندى و تقسیمبندى جدید شهرى کاملاً قابل تشخیص بوده و شکاف طبقاتى را کاملاً ترسیم مىنماید. در شهر اسلامى هر چند از اماکن مذهبى نظیر مساجد، فاصله گرفته مىشود، دایره گستردهتر شده و از فشردگى آن کاسته مىشود.
وجود مساجد در محلات و شهرهاى اسلامى در مجموع، ناپایدارى و فناپذیرى و موقت بودن امور مادى را ترویج نموده و بر ارزشهاى معنوى تأکید دارد.[6]
مساجد در شهرها و محلات اسلامى، به شکلى در محیط کالبدى اطراف خود جایگزین شدهاند که بیش از هر چیز، تلفیق حجم هماهنگى محیط و تداوم فضایى را براى شهروندان جلوهگر مىسازد. مساجد هیچ گاه از یک ورودى برخوردار نیستند، در حالىکه غالبا مىتوان ورودى اصلى آنها را تشخیص داد. در توجیه این نکته باید یادآور شد که راهیابى به مسجد و دسترسى مستقیم به آن از شاخههاى گوناگون فضاى مسکونى مسجد، مطلبى است گواه بر وجود تداوم زندگى متشکل و صمیمانه که سکونت و کار را به عبادت پیوند زده است.[7]
در شهرها و محلات ایران، مساجد به همراه زیارتگاهها و تکایا، چنان در چشماندازهاى فرهنگى مؤثر واقع مىشوند که در غالب آنها تنها ساختمانهاى مرتفع شهرى، این اماکن هستند. همچنین در بافت شهرى و محلهاى، نقش مسجد آن قدر تعیین کننده و حساس است که گاهى مسیر اصلى خیابان را از ادامه و تعریض باز مىدارد، به پارهاى از مشاغل اجازه فعالیت نمىدهد و در عین حال برخى حرفهها را به شدت جذب مىکند.[8]
شهر یا محلهاى که با محورى مقدس احداث گردیده و سازندگان آن پىگیر تحقق معمارى مذهبى بودهاند، جامعهاى را به یاد مىآورد که باید منسجم، صمیمى و متحد باشد. در این صورت تمامى ساختار شهر یا محله، یک خانه را تشکیل مىدهد. از این جهت براى نشان دادن جامعه شهرى (بیت الاسلام) مطرح گردیده و در حقیقت بعد انسانى و معنوى بر فضاهاى فیزیکى و کالبدى تفوق مىیابد.[9]
در محلات سنتى، در پرتو مشترکات درونى و هماهنگى افراد در برگزارى آیینهاى مذهبى و فرهنگى که غالبا در مساجد محل برپا مىگردد، افراد نوعى پیوند عاطفى میان یکدیگر در خود احساس مىکنند. بزرگ و ریش سفید محل که معمولاً انسان متدین، سالخورده و داراى شهرت اجتماعى بالا و منزلت والاست، در جهت اتحاد و ایجاد تفاهم میان اهل محل مىکوشد و از نزاعها و کدورتها تا حد امکان جلوگیرى مىکند. ساکنین محل به احترام وى، رفتار خویش را اصلاح و کنترل مىنمایند و مىکوشند تا هنجارهاى مذهبى و سنتى را حفظ کنند.
همبستگى مذهبى و پیوندهایى که در مسجد محله استحکام و استمرار مىیابد، مرزبندىهاى اقتصادى و طبقاتى را به تحلیل برده و گروههاى غنى در کنار اقشار کم درآمد، در نهایت صلح و صفا زندگى مىکنند. فضاهاى مسکونى نیز در قرار گرفتن کنار یکدیگر این انسجام و معیارهاى ارزشى را رعایت نمودهاند، زیرا کوشیدهاند در ساختن خانه، همسایههاى خویش را از نور و نسیم هوا و فضاى باز محروم نساخته و زمینههاى نگاه توأم با گناه را در ساخت و سازها فراهم ننمایند. ورودى خانهها و پوشش روى پلکانى که به بام منتهى مىگردد، از محراب مساجد و آجرکارى ایوانهاى اماکن مذهبى الهام گرفتهاند. کمتر خانهاى را مىتوان مشاهده کرد که از خانههاى مجاور ارتقاع بگیرد. در این چنین محلههایى، میزان جرایم، بزهکارى و کج روىهاى اجتماعى ناچیز و قابل اغماض است. احساس تعلق مردم به فضاهاى با ارزش مذهبى، از مشکلات و تنشهاى روانى آنان مىکاهد و روح امید و آرامش را در ساکنین آنها تقویت مىنماید.[10]
در سیماى شهرها و محلات جدید، اعم از ایران و دیگر کشوهاى اسلامى معماران و برنامهریزان شهرى از تأثیرات سرنوشت ساز و تعیین کننده زلال فرهنگ قرآنى و سنتهاى دینى و بومى مساجد بیگانه گشتهاند و بیش از آن که مبلغ مفاخر و سبکهاى هنر و معمارى اسلامى باشند، جلوههاى غربى و مادىگرایى و گرایشهاى اقتصادى را در ساخت شهرها و محلات مدنظر قرار دادهاند که ارمغان آن، پیدایش ناهنجارىهاى اجتماعى ـ فرهنگى، فساد و ابتذال، نابسامانىهاى خانوادگى و جلوگیرى از روند آرامسازى سیماى ساختارى محلات مىباشد.
مساجد و آرامسازى سیماى ساختارى محلات
قرار گرفتن عمده مساجد محلى در مسیرهاى دسترسى و برخوردارى این مراکز از خدمات جانبى نظیر پارکینگ اتومبیل و خیابانهاى عریض جهت فراهم آوردن امکان تخلیه ترافیک در معابر جانبى و برخوردارى این مراکز از اماکن سرویس دهى هم زمان به کلیه مراجعهکنندگان، علاوه براینکه براى ساکنین محلات مشکلاتى را ایجاد نمىنماید بلکه چنین طراحى شهرى از مساجد، به تناسب توسعه فضایى با کارکردهاى محلهاى و آرامسازى سیماى ساختارى محلات منتهى مىگردد.
مساجد و ساختار منظم خانههاى مستقر در محلات
در بررسىهاى به عمل آمده از قدیمىترین مساجد ایران، اینگونه بهنظر مىرسد که مرکزیت و محوریت مناطق مسکونى با مساجد بوده و در مکانیابى مساجد سعى گردیده که این اماکن جهت کلى شهر و ساختمانهاى مسکونى را مشخص نمایند.
در بررسى بافت قدیمى اکثر شهرهاى ایران، جهت جغرافیایى تمامى ساختمانها خصوصا ساختمانهاى مسکونى هم جهت با مسجد و هم مسیر قبله بوده و عموما مساجد داراى دربهاى مختلف در سه امتداد غیر قبله مىباشند؛ به صورتى که دسترسى به این مراکز در هر مسیرى امکانپذیر باشد. مهمترین نقش مساجد در توسعه فضایى و ساختارى محلات شهرى در این است که چون مساجد اغلب به عنوان مراکز عمومى فرهنگى ـ مذهبى به شکل یک مجتمع برخوردار از کلیه امکانات فرهنگى اعم از سالن مطالعه، کتابخانه، سالن اجتماعات و صحن و رواق طراحى گردیدهاند، از اینرو، امکان انجام هرگونه فعالیتى در این مراکز در جهت اشاعه فرهنگ دینى و رفاه حال افراد ساکن در محلات شهرى فراهم مىباشد که این خود به طراحى محیط سازماندهى شده با کارکردهاى متعدد در نظام محلهاى منتهى مىگردد.
آسیبشناسى ساخت مساجد در شهرها و محلات
در حال حاضر از نظر جغرافیایى و فیزیکى، ساخت مساجد، در کوچه و پس کوچهها و مناطق کاملاً دور افتاده واقع شده و در مسیر زندگى عادى افراد ساکن در محلات قرار نمىگیرد. از نظر محتوایى نیز مسجد باید محور بسیارى از فعالیتها قرار گیرد. در گذشته به این صورت بوده و مداس علمى و حوزههاى علمیه در کنار مساجد و در صحن و حیاط مساجد ساخته مىشدند. بسیارى از مراکز درمانى و آموزشى با مساجد در کنار مساجد بودند؛ به نحوى که اگر به عقب بازگشته و معمارى اصیل برگرفته از آموزههاى دینى خود را بررسى نماییم، خواهیم دید که مساجد به واقع محور اصلى معمارى شهرى و محلهاى بوده و در حقیقت معمارى ما، معمارى مسجد محور بوده است. کلیدىترین ساختمانها پیرامون مساجد ساخته شده و محل ساخت مساجد در یکى از بهترین نقاط آبادى، شهر و محلات تعیین مىگردید. بهطور کلى مىتوان گفت که در گذشته محوریت به تمام معناى معمارى ما با مساجد بوده است و این در حالیست که در حال حاضر فهم این مطلب کمى دشوار شده و عادت کردهایم که مساجد را مستقل و جدا از بافت شهرى و بدون در نظر گرفتن تأثیرگذارى معمارى آن بر بافت شهرى و محلهاى تعریف نماییم.
منابع و مأخذ
1 ـ عرفان، محمد هادى، معمارى مسجد، ص 5 .
2 ـ پیرنیا، معمارى اسلامى ایران، ص 91 .
3 ـ آثار ایران، ج 3 ، ص 37 ـ 36 .
4 ـ الیاده، میرچا ـ مقدس و نامقدس (نصرا... زنگویى، ص 47).
5 ـ بمات، شهر اسلامى، ص 11 ، 116 ، 88 .
6 ـ فلامکى، باز زنده سازى بناها و شهرهاى تاریخى، ص 58 .
7 ـ شکویى، جغرافیاى شهرى، ج 2 ، ص 405 .
8 ـ کوثرى، مشارکت فرهنگى، ص 194 .
[1] . عرفان، محمدهادى، معمارى مسجد: ص 5 .
[2] . پیرنیا، معمارى اسلامى ایران: ص 91 .
[3] . آثار ایران: ج 3 ـ ص 37 ـ 36 .
[4] . الیاده، میرچا ـ مقدس و نامقدس (نصراللّه زنگویى: ص 47) .
[5] . بمات، شهر اسلامى: ص 11 .
[6] . بمات، شهر اسلامى: ص 116 .
[7] . فلامکى، باز زندهسازى بناها و شهرهاى تاریخى: ص 58 .
[8] . شکویى، جغرافیاى شهرى: ج 2 ، ص 405 .
[9] . بمات، شهر اسلامى: ص 88 .
[10] . کوثرى، مشارکت فرهنگى: ص 194 .