نمایش صفحات

صاحب‏نظران علم سازمان و مدیریت بر این اعتقادند که جوامع امروزه بشرى، همراه با گسترش روابط اجتماعى، توسعه صنایع و دگرگونى ارتباطات، اختراع وسایل جدید زندگى و تجمل‏گرایى و رفاه‏زدگى بشر به همراه شاخص‏هاى دیگر که براى تأمین نیازمندى‏هاى روزافزون اجتماع پا به عرصه وجود نهاده‏اند، مسایل مدیریتى و تئورى‏هاى جدیدى را مطرح نموده است که حل و فصل آنها نیاز به دید علمى و جامع مدیریتى دارد.

با توجه به کمبود منابع مادى و انسانى و توسعه روزافزون سازمانى در جهت تولید و توزیع کالا و خدمات به اقتضاى پیشرفت‏هاى تکنولوژیک و تکامل و تحول ارزش‏هاى فرهنگى و مذهبى ضرورت رفتار عقلایى و خردگرایى سازمانى را مشهود مى‏سازد.

ماکس و برخردگرایى را متضمن طرح‏ریزى و ایجاد یک سیستم ادارى از طریق تقسیم کار و هماهنگ کردن فعالیت‏ها براساس بررسى منظم روابط یک فرد با افراد دیگر به‏منظور بدست آوردن بهره ورى بیشتر مى‏داند.[1]

با مشاهده سیر تکاملى جوامع بشرى پى مى‏بریم که ادامه زندگى انسان بدون وجود سازمان و تشکیلات اجتماعى امکان‏پذیر نمى‏باشد، زیرا در آن روزى که انسان پا به عرصه وجود نهاد و زندگى خویش را آغاز کرد، بطور فطرى نخستین واحد سازمانى را به نام (خانواده) تشکیل داد.[2]

از دیگر نهادها و سازمان‏هاى اجتماعى که عمرى بس طولانى داشته و احتمالاً از نظر قدمت چندان فاصله‏اى با سازمان خانواده نداشته باشد (سازمان حکومت) یا (سازمان مدیریت) است چرا که بشر در آغاز احساس کرد که نیاز به تشکیلاتى دارد که در قالب آن وظایف و مسئولیت‏ها را مشخص نماید. امروزه که زندگى و آگاهى‏هاى علمى بشر توسعه یافته و نیازهاى گوناگون انسانى، سازمان‏هاى متنوعى را مى‏طلبد به اهمیت سازمان افزوده شده است تا جایى‏که دنیاى پیشرفته، انواع و اقسام سازمان‏ها را براى اداره امور زندگى خود به وجود آورده است. سازمان‏هاى تربیتى و پرورشى، سازمان‏هاى اخلاقى و انسانى و... که هر یک از آنها با طبایع مخصوص به خود انجام وظیفه مى‏نمایند. با توجه به اهمیت، تعاریف و شاخص‏هاى سازمان از نظر صاحب‏نظران علم مدیریت و با نگاهى به فرهنگ اسلامى که فرهنگ نظم است با سازماندهى و سازمان با دیدى عمیق نگریسته مى‏شود.

تقسیم کار، حدود وظایف، جلوگیرى از تداخل امور، دامنه اختیار و آزادى در محدوده مسئولیت، همه از جمله مسایلى هستند که جهت نیل به سعادت و سیادت و توسعه در نظام اسلامى از ضروریات زندگى اجتماعى به‏شمار مى‏روند. امروزه آمار و سنجش‏هاى آمارى، نقش مهمى در برنامه‏ریزى‏ها و مدیریت عرصه‏هاى مختلف بازى مى‏کنند. چگونگى و ساختار برنامه‏ها را آمار مشخص مى‏کند از این‏رو به دلیل گره خوردن این دو مقوله و ارتباط مستقیمى که با هم دارند آنها را در کنار هم درنظر گرفته‏اند. در مباحث جامعه‏شناسى گفته مى‏شود که هرچه آمار دقیق‏تر و مشخص‏تر باشد، از عملکرد دقیق‏تر و مشخص‏ترى در برنامه‏ها به‏ویژه برنامه‏هاى مدیریتى برخوردار خواهیم بود. بررسى نسبت جمعیت منطقه یا محله و خدمات رفاهى و اجتماعى آن، داشتن درک درست از سرانه مصرفى مردم هر محله و تدوین آمار کسبه و سکنه هر محل و یا آمار مساجد و کانون‏هاى فرهنگى محله‏اى و نسبت آن با جمعیت و سکنه هر محله دقیقا همان نقشى را در برنامه ریزى و مدیریت شهرى و به ویژه محله‏اى ایفا مى‏نماید که عقربه‏هاى ساعت در مشخص کردن زمان.

به‏طور کلى مى‏توان گفت که مبناى برنامه‏ریزى و مدیریت در امور محله‏اى و منطقه‏اى  باید در قالب برنامه‏ریزى بر مبناى آمار صورت گیرد. با درک هرچه بیشتر تبعات آمار محلى به عنوان مثال دانستن آمار درستى از میزان مصرف افراد در هر محله، بى شک امر برنامه‏ریزى و مدیریت براى جهت‏دهى به مصرف و عرضه خدمات نیز روشن‏تر مى‏گردد. به عنوان مثال با در دست داشتن آمار نمازگزاران هر مسجد در محله‏هاى مختلف، با توجه به نسبت جمعیت ساکن در هر محله، مى‏توان درک درستى از شرایط مذهبى و فرهنگى آن محل و میزان موفقیت مساجد در مدیریت محله‏اى به دست آورد.

 

مدیریت در سطح کلان شهرى

در جهان امروز، شهرها ابعاد پیچیده‏اى یافته و گویى که هزاران سال تلاش و تکاپوى انسان در ابعاد فرهنگى، هنرى، دینى، اجتماعى، اقتصادى و... هستند. شهرها همچون یک نظام، با موجودیت خود به عنوان تنظیم کننده‏گان روابط عینى اجتماعى شهروندان و اثرگذار بر زمینه‏هاى باورها، اندیشه و رفتار آنان عهده‏دار نقش متفاوتى نسبت به گذشته هستند. طى دهه‏هاى اخیر حساسیت این موضوع بسیار فراتر از گذشته به چشم مى‏خورد. چه اینکه شهرها تجسم عینى ایده آل‏ها، آرزوها، نگرش‏ها و مناسبات اجرایى یک جامعه شده و چه بسا مؤثرتر از نظام‏هاى آموزشى و اطلاعاتى کل کشور، به صورتى عمیق و نامحسوس، تار و پود وجودى شهروندان را مى‏سازند. اتکاى مردم به نظام مدیریت شهرى ابعاد فزاینده‏اى یافته است، به‏گونه‏اى که ابتدیى‏ترین نیازهاى آنان بدون پشتیبانى مدیریت شهرى برآورده نمى‏گردد. از این‏روست که در دنیاى امروز، شهرداران در ردیف مدیران اصلى اداره کننده حکومت ما محسوب مى‏گردند. کلان شهر تهران در کشور ما ابعاد بسیار پیچیده و مسایل بسیار گسترده‏اى را یافته است. این شهر مرکز و کانون فعالیت‏هاى گوناگون در جامعه ایران گردیده است. تهران به عنوان مرکز حکومت، اقتضاى ساماندهى سیاسى و مدیریتى جامعه را در وسیع‏ترین شکل ممکن یافته است، به گونه‏اى که بخش عظیمى از دستگاه‏هاى اندیشه‏ساز، پردازش‏گر اطلاعات و تصمیم ساز و کلیه نهادهاى تصمیم‏گیر در این شهر استقرار یافته‏اند.

تصمیم‏سازى و تصمیم‏گیرى در گرو فضاى متعادل و آرامى است که اجازه شکوفایى فهم و تعقل را بدهد. بیش از پیش به نظر مى‏رسد که تهران از آرامش برخوردار نبوده و مرکز اصلى اداره کننده کشور از توازن و بالنده‏سازى کارشناسان و مدیران جامعه دور مى‏شود. کلان شهر تهران در درون خود بسیارى از چیزها را جا داده است که در یک کلام نظام تکاملى (ناهنجار) به نظر مى‏آیند. حل مسایل این شهر صرفا به اتکاى داده‏ها، اطلاعات و دانش کلاسیک امکان‏پذیر نبوده و ضرورت ساماندهى فهم و تعقل صاحب‏نظران و نخبگان فکرى جامعه و شهروندان این شهر را طلب مى‏کند. کلان شهر تهران را به عنوان یک (شهر پایدار) مى‏باید نگریست. شهر پایدار در نظام جمهورى اسلامى ابعاد متعادل و ظریف‏ترى مى‏یابد و نظام مدیریت شهرى عهده‏دار فراهم آوردن شرایطى مى‏گردد که در چارچوب آن شهروندان از آرامش روحى براى توسعه نیایش و آسایش ذهنى جهت گسترش اندیشه و سلامت جسمى براى تلاش و فعالیت اجتماعى جهت نیل به توسعه شهرى ـ محله‏اى برخوردار گردند. بدین ترتیب نقطه آغازین مدیریت شهرى در تهران، به اجراى طرح جامع 25 ساله و ارایه خدمات شهرى محدود نگردیده بلکه نیازمند فلسفه مدیریتى است که در جهت اعتلاى اهداف برشمرده، در تعامل گسترده با شهروندان به نتیجه برسد چرا که بر این اعتقاد راسخ هستیم که اکثریت شهرها، تولید و مصرف را متمرکز ساخته و الگوهاى ناسازگار با طبیعت را اشاعه داده‏اند، اما همین شهرها در محیط تمدن‏ساز خود، بزرگترین نوآورى و فرصت‏هاى تحول را با جمع‏آورى و تضارب افکار، منابع و دانش بشرى فراهم آورده‏اند. سامان یافتن مدیریت کلان شهر تهران در گرو اقدامات گسترده، پیوسته و همه جانبه‏اى است که از آن جمله مى‏توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1 ـ افزایش فشردگى کالبدى در توسعه شهرى به جهت معطوف داشتن توجه بر توسعه محله‏اى.

2 ـ حفاظت و احیاى مراکز باستانى و مساجد مستقر در محلات مختلف شهرى.

3 ـ اصلاح نظام ادارى شهرى و تغییر نظام شهر محور به نظام محله محور.

4 ـ سامان دادن مدل‏هاى ذهنى یا ساختار ذهنیت مدیران از طریق برقرارى ارتباط با نهادهاى مدنى و تشکل‏هاى مردمى نظیر مساجد در راستاى نهادینه سازى تحول و بالندگى در اداره شهر تهران.

5 ـ گسترش کمى و کیفى تفکر نظام‏گرا و منظومه‏اى و فراهم آمدن رفتار توسعه یافته در تمامى دست اندر کاران اداره شهر تهران.

6 ـ ایجاد تهران پایدار به واسطه بهره‏گیرى از وجود مساجد، فرهنگسراها، خانه‏هاى فرهنگ، مدارس، دانشگاه‏ها و... به عنوان کانون‏هاى توسعه تفاهم اجتماعى و و برقرارى امکان تبادل‏نظر میان این کانون‏ها و دستگاه‏هاى دست‏اندرکار براى یادگیرى جمعى.

 

دین و جایگاه آن در ورود به مدنیت

کمتر عاملى به اندازه دین و ایمان در ایجاد تحولات تاریخى و دوران ساز از جمله تشکیل سلسله‏ها و خاندان‏هاى حکومت‏گر دخالت داشته است.

در کمتر دربارى از دربارهاى قدیم است که دین‏داران نقش و نفوذ نداشته باشند. در بسیارى از ادوار تاریخى، بسیارى از شاهان و فرمانروایان براى حکومت خود به حق یا ناحق، الهام یا منشاء الوهى قایل شده‏اند. کلیسا از بدو تأسیس تا عصر جدید غالبا دولتى در برابر دولت یا مسلط بر دولت بوده است. اگر پیوند دین و مدیریت (حکومت) کارنامه‏اى درخشان نداشته است، از این رو است که غالبا مدیران (حکمرانان) از نقش و نفوذ دین سوء استفاده مى‏کرده‏اند و گرنه از آنجا که دین غالبا هم عنان با اخلاق است، پیوندش با مدیریت (حکومت) مى‏تواند بارور و به نفع حکومت شوندگان و جامعه بشرى باشد. به طور کلى مى‏توان گفت که دین و ایمان از جمله مهم‏ترین نهادهاى اجتماعى ـ فرهنگى بشر بوده‏اند. شاید عصر ما عصر بازنگرى و بازگشت به دین باشد. دو قائمه بزرگ مادى گرى و مادى نگرى، یعنى پوزیتیویسم (در زمینه اندیشه و علم) و مارکسیسم/ کمونیسم (در زمینه عمل و اقتصاد و جامعه گردانى) شکست خورده و براى بشریت رنج دیده امروز، مجال تأمل در معنویات و بازگشت به سنت‏هاى معنوى که جامع‏ترین مصداق آن دین است، فراهم آمده است. از سده‏هاى نخستین ظهور اسلام در عامه مجامع اسلامى (مساجد) به عنوان شاخص‏ترین و بارزترین نهادهاى اسلامیت تجلى داشته و آنچه در منظر ابتدایى مایه‏هاى فرهنگ اسلام را بروز داده است همانا وجود مناره‏هاى بلند و زیباى مساجد در پیشانى شهرها و محلات مسلمان بوده است. در حقیقت آموزش عملى بنیانگذار مکتب اسلام بر رهروان راهش نیز بر این مدار پایه گذارى شده است. در طراحى و برنامه‏ریزى اساسى حکومت اسلامى (مسجد) نخستین پروژه‏اى است که معمار نهضت اسلامى در آستانه ورود به یثرب در محله قبا آن را به مورد اجرا مى‏گذارد. وى با ورود به یثرب نام مدینه را بر آن برگزیده و مسجد دیگرى در مرکز شهر بنا مى‏نهد. بدین ترتیب مى‏نمایاند که براى ورود به مدنیت صحیح و توسعه آن جهت برخوردارى از جامعه سالم از قالب مسجد باید گذر کرد و رنگ و بوى مسجدى که همانا صبغه اللّه‏ است بر خود گرفت و آنگاه در مدینه حکومت اسلامى و در مساجد آن ستاد حکومتى (مدیریتى) تشکیل داد و دین و آیین سیاست (مدیریت) را آموخت و دانست که اسلام دین بهزیستى فرد و اجتماع و عامل اصلى مدیریت توسعه شهرى و محله‏اى است. در مسجد شکاف طبقاتى حذف و نظام برابرى و برادرى برآن حاکم است. آنچه که در آن موردنظر است تعمیم روح حاکم بر مساجد در سایر بخش‏هاى جامعه است. کارکردهاى نمونه یک امت بدون تمایز ظاهرى حتى در روش نشستن مسلمانان در مساجد به وضوح مشهود است.

 

مدیریت و اسلام

ابعاد گوناگون زندگى انسانى دو موضوع را به ما ثابت مى‏کند که نیاز به مدیریت از لوازم ضرورى زندگى و وسیله‏اى براى سعادت او مى‏باشد و این ضرورت آنگاه آشکار مى‏شود که انسان در ابعاد مختلف فکرى و جسمى، اجتماعى و روانى شناخته شود.

دین مبین اسلام، ضرورت مدیریت را تا آن حدى مى‏داند که مى‏گوید قبل از اینکه به کارى اقدام کنید براى خود مدیریت را برگزیند تا در پناه نظم و هماهنگى سریع‏تر به هدف برسید.[3]

مطالعه تاریخ گذشتگان، ما را به نقش و تأثیر مدیریت در ارتقاء و یا انحطاط ملت‏ها واقف مى‏گرداند. چه بسیارند ملت‏هایى که از نظر امکانات مادى و زمینه‏هاى مساعد فکرى و مایه‏هاى غنى فرهنگى هیچ کمبودى نداشتند، اما به خاطر نداشتن مدیریت مدیرانه و رهبرى آگاهانه در راستاى برنامه‏ریزى صحیح و سازماندهى اصولى و استفاده از نیروهاى موجود در جهت نیل به هدف، در سراشیبى سقوط و شکست قرار گرفته‏اند. در مقابل ملت هایى بوده‏اند که با سازماندهى و بسیج نیروها، و مدیریت منسجم از کمترین امکانات بزرگترین افتخارات را کسب نموده‏اند. زندگى انسان از آن جهت که یک زندگى اجتماعى است از واحدهاى مختلفى تشکیل شده که ما هر یک از آنها را ارگان‏هاى نظام اجتماعى مى‏نامیم. با پیشرفت زندگى اجتماعى به تدریج سازمان‏هاى جدیدى نیز شکل گرفته است. به دیگر سخن در هر جامعه‏اى براى انجام وظایف خاصى و رسیدن به اهداف معین یک سازمان بوجود مى‏آید. این سازمان براى انجام مسئولیت خویش، داراى سیستم و کارکرد مخصوص به خود مى‏باشد. در جامعه اسلامى هر مسجد یک سازمان منسجم معنوى است و داراى اهداف، کارکرد و سیستمى مخصوص به خود مى‏باشد و باید به شکل صحیح مدیریت شود تا خود بتواند نقش اصلى خود را به خوبى ایفا نماید.

تشکیلات و سازمان مسجد یک تشکیلات ادارى، انتفاعى و یا تجارى نیست بلکه سازمانى الهى مردمى است که با مدیریت معنوى و نفوذ کلمه امام جماعت و با حضور توده مردم سازماندهى مى‏شود.[4]

جام ام گائوس مى‏گوید: «سازمان عبارت است از تنظیم افراد جهت تسهیل در به ثمر رساندن مقاصد همگانى از راه تجنیس کارکرد و وظایف».[5]

در تعریف مدیریت اسلامى آمده است: «فعالیتى که زمینه رشد انسان به سوى اللّه‏ را فراهم نماید و مطابق کتاب و سنت و سیره و روش پیامبر و امامان معصوم و علوم و فنون و تجارب بشرى جهت رسیدن به اهداف یک نظام یا سازمان در ابعاد مختلف همانند یک محور و مدار و قطب عمل کند مدیریت اسلامى است».[6]

پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با ارائه تعریف جدید از دین و دین‏دارى، جامعه نوینى را بر اساس شریعت اسلام پایه‏گذارى کردند و محور این حرکت را مساجد قرار دادند و همراهى دین و سیاست، دنیا و آخرت، مردم‏مدارى و خداباورى را در نهاد جمعى، اجرایى و مدیریتى به نام مسجد سازمان بخشیدند و مساجد را به عنوان نقطه عطف مدیریت در توسعه مودت، انس و اخوت در میان امت مسلمان مطرح ساختند.

 

مسجد به عنوان نقطه عطف مدیریت

از آنجا که در حکومت اسلامى میان مقامات مسئول و توده‏هاى مردمى جدایى نیست و مسلمین مى‏توانند بر مسیر و جهت‏گیرى‏هاى حکومت بر روند امور جامعه نظارت کنند، و موضع خود درخصوص مسایل اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و... را به‏طور آشکار اعلام نمایند و با ارایه برنامه‏ها، طرح‏ها و پیشنهادات سازنده، حکومت را یارى دهند، براین اساس، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پس از بنیان‏گذارى نظام نوین اسلامى در مدینه به منظور دخالت و مشارکت مسلمانان در شیوه حکومت (مدیریت) و آگاه ساختن آنان با اهداف سیاسى اسلام، مسجد را که مرکزى عمومى و محل تجمع مسلمین براى اداى فرایض دینى بود، به عنوان پایگاه حکومت (مدیریت) و نهاد سیاسى ـ حکومتى (مدیریتى) اسلام برگزید و از آن پس تجسم عینى همبستگى دین با حکومت (مدیریت) در اسلام به بهترین وجه در مسجد متجلى گردید. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مسجد، اصول سیاسى ـ حکومتى (مدیریتى) اسلام را با مردمان در میان گذارده و در حل و فصل مشکلات اقتصادى، سیاسى، اجتماعى جامعه اسلامى با ایشان مشورت مى‏کرد. پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله همچنین مقدمات فکرى ـ اجتماعى و مدیریت بیشتر غزوات را در مسجد فراهم مى‏نمود. آن حضرت با ایراد خطبه‏هاى پر شور، مسلمانان را براى نبرد با دشمناى اسلام بسیج و از همان‏جا مدیریت مى‏نمود. مساجد در دوران پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از نظر عملکردهاى سیاسى و اجتماعى بسیار فعال بودند و در این زمینه نقش بارزى ایفا مى‏نمودند. در وهله اول از مساجد به عنوان مراکز اصلى حکومت یاد مى‏گردید. باید دانست که دفتر کار خلفاى مسلمین نیز در مساجد بود و در آنجا به رتق و فتق امور کشورى پرداخته مى‏شد. هرگاه افرادى براى انجام پاره‏اى مذاکرات به مدینه مى‏آمدند، در مسجد با خلیفه ملاقات مى‏نمودند.

در تاریخ المدینه المنوره آمده است که گروه‏هایى از فارس به مدینه آمدند و جویاى محل جلوس خلیفه دوم شدند. وى را در منزلش نیافته، گفتند: خلیفه در مسجد است. پس بدانجا رفته و او را در مسجد در حالى‏که هیچ کسى با او نبود، یافتند. ایشان گفتند: سلطنت واقعى همانا چنین سلطنتى است نه سلطنت کسرى.[7]

علاوه براین مساجد به عنوان مجالس شوراى اسلامى به عموم معرفى شده بود. خلفا، انجمن‏هاى مشورتى را در مساجد تشکیل داده و در آنجا با مردم یا خبرگان محلى به مشورت و مذاکره در امور اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و... جامعه اسلامى مى‏پرداختند. به عنوان مثال هنگامى که على علیه‏السلام مى‏خواست براى نبرد با سپاه معاویه به شام برود، با مهاجرین و انصار در مسجد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مدینه به مشورت پرداخت. ابن ابى الحدید مى‏نویسد: چون فرستاده على علیه‏السلاماز نزد معاویه بازگشت، امام در مسجد براى مردم خطبه سر داده و گفت: معاویه با سپاه شام براى نبرد و لشکرکشى به سوى عراق خود را مهیا ساخته است. رأى شما در این باره چیست؟ به این ترتیب مساجد در آن روزگار به عنوان مجالس شوراى اسلامى نقش بارزى را در مدیریت ایفا مى‏نمودند.

واگذارى امور به مردم و فراهم آوردن مشارکت و حضور مردم در صحنه‏هاى گوناگون اجتماعى از جمله تأمین نیازهاى فراوان اجتماعى از ویژگى‏هاى جامعه مدنى شناخته مى‏شود. یکى از مفاهیم جامعه مدنى این است که تا حد امکان فعالیت‏هاى اجتماعى به خود مردم واگذار گردیده و از تصدى دولت کاسته شود. حتى‏المقدور مردم خود داوطلبانه در انجام فعالیت‏هاى اجتماعى حضور داشته و در حد ضرورت دخالت کنند.[8]

بنابراین مهم‏ترین وظیفه مساجد این است که در اعتلاى فرهنگ انسان کوشیده و او را تا مقام خلافت الهى پیش برده و از هر فرد جامعه موجودى مهذب بسازد.

در این صورت علاوه بر این که جنبه مشارکت مردم در امور تقویت مى‏گردد، ساختار مدیریتى مساجد منسجم‏تر شده و توسعه فرهنگ دینى و اعتلاى نهادها و فعالیت‏هاى دینى در سطح جامعه به ویژه سطح محله‏اى فراهم مى‏آید. میزان اهمیت عنصر مدیریت در هر نهادى با توجه به نقش‏ها و کارکردهاى آن نهاد روشن و آشکار مى‏گردد. نگاهى گذرا به نقش‏هاى گوناگون و مهمى که مساجد باید در عرصه‏هاى اجتماعى، عبادى، تربیتى، فرهنگى، آموزشى و... ایفا کنند. اهمیت نقش مدیریتى مساجد را روشن مى‏سازد. از یک سو خداوند متعال کافران و مشرکان را از دخالت در اداره امور مدیریتى مساجد بازداشته «ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد اللّه‏ شاهدین على انفسهم بالکفر» و از سوى دیگر، مؤمنان را که شرایط خاصى دارند براى اداره امور مدیریتى مساجد شایسته دانسته است «انما یعمر مساجد اللّه‏ من آمن باللّه‏ و الیوم الاخر».

مسجد پایگاه مدیریت کشور پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود. بعدها، على علیه‏السلام نیز از مسجد به عنوان پایگاه رسیدگى به امور مملکتى استفاده کرد. نقش مدیریتى مساجد عبارت است از:

اداره روابط اجتماعى از طریق هماهنگ سازى منابع (انسانى، مالى و مادى)، در جهت تحقق اهداف الهى و معنوى و توسعه بشر.

این وظیفه خطیر مستلزم آن است که مساجد با محور قرار دادن بعد عبادى مسجد، هر فعالیتى که تحقق ارزش‏هاى الهى و دینى را تسهیل مى‏سازد به انجام رسانند.

این فعالیت‏ها و کارکردها داراى ابعاد مختلف آموزشى، فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و... مى‏باشند که تمامى آنها در جهت توسعه حیات بشر و قربه الى اللّه‏ صورت مى‏پذیرد. نکته شایان ذکر آن است که با چنین برداشتى، نقش مدیریتى مساجد تبدیل به حوزه‏اى پیچیده و ظریف مى‏گردد چه آنکه در این مؤسسه، هم اداره کننده، هم اداره شونده و هم محصول انسان‏ها هستند. به عبارت روشن‏تر نقش مدیریتى مساجد با قلمروهاى پیچیده فعالیت‏هاى انسانى سر و کار دارد که اداره امور آن بسیار پیچیده و مستلزم دانش و بینش عمیق در ابعاد مختلف مى‏باشد. به عبارت دیگر در مقایسه با سایر شاخه‏هاى مدیریتى که عمدتا از زاویه و چشم‏انداز خاصى، مدیریت را مدنظر قرار مى‏دهند، نظیر مدیریت امور آموزشى، مدیریت فرهنگى، مدیریت اجتماعى و... نقش مدیریتى مساجد با تمامى این قلمروها سر و کار دارد. به این دلیل مى‏توان گفت که علاوه بر نقش عبادى مسجد که البته محورى‏ترین کارکرد مسجد به شمار مى‏آید، نقش مدیریتى مساجد باید به قلمروهاى مختلف مدیریت که در چارچوب عملکردها و فعالیت‏هاى مسجد قرار مى‏گیرد، آگاهى و اشراف داشته باشد. با عنایت به این ویژگى است که مى‏توان گفت، مدیریت مساجد داراى ماهیت منحصر به فرد و پیچیده‏اى است که اعمال کارآمد و اثربخشى آن مستلزم خبرگى و مهارت‏هاى متعدد است.[9]

مساجد خود را موظف مى‏دانند که در مواقع نیاز روح جدید و تازه را در همه ارکان حاکمیت دمیده و آنها را فعال‏تر سازند. یکى از کارهاى مهم مساجد انتقال نقطه نظرات و خواسته‏هاى مردم محلات و شهرها به سمع مسئولین کشور است که این امر یکى از امور مهم در اندیشه سیاسى اسلام است تا تصمیم‏گیرى و مدیریت کلان کشور متناسب با نظات و خواسته‏هاى مردم در سطح خرد باشد. مساجد پشتیبان دولت و نظام اسلامى هستند. مساجد براى اداى وظیفه ظریف، دقیق و پیچیده خود در حوزه مدیریت به آگاهى‏هاى بسیارى نیازمندند از این‏رو مى‏باید کاملاً در جریان امور مملکت قرار گرفته و این امر جز با هماهنگى تنگاتنگ دولت و مسجد میسر نیست. در این صورت است که مساجد مى‏توانند با توجه به تناسبات زمانى و نیاز اجتماعى به نقش آفرینى مؤثر خود در حوزه مدیریت ادامه دهند. مساجد باید به منظور ایفاى نقش خود از ساختارهاى مختلف جامعه استفاده کنند. به کارگیرى تکنولوژى پیشرفته اطلاعاتى در دنیا جدید مجازى با محتواى متناسب با مساجد محلى از امور مهم است که مى‏تواند با استفاده از آن ارایه خدمات خود را گسترش دهد. نقش مهم دیگر مساجد، تربیت دینى انسان‏هاى مؤمن است که بتوانند در عرصه‏هاى مختلف با استفاده از تجربیات علمى بشرى جامعه را اداره کنند.

بازیابى نقش گم گشته مدیریتى مساجد همچون صدر اسلام در سیره نبوى، ایجاد دولت در دولت نیست، بلکه ورود دولت به مسجد محلى است. مسجد تنها یک مکان نیست بلکه سازمانى بس مهم براى اجتماع مسلمانان و برقرارى اتحاد، یکپارچگى و هدایت آنان به سوى نیکى است. از این‏رو هنگامى که مسجد ضرار براى ایجاد تفرقه در صفوف مؤمنان احداث شد، خداوند رسولش را فرمود تا آن را ویران کند. مسجد، میراث بزرگى براى تبادل افکار و مشاوره در امور مسلمانان است. مسلمانان در هر شهرى که توسط سپاهیان اسلام فتح مى‏گردید، مسجدى بنا مى‏نمودند. هدف از انجام این کار این بود که مرکز فرهنگ، اشاعه تمدن و تکوین و مدیریت افکار عمومى صحیح اسلامى هم به شمار آید. هرگاه مسلمانان به مکانى جدید مهاجرت مى‏نمودند، مسجدى احداث مى‏کردند تا مرکز جدیدى براى گردهمایى مؤمنان باشد. خطبه جمعه نقش اساسى و فعالى در توجیه افکار عمومى اسلامى دارد. این در صورتى است که خطیب جمعه، نمازگزاران را نصیحت، ارشاد و توجیه کنند. بدین ترتیب افکار عمومى اسلامى در زیر سقف مساجد و براساس شورا شکل گرفته و جنبش‏هاى آزادى بخش اسلامى از مساجد محلى شهرهاى سوریه، الجزایر، ایران، مصر و... آغاز شد. مساجد، تشکیلاتى مدیریتى مبتنى بر نظام اسلامى مى‏باشند. رسول خدا امت خود را فرمان مى‏دهد: «هرگاه سه نفر بودید، یکى را از میان خود امیر کنید». نظام اسلامى بر تمامى اوضاع خانواده، معاملات، بازارها و مظاهر زندگى اسلامى از کوچک تا بزرگ، حاکم بوده و مدیریت مى‏نماید. اهل مسجد یک تشکیلات شرعى مخصوص به اداره مسجد به شمار مى‏روند. اداره مساجد جامع بر عهده هیأت‏هاى امناست که از میان نمازگزاران مساجد انتخاب مى‏شوند که در میان مردم به حسن رفتار و صداقت معروف هستند. مردم محلات در کارهایشان به این افراد مراجعه نموده و بدون مشورت با آنان هیچ اقدامى را انجام نمى‏دهند.

 

نقش مسجد در مدیریت اقتصادى

یکى از چالش‏هایى که همواره کشورهاى در حال توسعه و عقب مانده در اجراى برنامه‏هاى توسعه خود با آن مواجه هستند، مسئله فقر و محرومیت اقشار قابل توجهى از افراد جامعه است. از یک سو رهایى از مشکل توسعه نیافتگى، نیازمند سرمایه گذارى کلان و نرخ رشد بالاى اقتصادى است و از دیگر سو، فقر موجود در جامعه امکان چنین اقدامى را نمى‏دهد. ضمن آنکه دستیابى به نرخ رشد بالاى اقتصادى به گونه‏اى مى‏تواند شکاف طبقاتى در جامعه را دامن زده و موجبات فشار بیشتر بر روى قشر آسیب‏پذیر را فراهم آورد. اگر از منظر جامعه‏شناسى، نظرى به جوامع گوناگون بیاندازیم چه در کشورهایى به اصطلاح سرمایه‏دارى و چه در کشورهاى کمونیستى و یا نظام‏هاى مختلف، نوعى تبعیض بین افراد جامعه مشهود است و همین تبعیض باعث ایجاد فقر و توسعه نیافتگى در جامعه مى‏گردد. از این منظر، بحث (عدالت اجتماعى) و نوع رویکردى که برنامه‏هاى توسعه مى‏توانند به این موضوع داشته باشند همواره یکى از مباحث اصلى در تدوین و اجراى هر برنامه توسعه به ویژه توسعه شهرى بوده است. در صدر اسلام مسجد، مکانى براى حفظ خزانه مملکت اسلامى بود که این خود نشانگر ارتباط محکم میان دین اسلام و عدالت اجتماعى بود. در آن زمان از مساجد به عنوان مراکز امنى جهت  نگهدارى ثروت ملى استفاده مى‏شد. در حال حاضر نیز با معطوف داشتن توجه به مساجد به ویژه مساجد محله‏اى مى‏توان با توزیع متناسب بیت المال و اجراى صحیح عدالت اجتماعى از فقر و توسعه نیافتگى جلوگیرى نموده و گام در جهت توسعه پایدار به ویژه توسعه شهرى و محله‏اى برداشت. مساجد بهترین پایگاه‏هاى آگاهى بخشى و عدالت خواهى مى‏باشند. ما خوف از آن داریم که اگر چنانچه خارج از مساجد، سخنى از عدالت به میان آوریم، مفهوم عدالت منحرف و تعریف گردد و این در حالى است که مى‏توان عدالت اجتماعى را در مسجد به عنوان پایگاه عدالت معرفى نموده. در این صورت عدالت نیز ظرف خوبى پیدا مى‏کند و انحرافات به کمترین حد خود مى‏رسند.

 

مسجد و مدیریت توسعه

از آنجایى که مساجد از بدو تأسیس، فعالیت اطلاع‏رسانى را در سنت خود که نماد آن اذان است، داشته‏اند، از این‏رو مى‏توان از این مراکز با عنوان مراکز مدیریت اطلاع رسانى در سطوح شهرى و محله‏اى یاد نمود. مساجد به جهت برخوردارى از مبناهاى دقیق براى اطلاع رسانى، تأثیر بیشترى در امر اطلاع‏رسانى به ویژه در سطح محله‏اى خواهند داشت. مسجد به عنوان یک واحد اجتماعى از کارکردهاى متعددى برخوردار بوده و میعادگاه مؤمنین است، از این طریق به زندگى اجتماعى وصل شده و مى‏تواند در ارتباطات اجتماعى نقش آفرینى کرده و منبع و مرجع مهمى براى انتشار اخبار به ویژه در سطح محله‏اى باشد. با وجود 57 هزار و 635 مسجد در سراسر کشور (با متراژ 36 میلیون متر مکعب) به جرأت مى‏توان گسترده‏ترین شبکه فراگیر اجتماعى در کشور را مساجد دانست.

     از این‏رو، نقش مدیریتى این شبکه گسترده در توسعه شهرى و به ویژه محله‏اى (هر چند که واحدهاى کوچکى را در خود جاى داده اما با پیوند یکدیگر مجموعه بزرگى را مى‏سازد که از ظرفیت و پتانسیل بالایى برخوردار است) حایز اهمیت است. مزایاى ایفاى نقش مساجد در مدیریت توسعه محله‏اى مهم‏ترین فواید دخالت مساجد در حوزه مدیریت توسعه محلات شهرى چون کلان شهر تهران مى‏توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1 ـ کاهش بار مالى نظام اسلامى.

هنگامى که گروهى از افراد بومى محله به عنوان افراد خدمت گذار در مساجد به فعالیت و انجام وظیفه در راستاى انجام اقدامات مدیریتى جهت نیل به توسعه محلى به عنوان عبادت مبادرت مى‏نماید جرا باید وظیفه مدیریت توسعه محلات شهرى بر دوش مأموران رسمى نظام قرار گیرد و گروهى را از کار خیر باز دارد و بار مالى قابل توجهى را به نظام اسلامى تحمیل نماید؟

2 ـ تشکیل نهادها و استخدام کارکنان رسمى در راستاى مدیریت توسعه محله‏اى.

3 ـ انتخاب مدیران شایسته در لواى هیأت امناى مساجد از میان مردم محلات.

4 ـ معمولاً، مردم یک منطقه با توجه به شناخت بهترى که از اوضاع و احوال منطقه و افراد شایسته ساکن در منطقه خود دارند، بهتر مى‏توانند با مشارکت مساجد به انتخاب مدیران محله‏اى در قالب هیأت امناى مساجد مبادرت نماید.

5 ـ از ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون هرگاه کار به مردم و نهادهاى مردمى نظیر مساجد واگذار شده است، آنان وظیفه خود را به خوبى انجام داده‏اند و این در حالى است که هر زمان مردم یا نهادهاى مردمى حضور نداشته‏اند یا حضورشان کم رنگ بوده، یا کارى انجام نگرفته و یا به کندى صورت پذیرفته است.

6 ـ برقرارى هماهنگى میان مدیران و ساکنین محله.

در جامعه ایران نیز همچون هر جامعه دیگر، جریان‏هاى گوناگون فکرى وجود دارند و مردم هر منطقه و محل براى انجام فریضه نماز و دیگر مراسم مذهبى، در مسجد نزدیک به محل کار و زندگى خود حضور مى‏یابند.

از این‏رو، وجود مدیران محله‏اى در بافت مساجد، خود به خود باعث هماهنگى میان مدیران و ساکنین محلات در راستاى بررسى و مطرح ساختن مشکلات یا مسایل پیش روى محلات مى‏گردد. حال آنکه انتخاب مدیران محله‏اى از سوى مرکز یا نهادى رسمى، چه بسا به نوعى به بى تناسبى میان مشکلات و مسایل موجود در سر راه توسعه محله و اقدامات مدیران انتخابى بینجامد و در نتیجه در عوض توسعه محله‏اى رکود و بى رونقى در محلات را در پى داشته باشد.

نقش مدیریتى مساجد در توسعه محله‏اى

برخى از رون‏هاى بارز زندگى اجتماعى در کلان شهرى چون تهران در اکثریت شهرهاى بزرگ جهان در فرآیند شهرنشینى و نوگرایى حضور دارند.

نوشته‏هاى جامعه‏شناسان معتبرى چون امیل دورکیم، کثورت زیمل و لویى‏ورت در اشاره به مشکلات جامعه شهرى ابتداى قرن بیستم آغازگر این مباحث بوده‏اند.

به عنوان مثال، زیمل معتقد بود که ساکنان شهرهاى بزرگ به طور مداوم در معرض «تحریک عصبى» قرار دارند که لاجرم فرد را به بى‏تفاوتى و جدایى از افراد دیگر سوق مى‏دهد. لویى‏ورت نیز بر این باور بود که تضعیف پیوندهاى سنتى در شهر در اثر تخصص‏هاى گوناگون از وابستگى متقابل افراد و ارتباطات نزدیک آنان مى‏کاهد. در تحلیل نهایى، آنها زندگى شهرى را به تنهایى، انزوا و احساس عدم امنیت معادل مى‏گرفتند.

در نقطه مقابل، پایه و اساس دین اسلام بر اصل اجتماعى بودن قرار گرفته است تا انسان را از زندگى فردى و خزیدن در کنج غربت به تنهایى برهاند و او را به سوى زندگى جمعى و اجتماعى سوق دهد. از این‏رو، اسلام همواره مؤمنین را به شرکت در اجتماعات براى عبادت خداوند ترغیب مى‏کند زیرا تنها از طریق اجتماع است که مسلمانان مى‏توانند به صورت ید واحدى در مقابل مصایب و مشکلات ایستادگى کنند.«ید اللّه‏ مع الجماعه».

در این‏جاست که مساجد به عنوان جایگاه‏هاى سنتى نهادهایى در راستاى رفع مشکلات مادى و معنوى رخ مى‏نمایند. با مرکزیت یافتن مساجد به عنوان نهادهاى مدیریتى در سطح محله‏اى نهاد خانواده نیز قوت مى‏گیرد. شواهد بسیارى در دست است که نهاد خانواده در ایران در اثر عواملى مجزا از جمله ادامه عمومى مدرنیزاسیون و شهرنشینى و افزایش ولع ارتقاى اجتماعى در تلاش براى ورود به دانشگاه و مدارس خصوصى و گسترش در کنار عدم درخواست و توانایى دولت جهت تقویت نهاد خانواده، همه و همه فرآیند تضعیف این نهاد مهم اجتماعى را فراهم آورده است. علاوه بر این با مرکزیت مساجد، محلات نیز قوت مى‏گیرند. از حیث تاریخى محله کارکردهاى متعدد اجتماعى دانسته است که به ویژه در مراکز تجمع گروهى همچون مساجد، هیأت‏ها، قهوه خانه‏ها و... تبلور مى‏یابد. این فعالیت‏هاى جمعى و هنجار و ارزش‏هاى نسبتا بیشتر در آن طبعا اثرى تنظیم کننده بر رفتارهاى جمعى دارد. فرد عضوى از محله محسوب شده و نوعى همبستگى جمعى میان او و دیگران شکل مى‏گیرد. در چنین حالتى فرد در ارتباط‏هاى مدنى و ضابطه‏مند قرار گرفته، خود را به گفت‏وگو و همبستگى‏هاى سنتى پایبند نموده و از هویت جمعى جدیدى برخوردار مى‏گردد. در این‏جاست که با گسترش چنین وضعیتى، ارتباطات مدنى و ضابطه‏مند گسترش یافته و محله به عنوان بخش خردى از ساختار کلان شهرى چون تهران مطرح شده و رابطه ملموس توسعه و پیشرفت آن در رابطه با مساجد و ارتباطات افراد محله مشهود و هویدا مى‏گردد.


 

 



[1] . اقتدارى، سازمان و مدیریت:  ص 2 .

[2] . بروس کوئن، درآمدى بر جامعه‏شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، تهران: نشر فرهنگ معاصر، 740 ، ص 127 .

[3] . تقوى دامغانى، سید رضا، مدیریت اسلامى:  ص 53 .

[4] . محمدى آشنانى، على، سازمان و مدیریت مساجد، مرکز رسیدگى به امور مساجد: ص 19 .

[5] . پرهیزکار، کمال، تئورى‏هاى مدیریت: ص 18 .

[6] . مدیریت اسلامى، مرکز آموزش مدیریت: ص 12 .

[7] . بلاذرى، فتوح البلدان: ص 226 .

[8] . مصباح یزدى، محمد تقى، خلاصه مقالات همایش دین و توسعه: ش 5 .

[9] . ابوالقاسمى، محمد جواد، تبیین جایگاه مسجد در نظام اسلامى:  ص 11 .