حوزههاى اجتماعى شهرها
حوزههاى اجتماعى در شهرها سابقا به عنوان حوزههاى طبیعى خوانده مىشد و از آن تعریفى بدینسان ارایه مىگردید: حوزه طبیعى در شهرها، یک حوزه جغرافیایى است که به وسیله مشخصات طبیعى محل و خصیصههاى فرهنگى مردم، از سایر بخشهاى شهرى کاملاً تمیز داده مىشود.[1]
مطابق این تعریف، حوزههاى طبیعى عبارت است از یک مکان جغرافیایى در داخل شهرها که ساکنین آن از خصلتهاى فرهنگى و روابط اجتماعى خاصى تبعیت نمایند.
به دیگر سخن، از نظر اکولوژیکى، یک حوزه طبیعى، بوم طبیعى گروه کاملاً مشخص اجتماعى است. در حقیقت هدف از طرح حوزههاى اجتماعى در شهرها، شناخت محلات و مناطق شهرى با شاخصهاى انتخابى است تا بتوان به هنگام برنامه ریزى شهرى از واقعیتهاى اجتماعى در این حوزهها کاملاً مشخص بهرهمند گردید. پیشگامان مکتب اکولوژى شهرى که حوزههاى طبیعى را در داخل شهرها مطرح مىنمودند، براین باور بودند که در دنیاى طبیعت، جنگلها، صحراها، دشتها و کوهها با بوم طبیعى، گونههاى مختلف گیاهى و حیوانى عرضه مىدارند. جامعه بشرى نیز بدینسان عمل مىکند و در این جامعه، در نتیجه عامل رقابت گروههاى مختلف اجتماعى و فرهنگى به وجود آمده و ناگزیر به یک جدایى گزینى اکولوژیکى تن در دادهاند. بنابرآن چه گفته شد مىتوان چنین نتیجه گرفت که حوزههاى اجتماعى در داخل شهرها از عدهاى از خانوادههاى شهرى تشکیل مىگردد که در یک حوزه جغرافیایى محله یا در یک منطقه کاملاً معین با مرزهاى مشخص زندگى مىکنند. این عده از پایگاه اجتماعى ـ اقتصادى مشترکى بهرهمند مىباشند.
محلات به عنوان حوزههاى خرد اجتماعى
در سادهترین تعریف، محله از خانههاى مجاور هم در یک فضاى جغرافیایى خاص تشکیل مىشود. خانوادهها نسبت به محله خود همان احساس خانه مسکونى خود را دارند و با ورود به محله، خود را در یک محیط آشنا و خودى مثل خانه روبرو مىبینند.
محله از تجمع، پیوستگى کم یا زیاد، معاشرت نزدیگ، روابط مستحکم همسایگى و اتحاد مشارکت غیر رسمى میان گروهى از مردم به وجود مىآید. براى تشکیل یک محله شهرى شرایط چندى به شرح ذیل لازم است:
1 ـ دارابودن یک حوزه جغرافیایى از شهر با وسعت کم یا زیاد.
2 ـ پیدایش و تکوین یک اجتماع کوچک از گروهى از مردم شهر.
3 ـ وابستگى اجتماعى میان گروهى از مردم.[2]
در محلات به افرادى که بر پایه خانه مجاور هم زندگى مىکنند، همسایه گفته مىشود. ارتباط همسایگان در محلات شهرى، به هنگام نیاز و بحران بیشتر شده و تعاون و همیارى آنان افزایش مىیابد. مراسم تدفین، جمعآورى اعانه، آتشسوزى و عدم امنیت از آن جمله است. میزان وابستگى و ارتباط همسایگان در روستاها بیش از شهرهاست و با توجه به کیفیت کار در روستاها همیارى همسایگان بیشتر شدت مىیابد تا آنجا که نگهدارى کودکان بىسرپرست و بىمادر را اغلب همسایگان برعهده مىگیرند. در محلات قدیمى به ویژه محلات طبقه کمدرآمد، ارتباط همسایگان نه مانند روستاها اما با تعاون و همیارى بیشترى همراه است. ارتباط همسایگان در محلات از طریق مراکز مذهبى و عبادت گاهها نظیر مساجد، تکایا، باشگاههاى ورزشى، قهوه خانهها و کوچهها و... صورت مىگیرد. معمولاً در محلات شهرى، کیفیت واحدهاى فیزیکى (محله) منطبق بر رفتار اجتماعى است. از این رو هر محلهاى، از مشخصاتى متمایز با سایر محلات برخوردار است. از طرفى، هر یک از محلات داراى منطقهاى نفوذى است که در آن مغازهها، مدارس، مراکز مذهبى و مساجد و... قرار دارند که مردم محله مىتوانند به آسانى در همه روزها از آنها بهرهمند گردند.
حضور در مؤسسات محله نظیر مراکز مذهبى و مساجد، مدارس و... به مردم محله امکان مىدهد تا خود را در یک محدوده کاملاً مقید احساس نموده و تعلق بیشترى به محله مسکونى خود بیابند. بنابرآن چه گفته شد مىتوان گفت که محله هم یک واحد فیزیکى و هم یک واحد اجتماعى است. در میزان احساس محلهاى، عامل وسعت نقش اساسى ایفا مىنماید، به نحوى که هر اندازه سهولت دسترسى به مؤسسات عمومى و تجهیزات محلهاى نظیر مساجد، مدارس، فرهنگ سراها و...) بیشتر باشد احساس تعلق فرد یا افراد به محل و اجتماع محلهاى هرچه بیشتر تقویت شده و افزایش مىیابد. در مقابل، هراندازه که دسترسى به نیازهاى روزانه و تجهیزات شهرى با اتومبیل صورت گرفته و فاصله حرکت بیشتر باشد به همان اندازه احساس محلهاى کاهش مىیابد.[3]
شرایط فیزیکى و اجتماعى محله و منطقه مسکونى هریک به نحوى در میزان رضایت از روابط همسایگى مؤثر مىافتد. در یک بررسى انجام گرفته درخصوص محلات برخوردار از تعداد محدود مراکز مذهبى و مساجد، مشخص گردید که در محلاتى که از تعداد محدودى مساجد و مراکز مذهبى برخوردارند به ویژه محلات طبقه مرفه جامعه ـ هر یک از افراد درگذر از محله خود تنها موفق به ملاقات تعداد محدودى از دوستانشان مىگردند و این در حالى است که در محلات برخوردار از تعداد بیشتر مساجد و اماکن مذهبى، میزان ملاقاتها از افزایش چشمگیرى برخوردار مىباشد. محله به صورت یک واحد فیزیکى با هویت کاملاً مشخص اجتماعى، الگوهاى مشترک زندگى، استفاده برابر از امکانات و مؤسسات عمومى، به عنوان ابزار کار برنامهریزان شهرى شناخته مىشود. به نظر عدهاى، در برنامهریزىهاى جدید لازم است که روى پیوند طبقات شهرى و گروههاى قومى و مذهبى تأکید بسیار صورت گیرد تا بیگانگى و اضطراب دایمى زندگى شهرى در مردم شهرها کاهش یابد. این عده معتقدند که ترکیب طبقات مختلف در محلات سبب تقویت روابط اجتماعى ـ انسانى و کاهش محدودیتهایى میان افراد ساکن شهرهاست. حتى این طرز تلقى در خصوص گروههاى قومى و مذهبى گوناگون در یک محله، فکر اعمال تبعیضات نژادى و مذهبى هم چنین پیشداورى نسبت به این گروهها را تضعیف مىنماید.
از طرفى، محلات متشکل از گروههاى قومى و مذهبى با طبقات مختلف نه تنها از نظر اجتماعى بلکه از جهت فرهنگپذیرى و انتقال فرهنگى نیز مهم مىنماید. به عبارتى احتمالاً پدیده اجتماع محلهاى و ترکیب اجتماعى موجود در آن که پارهاى از برنامهریزان شهرى بدان معتقدند، از زندگى روستایى متأثر شده است که غنى و فقیر مىتوانند در نهایت آرامش در مجاورت یکدیگر به زندگى پراحساس ادامه دهند.
دین به عنوان یک نیاز اجتماعى
ارزش (Value) از بنیادىترین عوامل در تبیین اندیشه، عمل یا اعمال فرد و همچنین شکلگیرى حیات اجتماعى است.[4]
ارزشهاى اجتماعى از اساسىترین عناصر یک نظام اجتماعى هستند که از طریق کنترل و هدایت آنها مىتوان جامعه را به زوال یا تعالى کشاند.[5]
ارزشهاى مذهبى نیز یکى از انواع ارزشها در هر جامعهاى است و باید گفت تجلى آن در کلیه جوامع به یک شکل خاص نیست. همانگونه که جلوه آن در افراد مختلف و با توجه به شرایط زمانى مىتواند متفاوت باشد. بهنظر مىرسد توجه به یک امر مقدس در همه زمانها وجود داشته است. دین مفهومى است که مىتوان براى آن ابعاد مختلفى قایل شد. برخى دانشمندان علوم اجتماعى دیندارى یا وابستگى به مذهب را داراى حداقل دو بعد (اجراى قوانین مذهبى) و (اعتقادات مذهبى) دانستهاند. اجراى فرایضى نظیر نماز، روزه، انجام مناسک گوناگون مذهبى در مساجد از طریق مشاهدات علمى آشکار مىگردد. اعتقادات مذهبى نیز از طریق پاسخ گویى به سؤالات عقیدتى مکشوف خواهد شد.[6]
مناسک مذهبى و دینى، ناظر بر نیازهاى اجتماعى ریشهدار انسانى است و دین واقعیتى اجتماعى است. وقتى شخصى به دین عمل مىکند یا در اماکن مذهبى چون مسجد حضور مىیابد، در واقع حس همبستگى و خوداتکایى به گروه و حس بودن در جامعه را نشان مىدهد. دین، زبان مشترک اخلاقى جامعه و امرى است که در تثبیت اوضاع نقشى به سزا دارد. دورکیم معتقد است که در جامعه براى بقاء باید عاملى در درون فرد فرد آحاد جامعه حضور داشته باشد و این عامل مذهب و دین است که در درون افراد احساس اخلاقى نسبت به مصالح اجتماعى را پدید مىآورد، بنابراین مکانیسمى است که سازمان اجتماعى را حفظ نموده و یک نیاز اجتماعى محسوب مىگردد.[7]
مسجد، مهمترین نهاد در ساختار زندگى اجتماعى
با وجودى که خانواده، مؤثرترین عامل حفظ هویت دینى و ایمان فردى است و در میان اعضاى خانواده، مادر (البته با حمایت پدر خانواده) بیش از هر فرد دیگرى مستقیما در هویت دینى فرزندان نقش و مسئولیت دارد. اما با این حال نقش مسجد در این جهت به عنوان مددکار خانواده از اهمیت به سزایى برخوردار است. به عبارت دیگر با وجودى که مهمترین اجتماع در ساختار زندگى اجتماعى، خانواده است، با این حال مساجد چه به عنوان مراکز تأمین کننده آموزشهاى دینى و چه بهعنوان محل تجمع و همبستگى افراد به ویژه در سطح محلهاى به ایفاى نقش در این زمینه مىپردازند. به عبارت دیگر، مسجد به افراد جامعه به ویژه افراد ساکن در محلات یادآورى مىکند که مسلمان اند و باید هویت و وحدت اسلامى را حفظ کنند.
مساجد از اهمیت بسیارى در دین اسلام و نزد مسلمانان برخوردارند و این نه تنها براى آن است که مساجد، محلى براى اداى فریضه نماز، استماع خطبههاى دینى و تشکیل کلاسهاى آموزش دینى است، بلکه به عنوان مکانى براى تجمعات اجتماعى و همیارى مسلمانان در مناطق، محلات، شهرها به ویژه برپایى مراسم اعیاد مذهبى و جشن هایى به این مناسبت و گرد همآورى مسلمانان گرد کانون اجتماعى واحد، مطرح است. از این رو، مساجد با برگزارى جشنهاى ویژه و اعیاد مذهبى، فرصتهاى مناسب و مقتضى براى برادران و خواهران دینى جهت آشنایى و تبادلنظر با یکدیگر را فراهم مىآورند که در نتیجه این چنین برخوردهایى، احساس مذهبى و مسلمانى افراد تقویت شده و به غناى هرچه بیشتر گرد همآیى مسلمانان در قالب اجتماعات محلى و محلهاى منجر مىگردد. در طول تاریخ تمدن اسلامى، مسجد و شهر همواره در یک رابطه کل نگرانه، متضمن حیات یکدیگر بودهاند. رابطه متقابل، زنده و پویاى میان مسجد و شهر در تاریخ تمدن اسلامى برقرار است. مسجد همواره جزء لاینفک شهرها و محلات مسلماننشین و بیش از آن، عنصر تشکیل دهنده و هدایت کننده تغییرات و توسعه شهرى و مبانى تمایز شهر از روستا بهشمار مىرفته است.
دین اسلام با سرعتى سرسامآور، جغرافیاى سیاسى دنیاى باستان را متحول ساخته و شهرنشین و بیابان گرد را در قالب امت واحد گرد مىآورد که با پیوندى معنوى و فرهنگى، تمدنى بس گسترده را بر پا داشته است؛ تمدنى که به سرعت بر آثار باقى مانده شهرهاى باستانى رشد نموده و شهرهاى با هویت و ویژگىهاى خاص خود را پدید مىآورد. بهطور کلى مىتوان گفت که نقش مساجد در این هویت بخشى، نقش محورى بوده است. استعاره (بیتالاسلام) براى شهر، اشارهاى نمادین به تقدس و حرمت شهر از دیدگاه اسلامى دارد، هم چنان که مکه (دارالامان) است. باورى دیرین در تمامى بینشهاى توحیدى به ویژه در دین مبین اسلام، شهر را به گونهاى نمادین محل و عامل ارتباط بشر با جهان هستى و کیهان مىداند؛ جایى که انسان تعادل خویش را میان جسم، روح، زمین و آسمان در آن کسب مىکند. از اینرو، شهرهاى باستانى با الگوهاى نمادین برگرفته از هندسه مقدس بیانگر نظم جهان هستى، پىافکنده مىشوند. در حقیقت مىتوان گفت که هر شهرى محورى است از تجمع ارزشهایى که تمدنى را مىسازند و در نتیجه تصویر جهان را (براساس یک جهانبینى) به وجود مىآورند. تصویر جهان در شهرهاى اسلامى براساس پیوند زندگى مادى و معنوى، به رابطه جدا نشدنى اقتصاد، سیاست و مذهب اشاره دارد و براین اساس هویت ویژه و متماز خود را مىسازد.[8]
نقش تعاونى و اجتماعى مسجد
وحدت اجتماعى، عنصرى اساسى براى سلامت و بناى اساسى هر جامعهاى است. مساجد در تحکیم این عنصر اساسى، نقش بس خطیر ایفا مىنمایند. در چنین کانونى، زن و مرد، بزرگ و کوچک با افکار و سلایق مختلف همه در یکجا گرد آمده و همراه و همسو دوش به دوش یکدیگر مىایستند. حضورى این چنین، وحدت و همدلى را در جامعه استوار مىسازد. بر پایه چنین ترسیمى از مسجد است که خداوند متعال، پیامبر صلىاللهعلیهوآله خویش را از اقامه نماز و حتى حضور در مسجدى که وحدت جامعه اسلامى را دچار آسیب مىنماید، برحذر مىدارد. یکى از مهمترین علل تأکیدات پیامبر صلىاللهعلیهوآله و ائمه معصومین مبنى بر حضور مسلمین در نماز جماعت در قالب صفوف فشرده و نزدیک، ایجاد روحیه تعاون در میان نمازگزاران و افزایش بعد اجتماعى در کنار انجام اعمال عبادى است. از آغاز اسلام، از مسجد علاوه بر پرداختن به وظایف دینى و الهى، استفادههاى دیگرى نیز شده است. این کار حتى پیش از هجرت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله از مکه به مدینه نیز صورت مىگرفت. مردم براى بحث در خصوص مسایل روزانه و انجام دیگر فعالیتهاى خود، گرد کعبه گرد آمده و به بحث و گفتوگو با پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىپرداختند. با احداث مسجد پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در شهر مدینه، استفاده از این مؤسسه جدید (مسجد) بهعنوان مرکز اجتماع مردم، آغاز شد.
در عصر کنونی، مساجد به عنوان مراکز اجتماعى از سه طریق اجتماعى، سیاسى و آموزشى به مراجعان خود خدمت مىرسانند. مساجد به واسطه در دسترس بودن و توزیع کلیه محلات شهرى، محل مناسبى براى برگزارى مراسم گوناگون عبادت و مذهبى و اجتماعات محلى به شمار مىآیند. مساجد، نقش مهمى را در تشکل مسلمانان ایفا مىنمایند.
مساجد همواره و در هر عصر و زمانى مىتوانند چنین نقشى را ایفا نموده و محور و مرکز مناسبى براى تشکل و هماهنگى مسلمانان باشند. مؤمنان حقجو، همه روزه براى تحکیم میثاق بندگى و پرستش در مساجد حضور مىیابند.
از اینرو مسجد بهطور طبیعى و بى آنکه به امکانات ویژهاى نیاز داشته باشد زمینه پىریزى و ایجاد تشکیلات طبیعى و سالم را فراهم مىآوزد. تشکلى که در پرتو مسجد پدید مىآید از بسیارى از آفتها و مخاطرات که اغلب گریبانگیر احزاب و گروههاى سیاسى مىگردد، دور مىماند. چنین تشکلى در دیدگاه همگان قرار داشته و براى عضویت در آن، محدودیتهایى که معمولاً از باورهاى خود مدارانه ریشه مىگیرد، وجود ندارد چرا که هر مسلمان مؤمنى مىتواند در این تشکل شرکت جوید. حضور افراد گوناگون از اقشار مختلف جامعه در مساجد به ویژه مساجد محلهاى سبب مىگردد تا این تشکل ریشهدار بوده و با بخشهاى مختلف جامعه و طبقات گوناگون اجتماعى پیوند داشته باشد. نقش تعاونى و اجتماعى مساجد در ایران به ویژه پس از پیروزى انقلاب اسلامى بسیار فعال بوده است. فعالیت صندوقهاى قرضالحسنه، جمعیتهاى خدمت و رسیدگى به مستمندان و بیماران، جمعیتهاى حمایت از معلولین، گروههاى تهیه و تدارک جهیزیه، صندوقهاى کمک به امر ازدواج و درمانگاههاى ویژه بیماران سرپایى در مساجد، همه و همه نشان از اعتبار و میزان اهمیت کارکرد اجتماعى مساجد به ویژه در سطح محلهاى دارد. مساجد همچنین در رشد و توسعه زندگى مردم حتى در وضعیت کمبود منابع نقشى داشته و همواره به عنوان ناظر بر روند انجام امور مطلوب اجتماعى و مردمى فعالیت داشتهاند. در این راستا، مساجد با انگیزهسازى در مردم به رشد روحیه خودیارى و انجام امور داوطلبانه در سطح محلهاى کمک بسزایى نمودهاند.
امروزه با وجود گسترش شهرنشینى وافزایش جمعیت شهرها و هرچه صنعتىتر شدن مراکز و محلات شهرى و کم رنگتر شدن ارتباطات اجتماعى به ویژه در سطح محلهاى، نفوذ اجتماعى مساجد به عنوان مهمترین کارکرد مسجد از اهمیت به سزایى برخوردار گردیده است. مساجد به واسطه برخوردارى از چنین کارکردى با دیگر عبادتگاههاى مذهب رسمى قابل قیاس نیستند. از اینرو، امروزه کلیسا از حق دخالت در امور اجتماعى جوامع حتى در سطح محلهاى و منطقهاى برخوردار نیست. از اینرو، مسیحیان در هفته یک روز به کلیسا رفته و به عبادت خدا مىپردازند اما با خروج از آن مکان، رابطه مسیحیت و کلیسا با دنیاى اجتماعى و افراد پیرامون آن قطع مىشود. این در حالى است که در دین اسلام، نخستین سنگ بناى جامعه اسلامى با احداث مسجد بنیان نهاده شد و با توجه به مسایل اجتماعى مسلمانان قرین شد.
مسجد، کانون اجتماعات محلى
مسجد تنها محل برگزارى مجالس ترحیم و عزادارى نیست، بلکه پذیراى مسایل و مراسم ازدواج، تعلیم و تربیت، مذاکرات و تصمیمگیرىهاى اقتصادى و تجارى و امور مربوط به خانواده مىباشد. در این جاست که زمینه ایجاد اخوت اسلامى فراهم مىگردد. فلسفه اساسى تأسیس مسجد در محلهها و شهرها، تحقق همین امر است.
به عبارت دیگر، مسجد صرفا مکانى براى انجام فریضه نماز و دیگر مراسم مذهبى نبوده و به عنوان کانون اجتماعات ایفا نموده است. در حال حاضر، اجتماعات محلهاى در بدو امر در قالب حضور افراد محله در مساجد محلى و دیگر فعالیتهاى جمعى مشابه رشد یافته و به مرور زمان به بلوغ مىرسد. برقرارى روابط میان فردى با هدف گذارىهاى جمعى در سایه مساجد به عنوان نهادهاى اجتماعى مستقل و فعال از جمله مهمترین روشهاى ایجاد سازگارى اجتماعى افراد و درک مسایل اجتماعى و فرهنگى جامعه به ویژه اجتماعات محلهاى محسوب مىگردد.
آسیبشناسى نقش اجتماعى محلات
تا سه دهه پیش، در اغلب شهرها، محلات از اعتبار خاصى برخوردار بودند و این در حالى است که طى سه دهه اخیر، محلات شهرى به صورت جزیرهاى در دریاى فرهنگ ملى جوامع و خرده فرهنگهاى شهرى درآمدهاند. تغییرات سیاسى، اجتماعى و تکنولوژیک از اعتبار محلهاى به عنوان عامل مهم در زندگى اجتماعى فردى کاسته است. در گذشته محلات جدید شهرى از نسلى تشکیل مىشد که یا به ندرت از حوزههاى روستایى آمده و یا از شهرهاى کوچک و متوسط به شهرهاى پرجمعیت مهاجرت کرده بودند. این عده معمولاً در محلات معینى جاى مىگرفتند. توسعه شبکههاى تلویزیونى، افزایش میزان سواد، حمل و نقل شهرى و جابجایى افراد در فضاى شهرى را سرعت بخشیده و سابقه دهها سال اقامت خانوادهها در محلات معین متزلزل ساخت. از سویى، زمانى که اتومبیل وارد خانوادههاى شهرى شد، محلات نوساز و جدیدى به روى صاحبان اتومبیل گشوده شد. معیارهاى محلهنشینى که قبلاً بر پایه مذهبى، قومى ـ قبیلهاى و شغلى استوار بود، شکسته شد. در گذشته، همسایگان را سوپر مارکتهاى کوچک و بزرگ با انواع تولیدات و مواد غذایى در اغلب ساعات شبانه روز انجام مىدهند. سابقا که همسایگان با برقرارى تماسهاى دوستانه نزدیک از اخبار مهم محله، شهرى و جهانى با خبر مىشدند، امروزه این مهم را رادیو و تلویزیونها، روزنامهها و رسانههاى خارجى به میان خانوادهها مىبرند.
گسترش تماس با تلفن شهرى با دیگر شهرها و روستاها و افراد خانواده، مشکلات فاصله را از میان برده و افراد و خانوادهها را به گوشههاى مختلف شهرى کشانیده است. پر واضح است که تمامى این عوامل در کاهش ارزشهاى محلهاى بسیار مؤثر افتاده است.[9]
[1] . لنکستر، جونز ـ ابعاد ساختار اجتماعى شهرى، دانشگاه تورنتو.
[2] . تامیلسون، والف، ساختار شهرى: ص 181 .
[3] . پورتیوس، داگلاس، رفتار و محیط: ص 72 .
[4] . ساروخانى، 1376 ، 909 .
[5] . رفیع پور، 1378 : 267 .
[6] . طالبیان، نمایه پژوهشى: ص 122 .
[7] . فراستخواه، 1377 : 14 .
[8] . بمات، شهر اسلام: 7 و 97 .
[9] . پورتیوس، داگلاس، محیط و رفتار: ص 85 .