نمایش صفحات

حوزه‏هاى اجتماعى شهرها

حوزه‏هاى اجتماعى در شهرها سابقا به عنوان حوزه‏هاى طبیعى خوانده مى‏شد و از آن تعریفى بدین‏سان ارایه مى‏گردید: حوزه طبیعى در شهرها، یک حوزه جغرافیایى است که به وسیله مشخصات طبیعى محل و خصیصه‏هاى فرهنگى مردم، از سایر بخش‏هاى شهرى کاملاً تمیز داده مى‏شود.[1]

مطابق این تعریف، حوزه‏هاى طبیعى عبارت است از یک مکان جغرافیایى در داخل شهرها که ساکنین آن از خصلت‏هاى فرهنگى و روابط اجتماعى خاصى تبعیت نمایند.

به دیگر سخن، از نظر اکولوژیکى، یک حوزه طبیعى، بوم طبیعى گروه کاملاً مشخص اجتماعى است. در حقیقت هدف از طرح حوزه‏هاى اجتماعى در شهرها، شناخت محلات و مناطق شهرى با شاخص‏هاى انتخابى است تا بتوان به هنگام برنامه ریزى شهرى از واقعیت‏هاى اجتماعى در این حوزه‏ها کاملاً مشخص بهره‏مند گردید. پیشگامان مکتب اکولوژى شهرى که حوزه‏هاى طبیعى را در داخل شهرها مطرح مى‏نمودند، براین باور بودند که در دنیاى طبیعت، جنگل‏ها، صحراها، دشت‏ها و کوه‏ها با بوم طبیعى، گونه‏هاى مختلف گیاهى و حیوانى عرضه مى‏دارند. جامعه بشرى نیز بدین‏سان عمل مى‏کند و در این جامعه، در نتیجه عامل رقابت گروه‏هاى مختلف اجتماعى و فرهنگى به وجود آمده و ناگزیر به یک جدایى گزینى اکولوژیکى تن در داده‏اند. بنابرآن چه گفته شد مى‏توان چنین نتیجه گرفت که حوزه‏هاى اجتماعى در داخل شهرها از عده‏اى از خانواده‏هاى شهرى تشکیل مى‏گردد که در یک حوزه جغرافیایى محله یا در یک منطقه کاملاً معین با مرزهاى مشخص زندگى مى‏کنند. این عده از پایگاه اجتماعى ـ اقتصادى مشترکى بهره‏مند مى‏باشند.

 

محلات به عنوان حوزه‏هاى خرد اجتماعى

در ساده‏ترین تعریف، محله از خانه‏هاى مجاور هم در یک فضاى جغرافیایى خاص تشکیل مى‏شود. خانواده‏ها نسبت به محله خود همان احساس خانه مسکونى خود را دارند و با ورود به محله، خود را در یک محیط آشنا و خودى مثل خانه روبرو مى‏بینند.

محله از تجمع، پیوستگى کم یا زیاد، معاشرت نزدیگ، روابط مستحکم همسایگى و اتحاد مشارکت غیر رسمى میان گروهى از مردم به وجود مى‏آید. براى تشکیل یک محله شهرى شرایط چندى به شرح ذیل لازم است:

1 ـ دارابودن یک حوزه جغرافیایى از شهر با وسعت کم یا زیاد.

2 ـ پیدایش و تکوین یک اجتماع کوچک از گروهى از مردم شهر.

3 ـ وابستگى اجتماعى میان گروهى از مردم.[2]

در محلات به افرادى که بر پایه خانه مجاور هم زندگى مى‏کنند، همسایه گفته مى‏شود. ارتباط همسایگان در محلات شهرى، به هنگام نیاز و بحران بیشتر شده و تعاون و همیارى آنان افزایش مى‏یابد. مراسم تدفین، جمع‏آورى اعانه، آتش‏سوزى و عدم امنیت از آن جمله است. میزان وابستگى و ارتباط همسایگان در روستاها بیش از شهرهاست و با توجه به کیفیت کار در روستاها همیارى همسایگان بیشتر شدت مى‏یابد تا آنجا که نگهدارى کودکان بى‏سرپرست و بى‏مادر را اغلب همسایگان برعهده مى‏گیرند. در محلات قدیمى به ویژه محلات طبقه کم‏درآمد، ارتباط همسایگان نه مانند روستاها اما با تعاون و همیارى بیشترى همراه است. ارتباط همسایگان در محلات از طریق مراکز مذهبى و عبادت گاه‏ها نظیر مساجد، تکایا، باشگاه‏هاى ورزشى، قهوه خانه‏ها و کوچه‏ها و... صورت مى‏گیرد. معمولاً در محلات شهرى، کیفیت واحدهاى فیزیکى (محله) منطبق بر رفتار اجتماعى است. از این رو هر محله‏اى، از مشخصاتى متمایز با سایر محلات برخوردار است. از طرفى، هر یک از محلات داراى منطقه‏اى نفوذى است که در آن مغازه‏ها، مدارس، مراکز مذهبى و مساجد و... قرار دارند که مردم محله مى‏توانند به آسانى در همه روزها از آن‏ها بهره‏مند گردند.

حضور در مؤسسات محله نظیر مراکز مذهبى و مساجد، مدارس و... به مردم محله امکان مى‏دهد تا خود را در یک محدوده کاملاً مقید احساس نموده و تعلق بیشترى به محله مسکونى خود بیابند. بنابرآن چه گفته شد مى‏توان گفت که محله هم یک واحد فیزیکى و هم یک واحد اجتماعى است. در میزان احساس محله‏اى، عامل وسعت نقش اساسى ایفا مى‏نماید، به نحوى که هر اندازه سهولت دسترسى به مؤسسات عمومى و تجهیزات محله‏اى نظیر مساجد، مدارس، فرهنگ سراها و...) بیشتر باشد احساس تعلق فرد یا افراد به محل و اجتماع محله‏اى هرچه بیشتر تقویت شده و افزایش مى‏یابد. در مقابل، هراندازه که دسترسى به نیازهاى روزانه و تجهیزات شهرى با اتومبیل صورت گرفته و فاصله حرکت بیشتر باشد به همان اندازه احساس محله‏اى کاهش مى‏یابد.[3]

شرایط فیزیکى و اجتماعى محله و منطقه مسکونى هریک به نحوى در میزان رضایت از روابط همسایگى مؤثر مى‏افتد. در یک بررسى انجام گرفته درخصوص محلات برخوردار از تعداد محدود مراکز مذهبى و مساجد، مشخص گردید که در محلاتى که از تعداد محدودى مساجد و مراکز مذهبى برخوردارند به ویژه محلات طبقه مرفه جامعه ـ هر یک از افراد درگذر از محله خود تنها موفق به ملاقات تعداد محدودى از دوستان‏شان مى‏گردند و این در حالى است که در محلات برخوردار از تعداد بیشتر مساجد و اماکن مذهبى، میزان ملاقات‏ها از افزایش چشم‏گیرى برخوردار مى‏باشد. محله به صورت یک واحد فیزیکى با هویت کاملاً مشخص اجتماعى، الگوهاى مشترک زندگى، استفاده برابر از امکانات و مؤسسات عمومى، به عنوان ابزار کار برنامه‏ریزان شهرى شناخته مى‏شود. به نظر عده‏اى، در برنامه‏ریزى‏هاى جدید لازم است که روى پیوند طبقات شهرى و گروه‏هاى قومى و مذهبى تأکید بسیار صورت گیرد تا بیگانگى و اضطراب دایمى زندگى شهرى در مردم شهرها کاهش یابد. این عده معتقدند که ترکیب طبقات مختلف در محلات سبب تقویت روابط اجتماعى ـ انسانى و کاهش محدودیت‏هایى میان افراد ساکن شهرهاست. حتى این طرز تلقى در خصوص گروه‏هاى قومى و مذهبى گوناگون در یک محله، فکر اعمال تبعیضات نژادى و مذهبى هم چنین پیش‏داورى نسبت به این گروه‏ها را تضعیف مى‏نماید.

از طرفى، محلات متشکل از گروه‏هاى قومى و مذهبى با طبقات مختلف نه تنها از نظر اجتماعى بلکه از جهت فرهنگ‏پذیرى و انتقال فرهنگى نیز مهم مى‏نماید. به عبارتى احتمالاً پدیده اجتماع محله‏اى و ترکیب اجتماعى موجود در آن که پاره‏اى از برنامه‏ریزان شهرى بدان معتقدند، از زندگى روستایى متأثر شده است که غنى و فقیر مى‏توانند در نهایت آرامش در مجاورت یکدیگر به زندگى پراحساس ادامه دهند.

 

دین به عنوان یک نیاز اجتماعى

ارزش (Value) از بنیادى‏ترین عوامل در تبیین اندیشه، عمل یا اعمال فرد و هم‏چنین شکل‏گیرى حیات اجتماعى است.[4]

ارزش‏هاى اجتماعى از اساسى‏ترین عناصر یک نظام اجتماعى هستند که از طریق کنترل و هدایت آنها مى‏توان جامعه را به زوال یا تعالى کشاند.[5]

ارزش‏هاى مذهبى نیز یکى از انواع ارزش‏ها در هر جامعه‏اى است و باید گفت تجلى آن در کلیه جوامع به یک شکل خاص نیست. همان‏گونه که جلوه آن در افراد مختلف و با توجه به شرایط زمانى مى‏تواند متفاوت باشد. به‏نظر مى‏رسد توجه به یک امر مقدس در همه زمان‏ها وجود داشته است. دین مفهومى است که مى‏توان براى آن ابعاد مختلفى قایل شد. برخى دانشمندان علوم اجتماعى دیندارى یا وابستگى به مذهب را داراى حداقل دو بعد (اجراى قوانین مذهبى) و (اعتقادات مذهبى) دانسته‏اند. اجراى فرایضى نظیر نماز، روزه، انجام مناسک گوناگون مذهبى در مساجد از طریق مشاهدات علمى آشکار مى‏گردد. اعتقادات مذهبى نیز از طریق پاسخ گویى به سؤالات عقیدتى مکشوف خواهد شد.[6]

مناسک مذهبى و دینى، ناظر بر نیازهاى اجتماعى ریشه‏دار انسانى است و دین واقعیتى اجتماعى است. وقتى شخصى به دین عمل مى‏کند یا در اماکن مذهبى چون مسجد حضور مى‏یابد، در واقع حس همبستگى و خوداتکایى به گروه و حس بودن در جامعه را نشان مى‏دهد. دین، زبان مشترک اخلاقى جامعه و امرى است که در تثبیت اوضاع نقشى به سزا دارد. دورکیم معتقد است که در جامعه براى بقاء باید عاملى در درون فرد فرد آحاد جامعه حضور داشته باشد و این عامل مذهب و دین است که در درون افراد احساس اخلاقى نسبت به مصالح اجتماعى را پدید مى‏آورد، بنابراین مکانیسمى است که سازمان اجتماعى را حفظ نموده و یک نیاز اجتماعى محسوب مى‏گردد.[7]

 

مسجد، مهم‏ترین نهاد در ساختار زندگى اجتماعى

با وجودى که خانواده، مؤثرترین عامل حفظ هویت دینى و ایمان فردى است و در میان اعضاى خانواده، مادر (البته با حمایت پدر خانواده) بیش از هر فرد دیگرى مستقیما در هویت دینى فرزندان نقش و مسئولیت دارد. اما با این حال نقش مسجد در این جهت به عنوان مددکار خانواده از اهمیت به سزایى برخوردار است. به عبارت دیگر با وجودى که مهم‏ترین اجتماع در ساختار زندگى اجتماعى، خانواده است، با این حال مساجد چه به عنوان مراکز تأمین کننده آموزش‏هاى دینى و چه به‏عنوان محل تجمع و همبستگى افراد به ویژه در سطح محله‏اى به ایفاى نقش در این زمینه مى‏پردازند. به عبارت دیگر، مسجد به افراد جامعه به ویژه افراد ساکن در محلات یادآورى مى‏کند که مسلمان اند و باید هویت و وحدت اسلامى را حفظ کنند.

مساجد از اهمیت بسیارى در دین اسلام و نزد مسلمانان برخوردارند و این نه تنها براى آن است که مساجد، محلى براى اداى فریضه نماز، استماع خطبه‏هاى دینى و تشکیل کلاس‏هاى آموزش دینى است، بلکه به عنوان مکانى براى تجمعات اجتماعى و همیارى مسلمانان در مناطق، محلات، شهرها به ویژه برپایى مراسم اعیاد مذهبى و جشن هایى به این مناسبت و گرد هم‏آورى مسلمانان گرد کانون اجتماعى واحد، مطرح است. از این رو، مساجد با برگزارى جشن‏هاى ویژه و اعیاد مذهبى، فرصت‏هاى مناسب و مقتضى براى برادران و خواهران دینى جهت آشنایى و تبادل‏نظر با یکدیگر را فراهم مى‏آورند که در نتیجه این چنین برخوردهایى، احساس مذهبى و مسلمانى افراد تقویت شده و به غناى هرچه بیشتر گرد هم‏آیى مسلمانان در قالب اجتماعات محلى و محله‏اى منجر مى‏گردد. در طول تاریخ تمدن اسلامى، مسجد و شهر همواره در یک رابطه کل نگرانه، متضمن حیات یکدیگر بوده‏اند. رابطه متقابل، زنده و پویاى میان مسجد و شهر در تاریخ تمدن اسلامى برقرار است. مسجد همواره جزء لاینفک شهرها و محلات مسلمان‏نشین و بیش از آن، عنصر تشکیل دهنده و هدایت کننده تغییرات و توسعه شهرى و مبانى تمایز شهر از روستا به‏شمار مى‏رفته است.

دین اسلام با سرعتى سرسام‏آور، جغرافیاى سیاسى دنیاى باستان را متحول ساخته و شهرنشین و بیابان گرد را در قالب امت واحد گرد مى‏آورد که با پیوندى معنوى و فرهنگى، تمدنى بس گسترده را بر پا داشته است؛ تمدنى که به سرعت بر آثار باقى مانده شهرهاى باستانى رشد نموده و شهرهاى با هویت و ویژگى‏هاى خاص خود را پدید مى‏آورد. به‏طور کلى مى‏توان گفت که نقش مساجد در این هویت بخشى، نقش محورى بوده است. استعاره (بیت‏الاسلام) براى شهر، اشاره‏اى نمادین به تقدس و حرمت شهر از دیدگاه اسلامى دارد، هم چنان که مکه (دارالامان) است. باورى دیرین در تمامى بینش‏هاى توحیدى به ویژه در دین مبین اسلام، شهر را به گونه‏اى نمادین محل و عامل ارتباط بشر با جهان هستى و کیهان مى‏داند؛ جایى که انسان تعادل خویش را میان جسم، روح، زمین و آسمان در آن کسب مى‏کند. از این‏رو، شهرهاى باستانى با الگوهاى نمادین برگرفته از هندسه مقدس بیانگر نظم جهان هستى، پى‏افکنده مى‏شوند. در حقیقت مى‏توان گفت که هر شهرى محورى است از تجمع ارزش‏هایى که تمدنى را مى‏سازند و در نتیجه تصویر جهان را (براساس یک جهان‏بینى) به وجود مى‏آورند. تصویر جهان در شهرهاى اسلامى براساس پیوند زندگى مادى و معنوى، به رابطه جدا نشدنى اقتصاد، سیاست و مذهب اشاره دارد و براین اساس هویت ویژه و متماز خود را مى‏سازد.[8]

 

نقش تعاونى و اجتماعى مسجد

وحدت اجتماعى، عنصرى اساسى براى سلامت و بناى اساسى هر جامعه‏اى است. مساجد در تحکیم این عنصر اساسى، نقش بس خطیر ایفا مى‏نمایند. در چنین کانونى، زن و مرد، بزرگ و کوچک با افکار و سلایق مختلف همه در یکجا گرد آمده و همراه و همسو دوش به دوش یکدیگر مى‏ایستند. حضورى این چنین، وحدت و همدلى را در جامعه استوار مى‏سازد. بر پایه چنین ترسیمى از مسجد است که خداوند متعال، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خویش را از اقامه نماز و حتى حضور در مسجدى که وحدت جامعه اسلامى را دچار آسیب مى‏نماید، برحذر مى‏دارد. یکى از مهم‏ترین علل تأکیدات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه معصومین مبنى بر حضور مسلمین در نماز جماعت در قالب صفوف فشرده و نزدیک، ایجاد روحیه تعاون در میان نمازگزاران و افزایش بعد اجتماعى در کنار انجام اعمال عبادى است. از آغاز اسلام، از مسجد علاوه بر پرداختن به وظایف دینى و الهى، استفاده‏هاى دیگرى نیز شده است. این کار حتى پیش از هجرت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مکه به مدینه نیز صورت مى‏گرفت. مردم براى بحث در خصوص مسایل روزانه و انجام دیگر فعالیت‏هاى خود، گرد کعبه گرد آمده و به بحث و گفت‏وگو با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏پرداختند. با احداث مسجد پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در شهر مدینه، استفاده از این مؤسسه جدید (مسجد) به‏عنوان مرکز اجتماع مردم، آغاز شد.

در عصر کنونی، مساجد به عنوان مراکز اجتماعى از سه طریق اجتماعى، سیاسى و آموزشى به مراجعان خود خدمت مى‏رسانند. مساجد به واسطه در دسترس بودن و توزیع کلیه محلات شهرى، محل مناسبى براى برگزارى مراسم گوناگون عبادت و مذهبى و اجتماعات محلى به شمار مى‏آیند. مساجد، نقش مهمى را در تشکل مسلمانان ایفا مى‏نمایند.
مساجد همواره و در هر عصر و زمانى مى‏توانند چنین نقشى را ایفا نموده و محور و مرکز مناسبى براى تشکل و هماهنگى مسلمانان باشند. مؤمنان حق‏جو، همه روزه براى تحکیم میثاق بندگى و پرستش در مساجد حضور مى‏یابند.

از این‏رو مسجد به‏طور طبیعى و بى آن‏که به امکانات ویژه‏اى نیاز داشته باشد زمینه پى‏ریزى و ایجاد تشکیلات طبیعى و سالم را فراهم مى‏آوزد. تشکلى که در پرتو مسجد پدید مى‏آید از بسیارى از آفت‏ها و مخاطرات که اغلب گریبان‏گیر احزاب و گروه‏هاى سیاسى مى‏گردد، دور مى‏ماند. چنین تشکلى در دیدگاه همگان قرار داشته و براى عضویت در آن، محدودیت‏هایى که معمولاً از باورهاى خود مدارانه ریشه مى‏گیرد، وجود ندارد چرا که هر مسلمان مؤمنى مى‏تواند در این تشکل شرکت جوید. حضور افراد گوناگون از اقشار مختلف جامعه در مساجد به ویژه مساجد محله‏اى سبب مى‏گردد تا این تشکل ریشه‏دار بوده و با بخش‏هاى مختلف جامعه و طبقات گوناگون اجتماعى پیوند داشته باشد. نقش تعاونى و اجتماعى مساجد در ایران به ویژه پس از پیروزى انقلاب اسلامى بسیار فعال بوده است. فعالیت صندوق‏هاى قرض‏الحسنه، جمعیت‏هاى خدمت و رسیدگى به مستمندان و بیماران، جمعیت‏هاى حمایت از معلولین، گروه‏هاى تهیه و تدارک جهیزیه، صندوق‏هاى کمک به امر ازدواج و درمانگاه‏هاى ویژه بیماران سرپایى در مساجد، همه و همه نشان از اعتبار و میزان اهمیت کارکرد اجتماعى مساجد به ویژه در سطح محله‏اى دارد. مساجد همچنین در رشد و توسعه زندگى مردم حتى در وضعیت کمبود منابع نقشى داشته و همواره به عنوان ناظر بر روند انجام امور مطلوب اجتماعى و مردمى فعالیت داشته‏اند. در این راستا، مساجد با انگیزه‏سازى در مردم به رشد روحیه خودیارى و انجام امور داوطلبانه در سطح محله‏اى کمک بسزایى نموده‏اند.

امروزه با وجود گسترش شهرنشینى وافزایش جمعیت شهرها و هرچه صنعتى‏تر شدن مراکز و محلات شهرى و کم رنگ‏تر شدن ارتباطات اجتماعى به ویژه در سطح محله‏اى، نفوذ اجتماعى مساجد به عنوان مهم‏ترین کارکرد مسجد از اهمیت به سزایى برخوردار گردیده است. مساجد به واسطه برخوردارى از چنین کارکردى با دیگر عبادتگاه‏هاى مذهب رسمى قابل قیاس نیستند. از این‏رو، امروزه کلیسا از حق دخالت در امور اجتماعى جوامع حتى در سطح محله‏اى و منطقه‏اى برخوردار نیست. از این‏رو، مسیحیان در هفته یک روز به کلیسا رفته و به عبادت خدا مى‏پردازند اما با خروج از آن مکان، رابطه مسیحیت و کلیسا با دنیاى اجتماعى و افراد پیرامون آن قطع مى‏شود. این در حالى است که در دین اسلام، نخستین سنگ بناى جامعه اسلامى با احداث مسجد بنیان نهاده شد و با توجه به مسایل اجتماعى مسلمانان قرین شد.

 

مسجد، کانون اجتماعات محلى

مسجد تنها محل برگزارى مجالس ترحیم و عزادارى نیست، بلکه پذیراى مسایل و مراسم ازدواج، تعلیم و تربیت، مذاکرات و تصمیم‏گیرى‏هاى اقتصادى و تجارى و امور مربوط به خانواده مى‏باشد. در این جاست که زمینه ایجاد اخوت اسلامى فراهم مى‏گردد. فلسفه اساسى تأسیس مسجد در محله‏ها و شهرها، تحقق همین امر است.

به عبارت دیگر، مسجد صرفا مکانى براى انجام فریضه نماز و دیگر مراسم مذهبى نبوده و به عنوان کانون اجتماعات ایفا نموده است. در حال حاضر، اجتماعات محله‏اى در بدو امر در قالب حضور افراد محله در مساجد محلى و دیگر فعالیت‏هاى جمعى مشابه رشد یافته و به مرور زمان به بلوغ مى‏رسد. برقرارى روابط میان فردى با هدف گذارى‏هاى جمعى در سایه مساجد به عنوان نهادهاى اجتماعى مستقل و فعال از جمله مهم‏ترین روش‏هاى ایجاد سازگارى اجتماعى افراد و درک مسایل اجتماعى و فرهنگى جامعه به ویژه اجتماعات محله‏اى محسوب مى‏گردد.

 

آسیب‏شناسى نقش اجتماعى محلات

تا سه دهه پیش، در اغلب شهرها، محلات از اعتبار خاصى برخوردار بودند و این در حالى است که طى سه دهه اخیر، محلات شهرى به صورت جزیره‏اى در دریاى فرهنگ ملى جوامع و خرده فرهنگ‏هاى شهرى درآمده‏اند. تغییرات سیاسى، اجتماعى و تکنولوژیک از اعتبار محله‏اى به عنوان عامل مهم در زندگى اجتماعى فردى کاسته است. در گذشته محلات جدید شهرى از نسلى تشکیل مى‏شد که یا به ندرت از حوزه‏هاى روستایى آمده و یا از شهرهاى کوچک و متوسط به شهرهاى پرجمعیت مهاجرت کرده بودند. این عده معمولاً در محلات معینى جاى مى‏گرفتند. توسعه شبکه‏هاى تلویزیونى، افزایش میزان سواد، حمل و نقل شهرى و جابجایى افراد در فضاى شهرى را سرعت بخشیده و سابقه ده‏ها سال اقامت خانواده‏ها در محلات معین متزلزل ساخت. از سویى، زمانى که اتومبیل وارد خانواده‏هاى شهرى شد، محلات نوساز و جدیدى به روى صاحبان اتومبیل گشوده شد. معیارهاى محله‏نشینى که قبلاً بر پایه مذهبى، قومى ـ قبیله‏اى و شغلى استوار بود، شکسته شد. در گذشته، همسایگان را سوپر مارکت‏هاى کوچک و بزرگ با انواع تولیدات و مواد غذایى در اغلب ساعات شبانه روز انجام مى‏دهند. سابقا که همسایگان با برقرارى تماس‏هاى دوستانه نزدیک از اخبار مهم محله، شهرى و جهانى با خبر مى‏شدند، امروزه این مهم را رادیو و تلویزیون‏ها، روزنامه‏ها و رسانه‏هاى خارجى به میان خانواده‏ها مى‏برند.

گسترش تماس با تلفن شهرى با دیگر شهرها و روستاها و افراد خانواده، مشکلات فاصله را از میان برده و افراد و خانواده‏ها را به گوشه‏هاى مختلف شهرى کشانیده است. پر واضح است که تمامى این عوامل در کاهش ارزش‏هاى محله‏اى بسیار مؤثر افتاده است.[9]

 



[1] . لنکستر، جونز ـ ابعاد ساختار اجتماعى شهرى، دانشگاه تورنتو.

[2] . تامیلسون، والف، ساختار شهرى: ص 181 .

[3] . پورتیوس، داگلاس، رفتار و محیط:  ص 72 .

[4] . ساروخانى، 1376 ، 909 .

[5] . رفیع پور، 1378 : 267 .

[6] . طالبیان، نمایه پژوهشى: ص 122 .

[7] . فراست‏خواه، 1377 : 14 .

[8] . بمات، شهر اسلام: 7 و 97 .

[9] . پورتیوس، داگلاس، محیط و رفتار:  ص 85 .