نمایش صفحات

دین و توسعه انسانى

یکى از مهم‏ترین اهداف على علیه‏السلام در حکومتش، ساختن جامعه‏اى با اقتصادى سالم، درآمد بالا، داراى عمران و آبادانى بود چرا که مردم با برخوردارى از رفاه نسبى به معنویات، رشد کمالات و بالا بردن سطح فرهنگ و آگاهى مى‏پردازند. در برنامه‏ها و شاخص‏هاى اقتصادى على علیه‏السلام، انسان (فرد) بارزترین و مهمترین جایگاه را از آن خود ساخته است به نحوى که تمام برنامه‏ها در جهت رشد، توسعه و کمال جامعه، حول محور انسان و سعادت وى مى‏چرخد. على علیه‏السلام نمى‏پذیرفت که از نظر آمارى، درآمد سرانه کشور بالا باشد اما گروهى از مردم در فقر زندگى کرده یا از امکانات تربیتى، آموزشى، بهداشتى، فرهنگى و... محروم باشند. به اعتقاد وى شکى نیست که یک جامعه فقیر جامعه‏اى است که هیچ‏گونه تحرک و نشاطى در جهت رشد، توسعه، کمال و شکوفایى اندیشه‏ها ندارد. چنین جامعه‏اى فاقد شروط لازم براى نیل به رشد، توسعه و کمال است چرا که بخش مهمى از برنامه توسعه على علیه‏السلام را توسعه انسانى تشکیل مى‏داد. از این‏رو، از دیدگاه على علیه‏السلام مساجد به عنوان کانون‏هاى عبادى و انسان‏ساز و یا به قولى کارخانه‏هاى انسان‏سازى در توسعه انسانى و بالا بردن شأن و مرتبه انسان، از اهمیت به‏سزایى برخوردار مى‏باشند.

 

رابطه دین و اقتصاد

دین اسلام از پیوندى دوگانه مستقیم و غیرمستقیم با اقتصاد برخوردار است. پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از آن جهت است که مستقیما یک سلسله مقررات اقتصادى در خصوص مالکیت‏ها مبادلات، مالیات‏ها، ارث، صدقات، وقف، مجازات‏هاى مالى دارد.

پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است. در این جهت، برخى مذاهب دیگر نیز کم و بیش چنین مى‏باشند. دین اسلام، مردم را به امانت، عفت و عدالت، احسان، ایثار، دورى از دزدى، خیانت، رشوه توصیه مى‏کند. از این‏رو از طریق تبلیغ در مساجد و تأثیرگذارى اخلاقى در ذهنیت فرد به تربیت فرد از نقطه نظر اقتصادى پرداخته و از این‏رو جامعه را از اقتصادى اسلامى برخوردار مى‏نمایند. مساجد مى‏توانند در رشد و توسعه زندگى مردم حتى با وجود کمبود صنایع، نقش مهمى ایفا کنند. مساجد مى‏تواند به بسیج مردم جهت اقدام جمعى براى انجام لازم امور مطلوب اجتماعى کمک کنند. در این راستا، مساجد قادرند با انگیزه دادن به مردم، به رشد روحیه خودیارى و انجام امور داوطلبانه در سطح محله‏اى کمک به سزایى نمایند. در این جاست که باید متذکر شد، تا زمانى که مساجد نقش مبتکرانه خود در مسایل اجتماعى را ایفا نکنند، به هیچ وجه قادر نخواهند بود تا به توان اجتماعى در جوامع انسانى دست یابند.

به منظور رشد و توسعه ارزش‏هاى اجتماعى اسلامى، سازماندهى اجتماعى و نیز به منظور افزایش قدرت مانور و تحرک جمعى مسلمانان به ویژه در سطوح محله‏اى، لازم است فعالیت‏هایى در سطح محدود محلى و محله‏اى صورت گیرد تا نهایتا از آن طریق بتوان تخصیص، توزیع و بهره‏ورى از منابع اقتصادى و ملى را تحت نظارت درآورد.

مسجد به‏طور مستقیم داراى کارکرد اقتصادى نمى‏باشد. در روایات و احادیث نیز انجام معاملات اقتصادى در مساجد باطل و بى‏اثر خوانده شده و انجام معاملات اقتصادى اعم از خرید و فروش کالا و... مکروه قلمداد شده است. کارکرد اقتصادى مساجد به صورت غیرمستقیم بوده و عمدتا از طریق موعظه و نصیحت و نیز بیان احکام خرید و فروش و انجام فعالیت‏هاى اقتصادى صورت مى‏گیرد. نقش اساسى مساجد در حوزه اقتصاد، تأکید فراوان بر رعایت انصاف و عدالت در انجام معاملات و فعالیت‏هاى اقتصادى تنها با هدف رضایت خداوند و رفع حوایج و نیاز مسلمانان و نه در نظر گرفتن انگیزه‏هاى مادى و سودجویانه است که چنین نقشى خود زمینه‏هایى جهت ایجاد رقابت سالم و تأثیر مثبت در روند معاملات و فعالیت‏هاى اقتصادى را به همراه دارد.

 

نقش دین در توسعه و رفاه اقتصادى

درخصوص توسعه اقتصادى، تعاریف گوناگون و راهکارهاى مختلفى ارائه شده است. برخى از روش‏هاى رسیدن به توسعه یافتگى عبارت‏اند از: صنعتى شدن صادرات کشاورزى، جایگزینى واردات سرمایه‏گذارى خارجى و صادرات کالاهاى داخلى اما وجه مشترک همه این روش‏ها، رساندن جامعه به رفاه اقتصادى است.[1]

در جامعه توسعه یافته، مردم راحت‏تر، متنوع‏تر و بیشتر مصرف مى‏کنند و سرانه فضاهاى تفریحى، بهداشتى، آموزشى و... بیشتر از جوامع عقب افتاده است. کمتر کسى است که با وجود این اوصاف، توسعه یافتگى را مردود شمرده و بخواهد به شکل جوامع عقب افتاده زندگى کند. هر قوم و مذهبى، با اندک تفاوتى و محدودیت‏هایى که در روند توسعه یافتگى مى‏بینند، هدف خود را نیل به توسعه یافتگى قرار داده‏اند. برنامه‏ریزى و تدوین برنامه‏هاى چند ساله خود مبین این حقیقت است. با وجود آنکه عمر فرآیند توسعه در مفهوم جدید آن (Development) به کمتر از دو قرن مى‏رسد، واژه (Utopia) در میان متفکرین یونان باستان نیز از همین معنى برخوردار بوده است. آنها در وراى این مفهوم، آرزوى رسیدن به جایى را داشته‏اند که علاوه بر امنیت و عدالت، از زندگى مرفهى نیز برخوردار باشند. واژه (Utopia) در بسیارى از رشته‏هاى علوم انسانى مطرح بوده و براى آن معناى لطیف و زیبایى من جمله (کمال مطلوب، مدینه فاضله، بهشت خوشبختى، جامعه آرمانى، شهر لامکان، ایمن سرا، خرم سرا، خوش آباد، آرمان شهر و...) آورده‏اند.[2]

تنوع معانى در رشته‏هاى مختلف نشان مى‏دهد که مدینه فاضله‏اى به نام توسعه، دغدغه بسیارى از متفکران بوده است. دین اسلام نیز به عنوان آخرین دین الهى، دارنده آخرین کتاب به واسطه خاتم الانبیا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، بعید است که در این زمینه سکوت کرده و سخنى براى گفتن نداشته باشد. در کتاب و سنت به صراحت به معناى امروزى توسعه اشاره‏اى نشده است اما در چند مورد از این ریشه استفاده شده است که از آن جمله مى‏توان به موارد ذیل اشاره نمود:

«وسع اللّه‏ علیهم فى الرزق».[3]

«وسع اللّه‏ معیشته».[4]

«وسع اللّه‏ على رزقى».[5]

هدف این نوشتار، بررسى عوامل معنوى و به‏طور کلى نقش دین اسلام و مساجد در فرآیند توسعه و رفاه اقتصادى است. در ادبیات رایج اقتصاد، عمدتا بر عوامل مادى تأکید مى‏گردد؛ البته در نظرات برخى از دانشمندان، از واژه توسعه، به عوامل غیر مادى نیز قلمداد گردیده است؛ به عنوان مثال پیتر بائر مى‏نویسد:

ترقى و پیشرفت مادى بیش از آنکه به منابع فیزیکى مربوط باشد به ویژگى‏هاى فردى، نهادها و رسوم اجتماعى وابسته است.[6]

آلفرد مارشال یکى از اقتصاد دانان به نام در این خصوص چنین اظهار مى‏دارد: طى سال‏هاى 1934 ـ 1933 بر آن شدم تا زندگى حرفه‏اى خود را به ارائه پاسخ، به دو سؤال ذیل محدود کنم:

1 ـ چگونه از نظریه اقتصادى جهت روشن ساختن تاریخ اقتصاد مى‏توان بهره جست؟

2 ـ چگونه عوامل اقتصادى با نیروهاى فرهنگى، سیاسى و اجتماعى درهم آمیخته مى‏گردد؟

از این نوع اظهارنظرات در متون اقتصادى به‏وفور یافت مى‏شود و این در حالى است که در خصوص نقش مذهب و خدا در توسعه بحثى به میان نیامده است. به‏طور کل مى‏توان این‏گونه قضاوت نمود که در غرب، نقش کارکردى براى دین و مذهب، در راستاى نیل به رفاه مادى مطرح نمى‏باشد و این در حالى است که در اقتصاد اسلامى این مبحث به کرات مطرح شده است. از جمله یکى از واژه‏هایى که مى‏توان با کمک آنها، نقش کارکردى و اساسى عوامل معنوى و دینى را در رفاه مادى توضیح داد، واژه برکت در اقتصاد اسلام است.

 

معناى برکت

امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «برکت معنایى مقابل از میان رفتن داشته و به معناى افزایش یافتن و زیاد شدن است».[7]

واژه‏نگاران نیز از همین معنا در اشاره به برکت بهره برده‏اند. در مجمع البحرین آمده است که این واژه به معناى (زیاد شدن) است و علت آنکه قرآن، مبارک نامیده شده نیز بدان علت است که نسبت به سایر کتب آسمانى از بیانات اضافه‏اى برخوردار است.[8]

علامه طباطبائى نیز درخصوص برکت، در ذیل آیه 64 سوره اعراف، مفصل بحث نموده که به‏طور خلاصه به شرح ذیل است:

الف) برکت به معنى ثبوت خیر الهى در اشیاء است.

ب) از آنجایى که خیر الهى از جایى و به گونه‏اى صادر مى‏شود که نه محسوس کسى و نه شمردنى و نه محدود شدنى است، از این‏رو، هرآن چه را که در آن زیادى غیر محسوس دیده مى‏شود مبارک خوانده و با عنوان با برکت یاد مى‏کنند.

ج) برکت در امور ظاهرى به معنى خیر معنوى است. به عنوان مثال برکت در اطعام ممکن است به معناى عدم ضرر رسانى به بدن یا ایجاد نورى در باطن باشد.

د) برکت الهى منافاتى با عوامل طبیعى و مادى ندارد، بلکه اراده الهى در طول اسباب مادى جاى دارد. به عنوان مثال هنگامى که خداوند بر غذایى برکتى وارد کند یا به عبارت دیگر در ترکیب میان اسباب مادى کارى کند که به خورنده طعام آسیبى ندیده و این طعام فاسد نگردد، بر آن معنى نیست که خداوند سبب‏هاى دیگر را باطل کند.

هـ) برکت علاوه بر کتاب و سنت، در انجیل و تورات نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

و) ادعاى افرادى که منکر برکت مى‏باشند، باطل است، چرا که برخلاف نظر آنان، برکت در عرض عوامل مادى نبوده بلکه در طول اسباب مادى مى‏باشد.[9]

در ذیل به اسبابى که برکت آفرین‏اند اشاه‏اى شده است:

 1 . «ولو ان اهل القرى آمنوا و التقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض».[10] «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏گشودیم».

2 . در دعاهایى که از رسول خدا و اهل‏بیت به ما رسیده است نیز، به نزول برکات الهى اشاره شده است:

«یا قاضى الحاجات، یا راحم العبرات، یا منزل البرکات».[11]

«یا منشى البرکات من مواضعها و مرسل الرحمه من معاونها».[12]

«اللهم منزل الرحمات من معاونها و مجرى البرکات على اهلها منک الغیث المغیث».[13]

علاوه بر ادعیه وارده، آنچه موجب نزول برکت است در فرمایشات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله  و ائمه‏اطهار آمده است تا دعا از حالت غیر واقعى خارج شده و زمینه نزول تبرکات الهى فراهم آید. لازم به ذکر است آنچه موجب نزول برکت است، انس و دوستى با قرآن (کتاب آسمانى) است. قرآن، کتابى با برکت است که ارتباط و انس با آن موجب هدایت و شفاست. نیازهاى بشر همواره مادى نیست. امروزه توسعه مراکز بهداشتى تنها در جهت درمان بیمارى‏هاى جسمانى عملى
است. قرآن مى‏تواند طبیب دردهاى روحى انسان باشد. درخصوص برخى از سوره‏ها و آیات قرآن، روایات معتبرى وارد شده است که قرائت آنها آثار ویژه‏اى در نزول برکات دارد، اگرچه تمامى قرآن برکت و موجب شفاست. از جمله این سوره‏ها و آیات مى‏توان به سوره‏هاى بقره، حمد و توحید و آیات ذیل اشاره نمود:

«ما آنچه را براى مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‏کنیم».[14] «اى مردم به یقین براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سینه هاست، و رهنمود و رحمتى براى گروندگان به خدا آمده است».[15]

در اینجا لازم است تا اشاره‏اى به آن دسته از اعمال و کردارهاى اخلاقى داشته باشیم که موجب نزول برکات الهى مى‏گردند:

 

الف) تقوى

تقوى، سکون و بى‏حرکتى نیست، تقوى نگهدارنده و بازدارنده است. تا حرکت نباشد نگه داشتن معنایى ندارد. اگر مردم تقوى به معناى واقعى کلمه را پیشه خود سازند، بنا به گفته آیات قرآنى، روزى فراوان به آنها مى‏رسد. علاوه برآن، در موارد تردید، خداوند راه را بر بنده خود مى‏نمایاند.

«من یتق اللّه‏ یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب». «هر کسى از خدا پروا کند براى او راه بیرون شدنى قرار مى‏دهد و از جایى که حسابش را نمى‏کنند به او روزى مى‏رساند».

هر کسى از خدا پروا کند براى او راه بیرون شدنى قرار مى‏دهد و از جایى که حسابش را نمى‏کند به او روزى مى‏رساند. به عبارت دیگر این آیه بر این نکته اشاره دارد که وقتى انسان متقى بوده و به وظایف خویش به خوبى عمل کند، دیگر نیازى درخصوص اندیشیدن به روزى خود ندارد چرا که خداوند روزى او را تأمین مى‏کند. در زمان ظهور حضرت مهدى علیه‏السلام که عدل در زمین گسترده و تقوى پیشگى مرام مردم مى‏گردد، از آسمان و زمین برکت الهى است که باریدن مى‏گیرد. امام حسین علیه‏السلام در این خصوص و در تفسیر آیه «لفتحنا علیهم برکات من السماء...»
فرمودند: «در آن زمان برکت فراوان شده و شاخه‏هاى درختان به سبب افزایش بار خم مى‏شوند. مردم میوه تابستان را در زمستان و میوه زمستان را در تابستان تناول مى‏کنند».[16]

 

ب) حسن نیت

بسیارى از برخوردهاى اجتماعى از بدبینى و سوء نیت داشتن به یکدیگر ناشى مى‏شود. نیک اندیشى و اعتقاد به اینکه همه مردم خوب هستند، مادامى که خلاف آن ثابت نشود، زندگى را شیرین‏تر و روابط اجتماعى را استحکام مى‏بخشد. پدیده‏هاى منفى اقتصادى چون احتکار، گران‏فروشى و فریب مشترى، همگى ناشى از سوء نیت است اگر مؤمنین به یکدیگر اعتماد داشته و بدانند که در وقت کم شدن کالا هیچ کس به انبار کردن نمى‏پردازد و اگر به سود عادلانه بیاندیشند، هیچگاه محتاج نمى‏شود. اگر اعتماد وجود داشته باشد، هیچ کس دیگرى را فریب نمى‏دهد. نتیجه این خوش‏بینى این مى‏شود که هرکسى باید قناعت پیشه نموده و برکت و زیادى از خدا طلب کرده و در عین حال به معنویات نیز بیاندیشد.

 

ج) راست‏گویى

امروزه در اقتصاد رایج، تبلیغات سهم به سزایى در قیمت کالاها و جلب مشترى دارد، به نحوى که معروف است، مصرف‏کنندگان حدود یک سوم قیمت هر کالایى را بابت بسته‏بندى آن پرداخت مى‏کنند و معمولاً بسته‏بندى تبلیغاتى دارد. همچنین اظهار مى‏گردد که تبلیغات، کالاها را بى‏کشش مى‏کند، به عبارت دیگر هنگامى که در خصوص کالایى تبلیغات گسترده صورت مى‏گیرد، به قدرى روى تقاضاى آن مؤثر است که حتى اگر تولید کننده قیمت کالا را نیز بالا ببرد، تأثیر چندانى بر کاهش تقاضه نداشته و نهایتا این تولید کننده است که سود مى‏برد. با فرض اینکه فضاى صداقت و صمیمیت میان مشترى و فروشنده وجود داشت، آیا نیاز به این همه تبلیغات بود؟

امروزه بخشى از صنعت کالا از راه تبلیغات جبران مى‏گردد و این در حالى است که بهتر بود که در عوض پرداخت و تقبل هزینه‏هاى تبلیغاتى، صداقت و راستگویى حاکم بوده، اشتهاى کاذب براى مصرف به وجود نیامده و هزینه تبلیغات در موارد مهمترى مورد استفاده قرار مى‏گرفت تا خداوند نیز به معاملات برکت مى‏بخشید. همان‏گونه که پیامبر اکرم مى‏فرماید: «اگر خریدار و فروشنده صداقت داشته باشند، خداوند معامله آنان را برکت مى‏دهد».[17]

 

د) سخاوت

بحث پیرامون انفاق‏هاى واجب و مستحب و آثار و سود اجتماعى آنها از جمله ممیزهاى اقتصاد اسلامى و وجه افتراق آن با اقتصاد غرب است که شرایط و آثار آن در فقه اسلامى لحاظ گردیده است. در قرآن، آیات فراوانى مبنى بر تأکید بر این سنت اسلامى وحود دارد؛ حکایت کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، همانند دامنه‏اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه صد دانه نهفته باشد و خداوند براهى هر کسى که بخواهد آن را چند برابر مى‏کند و همانا خداوند گشایش‏گر داناست.[18]

در آیه‏اى دیگر، خداوند درخصوص انفاق، آشکار و پنهان مى‏فرماید: «اى پیامبر به آن بندگانم که ایمان آورده‏اند بگو: نماز را برپا داشته و از آنچه برایشان روزى داده‏ایم پنهان و آشکارا انفاق کنند، پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن نه داد و ستدى و نه دوستى و رفاقتى باشد».[19]

چنین تأکیدى که از جانب خداوند درخصوص انفاق شده است قطعا بدون اجر و مزد نیست، و در نهایت به نفع انفاق‏کنندگان خواهد بود. گویى انسان مسئولیت دارد تا آنچه را که خدا به او مى‏رساند به دیگران انفاق کند. بدین ترتیب با بذر انفاق، ثمره‏هاى شیرین عدالت و توسعه اقتصادى حاصل شده و زندگى همراه با رفاه و آسایش که (میوه طیبه) نام دارد در جامعه اسلامى محقق مى‏گردد. پیامبر فرمود: «خداوند روزى مردم را به اندازه انفاق آنان قرار داده است، هر کس زیاد انفاق کند، روزى او زیاد و هر کس کم انفاق کند روزى او نیز کم است».[20] در این جا به دلیل اهمیت موضوع اشاره‏اى بر آن دسته از عباداتى که موجب نزول برکت الهى مى‏گردند، شده است:

 

الف) استغفار

در فرهنگ دینى اسلام، معمولاً استغفار را مقدمه‏اى براى آمرزش گناهان دانسته و با آن، آثار گناهان را محو مى‏کنند. اما استغفار مى‏تواند از جنبه‏هاى اقتصادى نیز مورد توجه قرار گیرد و در دایره علت و معلول، سبب فزونى رزق و روزى و توسعه اقتصادى گردد. آیات قرآنى ذیل خود اثبات کننده این مدعى هستند:

«از پروردگارتان آمرزش بخواهید پس به درگاه او توبه کنید تا شما را با بهره‏مندى نیکویى بهره‏مند ساخته و به هر صاحب فضیلتى، نعمتى از کرم خود عطا کند».[21]

«یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا». «اى قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهید پس به درگاه او توبه کنید تا از آسمان براى شما رحمت فراوان فرستد».[22]

علاوه بر آیات فوق، روایات صریحى در این خصوص نقل گردیده که برخلاف تئورى‏ها و قوانین فعلى، دایره علت را به امور معنوى توسعه داده و از مجراى این چنین اسباب معنوى، توسعه و رفاه مادى را نوید داده است.

پیامبر فرمود: «استغفار را زیاد کنید و بدین وسیله روزى را به سوى خود بکشانید».[23]

امام کاظم علیه‏السلام در روایتى از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل مى‏فرماید: «هرکس استغفار کند خداوند براى او گشایش حاصل نموده، غم را برطرف و روزى بى‏حساب به او ارزانى مى‏دارد».[24]

 

اقامه نماز و نماز شب

درخصوص نماز، نوشته‏ها و اظهارات فراوانى درج و نقل گردیده است؛ اما این ویژگى نماز که سبب برکت مى‏شود کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

پیامبر آثار دوستى با فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزى را براى نماز اظهار داشتند.[25]

آنچه درخصوص آثار نماز نقل گردیده، با تأکید بیشتر درخصوص نماز شب بیان شده است. تجارب تاریخى و حمایاتى که از شب زنده‏داران به ما رسیده همه گویاى آثار و برکات این عطیه الهى است. از مرحوم نایینى نقل شده است که گرچه نماز شب شرط اجتهاد نیست، اما تاکنون کسى بدون اقامه نماز شب به اجتهاد نرسیده است. در اقتصاد مدرن امروزى به‏ویژه در کشورهاى اسلامى، جایز است تا بخشى از بودجه تحقیقات میدانى به این مسئله اختصاص یافته،
با شب زنده‏داران مصاحبه به عمل آمده و نتیجه امر به اطلاع عموم رسانده شود، تا این چنین آثار و برکات از حد یک آرمان خارج شده و به صورت عینى در جامعه منتقل گردد.

 

ج) دعا

دعا موجب نزول برکت در زندگى مى‏شود. براى طلب برکت، دعاهاى فراوانى از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان منقول است. هنگامى که حواریون عیسى علیه‏السلام از او طلب سفره‏اى آسمانى نمودند، حضرت دعا کرده و گفتند بارالها، پروردگارا، از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عیدى براى اول و آخر ما و نشانه‏اى از جانب تو باشد.[26]

از موارد دیگرى که موجب توسعه و گشایش اقتصادى در اسلام مى‏گردد دعا کردن براى دیگران است.

امام صادق علیه‏السلامفرمودند:  «دعاء المرء لأخیه بظهر الغیب یدر الرزق و یرفع المکروه». «دعاى انسان براى برادر دینى، روزى را افزایش داده و بلا را دور مى‏گرداند».[27]

 

د) حج و عمره

زیارت خانه خدا و انجام مناسک مربوطه، علاوه بر در پى داشتن آثار و برکات روحى اثرات مادى فراوانى نیز دارد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «به حج بروید تا بى نیاز شوید».[28]

در بیان دیگرى فرمودند: «حج و عمره را به توالى به جاى آورید، به درستى که فقر و گناهان را از میان مى‏برد».[29]

ممکن است افرادى براین باور باشند که چون حج علاوه بر برخوردارى از جنبه مسافرتى، جنبه تجارى نیز دارد، از این رو با پرداختن به امور تجارى، وضعیت اقتصادى بهبود مى‏یابد. این چنین برداشتى از موضوع ناصحیح است چرا که تجارت اختصاصى به سفر حج نداشته و حتى در زمان صدور روایت، راه‏هاى دیگرى براى تجارت وجود داشته است. از این‏رو این قبیل روایات در زمره سلسله علت‏هاى غیر مادى توسعه قرار گرفته و به رساندن مقصود کمک مى‏کند.

نهایتا به اعمالى پرداخته مى‏شود که انجام آنها موجب نزول برکت و توسعه اقتصادى در ممالک اسلامى مى‏گردند:

 

الف) انفاق

على علیه‏السلام به کمیل فرمود: «اى کمیل برکت در مال کسى است که زکات آن را پرداخته باشد».[30]

آثار معنوى با چشم ظاهرى قابل رؤیت نیست و همان‏گونه که در ابتدا اشاره شد، برکت در زمره علت‏هاى معنوى است که بسیارى اوقات فهم ما از درک آن ناتوان است. در روایت از انفاق به چیدن شاخه‏هاى اضافه درختان تشبیه شده است که باعث افزایش محصول مى‏گردد. عملکرد انفاق نیز همانند همان پیرایش است. این نمونه از باب تشبیه معقول به محسوس است. به عبارت دیگر چون فهم انسان از درک آن عاجز بوده، براى آن مثال زده و کار معنوى را با امور ظاهرى تشریح کرده‏اند. على علیه‏السلام فرمود: «الزکاة نفص فى الصوره و زیاره فى المعنى». «زکات در ظاهر، کم شدن و در باطن معنى زیاد شدن است».[31]

 

ب) صله رحم

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «صله رحم روزى را زیاد کرده و اقتصاد مسلمین را رونق مى‏بخشد».[32]

 

ج) میانه‏روى

دنیاى کنونى مواجه با منابع محدود و تقاضاهاى نامحدود است، یعنى به عبارت اقتصادى به‏افت کیمیایى (Scarcity) مبتلاست. برطرف نمودن مشکل بستگى به استفاده بهینه از امکانات و توزیع صحیح آنها دارد. استفاده کردن از کالاهاى مختلف، بدون توجه به نیاز واقعى آنها اسراف و استفاده کردن از یک کالاى لوکس و گران قیمت تبذیر است. مطابق تعالیم اسلامى، هم در سطح اقتصاد خرد و هم در سطح کلان، مى‏توان با استفاده از منابع میانه روى نمود و مشمول رحمت و برکات الهى واقع شد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «هر کسى میانه روى کند خداوند او را روزى مى‏بخشد».[33]

 

د) ازدواج

مادامى که فرد مسلمان تنها زندگى مى‏کند، به اندازه یک نفر تلاش و کوشش نموده و خود را در مقابل کسى مسئول نمى‏پندارد. چنین فردى هزینه‏ها را نیز واقعى ندیده و بعضا بیش از هزینه مى‏کند. زندگى مشترک علاوه بر آنکه در پیدا کردن نقاط همیشه به وى کمک مى‏کند تلاش و کوشش فرد را مضاعف ساخته و بدین ترتیب به طور غیرمستقیم، نقش به سزایى در توسعه اقتصادى ایفا مى‏نماید. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «اتخذوا الاهل البیت ارزق لکم».[34]

 

هـ) آسان‏گیرى در معامله

پرداختن به بحث‏هاى اضافى و بى‏مورد در معامله، تعریف و تمجیدات فریب دهنده ممکن است انسان را به گناه انداخته و روابط صحیح ایمانى را تحت الشعاع قرار دهند.

اگر شرایط جامعه به گونه‏اى باشد که اطمینان بر بازار حاکم گردیده و به وسیله کنترل، قیمت و کیفیت بازار از ثبات برخوردار گردد یا رقابتى نوسانى در بازار وجود داشته باشد، زمینه براى انجام معاملات سالم و با برکت به وجود مى‏آید، نتیجه آنچه گذشت این شد که اقتصاد غرب با طرح اقتصاد توسعه و توسعه اقتصادى، فصل جدیدى در تاریخ خود گشوده که هدف اصلى آن فراهم آوردن رفاه بشرى در پرتو دستیابى به توسعه است. اما توسعه‏اى که غربیان مبدع آن بودند، به صورت فرآیندى، جامعه را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب سوق مى‏دهد و توجهى به فردیت و پرداختن به مسئله توسعه در شکل خرد آن نمى‏کند. تاریخ نشان داده است که براى رسیدن به موفقیت در توسعه اقتصادى، تکیه صرف بر علوم غریب راهگشا نمى‏باشد. با وجود آنکه هشتاد درصد برندگان جایزه نوبل از دو کشور آمریکا و انگلستان بوده و کشورهایى چون ژاپن و کشورهاى آسیاى جنوب شرقى از اقتصاد دانان نامدارى برخوردار نیستند، اما از رشد بالاى اقتصادى برخوردارند. علت عمده این امر آن است که دانش اقتصاد امروزى تبدیل به عملى شده که با واقعیات تطبیق نمى‏کند. در دین اسلام، با معطوف داشتن توجه به مساجد به عنوان کانون‏هاى برنامه ریزى اقتصادى، عمده تکیه بر مسایل بومى ـ محله‏اى و فرهنگ غنى آن متمرکز شده است. همچنان که از قرن نهم تا چهاردهم که عصر عظمت تمدن اسلامى محسوب مى‏گردد، دانشمندانى چون ابونصر فارابى، بوعلى سینا و امام محمد غزالى مطرح گردیده و در رشد و توسعه و غناى همه جانبه بلاد مسلمین ایفاى نقش نمودند.

امروزه نیز با استفاده از مساجد، لازم است تا انقلابى در اندیشه اقتصادى دین اسلام صورت گیرد تا با تکیه بر معرفت دینى با یکدیگر طرحى نو در انداخت یعنى همان جنبشى که شهید صدر به آغاز آن مبادرت نمود (نه اقتصاد یک سونگر غرب را پذیرفت و نه در اردوگاه سوسیالیزم خیمه زد، بلکه مى‏خواست پایه‏گذار اقتصادى باشد که به برکت آن انسان کرامت خویش را در (احسن تقویم) به یاد آورده و هدفش (اعلى علیین) باشد.

سخن آخر اینکه اقتصاد اسلامى و وضعیت اقتصادى مسلمانان در سایه استوارى کانون‏هاى تقوى (مساجد)، حسن نیت، انس با قرآن، نماز و دعا، توسعه یافته و رنگ برکت الهى زینت بخش آن است. در دین مبین اسلام، پیوند میان نماز و بازار همواره در جریان بوده و تجار مسلمان روزى چند نوبت به مساجد آمد و رفت نموده و از نیروى ایمان تقویت شده و به محل کار خود باز مى‏گردند. عبور از مساجد آنان را به یاد خدا مى‏اندازد، از این رو، کمتر دروغ گفته، کمتر احتکار کرده و کمتر گران فروشى مى‏کنند.

در حقیقت بازار و اقتصاد اسلامى از ارتباط تنگاتنگى با مساجد برخوردار است. منظور این است که اسلام بین اقتصاد، مسجد و نماز پیوند ناگسستنى را برقرار نموده است. حال در این راه چنانچه مسلمانان این پیوند را عملاً حفظ کرده و به آن عمل کنند، با این پیوند است که اقتصادشان بسیار فعال مى‏گردد چرا که در چنین حالتى بازرگانان و تجار محلات مختلف به مجرد شنیدن صداى اذان، فورا دست از تجارت برمى‏دارند که این امر خود نوعى اعتماد را به وجود مى‏آورد. به‏طور کل مى‏توان گفت که در گسترش اسلام به ویژه از جنبه اقتصادى آن، به واسطه عملکرد تجار و بازرگانى بوده است که تربیت شده مکتب مساجد بوده‏اند.

 

نقش مساجد در توسعه و رفاه اقتصادى

در صدر اسلام، اکثریت تجار و بازرگانان به محض ورود به شهرها و محلات به مساجد مراجعه مى‏نمودند؛ از این‏رو حضور آنان در مساجد نشان از ورود کالاهاى جدیدى داشت که به محض اتمام نماز، خریداران کالا وارد بحث و مذاکره براى خرید و فروش یا مبادله مى‏شدند. در آن زمان اگرچه خرید و فروش و فعالیت‏هاى اقتصادى مستقیما در داخل مساجد صورت نمى‏گرفت و هنگام حضور در مساجد اصل همه کارها بر محور عبادت و نیایش استوار بود و دید و بازدید و گفت‏وگو براى تبادل و خرید بعد از انجام عبادى صورت مى‏گرفت، اما محوریت اقتصادى مساجد در رونق اقتصاد محلات و شهرها همواره از اهمیت خاصى برخوردار بود. از جمله دیگر کارکردهاى اقتصادى مساجد که با مشارکت و همیارى مردم و در جهت کمک اقتصادى به مردم صورت مى‏گیرد، مى‏توان به تشکیل صندوق‏هاى قرض‏الحسنه، حفظ سپرده‏هاى مردمى و واگذارى وام بدون بهره اشاره نمود که از طریق شوراى صندوق قرض‏الحسنه مساجد صورت مى‏گیرد. این سنت حسنه قرون متمادى است که در میان مؤمنین نمازگزار مساجد انجام مى‏شود. با توجه به تأکیدات فراوان آیات و روایات درخصوص منع انجام معاملات ربا، تشکیل صندوق‏هاى قرض‏الحسنه از جمله بهترین روش‏هاى اقتصادى براى رفع احتیاجات مالى و اقتصادى مردم به شمار مى‏آید که خاستگاه اولیه تشکیل آنها، مساجد بوده‏اند. علاوه برآن مى‏توان از تشکیل فروشگاه‏ها و تعاونى‏هاى مصرف محله نام برد که توسط هیأت امناى مساجد جهت رفع نیازهاى ضرورى خانوارهاى محلى، ساکن در حوالى مساجد صورت مى‏گیرد. از انواع دیگر فعالیت‏هاى اقتصادى که عمدتا مساجد در شکل‏گیرى آنها نقش اصلى را ایفا مى‏کند مى‏توان به جمع‏آورى پول براى مستمندان و نیازمندان، خرید جهیزیه براى خانواده‏هاى کم درآمد، شغل یابى و فراهم ساختن فرصتهاى شغلى مناسب و پویا براى افراد بیکار و جمع‏آورى کمک و اعانه براى ساخت کارگاه‏هاى تولیدى و مرکز کوچک اقتصادى محله‏اى اشاره نمود. از جمله دیگر نقش‏هاى غیرمستقیم مساجد در امر اقتصاد، جلسات وعظ و خطابه و سخنرانى ائمه جماعات و سخنرانان در مساجد درخصوص رعایت اخلاق اسلامى در معاملات اقتصادى مى‏باشد. با توجه به اینکه مساجد در اکثر جوامع اسلامى داراى محوریت اصلى بوده و از نقش فعالى در مراکز بازار و مراکز اقتصادى شهرها و محلات برخوردار مى‏باشند. از این‏رو به هنگام نماز، مساجد محل مراجعه بازاریان، کسبه و اصناف بازار و مراکز اقتصادى محله مى‏باشند. امام جماعت نیز در هر جلسه نماز، ضمن دعوت نمازگزاران که عمدتا در فعالیت‏هاى اقتصادى فعال مى‏باشند، آنان را به رعایت اخلاق اسلامى و اقتصادى و رعایت انصاف و عدل در معاملات و فعالیت‏هاى اقتصادى دعوت مى‏کند. این قبیل موعظات و سخنرانى‏هاى ائمه جماعات در مساجد تأثیرى عمیق در نمازگزاران ایجاد کرده و به تبع، آنان از نظر اخلاقى و براى رعایت مسائل شرعى ملزم و مقید به فعالیت سالم اقتصادى مى‏شوند. به‏طور کل مى‏توان گفت که مساجد و بازرگانان، خدمات متقابل و نهایتا دستاوردهاى متنابهى براى یکدیگر دارند. به عبارت دیگر همچنان که مساجد در امور اقتصادى به کمک تجار و بازرگانان مى‏شتابند، بازرگانان نیز با احداث مساجد نقش مهمى در گسترش و توسعه اسلام و شکوفایى اقتصادى دیگر محلات داشته‏اند. با وجودى که هیچ یک از ادیان بزرگ من جمله دین مبین اسلام، از رهیافت ضد سرمایه‏دارى برخوردار نمى‏باشند و سرمایه‏دارى از نظر علمى درست و از نظر عملى ناگزیر و بى جانشین است. اما گویى بار اخلاقى منفى دارد. در این راستا، ادیان بزرگ و به ویژه دین اسلام به این پیامدهاى منفى اخلاقى منتج از سرمایه‏دارى و زراندوزى توجه داشته و چاره‏هایى من جمله دریافت خیرات و مبرات واجب، صدقات مستحق، وقف و انجام امور خیریه تأکید داشته‏اند. در اسلام که مساجد به کانون محوریت انجام امور عبادى، فرهنگى، اقتصادى و... معرفى و در نظر گرفته شده‏اند عهده‏دار مبارزه با چنین پیامدهاى منفى اخلاقى در امور اقتصادى از طریق دریافت خمس
و زکات از تجار و بازرگانان و صرف آن جهت تأمین افراد نیازمند و نهایتا تأثیرگذارى در شکوفایى و رونق اقتصادى جامعه به ویژه اقتصاد خرد (اقتصاد محله‏اى) مى‏باشند. بهره‏ورى مفهومى بسیار گسترده داشته و در برگیرنده بهینه‏سازى تمامى عوامل مؤثر در فعالیت سازمان‏ها و نهادهاى دولتى، مردمى، تعاونى و... مى‏باشد. تلاش براى بهبود بهره‏ورى در کلیه عرصه‏ها به منظور استفاده عقلایى و بهینه از توانمندى‏ها و استعدادهاى بالقوه و بالفعل با هدف ارتقاى جایگاه نهادها نه تنها در کشورهاى در حال توسعه بلکه در کشورهاى صنعتى نیز همچنان ادامه داشت و موضوع مربوط به گذشته نیست، بلکه همواره در حال و آینده مدنظر مدیران، سیاستگذاران و برنامه‏ریزان مى‏باشد.

متأسفانه در اغلب کشورهاى در حال توسعه با وجود ثروت‏هاى طبیعى فراوان، نیروى انسانى و... مسیر توسعه اقتصادى همواره با موانعى روبروست که بخش اعظم آن ناشى از فقدان توان مدیریتى کارآمد در بهره‏گیرى از استعدادها و توانمندى‏هاى بالقوه و بالفعل مى‏باشد. در اینجاست که نظام مدیریت اسلامى با عنوان نظام مدیریت مشارکتى با تأکید بر رشد و توسعه بهره‏ورى در هر مجموعه اقتصادى ـ اجتماعى با یارى گرفتن از مشارکت مردم به‏ویژه در سطح محله‏اى، در شناسایى تنگناها و یافتن راه‏هاى مناسب براى غلبه بر آنها، به سرعت اقدام نموده و توفیق مى‏یابد. در این حالت با واگذارى امور به مردم و فراهم آمدن امکان مشارکت و حضور آنان در صحنه‏هاى گوناگون اجتماعى و سپارش فعالیت‏هاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و... و مدیریت آن به خود مردم، از تصدى دولت کاسته شده و مردم خود داوطلبانه به مشارکت در فعالیت‏هاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى مشتاق و علاقه‏مند مى‏گردند. از جمله دیگر اقداماتى که
مى‏توان به واسطه مساجد با مشارکت مردم در راستاى تسهیل روند ارتقاى بهره‏ورى و توسعه اقتصادى به ویژه در سطح محله‏اى مى‏توان از موارد ذیل نام برد:

1 ـ ایجاد پایگاه‏هاى تحقیق و توسعه در کلیه زمینه‏ها و امور، در مساجد به ویژه مساجد منطقه‏اى و محله‏اى.

2 ـ برنامه‏ریزى دقیق با توجه ویژه به بافت فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى هر منطقه و محله.

3 ـ فراهم‏سازى امکان برخوردارى همگان از فرصت مشارکت در امور و تقویت زمینه‏هاى مشارکت در راستاى حذف تبعیض‏ها و فرصت‏هاى رانت‏جویى و فساد ادارى و اقتصادى.

4 ـ تربیت نسل پرتلاش، خلاق، مدیر و مدبر در تمامى زمینه‏ها و تخصص‏هاى مورد نیاز جامعه امروز جهت هموارسازى مسیر ارتقاى بهره‏ورى.

 

نقش مساجد در اقتصاد محله‏اى

از جمله مهمترین کارکردهاى مساجد در اقتصاد محله‏اى مى‏توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1 ـ شناسایى افراد مستمند و مسکین نمازگزار محل.

2 ـ جمع‏آورى هدایا و کمک‏هاى اهالى براى نیازمندان محل.

3 ـ کمک در جمع‏آورى کمک‏هاى مردمى براى حوادث غیرمترقبه نظیر سیل، زلزله، جنگ و... .

4 ـ برگزارى جلسات مشاوره براى خانواده‏ها و امر ازدواج.

5 ـ تشکیل فروشگاه تعاونى مصرف مسجد.

6 ـ خیریه، اعانات، خیرات و صدقات به واسطه نصب صندوق‏هاى خیریه در مساجد.

7 ـ راه‏اندازى صندوق قرض‏الحسنه.

8 ـ راه‏اندازى درمانگاه و داروخانه.

9 ـ دعوت از مستمندان در ایام اطعام عمومى.

10 ـ برگزارى مراسم جشن‏هاى مردمى و ازدواج با کمترین هزینه.

 

منابع و مأخذ

 

1 ـ پیشگامان توسعه، ص 57 و ص 74 .

2 ـ بریجانیان، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى، ص 941 .

3 ـ امیرى تهرانى‏زاده، سید محمدرضا، بیش درآمدى بر مفهوم اقتصاد اسلامى، کیهان فرهنگى سال 1372 .

4 ـ اصول کافى، ج 2 ، ص 119 .

5 ـ وسایل الشیعه، ج 10 ، ص 359 .

6 ـ المیزان، ج 7 ، ص 290 .

7 ـ ترجمه المیزان، ج 15 ، ص 26 .

8 ـ مجمع البحرین، ج 1 ، ص 74 .

9 ـ بحارالانوار، ج 95 ، ص 281 .

10 ـ فقیه، ج 1 ، ص 537 .

11 ـ مختصر بصائر الدرجات، ص 51 .

12 ـ اصول کافى، ج 5 ، ص 174 ؛ ج 10 ، ص 305 .

13 ـ حضال، ج 10 ، ص 615 .

14 ـ جعفریات، ص 228 .

 

 



[1] . پیشگامان توسعه: ص 57 .

[2] . بریجانیان، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى: ص 941 .

[3] . اصول کافى: ج 2 ، ص 119 .

[4] . وسایل الشیعه: ج 10 ، ص 359 .

[5] . اصول کافى: ج 1 ، ص 555 .

[6] . پیشگامان توسعه: ص 74 .

[7] . المیزان: ج 7 ، ص 290 ؛ ترجمه المیزان: ج 15 ، ص 26 .

[8] . مجمع البحرین: ج 1 ، ص 74 .

[9] . المیزان: ج 7 ، ص 290 ؛ ترجمه المیزان: ج 15 ، ص 26 .

[10] . اعراف: 96 .

[11] . بحارالانوار: ج 95 ، ص 281 .

[12] . بحارالانوار: ج 86 ، ص 225 .

[13] . فقیه: ج 1 ، ص 537 .

[14] . اسراء:  82 .

[15] . یونس: 57 .

[16] . مختصر بصائر الدرجات: ص 51 .

[17] . اصول کافى: ج 5 ، ص 174 .

[18] . بقره: 261 .

[19] . ابراهیم: 31 .

[20] . اصول کافى: ج 10 ، ص 305 .

[21] .  هود: 3 .

[22] . هود:  52 .

[23] . خصال: ج 10 ، ص 615 .

[24] . جعفریات:  ص 228 .

[25] . حضال: ص 522 .

 

[26] . مائده: 111 .

 

[27] . اصول کافى: ج 2 ، ص 7 ـ 5 .

[28] . فقیه: ج 2 ، ص 265 .

[29] . اصول کافى: ج 4 ، ص 255 .

[30] . تحف العقول:  ص 172 .

[31] . شرح نهج البلاغه: ج 20 ، ص 299 .

[32] . دعائم الاسلام: ج 2 ، ص 331 .

[33] . اصول کافى: ج 2 ، ص 122 .

[34] . اصول کافى: ج 5 ، ص 329 .