دین و توسعه انسانى
یکى از مهمترین اهداف على علیهالسلام در حکومتش، ساختن جامعهاى با اقتصادى سالم، درآمد بالا، داراى عمران و آبادانى بود چرا که مردم با برخوردارى از رفاه نسبى به معنویات، رشد کمالات و بالا بردن سطح فرهنگ و آگاهى مىپردازند. در برنامهها و شاخصهاى اقتصادى على علیهالسلام، انسان (فرد) بارزترین و مهمترین جایگاه را از آن خود ساخته است به نحوى که تمام برنامهها در جهت رشد، توسعه و کمال جامعه، حول محور انسان و سعادت وى مىچرخد. على علیهالسلام نمىپذیرفت که از نظر آمارى، درآمد سرانه کشور بالا باشد اما گروهى از مردم در فقر زندگى کرده یا از امکانات تربیتى، آموزشى، بهداشتى، فرهنگى و... محروم باشند. به اعتقاد وى شکى نیست که یک جامعه فقیر جامعهاى است که هیچگونه تحرک و نشاطى در جهت رشد، توسعه، کمال و شکوفایى اندیشهها ندارد. چنین جامعهاى فاقد شروط لازم براى نیل به رشد، توسعه و کمال است چرا که بخش مهمى از برنامه توسعه على علیهالسلام را توسعه انسانى تشکیل مىداد. از اینرو، از دیدگاه على علیهالسلام مساجد به عنوان کانونهاى عبادى و انسانساز و یا به قولى کارخانههاى انسانسازى در توسعه انسانى و بالا بردن شأن و مرتبه انسان، از اهمیت بهسزایى برخوردار مىباشند.
رابطه دین و اقتصاد
دین اسلام از پیوندى دوگانه مستقیم و غیرمستقیم با اقتصاد برخوردار است. پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از آن جهت است که مستقیما یک سلسله مقررات اقتصادى در خصوص مالکیتها مبادلات، مالیاتها، ارث، صدقات، وقف، مجازاتهاى مالى دارد.
پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است. در این جهت، برخى مذاهب دیگر نیز کم و بیش چنین مىباشند. دین اسلام، مردم را به امانت، عفت و عدالت، احسان، ایثار، دورى از دزدى، خیانت، رشوه توصیه مىکند. از اینرو از طریق تبلیغ در مساجد و تأثیرگذارى اخلاقى در ذهنیت فرد به تربیت فرد از نقطه نظر اقتصادى پرداخته و از اینرو جامعه را از اقتصادى اسلامى برخوردار مىنمایند. مساجد مىتوانند در رشد و توسعه زندگى مردم حتى با وجود کمبود صنایع، نقش مهمى ایفا کنند. مساجد مىتواند به بسیج مردم جهت اقدام جمعى براى انجام لازم امور مطلوب اجتماعى کمک کنند. در این راستا، مساجد قادرند با انگیزه دادن به مردم، به رشد روحیه خودیارى و انجام امور داوطلبانه در سطح محلهاى کمک به سزایى نمایند. در این جاست که باید متذکر شد، تا زمانى که مساجد نقش مبتکرانه خود در مسایل اجتماعى را ایفا نکنند، به هیچ وجه قادر نخواهند بود تا به توان اجتماعى در جوامع انسانى دست یابند.
به منظور رشد و توسعه ارزشهاى اجتماعى اسلامى، سازماندهى اجتماعى و نیز به منظور افزایش قدرت مانور و تحرک جمعى مسلمانان به ویژه در سطوح محلهاى، لازم است فعالیتهایى در سطح محدود محلى و محلهاى صورت گیرد تا نهایتا از آن طریق بتوان تخصیص، توزیع و بهرهورى از منابع اقتصادى و ملى را تحت نظارت درآورد.
مسجد بهطور مستقیم داراى کارکرد اقتصادى نمىباشد. در روایات و احادیث نیز انجام معاملات اقتصادى در مساجد باطل و بىاثر خوانده شده و انجام معاملات اقتصادى اعم از خرید و فروش کالا و... مکروه قلمداد شده است. کارکرد اقتصادى مساجد به صورت غیرمستقیم بوده و عمدتا از طریق موعظه و نصیحت و نیز بیان احکام خرید و فروش و انجام فعالیتهاى اقتصادى صورت مىگیرد. نقش اساسى مساجد در حوزه اقتصاد، تأکید فراوان بر رعایت انصاف و عدالت در انجام معاملات و فعالیتهاى اقتصادى تنها با هدف رضایت خداوند و رفع حوایج و نیاز مسلمانان و نه در نظر گرفتن انگیزههاى مادى و سودجویانه است که چنین نقشى خود زمینههایى جهت ایجاد رقابت سالم و تأثیر مثبت در روند معاملات و فعالیتهاى اقتصادى را به همراه دارد.
نقش دین در توسعه و رفاه اقتصادى
درخصوص توسعه اقتصادى، تعاریف گوناگون و راهکارهاى مختلفى ارائه شده است. برخى از روشهاى رسیدن به توسعه یافتگى عبارتاند از: صنعتى شدن صادرات کشاورزى، جایگزینى واردات سرمایهگذارى خارجى و صادرات کالاهاى داخلى اما وجه مشترک همه این روشها، رساندن جامعه به رفاه اقتصادى است.[1]
در جامعه توسعه یافته، مردم راحتتر، متنوعتر و بیشتر مصرف مىکنند و سرانه فضاهاى تفریحى، بهداشتى، آموزشى و... بیشتر از جوامع عقب افتاده است. کمتر کسى است که با وجود این اوصاف، توسعه یافتگى را مردود شمرده و بخواهد به شکل جوامع عقب افتاده زندگى کند. هر قوم و مذهبى، با اندک تفاوتى و محدودیتهایى که در روند توسعه یافتگى مىبینند، هدف خود را نیل به توسعه یافتگى قرار دادهاند. برنامهریزى و تدوین برنامههاى چند ساله خود مبین این حقیقت است. با وجود آنکه عمر فرآیند توسعه در مفهوم جدید آن (Development) به کمتر از دو قرن مىرسد، واژه (Utopia) در میان متفکرین یونان باستان نیز از همین معنى برخوردار بوده است. آنها در وراى این مفهوم، آرزوى رسیدن به جایى را داشتهاند که علاوه بر امنیت و عدالت، از زندگى مرفهى نیز برخوردار باشند. واژه (Utopia) در بسیارى از رشتههاى علوم انسانى مطرح بوده و براى آن معناى لطیف و زیبایى من جمله (کمال مطلوب، مدینه فاضله، بهشت خوشبختى، جامعه آرمانى، شهر لامکان، ایمن سرا، خرم سرا، خوش آباد، آرمان شهر و...) آوردهاند.[2]
تنوع معانى در رشتههاى مختلف نشان مىدهد که مدینه فاضلهاى به نام توسعه، دغدغه بسیارى از متفکران بوده است. دین اسلام نیز به عنوان آخرین دین الهى، دارنده آخرین کتاب به واسطه خاتم الانبیا صلىاللهعلیهوآله ، بعید است که در این زمینه سکوت کرده و سخنى براى گفتن نداشته باشد. در کتاب و سنت به صراحت به معناى امروزى توسعه اشارهاى نشده است اما در چند مورد از این ریشه استفاده شده است که از آن جمله مىتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
«وسع اللّه علیهم فى الرزق».[3]
«وسع اللّه معیشته».[4]
«وسع اللّه على رزقى».[5]
هدف این نوشتار، بررسى عوامل معنوى و بهطور کلى نقش دین اسلام و مساجد در فرآیند توسعه و رفاه اقتصادى است. در ادبیات رایج اقتصاد، عمدتا بر عوامل مادى تأکید مىگردد؛ البته در نظرات برخى از دانشمندان، از واژه توسعه، به عوامل غیر مادى نیز قلمداد گردیده است؛ به عنوان مثال پیتر بائر مىنویسد:
ترقى و پیشرفت مادى بیش از آنکه به منابع فیزیکى مربوط باشد به ویژگىهاى فردى، نهادها و رسوم اجتماعى وابسته است.[6]
آلفرد مارشال یکى از اقتصاد دانان به نام در این خصوص چنین اظهار مىدارد: طى سالهاى 1934 ـ 1933 بر آن شدم تا زندگى حرفهاى خود را به ارائه پاسخ، به دو سؤال ذیل محدود کنم:
1 ـ چگونه از نظریه اقتصادى جهت روشن ساختن تاریخ اقتصاد مىتوان بهره جست؟
2 ـ چگونه عوامل اقتصادى با نیروهاى فرهنگى، سیاسى و اجتماعى درهم آمیخته مىگردد؟
از این نوع اظهارنظرات در متون اقتصادى بهوفور یافت مىشود و این در حالى است که در خصوص نقش مذهب و خدا در توسعه بحثى به میان نیامده است. بهطور کل مىتوان اینگونه قضاوت نمود که در غرب، نقش کارکردى براى دین و مذهب، در راستاى نیل به رفاه مادى مطرح نمىباشد و این در حالى است که در اقتصاد اسلامى این مبحث به کرات مطرح شده است. از جمله یکى از واژههایى که مىتوان با کمک آنها، نقش کارکردى و اساسى عوامل معنوى و دینى را در رفاه مادى توضیح داد، واژه برکت در اقتصاد اسلام است.
معناى برکت
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «برکت معنایى مقابل از میان رفتن داشته و به معناى افزایش یافتن و زیاد شدن است».[7]
واژهنگاران نیز از همین معنا در اشاره به برکت بهره بردهاند. در مجمع البحرین آمده است که این واژه به معناى (زیاد شدن) است و علت آنکه قرآن، مبارک نامیده شده نیز بدان علت است که نسبت به سایر کتب آسمانى از بیانات اضافهاى برخوردار است.[8]
علامه طباطبائى نیز درخصوص برکت، در ذیل آیه 64 سوره اعراف، مفصل بحث نموده که بهطور خلاصه به شرح ذیل است:
الف) برکت به معنى ثبوت خیر الهى در اشیاء است.
ب) از آنجایى که خیر الهى از جایى و به گونهاى صادر مىشود که نه محسوس کسى و نه شمردنى و نه محدود شدنى است، از اینرو، هرآن چه را که در آن زیادى غیر محسوس دیده مىشود مبارک خوانده و با عنوان با برکت یاد مىکنند.
ج) برکت در امور ظاهرى به معنى خیر معنوى است. به عنوان مثال برکت در اطعام ممکن است به معناى عدم ضرر رسانى به بدن یا ایجاد نورى در باطن باشد.
د) برکت الهى منافاتى با عوامل طبیعى و مادى ندارد، بلکه اراده الهى در طول اسباب مادى جاى دارد. به عنوان مثال هنگامى که خداوند بر غذایى برکتى وارد کند یا به عبارت دیگر در ترکیب میان اسباب مادى کارى کند که به خورنده طعام آسیبى ندیده و این طعام فاسد نگردد، بر آن معنى نیست که خداوند سببهاى دیگر را باطل کند.
هـ) برکت علاوه بر کتاب و سنت، در انجیل و تورات نیز مورد اشاره قرار گرفته است.
و) ادعاى افرادى که منکر برکت مىباشند، باطل است، چرا که برخلاف نظر آنان، برکت در عرض عوامل مادى نبوده بلکه در طول اسباب مادى مىباشد.[9]
در ذیل به اسبابى که برکت آفریناند اشاهاى شده است:
1 . «ولو ان اهل القرى آمنوا و التقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض».[10] «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم».
2 . در دعاهایى که از رسول خدا و اهلبیت به ما رسیده است نیز، به نزول برکات الهى اشاره شده است:
«یا قاضى الحاجات، یا راحم العبرات، یا منزل البرکات».[11]
«یا منشى البرکات من مواضعها و مرسل الرحمه من معاونها».[12]
«اللهم منزل الرحمات من معاونها و مجرى البرکات على اهلها منک الغیث المغیث».[13]
علاوه بر ادعیه وارده، آنچه موجب نزول برکت است در فرمایشات پیامبر صلىاللهعلیهوآله و ائمهاطهار آمده است تا دعا از حالت غیر واقعى خارج شده و زمینه نزول تبرکات الهى فراهم آید. لازم به ذکر است آنچه موجب نزول برکت است، انس و دوستى با قرآن (کتاب آسمانى) است. قرآن، کتابى با برکت است که ارتباط و انس با آن موجب هدایت و شفاست. نیازهاى بشر همواره مادى نیست. امروزه توسعه مراکز بهداشتى تنها در جهت درمان بیمارىهاى جسمانى عملى
است. قرآن مىتواند طبیب دردهاى روحى انسان باشد. درخصوص برخى از سورهها و آیات قرآن، روایات معتبرى وارد شده است که قرائت آنها آثار ویژهاى در نزول برکات دارد، اگرچه تمامى قرآن برکت و موجب شفاست. از جمله این سورهها و آیات مىتوان به سورههاى بقره، حمد و توحید و آیات ذیل اشاره نمود:
«ما آنچه را براى مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىکنیم».[14] «اى مردم به یقین براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سینه هاست، و رهنمود و رحمتى براى گروندگان به خدا آمده است».[15]
در اینجا لازم است تا اشارهاى به آن دسته از اعمال و کردارهاى اخلاقى داشته باشیم که موجب نزول برکات الهى مىگردند:
الف) تقوى
تقوى، سکون و بىحرکتى نیست، تقوى نگهدارنده و بازدارنده است. تا حرکت نباشد نگه داشتن معنایى ندارد. اگر مردم تقوى به معناى واقعى کلمه را پیشه خود سازند، بنا به گفته آیات قرآنى، روزى فراوان به آنها مىرسد. علاوه برآن، در موارد تردید، خداوند راه را بر بنده خود مىنمایاند.
«من یتق اللّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب». «هر کسى از خدا پروا کند براى او راه بیرون شدنى قرار مىدهد و از جایى که حسابش را نمىکنند به او روزى مىرساند».
هر کسى از خدا پروا کند براى او راه بیرون شدنى قرار مىدهد و از جایى که حسابش را نمىکند به او روزى مىرساند. به عبارت دیگر این آیه بر این نکته اشاره دارد که وقتى انسان متقى بوده و به وظایف خویش به خوبى عمل کند، دیگر نیازى درخصوص اندیشیدن به روزى خود ندارد چرا که خداوند روزى او را تأمین مىکند. در زمان ظهور حضرت مهدى علیهالسلام که عدل در زمین گسترده و تقوى پیشگى مرام مردم مىگردد، از آسمان و زمین برکت الهى است که باریدن مىگیرد. امام حسین علیهالسلام در این خصوص و در تفسیر آیه «لفتحنا علیهم برکات من السماء...»
فرمودند: «در آن زمان برکت فراوان شده و شاخههاى درختان به سبب افزایش بار خم مىشوند. مردم میوه تابستان را در زمستان و میوه زمستان را در تابستان تناول مىکنند».[16]
ب) حسن نیت
بسیارى از برخوردهاى اجتماعى از بدبینى و سوء نیت داشتن به یکدیگر ناشى مىشود. نیک اندیشى و اعتقاد به اینکه همه مردم خوب هستند، مادامى که خلاف آن ثابت نشود، زندگى را شیرینتر و روابط اجتماعى را استحکام مىبخشد. پدیدههاى منفى اقتصادى چون احتکار، گرانفروشى و فریب مشترى، همگى ناشى از سوء نیت است اگر مؤمنین به یکدیگر اعتماد داشته و بدانند که در وقت کم شدن کالا هیچ کس به انبار کردن نمىپردازد و اگر به سود عادلانه بیاندیشند، هیچگاه محتاج نمىشود. اگر اعتماد وجود داشته باشد، هیچ کس دیگرى را فریب نمىدهد. نتیجه این خوشبینى این مىشود که هرکسى باید قناعت پیشه نموده و برکت و زیادى از خدا طلب کرده و در عین حال به معنویات نیز بیاندیشد.
ج) راستگویى
امروزه در اقتصاد رایج، تبلیغات سهم به سزایى در قیمت کالاها و جلب مشترى دارد، به نحوى که معروف است، مصرفکنندگان حدود یک سوم قیمت هر کالایى را بابت بستهبندى آن پرداخت مىکنند و معمولاً بستهبندى تبلیغاتى دارد. همچنین اظهار مىگردد که تبلیغات، کالاها را بىکشش مىکند، به عبارت دیگر هنگامى که در خصوص کالایى تبلیغات گسترده صورت مىگیرد، به قدرى روى تقاضاى آن مؤثر است که حتى اگر تولید کننده قیمت کالا را نیز بالا ببرد، تأثیر چندانى بر کاهش تقاضه نداشته و نهایتا این تولید کننده است که سود مىبرد. با فرض اینکه فضاى صداقت و صمیمیت میان مشترى و فروشنده وجود داشت، آیا نیاز به این همه تبلیغات بود؟
امروزه بخشى از صنعت کالا از راه تبلیغات جبران مىگردد و این در حالى است که بهتر بود که در عوض پرداخت و تقبل هزینههاى تبلیغاتى، صداقت و راستگویى حاکم بوده، اشتهاى کاذب براى مصرف به وجود نیامده و هزینه تبلیغات در موارد مهمترى مورد استفاده قرار مىگرفت تا خداوند نیز به معاملات برکت مىبخشید. همانگونه که پیامبر اکرم مىفرماید: «اگر خریدار و فروشنده صداقت داشته باشند، خداوند معامله آنان را برکت مىدهد».[17]
د) سخاوت
بحث پیرامون انفاقهاى واجب و مستحب و آثار و سود اجتماعى آنها از جمله ممیزهاى اقتصاد اسلامى و وجه افتراق آن با اقتصاد غرب است که شرایط و آثار آن در فقه اسلامى لحاظ گردیده است. در قرآن، آیات فراوانى مبنى بر تأکید بر این سنت اسلامى وحود دارد؛ حکایت کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند دامنهاى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه صد دانه نهفته باشد و خداوند براهى هر کسى که بخواهد آن را چند برابر مىکند و همانا خداوند گشایشگر داناست.[18]
در آیهاى دیگر، خداوند درخصوص انفاق، آشکار و پنهان مىفرماید: «اى پیامبر به آن بندگانم که ایمان آوردهاند بگو: نماز را برپا داشته و از آنچه برایشان روزى دادهایم پنهان و آشکارا انفاق کنند، پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن نه داد و ستدى و نه دوستى و رفاقتى باشد».[19]
چنین تأکیدى که از جانب خداوند درخصوص انفاق شده است قطعا بدون اجر و مزد نیست، و در نهایت به نفع انفاقکنندگان خواهد بود. گویى انسان مسئولیت دارد تا آنچه را که خدا به او مىرساند به دیگران انفاق کند. بدین ترتیب با بذر انفاق، ثمرههاى شیرین عدالت و توسعه اقتصادى حاصل شده و زندگى همراه با رفاه و آسایش که (میوه طیبه) نام دارد در جامعه اسلامى محقق مىگردد. پیامبر فرمود: «خداوند روزى مردم را به اندازه انفاق آنان قرار داده است، هر کس زیاد انفاق کند، روزى او زیاد و هر کس کم انفاق کند روزى او نیز کم است».[20] در این جا به دلیل اهمیت موضوع اشارهاى بر آن دسته از عباداتى که موجب نزول برکت الهى مىگردند، شده است:
الف) استغفار
در فرهنگ دینى اسلام، معمولاً استغفار را مقدمهاى براى آمرزش گناهان دانسته و با آن، آثار گناهان را محو مىکنند. اما استغفار مىتواند از جنبههاى اقتصادى نیز مورد توجه قرار گیرد و در دایره علت و معلول، سبب فزونى رزق و روزى و توسعه اقتصادى گردد. آیات قرآنى ذیل خود اثبات کننده این مدعى هستند:
«از پروردگارتان آمرزش بخواهید پس به درگاه او توبه کنید تا شما را با بهرهمندى نیکویى بهرهمند ساخته و به هر صاحب فضیلتى، نعمتى از کرم خود عطا کند».[21]
«یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا». «اى قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهید پس به درگاه او توبه کنید تا از آسمان براى شما رحمت فراوان فرستد».[22]
علاوه بر آیات فوق، روایات صریحى در این خصوص نقل گردیده که برخلاف تئورىها و قوانین فعلى، دایره علت را به امور معنوى توسعه داده و از مجراى این چنین اسباب معنوى، توسعه و رفاه مادى را نوید داده است.
پیامبر فرمود: «استغفار را زیاد کنید و بدین وسیله روزى را به سوى خود بکشانید».[23]
امام کاظم علیهالسلام در روایتى از پیامبر صلىاللهعلیهوآله نقل مىفرماید: «هرکس استغفار کند خداوند براى او گشایش حاصل نموده، غم را برطرف و روزى بىحساب به او ارزانى مىدارد».[24]
اقامه نماز و نماز شب
درخصوص نماز، نوشتهها و اظهارات فراوانى درج و نقل گردیده است؛ اما این ویژگى نماز که سبب برکت مىشود کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
پیامبر آثار دوستى با فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزى را براى نماز اظهار داشتند.[25]
آنچه درخصوص آثار نماز نقل گردیده، با تأکید بیشتر درخصوص نماز شب بیان شده است. تجارب تاریخى و حمایاتى که از شب زندهداران به ما رسیده همه گویاى آثار و برکات این عطیه الهى است. از مرحوم نایینى نقل شده است که گرچه نماز شب شرط اجتهاد نیست، اما تاکنون کسى بدون اقامه نماز شب به اجتهاد نرسیده است. در اقتصاد مدرن امروزى بهویژه در کشورهاى اسلامى، جایز است تا بخشى از بودجه تحقیقات میدانى به این مسئله اختصاص یافته،
با شب زندهداران مصاحبه به عمل آمده و نتیجه امر به اطلاع عموم رسانده شود، تا این چنین آثار و برکات از حد یک آرمان خارج شده و به صورت عینى در جامعه منتقل گردد.
ج) دعا
دعا موجب نزول برکت در زندگى مىشود. براى طلب برکت، دعاهاى فراوانى از پیامبر صلىاللهعلیهوآله و امامان منقول است. هنگامى که حواریون عیسى علیهالسلام از او طلب سفرهاى آسمانى نمودند، حضرت دعا کرده و گفتند بارالها، پروردگارا، از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عیدى براى اول و آخر ما و نشانهاى از جانب تو باشد.[26]
از موارد دیگرى که موجب توسعه و گشایش اقتصادى در اسلام مىگردد دعا کردن براى دیگران است.
امام صادق علیهالسلامفرمودند: «دعاء المرء لأخیه بظهر الغیب یدر الرزق و یرفع المکروه». «دعاى انسان براى برادر دینى، روزى را افزایش داده و بلا را دور مىگرداند».[27]
د) حج و عمره
زیارت خانه خدا و انجام مناسک مربوطه، علاوه بر در پى داشتن آثار و برکات روحى اثرات مادى فراوانى نیز دارد. پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: «به حج بروید تا بى نیاز شوید».[28]
در بیان دیگرى فرمودند: «حج و عمره را به توالى به جاى آورید، به درستى که فقر و گناهان را از میان مىبرد».[29]
ممکن است افرادى براین باور باشند که چون حج علاوه بر برخوردارى از جنبه مسافرتى، جنبه تجارى نیز دارد، از این رو با پرداختن به امور تجارى، وضعیت اقتصادى بهبود مىیابد. این چنین برداشتى از موضوع ناصحیح است چرا که تجارت اختصاصى به سفر حج نداشته و حتى در زمان صدور روایت، راههاى دیگرى براى تجارت وجود داشته است. از اینرو این قبیل روایات در زمره سلسله علتهاى غیر مادى توسعه قرار گرفته و به رساندن مقصود کمک مىکند.
نهایتا به اعمالى پرداخته مىشود که انجام آنها موجب نزول برکت و توسعه اقتصادى در ممالک اسلامى مىگردند:
الف) انفاق
على علیهالسلام به کمیل فرمود: «اى کمیل برکت در مال کسى است که زکات آن را پرداخته باشد».[30]
آثار معنوى با چشم ظاهرى قابل رؤیت نیست و همانگونه که در ابتدا اشاره شد، برکت در زمره علتهاى معنوى است که بسیارى اوقات فهم ما از درک آن ناتوان است. در روایت از انفاق به چیدن شاخههاى اضافه درختان تشبیه شده است که باعث افزایش محصول مىگردد. عملکرد انفاق نیز همانند همان پیرایش است. این نمونه از باب تشبیه معقول به محسوس است. به عبارت دیگر چون فهم انسان از درک آن عاجز بوده، براى آن مثال زده و کار معنوى را با امور ظاهرى تشریح کردهاند. على علیهالسلام فرمود: «الزکاة نفص فى الصوره و زیاره فى المعنى». «زکات در ظاهر، کم شدن و در باطن معنى زیاد شدن است».[31]
ب) صله رحم
پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: «صله رحم روزى را زیاد کرده و اقتصاد مسلمین را رونق مىبخشد».[32]
ج) میانهروى
دنیاى کنونى مواجه با منابع محدود و تقاضاهاى نامحدود است، یعنى به عبارت اقتصادى بهافت کیمیایى (Scarcity) مبتلاست. برطرف نمودن مشکل بستگى به استفاده بهینه از امکانات و توزیع صحیح آنها دارد. استفاده کردن از کالاهاى مختلف، بدون توجه به نیاز واقعى آنها اسراف و استفاده کردن از یک کالاى لوکس و گران قیمت تبذیر است. مطابق تعالیم اسلامى، هم در سطح اقتصاد خرد و هم در سطح کلان، مىتوان با استفاده از منابع میانه روى نمود و مشمول رحمت و برکات الهى واقع شد. پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: «هر کسى میانه روى کند خداوند او را روزى مىبخشد».[33]
د) ازدواج
مادامى که فرد مسلمان تنها زندگى مىکند، به اندازه یک نفر تلاش و کوشش نموده و خود را در مقابل کسى مسئول نمىپندارد. چنین فردى هزینهها را نیز واقعى ندیده و بعضا بیش از هزینه مىکند. زندگى مشترک علاوه بر آنکه در پیدا کردن نقاط همیشه به وى کمک مىکند تلاش و کوشش فرد را مضاعف ساخته و بدین ترتیب به طور غیرمستقیم، نقش به سزایى در توسعه اقتصادى ایفا مىنماید. پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: «اتخذوا الاهل البیت ارزق لکم».[34]
هـ) آسانگیرى در معامله
پرداختن به بحثهاى اضافى و بىمورد در معامله، تعریف و تمجیدات فریب دهنده ممکن است انسان را به گناه انداخته و روابط صحیح ایمانى را تحت الشعاع قرار دهند.
اگر شرایط جامعه به گونهاى باشد که اطمینان بر بازار حاکم گردیده و به وسیله کنترل، قیمت و کیفیت بازار از ثبات برخوردار گردد یا رقابتى نوسانى در بازار وجود داشته باشد، زمینه براى انجام معاملات سالم و با برکت به وجود مىآید، نتیجه آنچه گذشت این شد که اقتصاد غرب با طرح اقتصاد توسعه و توسعه اقتصادى، فصل جدیدى در تاریخ خود گشوده که هدف اصلى آن فراهم آوردن رفاه بشرى در پرتو دستیابى به توسعه است. اما توسعهاى که غربیان مبدع آن بودند، به صورت فرآیندى، جامعه را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب سوق مىدهد و توجهى به فردیت و پرداختن به مسئله توسعه در شکل خرد آن نمىکند. تاریخ نشان داده است که براى رسیدن به موفقیت در توسعه اقتصادى، تکیه صرف بر علوم غریب راهگشا نمىباشد. با وجود آنکه هشتاد درصد برندگان جایزه نوبل از دو کشور آمریکا و انگلستان بوده و کشورهایى چون ژاپن و کشورهاى آسیاى جنوب شرقى از اقتصاد دانان نامدارى برخوردار نیستند، اما از رشد بالاى اقتصادى برخوردارند. علت عمده این امر آن است که دانش اقتصاد امروزى تبدیل به عملى شده که با واقعیات تطبیق نمىکند. در دین اسلام، با معطوف داشتن توجه به مساجد به عنوان کانونهاى برنامه ریزى اقتصادى، عمده تکیه بر مسایل بومى ـ محلهاى و فرهنگ غنى آن متمرکز شده است. همچنان که از قرن نهم تا چهاردهم که عصر عظمت تمدن اسلامى محسوب مىگردد، دانشمندانى چون ابونصر فارابى، بوعلى سینا و امام محمد غزالى مطرح گردیده و در رشد و توسعه و غناى همه جانبه بلاد مسلمین ایفاى نقش نمودند.
امروزه نیز با استفاده از مساجد، لازم است تا انقلابى در اندیشه اقتصادى دین اسلام صورت گیرد تا با تکیه بر معرفت دینى با یکدیگر طرحى نو در انداخت یعنى همان جنبشى که شهید صدر به آغاز آن مبادرت نمود (نه اقتصاد یک سونگر غرب را پذیرفت و نه در اردوگاه سوسیالیزم خیمه زد، بلکه مىخواست پایهگذار اقتصادى باشد که به برکت آن انسان کرامت خویش را در (احسن تقویم) به یاد آورده و هدفش (اعلى علیین) باشد.
سخن آخر اینکه اقتصاد اسلامى و وضعیت اقتصادى مسلمانان در سایه استوارى کانونهاى تقوى (مساجد)، حسن نیت، انس با قرآن، نماز و دعا، توسعه یافته و رنگ برکت الهى زینت بخش آن است. در دین مبین اسلام، پیوند میان نماز و بازار همواره در جریان بوده و تجار مسلمان روزى چند نوبت به مساجد آمد و رفت نموده و از نیروى ایمان تقویت شده و به محل کار خود باز مىگردند. عبور از مساجد آنان را به یاد خدا مىاندازد، از این رو، کمتر دروغ گفته، کمتر احتکار کرده و کمتر گران فروشى مىکنند.
در حقیقت بازار و اقتصاد اسلامى از ارتباط تنگاتنگى با مساجد برخوردار است. منظور این است که اسلام بین اقتصاد، مسجد و نماز پیوند ناگسستنى را برقرار نموده است. حال در این راه چنانچه مسلمانان این پیوند را عملاً حفظ کرده و به آن عمل کنند، با این پیوند است که اقتصادشان بسیار فعال مىگردد چرا که در چنین حالتى بازرگانان و تجار محلات مختلف به مجرد شنیدن صداى اذان، فورا دست از تجارت برمىدارند که این امر خود نوعى اعتماد را به وجود مىآورد. بهطور کل مىتوان گفت که در گسترش اسلام به ویژه از جنبه اقتصادى آن، به واسطه عملکرد تجار و بازرگانى بوده است که تربیت شده مکتب مساجد بودهاند.
نقش مساجد در توسعه و رفاه اقتصادى
در صدر اسلام، اکثریت تجار و بازرگانان به محض ورود به شهرها و محلات به مساجد مراجعه مىنمودند؛ از اینرو حضور آنان در مساجد نشان از ورود کالاهاى جدیدى داشت که به محض اتمام نماز، خریداران کالا وارد بحث و مذاکره براى خرید و فروش یا مبادله مىشدند. در آن زمان اگرچه خرید و فروش و فعالیتهاى اقتصادى مستقیما در داخل مساجد صورت نمىگرفت و هنگام حضور در مساجد اصل همه کارها بر محور عبادت و نیایش استوار بود و دید و بازدید و گفتوگو براى تبادل و خرید بعد از انجام عبادى صورت مىگرفت، اما محوریت اقتصادى مساجد در رونق اقتصاد محلات و شهرها همواره از اهمیت خاصى برخوردار بود. از جمله دیگر کارکردهاى اقتصادى مساجد که با مشارکت و همیارى مردم و در جهت کمک اقتصادى به مردم صورت مىگیرد، مىتوان به تشکیل صندوقهاى قرضالحسنه، حفظ سپردههاى مردمى و واگذارى وام بدون بهره اشاره نمود که از طریق شوراى صندوق قرضالحسنه مساجد صورت مىگیرد. این سنت حسنه قرون متمادى است که در میان مؤمنین نمازگزار مساجد انجام مىشود. با توجه به تأکیدات فراوان آیات و روایات درخصوص منع انجام معاملات ربا، تشکیل صندوقهاى قرضالحسنه از جمله بهترین روشهاى اقتصادى براى رفع احتیاجات مالى و اقتصادى مردم به شمار مىآید که خاستگاه اولیه تشکیل آنها، مساجد بودهاند. علاوه برآن مىتوان از تشکیل فروشگاهها و تعاونىهاى مصرف محله نام برد که توسط هیأت امناى مساجد جهت رفع نیازهاى ضرورى خانوارهاى محلى، ساکن در حوالى مساجد صورت مىگیرد. از انواع دیگر فعالیتهاى اقتصادى که عمدتا مساجد در شکلگیرى آنها نقش اصلى را ایفا مىکند مىتوان به جمعآورى پول براى مستمندان و نیازمندان، خرید جهیزیه براى خانوادههاى کم درآمد، شغل یابى و فراهم ساختن فرصتهاى شغلى مناسب و پویا براى افراد بیکار و جمعآورى کمک و اعانه براى ساخت کارگاههاى تولیدى و مرکز کوچک اقتصادى محلهاى اشاره نمود. از جمله دیگر نقشهاى غیرمستقیم مساجد در امر اقتصاد، جلسات وعظ و خطابه و سخنرانى ائمه جماعات و سخنرانان در مساجد درخصوص رعایت اخلاق اسلامى در معاملات اقتصادى مىباشد. با توجه به اینکه مساجد در اکثر جوامع اسلامى داراى محوریت اصلى بوده و از نقش فعالى در مراکز بازار و مراکز اقتصادى شهرها و محلات برخوردار مىباشند. از اینرو به هنگام نماز، مساجد محل مراجعه بازاریان، کسبه و اصناف بازار و مراکز اقتصادى محله مىباشند. امام جماعت نیز در هر جلسه نماز، ضمن دعوت نمازگزاران که عمدتا در فعالیتهاى اقتصادى فعال مىباشند، آنان را به رعایت اخلاق اسلامى و اقتصادى و رعایت انصاف و عدل در معاملات و فعالیتهاى اقتصادى دعوت مىکند. این قبیل موعظات و سخنرانىهاى ائمه جماعات در مساجد تأثیرى عمیق در نمازگزاران ایجاد کرده و به تبع، آنان از نظر اخلاقى و براى رعایت مسائل شرعى ملزم و مقید به فعالیت سالم اقتصادى مىشوند. بهطور کل مىتوان گفت که مساجد و بازرگانان، خدمات متقابل و نهایتا دستاوردهاى متنابهى براى یکدیگر دارند. به عبارت دیگر همچنان که مساجد در امور اقتصادى به کمک تجار و بازرگانان مىشتابند، بازرگانان نیز با احداث مساجد نقش مهمى در گسترش و توسعه اسلام و شکوفایى اقتصادى دیگر محلات داشتهاند. با وجودى که هیچ یک از ادیان بزرگ من جمله دین مبین اسلام، از رهیافت ضد سرمایهدارى برخوردار نمىباشند و سرمایهدارى از نظر علمى درست و از نظر عملى ناگزیر و بى جانشین است. اما گویى بار اخلاقى منفى دارد. در این راستا، ادیان بزرگ و به ویژه دین اسلام به این پیامدهاى منفى اخلاقى منتج از سرمایهدارى و زراندوزى توجه داشته و چارههایى من جمله دریافت خیرات و مبرات واجب، صدقات مستحق، وقف و انجام امور خیریه تأکید داشتهاند. در اسلام که مساجد به کانون محوریت انجام امور عبادى، فرهنگى، اقتصادى و... معرفى و در نظر گرفته شدهاند عهدهدار مبارزه با چنین پیامدهاى منفى اخلاقى در امور اقتصادى از طریق دریافت خمس
و زکات از تجار و بازرگانان و صرف آن جهت تأمین افراد نیازمند و نهایتا تأثیرگذارى در شکوفایى و رونق اقتصادى جامعه به ویژه اقتصاد خرد (اقتصاد محلهاى) مىباشند. بهرهورى مفهومى بسیار گسترده داشته و در برگیرنده بهینهسازى تمامى عوامل مؤثر در فعالیت سازمانها و نهادهاى دولتى، مردمى، تعاونى و... مىباشد. تلاش براى بهبود بهرهورى در کلیه عرصهها به منظور استفاده عقلایى و بهینه از توانمندىها و استعدادهاى بالقوه و بالفعل با هدف ارتقاى جایگاه نهادها نه تنها در کشورهاى در حال توسعه بلکه در کشورهاى صنعتى نیز همچنان ادامه داشت و موضوع مربوط به گذشته نیست، بلکه همواره در حال و آینده مدنظر مدیران، سیاستگذاران و برنامهریزان مىباشد.
متأسفانه در اغلب کشورهاى در حال توسعه با وجود ثروتهاى طبیعى فراوان، نیروى انسانى و... مسیر توسعه اقتصادى همواره با موانعى روبروست که بخش اعظم آن ناشى از فقدان توان مدیریتى کارآمد در بهرهگیرى از استعدادها و توانمندىهاى بالقوه و بالفعل مىباشد. در اینجاست که نظام مدیریت اسلامى با عنوان نظام مدیریت مشارکتى با تأکید بر رشد و توسعه بهرهورى در هر مجموعه اقتصادى ـ اجتماعى با یارى گرفتن از مشارکت مردم بهویژه در سطح محلهاى، در شناسایى تنگناها و یافتن راههاى مناسب براى غلبه بر آنها، به سرعت اقدام نموده و توفیق مىیابد. در این حالت با واگذارى امور به مردم و فراهم آمدن امکان مشارکت و حضور آنان در صحنههاى گوناگون اجتماعى و سپارش فعالیتهاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و... و مدیریت آن به خود مردم، از تصدى دولت کاسته شده و مردم خود داوطلبانه به مشارکت در فعالیتهاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى مشتاق و علاقهمند مىگردند. از جمله دیگر اقداماتى که
مىتوان به واسطه مساجد با مشارکت مردم در راستاى تسهیل روند ارتقاى بهرهورى و توسعه اقتصادى به ویژه در سطح محلهاى مىتوان از موارد ذیل نام برد:
1 ـ ایجاد پایگاههاى تحقیق و توسعه در کلیه زمینهها و امور، در مساجد به ویژه مساجد منطقهاى و محلهاى.
2 ـ برنامهریزى دقیق با توجه ویژه به بافت فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى هر منطقه و محله.
3 ـ فراهمسازى امکان برخوردارى همگان از فرصت مشارکت در امور و تقویت زمینههاى مشارکت در راستاى حذف تبعیضها و فرصتهاى رانتجویى و فساد ادارى و اقتصادى.
4 ـ تربیت نسل پرتلاش، خلاق، مدیر و مدبر در تمامى زمینهها و تخصصهاى مورد نیاز جامعه امروز جهت هموارسازى مسیر ارتقاى بهرهورى.
نقش مساجد در اقتصاد محلهاى
از جمله مهمترین کارکردهاى مساجد در اقتصاد محلهاى مىتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
1 ـ شناسایى افراد مستمند و مسکین نمازگزار محل.
2 ـ جمعآورى هدایا و کمکهاى اهالى براى نیازمندان محل.
3 ـ کمک در جمعآورى کمکهاى مردمى براى حوادث غیرمترقبه نظیر سیل، زلزله، جنگ و... .
4 ـ برگزارى جلسات مشاوره براى خانوادهها و امر ازدواج.
5 ـ تشکیل فروشگاه تعاونى مصرف مسجد.
6 ـ خیریه، اعانات، خیرات و صدقات به واسطه نصب صندوقهاى خیریه در مساجد.
7 ـ راهاندازى صندوق قرضالحسنه.
8 ـ راهاندازى درمانگاه و داروخانه.
9 ـ دعوت از مستمندان در ایام اطعام عمومى.
10 ـ برگزارى مراسم جشنهاى مردمى و ازدواج با کمترین هزینه.
منابع و مأخذ
1 ـ پیشگامان توسعه، ص 57 و ص 74 .
2 ـ بریجانیان، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى، ص 941 .
3 ـ امیرى تهرانىزاده، سید محمدرضا، بیش درآمدى بر مفهوم اقتصاد اسلامى، کیهان فرهنگى سال 1372 .
4 ـ اصول کافى، ج 2 ، ص 119 .
5 ـ وسایل الشیعه، ج 10 ، ص 359 .
6 ـ المیزان، ج 7 ، ص 290 .
7 ـ ترجمه المیزان، ج 15 ، ص 26 .
8 ـ مجمع البحرین، ج 1 ، ص 74 .
9 ـ بحارالانوار، ج 95 ، ص 281 .
10 ـ فقیه، ج 1 ، ص 537 .
11 ـ مختصر بصائر الدرجات، ص 51 .
12 ـ اصول کافى، ج 5 ، ص 174 ؛ ج 10 ، ص 305 .
13 ـ حضال، ج 10 ، ص 615 .
14 ـ جعفریات، ص 228 .
[1] . پیشگامان توسعه: ص 57 .
[2] . بریجانیان، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى: ص 941 .
[3] . اصول کافى: ج 2 ، ص 119 .
[4] . وسایل الشیعه: ج 10 ، ص 359 .
[5] . اصول کافى: ج 1 ، ص 555 .
[6] . پیشگامان توسعه: ص 74 .
[7] . المیزان: ج 7 ، ص 290 ؛ ترجمه المیزان: ج 15 ، ص 26 .
[8] . مجمع البحرین: ج 1 ، ص 74 .
[9] . المیزان: ج 7 ، ص 290 ؛ ترجمه المیزان: ج 15 ، ص 26 .
[11] . بحارالانوار: ج 95 ، ص 281 .
[12] . بحارالانوار: ج 86 ، ص 225 .
[13] . فقیه: ج 1 ، ص 537 .
[16] . مختصر بصائر الدرجات: ص 51 .
[17] . اصول کافى: ج 5 ، ص 174 .
[20] . اصول کافى: ج 10 ، ص 305 .
[23] . خصال: ج 10 ، ص 615 .
[27] . اصول کافى: ج 2 ، ص 7 ـ 5 .
[28] . فقیه: ج 2 ، ص 265 .
[29] . اصول کافى: ج 4 ، ص 255 .
[30] . تحف العقول: ص 172 .
[31] . شرح نهج البلاغه: ج 20 ، ص 299 .
[32] . دعائم الاسلام: ج 2 ، ص 331 .
[33] . اصول کافى: ج 2 ، ص 122 .
[34] . اصول کافى: ج 5 ، ص 329 .