پایگاه عبادى و سیاسى
تجسم خارجى یا مهمترین پدیده جغرافیایى در اسلام به شکل مسجد تجلى مىنماید. خداوند مسجدى را که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده شایستهتر مىداند: «المسجد اسس على التقوى من اول یوم».[1]
مرحوم طبرسى در تفسیر معروف خود مىگوید مراد از این آیه هر مسجدى است که بر پایه طاعت الهى و نیت خالصانه برپا گردد.[2] البته وى قولهاى دیگرى را یادآورى مىکند و مىافزاید امکان دارد مسجد قبا یا مسجد النبى باشد، علامه طباطبایى تأکید مىنماید که این آیه به مسجد قبا نظر دارد و بین این مسجد و مسجد ضرار مقایسهاى دارد.[3]
بنابراین آنان که انگیزهاى غیر از پرهیزگارى و یکتاپرستى دارند نمىتوانند به احداث مسجد همت گمارند و قرآن افرادى را که مسجدى براى زیان به مسلمانان، تقویت کفر و تفرقهافکنى میان مؤمنان ساختند محکوم مىکند، فرمان وحى از این مکان که به مسجد ضرار موسوم گردید پرده برداشت. اهداف شوم بانیان آن را افشا کرد و به پیامبر دستور داد که در آن مسجد نماز نخواند و هر گونه فعالیتى در آن ممنوع است،[4] پیامبر فرمانى صادر کرد تا براساس آن این مسجد را تخریب نموده و به آتش بکشند و به زباله دانى تبدیل کنند. پس اغراض سیاسى منفى که از توطئههاى دشمنان اسلام حکایت دارد مىتواند در لباس زهد و تقوا و حربه مذهب آشکار گردد و از این رهگذر به مسلمین ضربه وارد کند و با ساختن مسجد مردم را فریب دهد و باید مراقب چنین نیرنگهایى بود.
همچنین قرآن اجازه نداده است مشرکان در حالى که به کفر خویش گواهى مىدهند مساجد خدا را آباد کنند، این گونه اشخاص اعمال خراب دارند و در آتش دوزخ جاویدان هستند.[5]
و در آیهاى دیگر به کسانى اجازه داده شده که مساجد را آباد و تعمیر کنند که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و از خدا مىترسند و نماز را اقامه نموده و زکات مىدهند.[6]
قرآن کسانى را که مردم را بازمىدارند که در مساجد نام خدا یادآورى شود و در خرابى این اماکن مىکوشند مصداقى از ستم کارترین افراد دانسته است.[7] امام صادق علیهالسلامخطاب به یکى از یاران خویش به نام یونس بن یعقوب مىفرماید: ستمگران را حتى در ساختن مسجد نیز یارى مکن.[8] زیرا هر گاه آنان بخواهند از این مکان پوششى براى ستم خویش بسازند یارى رسانیدن به آنان در راستاى تقویت بیدادگرى است نه احیاى مسجد، پس مسجد مىتواند در گسترش عدالت اجتماعى نقش سازنده و مثبتى داشته باشد.
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله در ربیع الاول سال سیزدهم بعثت، مکه را به قصد یثرب (مدینه) ترک نمود، آن حضرت بعد از پیمودن 400 کیلومتر در دوشنبه 12 ربیع الاول به دهکده قبا رسید که در دو فرسخى مدینه قرار داشت، پیامبر در این آبادى شالوده مسجدى را ریخت که قبا نام گرفت، خاتم رسولان این مساجد را براى نبى عمروبن عوف بنا نهاده، آن حضرت به این مسجد توجه ویژهاى داشت و هر شنبه با پاى پیاده یا سواره از مدینه به قبا مىآمد تا در آن نماز بگذارد، این همان مسجدى است که قرآن به عنوان اولین مکان عبادى مسلمانان بدان اشاره دارد و فضیلت نمازگزارى در آن طى توجه روایاتى پیامبر و ائمه هدى قرار گرفته است.[9] پیامبر در مدینه نیز مسجدى را بنیان نهاد که تنها در آن نماز اقامه نمىگردید بلکه مرکز فعالیتهاى فرهنگى و تبلیغى سیاسى مسلمانان تلقى گشت. از بدو استقرار رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در مدینه که مسجد به منزله پایگاه اساسى تمامى فعالیتهاى عبادى و سیاسى مسلمین قرار گرفت، یکى از مهمترین کارکردهاى آن حرکت و جهاد بود، مقدمات فکرى و اجتماعى اکثر غزوات در مسجد تدارک دیده مىشد و حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله با بیان شیواى خود مسلمانان را در این مکان براى جهاد با کفار و مشرکان بسیج مىنمودند. به یمن امنیتى که در این پایگاه توحید و عبادت وجود داشت مردم براى گره گشایى امور اجتماعى به حضرتش مراجعه مىکردند و آن حضرت مشکلات جامعه را برطرف مىنمودند. در جوار مسجد صفهاى براى بینوایان و مهاجران تهیدست ساخته شد تا در آن جا بسر ببرند، همین مسایل حکایت از آن داشت که در اسلام ایمان از مسایل اجتماعى و سیاسى جدا نیست و صرفا یک آیین مذهبى معنوى نمىباشد بلکه با زندگى فردى و جمعى سر و کار دارد و صمن آن که همه را به تقوا و پارسایى فرا مىخواند از تدابیر در امور سیاسى و اصلاح اوضاع اجتماعى غفلت ندارد.[10]
امام خمینى در این باره گفته است: «صدر اسلام از همین مساجد، جیشها، ارتشها، راه افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسى اسلام بوده، هر وقت یک گرفتارى پیدا مىشد صدا مىکردند که «الصلوة بالجماعه» اجتماع مىکردند و آن گرفتارى را طرح مىکردند».[11]
مسجد خار چشم دشمنان
بنابراین مسجد در ضمن این که مرکز عبادت و تربیت معنوى است، کانونى براى مقاومت در برابر استبداد و سلطه گران و قواى استکبار مىباشد و بر همین مبنا تمامى فریادها، خروشها و نهضتهاى اسلامى به طور مستقیم و غیر مستقیم از مساجد سرچشمه مىگرفت و روى همین جهت مسجد در تاریخ بر فراز و نشیب اسلام و خصوص تشیع، بزرگترین پایگاه تجمع مردم و از سویى مهمترین خار چشم حکومتهاى ظالم و جفا پیشه بوده است و همواره آنان درصدد بودهاند با شیوههاى گوناگون این اماکن را به تعطیلى بکشانند اما چون مستقیما در برابر شور و احساسات، اراده قوى و ایمان استوار مردم قرار مىگرفتند این جسارت و توان را در خود نمىدیدند که علنى در برابر افراد مسلمان بایستند و از طرق دیگرى وارد مىشوند و از آن جمله در چهره قداست و مذهب در مىآیند و مسجد را تحت پوشش و استیلاى خود در مىآورند. البته مردم پس از چندى به این تزویر پى مىبردند و با چنین حاکمانى به مخالفت بر مىخاستند و یا از شرکت در مسجدى که تحت سلطه زورمندان بود اجتناب مىنمودند و اگر امکان اقتدارى را بدست مىآوردند این مکان مبارک و مقدس را از سلطه آنان مىرهانیدند.
در طول تاریخ، تمامى قیامها از سرچشمه مسجد جرعه نوش بودند و فریاد بیدار باش و حرکت عمومى از بالاى منابر سر داده مىشد و مردم بعد از سخنرانىهاى آتشین، روشنگر و کوبنده که توسط گویندگان متعهد و مسئول ایراد مىگردید به کوچهها و معابر مىریختند و در برابر حکومتهاى ظلمپیشه به نبرد مىپرداختند و یا مرگى با غیرت را پذیرا مىشدند و یا بر تباهى غلبه مىیافتند، با این وصف مىتوان گفت مسلمانان عظمت و ابهت معنوى و سیاسى خود را باید مرهون مسجد بدانند و این سنگرهاى تسخیرناپذیر بودند که بزرگترین نقش را در این راستا ایفا کردند و بزرگترین سد در برابر هر جریان ضد ارزشى بوده و مىباشند.
مسجد کوفه
کوفه که در آغاز براى استقرار رزمندگان اسلام بوجود آمد بر کانون مرکزى مسجد شکل گرفت و نخستین محل آن که جزو مساجد چهارگانه به شمار مىرود مسجد بود، این مکان مدتى محل تفسیر آیات قرآن، بیان سنت رسول خدا و عرضه معارف اسلام و پایگاه ارشادها هدایتها و خروشهاى حضرت على علیهالسلام بوده است. در همین مسجد آن حضرت از دو چهرگان و مؤمنان سست ایمان گلایه مىکند و زمینه حرکت و مبارزه با پیمان شکنان (ناکثین)، و ستم پیشگان (قاسطین) و آشوب طلبان (مارقین) را فراهم آورد و سرانجام در محراب همین مسجد در سپیده دم نوزدهم رمضان سال چهلم هجرت به شهادت رسید.[12]
در مسجد کوفه امام حسن مجتبى علیهالسلام ضمن خطابهاى تاریخى از اهل بیت و حق مسلم آنان در خلافت سخن گفت و چون احساس نمود معاویه دست به عصیان زده و افرادى را براى اخلالگرى تقویت مىکند در پاسخ به این ستیزه جویى مؤمنان را بسیج نمود تا با معاویه به نبرد برخیزند اما به دلیل شرایطى که در سپاه خود مىدید و تبلیغات منفى امویان و نفوذ خوارج و وابستگان دشمنان در میان نیروهاى مردمى امام جنگ را ترک نموده و به صلح روى آورد، طرفین در مسجد کوفه اجتماع کردند و امام با بزرگوارى و متانت خاصى بر منبر قرار گرفت در بخشى از بیانات خویش فرمود: معاویه چنین وانمود کرده که او را شایسته خلافت دیدهام ولى او دروغ مىگوید، بر اساس قرآن و قضاوت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله ما از همه کس به حکومت اولىتر درآیم.[13]
مختار بن ابوعبیده ثقفى براى مجازات جنایتکاران اموى که در کربلا شرارت کرده و کارنامهاى ننگین از خود به جاى نهاده بودند، در کوفه قیام کرد، مرکز خیزش وى مسجد جامع این شهر است، او پس از مسلط شدن بر اوضاع شهر، در مسجد مذکور براى مردم خطبهاى حماسى خواند. سپس مراسم بیعت با وى با شور و هیجان وصف ناپذیرى آغاز شد.[14]
جامع دمشق
یکى از مهمترین حوادث دردناک تاریخ اسلام، حکومت جابرانه امویان مىباشد. معاویه بنیانگذار این سلسله ملعون از سال 41 تا 60 هجرى بر سرزمین شام حکومت کرد ولى عامل دوام سلطهاش، سیاست بازى و دو روئى است و ماهیت شرک و ستم را در پردهاى از ریا و تزویر مخفى کرد و تنها پایگاه تبلیغات مسموم وى در جهت انحراف افکار مردم از مسیر صحیح اسلام و مشحون نمودن اذهان از یاوه سرایىها و تهمتها بر علیه عزیزترین بندگان خدا، مسجد جامع دمشق بود، بعد از وى فرزند فاسدش همانند او از این مکان مقدس استفاده سوء کرد و آن را بهترین جایگاه قدرت پوشالى خود مىدانست و براى قرار دادن پوششى بر جنایات و مفاسد خویش هر صبح و شام به مسجد مىآمد و به عنوان نماز جماعت و سخنرانى از آن استفاده مىنمود اما حادثهاى به وقوع پیوست که سیماى کریه او را افشا ساخت. امام سجاد علیهالسلام و عدهاى از بازماندگان حادثه نینوا بعد از حماسه عاشورا، به عنوان اسارت به شام انتقال یافته و در خرابهاى اسکان داده شدند، روزى یزید امام چهارم را به این مسجد فراخواند و در حضور آن امام همام از خطیب مزدورى خواست بر فراز منبر رود و از فضایل بنىامیه و معایب دشمنان و علیه آل ابىطالب مطالبى بر زبان جارى نماید، امام زین العابدین علیهالسلام چون این سخنان یاوه و باطل خطیب را شنید، روى به آن سخنران نمود و فرمود: واى بر تو، رضایت مخلوق را به خشم خداوند برترى دادى، پس جایگاهت در آتش است، آنگاه از یزید خواست تا اجازه دهد وى بر منبر مسجد رفته و مطالبى بگوید که مایه خوشنودى خداوند و ثواب براى حاضران در مسجد باشد، یزید در آغاز نپذیرفت ولى با اصرار مردم قبول کرد و با کراهت اجازه داد امام به منبر برود. حضرت على بن الحسین علیهالسلامطى بیاناتى شیوا و جالب از فضایل اهلبیت سخن گفت و از حماسه کربلا و جنایت شقاوت پیشهگان اموى در کربلا گزارشى ارائه داد و با سخنان حماسى و روشنگر خویش مسجد را یکپارچه تبدیل به فریاد، گریه و شور و هیجان نمود و ماهیت فساد و تباهکارى نظام استبدادى و اختناق اموى را رسوا ساخت و پایههاى لرزان آن را رو به ویرانى نهاد یزید که از این افشاگرى سخت هراسناک گردید. به فکر چارهاى افتاد و مؤذن را فرمان داد اذان بگوید تا از این راه جلو سخنان امام را بگیرد ولى حضرت سجاد از این سرود زیباى توحید هم بهترین استفاده را نمود و عباراتى از آن را براى هدایت مردم به سوى حقایق ناب و حاکمیت عدالت اسلامى بکار گرفت.[15]
قیامهاى علویان
از حوادث مهم سیاسى در ایام امامت امام صادق علیهالسلام قیام زید بن على بن الحسین علیهالسلام در کوفه است، حرکتى که وى آغاز کرد نشان از نفوذ علویان در میان مردمان عراق دارد، او با بهرهمندى از چشمه پرفیض پدر یعنى امام سجاد علیهالسلام ضمن آن که به فضایل و معارفى آراسته بود خود را براى خیزشى علیه هشام بن عبدالملک، خلیفه وقت اموى، مهیا نمود، وقتى وى به کوفه آمد شیعیان و علاقهمندان به خاندان عترت در مسجد جامع کوفه گروه گروه نزدش مىآمدند و با وى بیعت مىکردند، چون زمان قیام نزدیک گردید، زید به یاران و هواداران وعده داد در چهارشنبه اول صفر 122 هجرى خروج خواهد نمود ولى وقتى خبر مزبور به گوش والى وقت کوفه یوسف بن عمر، رسید، بیعت کنندگان با زید را در مسجد تحت فشار سختى قرار داد و صرفا از میان 1500 نفر حامى زید، 300 نفر موفق شدند به وى بپیوندند. در این میان نضر بن خزیمه که از یاران نزدیک زید بود، به او گفت مردم را در مسجد حبس کردهاند، ما را به سوى ایشان ببر، زید چنین کرد، اصحابش وقتى به مسجد رسیدند پرچمهاى خود را از بالاى دربها داخل مسجد مىنمودند و مىگفتند: اى اهل مسجد بیرون آیید و به ما ملحق شوید اما از آن سوى سپاه اموى بر این حامیان سنگ پرتاب مىکردند و نبردى سخت بین دو طرف در گرفت و باران تیر به سوى مبارزان بارید و اگرچه آنان فداکارى و مقاومت کردند ولى قیام با شهادت زید به پایان رسید برخى از مورخان گفتهاند، عدهاى از کوفیان دعوت زید را نادیده گرفتند و ماندن در حبس و گرفتار شدن در محاصره دشمن را بر پیوستن به فرزند امام چهارم ترجیح دادند.[16]
در عصر امام کاظم علیهالسلام یکى از نوادگان امام حسن مجتبى علیهالسلام به نام حسین بن على بن حسین که شخصیتى ممتاز و مسلمانى راستین بود در هشتم ذى حجه سال 169 ه.ق در زمان خلافت هادى عباسى بر ضد حکومت ستمگر وقت قیامى را در سرزمین فخ، حوالى شهر مکه، سامان داد. این خروش مقدس از مسجد النبى آغاز شد و روزهاى اول انقلاب، مسجد مرکز جنب و جوش و هیجانهاى مردم بود و در این مکان، ستاد فرمان دهى نهضت تشکیل گردید، رهبرى قیام همراه با جمعى از شیعیان و علویان وارد مسجد النبى گردید و در حالى که لباس و عمامه سپیدى پوشیده و شمشیرى برهنه در دست داشت بر فراز منبر رفت و انگیزه نهضت و علت آن را به طور اختصار بیان داشت در آن سال جمعى قابل توجه براى زیارت بارگاه نبىاکرم به مدینه آمده بودند و در روز انقلاب و طى مراسم بیعت، در مسجد حضور داشتند به طورى که مسجد از افراد پر شده بود پس از انجام این مراسم، نیروهاى مبارز در این مکان گرد آمدند، و مسلح و آماده دفاع و منتظر واکنش دشمن گردیدند و سرانجام پاسبانهاى مدینه که خالد بربرى فرماندهى آنان را عهده دار بود به استمداد 200 نفر به سوى مقر فرماندهى انقلاب یعنى مسجد یورش بردند و بدین گونه درگیرى آغاز شد اما طرفداران حسین گروههاى مهاجم را عقب زده و از مسجد بیرون راندند و موفق گردیدند فرماندارى مدینه را تصرف کنند و در روز سوم قیام، شهر کاملاً در تصرف قواى قیام فخ بود، سپاه فاتح از مدینه به سوى وادى فخ رسیدند و در آن جا نیرویى اندک با انبوه نیروهاى دشمن با وضعى نابرابر درگیر شدند که منجر به شهادت رهبرى قیام و تعدادى از یارانش گردید. رهبر قیام اگر چه در این حرکت مقدس شکست خورد اما در ابتداى پیروزى افتخار مىکرد که به عنوان ذریهاى از رسول خدا، در مسجدالنبى بر روى منبر پیامبر با مردم سخن مىگوید و از این مکان به مبارزه با ظلم و جفا برخاسته است.[17]
قیام سربداران
تهاجم متوالى مغولان به قلمرو جهان اسلام، تعادل سیاسى و امنیتى را بر هم زد، با این وجود بر اثر فروپاشى دستگاه عباسیان توسط این قوم، برخى فرق شیعه بال و پر گرفتند و رشد کردند، در این میان با تلاشهاى بىوقفه خواجه نصیر طوسى و ابنمطهر حلبى مذهب شیعه اثنىعشرى به حیات فکرى و ارزشى خود ادامه داد و موفق گردید راه را براى پیروزىهاى آینده هموار سازد.
شیخ خلیفه روحانى شیعه و انسانى پرهیزگار که از اهالى مازندران بود به سرزمین خراسان مهاجرت نمود و در مسجد جامع سبزوار به وعظ و خطابه و ارشاد مردم پرداخت و سخنان این دانشور عارف عده کثیرى را به سوى او جذب کرد و بسیارى از مردم پیروش شدند و بدین ترتیب آوازه شهرتش در اطراف و اکناف پیچید و صاحبان قدرت را به هراس افکند و عدهاى که از راه سالوس و ریا بر مردم سلطه داشتند با افشاگرىهاى او منافع خود را در خطر دیدند، از اینرو حاکمان وقت در دو بعد سیاسى و عقیدتى بر علیه وى به مبارزه برخاستند ولى شیخ خلیفه به عنوان دانشورى عارف، با توجه به فضاى سیاسى جدیدى که براى علماى شیعه پدید آمده بود به کار خود ادامه داد. برخى علماى وابسته به دربار فتوایى صادر کردند، با این مضمون که شخصى در مسجد ساکن است و از دنیا حدیث مىگوید و چنین کسى واجبالقتل است، سپس صورت فتوا را براى سلطان ابوسعید فرستادند تا متن آن را تأیید کند، ولى وى امتناع کرد و گفت: من دست به خون این فرد نمىآلایم لکن معاندان بعد از نقشههاى زیادى که به اجرا درآوردند به هدف خویش رسیده و این عالم شیعى را شهید نمودند و شیخ حسن جورى، شاگردش راه او را ادامه داد و از پایگاه مسجد براى مبارزه با ستیز و ستم، قیام سربداران را رهبرى نمود و پیروانش غالبا کسبه عادى بودند.
حرکت سیاسى این روحانى شیعى در آغاز از موضع مسجد حالت مخفیانه داشت و بعدها وقتى مبارزه آغاز گردید صورت علنى بخود گرفت، تاریخ آغاز قیام سال 736 هـ ق مىباشد آنان در اندک مدتى قواى کمکى علاءالدین محمد وزیر را درهم شکستند و پیروزى از آن سربداران شد و پس از حملات و جنگ و گریزهاى متوالى، شهر سبزوار را تسخیر کردند و آنجا را پایگاه عملیاتى خود کردند. امیر عبدالرزاق از افراد شجاع سربدار پس از این فتح در سال 737 هـ ق در مسجد سبزوار خطبه به نام خود خواند و اعلام استقلال کرد، در این حال شیخ حسن با اقداماتى که دشمنانش علیه او انجام دادند، توسط ارغوان شاه، دستگیر شد و در قلعه بلرز محبوس گشت زمانى که امیر وحیدالدین مسعود بعد از قتل برادر (عبدالرزاق)، روى کار آمد تصمیم گرفت شیخ حسن را از حبس برهاند، استخلاص این روحانى عملى گردید و او از زندان به سبزوار آمد و رهبرى مذهبى حرکت سبزوار را هم چون گذشته عهدهدار گشت. امیر مسعود با کمک شیخ حسن و پیروانش لشکر ارغون شاه را پراکنده ساخت و سیطره سربداران را تا نقاط دور دست کشانید.[18]
آن چه که قیام سربداران را ممتاز و برجسته مىنماید این است که درون مایهاش مذهبى و شیعى بود و مرکز شکلگیرى فکرى و سیاسى آن مسجد مىباشد.
در جنبش سربداران سمرقند نیز مذهب نقش اصلى را ایفا مىکند، رهبر آن مولانازاده سمرقندى، رهبرى مقاومت مردم این سامان را در برابر مهاجمین مغول به عهده گرفت، قبل از شروع قیام مردم از اقشار گوناگون در مسجد جامع شهر گرد آمدند تا دراین خصوص به مشورت بپردازند. مولانازاده تیرانداز و دلیر در حالى که شمشیر حمایل کرده آرامآرام بر بالاى منبر مسجد آمد و پس از سلام بر حاضران آواز برآورد که امروزه کفار به تخریب قلمرو مسلمانان و کشتار آنان پرداخته، در این مورد نباید کوتاهى کنید، روز قیامت از شما مىپرسند که چرا با وجود توانایى خاموش ماندید، جهاد و رفع اذیت از خود کردن و غم صلاح مسلمین خوردن هم چون اداى نمازهاى پنجگانه و روزه ماه رمضان فرض است. در این زمان از میان شماها که در این خانه خدا حاضر شدهاید کدامیک به این امر عظیم قیام مىنمائید هرچه در دل دارید بگویید و رضا مدهید که کار دین عقب بماند گرایش مردمى که در مسجد جامع شهر گرد آمدهاند نسبت به مواعظ و هشدارىهاى مولانا متفاوت است خواص مرفه از این که خود را براى هدفى والا به خطر بیاندازند شانه خالى مىکنند ولى عموم مردم که رنج دیده و بلا خوردهاند براى حفظ دین و صیانت از قلمرو مسلمانان آماده جان فشانى هستند. ناگهان مولانا تیغ از نیام کشید و بر گردن خود نهاد و روى به مردم کرد و گفت: من آماده فداکارى هستم و این وظیفه بزرگ را پذیرا گردیدم، شما چه مىگوئید؟ این چنین بود که رهبرى قیام را در برابر مغولان پذیرا گشت و قدرتش در این حرکت به حدى بود که اهالى به اشارهاش آماده هر گونه ایثارى بودند، آنان پس از مقدمات و تدارکات لازم بر شهر مسلط شدند و چون دشمن مغرور وارد سمرقند حدود شش سال و هفت ماه از پاییز سال 766 هـ ق تا بهار سال 767 هـ ق بهطور مستقل براین ناحیه حکومت کردند اما پس از این مدت با حیله و نیرنگ تاتاران مغول قتل عام شدند و مولانا سمرقندى به دلیل نفوذ عمیق مذهبى از مرگ رهایى یافت.[19]
در این قیام، انگیزه اصلى هم چنان مذهب است و این عامل از لابلاى سخنان مولانا در مسجد جامع کاملاً مشهود است، کانون شکلگیرى نیز مقدسترین مکان سمرقند یعنى مسجد جامع است.
خشم مقدس
میرزا مسیح مجتهد استرآبادى متوفى به سال 1263 هـ ق از فقهاى قرن سیزدهم و شاگرد میرزاى قمى مىباشد که در تهران به بحث و درس و تربیت شاگردان مشغول بود. هنگامى که وى در مسجد جامع تهران پرتو افشانى مىکرد، بر اثر بىکفایتى شاهان قاجار و زورگویىهاى روس معاهدههاى ننگینى تحت عناوین ترکمان چاى و گلستان به ایران تحمیل گردید. گریبایدوف روسى که فردى متکبر و جاه طلب بود در پنج رجب 1244 هـ ق براى اجراى یکى از بندهاى قرارداد ایران و روس از جمله استرداد اسرا و دریافت غرامت به ایران آمد و خواست از راه تفرعن و تحقیر و توهین مردم کار خود را سریع انجام دهد و او به بهانه جستجوى گرجیان و روسهاى پناهنده به حریم خانههاى مسلمانان تجاوز کرد و در پى تعقیب زنان گرجى برآمد در حالى که بسیارى از آنان از زمان آغا محمدخان قاجار مسلمان شیعه شده و به عقد ازدواج مردمان مسلمان ایران درآمده و صاحب فرزند بودند. گریبایدوف این بانوان را با تهدید و ارعاب و ضرب و جرح به سفارت روس انتقال داد و در این مکان نیز با آنان بناى بدرفتارى نهاد. زنان با تقاضاى وى و همراهانش مخالف بودند به وسیله ذکر و خواندن قرآن به صورت دسته جمعى تنفر خویش را از سفیر و دیگر کارگزاران روس اعلام کرده و فریاد استغاثه خود را به گوش علماى تهران رسانیدند، ضمن آن که مجتهدان شهر وظیفه خود دیدند تا از حریم ارزشها و شرافت دینى حمایت کنند. مردم نیز به آنان مراجعه و تقاضاى اقدام فورى و مؤثر نمودند.
طبیعى بود که مردم به سراغ مجتهد برگزیدهاى مىروند که در سنگر مسجد جامع به تنویر افکار عمومى مىپردازد و او کسى جز میرزا مسیح مجتهد نبود، سرانجام روز حادثه فرا رسید و مردم مسلمان تهران با هدایت علما و فتواى میرزا مسیح در روز ششم شعبان 1244 هـ ق در مسجد جامع تهران اجتماع کردند و از این کانون توحید و تقوا به سوى لانه فسادى که گریبایدوف ایجاد کرده بود روانه شدند تا حکم اسلام را مبنى بر آزاد نمودن زنان مسلمان از دست متجاوزان روس، به اجرا در آوردند، جمعیت وقتى به درب سفارت رسیدند ضمن کنترل خشم و هیجان خویش خواستههاى بر حق و منطقى خود را مطرح کردند ولى گریبایدوف به جاى بردبارى در مقابل مسلمانان دستور تیراندازى داد و نوجوان 14 سالهاى را که جلو جمعیت بود، به شهادت رسانید، مردم پیکر وى را به مسجدى در آن حوالى آورده و بر سر جنازهاش به سوگوارى پرداختند و براى گرفتن انتقام با هجوم دسته جمعى وارد سفارت گردیدند و با افراد آن درگیر شدند و بر اثر آن 38 نفر از ساکنان سفارت از جمله گریبایدوف و 80 نفر از مردم کشته شدند. دولت روسیه از راه تهدید، از دولت ایران خواست تا رهبر قیام را تبعید کند اما وقتى خبر مزبور به آگاهى مردم رسید، آنان با تظاهرات وسیعى اعتراض خود را با این برنامه اعلام کردند پس از سرکوبى اهالى تهران در هشتم صفر 1245 هـ ق میرزا مسیح را به مسجد شاه (امام خمینى کنونى) آوردند و وى را مجبور کردند تهران را به مقصد عتبات عالیات بهعنوان تبعید ترک کند.[20]
قیام گوهر شاد
همزمان با اجبارى شدن کلاه بینالمللى (شاپو) زمزمههاى حجابزدایى از سوى رژیم رضاخان بلند مىشود و نطقهایى جهت آمادهسازى اذهان عمومى ایراد گردید. اما برخلاف پیشبینى تئوریسینهاى وابسته به استعمار و پس از جنگهاى روانى شدید که علیه روحانیت ترتیب دادند، علماى مشهد با شنیدن این زمزمهها و گفتار دولتىها، بهطور مخفى جلساتى برگزار مىکنند، در یکى از این نشستها پیشنهاد مىشود که آیتاللّه حاج آقا حسین قمى به تهران برود و مستقیما با رضا شاه مذاکره کند اما حاج آقا حسین قمى در باغ سراج الملک شهر رى بازداشت و ممنوع الملاقات مىگردد.
از آن سوى مسجد گوهر شاد مشهد چند روزى است که محل اجتماع و سخنرانى علیه کشف حجاب است و با بازداشت این روحانى برجسته اجتماعات مزبور هر لحظه وسیعتر و اعتراضات گسترده مىشود و سخنرانان در مسجد گوهر شاد با کلامى آتشینتر به افشاگرى مىپردازند. گردهمایى فزاینده مردم در مسجد مزبور همراه با سخنرانىهاى روحانیون بیدار، مىرود تا پایههاى نظام سلطه استعمارى را درهم بریزد اما صبح روز جمعه 10 ربیع الثانى 1354 هـ ق (20 تیر 1314 هـ ش) قزاقان مستقر در مشهد براى متفرق ساختن مردم وارد عمل مىشوند و بر روى آنان آتش مىگشایند و یک صد نفر را کشته و زخمى مىکنند ولى اهالى مشهد و حومه متفرق نمىگردند و مقاومت مىنمایند مهاجمین مسلح که دستورى براى ادامه خیانت از مرکز یا فرمانده خود دریافت نکرده بودند از برابر مردم عقبنشینى مىکنند.
پس از این یورش مردم اطراف مشهد با ابزارهاى کشاورزى و بنایى به سوى مسجد سرازیر مىگردند و مسجد لبریز از جمعیت معترض مىشود، غذاى مورد نیاز افراد متحصن در مسجد از بیرون توسط حامیان قیام تأمین مىگردد. زنان خواستار شرکت در خیزش گوهرشاد هستند و مسجد با زدن چادرى براى بانوان شجاع و دلیر مهیا مىشود.
روز شنبه 11 ربیع الثانى 1354 هـ ق برابر با 21 تیر 1314 مسجد دیگر جاى سوزن انداختن نبود، شعارهایى ضد سلطنت و کلاه بینالمللى و ضد حجابزدایى داده مىشود، مردم یک پارچه در مسجد سرود مقاومت سر مىدهند، عوامل رژیم نگرانى خود را به مرکز خبر مىدهند اما رضاخان دستور مىدهد اجتماعکنندگان در مسجد را به شدت سرکوب نمایند سران قشون و شهربانى قواى خود را هماهنگ مىکنند، قزاقان در اطراف مسجد مستقر مىگردند اسدى نایبالتولیه که از نزدیکی کشتارى خونین و حضور عدهاى مجتهد برجسته در مسجد اطلاع دارد به بهانه مذاکره آنان از مسجد خارج مىنماید. پاسى از نیمههاى شب یکشنبه 12 ربیعالثانى 1354 هـ ق برابر با 22 تیر 1314 گذشته بود که صداى غرش مسلسلهاى قزاقان، خراسان را به لرزه افکند و صداى شیپور جنگ از همه طرف بلند شد، گروهى از دژخیمان اسلحه بدست، به داخل مسجد رفتند و عده زیادى را کشتند و به هیچ کس رحم نمىکردند، وقتى سپیده سرزد، نه صداى گلولهاى بود و نه ذکر فریاد معترضان از مسجد شنیده مىشد و قزاقان با کشتن بیش از دو تا پنج هزار نفر و بازداشت کردن 1500 تن از مردم و عدهاى از روحانیون موفق شدند مقاومت مسجد گوهرشاد را درهم شکنند و دل استعمارگران را شاد کنند و ارباب خود یعنى رضاخان را راضى نمایند ولی آنان نتوانستند آوازهاى استقامت و دفاع از ارزشهاى الهى را به بند کشند و کوس رسوایشان به صدا درآمد.[21]
فریاد اعتراض
به دنبال دستور امام خمینى از اول محرم سال 1383 هـ ق مجامع و محافل کثیرى در سراسر کشور براى روشنگرى و افشاى رژیم وابسته به استکبار پهلوى برگزار شد و در دستههاى سینهزنى و زنجیر زنى شعارهاى انقلابى مطرح گردید از جالبترین این برنامهها تظاهرات روز عاشوراى تهران بود که از مسجد حاج ابوالفتح واقع در میدان شاه سابق آغاز گشت. در این حرکت، جمعیت به گروههاى متعدد تقسیم شد و نظم و سازمان دهى هر گروهى شعار مخصوص خود را داشت، جالب این که اقشار دانشجویى، روحانى، بازارى، کارگر و دهقان، در این خشم مقدس حضور داشتند. تصویر امام خمینى و جملاتى از حضرت امام حسین علیهالسلام زینت بخش صفوف عزاداران بود، تظاهر کنندگان صبح روز عاشورا شروع به حرکت کردند و ساعت سه بعد از ظهر پس از عبور از مسیر رى، بهارستان، مخبرالدوله، دانشگاه و بازار در مسجد شاه (مسجد امام خمینى) به متینگ خود خاتمه دادند این تظاهرات که از مسجد آغاز و به مسجد ختم گردید تبلور عینى اقشار مختلف جامعه خصوصا بازاریان و دانشجویان بود که در حمایت از روحانیت و مخالفت با رژیم پهلوى پاى به میدان نهاده بودند.[22]
مساجد سید عزیزاللّه، شیخ على، امینالدوله و آذربایجانىها نیز به عنوان محل شکلگیرى هستههاى مبارزاتى اهمیتى ویژه داشتند و مرکز ارتباط روحانیون و بازاریان بودند، نقطه عطف این مبارزات، با روى کار آمدن اسداللّه علم و اجراى طرح انجمنهاى ایالتى و ولایتى آغاز شد و به مبارزه علنى علما و بازاریان و سایر طبقات با رژیم پهلوى مبدل گشت به دنبال سخنرانى امام خمینى در خرداد 1342 ، در مسجد سید عزیزاللّه مراسم دعا و نیایش برگزار شد و در پى آن علماى وقت، آیات محترم خوانسارى، بهبهانى و تنکابنى در این مسجد متحصن شدند، در پى این اقدام مساجد دیگر نیز وارد عمل شدند و مبارزات مردمى در کشور افزایش یافت و سخنرانىهایى در مساجد فوق به تأسى از امام خمینى توسط آیتاللّه خوانسارى و حجج اسلام فلسفى و تنکابنى برگزار شد به نحوى که عمال رژیم پهلوى در خرداد 1342 مسجد عزیزاللّه را که در چهارسوق بازار تهران قرار داشت تعطیل کردند، با این وجود شدت مبارزات مردمى به حدى بود که اسداللّه علم ناچار به لغو تصویب نامه مورد اشاره گردید. مسجد سید عزیزاللّه همچنان جایگاه خود را در مبارزات ضد پهلوى حفظ نمود و در سالهاى 1346 تا 1350 هـ ش محل موعظه استاد فلسفى و مرکز تجمع مبارزان بود.
در ماه رمضان سال 1371 هـ ق (1331 هـ ش) قرار بود که حجتالاسلام فلسفى در مسجد شاه (امام خمینى کنونى) سخنرانى کند اما چون مطلب ایشان به قول عوامل رژیم تحریککننده بود، عدهاى از افراد شهربانى داخل مسجد شدند اجازه ندادند وى منبر برود و بدینگونه مراسم آن ایام این مسجد، به تعطیلى کشانیده شد، از آن سوى فرماندارى نظامى تهران در اطلاعیهاى که صادر کرد به وعاظ هشدار داد به هیچ وجه در منابر حق صحبت کردن در اطراف مسایل سیاسى را ندارند، امام خمینى که در زمان تعطیل گردیدن مراسم مسجد شاه در همدان بسر مىبرد از این برنامه اظهار نگرانى نمود، علماى قم و تهران و ائمه جماعات برخى شهرستانها هم در بیانیههاى جداگانهاى تأثر خویش را از این بابت اعلام کردند.[23]
این مسجد در حوادث 15 خرداد 1342 نیز کانون مهمى به شمار مىرفت به دنبال اعلام مراجع و اعلام امام خمینى به برگزارى مراسم و مجالس عزادارى بصورتى پر رنگتر در عاشوراى سال 1382 هـ ق مردم به صورت دستههاى عزادار در خیابانهاى تهران ظاهر شدند و با سر دادن شعار خمینى خدا نگه دار تو، ملت طرفدار تو، حمایت خویش را از امام و مخالفت خود را با رژیم شاه اعلام کردند، آنان به بازار تهران آمدند و از طریق خیابان مولوى به مسجد شاه (امام) رفتند. در این تظاهرات یکى از دانشجویان ضمن سخنرانى، پشتیبانى دانشجویان را از نهضت امام خمینى اعلام کرد ساعت 16 همان روز مردم پس از تظاهرات به مسجد بازگشتند و پس از استماع سخنرانى آیتاللّه مکارم شیرازى که در تقبیح اعمال رژیم پهلوى صورت گرفت، در حالى که شعار خمینى خمینى خدا نگه دار تو، بمیرد بمیرد دشمن خون خوار تو، سر مىدادند به سوى میدان سپه راه افتادند و در اثناى حرکت عده کثیرى به آنان ملحق شدند آنان بعد از تظاهرات در بازار به مسجد حاج ابوالفتح رفتند و در مجلس ماتمى که روحانیون برگزار کرده بودند حضور یافتند، در آن جلسه مقرر گردید تظاهرات روز بعد از مسجد شاه (امام) ادامه بدهد.[24]
مسجد شیخ عبدالحسین واقع در بازار تهران است که به مسجد ترکها یا آذربایجانىها موسوم است این مکان توسط وصى میرزا تقىخان امیر کبیر از ثلث اموال آن مرحوم یعنى شیخ عبدالحسین تهرانى مشهور به شیخ العراقین ساخته شد، این مسجد نیز مرکز فعالیت نیروهاى مذهبى، تبلیغى و سیاسى بود، مرحوم فلسفى در شب عاشوراى سال 1383 هـ ق (1342 هـ ش) در این مکان بحثهایى را آغاز کرد که گزارشهایى از منبرهاى ایشان در اسناد ساواک و شهربانى آمده است، جالب آن که اسداللّه علم نخست وزیر وقت و نصیرى (رئیس ساواک)، برخى امراى ارتش و عدهاى ساواکى مستمع سخنان وى بودند، جمعیت به قدرى زیاد بود که فلسفى از طریق پشت بام به مسجد رفت وى در این منبر، مسجد را کانون جنبش معرفى کرد واز استیضاح دولت علم توسط روحانیت قدرت علما، جنایت رژیم در مدرسه فیضیه و ایجاد محیط رعب و وحشت در قم سخن گفت به همین دلیل حجتالاسلام فلسفى را دستگیر و به زندان شهربانى انتقال دادند.[25]
مسجد جامع بازار به دلیل موقعیت سیاسى بازار داراى نقش و اهمیت خاصى در قیام 15 خرداد 1342 و انقلاب اسلامى بوده است و از همان آغاز پایگاه مبارزان بود، اسناد شهربانى و ساواک این موضوع را مورد تأیید قرار مىدهد در اسناد 11 خرداد 1342 شهربانى آمده است: پیرو گزارش قبل از مسجد جامع مراقبت به عمل آمد، هفت نفر روضه خواندند، آقاى کامل خراسانى بر منبر رفته و تمام صحبتهاى او اشاره به دولت و مردم را بر علیه حکومت تحریک مىنمود و گفت چرا خارجیان را به خاک ایران راه دادهاند، آقاى انصارى قمى بر منبر قرار گرفت و به مردم گفت چرا قیام نمىکنید و چرا از بیگانگان پیروى مىنمائید.[26]
مسجد و انقلاب اسلامى
امام خمینى صرفنظر از آن که در جلسات درسى، عبادات و نماز جماعت را در مساجد برگزار مىنمود، مسجد را بهترین مکان براى شروع نهضت مىدانست. او در مسجد اعظم قم دوم ذىحجه 1383 هـ ق (1342 هـ ش) اندکى پس از آزادى، در جمع هزاران نفر از علما و فضلاى قم و سایر اقشار به تفصیل آن چه را پس از بازداشت ایشان رخ داده بود و شاه و دستگاه تبلیغاتى وى در ایران و خارج شایع ساخته بودند، به باد انتقاد گرفت آنگاه در اثر انعکاس این فریادها و بیدار باشهاى روشنگر و حرکتآفرین امام، در سراسر کشور خطبا و گویندگان متعهد در اجتماعات گوناگونى که در مساجد تشکیل مىگردید به پیروى از امام امت به افشاگرى و مخالفت با نظام ستمشاهى پرداخته و تحول عظیمى در افکار و اندیشههاى مردم به وجود آوردند که باعث ترس رژیم پهلوى و اربابانش گردید.
این فریادها که از عمق جانها در پایگاه مقدس مسجد برخاسته بذر امید و حرکتى بود که بر دلها پاشیده و با تداوم آن به رشد و نمو و شکوفایى رسید، امام در نجف اشرف و علما و خطبا و طلاب در شهرهاى گوناگون و روستاهاى کشور با سخنرانىهاى کوبنده بر این حرکت مقدس تداوم بخشیدند، نوارهاى سخنرانىهاى امام و پیامهاى معظمله به گونه دقیق و برنامهریزى شده در مسجد به مردم مىرسید به همین دلیل رژیم در مقام مخالفت و به تعطیلى کشانیدن این اماکن مقدس برآمد اما موج حرکت چنان قوى بود که نمىتوانست آن را از ریشه برکند و لذا گاهى گویندگان متعهد را که بر فراز منابر مساجد حقایقى را مطرح مىکردند راهى زندان، تبعید و یا ممنوعالمنبر مىگردانید و در مواقعى هم مزدوران رژیم ستم شاهى به مساجد مىریختند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار مىدادند و زمانى هم دربها را مىبستند تا کسى به این اماکن نیاید.
مسجد هدایت واقع در خیابان استامبول تهران پایگاه مهم فرهنگى و سیاسى آیتاللّه سید محمود طالقانى بود و او در مدت سى سال در این مکان مبارک نسلى دین دار، دردمند و مبارز تربیت کرد، افراد[27] حاضران در این مسجد اغلب جوانان و دانشجویان بودند و بهقول شهید مطهرى دالان دانشگاه بود. براساس گزارشهاى ساواک طالقانى در مسجد مزبور به موعظه و تفسیر مىپردازد و در جلسات وى حدود 400 نفر شرکت مىکنند، او در بیانات خود پیوسته به اوضاع روز پرداخته و به مقامات عالى رژیم پهلوى حمله مىنماید و اولیاى امور را به ایجاد محیط رعب و وحشت و نقض قانون اساسى و آزادى بیان، اختلاس و ارتشاء متهم ساخته و حضار را به قیام علیه وضع کنونى تحریک مىکند چون با وجود تذاکرات مکررى که به نامبرده در مورد خوددارى از ادامه این روش داده شد، مشارالیه به حملات خود ادامه مىدهد لذا عمل وى طبق ماده 79 قانون مجازات عمومى جرم محسوب و در صورت تصویب مراتب به دادستانى ارتش منعکس تا نامبرده تحت تعقیب قرار گیرد.[28]
در گزارش ساواک این مسجد به عنوان کانون جوانان معرفى شده چرا که محل فعالیتهاى انجمن اسلامى دانشجویان دانشگاه تهران در این مسجد بود و انجمن اسلامى دانشجویان تهران در سال 1342 سخنرانىهاى افشاگرانه خود را علیه انقلاب سفید در مسجد هدایت برگزار کرد از این رو شهید باهنر آن را اولین مرکز هدایت جوانان و روشنفکران و شهید چمران آن را کشتى نجات نامید و بیانات طالقانى در این مسجد کام حاکمان رژیم پهلوى را تلخ کرد و همواره وى را ممنوعالمنبر مىنمودند یا روانه زندان و تبعید مىکردند.[29]
شهید آیتاللّه مفتح به موازات فعالیتهاى علمى و آموزشى بنا به دعوت اهالى مسجدالجواد که یکى از معدود پایگاههاى عرضه اسلام راستین در آن زمان بود، در این مکان به ایراد سخنرانى و جلسات تفسیرى پرداخت و به روشنگرى نسل جوان مبادرت نمود، یادآور مىشود در سال 1349 تا 1351 شمسى برنامههاى تبلیغى این مسجد زیرنظر
شهید مطهرى بود.
مفتح در سال 1352 شمسى براى ایجاد تشکل بین نیروهاى مؤمن و مبارز و گشودن سنگرى براى ارائه اسلام راستین، امامت مسجد جاوید را پذیرفت و در این پایگاه یک هسته مقاومت تشکیل داد و در اکثر اوقات از سخنرانان مبارز دعوت به عمل مىآورد تا جوانان و خصوص دانشجویان را متوجه حقایقى ناب نماید.
به دلیل تبدیل شدن مسجد جاوید به سنگرى استوار براى ستیز با طاغوت و استقبال اقشار تحصیل کرده از برنامههایش و سخنرانى شخصیتهایى چون آیتاللّه خامنهاى و شهید مطهرى در آن، برنامههاى این مسجد بیش از 18 ماه ادامه نیافت و در سوم آذر 1353 پس از سخنرانى آیتاللّه خامنهاى ساواک به آن هجوم برد و مسجد جاوید را تعطیل و مفتح را روانه زندان ساخت. در سال 1355 شمسى مفتح امامت مسجدى را در حوالى حسینیه ارشاد پذیرفت که به مسجد قبا معروف گردید تا یادآور مسجدى باشد که در ظلمتکده جاهلیت توسط رسول اکرم بنیان نهاده شد مفتح در مسجد مزبور در سطحى وسیعتر به تشکیل کلاسهاى عقیدتى و سخنرانىهاى روشنگرانه دست زد، رژیم که چنین شور و شوق و تحولى را مىدید، وى را در تنگنایى سخت قرار داد اما او تنها و استوار در برابر فشارهاى سیاسى ایستاد و این مسجد چنان مورد استقبال جوانان قرار گرفت که جمعیت انبوه هنگام سخنرانى خیابانهاى اطراف آن را پر مىکرد در گزارش ساواک نیز از جذب جوانان مذهبى در این مسجد سخن به میان آمده و این که مسجد قبا به قطب تازهاى براى مبارزین تبدیل شده و جاى مسجد هدایت را گرفته است.[30]
شهید دکتر محمد جواد باهنر طى سالهاى 1342 تا 1356 همزمان با استفاده از آموزش و پرورش و مدارس، از مساجد و حسینیهها براى ایجاد تحول فرهنگى و سیاسى در جامعه استفاده نمود.
او فعالیت خود را به یک مسجد خاصى محدود نکرد بلکه با مساجدى که پایگاه مبارزان بود، ارتباط داشت و در چندین مسجد سخنرانى مىنمود. مسجد جلیلى واقع در خیابان ایرانشهر یکى از مهمترین پایگاههاى مبارزه علیه حکومت پهلوى بود. در این مسجد اقشارى از بازاریان تا روحانیان و دانشگاهیان در آن شرکت مىکردند و به تبادلنظر در مسایل سیاسى مىپرداختند. شخصیت تأثیرگذار این مسجد آیتاللّه محمدرضا مهدوىکنى بود. باهنر در مواردى در این مکان به فعالیت و انجام سخنرانى مىپرداخت وى در سخنرانىهاى خود در مسجد جلیلى به ناهنجارىهاى سیاسى در جامعه اسلامى پرداخت و سلطه خارجى را از موانع رشد و ترقى دانست شهید باهنر به دلیل شرکت در بحثهایى که شبهاى شنبه هر هفته در این مسجد تشکیل مىگردید تحت مراقبت و کنترل ساواک قرار گرفت در مسجد هدایت هم باهنر، از رژیم پهلوى انتقاد شدیدى نمود و حکومت شاهنشاهى را زیر سؤال برد. باهنر به دلیل فعالیت در این مسجد و نیز مسجدالجواد ممنوع المنبر گردید.[31]
اوجگیرى نهضت
اول آبان 1356 (ذىقعده 1398 هـ ق) خبر تأثرانگیز شهادت حاج مصطفى خمینى موج عظیمى در میان مردم ایران پدید آورد و برخلاف اختناق شدید، اقشار مختلف مجالس ختم گوناگونى براى تجلیل از مقام آن عالم بزرگوار و فرزند رهبر انقلاب ترتیب دادند اولین مجلس ختم از سوى علماى تهران در مسجد جامع این شهر برگزار شد، سپس در مساجد دیگر تهران، قم و سایر شهرستانها مجالسى بدین مناسبت منعقد گردید.
مجلس بسیار بزرگ و بىسابقه از طرف حوزه علمیه قم در مسجد اعظم این شهر منعقد گشت که در این برنامه علاوه بر شرکت گسترده علما، مراجع و فضلا و طلاب، جمعیت زیادى که از شهرستانها آمده بودند، حضور به هم رسانیدند. کثرت حاضران به حدى بود که تمام شبستانها، حیاط مسجد و صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و خیابانهاى اطراف مسجد و حرم مطهر مملو از جمعیت بود، سخنرانان نیز در افشاى هرچه افزونتر چهره استبداد کوشیدند و پایههاى ستم را با بیان واقعیتها، متزلزل نمودند.
مجالس ختم هم چنان ادامه داشت تا قیام نوزده دى 1356 در قم بوجود آمد، اربعین شهداى این قیام از سوى روحانیت متعهد تبریز برگزار شد. عدهاى هم اعلامیههایى را که بر دیوار مسجد نصب شده بود و مطالعه مىکردند که مأموران ساواک با آنان درگیر شدند و گروهى از مبارزان به شهادت رسیدند، براى بزرگداشت شهداى تبریز، مردم در شهرهاى دیگر مجالسى برگزار کردند.[32]
در ایام ماه رمضان سال 1398 هـ ق مسجد مولا در شیراز، تحت محاصره قواى نظامى بود اما هزاران نفر در این مکان به منظور اقامه نماز جماعت و شنیدن سخنان آیتاللّه محلاتى گرد آمده بودند. در مسجد جامع این شهر رژیم دست به جنایتى دیگر زد و عصر پنجشنبه پنجم رمضان (20 مرداد 1357) هنگامى که مردم بىدفاع در این مسجد مشغول انجام فریضه مذهبى بودند مورد هجوم افراد مسلح پلیس قرار گرفتند در این یورش طى مدت کوتاهى دهها نفر شهید و عدهاى زیاد زخمى شدند.[33]
در اصفهان ضمن شکلگیرى تظاهرات و راهپیمایىهاى گسترده، همه روزه و شبها اجتماعاتى در مساجد گوناگون برگزار مىشد. مسجدالرحیم، مسجد جامع و مسجد سید از جمله آنها بود. مسجد حکیم پایگاهى مهم براى نهضت اسلامى در اصفهان به شمار مىرفت و ضمن سخنرانىهاى انقلابى، اعلامیههایى در این مکان پخش مىگردید.[34]
در 24 مهرماه 1357 شمسى در حالى که مردم کرمان در مسجد جامع این شهر گردآمده بودند و چهلم شهداى میدان شهدا و فاجعه 17 شهریور تهران را گرامى مىداشتند و به سخنان یکى از وعاظ گوش فرا مىدادند، مأموران ساواک در حالى که عدهاى را اجیر کرده بودند با چوب و چماق به این مسجد یورش بردند و پس از منفجر کردن چند کپسول گاز اشکآور، از درب ورودى و پشتبام مسجد با چوب و سنگ و آجر و اسلحه گرم به مردم حمله کردند و عدهاى را شهید و دهها نفر را مجروح و مصدوم کردند و قرآنها و کتابهاى موجود در آن را به آتش کشیدند.[35]
هرچه انقلاب اسلامى مسیر حرکت و رشد سریع خود را مىپیمود نقش مساجد در شکوفایى آن محسوستر مىگردید، در لحظات پیروزى دیگر مساجد کانون تلاش، و مبارزه مردم بود و آنان جز آنجا، مکانى را براى دریافت اخبار نهضت نمىشناختند پیامهاى امام توسط گویندگان مذهبى و افراد متعهد از بلندگوهاى مسجد منتشر مىگردید و تمامى راهپیمایىهاى با شکوه و حماسى میلیونى از مساجد سرچشمه مىگرفتند و چون جویبارهایى در خیابانها و معابر جارى مىشدند تا آن که بساط طاغوت در هم پیچید و انقلاب اسلامى به پیروزى رسید، بعد از این فتح بزرگ مساجد کانونهایى براى حفظ انتظامات شهرى، پاسدارى از نهضت و مکانى براى تلاشهاى فرهنگى و اجتماعى بودند، کمیتههاى انقلاب اسلامى، بسیج مستضعفین و کمیته امداد امام خمینى در همین مکانها شکل گرفتند و با شروع جنگ تحمیلى مساجد مراکزى مهم براى ساماندهى نیروهاى رزمنده و عزیمت آنان به جبهههاى جنگ بهشمار مىرفتند، امکانات مورد نیاز دفاع مقدس در مساجد جمعآورى و بستهبندى مىگردید و به رزمندگان اسلام مىرسید.
[2] . تفسیر مجمع البیان: ج 5 ، ص 73 .
[3] . تفسیر المیزان، ترجمه: ج 18، ص 330 .
[8] . وسایل الشیعه، شیخ حر عاملى: ج 12 ، ص 129 .
[9] . همان: ج 3، ص 548 ، ج 10، ص 276 ؛ وفاء الوفاء، سمهورى: ج 3 ، ص 808 .
[10] . فروغ ابدیت، جعفر سبحانى: ص 453 ـ 452 ؛ بینش اسلامى و پدیدههاى جغرافیایى، دکتر عباس سعیدى رضوانى: ص 42 .
[11] . صحیفه امام، روح موسوى خمینى: ج 10 ، ص 16 .
[12] . سیماى کوفه، از نگارنده: ص 74 ـ 72 .
[13] . سیرى در سیره انوه اطهار، شهید مرتضى مطهرى: ص 89 ـ82 ؛ و نیز نک: صلح امام حسن شیخ راضى آلیاسین، ترجمه آیتاللّه سید على خامنهاى.
[14] . ماهیت قیام مختار، سید ابوفاضل رضوى اردکانى: ص 322 ـ 309 .
[15] . مقتل الحسین، خوارزمى: ج 2 ، ص 72 و 73 ؛ الارشاد، شیخ مفید: ص 246 ؛ مشیر الاحزان، ابن نماحلى ساحلى: ص 104 .
[16] . تفصیل این قیام را در کتاب سیره و قیام زید بن على به قلم حسین کریمان و کتاب رهبر انقلاب کوفه، نوشته عبدالرزاق مقدم، ترجمه عزیزاللّه عطاردى مطالعه نمایید.
[17] . مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانى: ص 298 ؛ بحارالانوار: ج 48 ، ص 165 ؛ تاریخ طبرى: ج 8 ، ص 194 .
[18] . قیام سربداران، یعقوب آژند: ص 40 ـ 24 .
[19] . منتخب التواریخ، معین الدین نطنزى: ص 222 به بعد، مطلع السعدین، عبدالرزاق سمرقندى به اهتمام عبدالحسین نوایى: ص 331 و 33 .
[20] . تفصیل این قیام را در کتاب میرزا مسیح مجتهد و فتواى شرف، به قلم نگارنده مطالعه فرمایید.
[21] . قیام گوهر شاد، سینا واحد: ص 50 ـ 47 ؛ علما و رژیم رضاخان، حمید بصیرت منش، ص 470 ـ 467 .
[22] . نقش روحانیت مبارز در جنبش تاریخى 15 خرداد 1342، بینا: ص 52 و 53 ؛ طلوع فجر، عبدالمجید معادیخواه: ص 77 ؛ فصلنامه دانشگاه اسلامى، سال نهم، شماره 28: ص 188 و 189 ؛ نهضت روحانیون ایران، على دوانى: ج 3 و 4 ، ص 73 و 74 ؛ ماهنامه مسجد، شماره 100 : ص 78 .
[23] . خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفى: ص 151 ـ 149 .
[24] . تحولات سیاسى ـ اجتماعىدر دوران پهلوى، علیرضا امینى: ص 276 ؛ قیام پانزده خرداد بهروایت اسناد، جواد منصورى: ص 635 ؛ از قبا تا فیضیه، جنبش مسلمانان تبریز: ص 50 .
[25] . خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفى: ص 255 ، 258 ، 259 و 274 .
[26] . فصل نامه یاد، شماره 45 و 46 : ص 175 ، 172 .
[27] . راهى که نرفتهایم (مجموعه مقالات برگزیده از 20 سال نشریه پیام هاجر درباره آیه الله طالقانى) به کوشش مهدى روغنى (تهران، مجتمع فرهنگى آیتاللّه طالقانى)، ب 1379 : ص 140 ـ 139 .
[28] . آیتاللّه سید محمود طالقانى بازرگان تواناى اسلام به روایت ستاد ساواک، وزارت اطلاعات: ص 309 .
[29] . پیک آفتاب، محمد اسفندیارى: ص 75 و 81 .
[30] . شهید مفتح و تکبیر وحدت، از نگارنده: ص 121 ـ 110 .
[31] . شهید دکتر محمد جواد باهنر، مواضع و دیدگاهها، مرتضى نعمتى زرگران: ص 92 ـ 89 .
[32] . تحلیلى از انقلاب اسلامى، حاتم قادرى: ص 100 ـ 97 .
[33] . نهضت روحانیون ایران، على دوانى: ج 8 و 9 ، ص 208 ـ 202 .
[34] . یادواره نهضت اسلامى یا چهره انقلاب در اصفهان: ج 3 ، سید حسن نوربخش، ص 98، 104 و 146 .
[35] . حماسههاى اسلامى ملت به رهبرى امام خمینى، ولى اللّه فوزى: ص 94 و 95 .