نمایش صفحات

تاریخ معاصر جهان از جنگ جهانى اول تاکنون به سبب ظهور قدرت‏هاى جهانى پس از این دو جنگ فراگیر جهانى، در قرون 20 و 21 و افزایش کشمکش این قدرت‏ها با یکدیگر در قیاس با دهه‏ها و حتى سال‏هاى گذشته، تحریفات بیشترى داشته است. بسیارى از وقایع سیاسى اتفاق افتاده در این دو قرن نیز به‏دست قدرت‏هاى بزرگ و سلطه آنان یا مسکوت گذاشته شد یا بیش از حد بزرگ نشان داده شده است.

یکى از وقایع تاریخى که در خلال جنگ جهانى دوم (= 1939 م) اتفاق افتاد و بخشى از شئون زندگى سیاسى و اجتماعى و اقتصادى جوامع اروپایى و اِمریکایى را از همان واپسین روزهاى پایان جنگ تحت تأثیر قرار داد، واقعه تاریخى معروف به «هولوکاست» است.

این واژه که از سوى یهودى‏ها به عنوان مدرک جرم مبنى بر یهودى ستیزى آلمانى‏ها منتشر شده، باعث طرح دیدگاه‏هاى متفاوتى از جمله منجر به اختلاف میان طرفداران این این‏گونه دیدگاه‏ها شده است. هولوکاست که به کشته شدن یهودى‏ها در کوره‏هاى آدم‏سوزى و همچنین خفه شدن در اتاق‏هاى بسته با گازهاى سمى به‏دست آلمانى‏ها اشاره دارد، مدعى است که در جنگ جهانى دوم شش میلیون تن، و به گفته بعضى از رسانه‏ها مانند فیلم شب مه حدود 9 میلیون تن یهودى به دست آلمان هیتلرى (نازیسم) کشته شده‏اند. روزنامه‏ها و مقالات متعددى این قضیه را تایید کرده و آن را تبلیغ مى‏کردند تا وسیله‏اى براى مظلوم‏نمایى دولت اسرائیل و گرفتن غرامت از آلمان به صورت حربه‏اى اقتصادى و سیاسى باشد. لذا بعد از جنگ جهانى دوم با این‏که سراسر دنیا در این جنگ شرکت کرده بودند و از هر کشورى افراد
بسیارى کشته شده بودند، ولى فقط دولت اسرائیل توانست غرامت کشته شده‏هاى خود را از آلمان دریافت کند که این دریافت غرامت تا سال 2030 میلادى نیز ادامه یافت. هر چند هولوکاست را صهیونیست‏ها در قالب موضوعى دینى و رویداد تاریخى قلمداد کرده‏اند، اما این رویداد براى غیر یهودیان موضوعى تاریخى است. در این مقاله از این‏که دستگاه‏هاى تبلیغى و رسانه‏اى، نویسندگان و حتى سیاستمداران غربى چیزى درباره افسانه هولوکاست نمى‏گویند و مجامع غربى برخلاف شعار آزادى بیان خود به کسى اجازه تشکیک در این افسانه را نمى‏دهند ابراز تعجب و تأسف شده است.

باعث تأسف است که عده‏اى در دنیاى امروز به اسم آزادى بیان و اندیشه به خود اجازه مى‏دهند با باورها و اعتقادات بیش از یک میلیارد  مسلمان بازى کنند و به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اهانت کنند، اما با چرخشى صد و هشتاد درجه‏اى اجازه نمى‏دهند کسى آزادانه درباره افسانه‏اى که صحت آن مخدوش است، تشکیک کند. با اشاره به برخى محاکماتى که به همین علت برضد برخى دانشمندان غربى برپا مى‏شود مى‏توان گفت که دمکراسى غربى صرفا با منافع اقتصادى و سیاسى تفسیر و تعبیر مى‏شود، هر کس مختار است و حق دارد به نام آزادى به ارزش‏هاى دیگران بتازد، اما هیچ کس حق ندارد سخنى تردیدآمیز درباره آدم‏سوزى و نسل‏کشى خیالى نازیسم مطرح کند. به دیدگاه‏ها و تفکرات «روژه گارودى» اندیشمند فرانسوى اشاره مى‏شود که گفته است:

«هیچ فرقى بین اعتقادات صهیونیسم و نازیسم نیست هر دوى آنها بر توسعه‏طلبى نامحدود نظامى استوارند».

همچنین از قول «روژه گارودى»، نازیسم با تفکر نژادپرستانه درصدد جهان‏گشایى بود صهیونیسم نیز با بهانه و داعیه آدم‏سوزى و نسل‏کشى یهودیان درصدد توجیه حضور غاصبانه خود در سرزمین‏هاى فلسطین است.

در واقع با مهر «فوق‏العاده ممنوع» درباره افسانه هولوکاست اجازه نمى‏دهند حتى کسى آن افسانه را بازخوانى کند، مبادا دروغ و خدعه آنها حتى با درصدى بسیار محدود آشکار شود. صهیونیسم امروز از انسان‏هاى فقیر فلسطینى و اسلحه فقیرانه‏تر آنان (یعنى سنگ) مى‏ترسد تا مبادا داود سان بر هیمنه و سیطره جالوت‏گونه آنان فائق آیند.

آنان امروز از سایه هر اقدام استشهادى واهمه داشته و رعشه بر اندامشان مى‏افتد. اسرائیل امروز به روشنى مى‏داند که اگر افسانه هولوکاست برملا شود، بزرگترین حربه و مستمسک آنان ـ از ابتدا تاکنون ـ براى هرگونه اشغال‏گرى و تداوم وحشیانه‏ترین اقدامات‏شان از دست مى‏رود. افسانه هولوکاست سلاح اساسى و درجه یک صهیونیسم است که با استفاده از آن و حربه تبلیغات، اشغال‏گرى خود و نیز رفتارهاى وحشیانه خویش را با فلسطینیان توجیه مى‏کند. همان توجیهى که نیم قرن است موضوع کتاب‏هاى درسى و دانشگاهى و چکیده هر نمایش و تئاتر بوده است.

یهود و صهیونیسم بیم آن دارند که روزى این سلاح و حربه را از دست بدهند و جامعه جهانى با پوچى و بى‏اساس بودن این حربه دیگر وجود ایشان را برنتابد. آنان از دستان فقیرانه کودکان فلسطینى هراسناکند همچنان که از دستان نویسندگانى که جز قلم صلاح دیگرى ندارند مى‏ترسند.

به راستى چه رابطه‏اى بین واقعه هولوکاست و تأمین شرایط لازم براى تشکیل و بقاى دولت اسرائیل بوده است؟

در سال گذشته مجمع عمومى سازمان ملل قطعنامه‏اى تصویب کرد که براساس آن 27 ژانویه را روز جهانى «هولوکاست» نام‏گذارى کرد.

این قطعنامه تا روز سه‏شنبه اول نوامبر سال 2005 م از سوى مجمع عمومى و بالابى‏گرى اسرائیل، «جان داندروف» سفیر اسبق اِمریکا در سازمان ملل، و «تام لنتوس» سناتور یهودى اِمریکایى و همچنین گروه‏هاى یهودى به اتفاق آرا به تصویب رسید، که از پشتیبانى 104 کشور برخوردار بود.

این قطعنامه هرگونه تجدیدنظر در این موضوع را که از آن به انکار هولوکاست یاد مى‏کنند رد مى‏کند و کشورها را تشویق مى‏کند تا برنامه‏هاى آموزشى درباره هولوکاست را توسعه دهند. با تأیید مجدد اعلامیه جهانى حقوق بشر که بیان مى‏دارد هر کس بدون هیچ نوع تمایزى نظیر نژاد، مذهب یا دیگر وضعیت، مستحق داشتن حقوق و آزادى‏هاى موضوعه در آن است.

تصویب این قطعنامه در حالى در سازمان ملل صورت گرفت که بسیارى از مورخانى که ابعاد گوناگون این واقعه را زیر سؤال برده بودند، در زندان به سر مى‏برند. شنیدن این خبر از سوى روشن‏فکران جهان و کسانى که به آزادى تحقیق و تفحص، اعتقادى راسخ داشتند، مأیوس ساخت.

صرف‏نظر از بسیارى از ادعاها در باره هولوکاست، تجدید نظرطلبان خاطر نشان مى‏سازند که داستان هولوکاست کاملاً تغییر کرده و بسیارى از ادعاها درخصوص کشتار (یهودیان) ارزش و اعتبار خود را از دست داده است؛ به عنوان مثال، زمانى گفته مى‏شد که آلمانى‏ها یهودیان اردوگاه داخائوى، بوخنوالد و سایر اردوگاه‏هاى کار اجبارى را در آلمان با گاز مسموم کرده‏اند؛ اما ثابت شد که این بخشى از داستان کشتار (یهودیان) آن‏قدر بى‏اساس است که سى سال پیش نیز از بررسى آن صرف نظر شد، در زمان حاضر هیچ یک از مورخان برجسته، داستان‏هاى مربوط به وجود «اردوه‏گاه‏هاى مرگ» در دولت گذشته آلمان رایش را تأیید نمى‏کنند. حتى مرکز سایمون ویزنتال که مأمور کشف هویت افسران متحدین است نیز این مطلب را تصدیق کرده که: «هیچ اردوگاه مرگى در کشور آلمان وجود نداشته است».

در محاکمه استثنایى دادگاه نورنبرگ در سال‏هاى 1946 ـ 1945 میلادی و در دهه‏هاى پس از جنگ جهانى دوم اردوگاه آشویتس (بخصوص آشویتس بیرکنائو و مجدانک ـ لوبلین) عموما به‏عنوان مهمترین «اردوگاه‏هاى مرگ» قلمداد شد و متفقین در نورنبرگ ادعا کردند که آلمانى‏ها چهار میلیون انسان را در آشویتس و 5/1 میلیون دیگر را در مجدانک به قتل رسانده‏اند، اما هم‏اکنون هیچ مورخ معروفى این آمار و ارقام را قبول ندارد. به علاوه، در سال‏هاى اخیر، مدارک بسیار چشمگیرى در دسترس قرار گرفته‏اند که براساس آنها نمى‏توان اتهامات مربوط به کشتار توده یهودیان در این اردوگاه‏ها را به سادگى پذیرفت، براى مثال، در عکس‏هاى مفصلى که به طور تصادفى در سال 1944 م (بنابر ادعاها اوج دوران انقراض و نابودى) توسط هواپیماهاى شناسایى از اردوگاه آشویتس ـ بیرکنائو گرفته شده، هیچ اثرى از انبوه اجساد، دود ناشى از سوختن اجساد و یا توده یهودیان در انتظار مرگ مشاهده نمى‏شود. در صورتى که بنابر اظهارات، اگر آشویتس مرکز یک کشتار عظیم بوده باید در این عکس‏ها به طور واضح مشاهده مى‏شد.

ضمنا در زمان حاضر همه ما مى‏دانیم که اعترافات پس از جنگ «رودلف هس» فرمانده آشویتس به عنوان بخشى مهم از داستان کشتار هولوکاست، زیر شکنجه صورت گرفته است. اعترافاتى که شش میلیون نامقدس از آن نشأت گرفته است.

یکى از حربه‏هاى مهم صهیونیست‏ها براى توجیه سیاست‏هاى وحشیانه خویش، جعل افسانه‏ها و اسطوره‏هایى از جمله هولوکاست است. این واقعه ادعایى بیشتر به ارتش هیتلر نسبت داده مى‏شود؛ در صورتى که عالمان تاریخ ارتباط وثیق هیتلر از این موضوع را گوشزد کرده‏اند.

«هانا آرنت» دانشمند یهودى و «هاینس هوهنه» روزنانه‏نگار آلمانى به ارتباط‏هاى گرم آلمان هیتلرى و حزب ناسیونال سوسیالیسم او و صهیونیست‏ها اقرار مى‏کنند. شواهد گوناگونى براین ارتباط وجود دارد، از جمله:

ـ انعقاد قرارداد «هاوا» را که تسهیلات لازم جهت مهاجرت یهودیان به فلسطین را از راه انتقال سرمایه‏شان با صدور کالاهاى آلمانى فراهم مى‏کرد.

ـ همکارى گروه صهیونیستى بتار با نازى‏ها.

ـ در قرارداد هاوا در سال 1933 م جانب نازى‏ها را گرفتند و مانع از اعمال تحریم اقتصادى برضد آن‏ها شدند.

ـ مهاجرت گسترده یهودیان آلمان از طریق کمیته رستگارى که مردى به نام کاستنر مسئولیت آن را برعهده داشت و در قبال آن خدماتى به نازى‏ها عرضه مى‏کرد.

گرفتن غرامت از آلمان از 1952 م و ادامه آن تا سال 2002 م بابت این قتل عام ادعایى. این غرامت چنان براى اسرائیل حیاتى بود که بنگورین، گرفتن آنن را معجزه‏اى در حد ایجاد دولت صهیونیستى مى‏داند.

مقام معظم رهبرى مى‏فرمایند: «دولت آلمان صد و پنجاه میلیارد مارک به عنوان خسارت به یهودى‏ها داد، اما خسارت یهودیان از آلمان هنوز تمام نشده است، باز هم خسارت طلبکارند و باید به آن‏ها داده شود؛ آن‏چه یهودى‏ها با آلمان کردند، کم و بیش با برخى از کشورهاى اروپایى دیگر مثل اتریش، سوئیس، فرانسه و حتى چند سال قبل با واتیکان نیز انجام دادند. همه باید خسارت بپردازند، این خسارت تمام شدنى نیست. در بعد روانى، اسرائیلى‏ها فعالیت‏هاى بسیار مهمى دارند. همه سیاست‏مداران، خبرنگاران، روشن‏فکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بناى یادبود کوره‏هاى آدم‏سوزى سر تعظیم فرود بیاورند. یعنى داستانى که اصل صحت آن معلوم نیست، مورد تأکید قرار گیرد و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. این‏ها روش‏هایى است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به مظلوم نمایى است. این افسانه در کناراتهام یهودستیزى به منتقدان آن کمک شایانى به توجیه ستم‏هاى صهیونیسم در جهان مى‏کند».

پرفسور «نورمن فینکلشتاین» یهودى هم در کتاب صنعت یهودى‏سوزى به سوء استفاده از این داستان تصنعى و بحث یهودستیزى پرداخته است. پژوهش‏گران رقم واقعى کشته‏شدگان یهودى جنگ دوم جهانى را کم‏تر از دویست هزار تن مى‏دانند که در مقایسه با پنجاه میلیون کشته در جنگ جهانى که مسیحى و مسلمان و بودایى و غیره بودند، قابل اعتنا نیست.

اخیرا با تلاش لابى‏هاى صهیونیستى در سازمان‏هاى بین‏المللى و کشورهاى گوناگون قوانینى تصویب شده است که کسى حق اظهارنظر درباره این اسطوره‏ها! را ندارد. قانون دادگاه‏هاى نورنبرگ و توکیو حق اظهار نظر اندیشمندان درباره محاکمه‏هاى دادگاه‏هاى سران نازیسم را از همه مى‏گیرد.

در فرانسه قانون «فابیوس ـ گسو» به صورتى ظالمانه حق آزاداندیشى و تأمل درباره جعل تاریخ به دست صهیونیست‏ها را سلب مى‏کند. انجمن بین‏المللى وکلا و حقوقدان‏هاى یهودى در کنفرانسى به سال 1998 م در سالوینک خواستار وضع قوانین ضد تجدید نظرطلبى در تاریخ شده و خواسته‏اند کشورهایى که قوانین مشابهى ندارند، آن را تصویب کنند. حامیان هولوکاست از بحث و گفت‏وگوهاى عقلائى اجتناب مى‏کنند و معتقدند که باید باور کنیم زیر سؤال بردن این مسئله عملى ارتدادى است و مرتدین باید تنبیه شوند.

امروزه هولوکاست در غرب تبدیل به باور جزمى و قطعى شده است حال آن‏که در سراسر دنیا کسانى هستند که کشته مى‏شوند و کسى به آنها اهمیتى نمى‏دهد، بر همین اساس مدیر بنیاد کانادایى آزادى بیان مى‏گوید:

«هولوکاست داستانى خودخواهانه‏اى است که به منافع اقتصادى و سیاسى صهیونیست‏ها کمک مى‏کند؛ هالیوود به‏طور گسترده‏اى به‏دست صهیونیست‏ها کنترل مى‏شود و آنان فیلمهاى بى‏شمارى درباره هولوکاست به جامعه عرضه مى‏کنند، اما براى مثال رنج دیگران مانند پاک‏سازى قومى 16 میلیون آلمانى از اروپاى شرقى در سال‏هاى 1948 ـ 1944 م را نادیده مى‏گیرند».

وى همچنین در این باره که چرا تجدید نظرطلبان از گفت‏وگو درباره هولوکاست منع شده‏اند و چرا با کسانى که در این باره اظهارنظر مى‏کنند مانند مرتدین برخورد مى‏شود، چنین اظهارنظر مى‏کند: «مذهب هولوکاست به هدف کنترل مردم خدمت مى‏کند و مصونیت مهمى را براى اسرائیل فراهم مى‏آورد به طورى‏که نمى‏توان از آن انتقاد کرد و به یهودیان اجازه مى‏دهد تا رفتار ویژه‏اى در بسیارى از کشورهاى غربى داشته باشند. همچنین این پدیده به یهودیان در غرب اجازه مى‏دهد در حالى که خودشان را یک اقلیت تحت تعقیب به تصویر مى‏کشند، کنترل نامناسبى بر رسانه‏ها و اقتصاد داشته باشند. زیر سؤال بردن هولوکاست مزایا و موضع قدرتمند صهیونیست‏ها را که در بسیارى از کشورهاى غربى از آن برخوردارند، قطع خواهد کرد. بنابراین هر کسى که در این باره بحث کند و یا ابعادى از داستان هولوکاست را زیر سؤال ببرد باید ساکت شود».

مظلومیت یهود از مهم‏ترین سیاست‏گذارى‏هاى فرهنگى و هنرى امروز در تمدن جهودزده غرب است. همان‏گونه که مسلمانان در طول تاریخ، شهیدان مظلوم خود را دارند و از حماسه آفرینى‏هاى عظیم ایشان نیرو مى‏گیرند، یهودیان نیز براى خود «هولوکاست» ـ یعنى ماجراى کذب قتل عام شش میلیون یهودى در اتاق‏هاى گاز و سوزاندنشان در کوره‏هاى
آدم سوزى ـ را ساخته‏اند!

کارکرد هولوکاست به جهات سیاسى و فرهنگى شبیه‏سازى شده‏اى این چنین است، با این فرق اساسى که هولوکاست آن‏گونه که یهودیان صهیونیستى چون «اسپلبرگ» در فیلم «فهرست شیندلر» روایت مى‏کند، یکسره دروغین و تحریف شده است.

سؤال مهم این است که آیا پدیده‏اى به‏نام هولوکاست وجود خارجى دارد، یا این‏که ساخته ذهن کسانى است که آن را وسیله‏اى براى سلطه‏گرى و اشغالگرى به بهانه مظلومیت خود قرار دادند؟

آنچه مسلم است این پدیده حتى اگر حقیقت باشد در باره ابعاد آن اغراق شده است و اغراق در ابعاد آن توجیهى براى اشغال سرزمین فلسطین توسط یهودیان بوده است.

 

نتیجه

پدیده هولوکاست با این همه بزرگ‏نمایى بیشتر به افسانه شبیه است تا واقعیت، اگر چه این پدیده با اسناد و مدارک و شواهد اثبات شود، اما در باره آن چند نکته مهم مطرح است:

اوّلاً تمامى کشته‏شدگان یهودى نبوده‏اند، و عده چشم‏گیرى از اسلاوها، کولى‏ها، معلولان، همجنس گراها، کمونیست‏ها و غیره که یهودى نیز نبوده‏اند، کشته شده‏اند. ثانیا شمار کشته‏شدگان مبهم است و غالبا کسانى که در این مسئله شک کرده‏اند نیز به کشته شدن 1 تا 5/1 میلیون تن در واقعه هولوکاست اذعان دارند. ثالثا نکته مهم‏تر سوءاستفاده صهیونیست‏ها و مظلوم‏نمایى اسرائیل از این واقعه است که گهگاه براین اساس براى خود حقوقى قائل مى‏شوند؛ اما فارغ از این مسئله کشته شدن حتى یک تن بى‏جهت و بدون هر گناهى، امرى حیوانى است، چه برسد شکنجه، عریان کردن، کشتن توسط گاز و سوزاندن صدها هزار انسان، مرد، زن، کودک، پیر، جوان و غیره آن‏هم به دست انسان، اشرف مخلوقات خدا!

اسرائیل و صهیونیست‏ها ضمن این که واقعه دردناک هولوکاست را براى خود مصادره کرده‏اند، در پنجاه سال گذشته از آن استفاده‏هاى فراوانى برده‏اند؛ یکى از توجیهات مهاجرت به منطقه خاورمیانه (اسرائیل) همین موضوع بوده است. آنان که در این سال‏ها خود حقوق بشر را با وقاحت تمام زیر پا گذاشته‏اند، همواره از موضوع هولوکاست دم مى‏زنند.