هنگامى که انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى قدسسره در سال 1979 م / 1357 هـ شکل گرفت، ناحوم گولدمن، یکى از مؤسسان کنفرانس جهانى و از بزرگترین حامیان برپایى وطن ملى یهود در فلسطین، و رئیس وقت صندوق یهود، در کتاب مهم خود تحت عنوان اسرائیل به کجا مىرود، نوشت:
«این جزیره یهودى در اقیانوس عربى اطراف خود از بین خواهد رفت و شانس آن خیلى محدود خواهد بود».
در ابتدا کمتر کسى به این تحلیل و پیشگویى وى توجه کرد، اما با پیروزى و حمایت انقلاب اسلامى ایران از نهضت مردم فلسطین، و آغاز انتفاضه در سرزمینهاى اشغالى این نظر به واقعیت تبدیل شد که جزیره مزبور (یهودى) از بین خواهد رفت، اما نه در میان اقیانوس عربى پیرامون خود. بلکه در میان امواج پر تلاطم انقلاب اسلامى که از شرق شروع شده است و دامنهى آن فلسطین اشغالى را نیز فرا خواهد گرفت.
انتفاضه،[1] یا قیام فراگیر فلسطین اشغالى، یا آن جبهه به نام انقلاب مساجد یا معجزهى قرن بیستم نامیده شده، اولین جهاد مردم فلسطین بر ضد رژیم صهیونیستى اسرائیل نیست و طبیعتا آخرین آن نیز نخواهد بود. بلکه حرکتى مردمى و حلقهى بارزى است از سلسله و زنجیرهى جهاد تاریخى مردم فلسطین، که از سال 1948 ، به اتحاد و روشهاى گوناگون، در قالبهاى حزبى و گروهى و حرکتهاى مردمى و یا اعتصاب جریان داشته است. بهطور کلى نمىتوان انتفاضه را از تاریخ فلسطین و مبارزه با دشمن صهیونیستى جدا کرد. مبارزهاى که از زمان سلطهى استعمار انگلیس براین سرزمین شروع شد، و با تشکیل دولت اسرائیل ادامه یافت، و با تشکیل جنبشهاى مقاومت فلسطینى از سال 1965 ، قالب و شکل حزبى و گروهى به خود گرفت. تا اینکه جزیانهاى سیاسى مدعى فلسطینى، به دلایل گوناگون، از مرکزیت مبارزه با رژیم صهیونیستى خارج شدند، و روز به روز مشعل مبارزه با این رژیم، رو به افول و خاموشى گرائید. اما در مقابل آن، انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى قدسسره با وارد کردن اسلام به صحنهى مبارزاتى مردم فلسطین، به کالبد و جسم نیمه جان نهضت فلسطین که رو به سردى گرائیده بود جانى دوباره بخشید. در نتیجه، دوباره آتش زیر خاکستر انقلاب فلسطین شعلهور شد، و در انتفاضه دسامبر 1987 میلادى تبلور یافت.
انتفاضهى فلسطین، صرفنظر از عوامل متعدد شکلگیرى آن، بدون هیچ وابستگى گروهى یا سازماندهى قبلى جریانهاى سیاسى مقاومت وابسته به دولتهاى عربى و با الهام از انقلاب اسلامى ایران به منصه ظهور نشانیده شد و وجه تسمیه انقلاب مساجد را به خود اختصاص داد. از آنجا که این قیام، بزرگترین دستاورد و پیامد تجربهى نهضت فلسطین در ظرف سالهاى مبارزه، به ویژه از سال 1948 م تاکنون است، ضرورى است به منظور شناخت بهتر و درک عمیقتر ماهیت و بازتاب و پیامهاى آن، مسائل زیر را بهطور گذرا و مختصر بررسى کنیم:
الف) عوامل مؤثر در پیدایى انتفاضه فلسطین.
ب) اقدامات سرکوبگرانه اسرائیل در انتفاضه.
ج) نیروهاى شرکت کننده در انتفاضه.
د) دستاوردها و پیامدهاى انتفاضه.
عوامل مؤثر در پیدایى انتفاضه
انتفاضهى فلسطین را نمىتوان تابع علت واحدى دانست، و یا پیدایى و گسترش آن را در چندین علت خلاصه کرد. بلکه شروع این قیام فراگیر و استمرار آن، بدون شک تابع علل و عوامل متعددى در ابعاد محلى منطقهاى و جهانى است که به مهم ترین آنها اشاره مىشود:
1 ـ عوامل فلسطینى
به نتیجه نرسیدن مبارزات پیشین گروههاى فلسطین در طى مبارزات که در شکلها و قالبهاى گوناگون و متعدد سیاسى چپ و غیرمذهبى شکل گرفته بود، نه تنها پیروزى ملت فلسطین ضداشغالگرى صهیونیسم را به ارمغان نیاورد، بلکه موجب اختلاف بین طبقات گوناگون فلسطینى و ناکامى فلسطینیان در برابر رژیم صهیونیستى شد. این گروهها، علاوه براختلافهایى که با یکدیگر داشتند، مبارزه خود بر ضد رژیم صهیونیستى را در خارج از سرزمینهاى اشغالى فلسطین سازماندهى کردند، آن هم به صورت محدود، غیرمستمر و مقطعى. این گروهها و سازمانهاى مقاومت پایگاههایى در کشورهاى همجوار فلسطین اشغالى مثل سوریه، مصر، اردن لبنان و حتى دیگر کشورهاى عربى همچون عراق، لیبى و الجزایر داشتند و لذا مجبور بودند سیاستهاى خود را با سیاستهاى رژیم عربى همسو و هماهنگ کنند. در این صورت، مبارزه با رژیم اشغالگر قدس، منوط به رضا و توافق این رژیمها بود. در حالى که برخى از این رژیمها به سبب ماهیت استبدادى و سر سپردگى به قدرتهاى استعمارى غربى، و بعضى دیگر به علت ترس از انتقام اسرائیل، و تعدادى نیز به دلیل نگرانى از تأثیر فعالیتهاى سیاسى، اجتماعى و نظامى مبارزاتى متناسب با فلسطین بر جامعه و مردم خود، سعى مىکنند تا الگو و شیوهى مبارزاتى متناسب با وضع خود را بر فلسطینىها تحمیل کنند.
اختلافهاى گروهى و تفرقه نیز عامل دیگرى بود که گریبانگیر مقاومت فلسطین تا پیش از انتفاضه بود. زیرا هر یک از کشورهاى عربى، پس از این که در سال 1967 م جنبش مقاومت فلسطین را خطرى براى خود احساس کردند، اقدام به ایجاد و یا تقویت جناحها و افراد وابسته به خود در سازمان آزادىبخش فلسطین کردند. یعنى هرکدام، جناحى در داخل مقاومت فلسطین تشکیل دادند، که اولین هدف و ماموریت آن، حفظ منافع کشور مورد نظر خود در مسئله فلسطین بود. این اختلافها و جناحبندىها در داخل مقاومت فلسطین، پدیدهاى شوم و مسموم براى مبارزات ضد صهیونیستى فلسطینىها بود، زیرا در بعضى موارد، اختلافها آن قدر عمیق و گسترده شد که از انشعاب و تحزب و گروهگرایى بالاتر رفت، و حتى به درگیرى مسلحانه و تصفیههاى خونین میان آنها انجامید.
در بعد مبارزه با رژیم صهیونیستى نیز فلسطینىها تا پیش از انتفاضه نه تنها نتوانستند پیشرفت و تحولى داشته باشند، بلکه در مقایسه با مبارزات سالهاى اولیهى پس از اشغال فلسطین (1948) نیز فاصله بیشترى تا پیروزى و تشکیل کشور مستقل فلسطینى پیدا کردند. در جنگهاى عرب و اسرائیل، در سالهاى 1967 و 1973 میلادى، کشورهاى عربى، علىرغم برترى نیرویى، نتوانستند به موفقیت چشمگیرى دست یابند، هر سال که از اشغال فلسطین مىگذشت، مبارزه با رژیم اشغالگر قدس از شکل و محتوى نظامى خارج مىشد، و بیشتر جنبه سیاسى و دیپلماسى پیدا مىکرد. به نحوى که فلسطینىها در برخورد با اسرائیل دو گام به عقب و یک گام به جلو مىگذاشتند. تا آنجا که فلسطینىهاى ساکن سرزمینهاى اشغالى، دچار احساس سرخوردگى عمیق شدند و تصمیم گرفتند که به جاى دلبستن به نیروهاى سازمان آزادى بخش فلسطین و ارتش کشورهاى عربى، در فکر چارهاى دیگر باشند.
آنها شاهد انحطاط و فروپاشى مبارزات سازمانى، سیاسى و دیپلماسى عربها، در برابر تقویت سلطه اسرائیلىها بر سرنوشت و سرزمین خود و احداث مداوم شهرکهاى مهاجرنشین یهودى مىشدند. لذا به فکر ایجاد حرکتى وسیع و مردمى و غیروابسته بر ضد اسرائیل در داخل سرزمینهاى اشغالى فلسطین افتادند.
2 ـ عوامل منطقهاى
الف) انقلاب اسلامى ایران: پس از اینکه مردم فلسطین، تجربههاى تلخ رهبران سیاسى خود را پشت سر گذاشتند، و هیچ روزنهى امیدى در داخل افق و آرزوهاى آنها هویدا نشد، انقلاب اسلامى ایران شکوفا شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در سال 1357 هـ ش به رهبرى حضرت امام خمینى قدسسره، انوار مقدس آن بر منطقه تابید و مراحل رکود و تاریکى و یاس و ناامیدى را از صحنه فلسطین زدود. انقلاب اسلامى ایران از آغاز، شعار آزادى قدس شریف و فلسطین را از چنگال رژیم اشغالگر قدس و فرزند نامشروع نظام سلطه جهانى، سرداد. امام خمینى قدسسره مسلمانان جهان را به بسیج تمام توان و امکانات خود براى رویارویى با صهیونیسم غاصب دعوت کرد، و شعار نابودى اسرائیل را سرلوحه فعالیتهاى مسلمانان قرار داد.
جمهورى اسلامى ایران نیز به تبعیت از رهبر و بنیانگذار خود، اولین سفارت فلسطین در جهان را در تهران بازگشایى کرد. مدتى از پیروزى انقلاب اسلامى ایران نگذشت که موج اسلامخواهى در کشورهاى مسلمان منطقه شروع شد. نسل جوان فلسطینى که از مبارزات صورى و غیراصولى سازمانها و گروههاى فلسطینى، در قالبهاى سوسیالیسم و مارکسیسم و ملىگرایى عربى مأیوس و ناامید شده بودند، روح انقلابى حاکم بر ایران را لمس کردند. به تدریج با مطرح
شدن ایدئولوژى اسلام از ناحیه انقلاب ایران در برخورد با مشکلات جهان اسلام، به ویژه مسئله فلسطین، تصور جدیدى در اذهان پیدا شد. که در آن، نشانههاى انقلاب و سرکشى و طغیان بر ضد اشغالگران آشکار بود.
اما این مرتبه طغیان و قیام مردم فلسطین جدىتر نمایان شد و از بحث و سازش با اسرائیل در آن خبرى نبود. آنها راه خلأ موجود در صحنهى مبارزاتى در فلسطین را یافتند و به سوى مذهب روى آوردند. لذا، گرایش به اسلام در نسل جدید فلسطینى و گسترش نشانههاى آگاهى و ظلم ستیزى. که با دین حنیف الهى تطابق داشت، شروع شد و نقش گروهها و احزاب ملى و چپگرا روز به روز در داخل فلسطین اشغالى کمرنگ و ماهیت واقعى آنها مشخص شد.
این روحیه به سرعت در ضمیر انسانى و روان گروههاى مختلف مردم فلسطین در شهرهاى غزه، الخلیل، طولکرم و بیتاللحم که در زیر فشار سر نیزه اسرائیلىها قرار داشت، شاهد شکوفایى تفکر جدیدى شد که از انقلاب اسلامى ایران و بنیانگذار آن حضرت امام خمینى قدسسره الهام مىگرفت و بر کلیهى اندیشههاى سیاسى و سازش کارانهى چپ و راست خط بطلان مىکشید. با احیاى این تفکر در فلسطین، مبارزات سیاسى سازمانى و گروهى خارج از مناطق اشغالى روبه افول نهاد و اولین آثار انتفاضه فلسطین در سال 1987 هویدا شد.
ب) مقاومت اسلامى لبنان: بحث در مورد انتفاضهى فلسطین به طور ناخودآگاه ذهن انسان را متوجه عوامل و پارامترهاى دیگرى در بعد منطقهاى آن مىکند، که بدون شک اولین محور آن لبنان و به طور دقیق مقاومت اسلامى است. پس از اشغال جنوب لبنان و تسلط صهیونیستها بر آن، در سال 1982 مقاومت اسلامى لبنان، به حق ـ در خلال مقاومت مسلحانهى مردمى خود در جنوب لبنان در برابر اسرائیل اشغالگر ـ نمونه پویا و زندهاى از حرکتى جهادى و انقلابى را به نمایش گذاشت.
پس از تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان در این سال، و شکست طرحهاى سازشکارانه سیاسى ـ نظامى رهبران سیاسى سازمان آزادىبخش فلسطین و پس از آشکار شدن ماهیت دولتهاى سازشکار عرب، مقاومت اسلامى که پا به صحنهى سیاست و عرصه کارزار با صهیونیستها گذاشته بود نقطه عطف جدیدى در کشمکشهاى عربها و اسرائیل به وجود آورد، که داراى اصالت و ماهیت اسلامى بود. مقاومت اسلامى لبنان با تمسک به همین خط و روش توانست طرح صهیونیستها را در لبنان به شکست بکشاند و نیروهاى متجاوز و متجاسر آن را مجبور به عقبنشینى از این کشور کند.[2]
حرکتهاى چشمگیر و جهادى مقاومت اسلامى در تمام جهان اسلام منعکس و آثار آن به خوبى در فلسطین اشغالى آشکار شد. جوانان فلسطینى که شاهد عملیات متهورانه و استشهادى مقاومت اسلامى بودند وضع خود را در مناطق اشغالى فلسطین و با وضع مسلمانان جنوب لبنان مقایسه کردند. آنها دریافتند روحیهاى که در جنبش انقلابى نیز کارساز و موثر باشد و پیروزى بر دشمن در یک منطقه و جبهه محدود نیست و امکان پیروزى در جاى دیگرى وجود دارد.
با این روش مقاومت اسلامى لبنان روحیه جهادى و مبارزات ضد صهیونیستى در داخل فلسطین از نو برانگیخته شد. آنان توانستند اعتقاد به خداوند و اعتماد به نفس و انگیزههاى مقاومت و انقلاب را در دل کلیهى طبقات فلسطینى در برابر اسرائیل زنده کنند. آغاز دوم انتفاضه مسجدالاقصى پس از اقدام شارون جنایتکار در ورود به حرم شریف قدس با حمایت 2000 سرباز صهیونیست اتفاق افتاد در این انتفاضه تا اول تیرماه 1382 بیش از 2527 فلسطینى به شهادت رسیده و بیش از 60 هزار نفر مجروح شدهاند. ضمنا دراین انتفاضه تا این تاریخ 768 اسرائیلى به هلاکت رسیدهاند.[3]
به این ترتیب، ملت مسلمان فلسطین با بهرهگیرى از انقلاب اسلامى ایران و مقاومت اسلامى لبنان مصمم شد تا با اعتقاد به اسلام و برخوردارى از روحیه انقلابى، مرحله جدیدى را براى مبارزات رهایىبخش خود ترسیم کند. آنها درک کردند که دامنه انقلاب اسلامى به یک محدوده جغرافیایى منحصر نیست و شعاع آن فراتر رفته است و به زودى تمام دنیاى اسلام را در برمىگیرد. انقلابى که عظمت اسلام را نمایان کرده و امت اسلامى را از مرحلهى ذلت و خوارى و خضوع در مقابل استکبار و عوامل دست نشاندهاش به مدارج پیروزى و رهایى و استقلال مى رساند.
ج) خیانت بعضى از سران عرب: ملت مظلوم فلسطین از همان هنگامى که کشورشان با تبانى و توافق کشورهاى استعمارگر، تحت قیومیت و سلطهى انگلیس قرار گرفت اولین ضربات تازیانههاى ظلم و تجاوز را بر پیکر خود احساس کرد. با تشکیل دولت اسرائیل به کمک استعمار انگلیس و با تبانى سران خیانتکار عرب ملت فلسطین کاسه زهر محرومیت و جدایى از سرزمین اجدادى خود را سر کشید. از آن زمان به بعد در زیر سلطهى رژیم صهیونیستى به زندگى برزخى خود ادامه داد.
هر روز که از زمان اشغال فلسطین مىگذشت بر درد و رنج آنان افزوده مىشد. زیرا از یک سو رژیم صهیونیستى با خشونت ترور جنایت و دیپلماسى پنهان و اشکار خود در صحنهى جهانى و منطقهاى سعى در تحکیم سلطهى خود بر فلسطین اشغالى و کسب موقعیت برتر در منطقه داشت، و از سوى دیگر، برخى کشورهاى عربى، به ویژه مصر به سوى سازش با رژیم صهیونیستى و فراموش کردن تاریخ و تمدن و مبارزات ملت فلسطین گام برداشتند.
در بین کشورهاى عربى، سادات، رئیس جمهور مصر، قرداد ننگین کمپ دیوید را با رژیم صهیونیستى امضا کرد. وى علاوه برخارج کردن بزرگترین و پر جمعیتترین کشور عربى از خط کشمکش عربى ـ اسرائیلى، ضربه شکنندهاى بر پیکر فلسطین وارد کرد، و تمام آرمانها و آرزوهاى مردم فلسطین را که چشم امید به ارتش آن کشور دوخته بودند، نقش برآب کرد. لذا، آنان به این نتیجه رسیدند که: «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من». به این دلیل:
«فعالیت جوانان مسلمان فلسطینى پس از شکست کشورهاى عربى در جنگ 1967 و رویکرد آنها به سازش با اسرائیل، شکل انفرادى و سازمان یافته به خود گرفت. جهاد بر ضداسرائیل، از سوى جوانان شهادتطلب آغاز شد و در کرانه غربى و نواره غزه، از سال 1985 ، عملیات فردى علیه صهیونیستها در شهرهاى اشغالى فلسطین رو به افزایش نهاد، و قیام پراکنده، مثل پرتاب سنگ علیه ارتش اسرائیل بعضى از خیابانها را فرا گرفت».
3 ـ سرکوب و شکنجه فلسطینیان
رژیم صهیونیستى همواره در راستاى اهداف تجاوزکارانه و توسعه طلبانه ى خود، به سرکوب فلسطینیان در کرانه غربى و نور غزه اقدام کرده است. این اقدامات، در دوره ى بین سالهاى 1967 ـ 1987 از شدت بیشترى برخوردار شد.
به ویژه با اقداماتى ضد بشرى نظیر: کشتار جوانان، زندانى کردن آنها بدون تحقیق، بازداشت و اقامت اجبارى افراد، انهدام منازل، بیرون راندن عربها، جلوگیرى از ورود فلسطینیان به وطنشان، بستن مؤسسههاى آموزشى و اجتماعى و تحمیل مالیاتهاى سنگین بر مردم، جلوگیرى از احداث منازل مسکونى و ساختمانها در روستاها، به وجود آوردن مشکلهاى اقتصادى بر فلسطینیان و... در این راستا، حکومت اسرائیل بیش از هزار منزل مسکونى را منهدم کرد، و چندین روستا را به بهانهى مسائل امنیتى و توسعهى خیابانها بهطور کامل از بین برد. رژیم صهیونیستى همچنین در مدت بیست سال (1987 ـ 1967) بر 52 درصد از زمینهاى کرانه غربى، و 33 درصد از زمینهاى نوار غزه استیلا یافت، و تعداد مستعمرههاى یهودىنشین فقط در کرانه غربى، به بیش از 149 مستعمره، و شمار ساکنان آنها به بیش از 65 هزار تن بالغ شد.
رژیم صهیونیستى همچنین برخى از مراکز مقدس مسلمانان و مسیحیان را مورد تعرض قرار داد، که تظاهرات اعتراضآمیز وسیعى علیه آن به وجود آمد. از جملهى این اقدامات تعرضآمیز و تجاوزکارانه، مىتوان آتش زدن منبر صلاح الدین ایوبى در مسجد الاقصى، در 21/8/ 1969 که تظاهرات گستردهاى از مسجد الاقصى علیه صهیونیستها شروع شد. هجوم ارتش اسرائیل به حرم مسجد الاقصى و تیراندازى به سوى نمازگزاران در صحن مسجد، که دهها تن مجروح شدند، و نیز تلاش صهیونیستها براى انفجار و انهدام مسجد الاقصى، و نیز تلاش آنها براى انهدام مسجد به وسیله هواپیماهاى بمب افکن. تجاوزات دیگرى نیز در تاریخ یازدهم آوریل 1982 از سوى ارتش اسرائیل به این مسجد انجام گرفت، که عدهاى از نمازگزاران به شهادت رسیدند و دهها تن نیز زخمى شدند. اقدامات وحشیانه و سرکوبگرانهى
رژیم صهیونیستى علیه فلسطینیان و اماکن مقدس اسلامى و مسیحى فلسطین، همچنان، على رغم محکومیت جهانى آن، ادامه یافته است.
4 ـ عوامل جهانى و بینالمللى
حمایتهاى بىدریغ و مستمر قدرتهاى جهانى به ویژه آمریکا از رژیم صهیونیستى، در مجامع گوناگون جهانى، به خصوص در سازمان ملل متحد، و نیز نشستن برخى از کشورهاى عربى به پشت میز مذاکره با اسرائیل، سبب شد تا به مرور زمان، رژیم صهیونیستى از انزواى سیاسى در صحنهى جهانى و بینالمللى و نیز تحریمهاى سازمان ملل خارج شود. نیز با بسیارى از کشورهاى آفریقایى روابط دیپلماتیک برقرار کند، و از تحریمهاى اقتصادى عربها رهایى یابد. تا آنجا که موفق شد بخش غظیمى از یهودیان (فالاشه) اتیوشى را به سرزمین اشغالى فلسطین انتقال، و آنها را در شهرکهاى یهودىنشین اسکان دهد.
از سوى دیگر سیاستى را که گورباچف (آخرین رئیس جمهورى شوروى سابق) از زمان به دستگیرى قدرت در سال 1985 ، تحت عنوان پروسترویکا و گلاسنوست دنبال کرد، به روند انتقال گستردهى یهودیان شوروى به اسرائیل شدت بخشید. سقوط کمونیسم در اروپاى شرقى و فروپاشى اردوگاه شرق که تا دیروز از حامیان حقوق فلسطینیان بود، و نیز برهم خوردن توازن قوا به نفع غرب که از حامیان اسرائیل بود، موجب شد تا کشورهاى کمونیستى و سوسیالیستى که از زیر چتر شوروى رها شده بودند، براى رهایى از مشکلات داخلى و معضلات اقتصادى که از نظام کمونیستى به آنها به ارث رسیده بود، به برقرارى روابط دیپلیماتیک با اسرائیل روى آوردند. لهستان، مجارستان و چک اسلواکى، در ابتدا، و سپس بلغارستان، پس از 23 سال قطع رابطه با اسرائیل، مجددا روابط سیاسى خود را با این رژیم از سر گرفتند.
این رویدادها به دنبال فروپاشى بلوک شرق و روىآورى به سوى برقرارى روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستى، به قدرى در صحنهى داخلى و جبههى مبارزاتى فلسطینیان تأثیر منفى گذاشت که برخى گروههاى عضو جنبش مقاومت فلسطین نتوانستند نگرانى و موضع انفعالى و ناامیدانهى خود را پنهان کنند. نمایندهى سازمان آزادىبخش فلسطین در فرانسه (ابراهیم الصوص)، در مصاحبه با مجله هفتگى با ساچ، در آوریل 1990 اظهار داشت:
«تجدید روابط دیپلماتیک بین کشورهاى اروپایى شرقى و اسرائیل ممکن است به صلح (!) کمک کند».
وى همچنین اضافه کرد: «کنار گذاشتن اسرائیل به این معناست که کسى نتواند برآن تأثیر بگذارد و یا اسرائیلىها را به برقرارى صلح تشویق کند».
حوادث و رویدادهاى مذکور و چندین مسئله مشابه دیگر در صحنهى جهانى و بینالمللى، نه تنها فلسطینىها را به باز پس گیرى سرزمینشان از دست رژیم اشغالگر قدس امیدوار نکرد، بلکه به تقویت اسرائیل نیز کمک، و رویاى چندین سالهى آنها را نیز نقش برآب کرد. فلسطینیان نتوانستند با کمک مجامع بینالمللى و قدرتهاى جهانى، از جمله سازمان ملل متحد، حتى به کوچکترین خواستهى خود که طرح تقسیم فلسطین بود، دست یابند. لذا، مردم دریافتند که جز اتکال به نیروى لایزال الهى و استفاده از مسلسلهاى متکى بر ایمان، هیچ کس به جز خودشان نمىتواند دفتر سرنوشت فلسطین را ورق بزنند.[4]
در کنار عواملى که ذکر شد، عوامل دیگرى نیز در شروع انتفاضه تأثیر داشت. از جملهى آنها مىتوان عوامل زیر را نام برد:
1 ـ برخى از جوانان جنبش اسلامى که از زندان مرکزى غزه گریخته بودند، به دست نیروهاى نظامى اسرائیل به شهادت رسیدند. تشییع جنازهى آنها منجر به حرکت و قیام اعتراضآمیز علیه سلطهگران صهیونیستى شد.
2 ـ عملیات نفوذ و فرود عدهاى از مجاهدان فلسطینى به وسیلهى هواپیماهاى بدون موتور گلایدر (کایت)، به یکى از پادگانهاى ارتش رژیم صهیونیستى در شمال اسرائیل و درگیرى شدید با نیروهاى صهیونیستى که طى آن عدهاى از صهیونیستها کشته شدند و دو نفر از مجاهدان نیز به شهادت رسیدند. این عملیات توانست احساسات ملت فلسطین را در همه جا برانگیزد و آنها را به مبارزهى جدى با رژیم صهیونیستى مصمم کند.
اقدامات سرکوبگرانه اسرائیل در انتفاضه
پس از شروع انتفاضه در سرزمینهاى اشغالى فلسطین، رژیم صهیونیستى بر شدت تحرکات و اقدامات سرکوبگرانه و امنیتى خود علیه مردم فلسطین افزود. اسرائیل با تمام توان با اعمال فشار بر مبارزان مسلمان فلسطینى و تشدید اقدامات سرکوبگرانهى خود نظیر دستگیرى، شکنجه، قتل و کشتار انقلابیون و سرقت اموال و تخریب منازل و محلههاى تجارى آنها براى سرکوب انتفاضه و یا حداقل جلوگیرى از آثار و تبعات منفى آن تلاش کرد. ظرف سالهاى اول انتفاضه عده دستگیر شدگان بسیار زیاد و آزار و اذیت و شکنجهى زندانیان فلسطینى در تمام بازداشتگاهها و زندانهاى اسرائیل امرى عادى و جارى شد.
ارتش رژیم صهیونیستى اقدام به ضرب و جرح زنان و کودکان و پیگیرى و دستگیرى و شکنجهى آنها کرد. آنها به وسیله بمبدودزا و گازاشکآور به مساجد و نمازگزاران حمله کردند. جوانان را به قتل رسانیدند، اطفال را ربودند و دانشگاهها و مدارس و موسسات آموزشى را تعطیل کردند.
الف ـ عقوبتهاى دسته جمعى از طریق تبدیل زمینهاى فلسطین اشغالى به زندانهاى بزرگ، منبع عبور و مرور افراد، لوازم و اثاثیه منزل و نابودى مواد تدارکاتى و غذایى در هنگام عملیات تفتیش، سرپا نگه داشتن فلسطینىها به مدت زیاد در صحرا و بیایان و قرار دادن آنها در سرماى شدید زمستان و یا زیر اشعهى خورشید (آفتاب) در فصل تابستان و حتى بدون هیچگونه استثنا و تفاوتى هتک حرمت به علماى دینى و اماکن و مراکز عبادى و مذهبى مسلمانان.
ب ـ بیرون راندن و تبعید فلسطینیان از سرزمین آبا و اجدادى خود. تا حدى که عدهى افراد تبعید شده به خارج از فلسطین از زمان انتفاضه به بیش از 63 تن رسیده است. با احتساب 11 تن دیگر که حکم تبعید دربارهى آنها صادر شده است، شمار کسانى که از سال 1967 تاکنون با این شیوه به خارج از فلسطین تبعید شدهاند به 3 هزار تن رسیده است.
افزون بر موارد یاد شدهى بالا، اقدامات سرکوبگرانه اسرائیل تاکنون با روشها و شیوههاى گوناگون انجام گرفته است. بیشترین فشار بر روى افرادو عناصر شرکت کننده در انتفاضه بوده است که تبعات منفى شایان توجهى براى انتفاضه است. این اقدامات عبارتند از:
1 ـ لغو شناسنامههاى اسرائیلى فلسطینىها و اخراج افرادى که اقدام به پرتاب سنگ مىکنند یا با سلاح سرد به اسرائیلىها حمله مىکنند و یا در شورش هاى شهرى و انتفاضه دستگیر مىشوند.
2 ـ تعیین مجازات به مدت یک سال براى هرکسى که به سازمان ترابرى و حمل و نقل عمومى خسارت وارد و یا به سربازان اسرائیلى و صهیونیستها اهانت و توهین کند.
3 ـ جلوگیرى از اشتغال به کار افرادى که در انتفاضه شرکت مىکنند.
4 ـ تعیین مراکز و مؤسسههاى آموزشى بهمنظور استفاده از آنها در عملیات تخریبى و سرکوبگرانه علیه انتفاضه.
5 ـ انحلال بیشتر مؤسسههاى فلسطینى به ویژه در شرق بیتالمقدس و همچنین انحلال انجمنهاى دانشجویى و ممنوعیت هرگونه فعالیت سیاسى در این مؤسسهها و برخوردهاى غیرانسانى با آنها و اخراج کارمندان ادارهها و استادان دانشگاهها که در انتفاضه شرکت مىکنند.
6 ـ تشدید و مراقبتهاى فیزیکى از زندان و اعمال سیاست سرکوب زندانیان.
7 ـ اخراج برخى از افراد که در مقابله تبادل اسرا آزاد شدهاند.
8 ـ اخراج کارکنان شهردارىها که انتفاضه همکارى دارند.
9 ـ اجراى قوانین جدید احداث ساختمان در سرزمینهاى اشغالى به صورتى که طبق آن عربهاى ساکن سرزمینهاى اشغالى، قادر به احداث واحدهاى جدید مسکونى براى خود نیستند.
10 ـ انهدام منازل و ساختمانها و حتى مزارع زیتون که در داخل آنها سنگ یا بطرى آتشزا به سوى اسرائیلىها پرتاب شده است.
11 ـ مصادره اتومبیلهایى که در فعالیتهایى انتفاضه به کار گرفته مىشود.
نیروهاى شرکتکننده در انتفاضه
پس از شروع انتفاضه فلسطین، منابع رسمى اسرائیل و نیز رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا، در اظهارات خود، براى کاستن از اهمیت قیام مردم مسلمان فلسطین شرکتکنندگان در انتفاضه را مشتى آشوبگر و تحریک شده از جانب خارجىها خواندند، تا صفت زودگذر به آن بدهند. اما حقیقت امر نشان داد اکه اسلامگرایان فلسطینى و گروههاى داخلى فلسطین اشغالى، و نیز اتحادیهها و کمیتههاى جدید مردمى، هر یک در حد توانایى خود، در بسیج مردم مسلمان فلسطین علیه رژیم صهیونیستى نقش داشتهاند. رونى جیلد در روزنامه اسرائیلى یدیعوت احارنوت رهبرى داخلى انتفاضه را به نام کمیته ملى واحد در امور انتفاضه در مناطق اشغالى یاد کرد، و به ائتلاف نمایندگان هیئتها و جناح هاى مختلف که زیر نظر ساف کار مىکنند توصیف کرد. اما به مرور زمان مشخص شد که گروههاى اسلامى فلسطین به ویژه جنبش حماس و جهاد اسلامى فلسطین، در انتفاضه نقش بارزى دارند و فرماندهى متحد انتفاضه که بوقهاى تبلیغاتى از آن یاد مىکردند، در برگیرندهى گروههاى ملى و کمونیستى مثل (فتح، جبهه ملى جبهه دموکراتیک و حزب کمونیست فلسطین) است، که تأثیرگذارى و نفوذ آنها را در انتفاضه کمتر از اسلامگراهاست.[5]
البته نقش تشکلهاى جدیدى را که پس از شروع انتفاضه ظاهر شدند، و یا به تعبیرى انتفاضه آنها را به وجود آورد و به هیچ تشکل سیاسى وابستگى ندارند، نباید ناچیز شمرد. این تشکلهاى خودجوش، فعالیتهاى مشخصى در انتفاضه، مانند انتقال مجروحین به بیمارستان، اهداى خون به مجروحین، کمک مالى به افراد خسارت دیده در انتفاضه و غیره انجام مىدهند. در این زمینه، یهوشواع بورات، استاد دانشگاه عبرى قدس مىگوید: «موج اعتراض موجود بر ضداسرائیل موجب شد تا به جز خود به کس دیگر و یا جریان دیگرى اعتماد نداشته باشند. زیرا در چنین وضعیتى امکان رشد نسلى از رهبران جوان فلسطینى که در چارچوب سازمانهاى فلسطینى قدیم، به ویژه سابق عمل نمایند، در مناطق وجود دارد. اما اینها تابع مقررات ساف و تأثیرپذیر از آن نیستند، بلکه با اقدامات خود در داخل اسرائیل (سرزمین هاى اشغالى) بر دیگران (ساف) تاثیر خواهد داشت».
جنبشها و جریانهاى اسلامى از نظر تشکیلاتى و سیاسى در انتفاضه فعال هستند، و در مقایسه با دیگر گروهها، از ویژگى ممتازى برخوردارند. روزنامه واشنگتنتایمز با انتشار گزارش ویژهاى در مورد فعالیت اسلامگراها در انتفاضه، در تاریخ پنجم فروردین 1371 نوشت: «نیروى قدرتمندى اسلام رفته رفته بر تمام شوون زندگى فلسطینیان مقیم مناطق اشغالى سایه مىافکند».
به نوشتهى این روزنامه، فلسطینىها این روزها از دستورهاى اسلام بیش از سازمان آزادى بخش فلسطین پیروى مى کنند. این گزارش همچنین اضافه مىکند: «شعارهایى که این روزها بیشتر بر در و دیوارهاى این مناطق به چشم مىخورد، به جانبدارى از جنبش حماس و جنبش آزادى و جنبش جهاد اسلامى است. بسیارى از فلسطینىها معتقدند سازمان آزادىبخش فلسطین و ملىگراها، عملاً از قدرتى، که داشتهاند سوء استفاده کردهاند، و عملکرد نمایندگان و عوامل ساف در مناطق اشغالى را مورد انتقاد قرار دادهاند».
اسرائیلىها سعى کردهاند تا به نحو مقتضى، از ارتباط جریانهاى اسلامى فلسطین با دیگر گروههاى اسلامى کشورهاى دیگر، و تأثیر انتفاضه در کشورهاى عربى، به منظور ارعاب آن کشورها، استفاده کنند و ترس کشورهاى عربى را برانگیزانند و نظر آنها را براى سرکوبى نیروهاى اصولگراى اسلامى فلسطین جلب کنند.
جریانهاى اسلامى فلسطین، هر چند داراى تأثیرهاى نسبتا زیادى در داخل سرزمینهاى اشغالى فلسطین هستند، و پایگاه عمدهاى در میان مردم مسلمان فلسطین دارند، اما دیگر گروهها و تشکلهاى مستقل فلسطینى، هر یک درخصوص خطمشى سیاسى و توانایىهاى بالفعل خود در داخل فلسطین، در بعضى اقشار نفوذ داشته، و از طریق آنها توانستهاند حضور خود را ـ هر چند اندک ـ در انتفاضه نشان دهند.
بنابراین، حضور هر یک از گروههاى سیاسى و اجتماعى موجود در سرزمینهاى اشغالى، و میزان نفوذ نیروهاى شرکت کننده در انتفاضه، به هیچ وجه یکسان نیست. از آن جا که این قیام حرکتى خودجوش و مردمى است نمىتوان آن را در یک گروه و جریان خاص محصور کرد، بلکه قیامى است که پس از شروع، گروههاى سیاسى و مذهبى و اجتماعى فلسطین را بهدنبال خود کشید، و آنها دوشادوش مردم مسلمان فلسطین در انتفاضه شرکت کردند، لکن نقش این گروهها و مشارکت آنها در انتفاضه، براساس میزان نفوذشان در مناطق اشغالى فلسطین است.
دستآوردها و پیامدهاى انتفاضه
انتفاضه پس از گذشت چندین سال از عمر خود در فلسطین، هر چند داراى فراز و نشیبهایى بوده است، و گاهى بر اثر بروز حوادث و رویدادهایى کاهش و یا زمانى نیز شتاب گرفته و پیشرفت تصاعدى پیدا کرده است، اما تاکنون مهمترین و بزرگترین قیام فلسطین بهشمار آمده است. به قول اسرائیلىها: «انتفاضه طولانىترین و خشنترین قیام ملى فلسطینىهاست» که سرزمینهاى اشغالى شاهد آن بوده است. به ویژه در این سال جدید که علاوه بر ضربات مهلکى که بر پیکر اسرائیل وارد کرده، توانسته است دستاوردها و نتایج مهمى در صحنههاى داخلى منطقهاى و بینالمللى داشته باشد، و بسیارى از طرحهاى منطقهاى و جهانى سازش با رژیم اشغالگر قدس را نقش برآب کند یا به شکست بکشاند.
در زیر به مهمترین دستاوردهاى انتفاضه اشاره مىشود:
1 ـ محکومیت جهانى اقدامات سرکوبگرانه رژیم صهیونیستى انتفاضه با تقدیم شهداى بسیار و تحمل بدترین و وحشیانهترین خشونتها و سرکوب به دست صهیونیستها، که بیشتر رسانههاى گروهى جهان شاهد آن بودهاند، نشان داد که مردم فلسطین تنها با خونجوشان خویش به موجودیت خود در این گردابهاى توطئه و بىغیرتىهاى قومى، ادامه مىدهند و حیات و بقاى خود را تضمین مىکنند. همچنین، هالهاى از مظلومیت را به دور فلسطینىها پیچیده به گونهاى که نه تنها در مجامع بینالمللى جهانى و کشورهاى اسلامى، اقدامات سرکوبگرانه اسرائیل محکوم شده است، بلکه موج حمایت مردم مسلمان منطقه را از ملت مظلوم فلسطین را برانگیخته، و بسیارى از دولتها در حمایت از انتفاضه، و یا حداقل محکوم کردن سیاست سرکوبگرانه و تروریستى اسرائیل به دنبال خود کشیده است. حتى توانسته است که در بین یهودیان و احزاب و گروههاى صهیونیستى اختلاف ایجاد کند و احزاب میانهرو و دست چپى اسرائیلى را که مخالف سیاستهاى توسعهطلبانه دولت حاکم بودهاند، در صحنهى سیاسى اسرائیل براى مخالفت با آن مصممتر کند.
2 ـ خارج شدن رهبرى مبارزه ضدصهیونیستى از دست رهبران سیاسى سازشکار فلسطینى انتفاضه با کسب تجربیات پنجاه سال گذشته، مبارزه با اسرائیل را براى پایان دادن به سلطهى آن بر فلسطین اشغالى، از قالبهاى گروهى و دیپلماسى خارج کرد، و خطمشى مبارزه را دست رهبران سیاسى مذهبى و جریانهاى اسلامى و مردمى در داخل فلسطین انتقال دهد. این رهبرى جدید، امروزه، در بسیارى از رویدادهاى سیاسى فلسطین حضور دارد، و با عملکردها و مواضع انقلابى خویش، در عمل برخى از سازمانهاى مقاومت فلسطین را به دنبال خود کشیده است. نمونهى بارز این حرکت را مىتوان در پیروى گروهها و سازمان فلسطینى از انتفاضه مبنى بر تحریک و محکوم کردن کنفرانس صلح خاورمیانه، و مذاکرات صلح رهبرى سازمان آزادىبخش فلسطین با رژیم صهیونیستى برشمرد.
3 ـ قوت بخشیدن به ریشههاى انتفاضه و انقلاب در دل مردم مسلمان منطقه انتفاضه، به سبب مستقل، خودجوش، مردمى و اسلامى، بهعنوان تنها راهرهایى از چنگال صهیونیسم است. انتفاضه، به دلیل این که فقط به مردم متکى بود، بدون پذیرش هرگونه انقیاد و نفوذ رژیمهاى عربى منطقه، با قوت تمام به راه خود ادامه داد، و پرتو و دامنهى آن به سایر کشورهاى عربى امتداد یافت، و کل منطقه را تحت تأثیر قرار داد انتفاضه ریشههاى انقلاب را در دل مردم مسلمان منطقه قوت بخشید، و باعث شد گرایش به اسلام و اتکاى به نفس در مردم این کشورها زنده شود و جوشش مستمر آن، رژیمهاى عربى سازشکار را نیز با مشکلات و بحرانهاى داخلى ناشى از گرایشهاى اسلامى مردم آنها مواجه کرد.
4 ـ شکست طرحهاى ذلت بار سازش با رژیم صهیونیستى تشدید انتفاضه در سرتاسر فلسطین اشغالى، و سیر تصاعدى حرکتهاى ضدصهیونیستى، از سوى فلسطینىها، در عمل طرحها و حرکتهاى محلى، منطقهاى و بینالمللى براى سازش با اسرائیل را با شکست مواجه کرد. رژیم صهیونیستى و حامى آن آمریکا چنان مستاصل شدند که کوچکترین پیشرفتى در محدود کردن انتفاضه و جلوگیرى از اسلامخواهى آن نداشتند. انتفاضه ثابت کرد که صهیونیسم و امپریالیسم جهانخوار و ارتجاع عرب و سازشکاران فلسطینى، جزء تفکیک ناشدنى از یک پیکرند، و در منطقه مشترکى از سرنوشت قرار دارند. به همین دلیل، همهى این جریانها و رژیمها، حتى براى دستیابى به یک توافق کلى و منطقهاى در مذاکرات صلح عربها و اسرائیل که با شرکت کشورهاى عربى منطقه و فلسطینىهاى وابسته به خط سازش با اسرائیل در مادرید، واشنگتن، لندن و اسلو تشکیل شد، توفیقى به دست نیاورند. دلیل این مسئله را جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا صراحتا اعلام داشت. او قیام اسلامى در فلسطین را سبب اصلى شکست مذاکرات صلح دانست و از اسرائیل خواست تا براى کسب موافقت عربها و همچنین دسترسى به صلح، انتفاضه را بیش از پیش مهار کند. اسحاق رابین، نخست وزیر مقتول رژیم صهیونیستى نیز همزمان با شروع دور هفتم مذاکرات عربها و اسرائیل، در گفتوگو با مجله فرانسوى ربان لوموند، برسرکوبى انتفاضه تأکید کرد و اظهار داشت دولتش با تمام امکانات نظامى به مقابله با فلسطینىها خواهد پرداخت.
5 ـ ایجاد وحدت و هماهنگى مبارزاتى بین گروههاى مختلف فلسطین بر ضدرژیم صهیونیستى انتفاضه توانست مناطق سهگانه فلسطین اشغالى را تحت شعار استقلال ملى وحدت بخشند، و کرانه غربى، نوار غزه و سرزمینهاى اشغالى 1948 را تبدیل به پیکر واحد در برابر اسرائیل کند. این وحدت، براى اولین بار در تاریخ مبارزاتى فلسطین از سال 1948 شکل گرفت. در سالهاى اولیهى اشغال فلسطین و سالهاى 1967 ـ 1969 ، مقاومت چشمگیرى مشاهده نمىشد، مگر یک مجموعه عملیات فردى در مناطق دورافتاده. در نیمهى اول دههى 1970 نیز جنبش سیاسى ملى در کرانه غربى فعال شد، ولى چنین حرکتهایى در دو منطقه دیگر فلسطین اشغالى صورت گرفت. سال 1980 به پایان نرسیده بود که جنبش اسلامى در سرزمینهاى اشغالى 1948، گامى به سوى عملیات مسلحانه بر ضد نهادهاى اقتصادى رژیم صهیونیستى برداشت. اما انتفاضه، خواهان انقلاب همه جانبه و همگانى فلسطین در تمام سرزمینهاى اشغالى شد، و یک انسجام و وحدت اجتماعى در سرتاسر فلسطین اشغالى به وجود آورد. به این ترتیب، انتفاضه بر کلیهى طرفداران نزاع و کشمکش بىثمر در صحنهى داخلى فلسطین غلبه یافت، و حرکتهاى ضد صهیونیستى در همهى مناطق فلسطین را انسجام بخشید. همهى گروههاى جامعه، اعم از دانشجویان و کشاورزان و بارزگانان و کودکان، در صفى واحد در برابر اسرائیل قرار گرفتند و شعار آزادى فلسطین از بحر تا نهر (شرق تا غرب) و از راس ناقوره تا غزه[6] (شمال تا جنوب فلسطین) را در سرتاسر منطقه سر دادند.
آنها براى همگان روشن کردند که مبارزه با اسرائیل نه تنها بر سر مرز و حدود جغرافیایى فلسطین است، بلکه مبارزهاى است براى بقا، که اصل وجود رژیم صهیونیستى را مورد سؤال قرار مىدهد و خواستار نابودى آن به طور کامل است.
6 ـ شکست دستگاههاى امنیتى و نظامى اسرائیل در خاموش کردن انتفاضه رژیم صهیونیستى، تمامى دستگاههاى اطلاعاتى، امنیتى و نظامى خود را براى شکست انتفاضه و خاموش کردن آتش آن بسیج کرد. آنها از هیچ اقدامى در این راه، حتى زندانى کردن، کشتار، شکنجه کوتاهى نکردند. اما در پایان بخشیدن به انتفاضه و یا حداقل آرام کردن آن، با شکست مواجه شدند. در صورتى که در سالهاى گذشته، با توهم و خیال تفوق کامل و حتمى بر عربها و شکستناپذیرى ارتش خود، زندگى مىکردند. ولى پس از گذشت پنج سال از شروع انتفاضه، ناتوانى خود را در مهار و خاموش کردن آتش آن اعلام کردهاند. در این زمینه، ژنرال دانشمرون، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، ضمن اشاره به ناکامى در کنترل انتفاضه، اعلام کرد: «حجم نیروهاى اسرائیلى در نوار غزه، به دنبال آشوبها سه برابر حجم زمان عادى خود شده، و بسیار بیشتر از حجم نیرویى است که در سال 1967 نوار غزه و کرانه غربى را اشغال کرد».
اسحاق رابین نخست وزیر مقتول رژیم صهیونیستى نیز پس از حملهى شهادت طلبانه یکى از جوانان انقلابى و مسلمان فلسطینى به یک اتوبوس حامل صهیونیست ها، در سرزمینهاى اشغالى فلسطین، که به تلافى کشتار وحشیانهى نمازگزاران حرم ابراهیم علیهالسلام انجام گرفت، علنا تصریح کرد: «اسرائیل تاکنون بیشترین ضربات را از انتفاضه خورده است».
زیرا انتفاضه بر ارتش و دستگاههاى امنیتى و نظامى اسرائیل نبردى را تحمیل کرد که آمادگى ورود به آن را نداشت، و به یک جنگ فرسایشى و قیامى طولانى مدت تبدیل شد. این رژیم در تنگنایى قرار گرفت که حتى کودکان و جوانان فلسطینى، که زمانى نام اسرائیل در درون بزرگان آنها رعب و وحشت ایجاد مىکرد، به آسانى توانستند در برابر دشمن اسرائیلى قرار بگیرند، و از اسلحهى آنان نترسند. به این ترتیب بسیارى از اصول و پایههاى حاکمیت اسرائیل مورد تهدید قرار گرفت، و حامیان آن مجبور شدند تا خطر انتفاضه را به تعویق یا تأخیر اندازند. لذا، تلاش کردند تا قبل از دستیابى انتفاضه به پیروزى، آن را تحت کنترل خود درآورند.
7 ـ به شکست کشاندن طرحهاى صلح و سازش با رژیم صهیونیستى انتفاضه توانست این اصل را مسجل و معین کند که در هیچ یک از طرحها و برنامههاى ساخته و پرداخته دست غرب و کشورهاى عربى مرتجع و وابسته، که به صلح و سازش با اسرائیل منجر مىشود، وارد نخواهند شد. نیز هیچ یک از کشورهاى عربى و حتى فلسطینىهاى سازشکار داخل سرزمینهاى اشغالى نیز استحقاق آن را ندارند که به نمایندگى از فلسطینىها، در طرحهاى صلح و سازش و حرکتهاى سیاسى محلى و منطقهاى شرکت کنند، و سخنگوى آنها وارد در مذاکرات شوند. به مردم تحت ستم جهان نیز تفهیم کرد که براى دسترسى به حقوق مشروع خود، باید از مسلسلهاى متکى بر ایمان استفاده کرد.
8 ـ مواجه شدن رژیم صهیونیستى با بحران و رکود شدید اقتصادى بر اثر انتفاضه و اعتصاب کارگران فلسطینى، تولید کارخانهها، علاوه بر کاهش میزان فروش و درآمد آن، به لحاظ اتخاذ سیاست تحریم کالاهاى اسرائیلى از سوى فلسطینىها و حتى مردم جنوب لبنان، کاهش چشمگیرى داشت، و خسارتهاى زیادى به اقتصاد صنعتى اسرائیل وارد آمد: «در خلال یک ماه، معادل 80 میلیون شیکل براى کارگاههاى بیست و پنجگانه اسرائیل خسارت دربرداشته است».
در این زمینه، یکى از نمایندگان کارخانههاى اسرائیل گفته است: «در اثر غیبت کارگران عرب، خسارتهایى که در یک ماه به صنایع اسرائیل وارد شده است، در حدود 330 هزار دلار است».
او اشاره کرد که 25 کارخانه در زیردست اوست، که در حدود 53 میلیون دلار خسارت دیدهاند. دلیل آن، فروش نرفتن تولیدات داخلى اسرائیل در فلسطین بوده است. «در بخش کشاورزى نیز اقتصاد اسرائیل در دوران انتفاضه شاهد رکود بىسابقهاى بود، و میلیونها دلار خسارت به آن وارد شد. فقط در یک روز اعتصاب کارگران فلسطینى در زمینهاى کشاورزى، که در تاریخ 21/12/1987 در سرزمینهاى اشغالى 1948 انجام گرفت، خسارتى بالغ بر 12 میلیون شیکل بر اقتصاد اسرائیل وارد شد».
در بخش شهرسازى و مسکن نیز به این علت که کارگران فلسطینى تقریبا 72 درصد کل نیروى کارگرى این بخش را تشکیل مىدهند، اعتصاب آنها موجب شد تا: «خسارتهاى این بخش در هر ماه به 40 تا 50 میلیون دلار برسد».
انتفاضه در بخش جهانگردى نیز تأثیر بسیار منفى گذاشت. جهانگردان و توریستهاى اروپایى، براى حفظ جان خود، از ورود به فلسطین اشغالى و سیر و سیاحت در این کشور و زیارت امکنه مقدسه آن پرهیز کردند. به این وسیله، خسارت زیادى به این بخش که «هر سال رقمى 3/1 میلیارد دلار درآمد داشت» وارد آمد.
دستآوردهاى انتفاضهى فلسطین ثابت کرد که انتفاضه و رهبرى آن، الهام گرفته از روح اسلامى در داخل فلسطین است. نیروهاى رسمى سیاسى و احزاب و گروههاى ملى فلسطینى سعى داشتند انتفاضه را در مسیر طرحهاى مسالمتآمیز قرار دهند یا از آن به عنوان عامل تطبیق و مذاکرات صلح و سازش با رژیم صهیونیستى استفاده کند. در صورتى که انتفاضه آن چنان شکل گرفت و به فعالیت خود ادامه داد که راه را بر روى هرگونه طرح هاى سیاسى مسالمتجویانه و سازشکارانه بست. روزنامهنگاران صهیونیستى، در همان سالهاى اول شروع انتفاضه، به این مسئله اعتراض کردند و اظهار داشتند: «فعالیتها به حسب ظاهر دور از انتظار است، و محل آن هم همینطور. اردن و سازمان آزادىبخش فلسطین هیچ یک نمىتوانند بر حوادث و رویدادها تسلط داشته باشند. روند حوادث به گونهاى است که در بسیارى از موارد با تعلیمات داده شده از خارج در تضاد است. اظهارات در خارج، خواستار پیوستن به قطعنامههایى است که در اینجا صورت گرفته و درباره زمین است. درحالى که تظاهرکنندگان خواستار نابودى کامل رژیم اسرائیل هستند».
انتفاضه با تکیه بر اسلام و شعار اللّه اکبر، و استفاده از کمترین امکانات ممکن در مبارزه علیه رژیم صهیونیستى، براى مردم خود آن چنان موفقیت و موقعیتهاى ویژهاى به دست آورد که کشورهاى عربى در پنج دهه مبارزه سیاسى و حتى گاهى نظامى، و گروهها و سازمانهاى مقاومت فلسطینى، ظرف دهها سال مبارزهى مسلحانه و عملیات چریکى و تخریبى علیه اسرائیل و حامیان آن در جهان، نتوانستند به دست آورند.
دکتر منیر شفیق استاد برجسته فلسطینى بود که در حال حاضر در دانشگاههاى اردن به تدریس مشغول است وى در گفتوگوى اختصاصى به تشریح دیدگاههاى خود پیرامون موضوعات مرتبط با فلسطین و انتفاضه پرداخت در ادامه بخشهایى از این گفتوگو را مىخوانید.
آقاى دکتر منیر شفیق! از حضور جنابعالى در ایران خوشحالیم و در این فرصت مقتنم به عنوان اولین پرسش تقاضا مىکنم دیدگاه خود را درباره انتفاضه دوم مردم فلسطین و انتفاضه اول بفرمائید و اینکه چه دستآوردهایى را به همراه داشته است؟
به نظر من تفاوت عمده انتفاضه اول مردم فلسطین با انتفاضه دوم این است که انتفاضه دوم یک حرکت بینالمللى بوده است. همچنین اختلاف دیگر انتفاضه دوم با انتفاضه اول این است که در انتفاضه اول اتحاد به معناى واقعى و عالى وجود نداشت اما در انتفاضه دوم اتحاد لازم براى مبارزه وجود دارد ضمن آن که فرماندهى در انتفاضه دوم قوىتر و منسجمتر شده و ضمن آن باید گفت انتفاضه دوم است که جهان اسلام و حتى در سطح بینالمللى، نیروهاى مبارز فلسطینى بیشتر شناخته و از حرکتهاى شهادت طلبانه آنها براى مبارزه با رژیم صهیونیستى آگاهى به دست آمده است همچنین باید گفت انتفاضه دوم توانست گروههاى مختلف فلسطینى را هماهنگ کرده و در مبارزه بهکار گیرد، کارى که انتفاضه اول نتوانست از عهده آن برآید، در واقع مىتوان گفت مقاومتهاى مسلحانه نسبت به سابق بیشتر شده و گروههاى مبارز منسجمتر شدهاند.
لطفا تحلیل خود را درباره توجه افکار عمومى جهان نسبت به انتفاضه بفرمائید؟
انتفاضه دوم موجب شد که مردم فلسطین متوجه ترفندهاى اسرائیل شوند که در قبل از آن کمتر به این ترفندهاى اسرائیل به مردم وارد مىآمد و مردمى که در ارودگاهها مقاومت کمى از خود نشان مىدادند مقاومتشان در حال حاضر بسیار بیشتر شده است از جمله در اردوگاه جنین که مقاومت بسیار مشهود است و من فکر مىکنم در سطح بینالمللى و منطقهاى بسیار منسجمتر از گذشته شده و در واقع صداى انتفاضه اول اینگونه نبود در یک کلام مىتوانم بگویم غیرتى که مردم در انتفاضه دوم به کار بردند ستودنى است و این مسئله موجب وحشت زیاد آمریکا از گروههاى فلسطینى شده است در حالى که در انتفاضه اول آمریکا وحشت زیادى از قیامهاى مردم فلسطین نداشت الان شاهد هستیم که حتى در غرب نیز تظاهراتى علیه آمریکا به خاطر حمایت این کشور از صهیونیسم صورت گرفته با مبارزهاى که طى چند سال گذشته و از طریق انتفاضه دوم صورت گرفته است برابرى مىکند و حتى مىتوان گفت تأثیر بیشترى نیز نسبت به مبارزات پنجاه ساله اخیر داشته است و انتفاضه دوم موجب شده که اشغالگرى رژیم صهیونیستى که همیشه استمرار داشته است با مشکل مواجه گردد و در بخشى از نواحى مجبور به عقبنشینى شود و این نکته مهمى است زیرا همانطورى که رژیم صهیونیستى برخلاف مقررات اسلو عمل کرد هیچگاه به مقررات و تعهدات بینالمللى پایبند نیست.
موقعیت فعلى رژیم صهیونیستى در برابر گسترش انتفاضه دوم را چگونه پیشبینى مىکنید؟
به نظر من مزیت دوم این است که ماهیت رژیم به دنیا نشان داد و حتى برخى از آقایانى که در کشورهاى عربى نسبت به ماهیت صلحطلبى رژیم صهیونیستى شک و تردید داشتند به اهداف غیرصلح طلبانه و اشغالگرانه رژیم صهیونیستى پىبردند و در واقع مشخص شد که صلحطلبى اسرائیل در واقع اشغال کل فلسطین است و مىخواهند اراضى خود را در کل فلسطین توسعه دهند و به همین خاطر نیز رعب و وحشت زیادى را در فلسطین ایجاد کردند من فکر مىکنم هدف آمریکا و اسرائیل این است که سوریه و عراق و حتى ایران را که با اسرائیل متحد نمىشود با اسرائیل متحد کند تا منافع این رژیم را به رسمیت بشناسند.
پیشبینى شما از آینده قیام مردم فلسطین براى احقاق حقوق حقهشان چیست؟
اتفاقات خوبى در زمینههاى اجتماعى و اقتصادى و در تمامى مراحل جریان مبارزه با مردم فلسطین اتفاق افتاده است و الآن میلیونها نفر در دنیا اخبار مربوط به هجوم بىرحمانه اسرائیل علیه مردم بىدفاع فلسطین را مىشنوند و دنبال مىکنند و اگر مردم ممالک اسلامى کمک کند، مطمنا قیام زودتر به نتیجه مىرسد و امکان دارد که حتى ارتش صهیونیستى را متلاشى کرده و یا وادار به عقبنشینى بدون قید و شرط کنند، مانند همان مسئله که در جنوب لبنان اتفاق افتاد و رژیم صهیونیستى وادار به عقبنشینى شد.
نقش روشنفکران و نخبگان فکرى و دانشجویان جوامع اسلامى در شناسان مبارزه مردم فلسطین چیست؟
به نظر من نقش اصلى را در حمایت از انتفاضه روشنفکران و به ویژه دانشجویان جهان اسلام ایفا مىکند، و نه تنها در مبارزه با مردم فلسطین بلکه در تمامى مبارزات جهانى نیز این نقش برجسته را دانشجویان و نخبگان برعهده دارند، در واقع دانشجویان دختر و پسر با روحیه شهادتطلبى که دارند نقش مهمى را در این زمینه ایفا مىکنند.
به عنوان آخرین سؤال نقش سازمانها و نهادهاى بینالمللى را در حمایت از انتفاضه مردم فلسطین چگونه ارزیابى مىکنید؟
باید گفت که منافع نامشروع اسرائیل و آمریکا به همدیگر گره خورده است و این مسئله منحصر به زمان قبلى نیست و در تمامى دورههاى قبلى نیز این چنین بوده است و بنابراین خیلى دور از انتظار نیست که سازمانهاى بینالمللى نقش خوبى را در این زمینه ایفا نکرده باشند. حتى مىتوان گفت با نفوذ عمدهاى که صهیونیستها در مجلس آمریکا دارند طبیعى است که آمریکا مجبور به حمایت از این رژیم باشند و در واقع اگر این حمایت از طرف آمریکا صورت نگیرد بقاى پارلمان آمریکا نیز با مشکل مواجه خواهد بود.
منابع
1 ـ صفا تاج، مجید، ماجراى فلسطین و اسرائیل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1380 .
2 ـ الموسوعه الفلسطینیه غزه، 1984 م .
3 ـ پایدارى فلسطین از نگاه تاریخ و سرزمین، دبیرخانه کنفرانس بینالمللى حمایت از انتفاضه فلسطین.
4 ـ الموسوعه الیهود و الیهودیه و الصهیونیه، 1998 ، سوریه.
5 ـ نویهض عجاج، پروتوکلهاى دانشوران صهیون، موسسه چاپ آستان قدس رضوى، 1381 .
6 ـ زرسالاران یهودى و پارسى، استعمار بریتانیا و ایران، عبداللّه شهبازى، ج اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى،1377 .
7 ـ زرسالاران یهودى و پارسى، جلد دوم.
8 ـ پژوهه صهیونیت، مرکز مطالعات فلسطین، ج اول، 1376 .
9 ـ پژوهه صهیونیت، ج دوم، 1381 .
10 ـ خلاصه مقالات همایش بینالمللى انتفاضه گامى به سوى آزادى، دبیرخانه کنفرانس حمایت از انتفاضه، 1382 .
11 ـ صفا تاج، مجید، انتفاضه، کیهان 5/10/1375 شماره 14661 .
12 ـ انصار الثوره الاسلامیه فى فلسطین انتفاضه، ج 2 ، 1990 .
13 ـ صهیونیسم مسیحى، عمرو سلمان، موسسه کیهان، 1382 .
14 ـ زرسالاران یهود و صهیونیسم، همشهرى 24 دى 1377 ، شماره 1742 .
15 ـ مصاحبه با پرفسور توبن، کنفرانس بینالمللى حمایت از انتفاضه.
16 ـ مصاحبه با دکتر منیر شفیق.
[1] . انتفاضه از نفض گرفته شده و به معناى لبریز شدن و سررفتن مظروف از داخل ظرف است، به همین لحاظ به قیام مردمى و سراسرى در سرزمینهاى اشغالى فلسطین که فراگیر شد، و همه گروههاى مردمى را دربرگرفت، انتفاضه اطلاق مىشود.
[2] . صفا تاج مجید، انتفاضه، کیهان: 14662 ، 5/10/1371 ش .
[3] . پایدارى فلسطین از نگاه تاریخ و سرزمین: ص 29 .
[4] . ماجراى فلسطین و اسرائیل: ص 66 .
[5] . انصار الثورة الاسلامیه انتفاضه: ج 2 ، ص 27 ، 1990 .
[6] . من البحر الى النهر و من رأس الناقوره الى غزه اصطلاحى است که براى تمامیت سرزمین فلسطین بکار برده مىشود.