بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه رب العالمین والصلاة والسلام على سیدنا حبیب اله العالمین ابوالقاسم محمد و على اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین لاسیما على بقیهاللّه فى الارضین.
« رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ».[1]
جلسه به منظور تجلیل از مساجد، مدیران توحید و نیز آشنایى با مسائل مربوط به مسجد است. آن بعد معنوى را قرار است من در خدمتتان مطرح کنم. ان شاءاللّه عرایضم مورد رضاى ذات مقدس الهى باشد. فکر مىکنم که اگر تمام سخن را روى همین آیه شریفه که تلاوت کردهام قرار بدهم، بجاست و وافى خواهد بود. هرچند که موضوعات دیگرى را هم خدمت شما عرض مىکنم.
در این آیه شریفه چند چیز مورد توجه قرار گرفته که از جمله خانه خداست. «عند بیتک المحرم» اصلىترین خانه خدا، کعبه مکرمه است که حضرت ابراهیم مأمور شدند که اسماعیل را با مادرش هاجر، از شامات بیاورند به مکه. مکه آن روز فقط مشتى کوه بود. نه انسانى در آنجا بود و نه درختى، نه گیاهى و نه آبى، حضرت ابراهیم با هدایت حضرت جبرئیل با طى مسافت، معجزهآسا این مسیر را طى کردند و رسیدند به کوههاى داغ و سوزان، نقل شده که هر جایى که یک آبادى بود، ابراهیم مىگفت برادر جبرئیل اینجا باید ساکن بشویم و بچه و مادرش را ساکن کنیم، باز همینطور تا رسید حضرت ابراهیم به کوههاى متصل به هم و فضاى داغ و سوزان مکه فعلى. جبرئیل عرض کرد که اینجا باید اسماعیل و مادرش را ساکن کنى. اینجا یعنى وسط یک مشت کوه؟ نه آبى، نه درختى، نه سایبانى، نه انسانى. عجیب بود. اصلاً داستانهاى حضرت ابراهیم همه عجیب است. جبرئیل گفت: فرمان خداست و فرمان هم باید بدون چون و چرا اجرا بشود. مکان عبودیت همین است. وقتى مأمور مىشود به ذبح فرزندش خود را آماده مىکند، به فرزندش مىگوید این مأموریت را دارم. نظر تو چیست؟ آن هم نمىگوید بابا نظر من این است من هم موافقم. من هم حرفى ندارم. اصلاً من را مطرح نمىکند. مىگوید: «یا ابت، افعل ما تؤمر». پدر فرمان را اجرا کن. دستور را اجرا کن. این است عبودیت. اسماعیل را با هاجر مىآورد وسط کوهها مىگذارد به فرمان خدا هم باید برگردد و آنها تک و تنها در اینجا باشند. وقتى خواست از آنها جدا بشود گفت: «ربنا انى اسکنت من ذریتى بوادٍ غیرِ ذى زرعٍ عند بیتک المحرم». خدایا من شمارى از ذریهام را در این نقطه ساکن کردم. نقطهاى که غیر ذى زرع است. اصولاً چیزى در اینجا نمىروید. درختى، گیاهى، سبزهاى، چیزى نیست. اما اینجا حریم خانه توست. «عند بیتک المحرم» تازه یک قطعهاى زمین بود آن وقت. شاید هیچ اثرى هم از بنا نبود. شاید هم اثرى جزئى بود. این روشن نیست. در هر حال، خدایا من بچهها را اینجا آوردم کنار خانه تو آوردم. وادى لم یزرع آوردم. هدف من آن است که اینها بتوانند اینجا یک پایگاه توحید درست کنند. نقطهاى که مردم بتوانند با تو مرتبط باشند. در اینجا «ربنا لیقیموا الصلوة» برپا بدارند نماز را، نماز را بخوانند. اینجا یک پایگاه بسازند براى توحید، براى ارتباط انسانها با خدا. آنقدر این حرکت پر برکت بود که مىبینید که در طى قرون این قطعه با جاذبههاى معنوى که دارد، چقدر انسانساز است. خدایا دلهاى عدهاى از مردم را نسبت به اینها متمایل کن. عجیب است. هیچ کس نیست اما ابراهیم دلهاى مردم را مىطلبد و مىخواهد که دلها با ذریهاش باشد... در این آیه شریفه چند مسئله بهصورت یک مجموعه مطرح شده است.
1 ـ خانه خدا. هرجایى شایستگى سازندگى انسانها را ندارد.
2 ـ خانهاى که در وادى لم یزرع است، یعنى یک خانه آن زمان مىتواند جاذبه داشته باشد و دلها را جذب کند و موجب اقامه نماز و ارتباط با خدا باشد که هیچ شائبهاى غیر از خدا پدیدار نباشد.
به همین علت در باره مساجد سفارش شده که ظاهر مساجد را خیلى زینت ندهید. هرچه سادهتر اما معنویت مسجد زیاد باشد. خلوص در این مسجد به چشم بخورد و هیچ هدفى جز خدا نباشد. این یک و دیگر اینکه توجه به مسائل فرهنگى مسجد با توجه به این جمله «ربنا لیقیموا الصلوة» هدف از این آوردن این ذریه و اسکان در اینجا در کنار خانه تو این است که اینها بتوانند پایگاهى پدید بیاورند که انسانها ساخته شوند و این انسانها هم در محور ارتباط با خدا ساخته شوند.
و بعدا مسئله عاطفى را مطرح مىکند از جمله حضرت ابراهیم را «واجعل افئدة من الناس تهوى الیهم» دلها را مىخواهد آن چیزى عامل موفقیت این ذریه مىشود در این نقطه، هدف لیقیموا الصلوة را مىرساند عواطف است. خدمت شما عرض کنم این دلها، همان چیزى است که در قرآن عنوان فطرت الهى آمده «فطرت اللّه التى فطرالناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلک الدّین القیِّم» فطرت خدایى، خداوند انسانها را زیبا آفریده و در وجود ایشان عشق خود را بهصورت یک امر فطرى عجین کرده است. در حیوانات غریزه هست. در انسانها فطرت است. فطرت، ببینید طفل وقتى به دنیا مىآید بدون اینکه خودش بداند دنبال پستان مادر است. وقتى به او نمىرسد، اشک مىریزد، گریه مىکند،
خودش نمىفهمد که به سوى کجا مىرود. هیچ چیز روشن نیست. اما یک امر غریزى است. همینطور هزار برابر بکنید به عنوان فطرت. انسانها در فطرت خدایى خلق شدهاند. اگر به خدا نرسند ناراحتند شاید ناراحتى را نمىفهمند. خودشان احساس نمىکنند اما ناراحتند. «و من اعرض عن ذکرى فان له معیشةً ضنکا» وقتى که به خدا مىرسند به همه چیز مىرسند «ماذا وجد من فقدک و ماذا فقد من وجدک» و آن وقت احساس هم مىکنند که به همه چیز رسیدهاند. ابوذر در آستانه حرکت با ربذه به آن حالتى وحشتناک بعد از آن دلدارىهایى که حضرت امیر و حسنین دادند، گفت: «ما عنداللّه وحشة» من اصلاً احساس وحشت نمىکنم. به آن نقطه خطرناک مىرفت مىگفت من به آن فضا کاملاً مأنوسم. آنجا را دوست مىدارم چون با خدا هستم. «ما عنداللّه وحشة» انسانها صفت الهىشان اشباع مىشود احساس مىکنند که بهترین لذت را مىبرند. در دعاى خود در پایان که سجده مىکنیم مىگوییم: خدایا تو را شکر مىکنم که همه چیز به من دادى. شناخت خودت را به من دادى. این که من تو را مىشناسم، تو به من دادى. این هدیه بزرگى است از طرف تو. دیگر آنکه مرا اهل ولایت قرار دادى. و روى زمین خیلىها هستند اصلاً تو را نشناختند خیلىها هستند اهل ولایت نیستند. ولایت تو را نفهمیدند ولایت اولیائت را نچشیدند. اما تو به من دادى. یک سجده انجام مىدهم تو را شکر مىکنم. این توفیق را تو به من دادى. این طراوت است. این عزت است. این همه چیز است. همه چیز، براى این جوان فطرت که در من است کاملاً اشباع شده. بعضى چیزها جنبى است. این اصل است. این در خانه خدا مطرح شده و در کنار خانه خدا.
«واجعل افئدةً من الناس تهوى الیهم» یعنى مساجد با عشق به خدا زنده مىشود و با عشق به خدا گره مىخورد و اگر انسانى عاشق خدا باشد و مرتبط با مسجد نباشد این آدم خلأ دارد. کما اینکه اگر با ظاهر مسجد مرتبط باشد و به عشق به خدا آراسته نباشد آن هم خلأ دارد. ببینید دو آیه ما داریم: «لولا دفع اللّه الناس بعضهم به بعضٍ لفسدت الارض».
یک آیه دیگر داریم: «لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا...».
در آیه اول مىفرماید اگر دفاع مردمى نباشد به کلى فساد کره زمین را فرا مىگیرد. این دفاعهاست که جلوى مفسدان را مىگیرد و آیه دوم که خواندم مىگوید اگر دفاع نباشد معابد ویران مىشود جایگاههاى عبادت خدا ویران مىشود. این یعنى چه اگر این دو را کنار هم بگذاریم؟ یعنى ویران شدن معابد همان، و گسترش فساد روى زمین همان. این دو باهم است یکى است. این مسئله یعنى ویرانى معبد و مسجد، حتى معبد یهود و مسیحیت محترم است و حالا نکته مهم این است. این چیزى که جلوى چشم شماست. قضیه امنیت مطرح شده و چه بسا آن بحث کلمه وحدت را هم با آن قضیه مطرح مىشود. خیلى بحث مىشود در نظام ما. بحث از وحدت مىشود. مقام معظم رهبرى، سال را سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى دانستند باید بدانید عامل وحدت فقط یک چیز است و آن همین فطرت الهى است. اگر توانستیم انسانها را براساس فطرت الهى سوق دهیم. بیاییم به بهترین جاها که مسجد باشد دعوت کنیم مسجد را هم خالى کنیم از همه امراض غیر از رسیدن به خدا. از تمام امراض تهى کنیم. از تمام شائبهها خالى کنیم. یک تجمع به امنیت گروه خاصى در مسجد نباشد. حرکت سیاسى دو نوع است. یک بار همان سیاستى است که امام مىفرماید. شهید مدرس مىفرماید: «سیاست ما عین دیانت ماست».
اگر آن سیاست در مساجد بیاید خیلى خوب است. سیاستى که عین دیانت است. اما سیاستى که یک تجمع باشد و به نفع یک گروه خاصى باشد و آن گروه هم هدف الهى نداشته باشد، دنبال منافع شخصىاش است. این مسجد را ضایع مىکند. مسجد را تباه مىکند. مسجد را از معنویت مىاندازد. اگر مسجد خالصانه براساس همان فطرتى که عرض کردم. انسانها را به سوى خود بکشاند بسیار نیکوست. کما اینکه ببینید افراد با هر تفکرى که باشند، مسلمان که باشند جذب حمزه مىشوند. جذب کمیل مىشوند. یعنى آن تفکرات و خط و خطوط و اینها را همه را بریزید دور. این جاذبه دارد. این مىتواند وحدت ایجاد بکند. خداوند مىفرماید که: «ولو انفقت ما فى الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم ولکن اللّه الف بین قلوبهم».
اینکه مىبینید امت اسلامى یکپارچه متحد «کانهم بنیان مرصوص» قوى، نسبت به هم ایثارگر، آنقدر ایثارگر که در جریانى که عدهاى از مسلمین اسیر مىشوند به آنان مىگویند سرنوشتتان مشخص است. یکى محکوم به اعدام، یکى به شلاق، یکى قطع دست و پا، دیگرى یکى حکم را باز مىکند، مىبیند محکوم به اعدام شده است. متأسف مىشود، ناراحت مىشود، دوستانش مىگویند که چرا ناراحت شدى؟ مىگوید برگه من اعدام است. مىگویند ناراحتى. مىگوید من که شهادت آرزویم است. یاد مادرم افتادم. مادرم فقط مرا دارد و اگر مرا از بین ببرند براى او خیلى سخت مىشود. دلم براى او سوخت. آن دیگرى مىگوید مشکل نیست. ورقه من تازیانه است. بیا ورقهمان را عوض مىکنیم تو ورقه مرا بگیر. من مال تو را. تو برو تازیانه بخور و مرخص و من مىروم به جاى تو اعدام مىشوم. «کانّهم بنیان مرصوص»، «انّ اللّه الّف بینهم» اینها همانهایى بودند که بر دخترهاىشان هم رحم نمىکردند و آنها را زنده به گور مىکردند. هیچ عاطفهاى نداشتند. هیچ احساسى از انسانیت نداشتند. به برکت همان فطرت الهى اصلاح شدند. این را یادمان باشد. عامل وحدت این است. با انگیزههاى الهى مىتوانیم همه را جذب کنیم که همه هم شیفتهاند. ببینید در موسم ایامالبیض رجب چه شور و هیجان و چه عشقى در همه، بویژه در جوانان و نوجوانان پدید مىآید. به مسجد عشق مىورزند، لذت مىبرند، این همان فطرت الهى است. این را تقویت کنیم. اگر این را تقویت کردیم وحدت تقویت مىشود. صاحبان خطوط را اگر کشاندیم به اینطور چیزها اینها مىفهمند این اصل است. خطوط اگر در مسیر خدا نباشد غلط است. مردم از آنها بیزار مىشوند. مشى واحد، سیاست واحد. کما اینکه سیاست ما عین دیانت ماست. پس اگر بخواهیم وحدت و حتى امنیت را هم در جامعه برقرار کنیم باید به این مسئله فطرت الهى و این عشق انسان به خدا توجه کنیم. متأسفانه از این امر غفلت شده است. الآن مىبینم که وضعى پدید آمده که اِمریکا بین شیعه و سنى اختلافات مىاندازد. در حالىکه مىتوانند هر دو دو محور بیتاللّه و رسولاللّه دست مایه اتحاد قرار دهند و مىتوانند همه یک ید واحد باشند در مقابل آمریکا اما متأسفانه گول خوردهاند.
یک روایتى در وسائل هست که از پیغمبر اکرم نقل شده است «سبعة یظلّهم اللّه ظله یوم لا ظلّ الا ظلّه» هفت گروه هستند که در روز قیامت احساس ناراحتى نمىکنند، احساس حرارت نمىکنند، آن فضاى داغ براى آنها خیلى دلنواز است، خیلى دلچسب و زیباست. آنها در سایه وحدت الهى به سر مىبرند و این هفت گروه عبارت است از کسى که «قلبه متعلق بالمسجد اذا خرج منه حتى یعود الیه» یکى از آن هفت گروه آن آدمى است که دلش با مسجد باشد. ببینید قلب مطرح شده، «وقلبه متعلق بالمسجد» شما دو دوست را درنظر بگیرید که شدیدا به هم علاقهمندند اینها دلهاشان با هم است. پیش هم است، جدا کردنشون خیلى سخت است. مىفرمایند آن آدمى که در برابر مسجد همین حالت را دارد عاشق مسجد است. فرمود مؤمن در مسجد مثل ماهى است در آب و منافق مثل پرنده در قفس است. یعنى قلبش با مسجد است. عشقش مسجد است. نشاطش مسجد است. حیاتش مسجد است. اینطور انسان وقتى که از مسجد بیرون مىخواهد بیاید، از فراق مسجد ناراحت است. به خودش وعده مىدهد باز مىآیم پیش تو اى خانه خدا. مىآیم پیش تو. مىفرماید خداوند اراده فرموده که مؤمنان و مسلمانان مرتب به مسجد بیایند در مسجد جمع شوند. در 24 ساعت 3 یا 5 دفعه. جمع شوند. این تجمع مکرر در یک 24 ساعت و بعد در روز جمعه همه از اطراف، اکناف بریزند، یک نقطه و جمع شوند و هم تجمع عظیم حج و بعد عمره. مخصوصا حج، سالى یک دفعه باز همه مسلمانهاى مستطیع و متمکن جمع شوند این برنامه دیگر نگذاریم که دشمن ضربه به این تجمع عظیم بزند با بصیرتى که اینها دارند. ببینید سفارش شده که نمازتان را در مسجد بخوانید، حالا طرف مسافر است. دارد مىرود. مخصوصا آن سفرهاى گذشتهاى که، ماهها در راهها و بیابانها بودند. حالا آیا این آدم مىخواهد نماز بخواند از مسجد مىخواهد محروم شود؟ نه. فرمود هر وقت مىخواهى نماز بخوانى وسط بیابان هم که هستى 4 ، 5 سنگ بچین و وقف کن آنجا را به عنوان مسجد و بعد چند ساعتى که آنجا هستى نماز را در آن مسجد بخوان. سفارش شده حتما مسجد بسازید، هر قدر مردم نیاز به مسجد دارند. البته در جایى که نیازى نباشد. نه فقط لازم نیست، بلکه خوب هم نیست. ولى وقتى نیاز بود، فاصله زیاد بود مسجد بسازید. راجع به ارزش ساختن مسجد و اینکه نماز را در مسجد بخوان حالا دو تا روایت بهنظرم مىآید بگویم که شما دقت بفرمایید: حضرت صادق مىفرماید: آن کسى که تو خانهاش نماز مىخواند به جماعت هم مىخواند، اما مسجد را فراموش کرده، مىفرماید که این نمازش را خدا به رسمیت نمىشناسد. منظور این نیست که نمازش باطل است. نماز است اما چه نمازى.
نمازى که خداوند مىفرماید من این را نماز نمىدانم. «فلا صلاة» ولى تو قالب جماعت هم خوانده، اما چون از مسجد اعراض کرده «لا صلاة» نه خود امام «ولا لمن صلى معه» و آنهایى که با او از مسجد اعراض کردند همینطور، مگر واقعا یک مشکلى داشته باشد که نتواند مسجد برود آن یک حرفى. امیرالمؤمنین مىفرماید: «الجلسه بالجامع خیر فیه من الجلسة فى الجنة» نشستى که در یک مسجد جامع داشته باشیم براى من بهتر است از نشستى که در بهشت دارم. «لِاَنَّ الجنَّة فیها رضا نفسى» زیرا در نشستن در بهشت خوشحالى مرا در پى دارد امّا «والجامع فیها رضا ربى» ما وقتى در مسجد جامع هستیم خدا راضى است. سلام و صلوات خداوند بر امیرالمؤمنین که اینجور دنبال رضاى خداست.
روایت دیگرى است که گاهى مردم تجمع مىکنند بر گناه و عصیان و طغیان و مستحق عذاب الهى مىشوند خداوند وقتى نگاه مىکند
1. به انسانهایى که «ناقلى اقدامهم الى الصلوات» و مىبیند که اینها گام برمىدارند بهسوى نماز، یعنى مسجد، چون خود نماز خواندن که گام برداشتن ندارد. گام برمىدارد به سوى نماز خداوند مىبیند که در بین این جمع عظیم گناهکار عدهاى هم هستند که به مساجد مىروند نماز بخوانند.
2. مىبیند بچهها دارند قرآن یاد مىگیرند.
به برکت این دو برنامه خداوند عذاب را از آنها برمىدارد.
در روایت دیگرى است که حضرت صادق از آبا و پدرانشان نقل مىکند که مىفرماید: هر وقت خداوند مردم را مستحق عذاب ببیند که اینها شایستگى عذاب به دلیل معاصى و گناهان فراوانشان دارند، مىفرماید: سه گروه هستند که جلوى عذاب را مىگیرند.
1. آنهایى که صحبتهاشان بر محور خداست. یکدیگر را دوست مىدارند. باهم ارتباط دارند. به هم انس دارند. به دلیل اینکه برنامههاى الهى و خدایى را زنده مىکنند.
2 ـ مساجد مرا آباد مىکنند و آبادى هم آبادى معنوى است با نمازشان با گفتارها و امثال آن.
3 ـ یستغفرون بالاسحار، آنهایى که در سحرها استغفار مىکنند. این سه گروه هستند که جلوى عذاب را مىگیرند. و من به شما بگویم گاهى ممکن است یک پیشبینىهایى مىکنند زلزله در تهران چنین مىشود، چنان مىشود، اما همانهایى که در تهران زندگى مىکنند باعث مىشوند که خداوند این شهر را از اینطور گرفتارىها حفظ کند.
حضرت صادق علیهالسلام مىفرماید: «کسى که به سوى مسجد حرکت مىکند پایش را روى هیچ تر و خشکى نمىگذارد، مگر اینکه هفت طبقه زمین تسبیح خدا را به سود او مىکنند».
حضرت صادق علیهالسلام مىفرماید: «هیچ عبادتى بهتر از سکوت و رفتن به سوى خانه خودش نیست».
پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «هرکس به سوى مسجدى حرکت کند هر گامى که برمىدارد تا برود، هر گامى 10 حسنه ثبت مىشود. 10 سیئه محو مىشود و 10 درجه بالا مىرود».
اینها همه عظمت مسجد را براى ما بیان مىکند. در مورد اینکه گره بخورد خود نماز به مسجد خب یک روایتى داریم که سفارش کرده که اصلاً بناى مسجد چقدر ارزنده است. ابوعبیده حداد مىگوید که من مىرفتم مسجد، حضرت صادق عبورشان به من افتاد. من یک چند تا سنگ گذاشته بودم به عنوان مسجد آن را مسجد کرده بودم و نماز مىخواندم به حضرت صادق عرض کردم «نرجوا ان یکون هذا من ذاک» گفتم امید دارم این هم مسجد باشد. حضرت فرمود: «نعم». چرا این هم مسجد است. الان تو دارى در مسجد نماز مىخوانى.
عجیب این است که راوى مىگوید: با ابوالصلاة خدمت حضرتصادق رسیدم. ابوالصلاة گفت آقا حاجیان در راه مکه زمینهاى کوچکى مثل یک متر در دو متر اینطورها، اینها تعبیرى است از من یک جاهایى کوچکى را به عنوان مسجد نماز مىخوانند. حضرت فرمود: بارک اللّه احسنت. اینها بهترین مساجد است. همین چیزهاى کوچک.
مسجد الزهراء، مسجد على و اینها ظاهرا جاهایى بوده که اینها فرصت کوتاهى که آنجا بودهاند، آنجا را به عنوان مسجد وقف مىکردند و نماز مىخواندند. بعدا فرمود: هرکس خانهاى را به عنوان مسجد وقف کند، بسازد، خانهاى را و خوب این را بسازد ولو به اندازه آنجایى است که کبوتر مىخواهد تخم بگذارد. یک جایى را برایش گود مىکند. آنجا تخم مىگذارد ولو اینقدر باشد اینقدر کوچک باشد. این هم مسجد است ثواب و ارزش را دارد.
این را عرض کنم که مساجد از نظر فضیلت مختلف هست. عرض کنم که مسجد بازار هر نماز برابر 12 نماز است. مسجد محله 25 نماز است. مسجد جامع 100 نماز و مسجد کوفه و مسجدالاقصى 1000 نماز و مسجد النبى 10000 نماز است و مسجدالحرام 100000 نماز است. «و عند قوى» و نماز در کنار قبر مطهر امیرمؤمنان نماز خواندن 200000 نماز است. بالاترین نجف که خداوند انشاءاللّه نصیب همه ما بگرداند.
عرض کنم که حالا مسائل مهم در مساجد توجه به آن معنویت و آن فرهنگ است. باید سعى کرد مسجد از هر نوع صحبت دنیایى خالى باشد. جاى صحبت دنیایى نیست. جاى اینکه تا همدیگر را دیدند درد دل مىکنند و حرف مىزنند خب تو چه خبر من چه خبر؟ جاى اینها مسجد نیست. تو مسجد قرآن بخوانید. نمازتان را بخوانید. نافلهتان را بخوانید. فریضه را بخوانید. بعدا اگر خواستید این کارها را بکنید بروید بیرون. اینکارها معنویت مسجد را آسیب مىرساند این را دقت کنید.
روایتى است که مىفرماید: گویا در آخرالزمان به مسجد مىآیند اما دور هم مىنشینند و صحبت دنیا، حب دنیا، دارند. مسائل و مشکلات دنیا بهجاى خودش باید گفته شود ولى اینها جایش در مسجد نیست. فرمود اینهایى که این چنین هستند و مسجد مىآیند و این برنامهها را دارند. «لا تجالسوهم» اصلاً با اینها ننشینید اگر دیدید دارد این بحثها مىکند منعش کنید و الا بلند شوید و مجالست با اینها نکنید. اینها در برنامه الهى نیست.
عرض کنم که حتى شعر دو نوع روایت داریم. یک نوع روایت منعش مىکند و بعضى روایات مىگوید اشکال ندارد اصلاً.
اگر شعرها، شعرهاى عرفانى باشد معنوى باشد، عرض کنم در صلاح تربیت انسانها باشد عیبى ندارد خوب است. مداحى اهلبیت، حمد خدا باشد خوب است. اما شعرهایى که در این وادى و مسیر نیست منع شد.
«المساجد للقرآن». «مساجد براى قرآن هست نه چیزهاى دیگر».
حالا اینجا مسئله مهمى که باید عرض کنم خدمتتان، عبارت است از آن برنامههاى معنوى مساجد هست که باید همه همت کنند مخصوصا در این نظام مقدس که شرایط رشد انسانها فراهم شده از معنویت مسجد به همان شکلى که اول عرض کردم. استفاده شود و برنامههاى مسجد احیا شود، همه و همه سعى کنند حتى آن کسى که مىتواند یک تبلیغ سیاسى خوبى داشته باشد یا برنامه خوبى داشته باشد آن تحلیل سیاسىاش را ارائه بدهد باید برود ما باید به زمانمان مطلع باشیم. آگاه باشیم، چه خبر است. چه توطئهاى در راه است. اینها را باید بدانند و عرض مىکنم هرکس تخصصى دارد در تفسیر قرآن، نهجالبلاغه، احکام دینى، مسائل اخلاقى، روانى، هرچى متخصص باشد البته بیاید و برنامهریزى کنند. برادران و خواهران و الحمدللّه حضور خواهران در مساجد الان خیلى چشمگیر است. و اقبالى که خواهران به مسائل معنوى و دینى دارند کمتر از مردان نیست. بلکه بیشتر هم هست. بیایند شرکت کنند. اینها عامرین مساجد اینها هستند. این عمرانى که خداوند مىفرماید بیایید مساجد را آباد کنید این است وقتى که خدمات ظاهرى مسجد مطرح مىشود خداوند مىفرمایداین خدمات قابل مقایسه با خدمات معنوى نیست. ولى خوب آب مىدهیم به حاجى ایستاده دم در، خیلى هم ثواب دارد.
در یک روایت هست که جبرئیل آرزو مىکند که کاش انسان بودم به حاجىها آب مىدادم. اما با تمام این ارزشى که دارد مىفرماید این قابل مقایسه با خدمات معنوى نیست. من تبریک مىگویم به انسانهایى که برنامههاى خوبى در مساجد دارند و رشد مىدهند انسانها را و البته آنچه که مهم است که باید آن روى قضیه را هم باید دقت کنند.
مسجد باید جاذبه خیلى زیاد داشته باشد. حالا من در یک بخشى این قسمتها را احتمالاً اشاره مىکنم.
مىفرماید: «خذوا زینتکم عند کل مسجد» زینت خودتان را با خودتان داشته باشید. خود را مزین کنید. بهترین لباس، برترین لباس در مسجد باشد. معطر کنید خودتان را البته زنها در معطر کردنشان باعث مىشود که عطر آنها به مشام نامحرم برسد. آن نه. نمازگزاران خودشان را معطر کنند. فضاى مسجد را معطر کنند. گلابپاشى کنند. مىخواهند با این چیزهایى که به دست مىگیرند و با آن گلاب مىپاشند اگر به سر و صورت یکى بریزند بعضىها اجازه مىگیرند.
عرض کنم که صفوف را منظم باید کرد. امام مسجد مستحب است قبل از نماز به مؤمنین بگوید که صفوف را منظم کنند که صفوف جلو را پر کنید. شانههایتان چسبیده به هم باشد و اینها را بگویند. امام جماعت که مىآید تأخیر نداشته باشد. معطل نکند به امام جماعت خیلى سلامى مىدهند. در یک روایت هست به اندازهاى که خدا به همه مأمومین ثواب مىدهد به امام جماعت ثواب مىدهد. بدون اینکه از آنها چیزى کم شود. این هم به تقوا و علم تشویق مىکند که اینجورى در راه تقوا و علم قوى شوند تا بتوانند تحکمى در امامت داشته باشند. این ثواب عظیم را که مىدهند مىفرماید مشروط به این است که این امام منظم بیاید. باید منظم بیاید. اگر با تأخیر بیاید و مردم را معطل کند نه. مىفرماید نماز را وقتى امام جماعت در مسجد مىخواند، نه اینقدر سریع بخواند که اینها نتوانند درست رکوع و سجده را بخوانند نه آنقدر طول بدهد که آنها خسته شوند. پیامبر به امیر مؤمنان فرمودند: نه مضیع باش نه منفر باش. نه تند بخوان که نتوانند رکوع و سجده را درست انجام دهند و نه طول بده که اینها بگویند که بابا دیگه خسته شدیم. امامى نماز اولش را سوره بقره را خواند بیچاره کرد. مأمومین را و در نماز دوم شروع کرد سوره فیل را خواندن یکى از مأمومین فرادا خواند. گفت وامصیبتا آنکه بقره بود آن جورى عمل کرده و اى که مىخواهد سوره فیل را بخواند.
عرض کنم که جاذبههاى مسجد را مىگفتم. نه منفر باشد امام جماعت نه مضیع باشد. وقتى به هم مىرسند احوالپرسى بکنند گرم باشند، صحیحى باشند. اینجور نباشد که وارد شود سرش را بگذارد پایین و اخمى و مشغول نافله باشد. نه از همان لحظه ورود با هرکس برخورد مىکند. خواهران باهم، برادران باهم، احوالپرسى بکنند. دست به هم بدهند. برادران دست به هم بدهند. خواهران به هم دست بدهند. احوالپرسى بکند. پیغمبر اکرم دست مىدادند. وقتى وارد مىشوند به همه مأمومین دست مىدادند. احوال مىپرسیدند. وقتى امام جماعت نماز مىخواند نمازهاى یومیه و بطور کلى در رکوع و سجده مستحب است که صدا را بلند بکند که بشنوند مأمومین که حالا میکروفن و اینها هست. یک چیز خوبى است و عکس اینکه مأموم صدایش به گوش امام برسد کراهت دارد. آن یواش بخواند و بالعکس امام صدا را بلند بکند.
شما نمىدانید که چقدر این خوش اخلاقى و خوش برخوردى نقش دارد. من خودم در زندگى یادم مىآید که من مجذوب جلسات قرآن و مسجد و جماعت و اینها شدم و این مجذوبیت از یک حسن برخورد شروع شد. ما کشانده شدیم به جلسات قرائت قرآن که در مسجد بود که آنجا دیدم محبت به من مىکنند. همین احوالپرسى و اینجور چیزها و کمکم ما را تشویق کردند که ما تفسیر رو آنجا مىگفتیم. این برخورد موجب شد که من اصلاً جذب این جلسات شدم. جذب قرآن، نماز و جماعت و دعا و اینها شدم. مسیر زندگى مرا مشخص و معین کرد. این خیلى مهم است و بالعکس ممکن است جوانى و نوجوانى بیاید در این مسیر یک برخورد بدى با او شود و از مسجد برود. مسجد را ترک کند و رها کند. این را خیلى دقت بفرمایید.
عرض کردم فضاى مسجد باید معطر باشد. مخصوصا در فصل تابستان آنهایى که جوراب به پایشان است اگر این جوراب بویى مىدهد آن را بشویند این اذیت مىکند.
روایتى است مردى مىآید مدینه و سراغ مىگیرد و مىخواهد بیاید خدمت حضرت صادق علیهالسلام. حضرت بیرون مدینه یک آبادى دارد. آنجا رفتند. بلند مىشود مىآید بیرون. حالا فاصلهاش چقدر بود، معلوم نیست. مىآید خدمت حضرت مىرسد. حضرت مىفرماید: این همه راه آمدى تا مرا ببینى. مىگوید: بله آقا. آمدم زیارتم را بکنم. بعدا حضرت اشاره کردند به سیرى که آنجا بود به حلقه سیر من از این سیر خورده بودم. دوست نمىداشتم که مسجد پیغمبر بیایم چون وقتى حضرت در مدینه باشند مقیدند وقت نماز به مسجد بروند. وقتى مسجد بیایند خوب حضرت صادقند. مردم علاقهمندند مىآیند خدمت حضرت. حضرت فرمودند چون من سیر خورده بودم از مدینه آمدم بیرون و اینجا تا بوى سیر اهل مدینه و مسجد را اذیت نکند. ببینید تا این حد مراقب بودهاند.
نکته دیگر اینکه باید دقت کرد مأمومین زود صفوف را منظم کنند که وقتى اذان گفته مىشود فضاى مسجد ساکت باشد. این در حالیست که متأسفانه در حال حاضر اذان مىگویند مؤمنین دارند صحبت مىکنند. اقامه مىگویند حرف مىزنند. نماز را بسته اما هنوز اینها صفشان را منظم نکردهاند. این بسیار غلط است. از قبل از اذان صفوف باید منظم شود فضا آرام باشد. وقتى مؤذن اذان مىگوید، کلمات اذان را آنها تکرار کنند و وقتى که امام اقامه مىگوید بلند شوند و صفوف منظم باشد و به محض اینکه گفت اللّه اکبر آنها که در صف دهم و بیستم هستند بتوانند نماز را بخوانند و به ثواب نماز نائل شوند.
راجع به مسائل سیاسى مسجد گفتم. آن سیاستى که عین دیانت است حتما باید در مسجد باشد آن سیاستهایى که جنبه حزبى و منافع گروهى دارد آنها جایش مسجد نیست. عرض کنم که همسایههاى مسجد خیلى سفارش شده بخصوص به همسایههاى مسجد سفارش شده «لاصلوة لجار المسجد الا فى المسجد». همسایه که فاصله 40 خانه همسایه است. از چهار طرف و پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در روایت است که حضرت شرط کردند که باید شما که همسایه هستید باید بیایید و به امیرالمؤمنین گفته شد که عدهاى نمىآیند از همسایگان مسجد به نماز فرمود که حتما باید آنها حاضر باشند و اگر نمىآیند باید از ما دور شوند. شماها هم اجازه ندارید با آنها معاشرت کنید و به حرف حضرت هم مردم عمل کردند و آنها مجبور شدند که به مسجد بیایند.
و اینک هرکس شکر این نعمت را نکند در قیامت گرفتار یک مصیبت بزرگ مىشود. و مصیبت بزرگ اینکه مسجد در برابر خدا از ما شکایت مىکند و وقتى شکایت کرد روایت هست که خود ذات مقدس الهى به عنوان وکیل مدافع دفاع از خانههاى خودش مىکند و آنوقت چه مجازاتى براى آن انسانهاست خدا مىداند.
ان شاءاللّه که خداوند توفیق بندگى کامل را به همه ما عنایت کند و آنچه که در ذهنم هست راجع به 30 مرداد روز مسجد هست که روز زنده نگه داشتن خاطره آتش زدن مسجد الاقصى است. خدایا به حرمت قرآن این جنایتکاران را از روى زمین محو بفرما. ریشه آنها را بسوزان. هیچ عرضى را براى هیچ انسانى و براى هیچ معبدى و براى هیچ مکان مقدسى مراعات نکردند و بالاخره در این روز باید نفرین کنیم بر این رژیم سفاک و جنایتکار اما تمام این تلاشها مذبوحانه است همانطور که در مورد حضرت سیدالشهدا شاعر مىگوید: ولو اى حسین عزیز بدن تو را قطعه قطعه کردند که اثرى از تو باقى نماند اما قبر تو در قلب ماست.
به قدم نازنینت به جنازه مقدست اهانت کردند. اما به فضائل تو نمىتوانند آسیب برسانند. خصایل تو روز به روز شفافتر و روشنتر مىشود. این جنایتکاران مسجدالاقصى را در یک زمانى آتش زدند اما دلها را نمىتوانند هیچ کارى بکنند دلها با خداست در فطرت خداست در عشق به خداست و عشق به خانههاى خداست. خوشا به حال آنهایى که وضو مىگیرند و سوى مسجد به عنوان خانه خدا مىآیند و دم در مىایستند و از میزبان مهربانشان تقاضاى کرم و لطف هبه و بخشش و هدیه و غفران و عفو و آمرزش مىکنند. رحمت خدا بر آنها باد.
خدایا ما را در زمره آنها قرار بده.
پروردگارا قلوب ما را به محبتت نورانى بگردان.
ارتباط ما را با خانههاى خودت روز به روز زیادتر بفرما.
لذت انس با خودت را و انس با مساجدت را و انس با خانههایت را در وجود ما لحظه به لحظه بیشتر بفرما.
پروردگارا ما را به صفات اولیائت متصل گردان.
از رذائل و زشتىها دور بدار.
دستمان را از دامن قرآن از دامن پیغمبر از دامن عترت از دامن مساجد جدا نفرما.
دشمنانت را نابود بفرما.
روح مطهر امام راحل و همه شهدا را با صلحا محشور بفرما.
ما را از زمره یاران حضرت مهدى قرار بده.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته.