نمایش صفحات

بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه‏ رب العالمین والصلاة والسلام على سیدنا حبیب اله العالمین ابوالقاسم محمد و على اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین لاسیما على بقیه‏اللّه فى الارضین.

« رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ».[1]

جلسه به منظور تجلیل از مساجد، مدیران توحید و نیز آشنایى با مسائل مربوط به مسجد است. آن بعد معنوى را قرار است من در خدمت‏تان مطرح کنم. ان شاءاللّه عرایضم مورد رضاى ذات مقدس الهى باشد. فکر مى‏کنم که اگر تمام سخن را روى همین آیه شریفه که تلاوت کرده‏ام قرار بدهم، بجاست و وافى خواهد بود. هرچند که موضوعات دیگرى را هم خدمت شما عرض مى‏کنم.

در این آیه شریفه چند چیز مورد توجه قرار گرفته که از جمله خانه خداست. «عند بیتک المحرم» اصلى‏ترین خانه خدا، کعبه مکرمه است که حضرت ابراهیم مأمور شدند که اسماعیل را با مادرش هاجر، از شامات بیاورند به مکه. مکه آن روز فقط مشتى کوه بود. نه انسانى در آنجا بود و نه درختى، نه گیاهى و نه آبى، حضرت ابراهیم با هدایت حضرت جبرئیل با طى مسافت، معجزه‏آسا این مسیر را طى کردند و رسیدند به کوه‏هاى داغ و سوزان، نقل شده که هر جایى که یک آبادى بود، ابراهیم مى‏گفت برادر جبرئیل این‏جا باید ساکن بشویم و بچه و مادرش را ساکن کنیم، باز همین‏طور تا رسید حضرت ابراهیم به کوه‏هاى متصل به هم و فضاى داغ و سوزان مکه فعلى. جبرئیل عرض کرد که این‏جا باید اسماعیل و مادرش را ساکن کنى. این‏جا یعنى وسط یک مشت کوه؟ نه آبى، نه درختى، نه سایبانى، نه انسانى. عجیب بود. اصلاً داستان‏هاى حضرت ابراهیم همه عجیب است. جبرئیل گفت: فرمان خداست و فرمان هم باید بدون چون و چرا اجرا بشود. مکان عبودیت همین است. وقتى مأمور مى‏شود به ذبح فرزندش خود را آماده مى‏کند، به فرزندش مى‏گوید این مأموریت را دارم. نظر تو چیست؟ آن هم نمى‏گوید بابا نظر من این است من هم موافقم. من هم حرفى ندارم. اصلاً من را مطرح نمى‏کند. مى‏گوید: «یا ابت، افعل ما تؤمر». پدر فرمان را اجرا کن. دستور را اجرا کن. این است عبودیت. اسماعیل را با هاجر مى‏آورد وسط کوه‏ها مى‏گذارد به فرمان خدا هم باید برگردد و آنها تک و تنها در این‏جا باشند. وقتى خواست از آنها جدا بشود گفت: «ربنا انى اسکنت من ذریتى بوادٍ غیرِ ذى زرعٍ عند بیتک المحرم». خدایا من شمارى از ذریه‏ام را در این نقطه ساکن کردم. نقطه‏اى که غیر ذى زرع است. اصولاً چیزى در اینجا نمى‏روید. درختى، گیاهى، سبزه‏اى، چیزى نیست. اما این‏جا حریم خانه توست. «عند بیتک المحرم» تازه یک قطعه‏اى زمین بود آن وقت. شاید هیچ اثرى هم از بنا نبود. شاید هم اثرى جزئى بود. این روشن نیست. در هر حال، خدایا من بچه‏ها را این‏جا آوردم کنار خانه تو آوردم. وادى لم یزرع آوردم. هدف من آن است که این‏ها بتوانند این‏جا یک پایگاه توحید درست کنند. نقطه‏اى که مردم بتوانند با تو مرتبط باشند. در اینجا «ربنا لیقیموا الصلوة» برپا بدارند نماز را، نماز را بخوانند. این‏جا یک پایگاه بسازند براى توحید، براى ارتباط انسان‏ها با خدا. آن‏قدر این حرکت پر برکت بود که مى‏بینید که در طى قرون این قطعه با جاذبه‏هاى معنوى که دارد، چقدر انسان‏ساز است. خدایا دل‏هاى عده‏اى از مردم را نسبت به این‏ها متمایل کن. عجیب است. هیچ کس نیست اما ابراهیم دل‏هاى مردم را مى‏طلبد و مى‏خواهد که دل‏ها با ذریه‏اش باشد... در این آیه شریفه چند مسئله به‏صورت یک مجموعه مطرح شده است.

1 ـ خانه خدا. هرجایى شایستگى سازندگى انسان‏ها را ندارد.

2 ـ خانه‏اى که در وادى لم یزرع است، یعنى یک خانه آن زمان مى‏تواند جاذبه داشته باشد و دل‏ها را جذب کند و موجب اقامه نماز و ارتباط با خدا باشد که هیچ شائبه‏اى غیر از خدا پدیدار نباشد.

به همین علت در باره مساجد سفارش شده که ظاهر مساجد را خیلى زینت ندهید. هرچه ساده‏تر اما معنویت مسجد زیاد باشد. خلوص در این مسجد به چشم بخورد و هیچ هدفى جز خدا نباشد. این یک و دیگر این‏که توجه به مسائل فرهنگى مسجد با توجه به این جمله «ربنا لیقیموا الصلوة» هدف از این آوردن این ذریه و اسکان در این‏جا در کنار خانه تو این است که این‏ها بتوانند پایگاهى پدید بیاورند که انسان‏ها ساخته شوند و این انسان‏ها هم در محور ارتباط با خدا ساخته شوند.

و بعدا مسئله عاطفى را مطرح مى‏کند از جمله حضرت ابراهیم را «واجعل افئدة من الناس تهوى الیهم» دل‏ها را مى‏خواهد آن چیزى عامل موفقیت این ذریه مى‏شود در این نقطه، هدف لیقیموا الصلوة را مى‏رساند عواطف است. خدمت شما عرض کنم این دل‏ها، همان چیزى است که در قرآن عنوان فطرت الهى آمده «فطرت اللّه التى فطرالناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلک الدّین القیِّم» فطرت خدایى، خداوند انسان‏ها را زیبا آفریده و در وجود ایشان عشق خود را به‏صورت یک امر فطرى عجین کرده است. در حیوانات غریزه هست. در انسان‏ها فطرت است. فطرت، ببینید طفل وقتى به دنیا مى‏آید بدون این‏که خودش بداند دنبال پستان مادر است. وقتى به او نمى‏رسد، اشک مى‏ریزد، گریه مى‏کند،
خودش نمى‏فهمد که به سوى کجا مى‏رود. هیچ چیز روشن نیست. اما یک امر غریزى است. همین‏طور هزار برابر بکنید به عنوان فطرت. انسان‏ها در فطرت خدایى خلق شده‏اند. اگر به خدا نرسند ناراحتند شاید ناراحتى را نمى‏فهمند. خودشان احساس نمى‏کنند اما ناراحتند. «و من اعرض عن ذکرى فان له معیشةً ضنکا» وقتى که به خدا مى‏رسند به همه چیز مى‏رسند «ماذا وجد من فقدک و ماذا فقد من وجدک» و آن وقت احساس هم مى‏کنند که به همه چیز رسیده‏اند. ابوذر در آستانه حرکت با ربذه به آن حالتى وحشتناک بعد از آن دلدارى‏هایى که حضرت امیر و حسنین دادند، گفت: «ما عنداللّه وحشة» من اصلاً احساس وحشت نمى‏کنم. به آن نقطه خطرناک مى‏رفت مى‏گفت من به آن فضا کاملاً مأنوسم. آنجا را دوست مى‏دارم چون با خدا هستم. «ما عنداللّه وحشة» انسان‏ها صفت الهى‏شان اشباع مى‏شود احساس مى‏کنند که بهترین لذت را مى‏برند. در دعاى خود در پایان که سجده مى‏کنیم مى‏گوییم: خدایا تو را شکر مى‏کنم که همه چیز به من دادى. شناخت خودت را به من دادى. این که من تو را مى‏شناسم، تو به من دادى. این هدیه بزرگى است از طرف تو. دیگر آنکه مرا اهل ولایت قرار دادى. و روى زمین خیلى‏ها هستند اصلاً تو را نشناختند خیلى‏ها هستند اهل ولایت نیستند. ولایت تو را نفهمیدند ولایت اولیائت را نچشیدند. اما تو به من دادى. یک سجده انجام مى‏دهم تو را شکر مى‏کنم. این توفیق را تو به من دادى. این طراوت است. این عزت است. این همه چیز است. همه چیز، براى این جوان فطرت که در من است کاملاً اشباع شده. بعضى چیزها جنبى است. این اصل است. این در خانه خدا مطرح شده و در کنار خانه خدا.

«واجعل افئدةً من الناس تهوى الیهم» یعنى مساجد با عشق به خدا زنده مى‏شود و با عشق به خدا گره مى‏خورد و اگر انسانى عاشق خدا باشد و مرتبط با مسجد نباشد این آدم خلأ دارد. کما این‏که اگر با ظاهر مسجد مرتبط باشد و به عشق به خدا آراسته نباشد آن هم خلأ دارد. ببینید دو آیه ما داریم: «لولا دفع اللّه الناس بعضهم به بعضٍ لفسدت الارض».

یک آیه دیگر داریم: «لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه‏ کثیرا...».

در آیه اول مى‏فرماید اگر دفاع مردمى نباشد به کلى فساد کره زمین را فرا مى‏گیرد. این دفاع‏هاست که جلوى مفسدان را مى‏گیرد و آیه دوم که خواندم مى‏گوید اگر دفاع نباشد معابد ویران مى‏شود جایگاه‏هاى عبادت خدا ویران مى‏شود. این یعنى چه اگر این دو را کنار هم بگذاریم؟ یعنى ویران شدن معابد همان، و گسترش فساد روى زمین همان. این دو باهم است یکى است. این مسئله یعنى ویرانى معبد و مسجد، حتى معبد یهود و مسیحیت محترم است و حالا نکته مهم این است. این چیزى که جلوى چشم شماست. قضیه امنیت مطرح شده و چه بسا آن بحث کلمه وحدت را هم با آن قضیه مطرح مى‏شود. خیلى بحث مى‏شود در نظام ما. بحث از وحدت مى‏شود. مقام معظم رهبرى، سال را سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى دانستند باید بدانید عامل وحدت فقط یک چیز است و آن همین فطرت الهى است. اگر توانستیم انسان‏ها را براساس فطرت الهى سوق دهیم. بیاییم به بهترین جاها که مسجد باشد دعوت کنیم مسجد را هم خالى کنیم از همه امراض غیر از رسیدن به خدا. از تمام امراض تهى کنیم. از تمام شائبه‏ها خالى کنیم. یک تجمع به امنیت گروه خاصى در مسجد نباشد. حرکت سیاسى دو نوع است. یک بار همان سیاستى است که امام مى‏فرماید. شهید مدرس مى‏فرماید: «سیاست ما عین دیانت ماست».

اگر آن سیاست در مساجد بیاید خیلى خوب است. سیاستى که عین دیانت است. اما سیاستى که یک تجمع باشد و به نفع یک گروه خاصى باشد و آن گروه هم هدف الهى نداشته باشد، دنبال منافع شخصى‏اش است. این مسجد را ضایع مى‏کند. مسجد را تباه مى‏کند. مسجد را از معنویت مى‏اندازد. اگر مسجد خالصانه براساس همان فطرتى که عرض کردم. انسان‏ها را به سوى خود بکشاند بسیار نیکوست. کما این‏که ببینید افراد با هر تفکرى که باشند، مسلمان که باشند جذب حمزه مى‏شوند. جذب کمیل مى‏شوند. یعنى آن تفکرات و خط و خطوط و این‏ها را همه را بریزید دور. این جاذبه دارد. این مى‏تواند وحدت ایجاد بکند. خداوند مى‏فرماید که: «ولو انفقت ما فى الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم ولکن اللّه الف بین قلوبهم».

این‏که مى‏بینید امت اسلامى یک‏پارچه متحد «کانهم بنیان مرصوص» قوى، نسبت به هم ایثارگر، آن‏قدر ایثارگر که در جریانى که عده‏اى از مسلمین اسیر مى‏شوند به آنان مى‏گویند سرنوشت‏تان مشخص است. یکى محکوم به اعدام، یکى به شلاق، یکى قطع دست و پا، دیگرى یکى حکم را باز مى‏کند، مى‏بیند محکوم به اعدام شده است. متأسف مى‏شود، ناراحت مى‏شود، دوستانش مى‏گویند که چرا ناراحت شدى؟ مى‏گوید برگه من اعدام است. مى‏گویند ناراحتى. مى‏گوید من که شهادت آرزویم است. یاد مادرم افتادم. مادرم فقط مرا دارد و اگر مرا از بین ببرند براى او خیلى سخت مى‏شود. دلم براى او سوخت. آن دیگرى مى‏گوید مشکل نیست. ورقه من تازیانه است. بیا ورقه‏مان را عوض مى‏کنیم تو ورقه مرا بگیر. من مال تو را. تو برو تازیانه بخور و مرخص و من مى‏روم به جاى تو اعدام مى‏شوم. «کانّهم بنیان مرصوص»، «انّ اللّه الّف بینهم» این‏ها همان‏هایى بودند که بر دخترهاى‏شان هم رحم نمى‏کردند و آنها را زنده به گور مى‏کردند. هیچ عاطفه‏اى نداشتند. هیچ احساسى از انسانیت نداشتند. به برکت همان فطرت الهى اصلاح شدند. این را یادمان باشد. عامل وحدت این است. با انگیزه‏هاى الهى مى‏توانیم همه را جذب کنیم که همه هم شیفته‏اند. ببینید در موسم ایام‏البیض رجب چه شور و هیجان و چه عشقى در همه، بویژه در جوانان و نوجوانان پدید مى‏آید. به مسجد عشق مى‏ورزند، لذت مى‏برند، این همان فطرت الهى است. این را تقویت کنیم. اگر این را تقویت کردیم وحدت تقویت مى‏شود. صاحبان خطوط را اگر کشاندیم به این‏طور چیزها این‏ها مى‏فهمند این اصل است. خطوط اگر در مسیر خدا نباشد غلط است. مردم از آنها بیزار مى‏شوند. مشى واحد، سیاست واحد. کما اینکه سیاست ما عین دیانت ماست. پس اگر بخواهیم وحدت و حتى امنیت را هم در جامعه برقرار کنیم باید به این مسئله فطرت الهى و این عشق انسان به خدا توجه کنیم. متأسفانه از این امر غفلت شده است. الآن مى‏بینم که وضعى پدید آمده که اِمریکا بین شیعه و سنى اختلافات مى‏اندازد. در حالى‏که مى‏توانند هر دو دو محور بیت‏اللّه و رسول‏اللّه دست مایه اتحاد قرار دهند و مى‏توانند همه یک ید واحد باشند در مقابل آمریکا اما متأسفانه گول خورده‏اند.

یک روایتى در وسائل هست که از پیغمبر اکرم نقل شده است «سبعة یظلّهم اللّه ظله یوم لا ظلّ الا ظلّه» هفت گروه هستند که در روز قیامت احساس ناراحتى نمى‏کنند، احساس حرارت نمى‏کنند، آن فضاى داغ براى آنها خیلى دلنواز است، خیلى دلچسب و زیباست. آنها در سایه وحدت الهى به سر مى‏برند و این هفت گروه عبارت است از کسى که «قلبه متعلق بالمسجد اذا خرج منه حتى یعود الیه» یکى از آن هفت گروه آن آدمى است که دلش با مسجد باشد. ببینید قلب مطرح شده، «وقلبه متعلق بالمسجد» شما دو دوست را درنظر بگیرید که شدیدا به هم علاقه‏مندند این‏ها دل‏هاشان با هم است. پیش هم است، جدا کردنشون خیلى سخت است. مى‏فرمایند آن آدمى که در برابر مسجد همین حالت را دارد عاشق مسجد است. فرمود مؤمن در مسجد مثل ماهى است در آب و منافق مثل پرنده در قفس است. یعنى قلبش با مسجد است. عشقش مسجد است. نشاطش مسجد است. حیاتش مسجد است. این‏طور انسان وقتى که از مسجد بیرون مى‏خواهد بیاید، از فراق مسجد ناراحت است. به خودش وعده مى‏دهد باز مى‏آیم پیش تو اى خانه خدا. مى‏آیم پیش تو. مى‏فرماید خداوند اراده فرموده که مؤمنان و مسلمانان مرتب به مسجد بیایند در مسجد جمع شوند. در 24 ساعت 3 یا 5 دفعه. جمع شوند. این تجمع مکرر در یک 24 ساعت و بعد در روز جمعه همه از اطراف، اکناف بریزند، یک نقطه و جمع شوند و هم تجمع عظیم حج و بعد عمره. مخصوصا حج، سالى یک دفعه باز همه مسلمان‏هاى مستطیع و متمکن جمع شوند این برنامه دیگر نگذاریم که دشمن ضربه به این تجمع عظیم بزند با بصیرتى که این‏ها دارند. ببینید سفارش شده که نمازتان را در مسجد بخوانید، حالا طرف مسافر است. دارد مى‏رود. مخصوصا آن سفرهاى گذشته‏اى که، ماه‏ها در راه‏ها و بیابان‏ها بودند. حالا آیا این آدم مى‏خواهد نماز بخواند از مسجد مى‏خواهد محروم شود؟ نه. فرمود هر وقت مى‏خواهى نماز بخوانى وسط بیابان هم که هستى 4 ، 5 سنگ بچین و وقف کن آنجا را به عنوان مسجد و بعد چند ساعتى که آنجا هستى نماز را در آن مسجد بخوان. سفارش شده حتما مسجد بسازید، هر قدر مردم نیاز به مسجد دارند. البته در جایى که نیازى نباشد. نه فقط لازم نیست، بلکه خوب هم نیست. ولى وقتى نیاز بود، فاصله زیاد بود مسجد بسازید. راجع به ارزش ساختن مسجد و این‏که نماز را در مسجد بخوان حالا دو تا روایت به‏نظرم مى‏آید بگویم که شما دقت بفرمایید: حضرت صادق مى‏فرماید: آن کسى که تو خانه‏اش نماز مى‏خواند به جماعت هم مى‏خواند، اما مسجد را فراموش کرده، مى‏فرماید که این نمازش را خدا به رسمیت نمى‏شناسد. منظور این نیست که نمازش باطل است. نماز است اما چه نمازى.
نمازى که خداوند مى‏فرماید من این را نماز نمى‏دانم. «فلا صلاة» ولى تو قالب جماعت هم خوانده، اما چون از مسجد اعراض کرده «لا صلاة» نه خود امام «ولا لمن صلى معه» و آنهایى که با او از مسجد اعراض کردند همین‏طور، مگر واقعا یک مشکلى داشته باشد که نتواند مسجد برود آن یک حرفى. امیرالمؤمنین مى‏فرماید: «الجلسه بالجامع خیر فیه من الجلسة فى الجنة» نشستى که در یک مسجد جامع داشته باشیم براى من بهتر است از نشستى که در بهشت دارم. «لِاَنَّ الجنَّة فیها رضا نفسى» زیرا در نشستن در بهشت خوشحالى مرا در پى دارد امّا «والجامع فیها رضا ربى» ما وقتى در مسجد جامع هستیم خدا راضى است. سلام و صلوات خداوند بر امیرالمؤمنین که این‏جور دنبال رضاى خداست.

روایت دیگرى است که گاهى مردم تجمع مى‏کنند بر گناه و عصیان و طغیان و مستحق عذاب الهى مى‏شوند  خداوند وقتى نگاه مى‏کند

1. به انسان‏هایى که «ناقلى اقدامهم الى الصلوات» و مى‏بیند که این‏ها گام برمى‏دارند به‏سوى نماز، یعنى مسجد، چون خود نماز خواندن که گام برداشتن ندارد. گام برمى‏دارد به سوى نماز خداوند مى‏بیند که در بین این جمع عظیم گناهکار عده‏اى هم هستند که به مساجد مى‏روند نماز بخوانند.

2. مى‏بیند بچه‏ها دارند قرآن یاد مى‏گیرند.

به برکت این دو برنامه خداوند عذاب را از آنها برمى‏دارد.

در روایت دیگرى است که حضرت صادق از آبا و پدرانشان نقل مى‏کند که مى‏فرماید: هر وقت خداوند مردم را مستحق عذاب ببیند که این‏ها شایستگى عذاب به دلیل معاصى و گناهان فراوان‏شان دارند، مى‏فرماید: سه گروه هستند که جلوى عذاب را مى‏گیرند.

1. آن‏هایى که صحبت‏هاشان بر محور خداست. یکدیگر را دوست مى‏دارند. باهم ارتباط دارند. به هم انس دارند. به دلیل این‏که برنامه‏هاى الهى و خدایى را زنده مى‏کنند.

2 ـ مساجد مرا آباد مى‏کنند و آبادى هم آبادى معنوى است با نمازشان با گفتارها و امثال آن.

3 ـ یستغفرون بالاسحار، آنهایى که در سحرها استغفار مى‏کنند. این سه گروه هستند که جلوى عذاب را مى‏گیرند. و من به شما بگویم گاهى ممکن است یک پیش‏بینى‏هایى مى‏کنند زلزله در تهران چنین مى‏شود، چنان مى‏شود، اما همانهایى که در تهران زندگى مى‏کنند باعث مى‏شوند که خداوند این شهر را از اینطور گرفتارى‏ها حفظ کند.

حضرت صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «کسى که به سوى مسجد حرکت مى‏کند پایش را روى هیچ تر و خشکى نمى‏گذارد، مگر این‏که هفت طبقه زمین تسبیح خدا را به سود او مى‏کنند».

حضرت صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «هیچ عبادتى بهتر از سکوت و رفتن به سوى خانه خودش نیست».

پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: «هرکس به سوى مسجدى حرکت کند هر گامى که برمى‏دارد تا برود، هر گامى 10 حسنه ثبت مى‏شود. 10 سیئه محو مى‏شود و 10 درجه بالا مى‏رود».

این‏ها همه عظمت مسجد را براى ما بیان مى‏کند. در مورد این‏که گره بخورد خود نماز به مسجد خب یک روایتى داریم که سفارش کرده که اصلاً بناى مسجد چقدر ارزنده است. ابوعبیده حداد مى‏گوید که من مى‏رفتم مسجد، حضرت صادق عبورشان به من افتاد. من یک چند تا سنگ گذاشته بودم به عنوان مسجد آن را مسجد کرده بودم و نماز مى‏خواندم به حضرت صادق عرض کردم «نرجوا ان یکون هذا من ذاک» گفتم امید دارم این هم مسجد باشد. حضرت فرمود: «نعم». چرا این هم مسجد است. الان تو دارى در مسجد نماز مى‏خوانى.

عجیب این است که راوى مى‏گوید: با ابوالصلاة خدمت حضرت‏صادق رسیدم. ابوالصلاة گفت آقا حاجیان در راه مکه زمین‏هاى کوچکى مثل یک متر در دو متر این‏طورها، این‏ها تعبیرى است از من یک جاهایى کوچکى را به عنوان مسجد نماز مى‏خوانند. حضرت فرمود: بارک اللّه احسنت. این‏ها بهترین مساجد است. همین چیزهاى کوچک.

مسجد الزهراء، مسجد على و این‏ها ظاهرا جاهایى بوده که این‏ها فرصت کوتاهى که آنجا بوده‏اند، آنجا را به عنوان مسجد وقف مى‏کردند و نماز مى‏خواندند. بعدا فرمود: هرکس خانه‏اى را به عنوان مسجد وقف کند، بسازد، خانه‏اى را و خوب این را بسازد ولو به اندازه آن‏جایى است که کبوتر مى‏خواهد تخم بگذارد. یک جایى را برایش گود مى‏کند. آنجا تخم مى‏گذارد ولو این‏قدر باشد این‏قدر کوچک باشد. این هم مسجد است ثواب و ارزش را دارد.

این را عرض کنم که مساجد از نظر فضیلت مختلف هست. عرض کنم که مسجد بازار هر نماز برابر 12 نماز است. مسجد محله 25 نماز است. مسجد جامع 100 نماز و مسجد کوفه و مسجدالاقصى 1000 نماز و مسجد النبى 10000 نماز است و مسجدالحرام 100000 نماز است. «و عند قوى» و نماز در کنار قبر مطهر امیرمؤمنان نماز خواندن 200000 نماز است. بالاترین نجف که خداوند ان‏شاءاللّه نصیب همه ما بگرداند.

عرض کنم که حالا مسائل مهم در مساجد توجه به آن معنویت و آن فرهنگ است. باید سعى کرد مسجد از هر نوع صحبت دنیایى خالى باشد. جاى صحبت دنیایى نیست. جاى این‏که تا هم‏دیگر را دیدند درد دل مى‏کنند و حرف مى‏زنند خب تو چه خبر من چه خبر؟ جاى این‏ها مسجد نیست. تو مسجد قرآن بخوانید. نمازتان را بخوانید. نافله‏تان را بخوانید. فریضه را بخوانید. بعدا اگر خواستید این کارها را بکنید بروید بیرون. این‏کارها معنویت مسجد را آسیب مى‏رساند این را دقت کنید.

روایتى است که مى‏فرماید: گویا در آخرالزمان به مسجد مى‏آیند اما دور هم مى‏نشینند و صحبت دنیا، حب دنیا، دارند. مسائل و مشکلات دنیا به‏جاى خودش باید گفته شود ولى این‏ها جایش در مسجد نیست. فرمود این‏هایى که این چنین هستند و مسجد مى‏آیند و این برنامه‏ها را دارند. «لا تجالسوهم» اصلاً با این‏ها ننشینید اگر دیدید دارد این بحث‏ها مى‏کند منعش کنید و الا بلند شوید و مجالست با این‏ها نکنید. این‏ها در برنامه الهى نیست.

عرض کنم که حتى شعر دو نوع روایت داریم. یک نوع روایت منعش مى‏کند و بعضى روایات مى‏گوید اشکال ندارد اصلاً.

اگر شعرها، شعرهاى عرفانى باشد معنوى باشد، عرض کنم در صلاح تربیت انسان‏ها باشد عیبى ندارد خوب است. مداحى اهل‏بیت، حمد خدا باشد خوب است. اما شعرهایى که در این وادى و مسیر نیست منع شد.

«المساجد للقرآن». «مساجد براى قرآن هست نه چیزهاى دیگر».

حالا این‏جا مسئله مهمى که باید عرض کنم خدمت‏تان، عبارت است از آن برنامه‏هاى معنوى مساجد هست که باید همه همت کنند مخصوصا در این نظام مقدس که شرایط رشد انسان‏ها فراهم شده از معنویت مسجد به همان شکلى که اول عرض کردم. استفاده شود و برنامه‏هاى مسجد احیا شود، همه و همه سعى کنند حتى آن کسى که مى‏تواند یک تبلیغ سیاسى خوبى داشته باشد یا برنامه خوبى داشته باشد آن تحلیل سیاسى‏اش را ارائه بدهد باید برود ما باید به زمان‏مان مطلع باشیم. آگاه باشیم، چه خبر است. چه توطئه‏اى در راه است. این‏ها را باید بدانند و عرض مى‏کنم هرکس تخصصى دارد در تفسیر قرآن، نهج‏البلاغه، احکام دینى، مسائل اخلاقى، روانى، هرچى متخصص باشد البته بیاید و برنامه‏ریزى کنند. برادران و خواهران و الحمدللّه حضور خواهران در مساجد الان خیلى چشمگیر است. و اقبالى که خواهران به مسائل معنوى و دینى دارند کمتر از مردان نیست. بلکه بیشتر هم هست. بیایند شرکت کنند. این‏ها عامرین مساجد این‏ها هستند. این عمرانى که خداوند مى‏فرماید بیایید مساجد را آباد کنید این است وقتى که خدمات ظاهرى مسجد مطرح مى‏شود خداوند مى‏فرمایداین خدمات قابل مقایسه با خدمات معنوى نیست. ولى خوب آب مى‏دهیم به حاجى ایستاده دم در، خیلى هم ثواب دارد.

در یک روایت هست که جبرئیل آرزو مى‏کند که کاش انسان بودم به حاجى‏ها آب مى‏دادم. اما با تمام این ارزشى که دارد مى‏فرماید این قابل مقایسه با خدمات معنوى نیست. من تبریک مى‏گویم به انسان‏هایى که برنامه‏هاى خوبى در مساجد دارند و رشد مى‏دهند انسان‏ها را و البته آنچه که مهم است که باید آن روى قضیه را هم باید دقت کنند.
مسجد باید جاذبه خیلى زیاد داشته باشد. حالا من در یک بخشى این قسمت‏ها را احتمالاً اشاره مى‏کنم.

مى‏فرماید: «خذوا زینتکم عند کل مسجد» زینت خودتان را با خودتان داشته باشید. خود را مزین کنید. بهترین لباس، برترین لباس در مسجد باشد. معطر کنید خودتان را البته زن‏ها در معطر کردنشان باعث مى‏شود که عطر آنها به مشام نامحرم برسد. آن نه. نمازگزاران خودشان را معطر کنند. فضاى مسجد را معطر کنند. گلاب‏پاشى کنند. مى‏خواهند با این چیزهایى که به دست مى‏گیرند و با آن گلاب مى‏پاشند اگر به سر و صورت یکى بریزند بعضى‏ها اجازه مى‏گیرند.

عرض کنم که صفوف را منظم باید کرد. امام مسجد مستحب است قبل از نماز به مؤمنین بگوید که صفوف را منظم کنند که صفوف جلو را پر کنید. شانه‏هایتان چسبیده به هم باشد و این‏ها را بگویند. امام جماعت که مى‏آید تأخیر نداشته باشد. معطل نکند به امام جماعت خیلى سلامى مى‏دهند. در یک روایت هست به اندازه‏اى که خدا به همه مأمومین ثواب مى‏دهد به امام جماعت ثواب مى‏دهد. بدون اینکه از آنها چیزى کم شود. این هم به تقوا و علم تشویق مى‏کند که این‏جورى در راه تقوا و علم قوى شوند تا بتوانند تحکمى در امامت داشته باشند. این ثواب عظیم را که مى‏دهند مى‏فرماید مشروط به این است که این امام منظم بیاید. باید منظم بیاید. اگر با تأخیر بیاید و مردم را معطل کند نه. مى‏فرماید نماز را وقتى امام جماعت در مسجد مى‏خواند، نه این‏قدر سریع بخواند که این‏ها نتوانند درست رکوع و سجده را بخوانند نه آنقدر طول بدهد که آنها خسته شوند. پیامبر به امیر مؤمنان فرمودند: نه مضیع باش نه منفر باش. نه تند بخوان که نتوانند رکوع و سجده را درست انجام دهند و نه طول بده که این‏ها بگویند که بابا دیگه خسته شدیم. امامى نماز اولش را سوره بقره را خواند بیچاره کرد. مأمومین را و در نماز دوم شروع کرد سوره فیل را خواندن یکى از مأمومین فرادا خواند. گفت وامصیبتا آنکه بقره بود آن جورى عمل کرده و اى که مى‏خواهد سوره فیل را بخواند.

عرض کنم که جاذبه‏هاى مسجد را مى‏گفتم. نه منفر باشد امام جماعت نه مضیع باشد. وقتى به هم مى‏رسند احوالپرسى بکنند گرم باشند، صحیحى باشند. این‏جور نباشد که وارد شود سرش را بگذارد پایین و اخمى و مشغول نافله باشد. نه از همان لحظه ورود با هرکس برخورد مى‏کند. خواهران باهم، برادران باهم، احوالپرسى بکنند. دست به هم بدهند. برادران دست به هم بدهند. خواهران به هم دست بدهند. احوالپرسى بکند. پیغمبر اکرم دست مى‏دادند. وقتى وارد مى‏شوند به همه مأمومین دست مى‏دادند. احوال مى‏پرسیدند. وقتى امام جماعت نماز مى‏خواند نمازهاى یومیه و بطور کلى در رکوع و سجده مستحب است که صدا را بلند بکند که بشنوند مأمومین که حالا میکروفن و این‏ها هست. یک چیز خوبى است و عکس این‏که مأموم صدایش به گوش امام برسد کراهت دارد. آن یواش بخواند و بالعکس امام صدا را بلند بکند.

شما نمى‏دانید که چقدر این خوش اخلاقى و خوش برخوردى نقش دارد. من خودم در زندگى یادم مى‏آید که من مجذوب جلسات قرآن و مسجد و جماعت و این‏ها شدم و این مجذوبیت از یک حسن برخورد شروع شد. ما کشانده شدیم به جلسات قرائت قرآن که در مسجد بود که آنجا دیدم محبت به من مى‏کنند. همین احوالپرسى و اینجور چیزها و کم‏کم ما را تشویق کردند که ما تفسیر رو آنجا مى‏گفتیم. این برخورد موجب شد که من اصلاً جذب این جلسات شدم. جذب قرآن، نماز و جماعت و دعا و این‏ها شدم. مسیر زندگى مرا مشخص و معین کرد. این خیلى مهم است و بالعکس ممکن است جوانى و نوجوانى بیاید در این مسیر یک برخورد بدى با او شود و از مسجد برود. مسجد را ترک کند و رها کند. این را خیلى دقت بفرمایید.

عرض کردم فضاى مسجد باید معطر باشد. مخصوصا در فصل تابستان آنهایى که جوراب به پایشان است اگر این جوراب بویى مى‏دهد آن را بشویند این اذیت مى‏کند.

روایتى است مردى مى‏آید مدینه و سراغ مى‏گیرد و مى‏خواهد بیاید خدمت حضرت صادق علیه‏السلام. حضرت بیرون مدینه یک آبادى دارد. آنجا رفتند. بلند مى‏شود مى‏آید بیرون. حالا فاصله‏اش چقدر بود، معلوم نیست. مى‏آید خدمت حضرت مى‏رسد. حضرت مى‏فرماید: این همه راه آمدى تا مرا ببینى. مى‏گوید: بله آقا. آمدم زیارتم را بکنم. بعدا حضرت اشاره کردند به سیرى که آنجا بود به حلقه سیر من از این سیر خورده بودم. دوست نمى‏داشتم که مسجد پیغمبر بیایم چون وقتى حضرت در مدینه باشند مقیدند وقت نماز به مسجد بروند. وقتى مسجد بیایند خوب حضرت صادقند. مردم علاقه‏مندند مى‏آیند خدمت حضرت. حضرت فرمودند چون من سیر خورده بودم از مدینه آمدم بیرون و این‏جا تا بوى سیر اهل مدینه و مسجد را اذیت نکند. ببینید تا این حد مراقب بوده‏اند.

نکته دیگر این‏که باید دقت کرد مأمومین زود صفوف را منظم کنند که وقتى اذان گفته مى‏شود فضاى مسجد ساکت باشد. این در حالیست که متأسفانه در حال حاضر اذان مى‏گویند مؤمنین دارند صحبت مى‏کنند. اقامه مى‏گویند حرف مى‏زنند. نماز را بسته اما هنوز این‏ها صف‏شان را منظم نکرده‏اند. این بسیار غلط است. از قبل از اذان صفوف باید منظم شود فضا آرام باشد. وقتى مؤذن اذان مى‏گوید، کلمات اذان را آنها تکرار کنند و وقتى که امام اقامه مى‏گوید بلند شوند و صفوف منظم باشد و به محض اینکه گفت اللّه اکبر آنها که در صف دهم و بیستم هستند بتوانند نماز را بخوانند و به ثواب نماز نائل شوند.

راجع به مسائل سیاسى مسجد گفتم. آن سیاستى که عین دیانت است حتما باید در مسجد باشد آن سیاست‏هایى که جنبه حزبى و منافع گروهى دارد آنها جایش مسجد نیست. عرض کنم که همسایه‏هاى مسجد خیلى سفارش شده بخصوص به همسایه‏هاى مسجد سفارش شده «لاصلوة لجار المسجد الا فى المسجد». همسایه که فاصله 40 خانه همسایه است. از چهار طرف و پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در روایت است که حضرت شرط کردند که باید شما که همسایه هستید باید بیایید و به امیرالمؤمنین گفته شد که عده‏اى نمى‏آیند از همسایگان مسجد به نماز فرمود که حتما باید آنها حاضر باشند و اگر نمى‏آیند باید از ما دور شوند. شماها هم اجازه ندارید با آنها معاشرت کنید و به حرف حضرت هم مردم عمل کردند و آنها مجبور شدند که به مسجد بیایند.

و اینک هرکس شکر این نعمت را نکند در قیامت گرفتار یک مصیبت بزرگ مى‏شود. و مصیبت بزرگ این‏که مسجد در برابر خدا از ما شکایت مى‏کند و وقتى شکایت کرد روایت هست که خود ذات مقدس الهى به عنوان وکیل مدافع دفاع از خانه‏هاى خودش مى‏کند و آن‏وقت چه مجازاتى براى آن انسان‏هاست خدا مى‏داند.

ان شاءاللّه که خداوند توفیق بندگى کامل را به همه ما عنایت کند و آنچه که در ذهنم هست راجع به 30 مرداد روز مسجد هست که روز زنده نگه داشتن خاطره آتش زدن مسجد الاقصى است. خدایا به حرمت قرآن این جنایتکاران را از روى زمین محو بفرما. ریشه آنها را بسوزان. هیچ عرضى را براى هیچ انسانى و براى هیچ معبدى و براى هیچ مکان مقدسى مراعات نکردند و بالاخره در این روز باید نفرین کنیم بر این رژیم سفاک و جنایتکار اما تمام این تلاش‏ها مذبوحانه است همانطور که در مورد حضرت سیدالشهدا شاعر مى‏گوید: ولو اى حسین عزیز بدن تو را قطعه قطعه کردند که اثرى از تو باقى نماند اما قبر تو در قلب ماست.

به قدم نازنینت به جنازه مقدست اهانت کردند. اما به فضائل تو نمى‏توانند آسیب برسانند. خصایل تو روز به روز شفاف‏تر و روشن‏تر مى‏شود. این جنایتکاران مسجدالاقصى را در یک زمانى آتش زدند اما دل‏ها را نمى‏توانند هیچ کارى بکنند دل‏ها با خداست در فطرت خداست در عشق به خداست و عشق به خانه‏هاى خداست. خوشا به حال آنهایى که وضو مى‏گیرند و سوى مسجد به عنوان خانه خدا مى‏آیند و دم در مى‏ایستند و از میزبان مهربانشان تقاضاى کرم و لطف هبه و بخشش و هدیه و غفران و عفو و آمرزش مى‏کنند. رحمت خدا بر آنها باد.

خدایا ما را در زمره آنها قرار بده.

پروردگارا قلوب ما را به محبتت نورانى بگردان.

ارتباط ما را با خانه‏هاى خودت روز به روز زیادتر بفرما.

لذت انس با خودت را و انس با مساجدت را و انس با خانه‏هایت را در وجود ما لحظه به لحظه بیشتر بفرما.

پروردگارا ما را به صفات اولیائت متصل گردان.

از رذائل و زشتى‏ها دور بدار.

دستمان را از دامن قرآن از دامن پیغمبر از دامن عترت از دامن مساجد جدا نفرما.

دشمنانت را نابود بفرما.

روح مطهر امام راحل و همه شهدا را با صلحا محشور بفرما.

ما را از زمره یاران حضرت مهدى قرار بده.

والسلام علیکم و رحمه‏اللّه و برکاته.

 



[1] .  ابراهیم:  37 .