بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه رب العالمین و صلى اللّه على سیدنا محمد و آله اجمعین واللعن على اعدائهم
الى قیام یوم الدین.
توفیقى بود که نصیب ما شد هم به زیارت حضرت عبدالعظیم موفق شویم و هم به زیارت عزیزان. قبل از اینکه وقتى از شما بگیرم عذرخواهى مىکنم پیداست که در این قبیل مجالس که از قبیل بنده دعوت مىشود بنابر تذکر یادآورى و موعظه است که هم براى گوینده انشاءاللّه مفید باشد و هم براى شنوندگان.
من حدیثى را که شاید مکرر خود عزیزان هم دیده باشند، خوانده باشند، نوشته باشند، مىخواهم خدمتتان عرض کنم با یک برداشت نسبتا جدیدى از این حدیث. قبل از اینکه حدیث را بخوانم یک دو سه جملهاى عرض مىکنم نسبت به اینکه عزیزان نسبت به مسجدشان بیشتر اهمیت بدهند. یعنى به مردم نشان بدهند که خودشان بیش از مردم به مسجد علاقه دارند. مردم ببینند که سخنهایى که راجع به مسجد گفته مىشود بیش از همه و بیش از همه خود ما به آن حرفها معتقدیم ما از از ائمه جماعت گذشته چیزهایى دیدیم، شنیدیم بنده در دوران جوانى و قبل از 20 سالگى در تهران مسجد آقا میرزا ابوالفضل تهرانى مىرفتم. پیرمردى بود کل کسانى که صبح نماز مىآمدند شاید 10 نفر 15 نفر بودند دقیقا یادم نیست جمعیت همینقدر بود. ولى خود ایشان مقید بود که در تمام طول سال نماز صبح را در مسجد بخواند و هر روز هم بعد از نماز صبح برمىگشت به طرف همین چند نفر که آن چند نفر هم بعضى مىنشستند و بعضى مىرفتند ولى هر روز ایشان باید یک قطعهاى از نهجالبلاغه، از همین نهجالبلاغه ثقهالاسلام عربیش را مىخواند بعد هم ترجمهاش را مىخواند اصرار داشت که این کار انجام شود. خوب اگر مردم ببینند که یک نفر این مقدار به نماز صبح که در مسجد بخواند مقید است با کهولت سن، بعد هم نه اینکه نماز تمام بشود، ماشین بیاورند نه باید پیاده بیاید و پیاده هم برگردد ولى باز عجله نمىکند. مىنشیند و تا اول آفتاب نهجالبلاغه مىخواند و همین که مردم او را ببینند اول که او وظیفه خودش را انجام داد. او همان ثوابهایى که براى اهمیت دادن مسجد و نماز در مسجد نماز جماعت در مسجد براى خودش هست و براى مردم هم اقبال بکنند یا نه اتمام حجت است. آن روزها خیلى اقبال نمىشد. سابق مسجدها، نماز جماعتها خیلى شلوغ نبود. خیلى فراگیر نبود. همه جا اینطور بود. آیت اللّه خوانسارى که از مراجع تقلید بودند نماز جماعتشان در مسجد عزیزاللّه وسط بازار بود. ایشان هر روز سحر باید پیاده از گذر لوتى صالح بیاید مسجد عزیزاللّه، مسجد هم تو بازار بود. به یک معنا محلیت نداشت. کل نمازخانهاى که مىآمدند از روى علاقه به ایشان شاید 20 نفر 30 نفر بودند. یک مرجع تقلید براى 20 نفر 30 نفر هر روز مىآمد وقتى این اخلاق را ببینند، این اهمیت به نماز را ببینند این اهمیت به مسجد را ببینند عرض کردم هم براى خود آن کسى که این کار را انجام مىدهد، داراى فضل و فضیلت است و هم اتمام حجت مىشود خدا رحمت کند. مرحوم آقاى برهان که در همین حضرت عبدالعظیم ایشان مدرسهاى داشتند. براى من نقل شد که ایشان در مسجد لرزاده که از مسجدهاى بسیار موفق بود از مسجدهایى بود که هم برنامههاى خوبى داشت هم طلاب خوبى را آنجا تربیت کرد. نقل شده که ایشان خودش دامن قبا را بالا مىزد ظرف آب را دست مىگرفت جارو را دست مىگرفت. حتى پاشویههاى حوض را خودش تمیز مىکرد. یعنى کارى که باید خادم بکندکارى که باید مردم بکنند. چرا؟ چون خانه خداست. یعنى دارد به مردم نشان مىدهد که من معتقدم که خانه خداست. من معتقدم که خدمت به خانه خدا خدمت به دین است. اگر مردم ببینند که امیداورم شما عزیزان همهتان اینطور باشید. ببینند که ما مىگوییم از همه زودتر بیایید از همه دیرتر بروید. مىبینند خود امام جماعت سر موقع مىآید 5 دقیقه 10 دقیقه زودتر مىآید. بعد هم چند دقیقه مىنشیند خیلى با عجله نمىآید با عجله نمىرود شما مىگویید که خب بهترینش این است که مردم زودتر بیایند مسجد و دیرتر هم بروند. خودمان عمل کنیم. البته اگر مسئولیتهاى دیگر داریم. کارهاى دیگر داریم. پیداست که منظورم چیه. یعنى مردم باید ببینند که ما اهمیت مىدهیم تا جمعیت کم مىشود. شل بشوند. تا مردم 100 نفر هستند. خیلى جدى هستند. مثلاً ده نفر که شدند مىگویند که تلفن بزنید که امروز نمىآیم. مردم احساس مىکنند که خود من به نماز آنطور که باید اهمیت نمىدهم. آنطور که باید به مسجد اهمیت نمىدهم. «کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم» ما باید در عمل به مردم نشان بدهیم امروز هم برخلاف زمانهاى سابق مکرر من این را عرض کردهام در خدمت یکى از اساتیدمان مرحوم آیتاللّه سلطانى (خدایش رحمت کند) بودم چیزى را نقل کردم از بىاحترامى که به بعضى از اهل علم ناخواسته شده بود. فرمود فرق این زمان با زمانهاى سابق این است که سابق به هر کسى که عمامه سرش بود احترام مىگذاشتند ولى الآن باید بشناسند باید در عمل ببینند این آدم متدین است باید ببینند دلسوز است. علاقه پیدا مىکنند. بىاحترامى هم نمىکنند. هرکسى هم که بىاحترامى مىکند آدم نادانى است و الا چه کسى را ما مىشناسیم که مردم شناختى نسبت به آن داشته باشند خدمتى از او دیده باشند. توى یک روستا، توى یک شهر، تو یک بخش، داخل یک محل، شناخته باشند و بىاحترامى کنند؟ امکان ندارد. گاهى هم که مىشود نمىشناسند. ما در عمل باید در هر صورت نشان بدهیم هم به مسجد اهمیت مىدهیم هم به نماز اهمیت بدهیم هم به جماعت اهمیت بدهیم. هم به نماز صبح اهمیت بدهیم. هم به صحبت کردن بعد از نماز اهمیت بدهیم که باز من از جوانىهایم یادم است
که حضرت عبدالعظیم که مشرف مىشدیم برج مانند بود. خدمت آیت اللّه مجتهدى مىآمدیم ایشان مىرفتند امامزاده عبدالحسن و تا عصرى آنجا بودند و برنامهاى داشتند و ایشان مىفرمودند عصر که شد نزدیک غروب برویم زیارت و بعد نماز آقاى اثنىعشرى سید بزرگوارى بود صاحب همین تفسیر اثنىعشرى که مکرر چاپ شده، در صحن امامزاده حمزه که سابق صحن جدایى داشت. ایشان امام جماعت بود. نماز مىخواند بعد از نماز منبر مىرفت و با چه سوزى صحبت مىکرد. من شاید هنوز آن وضع در خاطرم هست که روایت نقل مىکرد که راوى آن حضرت عبدالعظیم بود. با دست اشاره مىکرد به حرم حضرت عبدالعظیم مىگفت این بزرگوار از امام نقل کرده، اصلاً حس مىکردى که اصلاً خود این یکى از راویان است. خودش دارد حضرت عبدالعظیم را مىبیند. دارد امام را مىبیند و اهل امر به معروف بود. در حضرت عبدالعظیم که در آن دوره کسى نمىتوانست چنین حرفهایى بزند در مسیر ایشان همینطور خلاف مىدید. تذکر مىداد. هر جا گناهى بود تذکر مىداد. چقدر مردم هم بهش علاقهمند بودند. در هر صورت، خیلى عذر مىخواهم که مزاحم شدم. یک روایتى هست که زیاد خواندهایم. ولى روایت بسیار مهمى است. روایت از بس مهم است در کتاب محاسن برقى نقل شده، در قرب الاسناد نقل شده، در من لایحضره الفقیه نقل شده، در ثواب الاعمال نقل شده، در خصال صدوق، در امالى شیخ صدوق، در تحف العقول، در تهذیب شیخ طوسى، در نهایة شیخ طوسى، در امالى شیخ طوسى، در فلاح الظاهر ابنطاووس، در اعلام الدین دیلمى و در تذکرهاى شهید اول، روایت بسیار بسیار مهمى است. در این کتابهاى اصیل ما نقل شده به بحار رسیده، بحار دارد، وافى دارد، وسایل دارد، کتابهاى بعدى هم از همین کتابها نقل کردند.
روایت با عین سند نقل شده که سند اولش، قطعا سندى است موثق که اگر بناى فتوایى هم باشد مىشود به این روایت استناد کرد و سند چهارمش هم باز مثل سند اول معتبر است، دو سند هم تقریبا سلسله سندش از عامه است. در روایات شیعه شناخته نشدهاند. روایات از امام باقر علیهالسلام نقل شده، از امام صادق علیهالسلام نقل شده، از امام حسن علیهالسلام نقل شده از امام حسین علیهالسلام نقل شده، از امیرمؤمنان علیهالسلام نقل شده، از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شد. یعنىاز شش معصوم اینروایت، با یک قدرى کم و زیاد نقل شده و مصادرش بسیار خوب است، همان روایت معروف است که:
«من اختلف الىالمساجد اصاب احدى الثمان. اخا مستفادا فى اللّه اوعلما مستطرفا او آیة محکمة او یسمع کلمة تدل على هدى او رحمة منتظره او کلمة ترده عن ردىٍ او یترک ذنبا خشیةً او حیاءً». (اختلاف یعنى رفت و آمد) هرکس رفت و آمد را به مساجد داشته باشد یکى از این چند چیز را استفاده مىکند. یا هرکس رفت و آمد به مسجد را ادامه بدهد تکرار کند، یکى از این چند چیز را استفاده مىکند. ائمه بزرگوار و رسول خدا فرمودند: هرکسى به مسجد برود و مسجد رفتن را ادامه بدهد این چند چیز را استفاده مىکند. اول: «اخا مستفادا فى اللّه» خاصیت مسجد رفتن این است که انسان برادر دینى الهى پیدا مىکند. دوم: «او علما مستطرفا» مسجد که برود علم تازه پیدا مىکند. علم جدید، علمى که براش تازگى دارد. لااقل نمىدانستنه الآن متوجه مىشود.
«او آیة محکمة» اگر مسجد رفت و آمد داشته باشد یک آیهاى محکم از آیات قرآن مجید، اگر آیهاى محکم در مقابل آیهاى متشابه باشد یعنى مسجد که برود و بیاید یک آیهاى محکم یاد مىگیرد. یا اگر «آیة محکم» طبق آن روایت اصول دین مراد باشد یعنى مسجد که رفت و آمد داشته باشد. اصول دین یاد مىگیرد. «او رحمة منتظره» مسجد رفت و آمد داشته باشد. حتما رحمت خدا شامل حالش مىشود. «او یسمع کلمة تدل على هدى» مسجد رفت و آمد داشته باشد، قطعا چیزى مىشنود که او را روشن مىکند. او را هدایت مىکند. به او بصیرت مىدهد. به او بینش مىدهد. «او کلمة ترده عن ردىٍ» یعنى چیزى مىشنود که اگر آلودگى دارد، اگر مشکل اخلاقى دارد، یک جملهاى مىشنود که آن جمله ممکن است در او تحول ایجاد کند. «او یترک ذنبا خشیة» مسجد رفت و آمد کند. خشیت پیدا مىکند. با خدا آشنا مىشود. به خاطر خوف از خداى بزرگ گناه نمىکند. «اوحیأً» یا وقتى مسجد مىرود لااقل آن زمانى که در مسجد هست یک جمعیتى در مسجد هستند دعا مىکنند دارند نماز مىخوانند. دارند عبادت مىکنند، دیگر حیا مىکند که آن موقع گناه بکند. واجبى انجام مىدهد. اینها چیزهایى است که در این روایت نقل شده به عنوان 8 تا یا به عنوان 7 تا تو بعضى یکیش هست. تو بعضى آن یکى هست. اگر مایل باشید به یکى از همین کتابهایى که عرض کردم مراجعه کنید.
برداشت ما از این روایت این است که درست است که پیغمبر دارد خبر مىدهد که اگر بنده به مسجد شما رفت و آمد کردم یکى دو تا سه تا پنج تا 8 تا از این مطالب استفاده مىکنم. این یک خبرى است از پیغمبر اکرم. اما آیا لازمهاش این نیست که مسجد یک برنامههایى داشته باشد که من استفاده بکنم؟ اگر هیچ برنامه ندارد چى استفاده بکنم؟
برداشت ما این است که این روایت دارد به مدیران مساجدمان مىگوید که مساجدتان باید برنامههاى متنوع داشته باشد که هرکسى مىآید و مىرود از آن استفاده بکند. اگر در مسجدى موعظه نباشد، مدام آقا نماز مىخواند و مىرود منزل خوب تو این مسجد ما 100 بار هم بیاییم و برویم موعظه نمىشنویم. 100 بار بیاییم و برویم چیزى که ما را هدایت کند نمىشنویم. اگر بنا نیست که در مسجد کلاس اصول عقاید باشد یا خودتان اگر توان دارید یا وقتش را دارید یا کسى را خودتان تعیین کنید اگر در مسجد برنامه اصول عقاید نباشد چطور پیغمبر مىفرماید هرکسى برود استفاده مىکند «آیةً محکمة» اصول عقاید یاد مىگیرد یا یک آیه محکمى از قرآن مجید تفسیرش را یاد مىگیرد. برداشت ما از این روایت این است که این روایت مفادش این است یا به قول امروزىها برداشت از روایت این است که مساجد باید برنامه داشته باشد. برنامههاى متنوع داشته باشد که اگر مردم استفاده نکردند آنها کوتاهى کرده باشند و الا مسجد باید این خاصیتها را داشته باشد. هر مسجدى یکى دوتا سه تا از اینها را داشته باشد. زمان ما زمانى است که اگر امام جماعت جاذبه لازم را داشته باشد حتما یک تعدادى را دور محور خودش جمع مىکند. باز من از جوانىهایم عرض کنم.
مسجد جامع تهران در بازار تهران شبستان آیتاللّه العظمى شاهآبادى، آقایى بود بهنام آقاى بروجردى که پیش از ظهرها که مىآمد مسجد بلااستثنا مقدارى کشمش همراهش بود. روایت مىگوید مسجد شما باید جورى باشد که اگر یک جوانى آمد دو سه بار که آمد یک رفیق پیدا کند آن هم یک رفیق الهى. خوب اگر رفیق پیدا کرد اگر 4 تا رفیق شدند مسجد شما 3 نفر جوان داشت. 20 نفر جوان داشت. خود اینها حافظ همدیگرند. یکى از بهترین دیانتها یکى از بهترین چیزهایى که مىتواند جوان را حفظ کند این است که توى یک دایره جوانى خوب قرار بگیرد. یعنى اگر پسر من با 10 تا جوان متدین مسجدى رفیق باشد یا با 10 تا فاسد، خوب این اثر خودش را مىگذارد. خوب کى تو مسجد جوانها جمع مىشوند؟ وقتى شما عزیزان، که به حمداللّه داریم عرض کردم اول بحث ما بناى ما در این مجالس یادآورى و تذکر و تنبه است و الا هیچوقت گفته نمىشود که مطلبى که گفته شد خداى متعال به پیغمبرش هم چیزهایى مىفرماید. اگر خداى متعال به پیغمبرش فرمود «اتق اللّه» معنىاش این نیست که پیغمبر تقوا ندارد. براى یادآورى است. براى حضرت براى دیگران، اگر بخواهیم که جمله اول عمل شود که بخواهیم که یک جوان مسجدى شود باید شما عزیزان جاذبه داشته باشید. باید جاذبههایى براى مسجدتان فراهم کنید. باید براى خدا، باز تکرار مىکنم. این تشکیلات بسیار بسیار خوب، بسیار نافذ، سودمند، حساب و کتاب داشتن تو هر کارى هم لازم است. هم سودمند است هم آثار خیر و برکت براى همه دارد. تشویقها همه به جا، اگر کمکهاى مادى هست همه به جا. مردم کمک مادى مىکنند. ولى اینها باید همه کنار کار ما باشد کار ما کار خدایى است. من که امام جماعت مىشوم اینها همه باید کنار کار من باشد. هیچ کدام نباید براى من انگیزه درست کند که یکى که کم شد کار من هم کم شود. آن کارهاى دیگر است که اینطورى است. کارهاى دیگر آقا اگر 10 ساعت کارکند، 9 تومان بدهند باید 10 ساعت کار کند، هیچى هم ندهند باید 10 ساعت کار کند. چون خودش مىگوید که من روحانى هستم. لباسش مىگوید که من روحانى هستم دیگر مادى نیستم. اگر مادى نیستیم که نباید مادى باشیم که اگر مادى نباشیم مردم علاقه پیدا مىکنند و در سایه علاقه مردم مىتوانیم خدمات داشته باشیم. واقعا آن مقدار که مىتوانیم به این کار ارزش بدهیم. اهمیت براش قائل باشیم. از روى دلسوزى برنامههاى خوبى برایش قائل باشیم. حالا که اقبال هم مىکنند صحیح است که ما در جمهورى اسلامى هستیم. الآن مىبینید که دولت عزیز ما، دولت مذهبى، دینى اهل قرآن، اهل دعا، اهل توسل به امام زمان، اینها همه درست است. در رأس حکومت یک مجتهد است. مجتهد واجد شرایط. کسانى که در مسئولیتها هستند تعداد بسیار زیادى افراد متدین واقعى، همه اینها درست است ولى مفاسد را هم مىبینیم هست. از مفاسد که نمىشود چشم پوشید که همه آن حرفها درست است. مفاسد هم هست. آیت اللّه مصباح مىفرمودند: همانطور که قبل از پیروزى انقلاب یک نفر که مسجد داشت مىگفت شده 2 نفر، شده 3 نفر. 4 نفر را من باید حفظ کنم. امروز مساجد ما، ائمه جماعت ما، مدیران مسجد ما همین وظیفه را دارند. امروز شما اگر بتوانید 10 تا جوان را حفظ کنید، دلت را خوش نکن به اینکه تلویزیون چنین گفت، برنامه قرآنى چنان گفت، مسابقات قرآن چنان بود، همه اینها جاى خودش ولى شما هم باید 5 تا جوان را حفظ کنید. 10 تا جوان را حفظ کنید و باید واقعا با برنامهریزى با هر مقدار که مىتوانى باید کار کنى که مسجد شما مجمع جوانهاى متدین باشد که هر کسى رفت و آمد کرد، یک جوانى 2 شب آمد، 3 شب آمد، 4 شب آمد، من تو پرانتز عرض کنم که نمىدانم حال خوب است عرض کنم یا نه چون بالاخره همه شما عزیزان اهل علم هستید. هیأت ما جاى مساجد را نمىگیرد. هیأتها بسیار خوب است و بسیار مفید است ولى متأسفانه، متأسفانه، متأسفانه، اخیرا شنیده مىشود بعضى نقاط ضعف تو بعضى از هیأتها شنیده شده که قابل گفتن هم نیست. مسجد است که شفاف است. مسجد که معلوم است چکار مىکند. مسجد است که، یک هیئتى 10 نفر، 20 نفر جمع مىشوند چه کسى صحبت مىکند، چه کسى عزادارى مىکند، چه کسى مىگویند، چه جور صحبت مىکند؟ اینها خیلى خوب است. ولى اینها جاى مسجد را نمىگیرد. اینکه امام فرمودند. مسجد یک سنگر است. امروز دیگر ما خیلى خوب هم مىتوانیم تشخیص بدهیم که مسجد چقدر مىتواند منشأ
خیرات باشد. هم امام یک معیار را به ما داده هم خودمان تا اندازهاى عقل داریم، هرچى که دشمن رویش دست مىگذارد، حتما بدانید مؤثر است که دست مىگذارد. امروز مىگویند که مسجدها را خراب مىکند. مىگویند که در تعدادى از کشورهاى غربى اجازه ساختن مسجد نمىدهند. اگر مسجد مؤثر نبود چرا اینطورى مىکنند اگر مسجد مؤثر
نبود چرا خراب مىکردند؟ ببینید اینقدر مؤثر است وقتى دشمن مىگوید که مؤثر است. پس ما هم باید قبول کنیم که مسجد مؤثر است و قبول کنیم که اگر ما تو مسجد 10 نفر را، 20 نفر را، 50 نفر را. از خواهرها، از برادرها بتوانیم علاقهمند به دین کنیم، علاقهمند به احکام کنیم، علاقهمند به حلال و حرام کنیم خود متصدیان رادیو و تلویزیون خودشون هم اقرار دارند که رسانهها جاى مساجد را نمىگیرد مسجد حساب دیگرى دارد. نماز در مسجد حساب دیگرى دارد، صحبت در مسجد حساب دیگرى دارد، مردم دل مىدهند شما برایشان صحبت مىکنید غیر از این است که مردم گوش مىدهند یک دو دقیقه گوش مىدهند باز مىچرخانند و متأسفانه دیدید که برنامههاى تلویزیون که مکرر ما گفتیم که اگر بگوییم همه برنامههایمان هم خوب است خب خودتان هم قبول دارید که خوب و خوبتر دارد. آن خوبترها را چیزهایى کنار قرار ندهید که مردم بروند سراغ آنها. ما که خیلىهایش را بد مىدانیم اما شما مىگویید خوب است. خب فرض کنید که یک خطبه نماز جمعهاى را یک آقایى خوانده که خیلى مىتواند تأثیرگذار باشد. آیا اگر در همان موقع شما فرصت بگذارید کنارش همان موقع یک برنامهاى به قول شما خوب ولى برنامهاى خندهدار بگذارید کمى آن را گوش مىدهد همه مىگذارند آن طرف. ما بالاخره هرچه مىتوانیم به مسجدمان به برنامههاى مسجدمان فقط و فقط براى خداى متعال نه براى جهات دیگر باید بپردازیم به روایت هم توجه کنیم که حتما زیاد هم شنیدیم.
در کتاب ارشاد دیلمى هست: دو نفر پیش پیغمبر یاد شدند که یکىشان نماز مىخواند و بعد از نماز مىنشیند و به مردم خیر یاد مىدهد. که اگر منظور امام جماعت باشد، نماز را مىخواند نمىآید به منزل حتما برنامه دارد که 5 دقیقه، 10 دقیقه، 15 دقیقه براى همان چند نفرى که مىنشینند صحبت بکنند.
ولى آن یکى آن نماز مىخواند روزه هم مىگیرد ولى به مردم چیزى یاد نمىدهد. حلال و حرام را یاد نمىدهد. خیلى از مردم ما با توضیح المسائل آشنا نیستند ولى بالاخره باید هفتهاى یک شب، دو شب همین توضیح را برایشان بخوانیم خیلى از چیزها را ممکن است حلال بودن و حرام بودنشان را توجه نداشته باشند حالا پیغمبر مىفرماید: «فضل الاول على الثانى، کفضلى على الانام» کار اولى بر دومى فضیلت دارد چرا؟ چون دارد کار پیغمبرى مىکند. همان کارى که پیغمبر انجام مىداد، انجام مىدهد. نمازش را خوانده، به فکر این است که دین یاد مردم بدهد. عقاید یاد مردم بدهد، کارش کار پیغمبرى است و کارى هم که براى خدا باشد، باید هم خیلى فضیلت داشته باشد. باید ما اینها را کم نگیریم. واقعا بنده که عرض مىکنم و شما که مىشنوید این حرفها را باور داشته باشیم که اگر یک ربع، نیم ساعت براى مردم که اطلاعات دینىشان زیاد نیست، بالاخره باسوادند امروز هر روحانى با مطالعات دو سال پیش و سه سال پیش و پنج سال پیش نمىتواند مردم را اداره کند، واقعا هر شب قبل از اینکه در مورد چیزى صحبت کنیم یک ساعت، دو ساعت مطالعه کنیم. همین اواخر در یک جلسهاى یکى به خدمت رهبر معظم انقلاب عرض کرد، شما این نزدیکىها یک وعده نماز جمعه شرکت کنید. حالا اگر من اشتباه نکنم، ایشان کارشان خیلى زیاد است. گفت من نماز جمعه شرکت مىکنم. چند ساعت مطالعه مىکنم تا یک خطبه بخوانم. بعضىها عادت کردند یک چیزهایى در حافظه دارند و همان چیزها را هر شب هر سال همانها را بگویند و مردم هم اقبال کنند خب مردم هم اقبال نمىکنند تو این روایت چى بود؟ تو این مسجد یک آیه محکم یاد بگیرد اگر آیه محکم و متشابه نباشد عذر مىخواهم من از منبر آقایان استفاده نکردم ولى از خیلى از منبرها را گوش دادیم یک سلسله متشابهات درست مىشود و چهار تا پنج تا سؤال درست مىکنند و باز من از رهبر معظم انقلاب نقل مىکنم ایشان فرمودند در منزل ما کسى منبر رفت ایشان آمد پایین من جمعبندى کردم دیدم دو ، سه تا سؤال درست کرد و بىجواب از منبر آمد پایین. اگر سؤالى هست جواب مىخواهد. اگر ما مطلب داریم آنقدر ما مطلب محکم و متقن داریم که دیگر نوبت به متشابهات نمىرسد. نوبت به چیزهاى دیگر نمىرسد. روایت مىگوید کسى که به مسجد مىرود باید از محکمات استفاده بشود یعنى با یک آیه از آیات قرآن مجید، آن آیه که شبههاى درش نباشد باید «قد افلح المؤمنون» با آیات بعدش «الذینهم فى صلاتهم خاشعون والذینهم عن اللغو معرضون» اینها را باید به مردم یاد بدهیم. اینها محکم است. براى دیندار که هیچى براى بىدینها هم جاذبه دارد آنها هم که بشنوند جاذبه دارد. اگر براى مردم صحبت مىکنیم سعىمان این باشد که مطالب محکم به مردم بگوییم بخصوص اگر مستمع جوان داریم. شاید به طرف خوبى مىخواهد برود یا روایت خوبى مىخواهد بخواند باید 5 صفحه، 10 صفحه، 20 صفحه همینطور از کتاب کافى را ورق بزند بخواند تا یک روایتى را که محکم باشد بخواند، آموزندهتر باشد، اثرگذار باشد بتواند براى مردم بگوید ما که با هر اهل دلى روبرو شدیم که برنامه درستى داشته و مطالعه مىکرده خودش از مسجدش راضى بوده و مىگفت من از مسجد راضىام. من در یک سفرى مشهد مىرفتم تو هواپیما یکى از دوستان سابقم مىگفت تو مسجد ما پر از جمعیت است. اصلاً جا کم مىآوریم اصلاً در شبستان جا کم مىآوریم گفت برنامه دارند برایشان. گفت برنامه قرآنى دارند. برنامههاى دیگر جاذبه دارد. جوانها مىآیند. غیر از جوانها مىآیند. امروز روزى است که اگر ما درست عمل کنیم که امیدوارم همه شما اینطور باشید مردم استقبال مىکنند. نکردند. نکردند. چون کار ما بستگى به استقبال مردم ندارد. امام یاد ما داد ما باید انجام وظیفه کنیم. ما وظیفه خودمان را انجام بدهیم. ما نماز صبح مسجد بخوانیم. ما نماز را به موقع مسجد برویم. برنامهها را تنظیم بکنیم، با جوانها که مسجد مىآیند اگر نقاط ضعفى دارند اگر کمبودهایى دارند بد اخلاقى نکنیم. باهاشون بتوانیم برخورد خوب داشته باشیم. حتما استقبال مىکنند، استقبال هم نکردند وظیفه خودمان را انجام دادیم. براى خدا باید کارمان را انجام بدهیم و کار اگر با اخلاص انجام شد اثر هم دارد. خودتان هم حتما تجربه کردید هرجا کار با اخلاص انجام مىدهید خداى متعال کار با اخلاص را مؤثر قرار مىدهد
اگر کلام باشد، کلام نافذ مىشود. اگر نوشته باشد، نوشته نافذ مىشود. جمله آخرى که عرض مىکنم چقدر ما شنیدیم که کتابهاى مرحوم آقا شیخ عباس چرا اینقدر چاپ مىشود بحث مفاتیح تنها نیست. هر کتابى که دست مىگذاریم منتهى الآمال ایشان چاپهایى متعدد، ویراستارىهاى متعدد، تألیف شده، عربى شده. چاپ شده، خلاصه شده، تقسیم شده، تقسیم بندى، یک ناشر، دو ناشر، سه ناشر، مرتب چاپ مىکنند. مگر این کتاب چى است. چرا کتابهاى ایشان. همه مىگویند براى اخلاصش است. این داستان را ما شنیدیم همین الآن هم براى تنبه خودم و شما عزیزان عرض مىکنم. مىگویند وقتى مفاتیح چاپ شد مورد استقبال قرار گرفت. ولى متأسفانه تعدادى غلط داشت. یک ناشرى خدمت آقا شیخ عباس رسید. گفت کتاب مورد استقبال قرار گرفته، مصلحت نیست اینطورى چاپ شود. خوب است که هم شکیلتر و هم صحیح چاپ شود. ایشان استقبال کرد. گفت کار بسیار خوبى است و آن کتابى که مردم مىخواهند استفاده کنند آن هم دعا. گفت ضمنا معلوم مىشود که تیراژ چقدر داشته، چقدر چاپ کردند. حق شما معلوم مىشود. چقدر مىشود. الان هرچى مىخواهند چاپ مىکنند. معلوم هم نیست. مىگویند تا این جمله را شنید گفت نه. نه من نمىخواهم بگذار همانجورى که هست هر کى مىخواهد چاپ کند. هرطورى که مىخواهد. ببینید حق التألیف گرفتن کار درستى است. کار حرامى که نیست. کار جائزى است. این یک حقى است ولى خب اخلاص اینجورى که کسى یک عمرى حدیث بنویسد، عربى بنویسد، فارسى بنویسد، هیچ توقعى نداشته باشد، فقط براى خدا یک کسى واقعا مسجد مىرود مىرود و مىآید واقعا براى مردم خدمت مىکند. صندوق قرضالحسنه، و... درست مىکند فقط و فقط نظرش خداست. زندگىاش اداره مىشود. زندگى آقا شیخ عباس اداره شد مگر ایشان از گرسنگى مرده، بالاخره ایشان هم زندگىاش را داشته ولى مىگویند اگر اخلاص داشته باشى خداوند متعال به کارتان اثر مىگذارد. امیدوارم همهما اینطور باشیم، از همه شما عزیزان عذرخواهى مىکنم. والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته.